|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>اشخاص>ابراهیم بن محمد نفطویه
شماره مقاله : 10192 تعداد مشاهده : 375 تاریخ افزودن مقاله : 25/3/1390
|
ابراهیم بن محمد نفطویه [1] او نسب به مهلب بن ابى صفره عتکى ازدى مى رسانید. از مردم واسط بود و ابو عبد الله کنیه داشت. ثعالبى [2] گوید او را به سبب زشتى و تیرگى پوستش نفطویه مى گفتند منسوب نفط و این لقب را از روى سیبویه ساخته بودند، زیرا نفطویه در نحو شاگرد سیبویه بود و به راه او مى رفت و کتاب او را تدریس مى کرد. ابن بسّام نفطویه مى خواند به ضم طاء و سکون واو و فتح یاء و گوید [3]: رأیت فی النوم أبی آدما... صلى علیه الله ذو الفضل و قال أبلغ ولدی کلهم ... من کان فی حزن و فی سهل بأن حوّا أمهم طالق ... ان کان نفطویه من نسلى ابن نفطویه به ادب عربى و لغت و حدیث عالم بود. از ثعلب و مبرّد و دیگران علم آموخت. ابو عبید الله مرزبانى و ابو الفرج اصفهانى و ابن حیویه و جمعى دیگر از او روایت کرده اند. مرزبانى شرح حال او در المقتبس [4] آورده است و گوید که به سال 244 زاده شد و در روز چهار شنبه دوازدهم ماه ربیع الاول سال 323 در گذشت. هنگام شب جنازه اش را در گورستان کوفه به خاک سپردند. بر بهارى [5] بر او نماز خواند. وى موهاى خود را با وسمه رنگ مى کرد. از حیث پاکى اخلاق و حسن مجالست و صداقت به حالتى بود که من همتاى او را ندیده ام. مى گفت: پنجاه سال است که در جامع مدینه در کنار همین ستون نشسته ام. قرآن را از برداشت و هر بامداد پیش از آغاز کردن درس به قرائت عاصم قرآن مى خواند. وى مردى فقیه بود و در فقه به مذهب داود اصفهانى. همه اصحابش بر فقاهت او اذعان داشتند. در مجالس خلفا و وزرا مقامى ارجمند داشت. در حفظ سیر و حوادث روزگار و تاریخ توانا بود و در خور اعتماد. تاریخ وفات علما را مى دانست. جوانمرد و صاحب فتوت و ظرافت بود. مرزبانى گوید: برخى قطعات در غزل یا غزلگونه از او باقى است. شعرش به شعر معلمان مى مانست. میان ابن درید و نفطویه خصومتى بود. چون ابن درید کتاب الجمهره را تألیف کرد، نفطویه چنین گفت: [6] ابن درید بقره ... و فیه لؤم و شره قد ادّعى بجهله ... جمع کتاب الجمهره و هو کتاب العین إلا ... أنه قد غیره این شعر به ابن درید رسید. در پاسخ گفت: أحرقه الله بنصف اسمه ... و صیر الباقی صراخا علیه که نیمى از نام او نفط است. مى گوید: خدا او را به نیمى از نام او بسوزاند و نیم دیگر را فریاد او گرداند. نیم دیگر نام او ویه است به معنى واى که در هنگام بروز سختى به فریاد مى گویند. زبیدى گوید [7]: نفطویه با آن که در نحو از دانشى وسیع برخوردار بود و در شعر آگاهى بسیار داشت در تعلیم خسّت مى ورزید. نیز گویند [8] که او با آن که از اعیان علما و علماى اعیان بود چندان به خود نمى پرداخت، به گونه اى که گند عرقش همگان را مى آزرد و او چاره آن نمى کرد. روزى در مجلس حامد بن عباس، وزیر خلیفه مقتدر، وزیر و دیگر حاضران از بوى گند او در رنج افتادند. وزیر یکى از غلامانش را گفت که چیزى خوش بوى آورد تا همگان به کار برند. بیاورد و او نخست خود به کار برد، حاضران نیز به کار بردند ولى نفطویه از به کار بردن آن سر باز زد و گفت مرا نیازى به آن نیست. حامد برآشفت و گفت که این همه براى آن بود که از بوى بد