|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>ایام عرب>ایام عرب > سخن درباره کشته شدن مضرط الحجاره
شماره مقاله : 10362 تعداد مشاهده : 450 تاریخ افزودن مقاله : 11/4/1390
|
سخن درباره كشته شدن مضرط الحجاره او عمرو بن منذر بن ماء السماء لخمى پادشاه حيره است و به سبب سختگيرى در فرمانروائى و نيرومندى در سياست بدو «مضرط الحجاره» لقب دادهاند. مادر او كه «هند» نام داشت، دختر حارث بن عمرو المقصور بن آكل المرار، و عمه امرؤ القيس بن حجر بن حارث بود. سبب كشته شدن او اين بود كه روزى از ياران خويش پرسيد: «آيا در ميان تازيان كشور من كسى را مىشناسيد كه حاضر نباشد مادرش به مادر من خدمت كند؟» در پاسخ او گفتند: «ما جز عمرو بن كلثوم تغلبى هيچ كس ديگرى را نمىشناسيم، زيرا مادر او ليلى، دختر مهلهل بن ربيعه است. عموى اين خانم هم كليب وائل بوده است. شوهرش نيز كلثوم بوده و پسرش عمرو است. نه عمرو به خدمتگارى مادرش رضا خواهد داد نه آن خانم كسى است كه خدمتگارى كسى را به گردن گيرد.» مضرط الحجاره خاموش ماند و آنچه در درون داشت بر زبان نياورد. بعد در پى عمرو بن كلثوم فرستاد و پيغام داد كه مىخواهد او را ببيند. همچنين دستور داد كه مادرش ليلى به ديدن مادر وى، هند دختر حارث، برود. عمرو بن كلثوم دعوت وى را پذيرفت و با سوارانى از بنى تغلب حركت كرد، در حاليكه مادر خود، ليلى، را نيز همراه داشت. او در كرانه فرات فرود آمد و عمرو بن هند، يعنى مضرط- الحجاره، همينكه از آمدن وى آگاه شد دستور داد تا خيمههاى وى را بين حيره و فرات بزنند و بزرگان كشور خود را بدان جا فرستاد. در آن جا خوراك مفصلى فراهم ساختند. بعد مردم را به خوردن طعام فراخواند و خوراك هر كسى را به در خيمهاش فرستاد. او و عمرو بن كلثوم و ياران ويژه وى در سراپردههائى نشستند. مادرش، هند، نيز در خيمهاى پهلوى آن سراپردهها به سر مىبرد و ليلى، مادر عمرو بن كلثوم، هم در آن خيمه با وى بود. مضرط الحجاره به مادر خود سپرده بود كه: «وقتى خوردن غذا به پايان رسيد و جز تنقلات چيز ديگرى نماند، خدمتگاران خود را مرخص كن و همينكه نوبت به خوردن تنقلات رسيد، ليلى را به كار بكش و پى در پى به او دستور بده كه تنقلات گوناگون را جلوى تو بگذارد.» هند نيز دستور پسر خويش را به كار بست و هنگام صرف تنقلات به ليلى گفت: «آن بشقاب را به من بده.» ليلى جواب داد: «هر كس كه چيزى مىخواهد، خودش برمىخيزد و آن را بر مىدارد.» هند باز اصرار كرد و بدو دستور داد. ليلى فرياد زد: «اى فرزندان تغلب! فرياد ازين توهينى كه به ما شده است! پسر او عمرو بن كلثوم، همينكه فرياد او را شنيد خون به چهرهاش دويد و ديگ خشمش به جوش آمد. همه سرگرم باده خوارى بودند و به تغيير حال وى پىنبردند. تنها عمرو بن هند، يعنى مضرط الحجاره، نشانههاى خشم را در چهره وى ديد. در اين هنگام عمرو بن كلثوم به سوى شمشيرى جست كه از بالاى سراپرده آويزان بود و در آن جا جز اين شمشير حربه ديگرى يافت نمىشد. بيدرنگ شمشير را برگرفت و ضربهاى به سر مضرط الحجاره نواخت و او را كشت. آنگاه از سراپرده بيرون پريد و فرياد زد: «اى فرزندان تغلب! برخيزيد و فرصت را غنيمت شماريد.» فرزندان تغلب نيز دارائى و اسبان او را تاراج كردند و زنان او را به اسارت در آوردند و رفتند و خود را به حيره رساندند. افنون تغلبى درين باره گفت: لعمرك ما عمرو بن هند و قد دعا ... لتخدم ليلى امه بموفق فقام ابن كلثوم الى السيف مصلتا ... و امسك من ندمانه بالمخنق
متن عربی:
ذكر قتل مضرط الحجارة وهو عمرو بن المنذر بن ماء السماء اللخمي صاحب الحيرة، وكان يلقب مضرط الحجارة لشدة ملكه وقوة سياسته، وأمه هند بنت الحارث بن عمرو المقصور بن آكل المرار، وهي عمة امرئ القيس بن حجر بن الحارث. وكان سبب قتله أنه قال يوماً لجلسائه: هل تعلمون أن أحداً من العرب من أهل مملكتي يأنف أن تخدم أمه أمي ؟ قالوا: ما نعرفه إلا أن يكون عمرو بن كلثوم التغلبي، فإن أمه ليلى بنت مهلهل بن ربيعة، وعملها كليب وائل، وزوجها كلثوم، وابنها عمرو. فسكت مضرط الحجارة على ما في نفسه وبعث إلى عمرو بن كلثوم يستزيره ويأمره أن تزور أمه ليلى أم نفسه هنداً بنت الحارث. فقدم عمرو بن كلثوم في فرسان من بني تغلب ومعه أمه ليلى، فنزل على شاطئ الفرات، وبلغ عمرو بن هند قدومه فأمر فضربت خيامه بين الحيرة والفرات وأرسل إلى وجوه أهل مملكته فصنع لهم طعاماً ثم دعا الناس إليه فقرب إليهم الطعام على باب السرادق، وجلس هو وعمرو بن كلثوم معها في القبة، وقد قال مضرط الحجارة لأمه: إذا فرغ الناس من الطعام ولم يبق إلا الطرف فنحي خدمك عنك، فإذا دنا الطرف فاستخدمي ليلى ومريها فلتناولك الشيء بعد الشيء. ففعلت هند ما أمرها به ابنها، فلما استدعي الطرف قالت هند لليلى: ناوليني ذلك الطبق. فقالت: لتقم صاحبة الحاجة إلى حاجتها. فألحت عليها. فقالت ليلى: واذلاه يا آل تغلب ! فسمعها ولدها عمرو بن كلثوم فثار الدم في وجهه والقوم يشربون، فعرف عمرو بن هند الشر في وجهه، وثار ابن كلثوم إلى سيف ابن هند وهو معلق في السرادق، وليس هناك سيف غيره، فأخذه ثم ضرب به رأس مضرط الحجارة فقتله، وخرج فنادى: يا آل تغلب ! فانتهبوا ماله وخيله وسبوا النساء وساروا فلحقوا بالحيرة، فقال أفنون التغلبي. لعمرك ما عمرو بن هندٍ وقد دعا ... لتخدم ليلى أمّه بموفّق فقام ابن كلثوم إلى السيف مصلتاً ... وأمسك من ندمانه بالمخنّق
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش. مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|