Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "اتقوا الدنيا واتقوا النساء فإن أول فتنة بني إسرائيل كان في النساء" (روايت مسلم 2742)، يعنى: "بپرهيزيد از دنيا و از زنان، زيرا اولين فتنه بنى اسرائيل در زنان بود"

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>شیعه > ازدواج موقت

شماره مقاله : 8052              تعداد مشاهده : 355             تاریخ افزودن مقاله : 26/8/1389

ازدواج موقت
 
ازدواج در اسلام از خلال آیات قرآن
پاسداري از ناموس یکی از ویژگی‌های اساسی و ضروری زندگی است. علماء اصول اتفاق نظر دارند بر اين‌كه‌ ازدواج یکی از ضروریات پنجگانه‌ای است که شریعت به مراعات آن‌ها پرداخته است، و این ضروریات عبارتند از: دین، نفس، نسل، عقل و مال. بنابر این محافظت از نسل و ناموس به‌ عنوان پاسداری از خمس شریعت قلمداد می‌شود.
ازدواج یکی از بارزه‌های انسان مسلمان است که در تعدی و نادیده گرفتن آن سهل انگاری نمی‌کند، به همین خاطر آیات قرآنی مربوط به ازدواج به صورت تشریعی، منظم، آشکار و مفصل آمده که احکام و آداب آن‌را بیان می‌کند.
اين نصوص نگاه کردن را حرام اعلام داشته چه رسد به حرمت لمس و خلوت کردن:
{ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ }(نور / 30)
«‏ (اي پيغمبر!) به مردان مؤمن بگو: (آنان موظّفند كه از نگاه به عورت و محلّ زينت نامحرمان) چشمان خود را فرو گيرند، و عورتهاي خويشتن را (با پوشاندن و دوري از پيوند نامشروع) مصون دارند».
و دوستی مخفیانه‌ با بیگانگان را حرام اعلام داشته‌ و همچنین به‌ ابطال نکاحی اشاره‌ نموده‌ که‌ جز ارضاء شهوت هدف دیگری در ورای آن دیده‌ نمی‌شود، چه‌ رسد به‌ زنا که‌ به‌ عنوان شدیدترین حرام‌ها و زشت‌ترین‌شان معرفی شده‌ است؛ به همین خاطر مجازات شدیدی برای کسی که مرتکب این عمل زشت شود، در نظر گرفته شده است.
ازدواج تشریع شده و ریشه شرعی آن نيز ذکر شده است و احکام آن از خِطبه (خواستگاری)، عقد، مهریه، دخول و آداب جماع در هر شرایطی به صورت مفصل در شرع ذکر شده است، و راجع به حکمت و هدف والایی بحث رانده که مد نظر شریعت بوده است از جمله: حفظ نفس، بنای خانه‌ای که زوج در آن سکونت می‌گزیند، مودت و رحمت در آن شيوع مي‌يابد و در سايه‌ي آن خانواده نشو و نما مي‌نمايد. و تأکید شده بر اين‌كه‌ رابطه‌ي بین زن و مرد نباید گذرا باشد به گونه‌ای که این رابطه فقط برای صیقل دادن نفس با ملاقات و ارضاء شهوت باشد:
{ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ }(مائده/ 5)
«و منظورتان زناكاري يا انتخاب دوست نباشد».
{ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ }(نساء / 25)
«كنيزاني را برگزينيد كه با عفّت و پاكدامن باشند و براي خود دوستاني (نامشروع) برنگزينند».
و نوع دیگری از نکاح که ازدواج با کنیز باشد، در قرآن آمده كه گاهی این ازدواج از ضروریات جامعه بوده است، به همین خاطر آیات قرآنی متعلق به آن، به صورت آشکار و گسترده که بیانگر ازدواج شرعی و دائمی است در بیشتر جاها آمده است. و این نصوص از یک طرف تشریعی هستند و از طرف دیگر احکام را تفصیل می‌دهند و در تمام قرآن آیه‌ای را نمی‌یابی که بیانگر مشروعیت و احکام تفصیلی ازدواج موقت باشد، بلکه نص صریح در مورد تحریم آن وجود دارد. به همین خاطر خداوند عزوجل  در قرآن این آیه را از لحاظ نزولش 2 بار تکرار کرده است:
{وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (٥)إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (٦)فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (٧) }(مؤمنون و معارج / 5-7 و 29-31)
«‏ و عورت خود را حفظ مي‌كنند. ‏‏ مگر از همسران يا كنيزان خود، كه در اين صورت جاي ملامت ايشان نيست. ‏‏ اشخاصي كه غير از اين (دو راه زناشوئي) را دنبال كنند، متجاوز (از حدود مشروع) بشمار مي‌آيند (و زناكار مي‌باشند)». ‏
 
نصوص صريح قرآني در رابطه با دو نوع ازدواج شرعی
آیات قرآنی مربوط به این دو نوع ازدواج شرعی که ذکر شد آشکار و قطعی الدلاله هستند و هیچ کس نمی‌تواند درباره این آیات جر و بحث کند و آن‌ها را به غیر از این دو ازدواج تحمیل نماید؛ پس هیچ کس به خاطر آشکار بودن این آیات نمی‌تواند بگوید که: ازدواج دائم و ازدواج با کنیزان حرام است. همچنان که خداوند متعال گفته است:
{فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ }(نساء / 3)
«با زنان ديگري كه براي شما حلالند و دوست داريد، با دو يا سه يا چهار تا ازدواج كنيد. اگر هم مي‌ترسيد كه نتوانيد ميان زنان دادگري را مراعات داريد، به يك زن اكتفاء كنيد يا با كنيزان خود (كه هزينه كمتري و تكلّفات سبكتري دارند) ازدواج نمائيد».
در این آیه، خداوند عزوجل  چند ویژگی را برای ما مشخص می‌کند كه عبارتند از:
1-       تعدد ازدواج.
2-       در صورتی که مرد نمی‌تواند بین زنانش عدالت برقرار کند، فقط به یکی از آن‌ها اکتفا نماید.
3-       مرد با زنانی که کنیز وی هستند، ازدواج نماید.
پس اگر شرط دیگری در این آیه می‌بود، خداوند آن‌را ذکر می‌کرد.
{ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (٢٩)إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (٣٠)فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (٣١)}(معارج / 29-31)
و اگر تمتع با آن (زن) صورت مي‌گرفت بايد از همدیگر ارث می‌بردند، هم چنان که خداوند متعال مي‌فرمايد:
{ وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ }(نساء / 12)
«‏ و براي شما نصف دارائي به جاي مانده همسرانتان است، اگر فرزندي (از شما يا از ديگران و يا نوه يا نوادگاني) نداشته باشند (و باقي تركه، برابر آيه قبلي، به فرزندانشان و پدران و مادرانشان تعلّق مي‌گيرد) و اگر فرزندي داشته باشند، سهم شما يك چهارم تركه است (و باقيمانده تركه به ذوي‌الفروض و عصبه، يا ذوي‌الارحام يا بيت‌المال مي‌رسد. به هرحال چه فرزندي نداشته باشند و چه فرزندي داشته باشند، سهم شما) پس از انجام وصيّتي است كه كرده‌اند و پرداخت وامي است كه بر عهده دارند (و پرداخت وام بر انجام وصيّت مقدّم است). و براي زنان شما يك چهارم تركه شما است اگر فرزندي (يا نوه و نوادگاني از آنان يا از ديگران) نداشته باشيد. (اگر همسر يك نفر باشد، يك چهارم را تنها دريافت مي‌دارد، و اگر دو همسر و بيشتر باشند، يك چهارم به طور مساوي ميانشان تقسيم مي‌گردد. باقيمانده تركه به خويشاوندان و وابستگان به ترتيب استحقاق مي‌رسد). و اگر شما فرزندي (يا نوه و نوادگاني) داشتيد، سهميّه همسرانتان يك هشتم تركه بوده (و بقيّه تركه به فرزندانتان و پدران و مادرانتان - همان گونه كه ذكر شد - مي‌رسد. البتّه) پس از انجام وصيّتي است كه مي‌كنيد و بعد از وامي است كه بر عهده داريد. و اگر مردي يا زني به گونه كَلالَه ارث از آنان برده شد (و فرزند و پدري نداشتند) و برادر (مادري) يا خواهر (مادري) داشتند، سهم هر يك از آن دو، يك ششم تركه است (و فرقي ميان آن دو نيست) و اگر بيش از آن (تعداد، يعني يك برادر مادري و يك خواهر مادري) بودند، آنان در يك سوم با هم شريكند (و به طور يكسان يك سوم را ميان خود تقسيم مي‌كنند. البتّه اين هم) پس از انجام وصيّتي است كه بدان توصيه شده است».
