Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "قد افلح من آمن و رزق كفافا و قنّعه الله مما آتاه"
 «قطعا هر كس‌ به‌ اسلام‌ راه‌ يافت‌ و معيشت‌ مادي‌ زندگي‌اش‌ در حد كفاف‌ بود و به‌ آن‌ حد قناعت‌ ورزيد، رستگار گشت‌».

IslamPP.Com 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>نور الدین زنگی رحمه الله

شماره مقاله : 10330              تعداد مشاهده : 805             تاریخ افزودن مقاله : 6/4/1390

پادشاه عادل نورالدین زنگی
اکنون «نورالدین محمود» سلطان شام بود، او خود را از جانب خداوند مأمور نابودی صلیبیان و بازپس‌گیری بیت المقدس می‌دانست، و این کار را بالاترین عبادت و بزرگترین وسیلة تقرب الی الله می‌شمرد و بر اثر حملات مکرر و پی در پی او علیه صلیبیان بیم او بر تمامی ولایات صلیبیان سایه افکنده بود.
سلطان نورالدین در سال 559 هـ دژ «حارم» را که از دژهای مستحکم مرزهای شمالی بود فتح کرد، در این جنگ پادشاه انطاکیه و «قومس» پادشاه طرابلس و «دوک» فرمانده روم و پسر «جوسلین» و بسیاری دیگر از فرماندهان بزرگ صلیبیان به اسارت نیروهای مسلمان درآمدند، سربازان صلیبی در این معرکه یا جزو کشتگانی بودند که آمارشان بالغ بر 000 رحمه الله 10 نفر بود، و یا این که در ردیف اسیران جنگی بیشماری بودند که آمار دقیق آنان را کسی جز خدا نمی‌دانست، و در همین سال سلطان موفق شد که دژ استراتژیک «بانیاس»([1]) را نیز فتح نماید، و بر مصر نیز غلبه یافت و صلیبیان را از دو طرف به محاصره گرفت، «لین پول» می‌گوید:
«سیطرة صلاح الدین فرماندة نورالدین (سلطان شام) بر رود «نیل» دولت صلیبی قدس را به بن بست و تنگنای سختی کشاند و وی را تحت فشار شدیدی قرار داد، و دو لشکری که از دو جهت متفاوت برآن فشار وارد می‌آوردند متعلق به نیرویی یگانه و فرماندهی واحدی بودند که توانستند با تصرف دو بندر «دمیاط» و «اسکندریه» به ناوگان دریایی نیرومندی دسترسی پیدا کنند و رابطة صلیبیان مصر را با اروپا قطع نمایند»([2]).
به هرحال، سلطان تا حد زیادی موفق شد که صلیبیان را از تمامی مناطق فلسطین بیرون براند، اما بهترین کاری که در نظر داشت و برترین آرمان و زیباترین و شیرین‌ترین آرزو و امدیش بازپس‌گیری و آزادسازی بیت المقدس از چنگال صلیبیان غاصب و اشغالگر بود، اما قلم تقدیر این کرامت را برای فرماندة سپاهش سلطان صلاح الدین ایوبی که جا دارد او خود نیز یکی از حسنات و افتخارات نورالدین شمرده شود، ثبت کرده بود، سلطان نورالدین زنگی یازدهم شوال سال 569 هـ برابر با 1174 م در سن 56 سالگی بر اثر بیماری دیفتری درگذشت، «إنا لله وإنا إليه راجعون» خبر مرگ سلطان (آنگونه که تاریخنگار انگلیسی می‌گوید) برای مسلمانان صاعقه‌ای بود که از آسمان برآنان فرود آمد([3]).
 
