Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود:
« يُقَالُ لِصاحبِ الْقُرَآن: اقْرأْ وَارْتَقِ وَرَتِّلْ كَما كُنْتَ تُرَتِّلُ في الدُّنْيَا، فَإنَّ منْزِلَتَكَ عِنْد آخِرِ آيةٍ تَقْرَؤُهَا » (روايت أبو داود و ترْمذي)
" براي صاحب قرآن گفته مي شود، بخوان و به پله هاي بهشت بالا رو و تلاوت کن، چنانچه در دنيا تلاوت مي کردي، زيرا مقام تو در نزد آخرين آيه اي است که آن را مي خواني ".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>سلمه جرمی

شماره مقاله : 10486              تعداد مشاهده : 343             تاریخ افزودن مقاله : 11/5/1390

سلمة جرمى
او پدر عمرو بن سلمه است.
گويد يوسف بن غرق، از گفته مسعر بن حبيب جرمى، از گفته عمرو پسر سلمه، از گفته پدرش ما را خبر داد كه مى‏گفته است به حضور رسول خدا رفتيم و پرسيديم: اى رسول خدا! چه كسى بر ما پيشنمازى كند يا براى ما نماز بخواند؟ فرمود: «براى شما يا بر شما آن كس نماز بگزارد كه از همه شما بيشتر قرآن را فرا گرفته يا جمع كرده است». عمرو در پى سخن خود مى‏گفته است: پدرم در مسجد برايشان نماز مى‏گزارد و بر جنازه‏هاى آنان هم نماز مى‏گزارد و تا هنگامى كه در گذشت در اين باره كسى با او ستيز نكرد.
گويد يزيد بن هارون، از مسعر بن حبيب ما را خبر داد كه مى‏گفته است عمرو بن سلمه براى ما نقل كرد كه پدرش و تنى چند از قوم او پس از اينكه مردم مسلمان شده و قرآن آموخته بودند به حضور پيامبر صلى الله عليه وسلم رفتند و پس از انجام كارهاى خود از ايشان پرسيدند چه كسى با ما يا براى ما نماز بگزارد؟ فرمود: آن كس از شما كه قرآن را بيشتر فرا گرفته يا بيشتر جمع كرده است.
گويد سلمه مى‏گفته است: چون پيش قوم آمدند و پرسيدند كسى را نيافتند كه بيش از من قرآن آموخته و جمع كرده باشد. سلمه مى‏گويد: من در آن هنگام نوجوانى بودم كه فقط قطيفه‏يى بر تن داشتم، مرا پيش انداختند و بر ايشان نماز گزاردم و من هيچ مجمعى از قبيله جرم تاكنون نديده‏ام مگر اينكه خودم پيشنماز ايشان بوده‏ام. مسعر در پى حديث خود مى‏افزود كه سلمه بر جنازه‏هاى ايشان هم نماز مى‏گزارد و تا هنگامى كه در گذشت در مسجد آنان پيشنماز بود.
گويد عارم بن فضل، از حماد بن زيد، از ايوب ما را خبر داد كه مى‏گفته است ابو يزيد عمرو بن سلمه جرمى براى ما نقل مى‏كرد كه ما كنار آبى زندگى مى‏كرديم كه رهگذر مردم و مسافران بود و ما از آنان مى‏پرسيديم اين موضوع- ظهور حضرت ختمى مرتبت- چيست؟ مى‏گفتند: مردى مى‏پندارد كه پيامبر است و خداوند او را فرستاده و بر او وحى مى‏فرمايد و اين آيات را بر او نازل كرده است. من هر چه مى‏شنيدم حفظ مى‏كردم آن چنان كه بر سينه‏ام نقش مى‏بست و بدين گونه بسيارى از قرآن را حفظ كردم. مردم براى مسلمان شدن خود منتظر فتح مكه بودند و مى‏گفتند منتظر بمانيد اگر بر مردم مكه پيروز شد او راستگو و پيامبر خواهد بود. همينكه خبر فتح مكه رسيد هر گروه به اسلام آوردن پيشى مى‏گرفت. پدرم براى اظهار مسلمانى گروه ما به حضور رسول خدا رفت و مدتى كه خدا مى‏خواست همراه پيامبر ماند و سپس برگشت، چون نزديك ما رسيد به استقبال او رفتيم، همينكه او را ديديم گفت: به خدا سوگند از پيش كسى آمده‏ام كه به راستى فرستاده خداوند است و او شما را به انجام اين كارها فرمان مى‏دهد و از انجام اين كارها باز مى‏دارد و بايد كه در چه وقتها نماز بگزاريد و چون هنگام نماز فرا رسيد يكى از شما اذان بگويد و آن كس كه از همگان بيشتر قرآن مى‏داند بر شما در نماز امامت كند. گويد: مردم سياه چادرهاى ما بررسى كردند و كسى را پيدا نكردند كه بيش از من قرآن بداند كه من از مسافران قرآن بسيار آموخته بودم و حفظ داشتم. گويد: مرا در حالى كه شش سال بيشتر نداشتم! «1» بر خود مقدم داشتند و من بر آنان پيشنمازى مى‏كردم. گويد: بر تن من جامه‏يى كوتاه بود كه چون مى‏نشستم- به سجده و ركوع مى‏رفتم. برچيده مى‏شد. رانها و سرين من آشكار مى‏شد- زنى از قبيله گفته بود آيا نمى‏خواهيد سرين و كفل قارى خود را از ما بپوشانيد. براى من پيراهنى بافت بحرين فراهم آوردند و بر من پوشاندند و من از هيچ چيز چنان شاد نشدم كه از آن پيراهن.
گويد احمد بن عبد الله بن يونس ما را خبر داد و گفت ابو شهاب، از گفته خالد حذّاء، از ابو قلابة، از عمرو بن سلمه جرمى براى ما حديث كرد كه مى‏گفته است من با مسافران ديدار مى‏كردم و آنان براى من آيات قرآن را مى‏خواندند و من به روزگار زندگى رسول خدا صلى الله عليه وسلم پيشنمازى مى‏كردم.
گويد ابو الوليد هشام طيالسى، از گفته شعبة بن ايوب ما را خبر داد و گفت شعبه مى‏گفته است، از عمرو بن سلمه شنيدم كه مى‏گفت پدرم با خبر مسلمان شدن قوم خويش به حضور رسول خدا رفت از جمله چيزهايى كه پيامبر فرموده بود اين بود كه «هر كس از شما كه بيشتر قرآن مى‏داند در نماز بر شما امامت كند» و من كه كوچكترين آنان بودم و بر ايشان پيشنمازى مى‏كردم. زنى گفته بود كه سرين قارى خود را بپوشانيد. آنان براى من پيراهنى بريدند نسبت به هيچ چيز به اندازه آن پيراهن شاد نشدم.
گويد يزيد بن هارون، از گفته عاصم، از عمرو بن سلمه ما را خبر داد كه مى‏گفته است چون نمايندگان قوم من از محضر رسول خدا برگشتند گفتند كه ايشان فرموده است: «بايد آن كس از همه شما بيشتر قرآن مى‏خواند بر شما پيشنمازى كند». گويد: مرا فرا خواندند و ركوع و سجود را به من آموختند و من بر آنان پيشنمازى مى‏كردم. ملافه‏يى پاره و شكافته بر دوش من بود، و آنان به پدرم مى‏گفتند چه خوب است سرين پسرت را از ديدگاه ما بپوشانى.
*


