Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

أنس بن مالك رضی الله عنه از پيامبر صلى الله عليه وسلّم روايت مى كند كه فرمودند: ((ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَجَدَ حَلاَوَةَ الإِيمَانِ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ يُحِبَّ الْمَرْءَ لاَ يُحِبُّهُ إِلاَّ لِلَّهِ، وَأَنْ يَكْرَهَ أَنْ يَعُودَ فِي الْكُفْرِ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُقْذَفَ فِي النَّارِ)). متفق عليه، البخاري في الإيمان رقم (16) و مسلم في الإيمان رقم (43).
كسي كه اين سه خصلت را داشته باشد، شيريني ايمان را مى چشد، يكي اينكه: خدا و رسولش را از همه بيشتر دوست داشته باشد، دوم اينكه: محبتش با هر كس، بخاطر خوشنودي خدا باشد. سوم اينكه: برگشتن به سوي كفر، برايش مانند رفتن در آتش، ناگوار باشد.

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره حاقه > تفسیر سوره حاقه از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9532              تعداد مشاهده : 334             تاریخ افزودن مقاله : 17/1/1390

تفسیر سوره حاقه


مکی و 52 آیه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه ی 8-1:
الْحَاقَّةُ آن  روز بر حق
مَا الْحَاقَّةُ چیست  آن  روز بر حق  ?
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ و چه  دانی  که  آن  روز بر حق ، چیست  ?
كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ قوم  ثمود و عاد روز تپیدن  دلها را دروغ  انگاشتند.
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِیةِ اما قوم  ثمود به  آن  بانگ  سهمگین  هلاک  شدند.
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیةٍ و اما قوم  عاد با وزش  باد صرصر به  هلاکت  رسیدند.
سَخَّرَهَا عَلَیهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَثَمَانِیةَ أَیامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیةٍ آن  عذاب  را هفت  شب  و هشت  روز پی  در پی  بر آنان  بگماشت   آن  قوم  راچون  تنه  های  پوسیده  خرما می  دیدی  که  افتاده  اند و مرده  اند.
فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِیةٍ آیا کسی  را می  بینی  که  از آنها بر جای  مانده  باشد ?
« الْحَاقَّةُ» یکی از نام های قیامت است چون قطعا فرا می رسد و مردم را فرا می گیرد و در آن حقائق امور و رازهای دل ها آشکار می گردد. پس خداوند با تکرار کردن آن قیامت را  مهم خواند: « الْحَاقَّةُ؛ مَا الْحَاقَّةُ؛ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ» رخداد راستین. رخداد راستین چگونه رخدادی است. و تو چه می دانی رخداد راستین چیست؟ حاقه و رخداد راستین بسیار مهم و عظیم  است. سپس  نمونه ای از حالات موجود قیامت را که در دنیا مشاهده می شود بیان کرد،  و آن عقوبت ها و عذاب های خطرناکی است که خداوند امت های سرکش را بدان گرفتار کرده است. پس فرمود:« كَذَّبَتْ ثَمُودُ» ثمود قبیله  معروفی بود که در حجر سکونت داشتند و خداوند پیامبرش صالح علیه السلام را به سوی آن ها فرستاد. صالح آنان را از شرکی که بر آن بودند نهی کرد و آنان را به یکتاپرستی فرا خواند اما آنان دعوت او را نپذیرفتند و وی را تکذیب کردند، و وقتی که از آمدن قیامت خبر داد او را تکذیب کردند، حال آن که  حوادث و احوال قیامت مردمان را فرا می گیرد و آنان را در هم می کوبد.
همچنین قبیله عاد نخستین که ساکنان حضرموت بودند وقتی که خداوند پیامبرش هود علیه السلام را به سوی آن ها فرستاد و آنان را به عبادت خداوند یگانه فرا خواند، او را تکذیب کردند و رستاخیزی را که او از آن خبر می داد انکار کردند، آن گاه خداوند هر دو گروه عاد و ثمود را دردنیا هلاک کرد.
« فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِیةِ» و اما قبیله ثمود با صدای بزرگ و وحشتناکی که دل هایشان را پاره پاره کرد و روحشان را از تن به درآورد هلاک شدند، و چیزی جز خانه ها و اجسادشان از آنان باقی نماند. « وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیةٍ» و قبیله ی عاد به وسیله ی تندبادی شدید که صدای تندتری از رعد داشت هلاک شد ند. « عَاتِیةٍ» به گفته ی بسیاری از مفسران عبارت از تندبادی است که بر نگهبانانش از حد معمول در گذرد و سرکشی کند. و صحیح آن است که به معنی بادی است که بیش از حد بر عاد تجاوز کرد.
« سَخَّرَهَا عَلَیهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَثَمَانِیةَ أَیامٍ حُسُومًا» خداوند آن تندباد را هفت شب و روز بر آنها گمارد و این روزهای شوم و بدی برای آنان بود و تندباد آن ها را هلاک و نابود کرد. « فَتَرَى الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَى» پس مردمان را می دیدی که نابود شده و مرده بودند.
« كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیةٍ» انگار آن ها تنه های درختان خرما هستند که سرهایشان قطع شده و روی هم افتادند. « فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِیةٍ» آیا می بینی که اثری از آن ها باقی مانده باشد. این استفهام به معنی نفی موکد است. یعنی چیزی و کسی از آن ها باقی نماند.
آیه ی 12-9:
وَجَاء فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ و فرعون  و مردمی  که  پیش  از او بودند و نیز مردم  مؤتکفه  گناهکار آمدند،
فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِیةً فرستاده  پروردگارشان  را نافرمانی  کردند و خدا نیز آنان  را به  سختی  فرو گرفت .
إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاء حَمَلْنَاكُمْ فِی الْجَارِیةِ چون  آب  طغیان  کرد ، شما را به  کشتی  سوار کردیم.
لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِیهَا أُذُنٌ وَاعِیةٌ تا آن  را مایه  اندرزتان  گردانیم  و گوش  نگه  دارنده  اندرز آن  را فرا گیرد.
همچنین  غیر از این دو گروه سرکش عاد و ثمود سرکشان و متجاوزان دیگری نیز آمده اند، همانند فرعون مصر که خداوند بنده و پیامبرش موسی بن عمران علیه الصلّاة والسّلام را به سوی او فرستاد و معجزات روشنی به آن ها ارائه داد که به وسیله آن حق را به یقین شناختند اما از روی ستمگری و برتری جوئی آن را انکار کردند و بدان کفر ورزیدند. و دیگر تکذیب کنندگانی که پیش از او بودند.
« وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ» و  اهل آبادی های زیر و رو شده. یعنی همه ی آبادی هایی که قوم لوط در آن می زیستند مرتکب کفر و تکذیب و ستمگری و مخالفت و انواع گناهان و فساد گشتند.
« فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِیةً» این اسم جنس است. یعنی هرکدام از این قوم و دسته ها پیامبری را تکذیب  کردند که خداوند به سوی آنان فرستاده بود، و خداوند همه ی آنان را با عذاب فرو گرفت و به شدت آن ها را مواخذه کرد و هلاک ساخت.
از جمله کسانی که خداوند آن ها را گرفتار عذاب نمود قوم نوح هستند که خداوند آن ها را در طوفان غرق کرد. « لَمَّا طَغَى الْمَاء» وقتی که آب روی زمین طغیان کرد و از جاهای بلند زمین فراتر رفت. اما خداوند بر مردمانی که مانده بودند منّت گذارد و آن ها را در کشتی روان سوار کرد در حالی که در کمرهای پدران و مادرانشان بودند و خداوند پدران و مادران آن ها را نجات داد. پس خداوند را ستایش کنید و او را سپاس گزارید؛ خداوندی که شما را نجات داد آن گاه که سرکشان راهلاک و نابود ساخت.
و از آیات الهی که بر یگانگی او دلالت می نمایند درس عبرت بیاموزید. بنابراین فرمود:« لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً» تا جنس کشتی را برایتان پندی قرار دهیم که شما را یادآوری نماید که اولین کشتی ساخته شده چگونه ساخته شد و حکایت آن چگونه بود و خداوند چگونه کسانی را که به او  ایمان آورده و از پیامبرش پیروی  کرده بودند به وسیله ی آن کشتی نجات داد و تمام اهل زمین را هلاک کرد! چون نوع هر چیزی انسان را به یاد اصل و اساس آن می اندازد.
