Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "قد افلح من آمن و رزق كفافا و قنّعه الله مما آتاه"
 «قطعا هر كس‌ به‌ اسلام‌ راه‌ يافت‌ و معيشت‌ مادي‌ زندگي‌اش‌ در حد كفاف‌ بود و به‌ آن‌ حد قناعت‌ ورزيد، رستگار گشت‌».

IslamPP.Com 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>جلال الدین خوارزمشاه > حمله وی به ترکمانان ایوانی

شماره مقاله : 10455              تعداد مشاهده : 388             تاریخ افزودن مقاله : 9/5/1390

حمله جلال الدين خوارزمشاه به تركمانان ايوانى‏
[در ششصد و بيست و سوم هجرى قمرى] تركمانان ايوانى به شهرك اسنه و شهر اروميه (رضائيه)، از خاك آذربايجان چيره شده بودند.
از مردم خوى نيز خراج گرفته بودند تا از آنان درگذرند و به كارشان كارى نداشته باشند.
تركمانان از آن رو به تاخت و تاز در آن صفحات پرداخته بودند كه مى‏ديدند جلال الدين در گرجستان و بعد هم در خلاط سرگرم جنگ شده، و گمان مى‏بردند كه فرصت سركوبى ايشان را نخواهد يافت.
لذا طمعشان فزونى يافت و در خاك آذربايجان پراكنده شدند و به يغماگرى و راهزنى پرداختند.
خبرهاى تاخت و تاز تركمانان پى در پى به جلال الدين خوارزمشاه مى‏رسيد ولى او چون سرگرم كار سختى بود كه در پيش‏ داشت، تغافل مى‏كرد و به روى خود نمى‏آورد. تا وقتى كه شنيد آزمندى تركمانان به اندازه‏اى فزونى يافته كه در نزديك تبريز به راهزنى پرداخته و از بازرگانان تبريز اموال بسيارى گرفته‏اند.
از جمله اين دستبردها يكى آن كه بازرگانان تبريز گوسفندانى از ارزن الروم خريده بودند و آنها را به تبريز مى‏بردند.
پيش از آن كه به تبريز برسند، تركمانان ايوانى با آنان روبرو شدند و آنچه داشتند گرفتند.
بخشى از دارائى ايشان بيست هزار رأس گوسپند بود.
هنگامى كه كار اين گونه دستبردها و تاخت و تازها بالا گرفت و مردم به ستوه آمدند، همسر جلال الدين، كه دختر سلطان طغرل بود، و نمايندگان جلال الدين در شهرهاى آذربايجان براى او پيام فرستادند و از او يارى خواستند.
او را آگاه ساختند كه تركمانان ايوانى هم اكنون شهرهاى آذربايجان را به ويرانى كشانده‏اند و اگر او خود را بدان جا نرساند، اين شهرها يكباره نابود خواهند شد.
در همين هنگام در خلاط نيز فصل برف و سرما فرا رسيد و جلال الدين خوارزمشاه از بارش برف انديشه كرد.
لذا از خلاط رفت و براى سركوبى تركمانان ايوانى شتابان رو به راه نهاد.
تركمانان كه مى‏دانستند جلال الدين در خلاط به سر مى‏برد، خود را ايمن مى‏پنداشتند و آسوده خاطر بودند و عقيده داشتند كه او از خلاط دور نخواهد شد.
اگر چنين عقيده‏اى نبود، بى‏گمان از كوه‏هاى بلندى كه‏ داشتند بالا مى‏رفتند و پناه مى‏گرفتند زيرا آن كوه‏ها صعب العبور بود و كسى كه به راه‏هاى كوهستانى آشنائى نداشت بدون تحمل رنج و سختى نمى‏توانست از آنها بالا رود.
تركمانان نيز هر گاه كه احساس خطر مى‏كردند و بيمناك مى‏شدند، از آن كوه‏ها بالا مى‏رفتند و به دفاع از خويش مى‏پرداختند.
ولى اين بار غافلگير شدند و هنگامى به خود آمدند كه لشكريان جلال الدين خوارزمشاه ايشان را احاطه كرده و از هر سو به رويشان شمشير كشيده بودند.
سربازان خوارزمشاه در كشتن تركمانان و غارت دارائى و بهره‏گيرى از زنان ايشان زياده‏روى كردند.
زنان و فرزندانشان را به اسارت و بردگى بردند و از اموالى كه داشتند به اندازه‏اى گرفتند كه به شمار در نمى‏آمد.
ميان اين اموال، كالاهاى بسيارى ديدند كه تركمانان در حملات خود از بازرگانان گرفته و بهمان حال اول، دست نخورده باقى گذاشته بودند. اينها بجز اشيائى بود كه در آنها دست برده و به مصرف رسانده بودند.
لشگريان جلال الدين خوارزمشاه، همينكه از كار تركمانان بياسودند به تبريز بازگشتند.
*

