|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>سلمه جرمی
شماره مقاله : 10486 تعداد مشاهده : 343 تاریخ افزودن مقاله : 11/5/1390
|
سلمة جرمى او پدر عمرو بن سلمه است. گويد يوسف بن غرق، از گفته مسعر بن حبيب جرمى، از گفته عمرو پسر سلمه، از گفته پدرش ما را خبر داد كه مىگفته است به حضور رسول خدا رفتيم و پرسيديم: اى رسول خدا! چه كسى بر ما پيشنمازى كند يا براى ما نماز بخواند؟ فرمود: «براى شما يا بر شما آن كس نماز بگزارد كه از همه شما بيشتر قرآن را فرا گرفته يا جمع كرده است». عمرو در پى سخن خود مىگفته است: پدرم در مسجد برايشان نماز مىگزارد و بر جنازههاى آنان هم نماز مىگزارد و تا هنگامى كه در گذشت در اين باره كسى با او ستيز نكرد. گويد يزيد بن هارون، از مسعر بن حبيب ما را خبر داد كه مىگفته است عمرو بن سلمه براى ما نقل كرد كه پدرش و تنى چند از قوم او پس از اينكه مردم مسلمان شده و قرآن آموخته بودند به حضور پيامبر صلى الله عليه وسلم رفتند و پس از انجام كارهاى خود از ايشان پرسيدند چه كسى با ما يا براى ما نماز بگزارد؟ فرمود: آن كس از شما كه قرآن را بيشتر فرا گرفته يا بيشتر جمع كرده است. گويد سلمه مىگفته است: چون پيش قوم آمدند و پرسيدند كسى را نيافتند كه بيش از من قرآن آموخته و جمع كرده باشد. سلمه مىگويد: من در آن هنگام نوجوانى بودم كه فقط قطيفهيى بر تن داشتم، مرا پيش انداختند و بر ايشان نماز گزاردم و من هيچ مجمعى از قبيله جرم تاكنون نديدهام مگر اينكه خودم پيشنماز ايشان بودهام. مسعر در پى حديث خود مىافزود كه سلمه بر جنازههاى ايشان هم نماز مىگزارد و تا هنگامى كه در گذشت در مسجد آنان پيشنماز بود. گويد عارم بن فضل، از حماد بن زيد، از ايوب ما را خبر داد كه مىگفته است ابو يزيد عمرو بن سلمه جرمى براى ما نقل مىكرد كه ما كنار آبى زندگى مىكرديم كه رهگذر مردم و مسافران بود و ما از آنان مىپرسيديم اين موضوع- ظهور حضرت ختمى مرتبت- چيست؟ مىگفتند: مردى مىپندارد كه پيامبر است و خداوند او را فرستاده و بر او وحى مىفرمايد و اين آيات را بر او نازل كرده است. من هر چه مىشنيدم حفظ مىكردم آن چنان كه بر سينهام نقش مىبست و بدين گونه بسيارى از قرآن را حفظ كردم. مردم براى مسلمان شدن خود منتظر فتح مكه بودند و مىگفتند منتظر بمانيد اگر بر مردم مكه پيروز شد او راستگو و پيامبر خواهد بود. همينكه خبر فتح مكه رسيد هر گروه به اسلام آوردن پيشى مىگرفت. پدرم براى اظهار مسلمانى گروه ما به حضور رسول خدا رفت و مدتى كه خدا مىخواست همراه پيامبر ماند و سپس برگشت، چون نزديك ما رسيد به استقبال او رفتيم، همينكه او را ديديم گفت: به خدا سوگند از پيش كسى آمدهام كه به راستى فرستاده خداوند است و او شما را به انجام اين كارها فرمان مىدهد و از انجام اين كارها باز مىدارد و بايد كه در چه وقتها نماز بگزاريد و چون هنگام نماز فرا رسيد يكى از شما اذان بگويد و آن كس كه از همگان بيشتر قرآن مىداند بر شما در نماز امامت كند. گويد: مردم سياه چادرهاى ما بررسى كردند و كسى را پيدا نكردند كه بيش از من قرآن بداند كه من از مسافران قرآن بسيار آموخته بودم و حفظ داشتم. گويد: مرا در حالى كه شش سال بيشتر نداشتم! «1» بر خود مقدم داشتند و من بر آنان پيشنمازى مىكردم. گويد: بر تن من جامهيى كوتاه بود كه چون مىنشستم- به سجده و ركوع مىرفتم. برچيده مىشد. رانها و سرين من آشكار مىشد- زنى از قبيله گفته بود آيا نمىخواهيد سرين و كفل قارى خود را از ما بپوشانيد. براى من پيراهنى بافت بحرين فراهم آوردند و بر من پوشاندند و من از هيچ چيز چنان شاد نشدم كه از آن پيراهن. گويد احمد بن عبد الله بن يونس ما را خبر داد و گفت ابو شهاب، از گفته خالد حذّاء، از ابو قلابة، از عمرو بن سلمه جرمى براى ما حديث كرد كه مىگفته است من با مسافران ديدار مىكردم و آنان براى من آيات قرآن را مىخواندند و من به روزگار زندگى رسول خدا صلى الله عليه وسلم پيشنمازى مىكردم. گويد ابو الوليد هشام طيالسى، از گفته شعبة بن ايوب ما را خبر داد و گفت شعبه مىگفته است، از عمرو بن سلمه شنيدم كه مىگفت پدرم با خبر مسلمان شدن قوم خويش به حضور رسول خدا رفت از جمله چيزهايى