{ وَأَنْكِحُوا الأيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ } (نور / 32)
«‏ مردان و زنان مجرّد خود را و غلامان و كنيزان شايسته (ازدواج) خويش را (با تهيّه نفقه و پرداخت مهريّه) به ازدواج يكديگر درآوريد».
خداوند بعد از ذكر آن دو نوع ازدواج فرموده است:
{ وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ }(نور / 33)
«آنان كه امكانات ازدواج را ندارند (و قادر به پرداخت مهريّه و نفقه نمي‌باشند) بايد در راه عفّت و پاكدامني تلاش كنند، تا خداوند از فضل و لطف خود ايشان را دارا كند».
و اگر آنجا نوع سومی از ازدواج(به عنوان نمونه نکاح متعه) وجود مي‌داشت، خداوند متعال می‌گفت: (و لیستمتع) و هرگز نمی‌فرمود: {وَلْيَسْتَعْفِفِ }و عفت مستلزم نیازمندي است كه از ازدواج با زن آزاده و کنیز امتناع مي‌ورزد.
اما در ازدواج موقت، شخص نيازي به غنی ندارد، زيرا هر انسانی با کمبود دارایی هم می‌تواند آن‌را انجام دهد؛ پس اگر ازدواج موقت جایز بود – كه نيازمندان نيز قطعاً می‌توانند آن‌را انجام دهند – هرگز آیه‌ای نازل نمي‌شد که در آن حالت توصيه‌ي عفت را به آنان ياداور نمايد، همچنان که در حالت توانايي ازدواج با کنیزان و بردگان را ياداور نموده است.
مرد برای ازدواج دو حالت در پیش رو دارد: اول اين‌كه‌ مرد متمکن است كه می‌تواند با زن یا کنیز ازدواج کند و دوم اين‌كه‌ توانایی ازدواج را ندارد و کسی را نمی‌یابد که با وی ازدواج کند، در این صورت مرد باید عفت پیشه کند و حالت سومی که متناسب با ازدواج موقت باشد، مطرح نشده است.
و در سیاق آیات چنين آمده است:
{وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا }(نور / 33)
«كنيزان خود را (با جلوگيري از ازدواج ايشان) وادار به زنا نكنيد، اگر آنان خواستند (با ازدواج با مردان دلخواه خود، شخصيّت مستقلّي بهم رسانند و همچون آزادگان تشكيل خانواده دهند و) عفيف و پاكدامن باشند. (اي مؤمنان! با جلوگيري از ازدواج، كار كنيزان را به خودفروشي نكشانيد) تا بدين وسيله خواهان مال و دارائي زودگذر دنيا بوده».
اگر ازدواج موقت مشروع مي‌بود، نیازی نبود که دختران جوان تحت فشار واقع شوند تا برای کسب معاش به زنا روی بیاورند؛ بلكه امكان داشت كه کسب در آمد از طریق ازدواج موقت بدون نیاز به زنا فراهم شود. بلکه بازار زنا با این نوع زنای مباح به نام شرع با كساد مواجه مي‌‌شد! (و جز بدبخت کسی زنا نمي‌كرد) آري اگر ازدواج موقت جایز مي‌بود، جز انسان بدبخت کسی زنا نمي‌كرد و اگر زنا مباح بود (جز بدبخت کسی متعه را انجام نمي‌داد)؛ زیرا با انجام یکی از دیگری بی‌نیاز خواهد شد و اگر آن دو یک مسأله‌ی واحد نمی‌بودند، هرگز چنین چیزی صحیح نمی‌بود!! 
5- { وَلا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ }
(بقره / 221)
«و با زنان مشرك (غير اهل كتاب) تا ايمان نياورند ازدواج نكنيد، و بي‌گمان كنيز مؤمني از زن (آزاد) مشركي بهتر است، اگرچه (زيبائي يا ثروت يا موقعيّت او) شما را به شگفتي انداخته باشد (و دلباخته او بوده باشيد)، و (زنان و دختران خود را) به ازدواج مردان مشرك در نياوريد، مادامي كه ايمان نياورند. و بي‌گمان غلام مؤمني از مرد مشركي بهتر است اگرچه (زيبائي يا ثروت يا موقعيّت او) شما را به شگفتي انداخته باشد (و دل از كفتان ربوده باشد)».
سوره بعد از این آیه راجع به احکام ازدواج از جهت موافقين و مخالفين، بحث می‌کند و فقط در مورد دو نوع ازدواج مشروع یادآوری شده و اشاره‌ای به ازدواج موقت نشده است:
6،7- {يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ }(احزاب / 50)
«اي پيغمبر! ما براي تو (جهت توفيق در كار تبليغ دعوت و چيزهاي ديگر) حلال كرده‌ايم همسرانت را كه مهرشان را پرداخته‌اي، و همچنين كنيزاني را كه خدا در جنگ بهره تو ساخته است».
این دو نوع ازدواج وجود دارد، سپس آیه به نوع سومی از ازدواج پرداخته که برای هیچ یک از مسلمانان اتفاق نیفتاده است و فقط مخصوص پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم است كه نکاح هبه مي‌باشد. هر چند که این ازدواج واقعاً به وقوع نپیوسته ولی آیه آن‌را یادآور ‌شده است!! خداوند متعال می‌فرماید:
{ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ }(احزاب / 50)
«و زن باايماني كه خويشتن را به پيغمبر ببخشد و پيغمبر بخواهد او را به ازدواج خود درآورد، كه (اين يكي) خاصّ تو است و براي سائر مؤمنان جايز نيست».
سپس درباره‌ي مؤمنان آیه دیگر آمده و آیه قبل را تکمیل نموده است:
{قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ} (احزاب / 50)
«ما خودمان مي‌دانيم براي مؤمنان در مورد همسرانشان و كنيزانشان چه احكامي (همچون نفقه و مهريّه و شاهدان عقد و عدم تجاوز از چهار زن) مقرّر مي‌داريم».
و در مورد ازدواج موقت آیه‌ای نیامده است.
8- {لا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ }(احزاب / 52)
«‏ بعد از اين، ديگر زني بر تو حلال نيست، و نمي‌تواني همسرانت را به همسران ديگري تبديل كني (و مثلاً برخي از اينان را طلاق دهي و به جاي وي همسران تازه‌اي را خواستگاري نمائي) هر چند جمال آنان تو را به شگفت درآورد، مگر كنيزان. خداوند ناظر و مراقب بر هر چيزي است». ‏
و این آیه با صراحت برای ما روشن می‌کند که برای پیامبر فقط ازدواج با زن آزاده و کنیز حلال بوده! پس نکاح موقت کجاست؟
و در رابطه با ازدواج و احکامش به ده‌ها آیات از آیات احکام اشاره شد، ولی آیه‌ای که مربوط به ازدواج موقت باشد، هرگز به طور صریح نیامده است.
با وجود این‌كه نياز به اين نوع از نکاح – اگر مشروع مي‌بود – همه‌گير و پيوسته مي‌باشد، زیرا اسباب و علل آن مدام و پی‌درپی است، اما نامی از آن برده‌ نشده‌، همچنان‌که‌ ازدواج با کنیزی را ذكر نموده که خداوند متعال آگاه به اين امر بوده كه كنيز زياد ادامه نخواهد داشت؛ زیرا قرن‌ها است که‌ بساط را جمع کرده‌ و اثری از آن باقی نمانده‌ است! آيا عاقلانه است كه قرآن در امری بحث کند که خداوند می‌داند آن امر در میان جامعه به زودی رخ خواهد بست و چندین بار از آن عمل یاد کند، اما راجع به نمونه‌ای مشابه آن (امر) را که امکان زوالي براي آن در جامعه نیست، بلكه نياز بدان همه‌گير مي‌باشد، صحبتی به میان نیاورد و به طور صریح یادی از آن و يا احکام مربوط بدان ننمايد؟!