متن عربی:
سلمة الجرمي
وهو أبو عمرو بن سلمة.
قال: أخبرنا يوسف بن الغرق قال: أخبرنا مسعر بن حبيب الجرمي عن عمرو بن سلمة عن أبيه قال: أتينا رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فقلنا: يا رسول الله من يصلي بنا أو يصلي لنا؟ فقال: يصلي بكم أو يصلي لكم أكثركم أخذا أو جمعا للقرآن، قال عمرو: فكان أبي يصلي بهم في مسجدهم وعلى جنائزهم لا ينازعه أحد حتى مات.
قال: أخبرنا يزيد بن هارون عن مسعر بن حبيب قال: حدثنا عمرو بن سلمة أن أباه ونفرا من قومه وفدوا إلى النبي، صلى الله عليه وسلم، حين أسلم الناس وتعلموا القرآن فقضوا حوائجهم وقالوا له: من يصلي بنا أو لنا؟ قال: يصلي بكم أكثركم جمعا أو أخذا للقرآن، قال: فجاؤوا إلى قومهم فسألوهم فلم يجدوا فيهم أحدا أخذ أو جمع من القرآن أكثر مما جمعت أو أخذت، قال: وأنا يومئذ غلام علي شملة فقدموني فصليت بهم فما شهدت مجمعا من حرم إلا وأنا إمامهم إلى يومي هذا، قال مسعر: وكان يصلي على جنائزهم ويؤمهم في مسجدهم حتى مضى لسبيله.
قال: أخبرنا عارم بن الفضل قال: حدثنا حماد بن زيد عن أيوب قال: حدثنا عمرو بن سلمة أبو يزيد الجرمي قال: كنا بحضرة ماء ممر الناس، قال: وكنا نسألهم ما هذا الأمر؟ فيقولون: رجل زعم أنه نبي وأن الله أرسله وأن الله أوحى إليه كذا وكذا، فجعلت لاأسمع شيئا من ذلك إلا حفظته كأنما تغرى في صدري حتى جمعت منه قرآنا كثيرا، قال: وكانت العرب تلوم بإسلامها الفتح يقولون: انظروا فإن ظهر عليهم فهو صادق وهو نبي، قال: فلما جاءتنا وقعة الفتح بادر كل قوم بإسلامهم، قال:
فانطلق أبي بإسلام حوائنا ذلك، قال: فأقام مع رسول الله، صلى الله عليه وسلم، ما شاء الله أن يقيم، قال: ثم أقبل فلما دنا تلقيناه فلما رأيناه قال: جئتكم والله من عند رسول الله، صلى الله عليه وسلم، حقا، ثم قال: إنه يأمركم بكذا وينهاكم عن كذا وكذا وأن يصلوا صلاة كذا في حين كذا وصلاة كذا في حين كذا، فإذا حضرت الصلاة فليؤذن أحدكم وليؤمكم أكثركم قرآنا، قال: فنظر أهل حوائنا فما وجدوا أحدا أكثر مني قرآنا للذي كنت أحفظه من الركبان، قال: فقدموني بين أيديهم فكنت أصلي بهم وأنا بن ست سنين، قال: وكان علي بردة كنت إذا جلست تقلصت عني، فقالت امرأة من الحي: ألا تغطون عنا أست قارئكم! قال: فكسوني قميصا من معقد البحرين، قال: فما فرحت بشيء أشد من فرحي بذلك القميص.
قال: أخبرنا أحمد بن عبد الله بن يونس قال: حدثنا أبو شهاب عن خالد الحذاء عن أبي قلابة عن عمرو بن سلمة الجرمي قال: كنت أتلقى الركبان فيقرئوني الآية، فكنت أؤم على عهد رسول الله، صلى الله عليه وسلم.
قال: أخبرنا هشام أبو الوليد الطيالسي قال: حدثنا شعبة بن أيوب قال: سمعت عمرو بن سلمة قال: ذهب أبي بإسلام قومه إلى رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فكان فيما قال لهم: يؤمكم أكثركم قرآنا، قال: فكنت أصغرهم فكنت أؤمهم، فقالت امرأة: غطوا است قارئكم، فقطعوا لي قميصا فما فرحت بشيء ما فرحت بذلك القميص.
قال: أخبرنا يزيد بن هارون عن عاصم عن عمرو بن سلمة قال: لما رجع قومي من عند رسول الله، صلى الله عليه وسلم، قالوا: إنه قال: ليؤمكم أكثركم قراءة للقرآن، قال: فدعوني فعلموني الركوع والسجود، قال: فكنت أصلي بهم وعلي بردة مفتوقة فكانوا يقولون لأبي: ألا تغطي عنا است ابنك.

از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال غالب القطان: رأيت مالك بن دينار في المنام، فكأنه قاعد في مسجده الذي كان يجلس فيه، عليه قبطيتان وهو يقول: بأصبعيه هكذا: «صنفان من الناس لا تجالسوهما فإن مجالستهما مفسدة لقلب كل مسلم: صاحب بدعة قد غلا فيها، وصاحب دنيا مترف فيها». الحلية الأولیاء؛ أبي نعيم اصفهانی. غالب قطان گفت: مالک بن دینار را در خواب دیدم که در مسجد نشسته بود و می فرمود: «دو دسته از مردم هستند که هرگز با آنها منشین، زیرا که همنشینی با آنها قلب هر مسلمانی را فاسد می کنند: یکی کسی که اهل بدعت است و در آن غلو کرده، و دیگری کسی که اهل دنیا است که در آن خوش گذاران است».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 17353
دیروز : 5614
بازدید کل: 8807512

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010