Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "ما خلا رجل بامرأة إلا كان الشيطان ثالثهما" (روايت احمد 26/1) ، يعنى: "هيچ مردى نيست كه با زن (نامحرمى) خلوت كند مگر اينكه شيطان شخص سوم آنها خواهد بود".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > سفر دوم رسول خدا صلی الله علیه و سلم به شام

شماره مقاله : 10750              تعداد مشاهده : 401             تاریخ افزودن مقاله : 25/5/1390

سفر رسول خدا صلى الله عليه وسلم براى بار دوم به شام‏
محمد بن عمر واقدى اسلمى مى‏گويد، موسى بن شيبة از عميره دختر عبيد الله بن كعب بن مالك، از ام سعد دختر سعد بن ربيع، از نفيسه دختر منيه كه خواهر يعلى بن منيه است نقل مى‏كرد چون پيامبر صلى الله عليه وسلم به بيست و پنج سالگى رسيد ابو طالب به او گفت من مردى فقيرم و روزگار هم بر ما سخت گرفته است و كاروان بازرگانى قريش آماده حركت است و به شام مى‏رود، خديجه دختر خويلد هم گروهى از مردان قوم تو را در كاروانهاى بازرگانى خود مى‏فرستد. اگر پيش او بروى و تقاضا كنى، حتما فورى خواهد پذيرفت. اتفاقا اين گفتگوى ابو طالب و پيامبر صلى الله عليه وسلم به اطلاع خديجه رسيد و خودش كسى پيش رسول خدا فرستاد و گفت: من حق الزحمه‏يى كه دو برابر آن است كه به خويشاوندانت مى‏دهم به تو خواهم داد.
عبد الله بن جعفر رقّى از ابو المليح، از عبد الله بن محمد بن عقيل نقل مى‏كند كه ابو طالب گفت: اى برادرزاده، شنيده‏ام خديجه فلان كس را به دو شتر اجير كرده است و ما به چنين اجرتى راضى نيستيم. ميل دارى در اين باره با او صحبت كنم؟ پيامبر فرمود: اگر خودت دوست دارى انجام بده. و ابو طالب پيش خديجه رفت و گفت: آيا ميل دارى محمد صلى الله عليه وسلم را اجير كنى؟ ضمنا به ما خبر رسيده است كه فلانى را در مقابل پرداخت دو شتر اجير كرده‏اى و ما در مورد محمد به كمتر از چهار شتر راضى نيستيم. گويد، خديجه گفت: اگر اين تقاضا را در مورد بيگانه‏يى كه از او خوشم نيايد مى‏كردى برمى‏آوردم تا چه رسد در مورد خويشاوندى مورد علاقه.
واقدى مى‏گويد، موسى بن شيبة از عميره دختر عبيد الله بن كعب بن مالك، از ام سعد دختر سعد بن ربيع از نفيسه دختر منية نقل مى‏كند ابو طالب به پيامبر صلى الله عليه وسلم گفت: اين روزيى است كه خداوند به تو روزى فرموده است.
پيامبر صلى الله عليه وسلم همراه ميسرة غلام خديجه رفت، عموهاى پيامبر صلى الله عليه وسلم توصيه آن حضرت را به عموم اهل كاروان كردند، و چون پيامبر صلى الله عليه وسلم و ميسرة به بصرى كه از مناطق‏ شام است، رسيدند در سايه درختى فرود آمدند. نسطور راهب با خود گفت زير اين درخت هيچ كس جز پيامبران فرو نمى‏آيند، و به ميسرة گفت: آيا در چشمان محمد صلى الله عليه وسلم رگه‏هاى سرخ ديده مى‏شود؟ گفت: آرى هميشه چنين است. راهب گفت: او پيامبر است و آخرين پيامبران. و چون پيامبر صلى الله عليه وسلم كالاهاى خود را فروخت ميان او و مردى اختلاف پيش آمد.
و آن مرد به پيامبر گفت: به لات و عزّى سوگند بخور. پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمود: من هرگز به آنها سوگند نمى‏خورم و من مى‏روم تو هم از لات و عزّى اعراض كن. آن مرد گفت: ادعاى شما درست است و به ميسرة گفت به خدا سوگند اين همان پيامبرى است كه دانشمندان ما صفات او را در كتابهاى خود ديده‏اند.
و هنگام نيمروز و شدت گرما، ميسره دو فرشته را مى‏ديد كه بر رسول خدا صلى الله عليه وسلم از آفتاب سايه مى‏اندازند. ميسره تمام اين كارها را به دقت بررسى و حفظ مى‏كرد و خداوند محبت پيامبر را چنان در دل ميسره افكنده بود كه نسبت به آن حضرت همچون برده‏يى رفتار مى‏كرد. آن دو كالاهاى خود را فروختند و دو برابر حد معمولى سود بردند. و چون برگشتند و به مرّ الظهران رسيدند، ميسره گفت: خوب است تو زودتر پيش خديجه بروى و به او خبر دهى كه خداوند در اين سفر چه سودى براى او فراهم آورده است و او قدردانى خواهد كرد. پيامبر صلى الله عليه وسلم پيش افتاد و هنگام ظهر وارد مكه شد و خديجه در غرفه‏يى نشسته بود و متوجه رسول خدا شد كه سوار شتر مى‏آيد و دو فرشته بر او سايه افكنده‏اند. خديجه او را به زنهايى كه آنجا بودند از دور نشان داد و آنها سخت تعجب كردند. و پيامبر صلى الله عليه وسلم پيش خديجه آمد و به او خبر داد كه در آن سفر چقدر سود برده‏اند و خديجه خوشحال شد. و چون ميسره پيش خديجه آمد آنچه ديده بود گفت و اضافه كرد كه من اين دو فرشته را از هنگام بيرون آمدن از شام ديده‏ام و آنچه را كه راهب و آن مرد ديگر كه در مورد كالا اختلاف نظرى داشت گفته بودند به اطلاع خديجه رساند.
پيامبر صلى الله عليه وسلم از اين كاروان دو برابر سود معمول را براى خديجه آورد و خديجه هم دو برابر آنچه قرار گذاشته بود به آن حضرت پرداخت كرد.
*
متن عربی:

ذكر خروج رسول الله، صلى الله عليه وسلم، إلى الشأم في المرة الثانية
قال: أخبرنا محمد بن عمر بن واقد الأسلمي، أخبرنا موسى بن شيبة عن عميرة بنت عبيد الله بن كعب بن مالك عن أم سعد بنت سعد بن الربيع عن نفيسة بنت منية أخت يعلى بن منية قالت: لما بلغ رسول الله، صلى الله عليه وسلم، خمساً وعشرين سنة قال له أبو طالب: أنا رجل لا مال لي وقد اشتد الزمان علينا، وهذه عير قومك وقد حضر خروجها إلى الشأم وخديجة بنت خويلد تبعث رجالاً من قومك في عيراتها، فلو جئتها فعرضت نفسك عليها لأسرعت إليك، وبلغ خديجة ما كان من محاورة عمه له، فأرسلت إليه في ذلك وقالت له: أنا أعطيك ضعف ما أعطي رجلاً من قومك. قال: أخبرنا عبد الله بن جعفر الرقي، حدثني أبو المليح عن عبد الله بن محمد بن عقيل قال: قال أبو طالب: يا ابن أخي قد بلغني أن خديجة استأجرت فلاناً ببكرين ولسنا نرضى لك بمثل ما أعطته، فهل لك أن تكلمها؟ قال: ما أحببت! فخرج إليها فقال: هل لك يا خديجة أن تستأجري محمداً؟ فقد بلغنا أنك استأجرت فلاناً ببكرين، ولسنا نرضى لمحمد دون أربع بكار، قال: فقالت خديجة: لو سألت ذاك لبعيد بغيض فعلنا، فكيف وقد سألت لحبيب قريب؟
قال: أخبرنا محمد بن عمر، أخبرنا موسى بن شيبة عن عميرة بنت عبيد الله بن كعب بن مالك عن أم سعد بنت سعد بن الربيع عن نفيسة بنت منية قالت: قال أبو طالب: هذا رزق قد ساقه الله إليك، فخرج مع غلامها ميسرة وجعل عمومته يوصون به أهل العير حتى قدما بصرى من الشأم، فنزلا في ظل شجرة، فقال نسطور الراهب: ما نزل تحت هذه الشجرة قط إلا نبي، ثم قال لميسرة: أفي عينيه حمرة؟ قال: نعم لا تفارقه، قال: هو نبي وهو آخر الأنبياء، ثم باع سلعته فوقع بينه وبين رجل تلاحٍ فقال له: احلف باللات والعزى، فقال رسول الله، صلى الله عليه وسلم: ما حلفت بهما قط واني أمر فأعرض عنهما، فقال الرجل: القول قولك، ثم قال لميسرة: هذا والله نبي تجده أحبارنا منعوتاً في كتبهم، وكان ميسرة إذا كانت الهاجرة وأشتد الحر يري ملكين يظلان رسول الله، صلى الله عليه وسلم، من الشمس، فوعى ذلك كله ميسرة، وكان الله قد ألقى عليه المحبة من ميسرة، فكان كأنه عبد له، وباعوا تجارتهم وربحوا ضعف ما كانوا يربحون، فلما رجعوا فكانوا بمر الظهران قال ميسرة: يا محمد أنطلق إلى خديجة فأخبرها بما صنع الله لها على وجهك، فإنها تعرف لك ذلك، فتقدم رسول الله، صلى الله عليه وسلم، حتى دخل مكة في ساعة الظهيرة وخديجة فيعلية لها فرأت رسول الله، صلى الله عليه وسلم، وهو على بعيره وملكان يظلان عليه، فأرته نساءها فعجبن لذلك، ودخل عليها رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فخبرها بما ربحوا في وجههم، فسرت بذلك، فلما دخل ميسرة عليها أخبرته بما رأت، فقال ميسرة: قد رأيت هذا منذ خرجنا من الشأم، وأخبرها بما قال الراهب نسطور وبما قال الآخر الذي خالفه في البيع؛ وقدم رسول الله، صلى الله عليه وسلم، بتجارتها فربحت ضعف ما كانت تربح، وأضعفت له ضعف ما سمت له.


از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

اميرمؤمنان علي رضی الله عنه فرمود: «به دين‌تان پایبند باشید، به دستورات پيامبرتان عمل كنيد و پيرو سنّتش باشيد و هر چه را قرآن تأييد كرده لازم بدانید و هر چه تأييد نكرد رد كنيد» (البداية و النهاية 7/246.)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 17492
دیروز : 5614
بازدید کل: 8807651

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010