9- سپس آیاتی از سوره‌ي (نساء) مي‌آيد که از چارچوب روش و عادت قرآن در نام بردن از این دو نوع ازدواج (دایمی و ازدواج با کنیزان) بيرون نرفته است که مقارن همدیگر هستند، همچنان که در واقعیت جامعه نيز مقترن هم مي‌باشند.
قرآن شکل صحیحی را طبق آن اصل که هنوز در آن جامعه وجود دارد، ترسیم می‌کند. اما ما در بخش‌های مختلف قرآن غیر از ازدواج دائمی و ازدواج با کنیزان چيز ديگري ‌را در این شکل نیافتیم. و اگر ازدواج موقت در حقیقت وجود داشت، قطعاًً در شکل قرآن درست و صحیح به وضوح آشکار می‌شد که هیچ شکی در آن نباشد، همچنان‌كه دو نوع ذکر شده چنان با وضوح مطرح شده‌اند که جاي هیچ بحثی را باقي نگذاشته‌اند. خداوند متعال در این آیات پس از بیان محرمات از مادران، دختران، خواهران و امثال آن‌ها می‌گوید:
{وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (٢٤)}نساء/24
«براي شما ازدواج با زنان ديگري جز اينان (يعني جز زنان مؤمن حرام) حلال گشته است و مي‌توانيد با اموال خود (از راه شرعي) زناني را جويا شويد و با ايشان ازدواج كنيد (بدان شرط كه منظورتان زنا و دوست‌بازي نباشد و) پاكدامن و از زنا خويشتندار باشيد. پس اگر با زني از زنان ازدواج كرديد و از او كام گرفتيد، بايد كه مهريّه او را (چنان كه مقرّر است بدون كم و كاست و در موعد خود) بپردازيد، و اين واجبي (از واجبات الهي) است. و بعد از تعيين مهريّه، گناهي بر شما نيست در آنچه ميان خود بر آن توافق مي‌نمائيد (مثلاً اين كه همسر با رضا و رغبت از مقداري از مهريّه خود چشم‌پوشي كند و يا شوهر مشتاقانه مقداري بر اندازه مهريّه بيفزايد). بيگمان خداوند (پيوسته بر مصالح بندگان خود) آگاه (و در احكامي كه براي آنان وضع مي‌نمايد) حكيم بوده (و مي‌باشد».
این نوع اول از ازدواجی است که خداوند بزرگ و بلند مرتبه آن‌را حلال و مشروع گردانید. سپس بعد از آن فرمود:
{ وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ }نساء/25
«و اگر كسي از شما نتوانست با زنان آزاده مؤمن ازدواج كند، مي‌تواند با كنيزان مؤمني ازدواج نمايد. خداوند آگاه از ايمان شما است».
(که همان ازدواج با کنیزان است) يعني نوع دوم از ازدواج حلال مي‌باشد.
اگر نوع اولِ ذکر شده در آیه همان ازدواج موقت است، پس ازدواج شرعی دائمی کجاست؟!! و در عبارت چيزي غیر از این دو نوع وجود ندارد. پس خداوند متعال فقط ازدواج موقت و ازدواج با کنیزان‌ را ذکر کرده و ازدواج شرعی را ذکر نکرده است! پس آیا عاقلانه است که خداوند بلند مرتبه در این مورد فقط پست‌ترین و نازل‌ترین ازدواج (ازدواج موقت) را بیان کند و به (بحث) ازدواج با کنیزان بپردازد و به آن ختم نماید؟!!
هرگز! همانا منظور این آیه همان ازدواج دائمی است و استمتاع بر کنایه از جماع و آنچه مشابه آن است، حمل می‌شود. پس این آیه از واجب بودن مهريه بحث می‌کند و آشکار می‌‌نمايد که به محض حاصل شدن استمتاع از زن، وجوب مهریه لازم می‌آید:
{فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً }
 
دنبال کردن آیات متشابه
(شیعه‌ي) امامیه می‌گوید: همانا فرموده‌ي خداوند متعال:
{فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً } دلیلي بر مشروعیت ازدواج موقت است، زیرا او فرموده است: {فَمَا اسْتَمْتَعْتُم} و فرموده است {فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ} و نفرموده است: «مهورهن: یعنی مهريه آن‌ها». و این درست نیست و به عنوان دلیلی براي آن‌ها محسوب نمی‌گردد؛ آن نيز به دلیل مهم، بزرگ و اساسی‌اي که این نص به صورت متشابه بر ازدواج موقت دلالت مي‌نمايد و به طور محکم و قوی‌ بر آن دلالت نمي‌نمايد. اين در حالي است كه ازدواج از امور بزرگ و حساس در زندگی، دین و دانش انسان مسلمان است؛ زیرا آن از بارزترین ویژگی‌های انسان مسلمان محسوب می‌شود: آبرو و نسل او. همانا این امر (ازدواج) به عورت و ناموس زنان مؤمن (باکره) تعلق دارد، نه به بازیچه و کالایی كه در بازار تجارت عرضه شده باشد.[1]
خداوند متعال ما را از دنباله‌ي متشابه در چنین مواردي نهی کرده است. پس فرمود:
{فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ }
یعنی همانا ما نیاز داریم به اين‌كه‌ کلمه‌ي (استمتعتم) را فقط بر ازدواج موقت اطلاق نماييم و همچنين نياز داريم به اين‌كه اطلاق لفظ «اجور» به جای مهریه صحيح نباشد؛ پس با توجه به اين‌كه اثري از این دو امر وجود ندارد، استدلال به این آیه بیهوده مي‌باشد.
مناقشه به پایان رسید و همه‌ي آنچه که به صورت مفصل و اضافه ذکر مي‌نمايم، برای روشن کردن توضیح و افاده‌ي بیشتر (معنی) است.
 
اجور همان مهریه است
اما فرموده‌ي پروردگارتان {فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ} به معنای مهریه‌ي آنان است، چنانچه خداوند متعال در خطاب به پیامبرش صلی الله علیه و سلم مي‌فرمايد:
{ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللاتِي آتَيْتَ }(احزاب / 50)
(منظور همان مهریه است) و ممکن نیست که غیر از این گفته شده باشد، زيرا پیامبر صلی الله علیه و سلم به این ازدواج (یعنی به ازدواج موقت) اقدام نکرده است.
و قرآن کلمه‌ي «اجور» را به کار برده است و هرگز کلمه‌ي مهور (مهریه) را به کار نبرده است؛ چنانچه خداوند سبحان فرمود:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ }(ممتحنه / 10)
« اي مؤمنان! هنگامي كه زنان مؤمن به سوي شما مهاجرت كردند، ايشان را بيازمائيد - خداوند از ايمان آنان آگاه‌تر است (تا شما) - هرگاه ايشان را مؤمن يافتيد، آنان را به سوي كافران برنگردانيد. اين زنان براي آن مردان، و آن مردان براي اين زنان حلال نيستند. آنچه را كه همسران ايشان (به عنوان مهريه) خرج كرده‌اند، بدانان مسترد داريد. گناهي بر شما نخواهد بود اگر چنين زناني را به ازدواج خود درآوريد و مهريه ايشان را بپردازيد».
و گفته است:
{وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ }(مائده / 5)
«و (ازدواج با) زنان پاكدامن مؤمن، و زنان پاكدامن اهل كتاب پيش از شما، حلال است، هرگاه كه مهريّه آنان را بپردازيد و قصد ازدواج داشته باشيد و منظورتان زناكاري يا انتخاب دوست نباشد».
و گفته است:
{ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ }(نساء / 25)
«لذا با اجازه صاحبان آنان با ايشان ازدواج كرده و مهريّه ايشان را زيبا و پسنديده و برابر عرف و عادت (به تمام و كمال) بپردازيد. كنيزاني را برگزينيد كه با عفّت و پاكدامن باشند و براي خود دوستاني (نامشروع) برنگزينند».
