ام المومنین زینب بنت جحش؛ سخاوت و بزرگواری
عبدالمنعم هاشمی / مترجم: محمد گل گمشادزهی
ای پیامبر خدا من با زنان دیگرت فرق دارم، زیرا آنها توسط پدر، یا برادر
و دیگر اعضای خانواده شان به ازدواج تو در آمده اند، ولی مرا خداوند از
فراز هفت آسمان به عقد شما در آورده است.
زینت بنت جحش به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)
قبل از ازدواج
زینب همیشه این نعمت خداوندی را که با هدایت آسمانی به عقد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در آمده نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) یاد می کرد و همچنین بر سایر زنان افتخار می کرد و می گفت: شما را خانوادههایتان به عقد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در آورده اند اما مرا خداوند از بالای هفت آسمان به عقد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در آورده است.
داستان زینب چیست؟ و چرا خداوند پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را دستور داد تا با زینت ازدواج نماید؟ که چنین افتخار و شرافتی نصیب زینب گردد؟
پدر زینب «جحش» و مادر وی «امیمه» دختر عبدالمطلب، عمه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود، زینب در زمان بعثت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دختری زیبا و جوان بود که با خانواده خود در مکه می زیست، اعضای خانواده اش به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ایمان آوردند و بعضی به حبشه هجرت کردند
در میان مهاجرین به سوی حبشه دو برادر زینب، عبدالله و عبیدالله به چشم می خوردند و آل جحش مکه را ترک کرده و از دیار خود هجرت نموده، حمنه خواهر زینب با زیباترین جوان قریش و اولین نماینده پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه، مصعب بن عمیر ازدواج کرد، خواهر دیگر زینب ام حبیب بنت جحش با عبدالرحمن بن عوف که از اشراف قریش بود ازدواج نمود، فقط زینب باقی مانده بود او منتظر بود که با کسی ازدواج کند که در نسب و شرافت با او برابر باشد.
در یکی از روزها، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) کسی را فرستاد تا زینب را برای برده ی آزاده اش زید بن حارثه خواستگاری کند، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) زید را دوست داشت و به او احترام می گذاشت زید را خدیجه در کودکی به محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بخشیده بود و ایشان زید را تربیت و پرورش داده بود اما خانواده زینب نپذیرفتند و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ام ایمن حبشی را به ازدواج زید در آورد که اسامه قهرمان مسلمین از همین مادر متولد شد.
روزها گذشت و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از مکه به مدینه هجرت نمود و خداوند بر پیامبرش این آیه را نازل کرد:
{وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا} [احزاب:36]
«هیچ مرد و زن مومنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند اختیاری از خود در آن ندارند هر کس هم از دستور خدا و پیغمبرش سر پیچی کند گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری می گردد.»
زینب و برادرش دانستند که ازدواج فرزند حارثه با زینب قضای الهی و خواست پیامبر خداست و زینب حاضر شد که به این ازدواج تن در دهد. برادرش نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده معذرت خواست و گفت: «آنچه می خواهی به من دستور بده»
زینب برای اجرای امر الهی با زید ازدواج کرد، اما احساس می کرد که شوهر مناسبی ندارد. دیری نگذشت که اختلاف میان زینب و همسرش شروع شد و هر گاه که زید نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از زینب شکایت می کرد، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) او را سفارش می کرد که صبر کند و می گفت: مشکلی نیست اختلاف زن و شوهر چیز عادی و ساده ای است.
ازدواج با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)
خداوند به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وحی نمود که چون زینب با فردی که از نظر مقام از او پایین تر است به خاطر رضای خدا و بر خلاف عادت عربها و میل باطنی ازدواج نموده است خداوند او را اکرام خواهد نمود و به زودی شوهرش او را طلاق خواهد داد و به عقد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در خواهد آمد.
زید بار دیگر نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و از دست زینب شکایت نمود
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: «همسرت را نگاه دار.» اما ازدواج ادامه پیدا نکرد و زید، زینب بنت جحش را طلاق داد. و این آیه نازل شد:
{وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا} [احزاب: 37]
«(یادآور شو!) زمانی را که به کسی که خداوند بدو نعمت داده بود و تو نیز بدو لطف کرده بودی، می گفتی: همسرت را نگاه دار و از خدا بترس. تو چیزی را در دل پنهان می داشتی که خداوند آن را آشکار می سازد، و از مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزاوار تر است که از او بترسی هنگامی که زید نیاز خود را بدو به پایان برد ما او را به همسری تو در آوردیم تا مشکلی برای مومنان در ازدواج با همسران پسر خواندگان خود نباشد بدانگاه که نیاز خود را بدانان به پایان ببرند. فرمان خدا باید انجام بشود.»