كه پيامبر فرموده بود اين بود كه «هر كس از شما كه بيشتر قرآن مىداند در نماز بر شما امامت كند» و من كه كوچكترين آنان بودم و بر ايشان پيشنمازى مىكردم. زنى گفته بود كه سرين قارى خود را بپوشانيد. آنان براى من پيراهنى بريدند نسبت به هيچ چيز به اندازه آن پيراهن شاد نشدم. گويد يزيد بن هارون، از گفته عاصم، از عمرو بن سلمه ما را خبر داد كه مىگفته است چون نمايندگان قوم من از محضر رسول خدا برگشتند گفتند كه ايشان فرموده است: «بايد آن كس از همه شما بيشتر قرآن مىخواند بر شما پيشنمازى كند». گويد: مرا فرا خواندند و ركوع و سجود را به من آموختند و من بر آنان پيشنمازى مىكردم. ملافهيى پاره و شكافته بر دوش من بود، و آنان به پدرم مىگفتند چه خوب است سرين پسرت را از ديدگاه ما بپوشانى. *
متن عربی: سلمة الجرمي وهو أبو عمرو بن سلمة. قال: أخبرنا يوسف بن الغرق قال: أخبرنا مسعر بن حبيب الجرمي عن عمرو بن سلمة عن أبيه قال: أتينا رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فقلنا: يا رسول الله من يصلي بنا أو يصلي لنا؟ فقال: يصلي بكم أو يصلي لكم أكثركم أخذا أو جمعا للقرآن، قال عمرو: فكان أبي يصلي بهم في مسجدهم وعلى جنائزهم لا ينازعه أحد حتى مات. قال: أخبرنا يزيد بن هارون عن مسعر بن حبيب قال: حدثنا عمرو بن سلمة أن أباه ونفرا من قومه وفدوا إلى النبي، صلى الله عليه وسلم، حين أسلم الناس وتعلموا القرآن فقضوا حوائجهم وقالوا له: من يصلي بنا أو لنا؟ قال: يصلي بكم أكثركم جمعا أو أخذا للقرآن، قال: فجاؤوا إلى قومهم فسألوهم فلم يجدوا فيهم أحدا أخذ أو جمع من القرآن أكثر مما جمعت أو أخذت، قال: وأنا يومئذ غلام علي شملة فقدموني فصليت بهم فما شهدت مجمعا من حرم إلا وأنا إمامهم إلى يومي هذا، قال مسعر: وكان يصلي على جنائزهم ويؤمهم في مسجدهم حتى مضى لسبيله. قال: أخبرنا عارم بن الفضل قال: حدثنا حماد بن زيد عن أيوب قال: حدثنا عمرو بن سلمة أبو يزيد الجرمي قال: كنا بحضرة ماء ممر الناس، قال: وكنا نسألهم ما هذا الأمر؟ فيقولون: رجل زعم أنه نبي وأن الله أرسله وأن الله أوحى إليه كذا وكذا، فجعلت لاأسمع شيئا من ذلك إلا حفظته كأنما تغرى في صدري حتى جمعت منه قرآنا كثيرا، قال: وكانت العرب تلوم بإسلامها الفتح يقولون: انظروا فإن ظهر عليهم فهو صادق وهو نبي، قال: فلما جاءتنا وقعة الفتح بادر كل قوم بإسلامهم، قال: فانطلق أبي بإسلام حوائنا ذلك، قال: فأقام مع رسول الله، صلى الله عليه وسلم، ما شاء الله أن يقيم، قال: ثم أقبل فلما دنا تلقيناه فلما رأيناه قال: جئتكم والله من عند رسول الله، صلى الله عليه وسلم، حقا، ثم قال: إنه يأمركم بكذا وينهاكم عن كذا وكذا وأن يصلوا صلاة كذا في حين كذا وصلاة كذا في حين كذا، فإذا حضرت الصلاة فليؤذن أحدكم وليؤمكم أكثركم قرآنا، قال: فنظر أهل حوائنا فما وجدوا أحدا أكثر مني قرآنا للذي كنت أحفظه من الركبان، قال: فقدموني بين أيديهم فكنت أصلي بهم وأنا بن ست سنين، قال: وكان علي بردة كنت إذا جلست تقلصت عني، فقالت امرأة من الحي: ألا تغطون عنا أست قارئكم! قال: فكسوني قميصا من معقد البحرين، قال: فما فرحت بشيء أشد من فرحي بذلك القميص. قال: أخبرنا أحمد بن عبد الله بن يونس قال: حدثنا أبو شهاب عن خالد الحذاء عن أبي قلابة عن عمرو بن سلمة الجرمي قال: كنت أتلقى الركبان فيقرئوني الآية، فكنت أؤم على عهد رسول الله، صلى الله عليه وسلم. قال: أخبرنا هشام أبو الوليد الطيالسي قال: حدثنا شعبة بن أيوب قال: سمعت عمرو بن سلمة قال: ذهب أبي بإسلام قومه إلى رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فكان فيما قال لهم: يؤمكم أكثركم قرآنا، قال: فكنت أصغرهم فكنت أؤمهم، فقالت امرأة: غطوا است قارئكم، فقطعوا لي قميصا فما فرحت بشيء ما فرحت بذلك القميص. قال: أخبرنا يزيد بن هارون عن عاصم عن عمرو بن سلمة قال: لما رجع قومي من عند رسول الله، صلى الله عليه وسلم، قالوا: إنه قال: ليؤمكم أكثركم قراءة للقرآن، قال: فدعوني فعلموني الركوع والسجود، قال: فكنت أصلي بهم وعلي بردة مفتوقة فكانوا يقولون لأبي: ألا تغطي عنا است ابنك.
از کتاب: ترجمه الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|