چه چیزی کلمه‌ي (اجور) در آیه‌ي مذکور را به ازدواج (صیغه) تخصيص داده و به عنوان دلیلی بر آن قرار داده است، با وجود اين‌كه‌ لفظ از مختصات آن نیست، و این به سبب ذکر آن در آیاتی است که آن‌ها را بیان کردیم، كه به ازدواج صیغه مربوط نمی‌شود، بلکه یا به ازدواج دائمی و یا به ازدواج با کنیزان (مربوط می‌شود)؟!
 
استمتاع در لغت
همانا کلمه‌ي «الاستمتاع»، «التمتع» و «المتاع» از کلمات مشترکی هستند که برای بیش از یک معنی آمده است و ریشه‌ي آن از انتفاع و تلذذ (به معنی لذت بردن و بهره بردن) گرفته شده است.
و آن گاهی با طعام می‌باشد، چنانچه در فرموده‌ي خداوند متعال آمده:
{ أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَكُمْ }(مائده / 96)
«‏ نخجير (آبزي، يعني حيواني كه در رودخانه يا در آبگير زندگي مي‌كند و يا در) دريا، و خوردن از (گوشت) آن، براي شما (مقيمان مؤمن كه آن را تازه به تازه مي‌خوريد) و براي (شما) مسافران (مؤمن كه آن را خشكيده يا يخ‌زده و يا به صورت كنسرو مي‌خوريد) حلال است».
و فرموده‌است:{ وَفَاكِهَةً وَأَبًّا (٣١)مَتَاعًا لَكُمْ وَلأنْعَامِكُمْ (٣٢)}(عبس / 31-32)
«‏ و ميوه و چَراگاه را. ‏‏ براي استفاده و بهره‌مندي شما و چهارپايان شما». ‏
و فرموده:{ كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ (٤٦)} (مرسلات / 46)
«‏ (در اين چند روز كوتاه دنيا) كمي بخوريد و چندي لذّت ببريد (ولي بدانيد كه عذاب الهي در انتظار شما است، چرا كه) شما گناهكاريد». ‏
كه در اینجا به معنی ازدواج صیغه نمي‌باشد.
و گاهی با مال آمده است، چنان که در فرموده‌ي خداوند متعال است:
{ لا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ }(بقره / 236)
« اگر زنان را قبل از آميزش جنسي و تعيين مَهر (به عللي) طلاق دهيد، گناهي بر شما نيست (و در اين موقع) آنان را (با هديّه‌اي مناسب حال خود) بهره‌مند سازيد. آن كس كه توانائي (مالي) دارد، و آن كس كه توانائي (مالي) ندارد، به اندازه خودش، هديّه‌اي شايسته (و مناسب حال دهنده و گيرنده) مي‌پردازد».
كه منظور از تمتع در اینجا تمتع مالی است که به (زن) مطلقه داده می‌شود و منظور ازدواج (موقت) نیست.
و فرموده:{يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لأزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلا (٢٨) }(احزاب / 28)
«‏ اي پيغمبر! به همسران خود بگو: اگر شما زندگي دنيا و زرق و برق آن را مي‌خواهيد، بيائيد تا به شما هديّه‌اي مناسب بدهم و شما را به طرز نيكوئي رها سازم». ‏
و (تمتع) گاهی براي لباس و مسکن آمده است، چنان که فرموده‌:
{ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ}(نحل / 80)
«و از پشم و كرك و موي چهارپايان وسائل منزل و موجبات رفاه و آسايش شما را فراهم كرده است كه تا مدّتي (كه زنده‌ايد) از آنها استفاده مي‌كنيد (و پس از پايان اين جهان، نه شما مي‌مانيد و نه نعمتهاي آن)».
منظور از «متاع»، نیازهای انسان به صورت مطلق است، همچنان که خداوند متعال فرموده است:
{وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ } (احزاب / 53)
«هنگامي كه از زنان پيغمبر چيزي از وسائل منزل به امانت خواستيد، از پس پرده از ايشان بخواهيد».
و همچنین فرموده است:{إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا }(یوسف / 17)
«‏ما رفتيم و سرگرم مسابقه (دو و تيراندازي) گشتيم و يوسف را نزد اثاثيّه خود گذارديم».
همان طور که دیدیم این آیه به نکاح موقت ارتباطی ندارد.
این لفظ با مشتقاتش در60 جای قرآن به صورت تکرار آمده، ولی هیچ یک از این الفاظ به نکاح موقت ارتباط ندارد. از جمله:
{وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الإنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا }(انعام / 128)
«پيروان ايشان از ميان انسانها (فرياد برمي‌آورند و) مي‌گويند: پروردگارا! برخي از ما از برخي ديگر سود برديم. (جنّيان با وسوسه شيطاني بر ما رياست كردند و از ما بهره گرفتند، و ما انسانها به وسوسه ايشان دچار شهوات و لذّات زودگذر شديم، تا آن گاه كه مدّت معلوم زندگي را سپري كرديم) و به مرگي گرفتار آمديم كه براي ما معيّن و مقدّر فرموده بودي. (هم‌اينك با كوله‌بار كفر و ضلال در پيشگاه ذوالجلال ايستاده‌ايم. واي بر ما! خداوند بديشان) مي‌گويد: آتش (دوزخ) جايگاه شما است و هميشه در آن ماندگاريد مگر مدّت زماني كه خدا بخواهد. بيگمان پروردگار تو حكيم (است و كارهايش از روي حكمت انجام مي‌گيرد و) آگاه است (و مي‌داند چه كساني را از دست دوزخ رها كند)».
چرا بايد لفظ استمتاع در این آیه {فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ} به نكاح متعه تفسير شود، اما در آیه سابق (128) به اين معني تفسیر نگردد، در حالي كه لفظ واحد و یکی هستند.
{كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالا وَأَوْلادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا أُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (٦٩)}(توبه / 69)
«‏ (شما اي منافقان!) همانند كساني هستيد كه قبل از شما مي‌زيستند (و در نفاق و كفر بر همديگر سبقت مي‌گرفتند و جز راه فسق و فجور نمي‌پوئيدند). آنان از شما نيرومندتر و از اموال و فرزندان بيشتري برخوردار بودند و از قسمت خود (در اين جهان گذران، از لذائذ نامشروع و گناهان) بسي استفاده كردند و (عاقبت مردند و دنيا را به ديگران سپردند و شرمندگي بردند. هم‌اينك شما نيز همچون ايشان از تقوا و ياد خدا دوري گزيده‌ايد و به راه هواها و هوسها رفته‌ايد و به گرداب شهوات افتاده‌ايد و از محرّمات) شما هم بهره خود را برده‌ايد همان گونه كه افراد پيش از شما بهره خود را بردند، و به همان چيزي (از پلشتيها و زشتيها) فرو رفته‌ايد كه آنان بدان فرو رفتند. ايشان كردارشان در دنيا و آخرت پوچ و بيسود گشت و زيانبار (هر دو جهان) شدند. (هان اگر به راه آنان رويد، همچون ايشان شويد)». ‏
{أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا }(احقاف / 20)
«شما لذائذ و خوشيهاي خود را در زندگي دنياي خويش برده‌ايد و كام برگرفته‌ايد».
{ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ}(ابراهیم / 30)
«‏بگو: (از اين چند روزه زندگي) بهره و لذّت ببريد، چرا كه بازگشت شما به سوي آتش دوزخ است (و در آنجا جز كباب شدن و عذاب ديدن نمي‌بينيد)».
اگر قرار باشد كه تفسیر بدون هیچ ضوابطی و بر مبناي هوی و هوس صحیح باشد، مي‌گوييم: این آیه‌ و امثال آن به‌ تحریم نکاح متعه‌ تصریح داشته‌اند، زیرا هرکس تمتع جوید، آتش به‌ عنوان سرانجام او قلمداد می‌شود، و مراد از تمتع همان نکاح متعه‌ است، بنابر این نکاح متعه‌ حرام می‌باشد.
این همان چیزی است که فقهاء امامیه در تفسیرشان با آیات داراي الفاظ مشترک به کار می‌برند!
