|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>مغیره بن شعبه رضی الله عنه > دعوت وی از رستم
شماره مقاله : 10041 تعداد مشاهده : 289 تاریخ افزودن مقاله : 11/3/1390
|
دعوة المغيرة بن شعبة لرستم وقال سيف عن شيوخه: ولمَّا تواجه الجيشان بعث رُستم إلى سعد رضي الله عنه عنه أن يبعث إليه برجل عاقل عالم بما أسأله عنه، فبعث إليه المغيرةَ بن شعبة. فلما قدم إليه جعل رُستم يقول له: إنكم جيرانُنا وكنا نحسن إليكم ونكف الأذى عنكم، فارجعوا إِلى بلادكم لا نمنع تجارتكم من الدخول إلى بلادنا. فقال له المغيرة: إنا ليس طلبنا الدنيا وإِنما همنا وطلبنا الآخرة، وقد بعث الله إلينا رسولاً، قال له: إنِّي قد سلطت هذه الطائفة على من لم يَدنِ بديني، فأنا منتقم بهم منهم، وأجعل لهم الغلبة ما داموا مُقرِّين به، وهو دين الحق لا يرغب عنه أحد إلا ذلّ، ولا يعتصم به إلا عزّ. فقال له رُستم: فما هو؟ فقال: أما عموده الذي لا يصلح شيء منه إلا به فشهادة أن لا إله إلا الله وأن محمداً رسول الله، والإِقرار بما جاء من عند الله. فقال: ما أحسن هذا وأي شيء أيضاً؟ قال: وإخراج العباد من عبادة العباد إلى عبادة الله، قال: وحَسَنٌ أيضاً. وأي شيء أيضاً؟ قال: والناس بنو آدم فهم أخوة لأب وأم. قال: وحسن أيضاً. قال: ولما خرج المغيرة من عنده ذكرَ رستم رؤساء قومه في الإِسلام، فأنفوا ذلك وأبَوا أن يدخلوا فيه، قبَّحهم الله وأخزاهم وقد فعل.
دعوت مُغِیره بن شعبه از رستم سیف از شیوخ خود نقل مىكند: هنگامى كه دو ارتش با هم روبرو گردیدند، رستم كسى را نزد سعد رضی الله عنه فرستاد، تا مرد عاقل و عالمى را نزد وى روانه كند، كه از وى چیزهایى را پرسان نماید، حضرت سعد، مغیره بن شعبه را نزد وى فرستاد. چون وى نزد رستم رسید، رستم به او گفت: شما همسایگان ما هستید، و ما در ارتباط با شما نیكى مىكردیم، و از اذیتتان دست باز مىداشتیم، دوباره به سرزمین خود برگردید، و ما تجارت شما را از داخل شدن به كشورمان منع نمىكنیم. مغیره پاسخ داد: ما در طلب دنیا نیستیم، بلكه هدف از سعى وتلاش ما آخرت است، و ما آن را مىخواهیم، و خداوند در میان ما پیامبرى را مبعوث گردانیده، و به وى گفته است: من این طایفه را بر كسى كه دین مرا قبول نمىكند، مسلّط گردانیدهام. و من توسط اینها از ایشان انتقام مىگیرم، و غلبه را تا وقتى كه بر این دین استوار باشند در طرف آنها مىگردانم، و آن دین حق است. هر كسى كه از آن روى بگرداند ذلیل مىشود، و كسى به آن چنگ بزند عزت نصیب وى مىگردد. رستم از مغیره پرسید: آن دین چیست؟ مغیره پاسخ داد: اما ستون این دین كه چیزى از آن بدون همان ستون درست نمىشود، شهادت براین است، كه معبودى جز خداى واحد نیست، و محمّد رسول خداست و اقرار نمودن به چیزى است كه از طرف خداوند آمده. رستم گفت: چقدر خوب!! و دیگر چیست؟ فرمود: و بیرون نمودن بندگان از عبادت بندگان به عبادت خداوند. گفت: همچنان خوب است، و دیگر چیست؟ پاسخ داد: مردم فرزندان آدم هستند، و آنها برادران هم و از یك پدر و مادرند. رستم گفت: این هم نیكو و خوب است. پس از آن رستم پرسید: چه فكر مىكنى اگر ما به این دین تان داخل شویم از كشور ما دوباره بر مىگردید؟ پاسخ داد: بلى، به خدا سوگند، پس از آن جز براى تجارت و یا ضرورت به سرزمین تان نمىآییم. رستم گفت: این هم خوب است. راوى مىگوید: هنگامى كه مغیره از نزد وى بیرون رفت، رستم با رؤساى قوم خود درباره اسلام به مشورت پرداخت، ولى آنها این را متكبّرانه قبول نكرده، و از داخل شدن در آن ابا ورزیدند، خداوند ایشان را زشت و رسوا نماید، چنان كه این كار را كرد.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|