|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عروة بن مسعود رضی الله عنه
شماره مقاله : 10020 تعداد مشاهده : 411 تاریخ افزودن مقاله : 29/2/1390
|
دعوة عروة بن مسعود رضي الله عنه في ثقيف إسلام عروة ودعوته لقومه إلى الإِسلام وقتلهم إياه شهيدا أخرج الطبراني عن عروة بن الزبير رضي الله عنه قال: لما أنشأ النَّاس الحج سنة تسعٍ قدم عروة بن مسعود رضي الله عنه على رسول الله صلى الله عليه وسلم مسلماً، فاستأذن رسول الله صلى الله عليه وسلم أن يرجع إلى قومه، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم «إني أخاف أن يقتلوك»، قال لو وجدوني نائماً ما أيقظوني. فأذن له رسول الله صلى الله عليه وسلم فرجع إلى قومه مسلماً، فرجع عشاء فجاء ثقيف يحيُّونه فدعاهم إلى الإِسلام، فاتَّهموه وأغضبه وأسمعوه فقتلوه. فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم «مَثَلُ عروة مَثَلُ صاحب ياسين دعا قومه إلى الله فقتلوه» قال الهيثمي بمعناه.
فرح عروة بقتله في سبيل الله ووصيته لقومه أخرجه ابن سعد عن الواقدي عن عبد الله بن يحيى عن غير واحد من أهل العلم، فذكره مطوَّلاً وفيه: فقدم الطائف عشاء، فدخل منزله، فأتته ثقيف تسلِّم عليه بتحية الجاهلية فأنكرها عليهم وقال: عليكم بتحية أهل الجنَّة: السلام، فآذَوه، ونالوا منه، فحلم عنهم وخرجوا من عنده، فجعلوا أتمرون به، وطلع الفجر فأوفَى على غرفة له، فأذَّن بالصلاة. فخرجت إليه ثقيف من كل ناحية، فرماه رجل من بني مالك يقال له: أوس بن عوف فأصاب أكحَلَه ولم يَرْقَ دمه. فقام غَيْلان بن سلمة، وكنانة بن عبد ياليل، والحكم بن عمرو ووجوه الأخلاف فلبسوا السلاح وحشدوا، وقالوا: نموت عن آخرنا أو نثأر به عشرة من رؤساء بني مالك. فلما رأى عروة بن مسعود ما يصنعون قال: لا تقتتلوا فيَّ قد تصدَّقت بدمي على صاحبه لأصلح بذلك بينكم، فهي كرامة أكرمني الله بها، وشهادة ساقها الله إليَّ، وأشهد أنَّ محمداً رسول الله صلى الله عليه وسلم لقد أخبرني بهذا أنَّكم تقتلوني ثم دعا رهطة فقال: إذا متُّ فادفنوني مع الشهداء الذين قَتلوا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم قبل أن يرتحل عنكم، فمات فدفنوه معهم. وبلغ النبي صلى الله عليه وسلم مقتله فقال: مثل عروة.. فذكره؛ وقد تقدَّمت قصة إسلام ثقيف في ــــ قصصه صلى الله عليه وسلم في الأخلاق والأعمال المفضية إلى هداية الناس (ص 183).