زيرا الفاظي را كه در اصل بیش از یک معنی دارند، بدون هیچ ضوابط لغوی و قرائن لفظی، بر معنایی که مد نظرشان است، حمل می‌کنند.
و با آيه‌ي زير نيز همين عمل را انجام داده‌اندو آنجا كه خداوند عزوجل  مي‌فرمايد:
{فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ } آنان از تشابه لفظي ميان الفاظ «استمتاع» و «ازدواج متعه» بهره‌برداري نموده‌اند و ازدواج موقت را به معنای نکاح تعبیر کرده‌اند، بدون اين‌كه‌ به عظمت این موضوع نگاه کنند و همچنين بدون اين‌كه‌ قرائن لفظی‌اي را در نظر گيرند که‌ بر معنای مورد نظرشان می‌چربد.
موضوع ازدواج موضوعی است بزرگ و ارزشمند، زیرا به آبرو و نسل مربوط می‌باشد، پس به ناچار باید دلیل آن صریح و آشکار باشد و لفظ (استمتاع) لفظ صریح یا قطعی‌اي نیست که دلالت بر ازدواج موقت نماید و این فقط یک شبهه است که اعتماد به آن درست نیست و لفظ احتمال معنی دیگری می‌دهد که‌ همان بهره‌برداری از همسر و کامیابی به‌ جماع و متعلقات آن می‌باشد، از این‌رو لفظ به‌ عنوان کنایه‌ای برای جماع قلمداد می‌شود، چنان‌که‌ این روش همیشگی قرآن است که‌ در چنین مواردی مسأله‌ را به‌ صورت کنایه‌ ذکر می‌نماید و از ذکر نام صریح آن‌را خودداری می‌کند.
بنابراین آنچه را که به آن اعتماد کرده‌اند دلیل متشابهی است که بیش از یک معنی دارد. و ادله‌های متشابه، ظنی و دارای احتمال صلاحیت آن‌را ندارند که در این امر خطیر به آن‌ها استناد شود. اگر خداوند متعال در این آیه، (ازدواج موقت) مد نظرش بود با لفظ صریح آن‌را بيان مي‌داشت تا هرگونه تأویل و احتمالي از آن بزدايد همچنان که شأن خداوند بلند مرتبه در کارهای مهم و با ارزش با قطعیت است.
و آبروی انسان مسلمان و مباح داشتن عفت زنان محصنه از عظیم‌ترین و با ارزش‌ترین کارهاست.
 
قرائنی که باعث ترجیح یکی از معانی لفظ مشترک می‌شوند
در موضوع (ازدواج با کنیزان) بیان کردیم که حمل لفظ مشترک (لفظی که بیش از یک معنا دارند) بر یکی از این معانی بدون در نظر گرفتن قرائن آشکار، صحيح نمي‌باشد
.
همچنان که قبلاً نيز ذکر کردیم دلایل کارهای مهم و اساسی از جنس متشابه نیستند یعنی الفاظ این کارها صریح و محکم هستند و الفاظ مشترکی نمي‌باشند که برای ترجیح دادن یکی از آن معاني بر دیگری به قرائن نیاز داشته باشیم. همچنان که ادله مشروعيت نماز، زکات، روزه، جهاد، ازدواج دائمی و ازدواج با کنیزان چه رسد به قضاياي یکتاپرستی، نبوت و معاد صریح و محکم است. دلايل این امور مهم، صریح است به گونه‌ای که الفاظشان مستلزم آوردن قراین و دلایل آشکار نیست، و در باب راجح و مرجوح قرار نمی‌گیرند و به خاطر اين‌كه‌ داراي دلایلي قطعی هستند به ثابت بودن آن‌ها یقین پیدا می‌کنیم.
و این بدان معنا است که نبايد دلایل تمامی امورات خطیر از جنس مشترک باشد به گونه‌ای که فقط با قرائن بتوان آن دلیل را مشخص نمود و در غیر این صورت (اگر دلیل مشخص نباشد) آن‌را باطل قلمداد می‌نماییم. یعنی هر امر عظیمی که‌ در باب راجح و مرجوح قرار می‌گیرد، لازم است كه در مورد آن بگوییم این امر باطل است.
این آیه قرآنی که برای ازدواج موقت به آن استناد نموده‌اند، محکم و قطعی الدلاله نیست، بلکه لفظ مشترکی است که احتمال چندین معنا را دارد؛ پس برای ترجیح یکی از این معانی مستلزم قرینه مي‌باشد. تفسیر کلمه‌ی «استمتعتم» به‌ نکاح متعه‌ و خالی کردن آن از سایر معانی، به‌ وسیله‌ی متن و لفظ کلمه‌ اثبات نمی‌گردد، بلکه‌ به‌ قراین آشکاری نیاز دارد، و این بیانگر بطلان ادعای آنان می‌باشد. پس چگونه همه‌ي قرائن نفی می‌شوند و می‌توانیم بگوییم مقصود این آیه (ازدواج موقت) بوده است؟ 
از جمله‌ي این قرائن:
1- آیه: { وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً }(نساء / 24)
لفظ استمتاع در این آیه نوع خاصی از ازدواج و يا نوعی از زنان ‌را در بر نمی‌گیرد، بلکه لفظی است عام و شامل تمامي كساني مي‌آيد كه خداوند عزوجل  به‌ نوعی ازدواج با او را حلال اعلام داشته‌ است؛ زیرا ضمیر (هن) در کلمه (منهن) كه متعلق به استمتاع مي‌باشد به موارد ذکر شده در این آیه {وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ}. ارجاع داده مي‌شود
بنابراین استمتاع لفظ عامی است که هر نوع ازدواج شرعی دائمی و ازدواج با کنیزان‌ را که خداوند حلال گردانیده است در بر می‌گیرد و به نوع خاصی از ازدواج که ازدواج موقت باشد، مرتبط نیست؛ زیرا آنچه را که خداوند متعال در کتابش حلال گردانیده است – بر عکس آنچه را که حرام گردانیده است – به بیشتر از این دو نوع نکاح، سخنش را طولانی نمی‌کند؛ زیرا غیر از این دو نوع ازدواج، هر نوع ازدواج دیگری - با نص قرآنی- حرام است. طبق این آیه:
{وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (٥)إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (٦)فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (٧) } (مؤمنون و معارج / 5-7 و 29-31) 
پس کلمه (استمتعتم) آمده تا اين‌كه‌ معنای لغوی و يا کنایه از آن افاده شود براساس روش قرآنی که در کنایه از ذکر کارهای جنسی با کلمات صریح و آشکار پرهیز می‌کند. و معنی اصطلاحی به نوعی از انواع ازدواج منجر نمی‌شود.
2- فرموده‌ي خداوند متعال بعد از آن:
{وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ}(نساء / 25)
دلالت بر این دارد که منظور از ازدواجی که قبلاً ذکر شد، همان ازدواج شرعی و دائمی است؛ زیرا سخن از دشوار به سوی آسان منتقل می‌شود پس هر کس که به این نوع ازدواج دائمی قادر نبود و انجام این کار بر او دشوار باشد و اسباب و لوازم ازدواج برایش مهیا نبود، باید با آنچه از کنیزان مؤمن در اختیار دارد، ازدواج کند. و هیچ شکی در این نیست که ازدواج موقت بسیار آسانتر از ازدواج با کنیزان تحت مالکیت است. پس اگر مقصود بیان همان نوع اول بود، واجب می‌شود که ترتیب سخن برعکس شود (یعنی از آسان به دشوار و با ازدواج با کنیزان شروع می‌شد، سپس (ازدواج) آسان‌تری را ذکر می‌کند که همان صیغه است، پس انتقال از دشوار به سوی آسان صورت می‌گرفت. پس همانا عبارت {وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ } مستلزم اين است كه مورد ذكر شده دشوارتر از مورد بعدي باشد. زيرا در غیر این صورت تناقض، پریشانی و آشفتگی روی می‌داد، و این با صحت کلام خداوند منافات دارد.