« وَتَعِیهَا أُذُنٌ وَاعِیةٌ» و این را خردمندان می فهمند و منظور از آن را درک می نمایند. به خلاف کسانی که غافل و روی گردان می باشند و کودن هستند، چنین کسانی که از آیات الهی سود نمی برند چون آن ها نمی فهمند و در آیات الهی نمی اندیشند.
آیه ی 18-13:
فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ چون  یک  بار در صور دمیده  شود ،
وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً و زمین  و کوهها را برگیرند و یکباره  در هم  کوبند ،
فَیوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ آن  روز آن  حادثه  به  وقوع  پیوسته  باشد.
وَانشَقَّتِ السَّمَاء فَهِی یوْمَئِذٍ وَاهِیةٌ و آسمان  که  در آن  روز سست  شده  است  ، بشکافد.
وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَیحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ یوْمَئِذٍ ثَمَانِیةٌ و فرشتگان  در اطراف ، آسمان  باشند  و در آن  روز هشت  تن  از آنها عرش   پروردگارت  را برفراز سرشان  حمل  می  کنند.
یوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنكُمْ خَافِیةٌ آن  روز شما را پیش  آورند و هیچ  چیز شما نهان  نماند.
وقتی خداوند آنچه را که با تکذیب کنندگان کرده بود بیان کرد و فرمود که « چگونه آن ها را مجازت کرده و آنها را در دنیا به سزای اعمالشان رسانده و خداوند پیامبران و پیروان آن ها را نجات داده است»، این  مقدمه ای بود برای بیان جزای جهان آخرت که در آن روز پاداش اعمالِ به تمام و کمال داده می شود.
پس خداوند چیزهای خطرناکی را که پیش از وقوع قیامت اتفاق می افتد بیان کرد و فرمود: اولین چیزی که اتفاق می افتد این  است که اسرافیل در صور می دمد، آن گاه که اجساد از نو زنده می شوند. « نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ» یک بار در صور دمیده می شود و ارواح بیرون می آیند و هر روحی در جسد خودش داخل می شود و ناگهان مردم می ایستند و نگاه می کنند.
« وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً» و زمین و کوه ها  برداشته می شوند و کوه ها در هم کوبیده و نابود می گردند و با زمین مخلوط می شوند. و زمین از بین رفته و به میدانی صاف و هموار تبدیل می گردد که هیچ فراز و نشینبی در آن دیده نمی شود. این کاری است که با زمین و اهل زمین می شود.
و آنچه با آسمان می شود این است که آسمان به تکان و جنبش در می آید و پاره می گردد و رنگ آن تغییر می کند و بعد از این صلابت و قدرت بزرگ، سست و نااستوار می گردد. به راستی که امر بزرگی آن را آشفته می کند و اندوه خطرناکی آن را سست و ضعیف می گرداند.
« وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا» و فرشتگان بزرگوار بر کناره های آسمان خواهند بود در حالی که در برابر عظمت خداوند فروتن اند. « وَیحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ یوْمَئِذٍ ثَمَانِیةٌ» و هشت تن از فرشتگان که بی نهایت قوی هستند در آن روز عرش پروردگار را حمل می کنند، آن گاه که خداوند برای قضاوت و داوری با عدالت و فضل خویش می آید.
بنابراین فرمود:« یوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ» در آن روز پیش خدا آورده می شوید « لَا تَخْفَى مِنكُمْ خَافِیةٌ» و هیچ چیزی از اجساد و کارها و حالات شما نهان نمی ماند، چون خداوند دانای پیدا و پنهان است. و بندگان را در آن روز با سر و پای برهنه و به صورت ختنه نشده، در زمینی هموار و صاف حشر می گرداند، که صدای صدا کننده به آن ها می رسد و همه با چشم دیده می شوند. در این هنگام که آن ها را طبق کارهایی که کرده اند جزا و سزا می دهد. بنابراین  کیفیت جزا را بیان کرد و فرمود:
آیه ی 24-19:
فَأَمَّا مَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَیقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِیهْ اما هر کس  که  نامه  اعمالش  را به  دست  راستش  دهند ، می  گوید : نامه   مرا بگیرید و بخوانید.
إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیهْ من  یقین  داشتم  که  حساب  خود را خواهم  دید.
فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیةٍ پس  او در یک  زندگی  پسندیده  و خوش  خواهد بود ،
فِی جَنَّةٍ عَالِیةٍ در بهشتی  برین  ،
قُطُوفُهَا دَانِیةٌ که  میوه  هایش  در دسترس  باشد.
كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیامِ الْخَالِیةِ بخورید و بیاشامید ، گوارا باد شما را  اینها پاداش  اعمالی  است  که ، درایام  گذشته  به  جای  می  آورده  اید.
این  ها اهل سعادت و خوشبختی هستند و نامه های اعمالشان که در آن کارهای درستشان ثبت شده به دست راستشان داده می شود تا از دیگران مشخص گردند و بیانگر این باشد که آن ها گرامی و بزرگوار هستند. هرکدام از این ها در این هنگام از سر شادی و از آن جا که دوست دارد مردم از احسانی که خداوند به او نموده آگاه شوند، می گوید:« هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِیهْ» بگیرید نامه ی اعمال مرا بخوانید؛ نامه اعمال من به باغ های بهشت و انواع خوبی ها و بخشوده شدن گناهان و پوشیده شدن عیب ها مژده می دهد.
و آن چه مرا به این جا رساند،  ایمان به زنده شدن پس از مرگ و کسب آمادگی برای آن با انجام دادن اعمالی بود که می توانستم آنها را انجام دهم. « إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیهْ» من یقین داشتم که با حساب و کتاب خود روبرو می شود.
« فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیةٍ » او در زندگانی ای خواهد بود که همه آنچه را دل ها دوست دارند و چشم ها ازدیدن آن لذّت می برند دربر دارد، در حالی که آن را پسندیده است و  حاضر نیست چیزی دیگر را به جای آن انتخاب کند.« فِی جَنَّةٍ عَالِیةٍ» در منازل و کاخ های بلند و مرتفع خواهد بود.
« قُطُوفُهَا دَانِیةٌ» میوه های متنّوع این باغ ها به راحتی در دسترس است و اهل بهشت آن را در حال نشسته و ایستاده و در حالی که لمیده اند می توانند بچینند و بردارند.
و به صورت گرامیداشت به آن ها گفته می شود:« كُلُوا وَاشْرَبُوا» از هر نوع غذای لذیذ بخورید و از هر نوشیدنی گوارا بنوشید. « هَنِیئًا» کامل و بدون آن که آلاینده ای در این خوردنی ها و نوشیدنی ها باشد. « بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیامِ الْخَالِیةِ» این به پاداش کارهای شایسته است است که انجام می دادید.
از قیبل نماز و روزه و صدقه و حج و نیکی کردن با مردم و ذکر خدا و روی آوردن به او و ترک کردن کارهای بد. پس خداوند اعمال را سببی برای ورود به بهشت گردانده و آن را اساس نعمت ها و سعادت قرار داده است.
آیه ی 37-25:
وَأَمَّا مَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیقُولُ یا لَیتَنِی لَمْ أُوتَ كِتَابِیهْ اما آن  کس  که  نامه  اعمالش  را به  دست  چپش  دهند می  گوید : ای  کاش   نامه  مرا به  دست  من  نداده  بودند ،
وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیهْ و ندانسته  بودم  که  حساب  من  چیست  ،
یا لَیتَهَا كَانَتِ الْقَاضِیةَ ای  کاش  همان  مرگ  می  بود و بس  ،
مَا أَغْنَى عَنِّی مَالِیهْ دارایی  من  مرا سود نبخشید ،
هَلَكَ عَنِّی سُلْطَانِیهْ قدرت  من  از دست  من  برفت
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ بگیریدش  ، زنجیرش  کنید
ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ و به  جهنمش  بکشید
ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ و او را با زنجیری  به  درازای  هفتاد ذراع  بکشید.
إِنَّهُ كَانَ لَا یؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ زیرا به  خدای  بزرگ  ایمان  نداشت.
وَلَا یحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ و به  طعام  دادن  به  مسکینان  کسی  را ترغیب  نمی  کرد.
فَلَیسَ لَهُ الْیوْمَ هَاهُنَا حَمِیمٌ در آن  روز ، در آنجا هیچ  دوستی  نخواهد داشت.
