|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>اسلام > وضعیت دینی اعراب پيش از اسلام
شماره مقاله : 84 تعداد مشاهده : 292 تاریخ افزودن مقاله : 12/5/1388
|
ملت عرب به ارتجاع دینی شدید و بتپرستی زشتی که نظیر نداشت و به انحرافات اخلاقی و هرج ومرج سیاسی گرفتار شده بود و بدین جهت ارزش و اهمیت خود را از دست داده بودند و در انزوای تاریخ قرار گرفته بودند و بهترین موقعیت اجتماعی برای آنان این بود که دنبالهرو دولت فارس یا روم گردند. پیروی از فرهنگ آباء و اجدادی، هر چند که آکنده از انحراف و گمراهی بود، امّا سراسر وجود آنها را فرا گرفته بود و به همین دلیل بتها را پرستش میکردند و هر قبیله، برای خود بتی داشت؛ چنانکه قبیلة هذیل بن مدرکه، «سواع» را میپرستید و بت قبیله کلب، «ود» بود و قبیله مذحج، «یغوث» را پرستش میکردند و «یعوق»، بت قبیله خیوان بود، «نسر» بت قبیله حمیر بود و خزاعه و قریش «اساف و نائله» را پرستش میکردند و «مناه» در ساحل دریا بود که همه عربها به طور عام و قبیله اوس و خزرج به طور خاص به تعظیم و پرستش آن میپرداختند. «لات» در ثقیف و «عزی» بالای ذات عرق، قرار داشت و بزرگترین بت قریش به شمار میرفت.[1] علاوه بر این بتهای بزرگ و مشهور، بتهای کوچک بیشماری وجود داشت که حمل و نقل آنها در سفر و گذاشتن آنها در خانه، آسان بود. بخاری در صحیح خود از ابی رجاء عطاردی روایت مینماید که گفت: «ما سنگ را پرستش میکردیم و هرگاه سنگی بهتر از آن مییافتیم، پرستش سنگ اولی را رها میکردیم و آن را عبادت میکردیم و اگر سنگی نمییافتیم، تودهای خاک جمع میکردیم پس گوسفندی میآوردیم و روی آن میدوشیدیم آن گاه آن را طواف مینمودیم!!!» بتپرستی رایج اعراب، میان آنان و شناخت خدا و تعظیم و ایمان به وی و روز قیامت، حایل شده بود. گرچه اعراب چنین میپنداشتند که این بتها فقط واسطة میان آنها و خدا هستند، ولی احترام و مقام این خدایان خیالی، بر دلها و اعمال و کارهایشان سایه افکنده بود و تمام ابعاد زندگی آنها را تحتالشعاع قرار داده و عظمت خداوند را در دلهایشان کمرنگ کرده بود. آیین ابراهیم علیه السلام نیز دستخوش تحریف و تغییر و دگرگونی شده بود. مثلاً، حج به مراسمی تبدیل شده بود که افتخارات خود را به رخ دیگران میکشیدند و تکبر و مباهات میکردند. آیین یکتاپرستی از حقیقت خود منحرف گشته و خرافات و افسانههای زیاد به آن ملحق شده بود. با وجود این، برخی افراد از پرستش بتها و قربانی کردن برای آنها، سرباز میزدند که زید بن عمرو بن نفیل یکی از این افراد بود، او برای بتها قربانی نمیکرد وگوشت حیوان خود مرده را نمیخورد و خون نمینوشید و میگفت: أربّاً واحداً أم ألف رب؟
ادین اذاً تقسمت الامور؟
«آیا یک خدا بهتر است یا هزار خدا؟ آیا وقتی کارها تقسیم شود، این دین است.» عزلت اللات و العزی جمیعا
کذلک یفعل الجلد الصبور
«از پرستش لات و عزی تبری میجویم و فرد دلیر و شکیبا چنین میکند.» فلاعزی ادین و لا ابنتیها
ولاصنمی بنی عمرو أزور
«نه عزی و نه دو دخترش را میپرستم و نه دو بت بنو عمرو را زیارت میکنم.» ولا غنما ادین و کان رباً
لنا فی الدهر اذا حلمی یسیر
«غنم را نمیپرستم و غنم در گذشتة طولانی وقتی خردسال بودم، خدای ما بود.» ولکن اعبد الرحمن ربی
لیغفر ذنبی الرب الغفور[2]
«بلکه پروردگارم، خدای مهربان، را میپرستم تا پروردگار بخشنده، گناهانم را بیامرزد.» برخی نیز پیرو آیین و شریعت ابراهیم و اسماعیل علیها الصلوه و السلام بودند مانند: قس بن ساعده ایادی. او فردی سخنور و عاقل و دانا و دارای فضل و برتری بود و مردم را به توحید و یگانه دانستن خدا و پرستش او و ترک عبادت بتها، دعوت میکرد و نیز به زنده شدن پس از مرگ، ایمان داشت و به آمدن پیامبر، مژده میداد. ابونعیم در دلائل النبوه از ابن عباس چنین روایت میکند : «قس بن ساعده در بازار عکاظ برای قومش سخنرانی میکرد، گفت : به زودی از این طرف، حقی نمایان میشود – و با دست به سوی مکه اشاره نمود. – مردم گفتند: آن حق چیست؟ گفت: مردی است از فرزندان لوی بن غالب که شما را به کلمه اخلاص و زندگی جاودانگی و نعمتی که هرگز از بین نمیرود دعوت میدهد، پس اگر شما را دعوت داد، دعوتش را بپذیرید و اگر من تا زمان بعثت او زنده بمانم، اولین نفری خواهم بود که به وی ایمان خواهم آورد، قس زمان پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را دریافت، اما قبل از بعثت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ، درگذشت.[3] او در اشعارش چنین میسرود. «در رفتگان برای ما، مایة پند و عبرت است. وقتی مرگم را میبینم که سرچشمهای ندارد و میبینم که مردم چه کوچک و چه بزرگ دعوت او را لبیک میگویند و میبینم که گذشته باز نمیگردد و حال باقی نمیماند، یقین دارم که من نیز به زودی به رفتگان میپیوندم.» آخرالامر اینکه برخی از اعراب، نصرانی و برخی به دین یهود گرویده بودند، اما بیشتر آنان، بتپرست بودند. به نقل از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین. زيرنويسها:
[1]- الغرباء الاولون، ص 60. [2]- السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 1، ص 163. [3]- السیرة النبویه فی ضوء القرآن و السنه، ج 1، ص 80.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|