 3- همانا خداوند بلند مرتبه ازدواج حلال را به تحقق یافتن شرط پاکدامنی مشروط کرده است و مقصود از آن کسانی که آبروریزی می‌کنند و به شهوترانی مشغول‌اند، نمی‌باشد.
پس فرموده است:{ وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ }(نساء / 25)
و فرموده است: {مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ}(نساء / 25)
«زنان پاکدامنی که زناکار نباشند و برای خود دوستانی (نامشروع) برنگزینند.»
و فرموده است:{وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ }(مائده / 5)
«(و ازدواج با) زنان پاکدامن مؤمن، و زنان پاکدامن اهل کتاب بیش از شما، حلال است، هر گاه که مهریه‌ي آنان ‌را بپردازید، قصد ازدواج داشته باشید و منظورتان زناکاری و یا انتخاب درست نباشد.»
تحقق نیافتن این شرط در ازدواج موقت غير ممكن است، پس اگر قصد خداوند بلند مرتبه از لفظ: «استمتعتم» متعه مي‌بود، هرگز آن‌را برای این (ازدواج) شرط قرار نمی‌داد.
 
در ازدواج (موقت) پاک دامنی وجود ندارد
همانا در ازدواج موقت برای زن هیچ‌گونه عفاف، پاکدامنی و حریمی وجود ندارد؛ بلکه (در این ازدوج) زن به عنوان وسیله‌ای برای بازی به دست مرد قرار داده شده است و – چنان که شاهدیم – بدین دلیل خانواده در معرض نابودی قرار می‌گیرد و (در ازدواج موقت) هیچ هدفی به غیر از ارضاي آب شهوت و لذت بردن در وراي آن وجود ندارد كه آن نيز با شرط ازدواج حلال که در آیه‌ي (فوق) ذکر شد، مخالفت دارد.
(همانا پاکدامنی‌اي كه بر اساس ارتباط صحیح بین مرد و زن به وجود آمده باشد همان حمایت، کفایت و عفاف به وجود آمده بر علاقه‌ي ازدواج تأكيد شده است که خداوند عزوجل  به خاطر آن بر ما منت نهاده است:
{ وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (٢١) } (روم / 21)
«‏ و يكي از نشانه‌هاي (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا اين است كه از جنس خودتان همسراني را براي شما آفريد تا در كنار آنان (در پرتو جاذبه و كشش قلبي) بياراميد، و در ميان شما و ايشان مهر و محبّت انداخت (و هر يك را شيفته و دلباخته ديگري ساخت، تا با آرامش و آسايش، مايه شكوفائي و پرورش شخصيّت همديگر شويد، و پيوند زندگي انسانها و تعادل جسماني و روحاني آنها برقرار و محفوظ باشد). مسلّماً در اين (امور) نشانه‌ها و دلائلي (بر عظمت و قدرت خدا) است براي افرادي كه (درباره پديده‌هاي جهان و آفريده‌هاي يزدان) مي‌انديشند». ‏
«و از نشانه‌های او این است که از بین شما برایتان همسرانی آفرید تا به وسیله‌ ایشان آرامش یابید و بین شما مهربانی و رحمت قرار داد. همانا در این نشانه هایی است برای گروهی که فکر می‌کنند.»
پس هدف از علاقه همان آرامش، مهربانی، رحمت و شکل گرفتن خانواده از پسران و نوه‌ها است و تنها ارضای جنسی مراد نیست. آن همان حکمت و دانش است برای کسی که در احکام خداوند تفکر نماید. و بايد اعلام داشت كه پاکدامنی (احصان) در علاقه زودگذر متحقق نمی‌شود، زیرا عدم مشارکت (و وجود) مرد دوم در این حالت به حکم ذوق و علاقه به وجود می‌آید... همانا پاکدامنی (احصان) در این حالت همان پر کردن جایی (به صورت کاذب) است، و عفاف در وراي روی آوردن به شخص دیگر وجود ندارد[2]. همانا کسی که صیغه می‌کند هدف و نیاز او ارضای غریزه‌ي جنسی و ارضای خواسته و شهوات اعضای بدن است که زمان اندکی طول می‌کشد و سریع به پایان می‌رسد. و هدف زن جمع آوری مال و تنوع اسباب زندگی است و هیچ كدام از آن‌ها هدف پاک دامن کردن دیگری را ندارد و اين‌كه‌ او را مختص و محدود به خود سازد.
همانا زنی که شوهری ندارد تا برای تحمل سنگینی بارهای زندگی و لقمه‌ي روزمره به او كمك نمايد، هدفش از نكاح جمع آوری مال و ثروت برای مواجهه با ایام پیری است از این جهت که دوران جوانی سپری می‌شود و کسانی (صیغه‌کنندگان) که او را اجاره كرده‌اند از او منصرف می‌شوند (یعنی او را رها می‌سازند) و اگر هدف مادی در درجه‌ي اول اهمیت قرار نداشت یا چه بسا که بعداً انحراف اخلاقی و علاقه به تنوع (رابطه با) مردان اضافه می‌شود – راضی نبود که مانند جولان‌گاهی برای تمایلات مردان شود و اسباب لهو و لعب از مردی به مرد دیگر باشد).[3]
همانا این ازدواج برای زن حمایت در برابر دیگری و همچنين در برابر شرايط را مهیا نمی‌سازد، و زن حتی احساس پایداری و آرامش نمی‌کند و هیچ ضمانتی در آن (ازدواج) برای خانواده‌ي او و فرزندانش ایجاد نمی‌کند. بلکه عادتاً مسئولیت تربیت و تغذیه‌ي آنان‌ از گردن او (زن) ساقط نمی‌شود. كه اين به تباهی بچه‌ها و شرارتشان منجر می‌گردد. و مرد مهم نمی‌داند که زن مریض باشد و یا از سختی و درد نالان و شاکی باشد، بلکه (حتی) به سوی (زنان) دیگری روی گردان می‌شود.
و مراد از احصان (پاکدامنی) همان عفاف از روی آوردن به سوی شخص دیگري است كه این در صیغه وجود ندارد.
4- خداوند متعال در همان سیاق سخن كه درباره‌ي ازدواج با کنیزان سخن رانده، مي‌فرمايد:
{ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ }
«ازدواج با كنيزان به هنگام عدم قدرت براي كسي از شما آزاد است كه ترس از فساد داشته باشد (و بترسد به مشقّتي دچار شود كه به زنا منتهي گردد). و اگر شكيبائي ورزيد (و از ازدواج با كنيزان خودداري كنيد و بتوانيد عفّت خود را مراعات داريد) براي شما بهتر است».
پس کسی که نمی‌تواند به همسری دست یابد و از سختی‌ها و مشکلات آن هراس دارد، باید با کنیزی که در اختیارش است، ازدواج نماید و البته صبر تا هنگام رسیدن به همسری آزاده بهتر از ازدواج با کنیز است.
هیچ شکی نیست که در ازدواج صیغه سختی‌ای وجود ندارد و بدین معناست که دو راه برای ازدواج حلال وجود دارد: اول – همان که از لحاظ شرعی ارجحیت دارد – ازدواج دائمی، پس کسی که آماده کردن اسباب و لوازم بر او سخت بود و از مشکلات واهمه دارد، ازدواج با کنیز (که در اختیار اوست) راه حل است و با آن دو راه سومی به جز صبر تا فرا رسیدن فرصت (مناسب) وجود ندارد و آن مثل فرموده‌ي خداوند سبحان است که می‌فرماید:
{ وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ }(نور / 33)
«آنان كه امكانات ازدواج را ندارند (و قادر به پرداخت مهريّه و نفقه نمي‌باشند) بايد در راه عفّت و پاكدامني تلاش كنند، تا خداوند از فضل و لطف خود ايشان را دارا كند».
و این همان است که بیان شد.
