Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

علي رضی الله عنه  به روايت از رسول

‎الله  صلی الله علیه و سلم  مي‌گويد ايشان فرمودند: «أُعْطِيتُ مَا لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ مِنَ الأَنْبِيَاءِ»، فَقُلْنَا مَا هُوَ يَا رَسُولَ الله، فَقَالَ: «نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ، وأُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ الأَرْضِ، وسُمِّيْتُ أَحْمَدَ، وَجُعِلَتْ لِي التُّرَابُ طَهُوراً، وَجُعِلَتْ أُمَّتِي خَيْرَ الأُمَمِ». (به من چيزهايي داده شده‌است كه به هيچ‌يك از پيامبران داده نشده‌است، گفتم: اي رسول خدا، آنها چه هستند؟ فرمود: خدا رُعب و هراس از مرا در دل دشمنانم انداخت و با آن یاریم کرد و به من كليدهاي زمين داده شده، به اسم ‌احمد نام گذاري شدم، خاك برايم وسيله پاك كننده قرار داده شده و امتم بهترين امّتها قرار داده شده ‌است.
صحيح بخاري، ش335

 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره قیامة > تفسیر سوره قیامة از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9705              تعداد مشاهده : 337             تاریخ افزودن مقاله : 24/1/1390

تفسیر سوره قیامه


مکی و 40 آیه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه ی 6-1:
لَا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ قسم می خورم به روز قیامت
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ و قسم می ، خورم به نفس ملامتگر
أَیحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ آیا آدمی می پندارد که ما استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد ?
بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّی بَنَانَهُ آری ، ما قادر هستیم که سر انگشتهایش را برابر کنیم.
بَلْ یرِیدُ الْإِنسَانُ لِیفْجُرَ أَمَامَهُ بلکه آدمی می خواهد که در آینده نیز به کارهای ناشایست پردازد.
یسْأَلُ أَیانَ یوْمُ الْقِیامَةِ می پرسد : روز قیامت چه وقت خواهد بود ?
«لا» دراین جا به معنی نفی نیست، و همچنین زائد نمی باشد، بلکه برای استفتاح و اهمیت دادن به چیزی است که بعد از آن ذکر می شود. و استعمال «لا» با سوگند بسیار شایع است، لذا استفتاح با آن چیز عجیبی نیست، گرچه «لا» در اصل برای استفتاح وضع نشده است. آنچه به آن قسم یاد شده همان چیزی است که برای اثبات آن قسم خورده شده، یعنی زنده شدن پس از مرگ و برخاستتن مردم از گورهایشان و ایستادن آن ها به انتظار این که پروردگار چه حکمی بر آن ها می نماید.
« وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» و به نفس سرزنش کننده سوگند یاد می کنم. و این همه نفس های نیکوکار و بدکار را شامل می شود. و همه «لوامه» یعنی سرزنشگر، نامیده شده اند چون حالاتشان م تنوع است و بریک حالت ثابت نیستند، نفس انسان کافر، پس از مرگ صاحبش را به خاطر کارهایی که انجام می داد سرزنش می کند، اما نفس مومن، صاحب خود را به خاطر کوتاهی هایی که ورزیده یا غفلتی که کرده است در دنیا سرزنش می کند.