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ طعامش  چیزی  جز چرک  و، خون  اهل  دوزخ  نیست.
لَا یأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِؤُونَ تنها خطاکاران  از آن  طعام  می  خورند.
 این ها اهل شقاوت و بدبختی هستند که نامه اعمال آنان که  کارهای بدشان در آن ها ثبت شده است به دست چپشان داده می شود تا مشخّص گردند و خوار و رسوا شوند. پس هرکدام از آن ها به خاطر غم و اندوه و ناراحتی می گوید:« یا لَیتَنِی لَمْ أُوتَ كِتَابِیهْ» ای کاش کارنامه ام به من داده نمی شد! چون  این کارنامه به وارد شدن به دوزخ و زیانمندی همیشگی مژده می  دهد.
« وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیهْ» کاش چیزی نمی بودم و  برانگیخته نمی شدم و مورد حساب و بازخواست قرار نمی گرفتم. بنابراین می گوید:« یا لَیتَهَا كَانَتِ الْقَاضِیةَ» ای کاش مرگ من پایان بخش عمرم بود و بعد از آن دوباره زنده نمی شدم!
سپس متوجه دارایی و قدرت خویش می شود و ناگهان می بینید که مال و قدرت او آفت جانش گشته، چون او از این مال و قدرت برای آخرت خود استفاده نکرده است و باری او در روز قیامت سودی ندارد، و اگر بخواهد مال خود را به عنوان بلاگردان خویش بدهد به او فایده نمی رساند. پس می گوید:« مَا أَغْنَى عَنِّی مَالِیهْ» مال و دارائی ام در دنیا به من سودی نرساند چون من از آن چیزی برای آخرت خود پیش نفرستادم. همچنین در آخرت به من سودی نبخشید چون زمان فایده رساندن آن گذشته است.
« هَلَكَ عَنِّی سُلْطَانِیهْ» فرمانروایی و قدرت من از دستم رفت و نابود گشت، پس لشکریان و کثرت ساز و برگ و مقام و جایگاه بزرگ به من سودی نرساند بلکه همه از بین رفتند و به سبب همین مال و مقام سود واقعی را از دست دادم و به جای آن غم ها و رنج ها مرا فرا گرفت. پس در این وقت دستور داده می شود که او را عذاب دهند و به نگهبانان تندخو و سخت گیر جهنّم گفته می شود:« خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» او را بگیرید و در گردنش طوقی بیندازید که او را خفه  کند.
« ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ» سپس او را بر اخگرها و شعله های آتش بغلطانید. « ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ» سپس او را در زنجیری از زنجیرهای بسیار داغ جهنّم که طولش هفتاد گز است به بند کشید. یعنی زنجیر را از مقعد او فروبرید و از دهانش بیرون کنید تا در آن به بند کشیده شود و آویزان گردد.
و او همواره به این عذاب وحشتناک گرفتار می شود. چه بد عذاب و چه بد کیفری است! و چقدر جای حسرت و تأسّف است. چون سببی که او را به این جا رسانده این است که او:
« إِنَّهُ كَانَ لَا یؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ» بی گمان من خداوند بزرگ ایمان نمی آورد و به پروردگارش  کفر می ورزید و با پیامبران خدا به مخالفت بر می خواست و حقّی را که آن ها با خود آورده بودند رد کرد.
« وَلَا یحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ» و مردم را بر خوراک دادن به بینوا ترغیب نمی کرد. یعنی در دلش مهربانی و رحم نبود که بر فقرا و بینوایان رحم کند. پس او آن ها را از مال خود خوراک نمی داد و  دیگران را نیز تشویق نمی کرد که به آن ها خوراک دهند چون  انگیزه ای در دلش برای این کار وجود نداشت.
باید دانست که مدار خوشبختی دو چیز است: یکی اخلاص برای خدا که اصل آن ایمان آوردن به خداست، و دیگری نیکی کردن با مردم است، و بزرگترین نیکی برآورده کردن نیاز مستمندان و دادن غذا به آن هاست. اما  این ها نه اخلاص داشتند و نه نیکوکاری کردند، بنابراین سزاوار چیزی می گردند که مستحق آن هستند.