اخلاق و محامد نورالدین
تاریخ‌نویسان مسلمان در مدح و ستایش سلطان نورالدین محمود مطالب فراوانی گفته اند و وی را به صفاتی همچون پرهیزکاری، امانت، عدالت، حسن مدیریت، جوانمردی و بلندی روح، خوش اخلاقی و عشق جهاد در راه خداوند، ستوده اند، به راستی که سلطان همانگونه که از اسمش (محمود) برمی‌آید نزد همگان ممدوح و ستوده شده است.
علامه ابن الجوزی که یکی از معاصران سلطان است در کتاب تاریخ خویش «المنتظم» در بارة وی چنین می‌نویسد:
«جاهد الثغور وانتزع من أيدي الكفار نيفاً وخمسين مدينة، وكانت سيرته أصلح من كثير من الولاة، والطرق في أيامه آمنة والمحامد له كثيرة، وكان يتدين بطاعته الخلافة وترك المكوس قبل موته وكان يميل إلي التواضع ومحبة العلماء وأهل الدين»([4]).
«در مرزها به جهاد و مبارزه پرداخت و پنجاه و اندی شهر از چنگال کفار (صلیبیان) بیرون کشید، سیرة وی از سیرة بسیاری دیگر از امراء بهتر و راه‌ها در درون او امن بود، او افتخارات بیشماری دارد، اطاعت از خلیفه را بر خود لازم می‌دانست، و قبل از وفات خویش مالیات‌ها را لغو نمود، فروتنی و محبت با علماء و اهل دین یکی از صفات باارزش به شمار می‌رفت».
ابن خلکان که به امانت تاریخی و دقت و محافظه‌کاری در انتخاب کلمات و میانه‌روی در وصف و ثناء شهرت دارد، در بارة سلطان چنین می‌گوید:
«كان ملكاًَ عادلاً زاهداً عابداً ورعاً متمسكا بالشريعة مائلاً إلي الخير مجاهداً في سبيل الله تعالي، كثير الصدقات، بني المدارس بجميع بلاد الشام الكبار... وله من المناقب والمآثر والمفاخر ما يستغرق الوصف»([5]).
«سلطان پادشاهی دادپاک، زاهد، عبادتکار، عامل به شریعت و متمایل به خیر و مجاهدی فی سبیل الله بود، و بسیار صدقه می‌داد، در تمامی شهرهای بزرگ شام مدارسی تأسسی کرد... و آنقدر مناقب مآثر و افتخارات دارد که بیان همگی آن بس‌دشوار است».
مؤرخ کبیر و نویسندة تاریخ «الکامل» علامه ابن اثیر جزری رحمه الله با سخنانش در باره سلطان نورالدین جایی برای سخنی دیگر باقی نگذاشته است، وی می‌گوید:
«وقد طالعت سير الملوك المتقدمين فلم أرفيها بعد الخلفاء الراشدين وعمر بن عبد العزيز أحسن من سيرته ولا أكثر تحرياً منه العدل»([6]).
«سیرة پادشاهان پیشین را مطالعه نموده ام، اما در میان آنان پس از خلفای راشدین و عمر بن عبدالعزیز کسی را که در سیره و دادگستری از سلطان بهتر و برتر باشد سراغ ندارم» اثیر رحمه الله هنگام درگذشت سلطان 14 سال سن داشت، و بدین جهت قول او از دقت و صحت بیشتری برخوردار است و سخنان وی از اطلاع و شناختی کامل‌تر سرچشمه می‌گیرد.
ابن اثیر رحمه الله در باره سیره و اخلاق سلطان چنین می‌گوید:
«مخارج شخصی خویش را از زمینی که با سهمیه اش از ما غنیمت خریده بود، تأمین می‌کرد، همسرش([7]) از سختی و فشار زندگی به او شکایت کرد، سلطان سه مغازه‌ای که در حمص داشت و درآمد سالیانة آن به 20 دینار می‌رسید به وی سپرد، و هنگامی که همسرش این مقدار را ناکافی دانست به وی گفت: من بیش از این چیزی ندارم و آنچه در اختیار دارم از آن مسلمانان است، و من فقط انباردار و نگهبان آنها هستم و هرگز به آنان خیانت نخواهم کرد و به خاطر تو خود را به جهنم نمی‌اندازم!! او شب‌ها زیاد نماز می‌خواند و به ذکر و اوراد خویش می‌پرداخت»([8]).
«او به فقه مذهب حنفی عالم و آگاه بود و در این زمینه هیچگونه تعصبی نداشت، حدیث را فرا گرفته و برای ثواب به دیگران می‌آموخت».
«و از عدالتش این بس که سرتاسر مملکت پهناورش هیچگونه باج و مالیاتی گرفته نمی‌شد، و در مصر، شام، جزیره و موصل تمامی مالیات‌ها را لغو نمود، به شریعت ارج می‌نهاد و احکامش را به جان و دل می‌پذیرفت، شخصی (از سلطان شاکی بود و) از وی خواست تا با او به دادگاه برود، سلطان با وی براه افتاد و قاصدی نزد قاضی کمال الدین بن شهرزوری (قاضی دادگاه) فرستاد، و به وی پیام داد که من برای محاکمه به اینجا آمده‌ام، همانگونه که با دیگران رفتار می‌کنی با من رفتار کن، در آن قضیه حق با سلطان بود. بنابراین، دادگاه به نفع وی رأی صادر کرد، سلطان پس از اعلام حکم دادگاه آن مال را به شاکی که او را به دادگاه کشانیده بود بخشید و گفت: قبل از حضور در دادگاه می‌خواستم این مال را به او ببخشم، اما بیم آن را داشتم که مبادا انگیزه‌ام از این کار تکبر و عارداشتن و سرپیچی از حضور در دادگاه باشد، بدین جهت با مدعی و در دادگاه حاضر شدم و سپس آنچه ادعا می‌کرد به او بخشیدم، او در مملکت خویش عدالت‌خانه ساخت و خود به همراه قاضی آنجا حضور می‌یافت و حق افراد ستمدیده و مظلوم را گرچه یهودی هم می‌بود از ظالم گرچه پسرش و یا بزرگترین فرمانده اش می‌بود، می‌گرفت و به وی باز می‌گرداند».
«در شجاعت کسی به پای او نمی‌رسید در جنگ همیشه دو کمان و دو ترکش برمی‌داشت و با آن می‌جنگید، روزی فقیه معروف «قطب الشاوی» به وی گفت: تو را به خدا! خود و اسلام و مسلمین را به خطر نیانداز، زیرا اگر تو در معرکه‌ای شهید شوی، دیگر مسلمانان را (به راحتی) از دم تیغ خواهند گذراند! سلطان نورالدین محمود در جواب گفت:
«ومن محمود حتى يقال له هذا؟! من قبلي من حفظ البلاد والإسلام؟ ذلك الله الذي لا إله إلا هو»!.
«من کیستم که لیاقت این را داشته باشم؟! پیش از من چه کسی مملکت و اسلام را پاسداری کرده بود؟ آن خدایی که غیر از او خدایی دیگر نیست».
«... به علما و اهل دین احترام و تعظیم و به آنان بخشش می‌نمود، به استقبال‌شان برمی‌خاست و آنان را کنار خود می‌نشاند و با آنان بی‌تکلف سخن می‌گفت، و کاملاً از آنان اطاعت می‌کرد و با خط خود به آنان نامه می‌نوشت، با وجود فروتنی اش وقار، شکوه و هیبت، خاصی داشت.
کوتاه سخن این که حسنات سلطان زیاد و مناقب و افتخاراتش بی‌شمار است، و در این کتاب نمی‌گنجد»([9]).
 