پس هم به جزا و اثبات آن و هم به مستحق جزا سوگند یاد کرده است. سپس خبر داده است که برخی از مخالفان روز جزا را تکذیب می کنند. پس فرمود:« أَیحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ» آیا انسان می پندارد که ما استخوان هایش را پس از مردنش گردِ نخواهیم آورد؟ همان طور که فرموده است:« قَالَ مَن یُحیِ العِظَمَ وَهِیَ رَمیِمُ» گفت: « چه کسی استخوان های پوسیده را زنده می گرداند؟!» پس چنین انسانی به خاطر جهالت و عداوتش قدرت خداوند را بر آفرینش مجدد استخوان هایش که ستون بدن او هستند بعید می داند. ولی خدا سخن او را رد کرد و فرمود:« بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّی بَنَانَهُ» آری! آن ها را گرد می آوریم. ما حتّی می توانیم سرانگشتان و استخوان هایش را برابر کنیم و این مستلزم آفریدن همه بدن است. چون وقتی انگشتان به وجود بیایند آفرینش جسد تمام شده است. و انکار قدرت خداوند بدان خاطر نیست که دلیل محکمی او را به قدرت خداوند راهنمایی نکرده باشد، بلکه « یرِیدُ؛ لِیفْجُرَ» بدان خاطر است که عمدا می خواهد رستاخیزی را که در پیش دارد انکار کند و مرتکب گناه شود و قصدا دروغ بگوید. سپس حالات قیامت را بیان کرد و فرمود:
آیه ی 15-7:
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ روزی که چشمها خیره شود ،
وَخَسَفَ الْقَمَرُ و ماه تیره شود ،
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ و آفتاب و ماه در یک ، جای گردآیند
یقُولُ الْإِنسَانُ یوْمَئِذٍ أَینَ الْمَفَرُّ انسان در آن روز می گوید : راه گریز کجاست ?
كَلَّا لَا وَزَرَ هرگز ، پناهگاهی نیست
إِلَى رَبِّكَ یوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ قرارگاه همه در این روز نزد پروردگار توست
ینَبَّأُ الْإِنسَانُ یوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ در این روز آدمی را از هر چه پیشاپیش فرستاده و بعد از خویش گذاشته است خبر می دهند
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ بلکه آدمی خویشتن خویش را نیک می شناسد ،
وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ هر چند به زبان عذرها آورد
« فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ» وقتی قیامت برپا شود چشم از هول و هراس بزرگ آن روز، خیره و باز می ماند. همان طور که خداوند متعال می فرماید:« إِنَّمَا یُوَخِّرُهُم لِیَومِ تَشخَصُ فِیهِ الأَبصَرُ؛ مُهطِعینَ مُقنِعِی رُءُوسِهِم لَا یَرتَدُّ إِلَیهِم طَرقُهُم وَأَفتِدَتُهُم هُوَآءُ» آن ها را برای روزی به تاخیر می اندازد که چشم ها در آن روز خیره می گردند. شتابان سر برداشته و چشم برهم نمی زنند و دلهایشان تهی است.
« وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ» و خورشید و ماه جمع می گردند. از وقتی که خداوند خورشید و ماه را آفریده است یک جا جمع نشده اند. در روز قیامت خداوند آن ها را جمع می کند و ماه بی نور می گردد و خورشید تیره و تار می شود، و هر دو در آتش انداخته می شوند تا بندگان ببینند که خورشید و ماه دو بنده و تحت اختیار خدایند. و تا کسانی که خورشید و ماه را پرستش می کرده اند بدانند و ببینند که دروغگو بوده اند.
« یقُولُ الْإِنسَانُ یوْمَئِذٍ أَینَ الْمَفَرُّ» وقتی انسان این پریشانی ها را می بیند می گوید: راه رهایی از آنچه بر ما آمده و گرفتارش شده ایم کجاست؟ « كَلَّا لَا وَزَرَ» هیچ کس پناهگاهی جز خدا ندارد.
« إِلَى رَبِّكَ یوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ» در آن روز قرارگاه سایر بندگان در دست پروردگار تو است. پس هیچ کس نمی تواند خود را پنهان و استتار نماید یا از آن جا بگریزد بلکه به ناچار باید بایستد تا سزای عملش را ببیند. بنابراین فرمود: « ینَبَّأُ الْإِنسَانُ یوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ» انسان به همه کارهای نیک و بدی که در اول دوران زندگی و در آخر آن کرده است خبر داده می شود و نمی تواند آن را انکار کند.
« بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» انسان بر خودش گواه است و حسابرش خودش می باشد. « وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ» گرچه برای خود عذرهایی بیاورید، اما بداند که عذرهایش پذیرفته نخواهد شد، بلکه مجبور می شود که به عملکرد خود اقرار نماید. همان طور که خداوند متعال می فرماید:« اقَرا کِتَبَکَ کَفَی بِنَفسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسِیبَاَ» کارنامه خویش را بخوان، همین کافی است که خودت بر خود گوه باشی.
