Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

از ابن مسعود روايت است که پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : "ما أحد أکثر من الربا إلا کان عاقبة أمره إلي قلة" (صحيح ابن ماجه 5518)، يعنى: "کسي نيست که بسيار رباخواري کند، مگر اينکه فرجام کارش به کمي مال (ورشکستگي) مي‌انجامد".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاريخ>تاریخ ایران>خسرو انوشیروان > سخن درباره کارهای وی در ارمنستان و آذربایجان

شماره مقاله : 10324              تعداد مشاهده : 335             تاریخ افزودن مقاله : 6/4/1390

سخن درباره کارهاى انوشيروان در ارمنستان و آذربايجان‏


از ارمنستان و آذربايجان قسمتى به روميان و قسمتى به خزرها تعلق داشت.
قباد در روزگار پادشاهى خود در بخشى از ايران که به برخى از آن نواحى مى‏پيوست ديوارى کشيد.
هنگامى که قباد در گذشت، پسرش انوشيروان به پادشاهى رسيد و همينکه پايه‏هاى سلطنت وى استوار شد با فرغانه و برجان به پيکار پرداخت و پس از بازگشت از اين جنگ شهر شابران و مسقط و شهر باب و ابواب را ساخت و آن را تنها از اين رو ابواب ناميد که در راهى کوهستانى ساخته شده بود و دروازه‏هائى داشت و بر هر دروازه کاخى استوار از سنگ ديده مى‏شد. انوشيروان درين شهرها گروهى را سکونت داد که آنان‏ را سياسجين خواند.
انوشيروان شهرهاى ديگرى نيز ساخت و در سرزمين جرزان (در حدود گرجستان) شهر سغد بيل را بنا کرد و گروهى از مردم سغد و پارس را بدان جا کوچ داد.
همچنين باب اللان (در بند آلان‏ها) را ساخت و تمام اراضى ارمنستان را که در دست روميان بود گشود و شهر اردبيل و چند دژ را نوسازى کرد.
او به خاقان، پادشاه ترکان، نامه‏اى نگاشت و به او پيشنهاد دوستى و همدستى و يگانگى کرد و نوشت که مى‏خواهد در ميانه دو طرف رشته خويشاوندى برقرار سازد و دختر خود را بدو دهد و دختر او را بگيرد.
خاقان ترک پيشنهاد شاهنشاه ايران را پذيرفت.
اما انوشيروان به جاى اين که دختر خود را براى خاقان، پادشاه ترکان، بفرستد، دوشيزه‏اى را فرستاد که يکى از زنان وى او را به دخترى خود برگزيده بود.
بر عکس، پادشاه ترکان که از اين نيرنگ آگاهى نداشت دختر خويش را به عقد انوشيروان در آورد.
به مناسبت اين خويشاوندى، دو پادشاه در مرز ايران و ترکستان گرد هم آمدند و مراسمى برگزار کردند.
مقارن همين احوال انوشيروان شبى گروهى از افراد مورد اعتماد خود را مأمور کرد که به بخشى از لشکرگاه ترکان حمله برند و آنجا را آتش بزنند.
اين دستور به کار بسته شد.
بامداد که اين خبر انتشار يافت، پادشاه ترکان به نزد انوشيروان شکايت برد.
ولى انوشيروان اظهار بى‏اطلاعى کرد.
شب‏هاى بعد نيز شاهنشاه ايران باز همان دستور را داد و کسان وى همان آتش‏سوزى را به راه انداختند و پادشاه ترکان پيش انوشيروان آمد و بناى ناله و شکايت را گذاشت.
انوشيروان باز اظهار تأسف کرد و نسبت بدو مهر و محبت نمود و خود را بى‏اطلاع نشان داد.
بعد انوشيروان دستور داد تا قسمتى از لشکرگاه خودش را نيز که انبار علوفه بود، آتش بزنند.
بامداد از پادشاه ترکان گله کرد و گفت:
«چون گمان مى‏بردى که آتش گرفتن قسمتى از لشکرگاه تو کار ايرانيان است مى‏خواستى تلافى کنى!» پادشاه ترکان سوگند ياد کرد که از چنين پيشامدى هيچ آگاهى ندارد و هيچ دستورى در اين باره نداده است.
انوشيروان که طبيعتا انتظار چنين پاسخى را داشت، گفت:
«پس شايد لشکريان ما از صلحى که با هم کرده‏ايم ناراضى هستند زيرا ديگر جنگى در ميان نيست که پاداشى بگيرند يا غارتى بکنند. بنا بر اين من مى‏ترسم دست به کارى بزنند که بالاخره ميان ما آشوبى بر پا کنند و کار ما باز به دشمنى بکشد. از اين رو، بهتر است به من اجازه بدهى تا در اين جا يک ديوار مرزى بکشم که در ميان من و تو حائل باشد. بر اين ديوار هم دروازه‏هائى قرار مى‏دهيم، تا هيچ کس نتواند به سرزمين شما قدم گذارد مگر کسى که شما مى‏خواهيد. همچنين، هيچ کس هم نتواند به خاک ما در آيد مگر کسى که از ما اجازه بگيرد.» خاقان ترک اين پيشنهاد را پسنديد.
انوشيروان از کرانه دريا ديوارى ساخت و آن را تا بالاى‏ کوه‏ها کشيد و بر آن دروازه‏هائى از آهن گذاشت و بر هر دروازه نيز کسانى را به پاسدارى گماشت.
بعد به پادشاه ترکان گفته شد:
«انوشيروان تو را فريب داد و کسى را که دختر خودش نبود به عقد تو در آورد، و با روى استوارى هم در برابر تو کشيد که ديگر چاره‏اى نداشته باشى و کارى از دستت برنيايد.» انوشيروان عده‏اى را در نواحى مختلف به پادشاهى نشاند که صاحب السرير و فيلان شاه و لکز و مسقط از آن جمله بودند.
ارمنستان تا هنگام ظهور اسلام همچنان در دست ايرانيان بود. درين مدت بسيارى از سياسجين رفته رفته شهرها و دژهاى خود را ترک گفتند و در نتيجه، آنها کم کم ويران شدند و خزرها و روميان بر آنها چيرگى يافتند. پس از ظهور اسلام، مسلمانان نيز بر آن نواحى غلبه کردند. 