« فَلَیسَ لَهُ الْیوْمَ هَاهُنَا حَمِیمٌ» او در روز قیامت خویشاوند یا دوستی ندارد که برایش سفارش کند تا از عذاب خدا نجات یابد و یا به پاداش الهی دست یازد. « وَلَا تَنفَعُ الشَّفَعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَ أَذِنَ لَهُ» و شفاعت نزد او (خدا) برای هیچ کسی فایده نخواهد داشت، مگر شفاعت کسی که خداوند به او اجازه دهد. « مَا لِلَّظالِمینَ مِن حَمیِمٍ وَلَا شَفیعِ یُطَاعُ» ستمگران هیچ یار مهربان و شفاعت کننده ای ندارند که اطاعت شود.
« وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ» و خوراکی جز خون و چرکی که از بدن دوزخیان بیرون می آید ندارند. این چرک و خونابه به شدت داغ و تلخ و بدبو و مزه است. این خوراک زشت را« إِلَّا الْخَاطِؤُونَ» جز کسانی که از راه راست منحرف شده و راه هایی را در پیش گرفته اند که آن ها را به جهنم می رساند نمی خورند، بنابراین مستحق عذاب دردناک شده اند.
آیه ی 52-38:
فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ پس  سوگند به  آنچه  می  بینید ،
وَمَا لَا تُبْصِرُونَ و آنچه  نمی  بینید ،
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِیمٍ که  این  سخن  فرستاده  ای  بزرگوار است  ،
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَا تُؤْمِنُونَ نه  سخن  شاعری   چه  اندک  ایمان  می  آورید
وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِیلًا مَا تَذَكَّرُونَ و نیز سخن  کاهنی  نیست  چه  اندک  پند می  گیرید
تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ از جانب  پروردگار جهانیان  نازل  شده  است
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَینَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ اگر پیامبر پاره  ای  سخنان  را به  افترا بر ما ببندد ،
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیمِینِ با قدرت  او را فرو می  گیریم  ،
ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ سپس  رگ  دلش  را پاره  می  کنیم  ،
فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ و هیچ  یک  از شما را توان  آن  نیست  که ، مانع  شود
وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ و قرآن  برای  پرهیزگاران  پندی  است
وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِینَ ما می  دانیم  که  از میان  شما کسانی  هستند که  تکذیب  می  کنند
وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِینَ و قرآن  کافران  را مایه  حسرت  است
وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْیقِینِ و آن  سخن  حق  و یقین  است
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِیمِ  پس  به  نام  پروردگار بزرگت  تسبیح  بگوی
خداوند متعال به همه ی آنچه مردم می بینند و به آنچه که نمی بینند سوگند می خورد.
پس همه ی خلق در این داخل اند و ذات  مقدّس خدا هم داخل است که مردم آن را نمی بینند. خداوند بر آنچه مردم می بینند و بر آنچه که نمی بینند بر صداقت پیامبر و در خصوص قرآنی که آورده است سوگند خورده و اینکه پیامبر بزرگوار آن را از جانب خدا به مردم رسانده است . و خداوند پیامبرش را از آنچه دشمنانش او را به شاعر یا جادوگر بودن متهم کردند منزه و پاک قرار داد و بیان داشت که آنچه آن ها را به  این اتهام واداشت عدم ایمان آوردن و پندپذیرفتن آن هاست. پس اگر ایمان می آوردند و پند می پذیرفتند آنچه را که به سود و زیان آن هاست می دانستند.
آن ها باید به حالت محمد(ص) و اوصاف و  اخلاق او بنگرند تا چیزی را مثل خورشیدِ آشکار مشاهده کنند که آن ها را راهنمایی می کند که محمد پیامبر بر حق خداوند است . و آنچه او با خود آورده است « تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ» از سوی پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده است و شایسته نیست که سخن انسانی باشد، بلکه سخنی است که بر عظمت و بزرگی اوصاف و کمال و رفعت مقام کسی دلالت می نماید که این سخنان را گفته است. نیز این محصول گمان آنهاست و هرگز شایسته ی خدا و حکمت او نیست.
« وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَینَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ؛ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیمِینِ؛ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ» و اگر پیغمبر پاره ای از سخنان را به دروغ بر ما می بست، با دست راست او را می گرفتیم و رگ دلش را پاره می کردیم، «وتین» رگی است که به قلب متصل است و هرگاه قطع شود انسان می میرد و هلاک می گردد.