پس بنده گرچه انکار کند یا برای آنچه که کرده است عذر بیاورد از او پذیرفته نمی شود و به او فایده نخواهد بخشید چون گوش و چشم و همه اعضایش بر آنچه کرده است گواهی می دهد. و اصولا زمانی برای عذرخواستن باقی نمانده است و عذر خواستن فایده ای ندارد. « فَیَومِئِذِ لَّا یَنفَعُ الَّذیِنَ ظَلَمُوُا مَعذِرَتُهُم وَلَا هُم یُستَعتَبُونَ» پس امروز به ستمکاران عذر خواستنشان فایده نخواهد داد و از آنان خواسته نمی شود تا خداوند را خشنود کنند.
آیه ی 19-16:
لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ به تعجیل زبان به خواندن قرآن مجنبان ،
إِنَّ عَلَینَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ که گرد آوردن و خواندنش بر عهده ماست
فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ چون خواندیمش ، تو آن خواندن را پیروی کن
ثُمَّ إِنَّ عَلَینَا بَیانَهُ سپس بیان آن بر عهده ماست.
وقتی جبرئیل همراه با وحی نزد پیامبر(ص) می آمد و شروع به خواندن آن می کرد پیامبر از بس که حریص و علاقمند بود با شتاب آن را فرا می گرفت قبل از آن که جبرئیل کارش تمام شود، و به همراه جبرئیل آن را می خواند. پس خداوند او را از این نهی کرد و فرمود:« وَلَا تَعجَل بِالقُرءَانِ مِن قَبلِ أَن یُقضَی إِلَیکَ وَحیُهُ» و در خواندن قرآن پیش از آن که وحی آن تمام شود شتاب مکن، و در این جا فرمود:« لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ» هنگام نزول وحی و قرآن، شتابگرانه زبان به خواندن آن مجنبان. سپس خداوند برای او تضمین کرد که حتما او قرآن را حفظ می کند و می خواند و خداوند آن را در سینه اش جمع خواهد کرد و فرمود:« إِنَّ عَلَینَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ» گردآوردن قرآن و آسان ساختن خواندنش بر عهده ماست، پس تلاشی که تو می نمایی برای آن است که مبادا چیزی از آن را از دست بدهی یا فراموش کنی. اما خداوند ضامن است که آن را در سینه ات حفظ کند. بنابراین نیازی به تلاش مضاعف و آزمند بودن برای حفظ آن نیست.
« فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» پس هرگاه جبرئیل آنچه را که به سوی تو وحی می کند، کامل گرداند، از آنچه که قرائت نمود تبعیت کن و آن را بخوان. « ثُمَّ إِنَّ عَلَینَا بَیانَهُ» و انگهی بیان مفاهیم آن بر عهده ماست. خداوند به پیامبر وعده داد که کلمات و معانی آن را حفظ کند و این بالاترین چیزی است که باید انجام شود.
پس پیامبر(ص) در برابر پروردگارش ادب را رعایت کرد و بعد از آن هر وقت جبرئیل قرآن را بر او تلاوت می کرد به جبرئیل گوش فرا می داد، و وقتی که جبرئیل تمام می کرد پیامبر آن را می خواند. این آیه آداب فراگرفتن علم را بیان می نماید که دانش آموز باید بگذارد تا معلم مسئله را بیان کند و وقتی مسئله را بیان کرد دانش آموز اشکالش را بپرسد.
همچنین اگر در ابتدای کلام چیزی بود که ایجاب می کرد تا سخن را رد کند یا آن را تایید نماید، در حالی که هنوز سخن تمام نشده است نباید آن را رد کند یا تایید نماید، تا درست و نادرستی سخن روشن گردد و شنونده آن را خوب بفهمد و بتواند به درستی در مورد آن اظهار نظر نماید. در این همچنین به این مساله اشاره شده است که پیامبر(ص) همچنان که کلمات وحی را برای امت بیان کرده، مفاهیم آن را نیز بیان کرده است.