زید پسر خوانده پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود و زینب همانند زن پسر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نامیده می شد چگونه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از او خواستگاری کند؟ و دستور خدا هم بر این نازل شده است که با زینب خواستگاری نماید؟! و چون وحی نازل شد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با لبخند گفت: چه کسی می رود و زینب را مژده می دهد که خداوند او را به ازدواج من در آورده است؟
سلمی خادم پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) رفت و به زینب مژده داد که خداوند تو را به عقد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در آورده است.
عایشه رضی الله عنها می گوید: وقتی با خبر شدم، احساس می کردم که زینب زیباست و به دستور خداوند به عقد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در آمده است، رشک می بردم و با خودم می گفتم، او با این چیزها بر ما افتخار خواهد کرد.
ازدواج صورت پذیرفت و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گوسفندی ذبح کرد و از صبح تا اینکه نصف روز گذشت مردم گروه گروه به خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می آمدند و نان و گوشت می خوردند و زینب با احترام و عزت وارد خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شد و بر زنان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) افتخار می کرد و می گفت: «شماها را خانواده هایتان به عقد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در آورده اند اما مرا خداوند از بالای هفت آسمان به نکاح پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در آورده است.»
عایشه رضی الله عنها می گوید: هیچ یک از زنان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جز زینب با من رقابت نمی کرد. زینب در ضمن صلاح و پرهیزکاری زنی پر کار و زرنگ بود، او پوست ها را رنگ می کرد و می دوخت، و معروف بود که او روزه دار و شبنشین است. با دستهایش کارهایی که خوب می دانست انجام می داد و در راه خدا بر فقرا و بینوایان صدقه مینمود.
زندگی زینب بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)
بعد از وفات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) او همچنان پرهیز کار بود و به فقرا و مستمندان کمک می نمود در مورد سخاوت و نیکوکاری زینب گفته اند:
وقتی عمر رضی الله عنه مبلغی را که برای هر یک از زنان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در نظر گرفته بود برای زینب فرستاد، سهمیه زینب دوازده هزار درهم بود، جون این مبلغ را به خانه زینب آوردند، زینب نتوانست به سوی این مال نگاه کند و نه آن را دست زد و خود را پوشاند و گفت: خدا رحم کند بر عمر این درهم ها را بریزید و روی آن پارچه ای بندازید.
پس از آن به برزه بنت رافع گفت: دست را دراز کن و این مبلغ را بگیر و به بنی فلان... و فلان بده و همچنین اسامی بسیاری از یتیمان و بیوهها و نیازمندان را به برزه میگفت تا اینکه زیر پارچه مقدار خیلی کم باقی ماند، برزه گفت: ای امالمومنین به خدا سوگند ما هم حقی در این مال داشتیم. زینب گفت: زیر پارچه چقدر باقی مانده است؟ و دستش را به آسمان بلند کرده و با تضرع گفت: بار خدایا از این سال به بعد من برای گرفت بخشش عمر زنده نباشم، بار خدایا در سال آینده این مال را نصیب من مگردان زیرا مال، فتنه است.
عمر رضی الله عنه از دعای زینب خبردار شد و گفت: او زن خوبی است. و بعد هزار درهم فرستاد تا این مبلغ را صرف خودش نماید، اما باز هم زینب آن را میان فقرا تقسیم کرد.
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گفته بود: « از همه شما همسرانم کسی زودتر به من ملحق خواهد شد که بیشتر سخاوت کند» و زینب همچنان که در عهد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) سخاوت می نمود بعد از وفات پیامبر اموال خود را در راه خدا خرج میکرد تا اینکه اولین زن از زنان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود که وفات کرد و به شوهرش پیوست.
وقتی زینب درگذشت دو نفر از خانواده اش در قبر او ایستاده و او را دفن کردند.
عمر رضی الله عنه با چهار تکبیر بر او نماز خواند
ام المومنین در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
رحمت خدا بر ام المومنین زینب که از همه همسران پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) سخاوتمند تر بود، باد.
مهمترین مراجع سیرت ام المومنین زینب بنت جحش عبارتند از:
المعرفة و التاریخ ج 2 ص 722، ج 3 ص 233- اسدالغابة ج 6 ص 125، 127- ترجمه 6947- شذرات الذهب 1/171- صفةالصفوة ج 2 ص 46- عیون الاثر ج 2 ص 382- الحلیة ج 3 ص 411- البدایة و النهایة 7/104- تاریخ الطبری 2/89، 113، 226- الکامل لابن الاثیر ج 2/177، 197...، تاریخ الاسلام ذهبی، الخلفاء ص 211- تفسیر القرطبی 187.14-و دیگر کتاب های حدیث و سیرت
منبع:
مادران مومنان
تالیف: عبدالمنعم هاشمی. ترجمه: محمدگل گمشادزهی
ناشر: انتشارات حرمین
سال و نوبت چاپ: دوم- تابستان 86
به نقل از: سايت بيداري اسلامي