Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم كه فرمودند: " أنا وكافل اليتيم في الجنة هكذا" وأشار بالسبابة والوسطى وفرج بينهما شيئا (روايت بخاري)، يعنى: " من و كافل (سرپرست) يتيم مانند اين در بهشت هستيم " و سپس انگشت اشاره و وسط را نشان داد و بين آنها فاصله انداخت) 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره حجرات > تفسیر سوره حجرات از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9446              تعداد مشاهده : 301             تاریخ افزودن مقاله : 17/1/1390

تفسیر سوره حجرات


مدنی و 18 آیه می باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 3-1:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ای  کسانی  که  ایمان  آورده  اید ، بر خدا و، پیامبر او پیشی  مگیرید و از  خدابترسید ، زیرا خدا شنوا و داناست
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ای  کسانی  که  ایمان  آورده  اید ، صدای  خود را از صدای  پیامبر بلندتر، مکنیدو همچنان  که  با یکدیگر بلند سخن  می  گویید با او به  آواز بلند سخن  مگویید، که  اعمالتان  ناچیز شود و آگاه  نشوید.
إِنَّ الَّذِینَ یغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ کسانی  که  در نزد پیامبر خدا صدایشان  را پایین  می  آورند همانهایند که   خدادلهایشان  را به  تقوی  آزموده  است  آنهاراست  آمرزش  و مزد بسیار.
این آیه بیانگر آن است که در پیش گاه  خداوند و پیامبرش باید مودّب بود و پیامبر را گرامی داشت. خداوند بندگان مومن خویش را فرمان می دهد که به مقتضای ایمانِ به خدا و پیامبرش عمل نمایند؛ از دستورات خدا پیروی کنند و از منهیّات او پرهیز نمایند. و آن ها را امر می نماید تا به دنبال اوامر خدا حرکت کنند  و در همه کارهایشان از سنت پیامبر خدا(ص) پیروی نمایند  وبر خدا و پیامبرش پیشی نگیرند. پس سخن نگویند تا او سخن بگوید و دستور ندهند تا او دستور بدهد. این است ادب حقیقی در برابر خدا و پیامبرش ،و نشان سعادت بنده و رستگاری اش همین است و با نبود آن انسان سعادت همیشگی و نعمت جاودانی را از دست می دهد.
در این جا به شدّت از این نهی شده که گفته کسی دیگر بر گرفته پیامبر مقّدم داشته شود، پس هرگاه سنّت و حدیث پیامبر مشخّص و واضح گردید پیروی از آن واجب است و باید بر گفته دیگران هرکسی که باشد مقدّم داشته شود. سپس خداوند به طور عام به تقوی فرمان داد و تقوی آن گونه که «طلق بن حبیب» گفته است یعنی اطاعت از خداوند در پرتو نور الهی به امید کسب پاداش او، و دوری از نافرمانی خداوند در پرتو نور الهی و ترس از کیفر  او. « إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ» بی گمان خداوند همه صداها را در همه اوقات و در جاها و جهت های پوشیده و پنهان می شنود. « عَلِیمٌ» و خداوند به ظواهر و درون ها و گذشته و آینده و امور واجب و محال و جایز آگاه است.
بعد از نهی کردن از پیشی گرفتن از خدا و پیامبر و فرمان دادن به تقوای الهی، دو اسم ارجمند خدا ذکر شده اند و این در واقع تشویقی است در راستای عمل به این آداب مستحسن و برحذر بودن از ضد آن.
سپس خداوند متعال فرمود:« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ» این ادبِ سخن گفتن با پیامبر است. یعنی فردی که با او سخن می گوید نباید صدایش را از صدای او بلندتر بکند و با آواز بلند با او سخن بگوید، بلکه باید صدایش را پایین بیاورد و با ادب و نزاکت و بزرگداشت و احترام او را مورد خطاب قرار دهد. و نباید پیامبر را مانند یکی از خودشان قرار دهند و همان گونه که با هم دیگر سخن می گویند با او سخن بگویند ، بلک به هنگام سخن گفتن باید بین او و دیگران فرق بگذارند، همان طور که او در واجب بودن حقّش بر امّت و واجب بودن ایمان آوردنِ به او و داشتن محبّت نسبت به او محبّتی که ایمان جز با آن کامل نمی گردد با دیگران فرق می کند. زیرا اگر این  ادب رعای نشود بیم آن می رود که عمل بنده ضایع گردد در حالی که خودش نمی داند. همان طور که رعایت ادب در پیش گاه او یکی از اسباب پاداش و پذیرفته شدن اعمال است.
