Untitled Document
 
 
 
  2024 Oct 18

----

14/04/1446

----

27 مهر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "انما الاعمال بالخواتيم" (روايت بخارى : 6233)، يعنى: "بدرستيكه اعتبار اعمال به خاتمه آنهاست".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>قبايل عرب>بکر > دعوت آنان به اسلام

شماره مقاله : 9138              تعداد مشاهده : 372             تاریخ افزودن مقاله : 6/1/1390

عرضه عليه السلام الدعوة على بكر 
وأخرج الحافظ أبو نُعَيم عن العباس رضي الله عنه قال: قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم «لا أرى لي عندك ولا عند أخيك مَنَعَة، فهل أنت مخرجي إلى السوق غداً حتى نقرَّ في منازل قبائل الناس»، وكانت مجمع العرب. قال فقلت: هذه كِنْدة ولِفُّها وهي أفضل من يحج البيت من اليمن، وهذه منازل بكر بن وائل، وهذه منازل بني عامر بن صَعْصَعة، فاختر لنفسك؟ قال فبدأ بكِنْدة فأتاهم فقال: «مِمَّن القوم؟» قالوا: من أهل اليمن. قال: «من أيِّ اليمن؟» قالوا: من كِنْدة قال: «من أيِّ كِنْدة؟» قالوا: من بني عمرو بن معاوية، قال: «فهل لكم إلى خير؟» قالوا: وما هو؟ قال: «تشهدون أنْ لا إله إلا الله، وتقيمون الصلاة، وتؤمنون بما جاء من عند الله». قال عبد الله بن الأجلح: وحدَّثني أبي عن أشياخ قومه أنَّ كندة قالت له: إِن ظفرتَ تجعلْ لنا الملك من بعدك؟ فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم «إِنَّ الملك لله يجعله حيث يشاء». فقالوا: لا حاجة لنا فيما جئتنا به. وقال الكلبي: فقالوا: أجئتنا لتصدَّنا عن آلهتنا وننابذ العرب، إلحق بقومك فلا حاجة لنا بك.
فانصرف من عندهم فأتى بكر بن وائل فقال: «مِمَّن القوم؟» قالوا: من بكر بن وائل. فقال: «من أيِّ بكر بن وائل؟» قالوا: من بني قيس بن ثعلبة. قال: «كيف العدد؟» قالوا: كثير مثل الثرى. قال: «فكيف المنعة؟» قالوا: لا مَنَعة، جاورنا فارس فنحن لا نمتنع منهم ولا نُجير عليهم. قال: «فتجعلون لله عليكم إنْ هو أبقاكم حتى تنزلوا منازلهم، وتستنكحوا نساءهم، وتستعبدوا أبناءهَم أنْ تسبِّحوا الله ثلاثاً وثلاثين، وتحمدوه ثلاثاً وثلاثين، وتكبِّروه أربعاً وثلاثين». قالوا: ومن أنت؟ قال: «أنا رسول الله». ثم انطلق فلمّا ولَّى عنهم قال الكلبي: وكان عمَّه أبو لهب يتبعه فيقول للناس: لا تقبلوا قوله، ثم مرَّ أبو لهب فقالوا: هل تعرف هذا الرجل؟ قال: نعم هذا في الذروة منا، فعن أيِّ شأنه تسألون؟ فأخبروه بما دعاهم إليه وقالوا: زعم أنه «رسول الله»، قال: ألا لا ترفعوا برأسه قولاً، فإنَّه مجنون يهذي من أُمِّ رأسه. قالوا: قد رأينا ذلك حين ذكر من أمر فارس ما ذكر. كذا في البداية .

پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن بكر
حافظ ابونُعیم از عبّاس رضی الله عنه روایت نموده كه مى‏گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به من فرمود: «من در تو و در برادرت قوتى براى حمایت خود چنان كه لازم است نمى‏بینم، آیا مرا فردا به بازار مى‏برى، تا در اقامتگاه‏هاى قبایل مردم بیاییم؟»، و آن وقت مجمع بزرگى از عرب‏ها دور هم گرد مى‏آمدند. عبّاس رضی الله عنه مى‏گوید: گفتم: اینها قبیله كِنْده و كسانى‏اند كه در اطراف آنها گرد آمده‏اند، و این قبیله از بهترین قبایل است كه از یمن به حج مى‏آید، و این اقامتگاه‏هاى بكر بن وائل است، و این اقامتگاه‏هاى بنى عامر بن صَعْصَعَه مى‏باشد، یكى از اینها را براى خود انتخاب كن. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم از كِنْدَه شروع نمود و نزد آنها آمده پرسید: «شما از كدام قوم هستید؟» گفتند: از اهل یمن. پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید: «از كدام جاى یمن هستید؟» پاسخ دادند: از كنده، پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید: «از كدام گروه كنده هستید؟» گفتند: از بنى عمرو بن معاویه. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «آیا خواهان خیر و نیكویى هستید؟» پرسیدند آن چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: «گواهى بدهید كه معبودى جز یك خدا وجود ندارد، نماز را برپا كنید، و به آنچه از طرف خداوند آمده است ایمان بیاورید». عبداللَّه بن اجلح میگوید: پدرم از بزرگان قوم خود برایم بیان نمود كه: كنده به پیامبر صلی الله علیه و سلم گفتند: اگر تو كامیاب شدى حكومت و پادشاهى را پس از خودت براى ما مى‏سپارى؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در پاسخ به آنها فرمود: «پادشاهى و حكومت از آن خداوند است هر جایى كه خودش بخواهد آن را قرار مى‏دهد». آنها بعد از شنیدن این جواب گفتند: ما به آن چه كه تو آورده‏اى ضرورت و نیازى نداریم. كلبى مى‏گوید: آنها در جواب پیامبر صلی الله علیه و سلم گفتند: آیا تو براى این آمده‏اى تا ما را از خدایان مان باز دارى، و با عرب‏ها دشمنى و اختلاف كنیم؟ برو به قوم خود ملحق شو كه ما به تو هیچ ضرورتى نداریم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم از نزد آنها برگشت، و نزد بكر بن وائل آمده پرسید: «شما كدام قوم هستید؟» گفتند: از بكر بن وائل. پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید: «از كدام گروه بكربن وائل؟» پاسخ دادند: از بنى قیس بن ثَعْلَبَه. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «تعدادتان چه قدر است؟» گفتند: در عدد مانند ریگ هستیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید: «قدرت حمایت و پشتیبانى (تان از دیگران) چطور است؟» گفتند: ما این قدرت را نداریم، چون در همجوارى فارس زندگى مى‏كنیم، ما نمى‏توانیم از آنها حمایت نكنیم و نمى‏توانیم علیه آنها كسى را پناه دهیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «آیا این حق را از خداوند بر خود لازم مى‏گردانید كه اگر شما را باقى گذاشت، و در جاها و منازل آنها سكونت نمودید، و زن‏هاى شان را به نكاح گرفتید، و فرزندانشان را غلام خود گردانیدید، كه خداوند را سى و سه مرتبه سبحان‏اللَّه بگویید، سى و سه بار الحمدللَّه و سى و چهار باراللَّه اكبر». آنها پرسیدند: تو كیستى؟ گفت: «من پیامبر خدا هستم». و بعد از آن حركت نمود، چون از نزد آنها دور شد، كلبى مى‏گوید: عمویش ابولهب به دنبال وى بود و او را تعقیب نموده به مردم مى‏گفت: قول و گفته وى را قبول نكنید. ابولهب بر آنها مى‏گذشت، از او پرسیدند: آیا این مرد را مى‏شناسى؟ گفت: بلى، او بلندترین ماست، در چه ارتباط و از كدام كار وى مى‏پرسید؟ آنها وى را از آنچه پیامبر صلی الله علیه و سلم ایشان را به طرف آن فراخوانده بود باخبر نموده گفتند: وى ادّعا مى‏كند كه پیامبر خداست. ابولهب گفت: آگاه باشید، كه به گفته وى باور نكنید، چون او دیوانه است، و هر چه به ذهنش مى‏رسد آن را مى‏گوید. پاسخ دادند: آرى، ما این را وقتى كه چیزهایى درباره فارس گفت، دانستیم (كه وى دیوانه است).[1] این چنین در البدایه (140/3) آمده است.


[1] بسیار ضعیف. ابونعیم، و همچنین در «البدایة» (3/140). در سند آن کلبی وجود دارد که متهم به دروغ است.

از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

یحیی بن معاذ (رحمه الله) فرمود: « عجبت ممن يحزن على نقصان ماله كيف لا يحزن على نقصان عمره. » «شخصی به خاطر ضیاع اموالش اندوهگین می‌شود، اما با کمال تأسف، زندگی‌اش مدام رو به زوال است، اما بخاطر این نابودی جبران‌ناپذیر اصلاً غمگین نمی‌شود». صفة الصفوة، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 259
دیروز : 3856
بازدید کل: 8516505

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010