|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>ایام عرب>ایام عرب > یوم زویرین
شماره مقاله : 10378 تعداد مشاهده : 360 تاریخ افزودن مقاله : 3/5/1390
|
روز زويرين ابو عبيده گفته است: افراد خاندان بكر بن وائل دچار خشكسالى شده و سرزمين خود را ترك گفته و به محلى كه تميم زندگى مىكرد و ميان يمامه و هجر قرار داشت كوچ كرده بودند. دو قبيله بكر و تميم كه به هم نزديك شدند با يك ديگر به- كينتوزى و دشمنى پرداختند و بر آن شدند كه هيچ بكرى به هيچ تميمى نرسد مگر اين كه او را بكشد، همچنين هيچ تميمى به هيچ بكرى بر نخورد مگر اين كه خون وى را بريزد و هر كس كه به دارائى ديگرى دست يافت آن را بربايد بدين گونه آتش كينه در ميان دو طرف روز بروز تيزتر مىشد و بيشتر زبانه مىكشيد. تا يك بار كه حوفزان بن شريك و وادك بن حارث كه دو تن از قبيله شيبان بودند، براى حمله بر بنى دارم حركت كردند. تصادفا در همين هنگام گروه بسيارى از قبائل وابسته به تميم مانند عمرو بن حنظله و رباب و سعد و غيره نيز گرد هم آمدند و براى حمله به قبيله بكر بن وائل به راه افتادند. فرماندهى ايشان را نيز ابو الرئيس حنظلى بر عهده داشت. همينكه خبر حركت ايشان به مردان خاندان بكر بن وائل رسيد، خود را براى مقابله با دشمن آماده ساختند و به راه افتادند در حاليكه اصم عمرو بن قيس بن مسعود ابو مفروق، و حنظلة بن سيار عجلى، و حمران بن عبد عمرو عبسى فرماندهى ايشان را داشتند. همينكه دو طرف با هم روبرو شدند، تميم و رباب دو شتر را پالان نهادند و كسى را نيز به نگهدارى آن دو گماشتند و آنها را ميان دو صف، در جائى بستند و نامشان را زويرين (به معنى دو خدا) نهادند و گفتند: «تا هنگامى كه اين دو شتر نگريزند، ما نيز هرگز از ميدان نمىگريزيم.» ابو مفروق، همينكه چشمش به آن دو شتر افتاد، راجع به آنها پرسش كرد و او را از موضوع آگاه ساختند. بيدرنگ در ميان دو صف در آمد و همچنان كه شتر به زانو در مىآيد، زانو زد و نشست و گفت: «زوير شما منم. به پاس من پيكار كنيد و تا هنگامى كه من نگريختهام شما هم نگريزيد.» در پى اين سخن، جنگ آغاز شد و نبردى خونين در گرفت. در اين گير و دار شيبان به آن دو شتر رسيد و آنها را گرفت و كشت. بر سر اين موضوع جنگ شدت بيشترى يافت. سرانجام تميم شكست خورد و ابو الرئيس فرمانده تميم و عده بسيار ديگرى كشته شدند و بكر اموالشان را به غنيمت گرفت و زنان را به زور كشيد و برد و بسيارى از مردانشان را نيز اسير كرد و خلاصه، آنچه هنگام گريز، از زنان و اموال، بر جاى نهاده بودند، بر گرفت و سالم بازگشت. اعشى درباره اين روز گفته است: يا سلم لا تسألى عنا فلا كشفت ... عند اللقاء و لا سود مقاريف نحن الذين هزمنا يوم صبحنا ... يوم الزويرين فى جمع الاحاليف ظلوا و ظلت تكر الخيل وسطهم ... بالشيب منا و بالمرد الغطاريف تستأنس الشرف الاعلى باعينها ... لمح الصقور علت فوق الاظاليف انسل عنها بسيل الصيف فانجردت ... تحت اللبود متون كالزحاليف درباره اين روز شاعران بسيارى شعر ساختهاند مخصوصا الاغلب عجلى كه از چكامههاى رزمى وى يكى آنست كه چنين آغاز مىشود: ان سرك العز فجحجح بحشم تا آنجا كه مىگويد: جاؤوا بزويريهم و جئنا بالاصم ... شيخ لنا كالليث من باقى ارم شيخ لنا معاود ضرب البهم ... يضرب بالسيف اذا الرمح انقصم هل غير غارصك غارا فانهزم از اين دو غار، منظور بكر و تميم است. چكامه رزمى ديگر او چنين آغاز مىشود: يا رب حرب ثرة الاخلاف كه در آن از اين روز ياد مىكند.