سپس خداوند کسانی را که صدای خود را نزد پیامبر پایین می آورند ستود و فرمود:«خداوند دل هایشان را برای پرهیزگاری امتحان کرده است، درنتیجه دل هایشان جایگاه پرهیزگاری گشته است. سپس آن ها را به آمرزش گناهانشان و پاداشی بزرگ مژده داد که آمرزش گناهان متضمن دور شدن شر و ناگواری است، همان گونه که می فرماید:« لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ» آنان آمرزش و پاداشی بزرگ دارند؛  پاداش بزرگی که جز خداوند متعال وصف و ویژگی آن را نمی داند. و در «پاداش بزرگ» هر آنچه که دل بطلبد و از آن راضی و خشنود باشد، وجود دارد. و این دلیلی است بر این که خداوند دل ها را با امر و نهی و با مشکلات می آزماید؛ پس هرکس به امر و فرمان خدا پایبند باشد و از رضامندی او پیروی کند و به سوی رضامندی اش بشتابد و خشنودی او را بر خواسته خود مقدّم بدارد از صفت پرهیزگاری برخوردار می گردد و دلش اصلاح می شود. و هرکس چنین نباشد معلوم است که شایستگی برخورداری از تقوی و پرهیزگاری را  ندارد.
آیه ی 5-4:
إِنَّ الَّذِینَ ینَادُونَكَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا یعْقِلُونَ آنهایی  که  از آن  سوی  حجره  ها ندایت  می  دهند بیشتر بی  خردانند.
وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكَانَ خَیرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ اگر صبر می  کردند تا تو خود بیرون  می  آمدی  و نزد آنها می  رفتی  برایشان ، بهتر می  بود ، و خدا آمرزنده  مهربان  است.
این آیات درباره مردمانی از عرب های بادیه نشین نازل شده که خداوند آن ها را به سنگ دلی توصیف نموده و می فرماید: آن ها سزاوارترند که  حدود آن چه را خداوند بر پیامبرش نازل کرده است ندانند. این بادیه نشینان نزد پیامبر(ص) آمدند و وقتی رسیدند، دیدند که او در خانه و اتاق های همسرانش می باشد. پس صبر نکردند و ادب را رعایت ننمودند تا او بیرون بیاید، بلکه او را صدا زدند. ای محمّد! ای محمّد! یعنی بیا بیرون. خداوند آن ها را به سبب نداشتن خرد و عقل مذّمت  نمود چون آن ها ادب را نسبت به پیامبر مراعات نکردند، که از نشانه های خردورزی و عقل رعایت ادب است.
پس ادب بنده نشانه عقل و خردمندی اوست، و اینکه خداوند نسبت به او اراده خیر دارد. بنابراین فرمود:« وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكَانَ خَیرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» و اگر آنان صبر می کردند تا تو بیرون بیایی و پیش ایشان بروی، برایشان بهتر بود و خداوند گناهان بندگان و بی ادبی آنان را می آمرزد و نسبت به آن ها مهربان است و بلافاصله آن ها را به سبب  گناهانشان کیفر و عذاب  مبتلا نمی کند.
آیه ی 6:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَینُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ای  کسانی  که  ایمان  آورده  اید ، اگر فاسقی  برایتان  خبری  آورد تحقیق  کنید،  مباد از روی  نادانی  به  مردمی  آسیب  برسانید ، آنگاه  از کاری  که  کرده  اید  پشیمان  شوید.
این نیز از آدابی است که خردمندان باید آن را رعایت کنند. و آن این است که هرگاه فاسقی خبری به آن ها رساند باید درباره آن خبر تحقیق کنند و به محض شنیدن آن باورش ندارند و  اقدام نکنند، چون تحقیق نکردن و بسنده نمودن به شنیدنِ خبر خطر بزرگی دارد و سبب می شود تا انسان مرتکب گناه گردد، چون هرگاه خبر او همانند خبر فرد عادل و راستگو پذیرفته شود به موجب ومقتضای آن حکم می شود آن گاه جان و مال هایی به ناحق تلف و ضایع می گردد که باعث پشیمانی و ندامت می شود، بلکه باید به هنگام شنیدن خبر فرد فاسق، تحقیق و بررسی کرد؛ پس اگر دلایل و قرینه ها بر صداقت او دلالت داشت به آن عمل شود و مورد  تصدیق قرار گیرد ، و اگر قرینه ها و دلایل بر دروغگو بودن او دلالت می کرد باید  تکذیب شود و به خبر او عمل نشود. پس این دلیلی است بر این که خبر فرد راستگو مقبول است و خبر دروغگو مردود می باشد و درباره خبر فاسق باید توقف کرد. بنابراین گذشتگان روایت های بسیاری از خوارج را که به راستگویی معروف بودند پذیرفتند هرچند آن ها گناهکار و مجرم بودند.