آیه ی 25-20:
كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَة آری ، شما این جهان زودگذر را دوست می دارید ،
وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ و آخرت را فرو می ، گذارید
وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ در آن روز چهره هایی هست زیبا و درخشان ،
إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ که سوی پروردگارشان نظر می کنند ،
وَوُجُوهٌ یوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ و چهره هایی هست عبوس و ترش ،
تَظُنُّ أَن یفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ که می داند آن عذاب کمرشکن بر او فرود آید.
این که شما غافل هستید و از اندرز الهی روی گردان می باشید برای آن است که « تُحِبُّونَ الْعَاجِلَة» دنیا را دوست می دارید و برای به دست آوردن دنیا و لذت هایش تلاش می کنید و آن را بر آخرت ترجیح می دهید و عمل برای آخرت را رها می نمایید چون نعمت ها و لذت های دنیا حاضر و در دسترس می باشند و انسان چیزی را که حاضر و در دسترس باشد دوست می دارد و شیفته آن می گردد.
و نعمت های آخرت پس از مرگ به دست خواهند آمد، بنابراین شما از آن غافل گشته و آن را رها کرده اید، انگار اصلا برای آخرت آفریده نشده اید و این جهان، جهان همیشگی است که باید عمر گرانبها را صرف آن کرد و شب و روز برای آن تلاش نمود. پس حقیقت برایتان وارونه گردید و زیانمند شدید. بنابراین اگر آخرت را بر دنیا ترجیح دهید و عاقلانه به عواقب و سرانجام کارها نگاه کنید رستگار می شوید و سودی بی پایان و موفّقیِتی کامل به دست خواهید آورد.
سپس چیزهایی را بیان کرد که آدمی را به ترجیح دادن آخرت فرا می خوانند، و برای این منظور به بیان حال اهل آخرت و تفاوت و تمایزی که در آن جا با دیگران دارند، پرداخت. پس درباره پاداش کسانی که آخرت را بر دنیا ترجیح می دهند فرمود:« وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ» در آن روز چهره هایی زیبا و درخشان هستند و دل هایشان شاد و مسرور است.
« إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» برحسب مقام هایشان به پروردگار خود نگاه می کنند. برخی از آن ها هر صبح و شام به پروردگارشان می نگرند و برخی هر جمعه یک بار او را می بینند. پس آن ها از نگاه کردن به چهره و جمال خداوندی که هیچ چیز مانند آن نیست بهره مند میشوند. پس وقتی خداوند را می بینند نعمت هایی را که در آن هستند فراموش می نمایند و چنان لذّت و شادمانی به آن ها دست می دهد که قابل توصیف و بیان نیست و چهره هایشان تر و تازه می گردد. پس بر زیبایی شان افزوده می گردد. از خداوند بزرگوار می خواهیم که ما را از زمره آن ها بگرداند.
و در مورد کسانی که دنیا را بر آخرت ترجیح داده اند، می فرماید:« وَوُجُوهٌ یوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ» و چهره هایی در روز قیامت درهم کشیده و عبوس و خوار و ذلیل اند. « تَظُنُّ أَن یفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ» یقین دارند که به عقوبتی شدید و عذابی دردناک گرفتار می آیند. بنابراین چهره هایشان تغییر کرده و عبوس شده است.
آیه ی 40-26:
كَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِی آری ، چون جان به گلوگاه رسد ،
وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ و گفته شود که چه کسی است که افسون بخواند ?
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ و یقین کند که زمان جدایی فرا رسیده ،
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ و ساقهای پا در هم پیچیده شوند ،
إِلَى رَبِّكَ یوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ آن روز روز راندنش به سوی پروردگار توست
فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى نه تصدیق کرده است و نه نماز گزارده است
وَلَكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى اما تکذیب کرده و اعراض کرده است
ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یتَمَطَّى آنگاه خرامان نزد کسانش رفته است
أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى وای بر تو ، پس وای بر تو
ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى باز هم وای بر تو ، پس وای بر تو
أَیحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یتْرَكَ سُدًى، آیا انسان می پندارد که او را به حال خود واگذاشته اند ?
