|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>خالد بن ولید رضی الله عنه > دعوت نمودن وی از امیر رومى جَرَجَه در روز یرموك و قصّه اسلام آوردنش
شماره مقاله : 10035 تعداد مشاهده : 625 تاریخ افزودن مقاله : 31/2/1390
|
دعوة خالد للأمير الرومي جَرجَة يوم اليرموك وقصة إسلامه وذكر في البداية عن الواقدي وغيره قالوا: خرج جَرَجَة ــــ أحد الأمراء الكبار ــــ من الصفِّ ــــ أي يوم اليرموك ــــ واستدعَى خالد بن الوليد، فجاء إليه حتى اختلفت أعناق فرسيهما، فقال جَرَجَة: يا خالد، أخبرني فاصدقني ولا تَكذبني، فإن الحرّ لا يكذب، ولا تخادعني فإن الكريم لا يخادع المسترسل بالله: هل أنزل الله على نبيِّكم سيفاً من السماء فأعطاكَه فلا تسلَّه على أحد إلا هزمتهم؟ قال: لا، قال فبِمَ سُمِّيت سيف الله؟ قال: إنَّ الله بعث فينا نبيَّه فدعانا فنفرنا منه ونأينا عنه جميعاً، ثم إنَّ بعضنا صدَّقه وتابعه وبعضنا كذَّبه وباعده، فكنت فيمن كذَّبه وباعده. ثم إنَّ الله أخذ بقلوبنا ونواصينا فهدانا به وبايعناه. فقال لي: «أنت سيف من سيوف الله سلَّه الله على المشركين» ودعا لي بالنَّصر، فسُمِّيتُ سيف الله بذلك، فأنا من أشد المسلمين على المشركين. فقال جَرَجَة: يا خالد إِلامَ تدعون؟ قال: إلى شهادة أن لا إِله إلا الله وأن محمداً عبده ورسوله، والإِقرار بما جاء به من عند الله عزّ وجلّ. قال: فمن لم يجبكم؟ قال: فالجزية ونمنعهم. قال: فإن لم يعطِها قال: نُؤذِنُه بالحرب ثم نقاتله. قال: فما منزلة من يجيبكم ويدخل في هذا الأمر اليوم؟ قال: منزلتنا واحدة فيما افترض الله علينا شريفنا ووضيعنا وأولنا وآخرنا قال جَرَجَة: فلِمَنْ دخل فيكم اليوم من الأجر مثل ما لكم من الأجر والذُّخر؟ قال: نعم وأفضل. قال: وكيف يساويكم وقد سبقتموه؟ فقال خالد: إِنَّا قبلنا هذا الأمر عَنْوة وبايعنا نبينا وهو حيٌّ بين أظهرنا تأتيه أخبار السماء يخبرنا بالكتاب ويرينا الآيات؛ وحقٌّ لمن رأى ما رينا وسمع ما سمعنا أن يسلم ويبايع؛ وإنَّكم أنتم لم تروا ما رأينا ولم تسمعوا ما سمعنا من العجائب والحجج؛ فمن دخل في هذا الأمر منكم بحقيقة ونيّة كان أفضل منّا. فقال جَرَجَة: بالله لقد صدقتني ولم تخادعني؟ قال: تالله لقد صدقتك، وإنَّ الله وليّ ما سألت عنه. فعند ذلك قَلَبَ جَرَجَة الترس ومال مع خالد وقال: علّمني الإِسلام. فمال به خالد إلى فسطاطه فشنّ عليه قِربةً من ماء ثم صلَّى به ركعتين. وحملت الروم مع إنقلابه إلى خالد وهم يَرَون أنَّها منه حملة، فأزالوا المسلمين عن مواقفهم إِلا المُحامية عليهم عِكرمة بن أبي جهل والحارث بن هشام. فركب خالد وجَرَجَة معه والروم خلال المسلمين، فتنادَى الناس وثابوا، وتراجعت الروم إلى مواقفهم، وزحف خالد بالمسلمين حتى تصافحوا بالسيوف، فضرب فيهم خالد وجَرَجَة من لدن ارتفاع النهار إلى جنوح الشمس للغروب، وصلَّى المسلمون صلاة الظهر وصلاة العصر إيماءً، وأصيب جَرَجَة ــــ رحمه الله ــــ ولم يصلِّ لله إلا تلك الركعتين مع خالد رضي الله عنهما. وقال الحافظ في الإِصابة : ذكره ابن يونس الأزدي في فتوح الشام، ومن طريق أبي نُعَيم في الدلائل وقال: جرجير، وقال سَيْف بن عمر في الفتوح: جَرَجَة، وذكر أنه أسلم على يدي خالد بن الوليد واستشهد باليرموك؛ وذكر قصته أبو حذيفة إسحاق بن بشر في الفتوح أيضاً لكن لم يسمِّه. انتهى. وذكر في البداية عن خالد رضي الله عنه أنَّه قام في الناس خطيباً، فرغَّبهم في بلاد الأعاجم، وزهدهم في بلاد العرب، وقال: ألا تَرون ما ها هنا من الأطعمات، وبالله لو لم يلزمْنا الجهاد في سبيل الله والدعاء إِلى الإِسلام ولم يكن إلا المعاش ــــ لكان رأيٌ أن نقاتل على هذا الريف حتى نكون أولى به، ونُولي الجوع والإِقلال من تولاه ممن أثَّاقل عما أنتم عليه ــــ انتهى. وأسنده ابن جرير في تاريخه من طريق سَيْف عن محمد بن أبي عثمان بنحوه.