عشق به جهاد و نیروی ایمانی سلطان
سلطان نورالدین بیشترین توجه خویش را به جهاد و مبارزه با صلیبیان معطوف نمود، و جهاد تنها مشغله اش بود که به آن عشق می‌ورزید و در این راه ایمان و یقینی راسخ عزم و اخلاص، توکل و همت‌بلند و اعتماد به نفس عجیبی داشت.
سلطان در سال 558 هـ در معرکه «حصن الاکراد» (البقیعة) که دشمن صلیبی او را غافلگیر کرده بود شکست خورد، او چند فرسخ آن طرف‌تر از میدان معرکه اطراق کرد، یکی از افراد دلسوز به وی گفت: با توجه به این که دشمن پیروز از اینجا بسیار نزدیک است، صلاح نیست که این جا منزل بگیرند، سلطان او را ساکت نمود و گفت:
«إذا كان معي ألف فارس لقيتهم ولا أبالي بهم، و والله لا استظل بسقف حتى آخذ بثأري وثأر الإسلام».
«اگر 1000 نفر سوار در رکاب من می‌بود بی‌باکانه با آنها وارد نبرد می‌شدم و به خدا سوگند تا هنگامی که انتقام خود و اسلام را از آنها نگیرم آرام نخواهم نشست».
سلطان عطایا و اموال زیادی میان سپاهیانش تقسیم نمود، شخصی به او گفت: تو سرمایة هنگفتی را به عنوان بخشش و صدقات به فقها، فقرا، صوفیان، قاریان و غیره صرف می‌کنی و اگر آن سرمایه را در تجهیز و آماده‌سازی لشکر به کارگیری بهتر است، سلطان با شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت:
«والله من امیدی به پیروزی ندارم، مگر به برکت همین افراد، بلکه در حدیث نبوی آمده است که به میمنت ضعفاء و افراد ناتوان به شما رزق و نصرت داده می‌شود([10])، آنان افرادی هستند که هنگامی که من در بستر خوابیده ام از من با تیرهایی دفاع می‌کنند که هرگز به خطا نمی‌رود، پس چگونه این اموال و کمک‌ها را از آنان دریغ بدارم و به کسانی بدهم که تنها هنگامی که مرا می‌بینند می‌جنگند و آن هم با تیرهایی که گاه به هدف اصابت می‌کند و گاه به خطا می‌رود، آنها از بیت المال سهم دارند، پس چگونه برایم جایز است که حقوق آنان را به دیگران بدهم»([11]).
سلطان نورالدین برای جهاد و انتقام از صلیبیانی که او را شکست داده بود، آمادگی می‌گرفت و به این منظور اموال عطایا و تجهیزات زیادی میان لشکر تقسیم نمود و برای نیروهای مرزی و امرای اسلامی پیام فرستاد و آنان را برای جهاد در راه خدا و پیوستن به لشکر خود فرا خواند و به زهاد، عابدان، صلحا و علما نامه نوشت، و در آن نامه‌ها جنایاتی را که فرنگیان علیه مسلمانان مرتکب شده بودند، یادآور شد و از آنان طلب دعا نمود و خواست که مسلمانان را برای مبارزه با جنگجویان صلیبی ترغیب و تحریک کنند، با رسیدن نامه‌های سلطان به این افراد، آنها در جمع اصحاب و پیروان خود نامه‌های سلطان را با سوز و حرارت خواندند و با گریه و زاری برای پیروزی وی خالصانه دعا کردند([12]) و در پی آن مردم برای جهاد در راه خدا بپا خاستند و به صف مجاهدان و مبارزان اسلام پیوستند، و از آن طرف نیز دشمن با تمامی امکانات و تجهیزات و به همراهی پادشاهان، دلاوران، کشیشان و راهبان خویش به میدان آمد، آتش جنگ شعله‌ور شد و نبرد سخت و جانکاهی درگرفت و سلطان نورالدین به نذر خویش ایفا نمود و بر نیروهای یکپارچه دشمن شکست سختی وارد آورد و دژ «حارم» را از صلیبیان باز گرفت و برآن سیطره یافت.
داستان زیر نیز بیانگر نیروی ایمان و یقین کامل سلطان نورالدین است، آنگاه که هنگام محاصره قلعة «بانیاس» تیری به چشم برادرش «نصرة الدین» (امیر امیران) اصابت نمود و چشمش را کور کرد، و چون سلطان او را دید، به وی گفت: «اگر می‌دانستی که چه پاداش بزرگی به تو می‌رسد، آرزو می‌کردی که چشم دیگرت نیز کور می‌شد»([13]).
 
