|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>ایام عرب>ایام عرب > یوم ذات نکیف
شماره مقاله : 10367 تعداد مشاهده : 441 تاریخ افزودن مقاله : 11/4/1390
|
روز ذات نكيف فرزندان بكر بن عبد مناة بن كنانه از دست قريش خشمگين بودند و با اين قبيله كينه مىورزيدند. اين كينهتوزى نيز از زمانى آغاز شد كه قصى بن كلاب، هنگامى كه مكه را به چند ناحيه و محله در ميان مردم قريش تقسيم نمود، بنى بكر و گروهى ديگر را از اين شهر بيرون كرد. همينكه روزگار عبد المطلب فرا رسيد، فرزندان بكر بر آن شدند كه اهل قريش را از حرم كعبه برانند و با آنان بجنگند تا بر ايشان چيرگى يابند. بنى بكر، در پى اين دشمنى، يك بار بر شترانى كه از آن بنى هون بن خزيمه بود حمله كرد و بدانها دستبرد زد. و اين كار را باز هم تكرار نمود. سرانجام كار بكر و قريش به جنگ كشيد و هر يك از آن دو قبيله گروههائى را گرد آوردند و آماده كار زار شدند. عبد المطلب ميان مردم قريش و قبيلههاى ديگر كه عبارت بودند از بنى حارث بن عبد مناة، بنى هون بن خزيمة بن مدركه، و بنى مصطلق از خزاعه، پيمان اتحاد بست و بدين ترتيب گروهى انبوه فراهم آورد كه، به فرماندهى خود عبد المطلب، عازم پيكار با بنى بكر و همدستان ايشان شدند و در ذات نكيف با هم جنگ كردند. در پايان اين پيكار مردان بكر و يارانشان شكست خوردند و گروه بسيارى از ايشان كشته شدند و چنان آسيبى ديدند كه ديگر به جنگ قريش برنگشتند. ابن شعله فهرى درين باره گفت: فلله عينا من رأى من عصابة غوت غى بن بكر يوم ذات نكيف اناخوا الى ابياتنا و نسائنا فكانوا لنا ضيفا بشر مضيف در اين روز عبد بن سفاح قارى، از خاندان قاره، قتادة بن قيس را كشت. قتاده برادر بلعاء بن قيس بود كه بلعاء مساحق نام داشت. درين روز گفته شد: «قد انصف القارة من راماها» و اين ضرب المثل گرديد. يعنى: هر كس كه در برابر قاره تير اندازى كند انصاف مىدهد كه مردان قاره تير اندازان ماهر هستند. خاندان قاره از فرزندان هون بن خزيمه بودند و او نيز از فرزندان عضل بن ديش بود. يكى از ايشان گفته است: دعونا قارة لا تنفرونا فنجفل مثل اجفال الظليم گفته شده است: بنا بر اين شعر است كه آنان قاره ناميده شدند. جنگجويان قاره را «رماة الحدق» مىخواندند يعنى: تير اندازانى كه حدقه چشم را مىزدند.
متن عربی:
يوم ذات نكيف كان بنو بكر بن عبد مناة بن كنانة مبغضين لقريش مضطغنين عليهم ما كان من قصي حين أخرجهم من مكة مع من أخرج من خزاعة حين قسمها رباعاً وخططاً بين قريش. فلما كانوا على عهد عبد المطلب هموا بإخراج قريش من الحرم وأن يقاتلوهم حتى يغلبوهم عليه، وعدت بنو بكر على نعمٍ لبني الهون بن خزيمة فاطردوها، ثم جمعوا جموعهم وجمعت قريش جموعهم واستعدت، وعقد عبد المطلب الحلف بين قريش والأحابيش، وهم بنو الحارث بن عبد مناة وبنو الهون بن خزيمة بن مدركة وبنو المصطلق من خزاعة، فلقوا بني بكر ومن انضم إليهم، وعلى الناس عبد المطلب، فاقتتلوا بذات نكيف، فانهزم بنو بكر وقتلوا قتلاً ذريعاً، فلم يعودوا لحرب قريش، قال ابن شعلة الفهري: فللّه عينا من رأى من عصابة ... غوت غيّ بكر يوم ذات نكيف أناخوا إلى أبياتنا ونسائنا ... فكانوا لنا ضيفاً بشرّ مضيف فقتل يومئذ عبد بن السفاح القاري من القارة قتادة بن قيس أخا بلعاء ابن قيس، واسم بلعاء مساحق. ويومئذ قيل: قد أنصف القارة من راماها؛ والقارة من ولد الهون بن خزيمة، وهو من ولد عضل بن الدّيش؛ قال رجل منهم: دعونا قارةً لا تنفرونا ... فنجفل مثل إجفال الظليم وقيل: بهذا البيت سموا قارةً، وكان يقال للقارة رماة الحدق.
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|