 
(در قرآن) برای ازدواج موقت احکامی وجود ندارد
هنگامی که قرآن ازدواج شرعی را بیان کرد، بدان اکتفا ننمود، تا اين‌كه‌ احکامش را به صورت مفصل تشریع کرد و هنگامی که ازدواج با کنیزان‌ را تشریع نمود، احکامش را به تفصیل بیان كرد. و در آیات بسیاری كه حصر و محدود سازي آن‌ها دشوار می‌باشد، بدان پرداخت؛ از جمله‌ي آن‌ها:
{فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلا تَعُولُوا (٣)وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا (٤) } (نساء / 3-4)
«با زنان ديگري كه براي شما حلالند و دوست داريد، با دو يا سه يا چهار تا ازدواج كنيد. اگر هم مي‌ترسيد كه نتوانيد ميان زنان دادگري را مراعات داريد، به يك زن اكتفاء كنيد يا با كنيزان خود (كه هزينه كمتري و تكلّفات سبكتري دارند) ازدواج نمائيد. اين (كار، يعني اكتفاء به يك زن، يا ازدواج با كنيزان) سبب مي‌شود كه كمتر دچار كجروي و ستم شويد و فرزندان كمتري داشته باشيد. ‏ و مهريّه‌هاي زنان را به عنوان هديّه‌اي خالصانه و فريضه‌اي خدايانه بپردازيد. پس اگر با رضايت خاطر چيزي از مهريّه خود را به شما بخشيدند، آن را (دريافت داريد و) حلال و گوارا مصرف كنيد». ‏
«و با زنان دیگری که برای شما حلالند و دوست دارید، با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید. اگر هم می‌ترسید که نتوانید میان زنان دادگری کنید به یک زن اکتفا کنید یا با کنیزان خود ازدواج نمایید. این سبب می‌شود که کمتر دچار کجروی و ستم شوید و فرزندان کمتری داشته باشید و مهریه‌های زنآن‌را به عنوان هدیه‌ای خالصانه و فریضه‌ای خدایانه بپردازید، پس اگر با رضایت خاطر چیزی از مهریه‌ي خود را به شما بخشیدند، آن‌را حلال و گوارا مصرف کنید.»
{ وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ }(نساء / 12)
«و براي شما نصف دارائي به جاي مانده همسرانتان است، اگر فرزندي (از شما يا از ديگران و يا نوه يا نوادگاني) نداشته باشند (و باقي تركه، برابر آيه قبلي، به فرزندانشان و پدران و مادرانشان تعلّق مي‌گيرد) و اگر فرزندي داشته باشند، سهم شما يك چهارم تركه است (و باقيمانده تركه به ذوي‌الفروض و عصبه، يا ذوي‌الارحام يا بيت‌المال مي‌رسد. به هرحال چه فرزندي نداشته باشند و چه فرزندي داشته باشند، سهم شما) پس از انجام وصيّتي است كه كرده‌اند و پرداخت وامي است كه بر عهده دارند (و پرداخت وام بر انجام وصيّت مقدّم است). و براي زنان شما يك چهارم تركه شما است اگر فرزندي (يا نوه و نوادگاني از آنان يا از ديگران) نداشته باشيد».
{ الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا (٣٤)وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا (٣٥) }(نساء / 34-35)
«مردان بر زنان سرپرستند (و در جامعه كوچك خانواده، حق رهبري دارند و صيانت و رعايت زنان بر عهده ايشان است) بدان خاطر كه خداوند (براي نظام اجتماع، مردان را بر زنان در برخي از صفات برتريهائي بخشيده است و) بعضي را بر بعضي فضيلت داده است، و نيز بدان خاطر كه (معمولاً مردان رنج مي‌كشند و پول به دست مي‌آورند و) از اموال خود (براي خانواده) خرج مي‌كنند. پس زنان صالحه آناني هستند كه فرمانبردار (اوامر خدا و مطيع دستور شوهران خود) بوده (و خويشتن را از زنا به دور و اموال شوهران را از تبذير محفوظ) و اَسرار (زناشوئي) را نگاه مي‌دارند؛ چرا كه خداوند به حفظ (آنها) دستور داده است. (زنان صالح چنين بودند وليكن زنان ناصالح آناني هستند كه سركش مي‌باشند) و زناني را كه از سركشي و سرپيچي ايشان بيم داريد، پند و اندرزشان دهيد و (اگر مؤثّر واقع نشد) از همبستري با آنان خودداري كنيد و بستر خويش را جدا كنيد (و با ايشان سخن نگوئيد. و اگر باز هم مؤثّر واقع نشد و راهي جز شدّت عمل نبود) آنان را (تنبيه كنيد و كتك مناسبي) بزنيد. پس اگر از شما اطاعت كردند (ترتيب تنبيه سه‌گانه را مراعات داريد و از اخفّ به اشدّ نرويد و جز اين) راهي براي (تنبيه) ايشان نجوئيد (و نپوئيد و بدانيد كه) بيگمان خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و اگر ايشان را بيش از حدّ اذيّت و آزار كنيد، انتقام آنان را از شما مي‌گيرد). ‏ و اگر (ميان زن و شوهر اختلافي افتاد و) ترسيديد (كه اين كار باعث) جدائي ميان آنان شود، داوري از خانواده شوهر، و داوري از خانواده همسر (انتخاب كنيد و براي رفع و رجوع اختلاف) بفرستيد. اگر اين دو داور جوياي اصلاح باشند، خداوند آن دو را (كمك نموده و در يكي از دو كار: سازش نيك و خداپسندانه، يا جدائي زيبا و معقولانه) موفّق مي‌گرداند. بيگمان خداوند مطّلع (بر ظاهر و باطن مردمان و) آگاه (از نيّات همگان) است»
{ وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (٢٥) }(نساء / 25)
«‏ و اگر كسي از شما نتوانست با زنان آزاده مؤمن ازدواج كند، مي‌تواند با كنيزان مؤمني ازدواج نمايد. خداوند آگاه از ايمان شما است. (از ازدواج با كنيزان مؤمن سرپيچي نكنيد، چرا كه) برخي از برخي هستيد (و شما و ايشان در برابر دين يكسان مي‌باشيد)، لذا با اجازه صاحبان آنان با ايشان ازدواج كرده و مهريّه ايشان را زيبا و پسنديده و برابر عرف و عادت (به تمام و كمال) بپردازيد. كنيزاني را برگزينيد كه با عفّت و پاكدامن باشند و براي خود دوستاني (نامشروع) برنگزينند. اگر پس از ازدواج، از ايشان زنا سر زد، عقوبت ايشان نصف عقوبت زنان آزاده (يعني: پنجاه تازيانه) است. ازدواج با كنيزان به هنگام عدم قدرت براي كسي از شما آزاد است كه ترس از فساد داشته باشد (و بترسد به مشقّتي دچار شود كه به زنا منتهي گردد). و اگر شكيبائي ورزيد (و از ازدواج با كنيزان خودداري كنيد و بتوانيد عفّت خود را مراعات داريد) براي شما بهتر است. و خداوند داراي مغفرت و مرحمت فراوان است.»
ده‌ها آیه در قرآن کریم وجود دارد که به طور مفصل پیرامون احکام ازدواج و خانواده در حالت‌های اتحاد، ناسازگاری و يا طلاق بیان شده است.
شکی نیست که ازدواج موقت اگر مشروع می‌بود، - چه در گذشته و چه در زمان حال - بیشتر از ازدواج با کنیزان رایج بود، چرا که دسترسی به آن میسر و آسان است. پس بايد خداوند عزوجل  احکام آن‌را همانند دو مورد ديگر مورد بحث قرار مي‌داد.
چگونه‌ باید خداوند عزوجل  احکام مربوط به‌ نکاح کنیزان را در چندین جای قرآن ذکر نماید و احکام آن‌را توضیح دهد، در حالی که‌ می‌داند چنین نکاحی به‌ پایان می‌رسد و دیگر در جامعه‌ به‌ وجود نمی‌آید، اما از ذکر نکاح دیگری غافل می‌ماند که‌ انعکاس بیشتری در جامعه‌ دارد و بیشتر مورد استفاده‌ واقع می‌گردد؟!
باید اذعان داشت که‌ عدم ذکر احکام نکاح متعه‌ در قرآن دلیل واضحی بر عدم مشروعیت آن می‌باشد، زیرا چگونه‌ ممکن است که‌ خداوند عزوجل  این ارتباط میان زن و مرد را با آن خطورت و حساسیتی که‌ دارد، صحیح اعلام دارد، اما حتی یک حکم را راجع بدان بیان ندارد! حتی گفته‌اند: چگونه‌ گفته‌ می‌شود: نکاح متعه‌ جزو دین است در حالی که‌ قرآن اهمیت گاو بنی اسرائیل را برای آن قایل نشده‌ است!