آیه ی 8-7:
وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یطِیعُكُمْ فِی كَثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإِیمَانَ وَزَینَهُ فِی قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ و بدانید که  پیامبر خدا در میان  شماست   اگر در بسیاری  از امور از، شمافرمان  ببرد به  رنج  می  افتید  ولی  خدا ایمان  را محبوب  شما ساخت  و  آن  رادر دلتان  بیاراست  و کفر و فسق  و عصیان  را در نظرتان  مکروه  گردانید  اینان  خود راه  یافتگانند
فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ بخشش  و نعمتی  است  از جانب  خدا ، و خدا دانا و حکیم  است.
بدانید که پیامبر خدا(ص) در میان شماست و او پیامبر بزرگوار و راهیافته است و خیر شما را می خواهد و دلسوز شماست، و شما برای خود زیان و شر را می خواهید که پیامبر در آن با شما موافقت نمی کند و اگر او در بسیاری کارها از شما اطاعت می کرد به مشّقت می افتادید ولی او شما را راهنمایی می کند. و خداوند با قرار دادن محبت حق و برگزیدن و ترجیح دادن آن در دل هایتان، نیز به وسیله ی آنکه دلایل و شواهدی دالّ بر صحت حق و پذیرش آن از سوی دل ها و فطرت ها قرار داده است و نیز به این طریق که شما را توفیق می دهد که به سوی او برگردید، ایمان را در دل هایتان می آراید. و کفر و فسوق گناهان بزرگ و عصیان گناهان کوچک را در نظر شما ناپسند داشته است، آن هم به وسیله ی اینکه کراهت و تنفر از شرّ و عدم اراده ی آن را در دل شما به ودیعه نهاده است، نیز به وسیله ی اینکه دلایل و شواهدی که بر فاسد بودن شر دلالت می نمایند، و سبب می شوند که سرشت آن را نپذیرد، و نیز به سبب کراهت و نفرتی که خداوند نسبت به شر و اصول و علل آن در دل ها قرار داده است.
« أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» کسانی که خداوند ایمان را در دل هایشان آراسته و آن را محبوب ایشان قرار داده و کفر و نافرمانی و گناه را در نظرشان ناپسند داشت است راه یافتگانند. پس دانش و اعمالشان سامان یافته و بر دینِ استوار و راهِ راست استقامت ورزیده اند. و غیر آنان گمراهانند که گناهان بزرگ و کوچک را برایشان محبوب و دوست داشتنی می گرداند به گونه ای که ایمان را ناپسند می دارند. امّا گناه و تقصیر خودشان است ، چون آن ها وقتی گناه کردند خداوند بر دل هایشان مهر نهاد:« فَلَمَّا زَاغُوا أَزاَغَ اللَّهُ قُلُوبَهُم» پس وقتی که منحرف شدند خداوند دل هایشان را منحرف گرداند. و وقتی به حق ایمان نیاوردند آن گاه که نخستین بار به نزدشان آمد خداوند دل هایشان را دگرگون ساخت.
« فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً» خیری که آن ها به دست آورده اند ناشی از فضل و احسان خدا بر آن هاست، نه این که با قدرت و نیروی خویش به چنین چیزی دست یافته باشند.« وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ» و خداوند می داند چه کسی شکر نعمت را به جای می آورد، پس به او توفیق شکر می دهد ، نیز می داند چه کسی شکر نعمت را به جای نمی آورد، پس او فضل و لطف خود را در جایی قرار می دهد که حکمت او اقتضا می کند.
آیه ی 10-9:
وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ و اگر دو گروه  از مؤمنان  با یکدیگر به  جنگ  برخاستند ، میانشان  آشتی ، افکنید  و اگر یک  گروه  بر دیگری  تعدی  کرد ، با آن  که  تعدی  کرده  است   بجنگید تا به  فرمان  خدا بازگردد  پس  اگر بازگشت  ، میانشان  صلحی   عادلانه  برقرار کنید و عدالت  ورزید که  خدا عادلان  را دوست  دارد
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ هر آینه  مؤمنان  برادرانند میان  برادرانتان  آشتی  بیفکنید و از خدا  بترسید ، باشد که  بر شما رحمت  آرد.
