|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>جرجه رضی الله عنه
شماره مقاله : 10034 تعداد مشاهده : 647 تاریخ افزودن مقاله : 31/2/1390
|
دعوت نمودن خالد از امیر رومى جَرَجَه در روز یرموك و قصّه اسلام آوردنش در البدایه (12/7) از واقدى و غیر وى یادآور شده كه گفتند: جرجه - یكى از امراى بزرگ - از صف - در روز یرموك - بیرون رفت، و خالد بن ولید رضی الله عنه را خواست، خالد نیز نزدش آمد، تا این كه اسبهاى شان گردن به گردن شدند. جرجه گفت: اى خالد، به من بگو، ولى راست بگو و دروغ نگویى، چون انسان آزاد[1] دروغ نمیگوید. مرا فریب هم مده، چون شخص نجیب كسى را كه به خاطر خدا بر وى اعتماد نموده باشد، فریب نمىدهد. آیا خداوند بر پیامبر شما شمشیرى را از آسمان نازل نموده، و او آن را به تو داده است، كه آن را بر هیچ كسى نمىكشى مگر این كه آنها را شكست مىدهى؟ گفت: نه. پرسید پس چرا به شمشیر خدا نامیده شدهاى؟ پاسخ داد: خداوند در میان ما نبى خود را مبعوث گردانید و او ما را دعوت نمود. ما همگى از وى نفرت نموده، و دورى گزیدیم. بعد از آن بعضى ما او را تصدیق نموده و از وى پیروى كردند، و بعضى دیگرمان او را تكذیب نموده، و از وى دورى گزیدند، من از جمله كسانى بودم كه وى را تكذیب نموده و از وى دورى گزیده بودند. سپس خداوند (جل جلاله) از قلب و پیشانى ما گرفته و ما را توسط وى هدایت نمود، و همراهش بیعت كردیم. او به من گفت: «تو شمشیرى از شمشیرهاى خداوند هستى، كه خداوند آن را بر مشركین از نیام كشیده است». و برایم به نصرت دعا فرمود، به این خاطر به شمشیر خدا نامیده شدم. من از شدیدترین و سختترین مسلمانان بر مشركین هستم. جرجه پرسید: اى خالد: براى چه دعوت مىكنید؟ پاسخ داد: به شهادت دادن به این كه معبودى جز خداى واحد نیست، و محمّد بنده و رسول اوست، و قبول نمودن آنچه از طرف خداوند (جل جلاله) آمده است. پرسید: كسى كه این را از شما نپذیرفت؟ پاسخ داد: در آن صورت جزیه است و ما از آنها حمایت مىكنیم. پرسید: اگر این را نپرداخت؟ پاسخ داد: همراهش اعلام جنگ مىكنیم و بعد از آن با وى مىجنگیم. پرسید: منزلت كسى كه دعوت تان را قبول كند و امروز داخل این دین شود، چیست؟ پاسخ داد: منزلت ما در آنچه خداوند بر ما فرض گردانیده است، اعم از شریف و پست و اول و آخرمان یكى است. جرجه پرسید: آیا براى كسى كه امروز به دین شما داخل شود، اجر و ذخیرهاى چون شما، مىباشد؟ پاسخ داد: آرى، بلكه بهتر از آن است. پرسید: چگونه وى با شما برابرى مىكند، در حالى كه شما از وى سبقت نمودهاید؟! خالد پاسخ داد: ما این دین را به زور قبول كردهایم، و با پیامبرمان در حالى بیعت نمودهایم كه او در میان ما زنده بود، و از آسمان برایش وحى مىآمد، و از كتاب به ما خبر مىداد، و معجزهها و آیهها به ما نشان مىداد، براى كسى كه آنچه را ما دیدیم دیده است، و شنیدهایم شنیده لازم و حتمى است كه اسلام بیاورد و بیعت نماید، ولى شما، آنچه را ما دیدیم ندیدهاید، و چیزى را كه از عجایب و دلایل و برهانها شنیدهایم، نشنیدهاید، بنابراین كسى كه از شما به واقعیت و نیت این را بپذیرد، از ما بهتر و افضل است. جرجه گفت: تو را به خدا سوگند، كه به من راست گفتى، و مرا فریب ندادى؟ پاسخ داد، به خدا سوگند، به تو راست گفتم، و خداوند شاهد آنچه تو پرسیدى هست. در این موقع جرجه سپر خود را گردانید، و با خالد روان شده گفت :اسلام را به من بیاموز، خالد رضی الله عنه او را گرفته به خرگاه خود برد، و مشكى از آب بر وى ریخت، و بعد از آن دو ركعت نماز همراهش به جا آورد. رومىها به خاطر برگشتن وى با خالد، و به گمان این كه این عمل از جانب وى حملهاى (بر مسلمانان) است، به شدت حمله نمودند، و مسلمانان را اندكى از مواضع شان عقب راندند، به جز دو گروه دفاعى آنان را كه در رأس یكى آنها عِكرمه بن ابى جهل و در دیگرى حارث بن هشام قرار داشت. خالد در حالى كه جرجه او را همراهى مىنمود، سوار شد و در این وقت رومىها در میان مسلمانان بودند، آن گاه مردم فریاد كشیده حمله نمودند،و رومىها دوباره به مواضع قبلى خود برگشتند، و خالد رضی الله عنه با مسلمانان (به طرف دشمن) پیش رفت تا این كه با شمشیرها با هم مقابله كردند، خالد و جرجه از بلند شدن آفتاب تا غروب آفتاب شمشیر مىزدند، و مسلمانان نماز ظهر و عصر را به اشاره به جاى آوردند، ولى جرجه (رحمه اللَّه) درین معركه زخم برداشت و درگذشت، او جز همان دو ركعت نمازى كه با خالد به جاى آورده بود، دیگر نمازى براى خداوند نخواند.[2] حافظ درالاصابه (260/1) مىگوید: این را ابن یونس ازدى در فتوح شام ذكر نموده، و از طریق ابونعیم در الدلائل گفته است: جرجیر و سیف بن عمر در الفتوح گفته است: جرجه، و متذكر شده كه وى به دست خالد بن ولید اسلام آورد، و در یرموك به شهادت رسید، و قصه وى را ابوحذیفه اسحاق بن بِشْر نیز در الفتوح یاد كرده، ولى از وى نام نبرده است.
[1] در گذشته ها كه نظام بردگى رواج داشت و برده ها زير سلطه برده داران خويش قرار داشتند، دروغ گفتن براى برده ها ممكن بود و آن قدر عيب بزرگى پنداشته نمىشد، ولى دروغ گفتن براى برده دار كه از آن به عنوان انسان آزاد نام برده شده است به ويژه در ميان عربها كار زشت و بدى پنداشته مىشد، و به همين لحاظ است كه جرجه براى خالد مىگويد: انسان آزاد دروغ نمىگويد. واللَّه اعلم. م. [2] در سند آن واقدی است که بسیار ضعیف است.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|