متن عربی:

ذكر إيقاع جلال الدين بالتركمان الإيوانية
كان التركمان الإيوانية قد تغلبوا على مدينة أسنة وأرمية، من نواحي أذربيجان، وأخذوا الخراج من أهل خوي ليكفوا عنهم، واغتروا باشتغال جلال الدين بالكرج، وبعدهم بخلاط، وازداد طمعهم، وانبسطوا بأذربيجان ينهبون، ويقطعون الطريق؛ والأخبار تأتي إلى خوارزم شاه جلال الدين بن خوارزم شاه، وهو يتغافل عنهم لاشتغاله بما هو المهم عنده؛ وبلغ من طمعهم أنهم قطعوا الطريق بالقرب من تبريز، وأخذوا من تجار أهلها شيئاً كثيراً، ومن جملة ذلك أنهم اشتروا غنماً من أرزن الروم وقصدوا بها تبريز، فلقيهم الإيوانية قبل وصولهم إلى تبريز، فأخذوا جميع ما معهم، ومن جملته عشرون ألف رأس غنم.
فلما اشتد ذلك على الناس وعظم الشر أرسلت زوجة جلال الدين ابنة السلطان طغرل ونوابه في البلاد إليه يستغيثون، ويعرفونه أن البلاد قد خربها الإيوانية، ولئن لم يلحقها، وإلا هلكت بالمرة.
فاتفق هذا إلى خوف الثلج، فرحل عن خلاط، وجد السير إلى الإيوانية، وهم آمنون مطمئنون، لعلمهم أن خوارزم شاه على خلاط، وظنوا أنه لا يفارقها، فلولا هذا الاعتقاد لصعدوا إلى جبال لهم منيعة شاقة لا يرتقى إليها إلا بمشقة وعناء، فإنهم كانوا إذا خافوا صعدوا إليها وامتنعوا بها، فلم يرعهم إلا والعساكر الجلالية قد أحاطت بهم، وأخذهم السيف من كل جانب، فأكثروا القتل فيهم، والنهب، والسبي، واسترقوا الحريم والأولاد، وأخذوا من عندهم ما لا يدخل تحت الحصر، فرأوا كثيراً من الأمتعة التي أخذوها من التجار بحالها في الشذوات، هذا سوى ما كانوا قد حلوه وفصلوه، فلما فرغ عاد إلى تبريز.

از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى و على هاشمى حائرى ، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.

مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از محمّد بن عقيل بن ابي طالب روايت است: علي رضی الله عنه براي ما سخنراني كرد و گفت: اي مردم! شجاع‌ترين مردم كيست؟ گفتيم: شما، اي امير مؤمنان! گفت: ابوبكر صديق رضی الله عنه شجاع‌ترين مردم است، در روز جنگ بدر ما براي رسول الله صلی الله علیه و سلم سايه‌باني درست كرده بوديم، گفتيم: چه كسي در كنار پيامبر صلی الله علیه و سلم از ايشان نگهباني مي‌کند تا كسي از مشركان به او نزديك نشود؟ كسي جز ابوبكر براي نگهباني نايستاد، او بود كه با شمشير از غلاف كشيده كنار سر مبارك او ايستاده بود، هرگاه كسي مي‌خواست به رسول الله صلی الله علیه و سلم نزديك شود ابوبكر با شمشيرش جلوي او را مي‌گرفت و من خودم (علي) ديدم كه مشركان گلوي رسول الله صلی الله علیه و سلم را گرفته‌اند و تكان مي‌دهند و مي‌گويند: تو همان كسي هستي كه معبودان را‌ يكي دانسته‌اي، سوگند به خدا كسي جز ابوبكر رضی الله عنه به ‌او نزديك نشد، در آن زمان ابوبكر دو گيسوي بلند داشت، در حالي كه با سرعت مي‌آمد گيسوانش را كنار مي‌زد، آمد و گفت: واي بر شما! آيا مردي را مي‌كشيد كه مي‌گويد: پروردگارم الله ‌است و برايتان از جانب پروردگارش آيات و نشانه‌هاي واضح و و روشن آورده‌است! در آن روز ‌يكي از دو گيسوي ابوبكر كنده شد. راوي می‌گويد: علي مخاطبان را سوگند داد كه ‌آيا نزد شما مؤمن آل فرعون بهتر بوده ‌يا ابوبكر؟ مردم چيزي نگفتند، علي گفت: سوگند به خدا ابوبكر از مؤمن آل فرعون بهتر است، آن مرد که ايمانش را پوشيد، خداوند او را ستود. امّا ابوبكر جان و خون و مالش را در راه خدا فدا كرد(المستدرک(3/67)صحیح است برشرط مسلم و ذهبی موافق آن است).

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 10720
دیروز : 5614
بازدید کل: 8800879

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010