در این جا مومنان از تجاوز و تعدّی بر هم دیگر و از این که یکدیگر را بکشند نهی شده اند، و دستور داده شده اند که هرگاه دو گروه از مومنان با یکدیگر به جنگ پرداختند دیگر مومنان باید جلوی این شرّ بزرگ را بگیرند و صلح و آشتی میان آنها برقرار کنند، و میان آن ها میانجی گری نمایند تا صلح برقرار شود. و باید همه راه هایی که به صلح می انجامد را در پیش بگیرند، پس اگر هر دو گروه صلح کردند چه بهتر، « فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ» و اگر یکی از دو گروه بر دیگری ستم و تعدّی کرد با گروه متجاوز بجنگید تا این که به سوی اطاعت از فرمان خدا باز گردد.
یعنی تا به سوی احکامی برگردند که خدا و رسولش آن را تشریع نموده اند؛ و آن عبارت است از انجام دادن کار خوب و ترک کار شر؛ که از بزرگ ترین آن جنگیدن با یکدیگر است. « فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُمَا بِالْعَدْلِ» و هرگاه بازگشتند و فرمان خدا را پذیرا شدند در میان ایشان دادگرانه صلح و رعایت عدالت در آن امر شده است، چون گاهی اوقات ممکن است صلح برقرار شود اما نه به طریق عدالت ، بلکه به طریق ستم و تجاوز بر یکی از دو طرف پس این صلح نیست که بدان امر شده است. پس نباید به خاطر خویشاوندی یا هم وطنی یا به خاطر چیزهای دیگری که سبب می شود آدمی از دایره عدالت بیرون رود یکی از دو طرف مورد توّجه قرار گیرد.
« وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» و عدالت را بکار برید، بی گمان خداوند عادلان را دوست می دارد. یعنی خداوند کسانی را که در داوری شان میان مردم و در همه مسئولیت هایی که به عهده دارند به عدالت رفتار می کنند دوست می دارد. یعنی خداوند کسانی را که در داوری شان میان مردم و در همه مسئولیت هایی که به عهده دارند به عدالت رفتار می کنند دوست می دارد. و رفتار عادلانه مرد در میان خانواده اش و عدالت او در ادای حقوقشان در این داخل است.
و در حدیث صحیح آمده است:« دادگران نزد خداوند بر منبرهایی از نور هستند؛ کسانی که در داوری شان و در میان خانواده هایشان و در آن چه در اختیار دارند به عدالت و دادگری رفتار می نمایند.» « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» مومنان برادران یکدیگرند. این پیمانی است که خداوند میان مومنان بسته است و هر فردی که در مشرق یا مغرب باشد و به خدا و فرشتگان و کتاب های آسمانی و پیامبرانش و روز قیامت ایمان داشته باشد او برادر یا خواهر مومنان است. مومنان باید آن چه را برای خود می پسندند برای دیگران هم بپسندند و آن چه را که برای خود نمی پسندند برای دیگران نیز نپسندند. بنابراین پیامبر(ص) با فرمان دادن به رعایت اخّوت ایمانی فرمود:«  با یکدیگر حسد مورزید. و وقتی کسی می خواهد چیزی را بخرد به منظور بالا بردن قیمت آن، از آن تعریف نکنید و در حالی که قصد خرید آن را ندارید بر بهای آن میافزایید. و با یکدیگر دشمنی نکنید در حالی که او می خواهد کالای شخص دیگری بخرد تا مبادا این کار او را از خریدن آن کالا منصرف نمایید. و بندگان خدا و برادر باشید. مسلمان برادر مسلمان است؛ بر او ستم نمی کند و او را تنها نمی گذارد و او را کوچک نمی گرداند.»
همچنین در صحیحن از پیامبر(ص) روایت است که فرمود:« مثال مومن نسبت به مومن همانند ساختمانی است که اجزای آن یکدیگر را تقویت می کند. و پیامبر انگشتانش را در هم دیگر فرو برد» خدا و پیامبر فرمان داده اند تا مومنان حقوق یکدیگر را ادا کنند و به آن چه که سبب همبستگی و محبّت و نزدیک شدن آن ها به یکدیگر می شود پایبند باشند. این بیان گر آن است که مومنان بر یکدیگر حق دارند. از جمله این حقوق یکی این است که هرگاه جنگی میان مومنان درگرفت  که سبب دور شدن دل ها از هم دیگر و متنفر شدن آن از همدیگر می شود، مومنان باید میان برادرانشان صلح و صفا برقرار کنند و دشمنی آن ها را از بین ببرند.
