|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>جلال الدین خوارزمشاه > ورود گرجی ها به تفلیس و آتش زدن آن شهر
شماره مقاله : 10456 تعداد مشاهده : 375 تاریخ افزودن مقاله : 9/5/1390
|
ورود گرجىها به تفليس و آتش زدن آن شهر در اين سال [ششصد و بيست و چهارم هجرى قمرى]، در ماه ربيع الاول، گرجىها به شهر تفليس رسيدند. از لشكريان اسلامى هيچ كس در تفليس نبود تا به پاسدارى برخيزد و آن را از دستبرد دشمن نگاه دارد، زيرا، چنان كه پيشتر گفتيم، جلال الدين پس از بازگشت از خلاط، به سركوبى تركمانان ايوانى شتافت. بعد لشكريان خويش را در جاهاى گرم كه چراگاههاى بسيار داشتند پراكنده ساخت تا زمستان را در آن نقاط بگذرانند. سربازان او نيز با مردم تفليس، كه مسلمان هم بودند، بد رفتارى و بيداد كرده بودند. آنان نيز ناچار دست به دامن گرجىها زده نامه نگاشته و ايشان را به نزد خود فرا خوانده بودند تا شهر را در اختيارشان بگذارند. شهر تفليس درين هنگام چنان كه گفتيم از لشكريان اسلامى تهى بود. گرجيان، گرايش مردم تفليس به ايشان و تهى بودن شهر از سربازان جلال الدين را غنيمت شمردند و افراد خود را كه در دو شهر قرس و آنى و حصنهاى ديگر بودند گرد آوردند و روانه تفليس شدند. خالى بودن تفليس از سربازان اسلامى علت ديگرى هم داشت و آن اين بود كه جلال الدين خوارزمشاه به اندازهاى زياد از گرجيان كشته بود كه ديگر آنان را ناتوان مىشمرد و هرگز گمان نمىبرد كه ياراى چنان حركتى داشته باشند. ولى بر خلاف تصور او گرجىها به تفليس حمله بردند و شهر را گرفتند و به روى آن عده از مردم شهر هم كه از تيغ سربازان جلال الدين جان بدر برده و زنده مانده بودند، شمشير كشيدند، و چون مىدانستند كه نمىتوانند شهر را از دست جلال الدين حفظ كنند، سراسر شهر را آتش زدند. اما جلال الدين، همينكه اين خبر به گوشش رسيد، با لشكريانى كه در اختيار داشت بدان سو روانه شد تا خود را به ايشان برساند. ولى در آن شهر هيچيك از ايشان را نديد زيرا پس از آتش زدن تفليس از آن شهر رفته بودند. *
متن عربی:
ذكر دخول الكرج مدينة تفليس وإحراقه في هذه السنة [أربع وعشرين وستمائة]، في بيع الأول، وصل الكرج مدينة تفليس، ولم يكن بها من العسكر الإسلامي من يقوم بحمايته أن وسبب ذلك أن جلال الدين لما عاد من خلاط، كما ذكرنا قبل، وأوقع بالإيوانية، فرق عساكره إلى المواضع الحارة الكثيرة المرعى، ليشتوا بها، وكان عسكره قد أساؤوا السيرة في رعية تفليس، وهم مسلمون، وعسفوهم، فكاتبوا الكرج يستدعونهم إليهم، ليملكوهم البلد، فاغتنم الكرج ذلك لميل أهل البلد إليهم، وخلوه من العسكر، فاجتمعوا، وكانوا بمدينتي قرس وآني وغيرهما من الحصون، وساروا إلى تفليس، وكانت خالية كما ذكرناه، ولأن جلال الدين استضعف الكرج الكثرة من قتل منهم، ولم يظن فيهم حركة، فملكوا البلد، ووضعوا السيف فيمن بقي من أهله، وعلموا أنهم لا يقدرون على حفظ البلد من جلال الدين، فأحرقوه جميعه. وأما جلال الدين فإنه لما بلغه الخبر سار فيمن عنده من العساكر ليدركهم، فلم ير منهم أحداً، كانوا قد فارقوا تفليس لما أحرقوها.
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى و على هاشمى حائرى ، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|