|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>اشخاص>خالد بن سنان عبسی علیه السلام
شماره مقاله : 10294 تعداد مشاهده : 542 تاریخ افزودن مقاله : 5/4/1390
|
سخن درباره خالد بن سنان عبسى از رويدادهاى روزگار فترت (يعنى: فاصله زمانى ميان ظهور عيسى عليه السلام و محمد صلّى الله عليه و سلم) ظهور خالد بن سنان عبسى است. گفته شده است: او از پيغمبران به شمار مىرفت و از معجزات او اين بود که آتشى در سرزمين عربستان پيدا شد و مردم فريفته آن گرديدند و چيزى نمانده بود که به آتشپرستى گرايند. خالد که چنين ديد، عصاى خود بر گرفت و به درون آتش گام نهاد تا به ميان آن رسيد و آن را پراکنده ساخت. در آن حال مىگفت: «اى آتش، پراکنده شو، پراکنده شو، هر کس که اهل هدايت باشد به رستگارى مىرسد چنان که من در اين آتش که زبانه مىکشد داخل مىشوم و از آن بيرون مىآيم در حاليکه جامهام تر است.» آنگاه آتش خاموش گرديد در حاليکه او در ميانش بود. هنگامى که مرگ او فرا رسيد، به خانواده خود گفت: «چندى پس از اين که من به خاک سپرده شدم، گلهاى از گورخران خواهد رسيد که پيشاپيش آن شتر دم بريدهاى است. اين شتر با پاى خود به گور من خواهد کوفت. و شما هر گاه چنين حرکتى از او ديديد گور مرا بشکافيد تا من از گور بيرون آيم و شما را از آنچه روى مىدهد آگاه کنم.» هنگامى که مُرد و او را به خاک سپردند، آنچه را که گفته بود به چشم ديدند و خواستند گورش را بشکافند. ولى برخى از آنان اين کار را روا ندانستند و گفتند: «مىترسيم از اين که اگر گور او را بشکافيم تازيان ما را دشنام دهند که چرا يکى از مردگان خود را از گور بيرون کشيدهايم.» از اين رو، گور او را دست نزدند و آن را به حال خود گذاشتند. روى اين اصل بود که گفتهاند: پيامبر اکرم، صلى الله عليه و سلم، درباره او فرمود: «او پيغمبرى بود که قوم وى پيامبرى او را تباه کردند و از آن بهره نبردند.» ولى دختر وى پيش پيغمبر اسلام، صلّى الله عليه و سلم، آمد و بدو ايمان آورد. همچنين گفته شده است که: «خالد در پايان رويدادهاى روزگار ملوک الطوائفى- يعنى دوره اشکانيان- ظهور کرد.» و اين درست نيست. زيرا از آنجا که دخترش به خدمت پيغمبر، صلّى الله عليه و سلم، رسيده، ظهور او بايد مدتها پس از شاهنشاهى اردشير بن بابک صورت گرفته باشد.
متن عربی:
ذكر خالد بن سنان العبسي وممن كان في الفترة خالد بن سنان العبسي، قيل: كان نبياً، وكان من معجزاته أن ناراً ظهرت بأرض العرب فافتتنوا بها وكادوا يتمجسون، فأخذ خالد عصاه ودخلها حتى توسطها ففرقها، وهو يقول: بداً بداً، كل هدى مؤدى، لأدخلنها وهي تلظى ولأخرجن منها وثيابي تندى. ثم إنها طفئت وهو في وسطها. فلما حضرته الوفاة قال لأهله: إذا دفنت فإنه ستجيء عانة من حمير يقدمها عير أبتر فيضرب قبري بحافره، فإذا رأيتم ذلك فانبشوا عني فإني سأخبركم بجميع ما هو كائن. فلما مات ودفنوه رأوا ما قال، فأرادوا نبشه، فكره ذلك بعضهم قالوا: نخاف إن نبشناه أن تسبنا العرب بأنا نبشنا ميتاً لنا. فتركوه. فقيل إن النبي، صلى الله عليه وسلم، قال فيه: ذلك نبي ضيعه قومه، وأتت ابنته النبي، صلى الله عليه وسلم، فآمنت به. كذا قيل إنه آخر الحوادث أقام ملوك الطوائف، ولا وجه له، فإن من أدركت ابنته النبي، صلى الله عليه وسلم، يكون بعد اجتماع الملك لأردشير بن بابك بدهر طويل. * از کتاب: کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|