سپس به طور عام به تقوی و پرهیزگاری امر نمود و برخورداری از رحمت خدا ونتیجه تقوی وادای حقوق مومنان قرار داد و فرمود:« لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» باشد که به شما رحم شود. و هرگاه آدمی رحمت خدا را به دست آورد خیر دنیا و آخرت را به دست می آورد و این دلالت می نماید که به جا نیاوردن حقوق مومنان از بزرگ ترین موانع رحمت است. غیر از آن چه گذشت در این دو آیه فواید دیگری وجود دارد که عبارتند از :
1- جنگیدن مومنان با یکدیگر با اخّوت ایمانی منافات دارد بنابراین یکی از بزرگ ترین گناهان کبیره است.
2- ایمان و برادریِ ایمانی با جنگ و دعوا از بین نمی رود. همان طور که ایمان با گناهان کبیره غیر از شرک از میان نمی رود، و مذهب اهل سنّت و جماعت همین است.
3- ایجاد صلح و سازش دادگرانه واجب است و باید با تجاوزگران جنگید تا این که به خدا برگردند، و اگر آن ها به حکم غیر خدا برگشتند یعنی برگشتن آنها به نحوی بود که شرعاً جایز نباشد به آن  اعتراف شود و بدان عمل گردد این کار ِ آنان جایز نیست.
4- اموال متجاوزان مصون است، چون خداوند فقط خون هایشان را به هنگام ادامه دادن به تجاوزگری مباح قرار داده نه اموال و دارایی هاشان را.
آیه ی 11:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یكُونُوا خَیرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یكُنَّ خَیرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ای  کسانی  که  ایمان  آورده  اید ، مباد که  گروهی  از مردان  گروه  دیگر را مسخره  کند ، شاید آن  مسخره  شدگان  بهتر از آنها باشند  و مباد که  گروهی   از زنان  گروه  دیگر را مسخره  کند ، شاید آن  مسخره  شدگان  بهتر از آنها  باشند و از هم  عیبجویی  مکنید و یکدیگر را به  القاب  زشت  مخوانید  بد  است  عنوان  فسق  پس  از ایمان  آوردن   و کسانی  که  توبه  نمی  کنند خود  ستمکارانند.
این نیز یکی از حقوق مومنان بر یکدیگر است و آن این که « لَا یسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ» هیچ گروهی، گروهی دیگر را با سخن و یا کرداری که بر تحقیر مسلمان دلالت می کند مورد استهزار و تمسخر قرار ندهد، چرا که این کار حرام و ناجایز است و نشان گر خودپسندی مسخره گر می باشد. زیرا چه بسا فردی که مورد مسخره قرار گرفته می شود از مسخره کردن بهتر باشد، و اغلب چنین است، چون مسخره فقط از کسی سر می زند که قلبش سرشار از زشتی های اخلاقی است. بنابراین پیامبر(ص) فرمود:« برای بدیِ شخص همین کافی است که برادر مسلمانش را تحقیر کند.» سپس فرمود:« وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ» و از یکدیگر عیب جویی نکنید. «لمز» یعنی عیب جویی با زبان، و « همز» عیب جویی با عمل و کردار، و از هر دو نهی شده و هر دو حرام هستند و کسی که چنین می کند وارد جهنّم خواهد شد. همان طور که خداوند متعال فرموده است: « وَیلُ لِّکُلِّ هُمَزَةِ لُّمَزَةِ» وای به حال هرکس که عیب جو و طعنه زن باشد! و این که در فرموده ی خود « أَنفُسَكُمْ» از مومن به عنوان نفس برادر ایمانی نام برده است بدان جهت ا ست که مومنان باید همانند یک تن باشند، و هرگاه مومن، مومن دیگری را مورد عیب جویی قرار دهد این باعث می شود تا دیگری نیز او را مسخر کند. پس او سبب شده تا مورد عیب جویی و تمسخر قرار بگیرد. « وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ» و هم دیگر را با القاب زشت مخوانید. یعنی هرکس برادرش را با لقبی که دوست ندارد طعنه نزند. امّا القابی که مذموم و زشت نیستند در این داخل نمی باشند.
« بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ» چه بد است که به جای ایمان و عمل به شرائع آن به روی گردانی از اوامر و نواهی خدا و متّهم کردن یکدیگر به گناه و فسق و القاب زشت روی آورید. « وَمَن لَّمْ یتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» و هرکس که توبه نکند ایشان ستمگرند. و بر بنده واجب است که به سوی خدا برگردد و توبه نماید و با حلّالیت خواستن از برادر مسلمانش و ستایش نمودن او در برابر مذّمت وی حق برادری را ادا کند.
« وَمَن لَّمْ یتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» پس مردم دو دسته اند؛ دسته ای که به خود ستم می کنند و توبه نمی نمایند؛  دسته ای که توبه می کنند و رستگار می شوند، و به غیر از اینها گروهی دیگر وجود ندارد.