متن عربی:
ذكر ما فعله أنوشروان بأرمينية وأذربيجان
 كانت أرمينية وأذربيجان بعضها للروح وبعضها للخزر، فبنى قباذ سوراً مما يلي بعض تلك الناحية، فلما توفي وملك ابنه أنوشروان وقوي أمره وغزا فرغانة والبرجان وعاد بنى مدينة الشابران ومدينة مسقط ومدينة الباب والأبواب، وإنما سميت أبواباً لأنها بنيت على طريق في الجبل، وأسكن المدن قوماً سماهم السياسجين، وبنى غير هذه المدن، وبنى لكل باب قصراً من حجارة، وبنى بأرض جرزان مدينة سغدبيل وأنزلها السغد وأبناء فارس، وبنى باب اللان، وفتح جميع ما كان بأيدي الروم من أرمينية، وعمر مدينة أردبيل وعدة حصون، وكتب إلى ملك الترك يسأله الموادعة والاتفاق ويخطب إليه ابنته، ورغب في صهره، وتزوج كل واحد بابنة الآخر.
 فأما كسرى فإنه أرسل إلى خاقان ملك الترك بنتاً كانت قد تبنتها بعض نسائه وذكر أنها ابنته، وأرسل ملك الترك ابنته، واجتمعا، فأمر أنوشروان جماعةً من ثقاته أن يكبسوا طرفاً من عسكر الترك ويحرقوا فيه، ففعلوا، فلما أصبحوا شكا ملك الترك ذلك، فأنكر أن يكون له علم به، ثم أمر بمثل ذلك بعد ليال، فضج التركي، فرفق به أنوشروان، فاعتذر إليه، ثم أمر أنوشروان أن تلقى النار في ناحية من عسكره فيها أكواخ من حشيش، فلما اصبح شكا إلى التركي، قال: كافأتني بالتهمة ! فحلف التركي أنه لم يعلم بشيء من ذلك، فقال أنوشروان له: إن جندنا قد كرهوا صلحنا لانقطاع العطاء والغارات، ولا أمن أن يحدثوا حدثاً يفسد قلوبنا فنعود إلى العدواة، والرأي أن تأذن لي في بناء سور يكون بيني وبينك نجعل عليه أبواباً فلا يدخل إليك إلا من تريده ولا يدخل إلينا إلا من نريده. فأجابه إلى ذلك.
 وبنى أنوشروان السور من البحر وألحقه برؤوس الجبال، وعمل عليه أبواب الحديد ووكل به من يحرسه. فقيل لملك الترك: إنه خدعك وزوجك غير ابنته وتحصن منك فلم تقدر له على حيلة.
 وملك أنوشروان ملوكاً رتبهم على النواحي، فمنهم صاحب السرير وفيلان شاه واللكز ومسقط وغيرها، ولم تزل أرمينية بأيدي الفرس حتى ظهر الإسلام، فرفض كثير من السياسجين حصونهم ومدائنهم حتى خربت واستولى عليها الخزر والروم، وجاء الإسلام وهي كذلك.
 
از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.

مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

شافعي رحمه الله زماني كه داخل مصر شده فرمود: [تركنا بغداد و قد أحدث الزنادقة فيها شيأ ‏يسمونه السماع] "زمانيكه من بغداد را ترك كردم، زنديقها در آن شهر چيزي را اختراع كرده و ‏آن را به نام سماع نامگذاري كرده بودند."( آن افراديكه امام شافعي از آنها به عنوان زنديق نام ‏برده صوفي ها بوده اند. چون سماع، سرود، حركات و كارهاي مخصوص عقيده تصوف است.)‏

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 13757
دیروز : 5614
بازدید کل: 8803916

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010