دعوت عروه بن مسعود رضىاللَّه عنه در ثقیف اسلام آوردن عروه و دعوت نمودن قومش به اسلام، و شهید شدن وى توسط آنها طبرانى از عروه بن زبیر رضی الله عنه روایت نموده، گفت: هنگامى كه مردم حج را در سال نهم شروع نموده بودند، عروه بن مسعود رضی الله عنه نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم آمده اسلام آورد، و از پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم اجازه خواست تا به طرف قومش برگردد. رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «من از این مىترسم كه آنها تو را بكشند». عروه پاسخ داد: اگر آنها مرا خواب بیابند بیدارم نمىكنند. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به او اجازه داد، و او در حالى كه مسلمان شده بود به سوى قوم خود برگشت. او شب در آنجا رسید، و قوم ثقیف به دیدن وى آمدند و او آنها را به سوى اسلام دعوت نمود، ولى ثقیفىها او را متهم نموده، خمشگین ساختند و چیزهایى به او گفتند، و در نهایت امر او را به قتل رسانیدند. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم درین باره فرمود: «مثال عروه چون مثال صاحب یاسین است، او قومش را به سوى خدا دعوت نمود و آنها او را كشتند».[1] هیثمى (386/9) مىگوید: این را طبرانى روایت نموده و از زهرى مانند آن را روایت كرده، هر دوى آنها مرسل اند، و اسنادشان حسن است. و حاكم (616/3) به معناى آن روایت كرده. خوشى و سرور عروه به خاطر كشته شدنش در راه خدا و سفارش او به قومش این حدیث را ابن سعد (369/5) از واقدى از عبداللَّه بن یحیى از تعدادى از اهل علم روایت نموده، و آن را به شكل طولانى متذكر شده، و در آن آمده: شب به طایف رسید، و وارد منزلش گردید، ثقیفىها نزد وى آمده، و او را به شیوه جاهلیت سلام مىدادند، اما او این را از آنها بد دیده گفت: باید به درود اهل جنت تحیت بدهید: السلام. آنها او را آزار دادند، و به او ناسزا و دشنام گفتند، اما او در مقابل شان بردبارى نشان داد، و از نزدش بیرون رفتند، ودرباره وى دست به توطئه زدند، هنگامى كه فجردمید، او بر یكى از غرفههاى خود بلند گردید و براى نماز اذان گفت: ثقیفىها از هر طرف براى وى بیرون رفتند، و مردى از بنى مالك كه به او اوس بن عوف گفته مىشد، او را هدف تیر خود قرار داد، و تیر به رگ چهار اندام[2] وى اصابت نمود، كه خون آن توقف نمىكرد. در این حالت غیلان بن سلمه، كنانه بن عبدیالیل و حكم بن عمرو با چهرههاى شناخته شده و بزرگان احلاف برخاستند، لباس جنگ را بر تن نموده و فرمان بسیج عمومى را صادر كرده گفتند: یا تا آخرین فردمان مىمیریم یا این كه در انتقام وى ده تن از رؤساى بنى مالك را به قتل مىرسانیم. هنگامى كه عروه بن مسعود این عمل آنها را دید فرمود: به خاطر من جنگ نكنید، من خون خود را براى قاتلم براى اصلاح در میان شما بخشیدم، (تا از جنگ در میان تان جلوگیرى كنم)، این كرامتى بود كه خداوند مرا به آن عزت بخشید، و شهادتى بود كه خداوند آن را به سویم سوق داد، و گواهى مىدهم كه محمّد رسول خداست. او به من خبر داده بود كه شما مرا مىكشید، بعد از آن قوم خود را فراخوانده گفت: چون فوت نمودم مرا با همان شهدایى دفن كنید كه در ركاب رسول خدا قبل از حركتش از اینجا به شهادت رسیدند. بعد وى درگذشت، واو را یك جا با آنها دفن نمودند. وخبر كشته شدن وى براى پیامبر صلی الله علیه و سلم رسید (جناب مبارك فرمود): «مثال عروه...» و حدیث را متذكر شده، و قصّه اسلام آوردن ثقیف در حكایتهاى پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در اخلاق و اعمال مؤدى به هدایت مردم در صفحات گذشته، گذشت.[3]
[1] ضعیف مرسل. به روایت طبرانی از عروه و همچنین از زهری. هیثمی (9/386) میگوید: هر دوی این سندها مرسل و حسن هستند. همچنین حاکم (3/616) چنین میگوید. [2] نام رگى است در ذراع. [3] بسیار ضعیف. ابن سعد (5/369) آن را از طریق واقدی که متروک است روایت کرده است.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|