آیه ی 12:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَیحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ ای  کسانی  که  ایمان  آورده  اید ، از گمان  فراوان  بپرهیزید  زیرا پاره ، ای از گمانها در حد گناه  است   و در کارهای  پنهانی  یکدیگر جست  و جو  مکنید و از یکدیگر غیبت  مکنید  آیا هیچ  یک  از شما دوست  دارد که   گوشت  برادر مرده  خود را بخورد ? پس  آن  را ناخوش  خواهید داشت   و از  خدا بترسید، زیرا خدا توبه  پذیر و مهربان  است.
خداوند از بسیاری از گمان های بد نسبت به مومنان نهی کرده و می فرماید:« إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» بی شک برخی از گمان ها گناه هستند. مانند گمانی که عاری از حقیقت است و قرینه ای هم بر صحّت آن وجود ندارد. و مانند گمان بد که با بسیاری از گفته ها و کارهای حرام و ناجایز همراه است، چرا که اگر گمان بد در دل بماند فقط به این بسنده نمی کند، بلکه همواره آن را می پرواند و سرانجام به گفته ها و کارهای ناروا روی می آورد، و در دل او نسبت به برادر مسلمانش بدگمانی و نفرت ودشمنی پدید می آید که همواره به خلاف آن امر شده است. « وَلَا تَجَسَّسُوا» و جاسوسی نکنید و دنبال عیب های مسلمانان نباشید و آنان را به حال خود واگذارید و از لغزش های آنان چشم پوشی کنید، لغزش هایی که اگر آشکار شوند چیزهایی ناشایست برملا می گردد.« وَلَا یغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا» و برخی از شما برخی دیگر را غیبت نکند. غیبت همان طور که پیامبر(ص) می فرماید یعنی «پشت سر برادرت چیزی بگویی که او را  ناراحت می کند گرچه آن عیب در او باشد». سپس مثالی را بیان کردکه آدمی را از غیبت کردن متنّفر می کند. پس فرمود:« أَیحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتًا فَكَرِهْتُمُوهُ» آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ به یقین همه شما از مرده خواری بدتان می آید. غیبت کردن را به خوردن گوشت برادری که مرده است تشبیه کرده است، کاری که مردم به شدت از آن نفرت دارند. پس همان طور که شما خوردن گوشت برادر مرده تان را ناپسند می دارید، باید غیبت کردنِ برادر و خوردنِ گوشت او را در حالی که زنده است ناپسند بدارید.« وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ» و از خدا پروا بدارید، بی گمان خداوند  توبه پذیر مهربان است؛ «تّواب» یعنی خدایی که به بنده اجازه می دهد توبه کند و به ا و توفیق می دهد تا توبه نماید. و آن گاه با پذیرفتن توبه اش به سوی او باز می گردد.  خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و آن ها را به چیزی فرا خوانده که به آن ها فایده می دهد و توبه را از آن ها می پذیرد. و این آیه دلیلی است بر پرهیز از غیبت و این که غیبت یکی از گناهان کبیره است چون خداوند آن را با خوردن گوشت مرده تشبیه کرده و این کار از گناهان کبیره است.
آیه ی 13:
یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ای  مردم  ، ما شما را از نری  و ماده  ای  بیافریدیم   و شما را جماعتها و، قبیله  ها کردیم  تا یکدیگر را بشناسید  هر آینه  گرامی  ترین  شما نزد خدا ،پرهیزگارترین  شماست   خدا دانا و کاردان  است.
خداوند خبر می دهد که او بنی آدم را از یک اصل و از یک جنس آفریده است، و همه از یک مرد و زن آفریده شده اند و همه به آدم و حوا بر می گردند. ولی خداوند از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده کرده و آن ها را قبیله ها و گروههای گردانیده است. پس آن ها را به طوایف کوچک و بزرگ تقسیم کرده تا هم دیگر را بشناسند. زیرا اگر هریک مستقل باشد و به قبیله و گروهی منسوب نباشد هم دیگر را نمی شناسند و با یکدیگر همکاری نمی کنند و حقوق خویشاوندی را به جای نمی آورند، چرا که این کارها در سایه شناخت انجام می شود، ولی خداوند آن ها را قبیله ها و گروههای گردانیده تا این منافع و دیگر اموری که بستگی به شناخت دارند تحقق پذیرند و نسب ها مشخص شوند امّا باید دانست که برتری به تقواست . پس گرامی ترین آن ها نزد خداوند پرهیزگارترین آنان است، و آن کسی است که بیشتر از دیگران خداوند را اطاعت نماید و بیش تر از گناه دوری کند. نه کسی که قوم و خویش او بیش تر باشد یا نسبش بالاتر و شریف تر باشد. امّا خداوند دانا و با خبر است و کسی را که ظاهرا و باطنا پرهیزگاری می نماید می شناسد و هریک را به آن چه که سزاوارش است جزا می دهد. این آیه دلیلی است بر این که علم انساب از نظر شرعی مطلوب است ، و خداوند به همین منظور آن ها را قبیله قبیله و گروه گروه گردانیده است.
