|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>قبايل عرب>یمن > سخن درباره مروزان و حکومت او در یمن
شماره مقاله : 10344 تعداد مشاهده : 339 تاریخ افزودن مقاله : 7/4/1390
|
سخن درباره مروزان و حکومت او در يمن از سوى هرمز شاهنشاه ساسانى هشام بن کلبى گفته است: هرمز شاهنشاه ساسانى، پس از بر کنار کردن زرين از فرمانروائى يمن، مروزان را در آن سرزمين به حکومت گماشت. مروزان در يمن ماند تا در آن جا داراى فرزندى شد. مردمى کوهنشين در يکى از کوههاى يمن به سر مىبردند که مضايع نام داشت. اين مردم از پرداخت خراج به مروزان خوددارى کردند. مروزان بر آن شد که به ايشان حمله برد ولى ديد کوهى که محل اقامت آنهاست بسيار بلند و استوار مىباشد و تنها يک راه دارد و آن را نيز مردى پاسدارى مىکند. ولى روبروى اين کوه، کوه ديگرى قرار داشت که نزديک بدان بود. مروزان با اسب به قله اين کوه رفت و با تهورى بىمانند اسب خود را از فراز کوه جهانيد و به کوه ديگر پريد و بدين گونه بر مردمى که در آن کوه به سر مىبردند دست يافت. مردم حمير که اين کار باور نکردنى را از او ديدند، گفتند: «اين مرد، شيطان است!» مروزان دژ آنان را گرفت و آنان نيز ناچار به پرداخت خراج شدند. سپس مروزان براى هرمز، شاهنشاه ايران، پيام فرستاد و او را از اين رويداد آگاه ساخت. هرمز او را به نزد خود فراخواند و پسرش خرخسره را به حکومت يمن گماشت. مروزان که از سوى هرمز فراخوانده شده بود، رهسپار ايران گرديد ولى در راه در گذشت. خسرو پرويز که پس از هرمز بر تخت نشست خرخسره را از کار برکنار کرد و باذان را به جاى او گماشت. باذان آخرين فرمانروائى است که از سوى شاهنشاهان ايران در يمن حکومت کرده است.
متن عربی:
ذكر المروزان وولايته اليمن من قبل هرمز قال هشام: استعمل كسرى هرمز المروزان بعد عزل زرين عن اليمن، وأقام باليمن حتى ولد له فيها، ثم إن أهل جبل يقال له المضايع منعوه الخراج، فقصدهم فرأس جبلهم لا يقدر عليه لحصانته وله طريق واحد يحميه رجل واحد، وكان يحاذي ذلك الجبل جبل آخر، وقد قارب هذا الجبل، فأجرى فرسه فعبر به ذلك المضيق، فلما رأته حمير قالوا: هذا شيطان ! وملك حصنهم وأدوا الخراج، وأرسل إلى كسرى يعلمه، فاستدعاه إليه فاستخلف ابنه خرخسره على اليمن وسار إليه فمات في الطريق، وعزل كسرى خرخسره عن اليمن وولى باذان، وهو آخر من قدم اليمن من ولاة العجم.
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|