تو در عذاب بودیم، اکنون برخیز و از این جا دور شو، به جایى که بوى تو مشام ما نیازارد. مى گفت [9]: در دیگر علوم چیزى نمى گویم که در آن شریکانى دارم اما در شعر همتایى ندارم و چون من بمیرم در حقیقت شعر نیز بمیرد. و مى گفت: هر کس بیت دشوارى از جریر نزد من آورد و من معنى آن ندانم، بنده او مى شوم. ابن خالویه گوید: در هنگام مرگ مرا گفت که تو همواره همنشین من بودى و من از تو جز نیکى ندیده ام. اکنون مرا دعا کن. سپس گفت: براى من وضو بسازید. من دستش را گرفته بودم، بر مسجد هشام بن خلف بزاز گذشت. گفت: این مسجد هشام، مقرى مردم بغداد است. به خدا سوگند که او از من عالمتر نبود ولى او خدا را اطاعت کرد، رفعت یافت و من خدا را معصیت کردم و خدا مرا پست گردانید. در تاریخ خوارزم خواندم که ابو سعید حمدیجى گفته است که نفطویه گوید هرگاه به یهودى یا نصرانى سلام مى کنم و مى گویم «أطال الله بقاءک، أدام الله سلامتک و أتم نعمته علیک» مرادم حکایت است یعنى جمله اى که مى گویم خبریه است. و چون به مسلمان گویم به نیت دعا مى گویم یعنى جمله هایم انشایى است. محمد بن اسحاق ندیم [10] آثار او را برشمرده و گفته است: از آثار اوست: کتاب التاریخ، کتاب الاقتصارات [11]، کتاب البارع، کتاب غریب القرآن، کتاب المقنع فی النحو، کتاب الاستثناء و الشرط فی القراءه [12]، کتاب الوزراء، کتاب الملح، کتاب الامثال، کتاب الشهادات، کتاب المصادر، کتاب القوافى، کتاب امثال القرآن، کتاب الرّد على من یزعم أن العرب یشتقّ کلامه بعضه من بعض، کتاب الرّد على من قال بخلق القرآن، کتاب الرّد على المفضّل بن سلمه فی نقضه على الخلیل، کتاب فی أن العرب تتکلم طبعا لا تعلما. و خدا داناتر است.
زیرنویس: [1] تهذیب الازهرى 11: 13، الفهرست: 90، طبقات الزبیدى: 154، تاریخ بغداد 6: 159، انباه الرواة 1: 176، ابن خلکان 1: 47، نزهة الالباء: 178، طبقات الجزرى 1: 25، الوافى 6: 129- 130، و ابن کثیر 11: 183، مختصر ابى الفداء 2: 83، الشذرات 2: 289، بغیة الوعاة 1: 425 (بیشترش نقل از یاقوت است)، روضات الجنات 1: 154، سیر الذهبى، 15: 75. [2] لطائف المعارف: 48 (ابن خلکان و صفدى هم آن را نقل کرده اند). [3] حاصل معنى: پدرم آدم را در خواب دیدم- خداى صاحب فضل بر او درود فرستد- گفت به همه فرزندان من چه آنها که کوه نشینند و چه آنها که در زمینهاى هموار زندگى مى کنند، بگوى که مادرشان حوا مطلقه است اگر نفطویه از نسل من باشد. [4] بنگرید به نور القبس: 344. بسیارى از مطالبى که یاقوت آورده در آن نیست. [5] ابو محمد حسن بن على بن خلف، شیخ حنبلیان عراق بود و در سال 329 در گذشت. (عبر الذهبى 2: 216- 217). [6] حاصل معنى: ابن درید گاو است. در او فرومایگى و آزمندى است. چون کتاب جمهره را گرد آورد به جهل خود اعتراف کرد. آن همان کتاب العین خلیل است که وى آن را تغییر داده است. [7] این عبارت در طبقات الزبیدى دیده نشد. [8] الوافى 6: 131- 132. [9] روضات الجنات 1: 145. [10] فهرست: 90 [11] الفهرست: کتاب الاقتصامات. [12] الفهرست: الاستیفاء فی الشروط.
منبع: ترجمه معجم الادباء، اثر ياقوت حموى (وفات مؤلف: 626 هـ. ق)، مترجم عبد المحمد آيتى، چاپ اول، انتشارات سروش، تهران، 1423 هـ ق.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|