أَلَمْ یكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِی یمْنَى آیا او نطفه ای از منی که در رحمی ریخته شده ، نبوده است ?
ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى سپس لخته ای خون ? آنگاه به اندام درستش بیافرید
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى و آنها را دو صنف کرد : نر و ماده
أَلَیسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن یحْیی الْمَوْتَى آیا خداوند قادر نیست که مردگان را زنده سازد ?
خداوند متعال با بیان حالت فرد در حال احتضار و جان دادن، و هنگامی که به سوی پروردگارش برده می شود، بندگانش را موعظه می کند که هرگاه روح به گلوگاه برسد در این وقت مشکل و اندوه شدّت می گیرد و هر وسیله و سببی که گمان می رود با آن شفا و راحتی حاصل می گردد، طلبیده می شود. بنابراین فرمود:« وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ» و گفته می شود: آیا کسی است هست که افسون و تعویذی برایش بخواند؟ چون آن ها دیگر از اسباب عادی قطع امید کرده اند و به اسباب الهی دل می بندند. اما قضا و تقدیر هرگاه قطعی باشد بازگشتی ندارد.
« وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ» و یقین پیدا می کند که زمان جدا شدن از دنیاست. « وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ» و پاها با یکدیگر جفت می گردند، یعنی سختی ها جمع می گردد و اندوه شدت می گیرد و روح می خواهد از بدنی که همواره با آن بوده و با آن انس گرفته است خارج شود و به سوی خدا برده می شود تا آن را طبق اعمالش جزا و سزا دهد و به کارهایی که انجام داده است اعتراف نماید.
هشداری که خداوند بیان کرد دل ها را به سوی چیزی می برد که مایه ی هلاکتشان باز می دارد. وی ستیزه جو و مخالفی که آیات به او سود نمی رساند همچنان به سرکشی و کفر و عناد خویش ادامه می دهد.
« فَلَا صَدَّقَ» او به خدا و ملائکه و کتاب ها و پیامبرانش و روز قیامت و تقدیر خیر و شر او، ایمان نیاورد.« وَلَا صَلَّى؛ وَلَكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى» و نه نماز گزارد، بلکه حق را به جای تصدیق تکذیب کرد و از امر و نهی روی گرداند. این در حالی است که دلش آرام بود و از پروردگارش هراس و ترسی نداشت.
« ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یتَمَطَّى» سپس متکّبرانه و بی توجه به نزد خانواده اش رفت.
سپس تهدید کرد وفرمود:« أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى» این ها کلمه های تهدیدی است که آن را تکرار کرده است.
سپس آفرینش نخستین را به انسان یادآور شد و فرمود:« أَیحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یتْرَكَ سُدًى» آیا انسان می پندارد که بی هدف رها می شود؟ و امر و نهی نمی گردد و پاداش و سزا نمی بیند؟ این پنداری باطل درباره خداوند است که شایسته حکمت او نیست.
« أَلَمْ یكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِی یمْنَى؛ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى» آیا نطفه ای از منی نبود که در رحم ریخته می شود؟ سپس به خون بسته ای درآمد و آن گاه خداوند او را زنده گرداند و آفرینش او را محکم و استوار گرداند؟!
« فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى أَلَیسَ ذَلِكَ» آن گاه از آنها دو زوج؛ مرد و زن را آفرید. آیا کسی که انسان را آفریده و آفرینش آن را به مراحل مختلفی درآورده است. « بِقَادِرٍ عَلَى أَن یحْیی الْمَوْتَى » بر این که مردگان را زنده کند توانا نیست؟ آری! او بر هر چیزی تواناست.
پایان تفسیر سوره قیامت

تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی

مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال أبو سليمان الداراني رحمه الله : ... وأنا أذهب إلى أن الزهد في ترك ما يشغلك عن الله عز وجل». "جامع العلوم والحكم " (ص : 310).... و بنظر من زهد یعنی ترک هرآنچیزی که تو را از خداوند عزوجل غافل می کند».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 12247
دیروز : 3293
بازدید کل: 8247592

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010