دعوت نمودن خالد از امیر رومى جَرَجَه در روز یرموك و قصّه اسلام آوردنش در البدایه (12/7) از واقدى و غیر وى یادآور شده كه گفتند: جرجه - یكى از امراى بزرگ - از صف - در روز یرموك - بیرون رفت، و خالد بن ولید رضی الله عنه را خواست، خالد نیز نزدش آمد، تا این كه اسبهاى شان گردن به گردن شدند. جرجه گفت: اى خالد، به من بگو، ولى راست بگو و دروغ نگویى، چون انسان آزاد[1] دروغ نمیگوید. مرا فریب هم مده، چون شخص نجیب كسى را كه به خاطر خدا بر وى اعتماد نموده باشد، فریب نمىدهد. آیا خداوند بر پیامبر شما شمشیرى را از آسمان نازل نموده، و او آن را به تو داده است، كه آن را بر هیچ كسى نمىكشى مگر این كه آنها را شكست مىدهى؟ گفت: نه. پرسید پس چرا به شمشیر خدا نامیده شدهاى؟ پاسخ داد: خداوند در میان ما نبى خود را مبعوث گردانید و او ما را دعوت نمود. ما همگى از وى نفرت نموده، و دورى گزیدیم. بعد از آن بعضى ما او را تصدیق نموده و از وى پیروى كردند، و بعضى دیگرمان او را تكذیب نموده، و از وى دورى گزیدند، من از جمله كسانى بودم كه وى را تكذیب نموده و از وى دورى گزیده بودند. سپس خداوند (جل جلاله) از قلب و پیشانى ما گرفته و ما را توسط وى هدایت نمود، و همراهش بیعت كردیم. او به من گفت: «تو شمشیرى از شمشیرهاى خداوند هستى، كه خداوند آن را بر مشركین از نیام كشیده است». و برایم به نصرت دعا فرمود، به این خاطر به شمشیر خدا نامیده شدم. من از شدیدترین و سختترین مسلمانان بر مشركین هستم. جرجه پرسید: اى خالد: براى چه دعوت مىكنید؟ پاسخ داد: به شهادت دادن به این كه معبودى جز خداى واحد نیست، و محمّد بنده و رسول اوست، و قبول نمودن آنچه از طرف خداوند (جل جلاله) آمده است. پرسید: كسى كه این را از شما نپذیرفت؟ پاسخ داد: در آن صورت جزیه است و ما از آنها حمایت مىكنیم. پرسید: اگر این را نپرداخت؟ پاسخ داد: همراهش اعلام جنگ مىكنیم و بعد از آن با وى مىجنگیم. پرسید: منزلت كسى كه دعوت تان را قبول كند و امروز داخل این دین شود، چیست؟ پاسخ داد: منزلت ما در آنچه خداوند بر ما فرض گردانیده است، اعم از شریف و پست و اول و آخرمان یكى است. جرجه پرسید: آیا براى كسى كه امروز به دین شما داخل شود، اجر و ذخیرهاى چون شما، مىباشد؟ پاسخ داد: آرى، بلكه بهتر از آن است. پرسید: چگونه وى با شما برابرى مىكند، در حالى كه شما از وى سبقت نمودهاید؟! خالد پاسخ داد: ما این دین را به زور قبول كردهایم، و با پیامبرمان در حالى بیعت نمودهایم كه او در میان ما زنده بود، و از آسمان برایش وحى مىآمد، و از كتاب به ما خبر مىداد، و معجزهها و آیهها به ما نشان مىداد، براى كسى كه آنچه را ما دیدیم دیده است، و شنیدهایم شنیده لازم و حتمى است كه اسلام بیاورد و بیعت نماید، ولى شما، آنچه را ما دیدیم ندیدهاید، و چیزى را كه از عجایب و دلایل و برهانها شنیدهایم، نشنیدهاید، بنابراین كسى كه از شما به واقعیت و نیت این را بپذیرد، از ما بهتر و افضل است. جرجه گفت: تو را به خدا سوگند، كه به من راست گفتى، و مرا فریب ندادى؟ پاسخ داد، به خدا سوگند، به تو راست گفتم، و خداوند شاهد آنچه تو پرسیدى هست. در این موقع جرجه سپر خود را گردانید، و با خالد روان شده گفت :اسلام را به من بیاموز، خالد رضی الله عنه او را گرفته به خرگاه خود برد، و مشكى از آب بر وى ریخت، و بعد از آن دو ركعت نماز همراهش به جا آورد. رومىها به خاطر برگشتن وى با خالد، و به گمان این كه این عمل از جانب وى حملهاى (بر مسلمانان) است، به شدت حمله نمودند، و مسلمانان را اندكى از مواضع شان عقب راندند، به جز دو گروه دفاعى آنان را كه در رأس یكى آنها عِكرمه بن ابى جهل و در دیگرى حارث بن هشام قرار داشت. خالد در حالى كه جرجه او را همراهى مىنمود، سوار شد و در این وقت رومىها در میان مسلمانان بودند، آن گاه مردم فریاد كشیده حمله نمودند،و رومىها دوباره به مواضع قبلى خود برگشتند، و خالد رضی الله عنه با مسلمانان (به طرف دشمن) پیش رفت تا این كه با شمشیرها با هم مقابله كردند، خالد و جرجه از بلند شدن آفتاب تا غروب آفتاب شمشیر مىزدند، و مسلمانان نماز ظهر و عصر را به اشاره به جاى آوردند، ولى جرجه (رحمه اللَّه) درین معركه زخم برداشت و درگذشت، او جز همان دو ركعت نمازى كه با خالد به جاى آورده بود، دیگر نمازى براى خداوند نخواند.[2] حافظ درالاصابه (260/1) مىگوید: این را ابن یونس ازدى در فتوح شام ذكر نموده، و از طریق ابونعیم در الدلائل گفته است: جرجیر و سیف بن عمر در الفتوح گفته است: جرجه، و متذكر شده كه وى به دست خالد بن ولید اسلام آورد، و در یرموك به شهادت رسید، و قصه وى را ابوحذیفه اسحاق بن بِشْر نیز در الفتوح یاد كرده، ولى از وى نام نبرده است. در البدایه (345/6) از خالد رضی الله عنه نقل شده، كه وى در میان مردم ایستاد، و آنها را به جهاد در كشور عجمها تشویق نمود، و مشكلات شان را در سرزمین عرب متذكر گردیده گفت: آیا این همه طعامهایى را كه در اینجا وجود دارد، نمىبینید، به خدا سوگند، اگر جهاد در راه خدا بر ما لازم هم نمىبود، و رسالت دعوت به اسلام را به عهده نمىداشتیم، و هدف جز به دست آوردن مادیات و زندگى نمىبود باز هم، درست و به حق بود، كه براى سیطره بر این دیار مىجنگیدیم، تا این كه در تحت تصرف ما مىبود، و گرسنگى و مشكلات را به كسانى وا مىگذاشتیم، كه با شما بیرون نیامده و درجاى خود نشستد. ابن جریر (559/2) این را از طریق سیف از محمّد بن ابى عثمان همانند آن روایت نموده است.
[1] در گذشتهها كه نظام بردگى رواج داشت و بردهها زير سلطه برده داران خويش قرار داشتند، دروغ گفتن براى بردهها ممكن بود و آن قدر عيب بزرگى پنداشته نمىشد، ولى دروغ گفتن براى برده دار كه از آن به عنوان انسان آزاد نام برده شده است به ويژه در ميان عربها كار زشت و بدى پنداشته مىشد، و به همين لحاظ است كه جرجه براى خالد مىگويد: انسان آزاد دروغ نمىگويد. واللَّه اعلم. م. [2] در سند آن واقدی است که بسیار ضعیف است.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|