آیه ی 18-14:
قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَیئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ اعراب  بادیه  نشین  گفتند : ایمان  آوردیم   بگو : ایمان  نیاورده  اید ،  بگویید که  تسلیم  شده  ایم  ، و هنوز ایمان  در دلهایتان  داخل  نشده  است   و  اگر خدا و پیامبرش  را اطاعت  کنید از ثواب  اعمال  شما کاسته  نمی  شود ،  زیرا خدا آمرزنده  و مهربان  است.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ مؤمنان  کسانی  هستند که  به  خدا و پیامبر او ایمان  آورده  اند و دیگر شک ، نکرده  اند ، و با مال  و جان  خویش  در راه  خدا جهاد کرده  اند  اینان  راستگویانند.
قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِینِكُمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ بگو : آیا می  خواهید خدا را از دینداری  خویش  آگاه  کنید ? حال  آنکه   خدااز هر چه  در آسمانها و هر چه  در زمین  است  آگاه  است  و او به  هر چیزی   عالم  است.
یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَی إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِیمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ از اینکه  اسلام  آورده  اند بر تو منت  می  گذارند  بگو : به  خاطر  اسلامتان بر من  منت  مگذارید ، بلکه  خدا بدان  سبب  که  شما را به  ایمان  راه  نموده  است  بر شما منت  می  نهد ، اگر راست  می  گویید.
إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ هر آینه  خدا نهان  آسمانها و زمین  را می  داند و به  هر کاری  که  می  کنید  بیناست.
خداوند متعال از گفته برخی از بادیه نشینان خبر می دهد که در زمان پیامبر بدون بینش و بدون آن که آن چه را ایما اقتضا می نماید انجام دهند، وارد اسلام شدند. آن ها با این وجود ادّعا کردند و گفتند:« ایمان آورده ایم» یعنی انگار ایمان کامل آورده اند که همه ی امور ایمان را شامل می شود، زیرا این سخن مقتضی آن است که ایمان باید به این صورت باشد. خداوند به پیامبرش فرمان داد تا در پاسخ آن ها بگوید:« قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا» بگو: ادّعای ایمانِ کامل ظاهری و باطنی برای خود نکنید، « وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا» بلکه بگوئید: وارد اسلام شده ایم . و به این بسنده  کنید، چون« َلَمَّا یدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ» هنوز ایمان به دل های شما راه نیافت است، بلکه از ترس و یا از روی طمع و امثال آن مسلمان شده اید، بنابراین صفا و نور ایمان به دل هایتان وارد نشده است. « َلَمَّا یدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ»  یعنی هنگامی که این سخن را می گویید هنوز ایمان به دل هایتان راه نیافته است. در این بخش از آیه اشاره به حالات بعدی آنان است، چرا که خداوند با دادن ایمان حقیقی و توفیق جهاد و راه خدا بر بسیاری از آن ها منّت گذارد.« وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ» و اگر با انجام کارهای خیر و ترک امور شر از خدا و پیغمبرش اطاعت کنید، « لَا یلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَیئًا» به  اندازه ذرّه ای از پاداش اعمالتان نمی کاهد، بلکه پاداشتان را به تمام و کمال می دهد  و کوچک ترین چیزی را از دست نمی دهید. « إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» بی گمان خداوند آمرزنده و مهربان است. یعنی هرکس را که به سوی او برگردد و  توبه نماید می آمرزد و نسبت به او مهربان است و توبه اش را می پذیرد. « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» مومنان حقیقی تنها کسانی هستند که هم به خدا و پیغمبرش ایمان آورده و هم در راه خدا جهاد کرده اند، زیرا هرکس با کافران جهاد کند ایمان کامل در قلبش وجود دارد، چون کسی که با دیگران به خاطر اسلام و ایمان و انجام دادن دستورات خدا جهاد می کند به طریق اولی با خودش در این باره جهاد می کند، و هرکس جهاد نکند این دلیل ضعیف بودن ایمانش می باشد .
و خداوند صحت ایمان را مشروط به آن کرد که شک و گمانی در آن نباشد، زیرا ایمان سودمند عبارت است از یقین قطعی به تمامی اموری که خداوند به ایمان داشتن به آن دستور داده است، یقینی که هیچ شکّی به آن راه نمی یابد.
« أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ » اینان کسانی هستند که با کارهای زیبایشان ایمانشان را تصدیق کردند زیرا راست بودن ادّعای بزرگ ، نیاز به دلیل و برهان دارد و بزرگ ترین مساله ادّعای ایمان می باشد که معیار خوشبختی و رستگاری همیشگی . پس هرکس ادّعای ایمان کند و واجبات و لوازم آن را انجام دهد، او راستگو و مومن حقیقی است. و هرکس چنین نباشد در ادعای خود صادق نیست و ادّعای او فایده ای ندارد. چون  ایمان در قلب قرار دارد و فقط خداوند از آن آگاهی دارد.
پس اثبات ایمان یا نفی آن به معنی آگاه کردن خداوند از چیزی است که در دل می باشد و این بی ادبی و بی گمانی در رابطه با خداوند است. بنابراین فرمود:« قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِینِكُمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ» بگو: آیا خداوند را از دین و ایمانتان با خبر می سازید در حالی که خداوند همه آن چه را که در آسمان ها می باشد و همه آن چه را که در زمین است می داند و او به هر چیزی داناست؟!
این شامل همه چیز می شود که از جمله آن ایمان و کفر و نیکی و بدکاری است که در دل پنهان است. خداوند همه این ها را می داند و طبق آن سزا و جزا می دهد؛ اگر خوب باشد پاداش نیک و اگر بد باشد سزای بد می دهد. این حالتی است از حالات  کسی که ادّعای ایمان می کند امّا در حقیقت ایمان ندارد. چنین کسی با این ادّعا یا می خواهد خداوند را آگاه سازد در صورتی که خداوند به هر چیزی داناست، و یا هدفش از این سخن و ادّعا منت گذاشتن بر پیغمبر خداست و این که آن ها چیزی اتفاق نموده اند که به سودشان نیست، بلکه از بهره های دنیوی آن هاست، و این خود آرایی با چیزی است که زیبایی نمی آفریند، و افتخار کردن به چیزی است که شایسته نیست با آن بر پیامبر افتخار ورزند. پس در حقیقت خداوند بر آن ها منّت می گذارد.
و همان طور که خداوند با آفریدن و روزی دادن و نعمت های ظاهری و باطنی بر آن ها منّت نهاده، با دادن ایمان و هدایت نمودن آن ها به سوی اسلام بر آن ها منّت بزرگ تری گذارده که از همه چیز برتر است. بنابراین فرمود:« یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَی إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِیمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ» بر تو منّت می گذارند که اسلام آورده اند. بگو: با اسلام آوردن خود بر من منّت مگذارید بلکه خدا بر شما منّت می گذارد که شما را به سوی ایمان رهنمود کرده است اگر راستگوئید.
« إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ غَیبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» همانا خداوند پنهانی های آسمان ها و زمین را که بر مردم پوشیده هستند می داند مانند آن چه در ژرفای دریاهاست و در دل صحراهاست و آن چه که شب آن را پنهان نموده یا روز آن را پوشانده است، همه این ها را می داند و قطره های باران و ذرّه های ریگ و آن چه در دل ها پنهان است و امور پوشیده و پنهان را می داند:« وَمَا تَسقطُ وَلَا رَطبِ وَلَا یَابِسِ إِلَّا فِی کِتَبِ مُّبیِنِ» و هیچ برگی از درختی نمی افتد مگر این که خداوند آن را میداند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین نیست و هیچ تر و خشکی نیست مگر این که در کتاب روشنگری ثبت و ضبط شده است. « وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» و خداوند به آن چه می کنید بیناست؛ اعمالتان را بر می شمارد  ثبت و ضبط می نماید و آن را به  تمام و کمال به شما می دهد و شما را طبق آن به اقتضای رحمت و حکمت رسایش سزا و جزا می دهد.
پایان تفسیر سوره حجرات

تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

شافعي رحمه الله زماني كه داخل مصر شده فرمود: [تركنا بغداد و قد أحدث الزنادقة فيها شيأ ‏يسمونه السماع] "زمانيكه من بغداد را ترك كردم، زنديقها در آن شهر چيزي را اختراع كرده و ‏آن را به نام سماع نامگذاري كرده بودند."( آن افراديكه امام شافعي از آنها به عنوان زنديق نام ‏برده صوفي ها بوده اند. چون سماع، سرود، حركات و كارهاي مخصوص عقيده تصوف است.)‏

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 6685
دیروز : 3293
بازدید کل: 8242030

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010