|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > محاصره بنی هاشم در شعب
شماره مقاله : 10765 تعداد مشاهده : 386 تاریخ افزودن مقاله : 26/5/1390
|
محاصره كردن قريش رسول خدا صلى الله عليه وسلم و بنى هاشم را در دره محمد بن عمر واقدى از ابو بكر بن عبد الله بن ابى سبرة، از اسحاق بن عبد الله، از ابو سلمه حضرمى، از ابن عباس، همچنين معاذ بن محمد انصارى از عاصم بن عمر بن قتادة و محمد بن عبد الله از زهرى، از ابو بكر بن عبد الرحمن بن حارث بن هشام نقل مىكردند، همچنين عبد الله بن عثمان بن ابى سليمان بن جبير بن مطعم از پدرش نقل مىكرد و سلسله اسناد ايشان در مواردى مشترك بود، همگى مىگفتند چون رفتار نجاشى نسبت به جعفر و همراهان او و گرامى داشتن او ايشان را به اطلاع قريش رسيد، اين كار بر آنها دشوار آمد و نسبت به رسول خدا صلى الله عليه وسلم و ياران آن حضرت سخت خشمگين شدند و تصميم گرفتند كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم را بكشند و پيمان نامهيى عليه بنى هاشم نوشتند كه با آنها هيچ گونه داد و ستدى انجام ندهند و با آنها ازدواج نكنند و هيچ گونه آميزشى با ايشان نداشته باشند، كسى كه پيمان نامه را نوشت منصور بن عكرمه عبدرى بود كه دستش شل شد، پيمان نامه را در داخل كعبه آويختند، برخى هم گفتهاند نزد ام الجلاس دختر مخربه حنظليه خاله ابو جهل بوده است. بنى هاشم شب اول محرم سال هفتم بعثت پيامبر صلى الله عليه وسلم در آن دره محاصره شدند، فرزندان مطلب بن عبد مناف هم همراه ابو طالب و بنى هاشم در آن دوره اقامت كردند ولى ابو لهب پيش قريش رفت و آنها را عليه بنى هاشم و بنى مطلب يارى داد. قريش از رسيدن هر گونه خواربار به آن دره جلوگيرى مىكردند و بنى هاشم هم فقط در موسم حج از دره بيرون مىآمدند و كارشان به سختى كشيد چنان كه صداى گريه كودكان ايشان شنيده مىشد برخى از قريشيان از اين موضوع خوشحال بودند و گروهى افسرده بودند، آن گاه رسول خدا صلى الله عليه وسلم را خداوند آگاه فرمود كه چه بر سر پيمان نامه ايشان آمده است و موريانه همه موادى را كه مشتمل بر ظلم و ستم بوده از ميان برده است و فقط اسامى خداوند كه در آن ذكر شده بوده باقى مانده است. عبيد الله بن موسى از اسرائيل، از زياد بن فياض، از عكرمه نقل مىكند قريش عهدنامهيى در مورد رفتار با رسول خدا نوشتند و بر آن سه مهر زدند [آن را در سه صندوقچه تو در تو قرار دادند] با وجود آن خداوند موريانه را بر آن مسلط فرمود كه همه چيز آن جز نام خدا را از ميان برد. عبيد الله بن موسى از اسرائيل، از جابر نقل مىكند كه مىگفته است محمد بن على و عكرمه مىگفتهاند موريانه همه چيز نامه را جز كلمه «باسمك اللهم» را از ميان برده بود. عبيد الله موسى از اسرائيل، از جابر نقل مىكند كه مىگفته است پير مردى از اهل مكه كه عهد نامه پيش پدر بزرگش بوده است، مىگفت موريانه همه چيز آن جز كلمه «باسمك اللهم» را خورده بود. محمد بن عمر واقدى در دنباله سخن خود مىگويد: پيامبر صلى الله عليه وسلم موضوع مسلط شدن موريانه بر عهد نامه را به ابو طالب فرمود و ابو طالب آن را به برادران خود گفت و همگى به مسجد الحرام آمدند. ابو طالب به كافران قريش گفت: برادرزادهام كه هيچ گاه دروغ نمىگويد به من خبر داده است كه خداوند بر پيمان نامه شما موريانه را مسلط فرموده و هر مطلبى را كه مربوط به ظلم و جور و قطع رحم بوده است خورده و از ميان برده است و آنچه كه در آن نام خدا بوده باقى مانده است، اگر برادرزادهام راست گفته باشد، شما از اين همه بدانديشى و بد رفتارى دست برداريد و اگر دروغ گفته باشد، او را به شما مىسپرم تا بكشيدش و اگر هم خواستيد او را زنده نگه داريد. گفتند: انصاف دادى و فرستادند پيماننامه را آوردند، و چون آن را گشودند همچنان بود كه پيامبر فرموده بود، سخت ناراحت شدند و سر به زير افكندند، ابو طالب گفت: چرا بايد پس از روشن شدن موضوع ما همچنان زندانى و محاصره باشيم؟ و ميان پرده و ديوار كعبه رفتند و ابو طالب عرض كرد: پروردگارا ما را به آنان كه بر ما ستم كردند و حقوق خويشاوندى را بريدند و انجام كارهاى ناروا را نسبت به ما روا دانستند، يارى فرماى و پيروز گردان و سپس به دره برگشتند. گروهى از سران قريش اين رفتار با بنى هاشم را مورد نكوهش قرار دادند كه از جمله ايشان مطعم بن عدى، عدىّ بن قيس، زمعة بن اسود، ابو البخترى بن هاشم، زهير بن ابى امية بودند و آنان جامه و سلاح جنگى پوشيدند و پيش بنى هاشم و بنى مطلب رفتند و دستور دادند بيرون آيند و به خانههاى خود بروند و چون قريش چنين ديدند، درمانده شدند و دانستند كه آنان بنى هاشم را تسليم نخواهند كرد، بيرون آمدن بنى هاشم از آن دره در سال دهم بعثت صورت گرفت. عبيد الله بن موسى از اسرائيل، از جابر، از محمد بن على [ظاهرا مقصود حضرت امام باقر (ع) است] نقل مىكند رسول خدا صلى الله عليه وسلم و خاندان ايشان دو سال در دره محصور بودند و حكم مىگويد چند سال. * متن عربی: ذكر حصر قريش رسول الله،صلى الله عليه وسلم وبني هاشم في الشعب أخبرنا محمد بن عمر بن واقد قال: حدثني أبو بكر بن عبد الله بن أبي سبرة عن إسحاق بن عبد الله عن أبي سلمة الحضرمي عن ابن عباس، وحدثني معاذ بن محمد الأنصاري عن عاصم بن عمر بن قتادة، وحدثنا محمد بن عبد الله عن الزهري عن أبي بكر بن عبد الرحمن بن الحارث بن هشام قال: وحدثنا عبد الله بن عثمان بن أبي سليمان بن جبير بن مطعم عن أبيه، دخل حديث بعضهم في حديث بعض، قالوا: لما بلغ قريشاً فعل النجاشي لجعفر وأصحابه وإكرامه إياهم كبر ذلك عليهم وغضبوا على رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وأصحابه وأجمعوا على قتل رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وكتبوا كتاباً على بني هاشم ألا يناكحوهم، ولا يبايعوهم، ولا يخالطوهم، وكان الذي كتب الصحيفة منصور بن عكرمة العبدري، فشلت يده، وعلقوا الصحيفة في جوف الكعبة، وقال بعضهم: بل كانت عند أم الجلاس بنت مخربة الحنظلية خالة أبي جهل، وحصروا بني هاشم في شعب أبي طالب ليلة هلال المحرم سنة سبع من حين تنبىء رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وانحاز بنو المطلب بن عبد مناف إلى أبي طالب في شعبة مع بني هاشم، وخرج أبو لهب إلى قريش فظاهرهم على بني هاشم وبني المطلب، وقطعوا عنهم الميرة والمادة، فكانوا لا يخرجون إلا من موسم إلى موسم حتى بلغهم الجهد وسمع أصوات صبيانهم من وراء الشعب، فمن قريش من سره ذلك ومنهم من ساءه وقال: أنظروا ما أصاب منصور بن عكرمة، فأقاموا في الشعب ثلاث سنين، ثم أطلع الله رسوله على أمر صحيفتهم وأن الأرضة قد أكلت ما كان فيها من جور وظلم وبقي ما كان فيها من ذكر الله عز وجل. أخبرنا عبيد الله بن موسى قال: أخبرنا إسرائيل عن زياد بن فياض عن عكرمة قال: كتبت قريش بينهم وبين رسول الله، صلى الله عليه وسلم، كتاباً وختموا عليه ثلاثة خواتيم فأرسل الله، عز وجل، على الصحيفة دابة فأكلت كل شيء إلا اسم الله عز وجل. أخبرنا عبيد الله بن موسى قال: أخبرنا إسرائيل عن جابر عن محمد ابن علي وعكرمة قالا: أكل كل شيء كان في الصحيفة إلا باسمك اللهم. أخبرنا عبيد الله بن موسى قال: أخبرنا إسرائيل عن جابر قال: حدثني شيخ من قريش من أهل مكة، وكانت الصحيفة عند جده، قال: أكل كل شيء كان في الصحيفة من قطيعة غير باسمك اللهم؛ رجع الحديث إلى حديث محمد بن عمر الأول، قال: فذكر ذلك رسول الله، صلى الله عليه وسلم، لأبي طالب، فذكر ذلك أبو طالب لإخوته وخرجوا إلى المسجد فقال أبو طالب لكفار قريش إن ابن أخي قد أخبرني ولم يكذبني قط أن الله قد سلط على صحيفتكم الأرضة فلحست كل ما كان فيها من جور أو ظلم أو قطيعة رحم وبقي فيها كل ما ذكر به الله، فإن كان ابن أخي صادقاً نزعتم عن سوء رأيكم، وإن كان كاذباً دفعته إليكم فقتلتموه أو أستحييتموه، قالوا: قد أنصفتنا، فأرسلوا إلى الصحيفة ففتحوها فإذا هي كما قال رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فسقط في أيديهم ونكسوا على رؤوسهم، فقال أبو طالب: علام نحبس ونحصر وقد بان الأمر؟ ثم دخل هو وأصحابه بين أستار الكعبة والكعبة فقال: اللهم أنصرنا ممن ظلمنا وقطع أرحامنا، واستحل ما يحرم عليه منا، ثم انصرفوا إلى الشعب، وتلاوم رجال من قريش على ما صنعوا ببني هاشم، فيهم: مطعم بن عدي، وعدي بن قيس، وزمعة بن الأسود، وأبو البحتري بن هاشم، وزهير بن أبي أمية، ولبسوا السلاح ثم خرجوا إلى بني هاشم وبني المطلب، فأمروهم بالخروج إلى مساكنهم ففعلوا، فلما رأت قريش ذلك سقط في أيديهم وعرفوا أن لن يسلموهم، وكان خروجهم من الشعب في السنة العاشرة. أخبرنا عبيد الله بن موسى قال: أخبرنا إسرائيل عن جابر عن محمد ابن علي قال: مكث رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وأهله في الشعب سنتين، وقال الحكم: مكثوا سنين.
از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|