پس به فرض این که پیغمبر سخنانی را به دروغ به خداوند نسبت می داد خداوند بلافاصله او را عذاب می داد و به سختی او را مواخذه می کرد چون خداوند با حکمت و بر هر چیزی تواناست.
و حکمت او  اقتضا می کند که به کسی مهلت ندهد که بر او دروغ می بندد و  ادعا می کند خداوند خون و مالِ مخالفانش را برای او مباح قرار داده و  او و پیروانش نجات یافته اند و مخالفانش هلاک شوندگانند.
خداوند پیغمبرش را به وسیله معجزات تأیید نمود و بر راست بودن آنچه او آورده نشانه های روشنگر را دلیل قرار داد، و او را بر دشمنانش پیروز گرداند، و به او قدرت داد تا آن ها را تسلیم  کند، و این بزرگترین گواه از جانب خدا بر رسالت  اوست.
« فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ» و اگر خداوند پیغمبر را هلاک  کند او نمی تواند خودش را نجات دهد و نه کسی دیگر می تواند او را از عذب خدا برهاند . « وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ» و این قرآن کریم پندی است برای پرهیزگاران که به وسیله آن منافع دینی و دنیوی خود را به یاد می آورند و آن را می شناسند و به آن عمل می نمایند . قرآن عقائد و باورهای دینی و اخلاق پسندیده و  احکام شرعی را به آن ها تذکر می دهد و آن گاه آنان از علمای ربانی و عبادت کنندگان عارف و پیشوایان هدایت یافته  خواهند شد.
« وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِینَ» و ما به یقین می دانیم که برخی از شما، آن را تکذیب می کنید در این جا تکذیب کنندگان تهدید شده اند و به آن ها هشدار داده شده است که خداوند آنان را به علت تکذیبشان کیفری سخت خواهد داد.
« وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِینَ» و این قرآن برای کافران، مایه حسرت است. چون آن ها وقتی بدان کفر ورزند و آنچه را که خداوند به آن ها وعده داده است مشاهده کنند حسرت می خورند که چرا به وسیله قرآن راهیاب نشدند و از فرامین آن اطاعت نکردند، در نتیجه به علت اطاعت نکردن، پاداش خدا را از دست داده و به سخت ترین عذاب گرفتار آمده اند.
« وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْیقِینِ» قرآن بالاترین مراتب دانش و آگاهی است، چون بالاترین مراتب علم، یقین است. و یقین علم و دانش ثابت و استواری که  متزلزل نمی شود و از بین نمی رود. یقین سه مرحله دارد که هریک از قبلی بالاتر است:
اول: علم الیقین و آن دانشی است که از خبر و آگاهی می آید.
دوم: عین الیقین و آن علم و دانشی است که به وسیله حس بینایی به دست می آید.
سوم: حق الیقین و آن آگاهی و دانشی است که به وسیله حس چشایی و لامسه به دست آید. این قرآن ارجمند که دارای اوصاف بسیار عالی و عظیمی است، به واسطه ی علومی که در بر دارد و مستند به براهین و دلایل قطعی است، نیز به واسطه ی حقایق و معارف ایمانی ای که دارد، برای هرکسی «حق الیقین» حاصل می گردد، به شرط آن که لذت این علوم و حقایق را چشیده باشد.
« فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِیمِ  » پس پروردگارت را از آنچه شایسته شکوه او نیست پاک و منزه بدان و با ذکر اوصاف شکوه و جمال و کمالش وی را تقدیس کن.
پایان تفسیر سوره حاقه

تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عن حصين بن عبد الرحمن، عن ميمون، قال: «أربع لا تكلم فيهن: علي وعثمان والقدر والنجوم». از حصین بن عبدالرحمن روایت شده که میمون بن مهران فرمود: «چهار چیز هستند که نباید در مورد آنها (زیاد) تکلم (و سخن پراکنی) کرد (زیرا ممکن است به ناحق گویی و بیراهه برسد): علی رضی الله عنه، و عثمان رضی الله عنه، و قضاء و قدر، و نجوم (یکی از ابزارهای سحر و کهانت)». "حلية الأولياء وطبقات الأصفياء" حافظ أبو نعيم اصفهاني.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 6401
دیروز : 3293
بازدید کل: 8241746

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010