*
متن عربی: يوم الزويرين قال أبو عبيدة: كانت بكر بن وائل قد أجدبت بلادهم فانتجعوا بلاد تميم بين ليمامة وهجر، فلما تدانوا جعلوا لا يلقى بكري تميمياً إلا قتله، ولا يلقى تميمي بكرياً إلا قتله، إذا أصاب أحدهما مال الآخر أخذه، حتى تفاقم الشر وعظم.فخرج الحوفزان بن شريك والوادك بن الحارث الشيبانيان ليغيرا على بني دارم، فاتفق أن تميماً في تلك الحال اجتمعت في جمع كثير من عمرو بن حنظلة والرباب وسعد وغيرها وسارت إلى بكر بن وائل، وعلى تميم أبو الرئيس الحنظلي. فبلغ خبرهم بكر بن وائل فتقدموا وعليهم الأصم عمرو بن قيس بن مسعود أبو مفروق وحنظلة بن سيار العجلي وحمران ابن عبد عمرو العبسي، فلما التقوا جعلت تميم والرباب بعيرين وجللوهما وجعلوا عندهما من يحفظهما وتركوهما بين الصفين معقولين وسموهما زويرين، يعني: إلهين، وقالوا: لا نفر حتى يفر هذان البعيران. فلما رأى أبو مفروق البعيرين سأل عنهما فأعلم حالهما، فقال: أنا زويركم، وبرك بين الصفين وقال: قاتلوا عني ولا تفروا حتى أفر. فاقتتل الناس قتالاً شديداً، فوصلت شيبان إلى البعيرين فأخذوهما فذبحوهما. واشتد القتال عليهما، فانهزمت تميم وقتل أبو الرئيس مقدمهم ومعه بشر كثير، واجترفت بكر أموالهم ونساءهم وأسروا أسرى كثيرة، ووصل الحوفزان إلى النساء والأموال، وقد سار الرجال عنها للقتال، فأخذ جميع ما خلفوه من النساء والأموال وعاد إلى أصحابه سالماً؛ وقال الأعشى في ذلك اليوم: يا سلم لا تسألي عنّا فلاً كشفت ... عند اللقاء ولا سود مقاريف نحن الذين هزمنا يوم صبّحنا ... يوم الزّويرين في جمع الأحاليف ظلّوا وظلّت تكرّ الخيل وسطهم ... بالشيّب منّا والمرد الغطاريف تستأنس الشرف الأعلى بأعينها ... لمح الصقور علت فوق الأظاليف انسلّ عنها بسيل الصّيل فانجردت ... تحت اللّبود متونٌ كالزحاليف وقد أكثر الشعراء في هذا اليوم، لا سيما الأغلب العجلي، فمن ذلك أرجوزته التي أولها: إن سرّك العزّ ... فجحجح بحشم يقول فيها: جاؤوا بزويريهم وجئنا بالأصمّ ... شيخ لنا كالليث من باقي إرم شيخٌ لنا معاودٌ ضرب البهم ... يضرب بالسيف إذا الرمح انقصم هل غير غارٍ ... صكّ غاراً فانهزم الغاران: بكر وتميم. وله الأرجوزة التي أولها: يا ربّ حربٍ ... ثرّة الأخلاف يذكر فيها هذا اليوم.
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|