باردار شدن آمنه به رسول خدا صلى الله عليه وسلم
محمد بن عمر بن واقد اسلمى مىگويد، على بن يزيد بن عبد الله بن وهب بن زمعة از پدرش و او از قول عمهاش نقل مىكرد كه مىگفته است شنيدهايم آمنه مىگفته است هنگامى كه به رسول خدا باردار شدم نفهميدم و هيچ گونه احساس ناراحتى و سنگينى نكردم، فقط قطع عادت ماهيانهام برايم تعجب آميز بود ولى آن هم مسألهيى بود كه گاه گاه اتفاق مىافتاد و نامرتب مىشد، تا اينكه هنگامى كه ميان خواب و بيدارى بودم، فرشتهيى پيش من آمد و گفت: آيا مىدانى كه حامله شدهاى؟ مثل اينكه گفتم نمىدانم. گفت: تو به سرور و پيامبر اين امت حامله شدهاى. و اين موضوع روز دوشنبه بود و من يقين به باردارى خود كردم، آن گاه تا نزديك زايمان آن فرشته پيش من نيامد و نزديك زايمان پيش من آمد و گفت: بگو «او را از شر حاسدان در پناه خداى يگانه بى همتا قرار مىدهم.» و من اين ذكر را مىگفتم و چون اين موضوع را به زنان آشنا گفتم، گفتند پاره آهنى به بازوها و گردن خود بياويز. گويد، چنان كردم و پس از چند روز ديدم خود به خود كنده شده و افتاده است و ديگر آن را به بازو و گردن خود نبستم.
محمد بن عمر بن واقد از محمد بن عبد الله، از زهرى نقل مىكند آمنه مىگفته است چون به فرزند خود آبستن شدم تا هنگامى كه زاييدم هيچ گونه سختى و ناراحتى نديدم.
عمرو بن عاصم كلابى از همّام بن يحيى، از اسحاق بن عبد الله نقل مىكند كه مىگفته است آمنه مىگفت: به فرزندان متعدد باردار شدم و هيچ كدام به سنگينى محمد صلى الله عليه وسلم نبودند. واقدى مىگويد، اين حديث نه در نظر ما و نه در نظر هيچ يك از علما مورد قبول است، زيرا آمنه و عبد الله فرزند ديگرى غير از رسول خدا صلى الله عليه وسلم مطلقا نداشتهاند.
محمد بن عمر بن واقد اسلمى از قيس غلام عبد الواحد، از سالم، از ابو جعفر محمد بن على (ع) نقل مىكند كه مىفرموده است هنگامى كه آمنه به رسول خدا صلى الله عليه وسلم باردار بود، دستور داده شد (فرشته به او الهام كرد) كه نامش را احمد بگذارد.
*
متن عربی:
ذكر حمل آمنة برسول الله، صلى الله عليه وسلم كثيراً
قال: أخبرنا محمد بن عمر بن واقد الأسلمي قال: حدثني علي بن يزيد بن عبد الله بن وهب بن زمعة عن أبيه عن عمته قالت: كنا نسمع أن رسول الله، صلى الله عليه وسلم، لما حملت به آمنة بنت وهب كانت تقول: ما شعرت أني حملت به، ولا وجدت له ثقلةً كما تجد النساء، إلا أني قد أنكرت رفع حيضي وربما كانت ترفعني وتعود، وأتاني آت وأنا بين النائم واليقظان فقال: هل شعرت أنك حملت؟ فكأني أقول ما أدري، فقال: إنك قد حملت بسيد هذه الأمة ونبيها، وذلك يوم الإثنين، قالت: فكان ذلك مما يقن عندي الحمل، ثم أمهلني حتى إذا دنا ولادتي أتاني ذلك الآتي فقال: قولي أعيذه بالواحد الصمد من شر كل حاسد، قالت: فكنت أقول ذلك، فذكرت ذلك لنسائي، فقلن لي: تعلقي حديداً في عضديك وفي عنقك، قالت: ففعلت، قالت: فلم يكن ترك علي الا أياماً فأجده قد قطع، فكنت لا أتعلقه.
قال: وأخبرنا محمد بن عمر بن واقد قال: حدثني محمد بن عبد الله عن الزهري قال: قالت آمنة: لقد علقت به فما وجدت له مشقةً حتى وضعته.
قال: أخبرنا عمرو بن عاصم الكلابي، أخبرنا همام بن يحيى عن إسحاق بن عبد الله قال: قالت أم النبي، صلى الله عليه وسلم، قد حملت الأولاد فما حملت سخلة أثقل منه، قال: قال محمد بن عمر الأسلمي: وهذا مما لا يعرف عندنا ولا عند أهل العلم، لم تلد آمنة بنت وهب ولا عبد الله بن عبد المطلب غير رسول الله، صلى الله عليه وسلم.
قال: أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثني قيس مولى عبد الواحد عن سالم عن أبي جعفر محمد بن علي قال: أمرت آمنة وهي حامل برسول الله، صلى الله عليه وسلم، أن تسميه أحمد.
از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com