|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>ایام عرب>ایام عرب > یوم اعیار و یوم نقیعه
شماره مقاله : 10399 تعداد مشاهده : 307 تاریخ افزودن مقاله : 5/5/1390
|
روز اعيار و روز نقيعه
مثلم بن مشجر عائذى ضبى در همسايگى بنى عبس به سر مىبرد. او به عمارة بن زياد، كه مردى تهى مغز و بىپروا بود، پيشنهاد قمار كرد، و عماره با او به قمار پرداخت تا ده كره شتر از او برد. مثلم از او مهلت خواست تا نزد خانواده خويش برود و طلب وى را برايش بفرستد. ولى عماره درخواست وى را نپذيرفت. مثلم، ناچار پسر خود، شرحاف، را پيش او گرو گذاشت و به نزد كسان خود رفت و كره شترها را گرفت و براى عماره برد و پسر خويش را از گرو در آورد. هنگام بازگشت، پسرش، شرحاف، در راه از او پرسيد: «پدر جان، معضال كيست؟» پدرش پاسخ داد: «او مردى از پسر عموهاى تست كه مدتى است رفته و تا اين ساعت باز نگشته است.» شرحاف گفت: «پس او كشته شده و من قاتلش را مىشناسم.» پدرش پرسيد: «قاتل او كيست؟» جواب داد: «عمارة بن زياد. من به گوش خود از او شنيدم كه روزى سر مست از شراب بود و به عدهاى مىگفت كه او را كشته و كسى هم به خونخواهى نيامده است.» مدتى از اين موضوع گذشت تا شرحاف بزرگ شد و جوانى نيرومند گرديد. يك بار عمارة بن زياد گروهى انبوه از قبيله عبس را گرد آورد و به دستيارى ايشان بر بنى ضبه دستبرد زد و شترانشان را ربود. فرزندان ضبه بيدرنگ سوار شدند و خود را در چراگاه به يغما گران رساندند. شرحاف، همينكه چشمش به عمارة بن زياد افتاد، گفت: «اى عماره، آيا مرا مىشناسى؟» عماره پرسيد: «تو كيستى؟» پاسخ داد: «من شرحاف هستم. پسر عموى من معضال را به من بر گردان. او، روزى كه به دست تو كشته شد، همانند نداشت. اين را گفت و بيدرنگ بر عماره حمله برد و او را كشت. در آن روز ضبه و عبس جنگى سخت كردند و سرانجام ضبه شترهاى خود را باز گرفت. شرحاف در اين باره گفته است: الا ابلغ سراة بنى بغيض... بما لاقت سراة بنى زياد و ما لاقت جذيمة اذ تحامى ... و ما لاقى الفوارس من بجاد تركنا بالنقيعة آل عبس ... شعاعا يقتلون بكل واد و ما ان فاتنا الا شريد ... يؤم القفر فى تيه البلاد فسل عنا عمارة آل عبس ... و سل وردا و ما كل بداد تركتهم بوادى البطن رهنا ... لسيدان القرارة و الجلاد *
متن عربی:
يوم أعيار ويوم النّقيعة كان المثلم بن المشجر العائذي ثم الضبي مجاوراً لبني عبس؛ فتقامر هو وعمارة بن زياد، وهو أحد الكملة، فقمره عمارة حتى اجتمع عليه عشرة أبكر، فطلب منه المثلم أ، يخلي عنه حتى يأتي أهله فيرسل إليه بالذي له، فأبى ذلك، فرهنه ابنه شرحاف بن المثلم، وخرج المثلم فأتى قومه فأخذ البكارة فأتى بها عمارة وافتكّ ابنه. فلما انطلق بابنه قال له في الطريق: يا أبتاه من معضالٌ ؟ قال: ذلك رجل من بني عمك ذهب فلم يوجد إلى الساعة. قال شرحاف: فإني قد عرفت قاتله. قال أبوه: ومن هو ؟ قال: عمارة بن زياد سمعته يقول للقوم يوماً وقد أخذ فيه الشراب إنه قتله ولم يلق له طالباً. ولبثوا بعد ذلك حيناً وشب شرحاف. ثم إن عمارة جمع جمعاً عظيماً من عبس فأغار بهم على بني ضبة فأخذوا إبلهم، وركبت بنو ضبة فأدركوهم في المرعى. فلما نظر شرحاف إلى عمارة قال: يا عمارة أتعرفني ؟ قال: من أنت ؟ قال: أنا شرحاف، أد إلي ابن عمي معضالاً، لا مثله يوم قتلته ! وحمل عليه فقتله، وقاتتلت ضبة وعبس قتالاً شديداً واستنقذت ضبة الإبل، وقال شرحاف: ألا أبلغ سراة بني بغيض ... بما لاقت سراة بني زياد وما لاقت جذيمة إذ تحامي ... وما لاقى الفوارس من بجاد تركنا بالنقيعة آل عبسٍ ... شعاعاً يقتلون بكلّ واد وما إن فاتنا إلاّ شريد ... يؤمّ القفر في تيه البلاد فسل عنّا عمارة آل عبسٍ ... وسل ورداً وما كلٌّ بداد تركتهم بوادي البطن رهناً ... لسيدان القرارة والجلاد
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش. مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|