|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>ایام عرب>ایام عرب > یوم طخفه
شماره مقاله : 10403 تعداد مشاهده : 355 تاریخ افزودن مقاله : 5/5/1390
|
روز طخفه در اين روز بنى يربوع بر لشكريان نعمان بن منذر پيروزى يافته است. سبب بروز اين جنگ آن بود كه اختلافى بر سر «ردافت» پيش آمد. ردافت حكم وزارت را داشت و هميشه «رديف» در دست راست پادشاه مىنشست. ردافت در خاندان بنى يربوع كه جزء تميم به شمار مىرفت، موروثى بود و اين منصب را پسر از پدر و كوچك از بزرگ به ارث مىبرد. در روزگار پادشاهى نعمان، يا به گفته برخى: در زمان پسرش منذر، حاجب بن زراره دارمى تميمى از نعمان در خواست كرد كه منصب ردافت را به حارث بن بيبة بن قرط بن سفيان بن مجاشع دارمى تميمى واگذار كند. نعمان اين موضوع را با بنى يربوع در ميان گذاشت و از ايشان خواست كه موافقت كنند. ولى بنى يربوع كه در پائين طخفه مىزيست از موافقت خوددارى كرد. نعمان نيز به سبب اين سر پيچى، پسر خود، قابوس، و حسان برادر خود را كه پسر منذر بود، به سر كوبى ايشان بر انگيخت. قابوس فرماندهى لشكر و حسان فرماندهى پيشروان لشكر را داشت. نعمان از سپاهيان دستپرورده خود و پيران و بزرگان و توده قبيله تميم و غيره لشكرى انبوه ترتيب داد و در اختيار قابوس و حسان گذاشت. اين دو تن با لشكريان خود به راه افتادند تا به طخفه رسيدند و با مردان يربوع سر گرم كارزار شدند. يربوع در اين نبرد سر سختى و پافشارى بسيار نشان داد تا سرانجام قابوس و يارانش شكست خوردند و ابو عميره طارق، اسب قابوس را پىبريد و كشت و قابوس را اسير كرد و مىخواست كاكل جلوى پيشانى وى را بتراشد كه قابوس گفت: «موى جلوى پيشانى پادشاهان را نمىتراشند.» ابو عميره به شنيدن اين سخن، او را رها كرد. حسان را نيز بشر بن عمرو بن جوين اسير كرد ولى بر او منت نهاد و آزادش ساخت. شكتخوردگان به سوى نعمان رفتند و هنگامى به بارگاه وى رسيدند كه شهاب بن قيس بن كياس يربوعى در حضورش بود نعمان كه خبر شكست لشكر خود را شنيد، گفت: «اى شهاب، پسر من و برادر مرا جست و جو كن. اگر آن دو را زنده يافتى، ردافت را به بنى يربوع باز مىگردانم و كسانى را هم كه كشتهاند به ايشان مىبخشم، اموالى را هم كه بردهاند به ايشان وا مىگذارم. دو هزار شتر نيز به آنان مىدهم.» شهاب رفت و آن دو را زنده يافت و با خود آورد. نعمان نيز به عهد خود وفا كرد و آنچه گفته بود به جاى آورد و ديگر ردافت را از آنان نگرفت. مالك بن نويره در اين باره گفته است: و نحن عقرنا مهر قابوس بعد ما ... راى القوم منه الموت و الخيل تلحب عليه دلاص ذات نسج و سيفه ... جراز من الهندى ابيض مقضب طلبنا بها، انا مداديك نيلها ... اذا طلب الشأو البعيد المغرب *
متن عربی:
يوم طخفة وهو لبني يربوع على عساكر النعمان بن المنذر. قال أبو عبيدة: وكان سبب هذه الحرب أن الرادفة، وهي بمنزلة الوزارة، وكان الرديف يجلس عن يمين الملك، كانت لبني يربوع من تميم يتوارثونها صغيراً عن كبير. فلما كان أيام النعمان، وقيل أيام ابنه المنذر، سألها حاجب ابن زرارة الدرامي التميمي النعمان أن يجعلها للحارث بن بيبة بن قرط ابن سفيان بن مجاشع الدارمي التميمي، فقال النعمان لبني يربوع في هذا وطلب منهم أن يجيبوا إلى ذلك، فامتنعوا، وكان منزلهم أسفل طخفة، فحيث امتنعوا من ذلك بعث إليهم النعمان قابوس ابنه وحساناً أخاه ابني المنذر، قابوس على الناس، وحسان على المقدمة، وضم إليهما جيشاً كثيفاً، منهم الصنائع والوضائع وناس من تميم وغيرهم، فساروا حتى أتوا طخفة فالتقوا هم ويربوع واقتتلوا، وصبرت يربوع وانهزم قابسو ومن معه، وضرب طارق أبو عميرة فرس قابوس فعقره وأسره، وأراد أن يجز ناضيته، فقال: إن الملوك لا تجز نواصيها، فأرسله. وأما حسان فأسره بشر بن عمرو بن جوين فمن عليه وأرسله. فعاد المنهزمون إلى النعمان، وكان شهاب بن قيس بن كياس اليربوعي عند الملك، فقال له: يا شهاب أدرك ابني وأخي، فإن أدركتهما حيين فلبني يربوع حكمهم وأرد عليهم ردافتهم وأترك لهم من قتلوا وما غنموا وأعطيهم ألفي بعير. فسار شهاب فوجدهما حيين فأطلقهما، ووفى الملك لبني يربوع بما قال ولم يعرض لهم في ردافتهم؛ وقال مالك ابن نويرة: ونحن عقرنا مهر قابوس بعدما ... رأى القوم منه الموت والخيل تلحب عليه دلاصٌ ذات نسجٍ وسيفه ... جرازٌ من الهنديّ أبيض مقضب طلبنا بها، إنّا مداريك نيلها ... إذا طلب الشّأو البعيد المغرّب
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش. مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|