 

([1])- الکامل، ابن الاثیر 11 / 124.
([2])- السلطان صلاح الدین: ص 89. 
([3])- السلطان صلاح الدین: ص 115.
([4])- المنتظم، ابن الجوزی.
([5])- وفیات الاعیان، بیوگرافی محمود نورالدین زنگی.
([6])- الکامل 11 / 164.
([7])- عصمت الدین خاتون دختر معین الدین أنر، پس از درگذشت سلطان نورالدین، سلطان صلاح الدین ایوبی با وی ازدواج نمود، مترجم.
([8])- الکامل، 11 / 163.
([9])- الکامل 11 / 119.
([10])- إنما ترزقون وتنصرون بضعفائکم.
([11])- الکامل 11 / 119.
([12])- الکامل 11 / 122 – 123.
([13])- الکامل 11 / 123.

از کتاب: سلطان صلاح الدین ایوبی  فاتح قدس، مؤلف: سید ابوالحسن ندوی (رحمه الله)، مترجم: عبدالقدوس دهقان



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

نصایح عمربن خطاب رضی الله عنه: «عليك بإخوان الصدق تعش في أكنافهم فإنهم زينة في الرخاء وعدة في البلاء». « برای خود برادران نیکی جهت مجالست برگزین، چرا که آنها باعث زینت تو در روزهای خوش و پشتوانه ات در روزهای ناگوار، خواهند بود». ‏منبع: "تاریخ دمشق" (44/359) و "التاریخ الاسلامی" (20/270)‏.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 11686
دیروز : 5614
بازدید کل: 8801845

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010