 
قرآن ازدواج موقت را حرام می‌داند
در همان اوائل نزول قرآن کریم – كه هنوز مسلمانان در مکه بودند – ازدواج موقت و هر نوع رابطه جنسی دیگرِ نامشروع را غیر از دو نوع ازدواج معروف یعنی ازدواج دائمی و ازدواج با کنیزان ‌را حرام اعلام داشت. با توجه‌ به‌ این‌که‌ در دو سوره‌ی قرآن و برای دو مرتبه‌ چنین آیه‌ای نازل شد که‌ خداوند عزوجل  فرمود:
{ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (٥)إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (٦)فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (٧) }(مؤمنون / 5-7)
«‏ و عورت خود را حفظ مي‌كنند. ‏‏ مگر از همسران يا كنيزان خود، كه در اين صورت جاي ملامت ايشان نيست. ‏‏ اشخاصي كه غير از اين (دو راه زناشوئي) را دنبال كنند، متجاوز (از حدود مشروع) بشمار مي‌آيند (و زناكار مي‌باشند)».
این آیات تصریح دارند به اين‌که غیر از همسران دائمی و کنیزان، هرگونه همبستري حرام است و ازدواج موقت در این دو نوع ازدواج داخل نمی‌شود پس با توجه به آیه {وَرَاءَ ذَلِكَ }مشخص می‌شود که این نوع ازدواج حرام است.
این آیات امری در نهایت اهمیت را اثبات می‌کند و آن این‌که اصل بر حرمت «فروج» است و مباح شمردن آن نیازمند دلیل است كه عکس آن چنین نیست. پس هنگامی که خداوند عزوجل  ازدواج دائمی و کنیزان ‌را مباح گردانید هر نوع ازدواج دیگری را غیر از آن دو حرام نمود، پس فرمود:
{فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ }این از یک طرف و از جهت دیگر -كه اهمیت كمتري از دو مورد اولی را ندارد – دلیل اباحه‌ي ازدواج ابتدا باید قرآنی باشد و در ثانی بايد صریح هم باشد؛ زیرا پاسداری کردن از نسل و ناموس از ضروریات دینی است که اثباتش با روایات و اجتهادات صحیح نیست. و در قرآن دلیلی صريح بر مشروعيت (نکاح موقت) وجود ندارد، پس در نتیجه این ازدواج حرام است. اين در صورتي است كه ازدواج از طریق نصوص حرام نباشد، پس چه‌ حالی به‌ خود می‌گیرند بعد از این‌که‌ آیات فوق به حرام بودن هر نوع ازدواج غیر از آن دو نوع (دایمی و کنیزان) تصريح مي‌دارند.
آیه {فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ } متعلق به‌ جمله‌ی قبل از خودش است که‌ استثنا از تحریم می‌باشد، آنجا که‌ خداوند عزوجل  فرمود:  
{وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ } يعني براي شما ازدواج با زنان ديگري جز اينان (يعني جز زنان مؤمن حرام) حلال گشته است که‌ به‌ نکاح خود درآورید و پاکدامنی را برای خود به‌ ارمغان بیاورید { أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ }در این آیه فقط استمتاع جنسی و ارضاي شهوت مد نظر نیست و ازدواجی که احصان در آن تحقق پیدا می‌کند همان ازدواج شرعی است.
{فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ }  هر وقت با آن‌ها عمل زناشویی انجام دادید یا آنچه که در حکم خلوت کامل است {فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً } پس مهریه‌ي آن‌ها را به صورت کامل پرداخت کنید.
 
حالات مهریه
برای پرداخت مهریه سه حالت وجود دارد و آن‌ها عبارتند از:
1- زن بدون اين‌كه‌ مهریه‌اش مشخص شود و قبل از دخول طلاق داده شود. آنچه که در اینجا واجب است به زن داده شود، متعه‌ي طلاق است و آن مبلغی غیر معین است که به نسبت توانایی مرد باید پرداخت گردد. خداوند عزوجل  مي‌فرمايد:
} لا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ (٢٣٦)}(بقره / 236)
«‏ اگر زنان را قبل از آميزش جنسي و تعيين مَهر (به عللي) طلاق دهيد، گناهي بر شما نيست (و در اين موقع) آنان را (با هديّه‌اي مناسب حال خود) بهره‌مند سازيد. آن كس كه توانائي (مالي) دارد، و آن كس كه توانائي (مالي) ندارد، به اندازه خودش، هديّه‌اي شايسته (و مناسب حال دهنده و گيرنده) مي‌پردازد، و اين (پرداخت هديّه) بر نيكوكاران الزامي است.»
2- اگر بعد از اين‌كه‌ مهریه‌اش معین شود و قبل از عمل زناشویی طلاق داده شود، در این مورد زن نصف مهریه به او تعلق می‌گیرد. خداوند متعال فرموده است:
} وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ }(بقره / 237)
«‏ و اگر زنان را پيش از آن كه با آنان تماس بگيريد (و آميزش جنسي بنمائيد) طلاق داديد، در حالي كه مهريّه‌اي براي آنان تعيين نموده‌ايد، (لازم است) نصف آنچه را كه تعيين كرده‌ايد (به آنان بدهيد)».
3- بعد از دخول (عمل زناشویی) و مشخص شدن مهریه طلاق داده می‌شود. در اینجا اشکالی که وارد شده اين‌كه اگر طلاق بعد از دخول مستقیماً صورت گیرد پس در این صورت چه مقدار از مهریه به او تعلق می‌گیرد؟ و سؤالی که مطرح می‌شود، این است: کی زن به صورت کامل مهریه‌اش را می‌گیرد؟
قرآن این مسئله را جواب داده و مشخص کرده که به محض عمل زناشویی مهریه واجب می‌شود. و این آیه:
{فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً } (نساء / 24)
«هر وقت که از زنان تمتع جنسی بردید پس مهریه آن‌ها را پرداخت کنید.»
و لفظ {فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ} بر پایین‌ترین درجه استمتاع تطبيق حاصل مي‌نمايد؛ پس آیه براي بیان این موضوع وضع شده است و این یک امر ضروری است که شناختش لازم است.
همانا هیچ‌گونه مناسبتی بین واجب بودن مهریه در ازدواج دائم و موقت وجود ندارد، بلكه مناسبت معقول عبارت است از اين‌كه ميان واجب بودن مهریه و دخولي صورت گرفته كه قرآن كلمه‌ي استمتاع را براي تعبير از آن به كار برده است.
و این چنین بیان می‌شود که لفظ «استمتعتم» در این آیه برای نکاح موقت تفسیر نمی‌شود و نمی‌توان به آن استناد نمود، زیرا استناد به آن ظن و هوای نفس است، پس هر چیز به این شکل باشد باطل است و خداوند آن‌را بر ما حرام کرده است. پس ازدواج موقت باطل است.
در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم میان جامعه اسلامی ازدواج موقت وجود نداشته است و مسلمانان دایره‌ي تحریم آن‌را فهمیده‌اند به همین خاطر نه در مکه و نه در جامعه اسلامی مدینه به این عمل نپرداخته‌اند و قرآن در این باره (ازدواج موقت) سکوت کامل اختیار کرده و در مورد احکامش چیزی نگفته است. و اگر جامعه اسلامی (مدینه) به این کار روی می‌آورند، چرا قرآن از ذکر آن غفلت و کوتاهی کرده است؛ زیرا قرآن به مواردی که از نظر اهمیت کمتر از ازدواج موقت بوده است به کرات یادآوری نموده است. و برای آن‌ها احکامی ذکر کرده است مثل شرب خمر، و این عمل در درجه، نکاح موقت یا کمتر از آن قرار دارد اگر بررسی کنیم می‌بینیم که چندین آیه قرآن فقط در مورد صید (شکار) آمده است:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الأنْعَامِ إِلا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ (١)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلا الْهَدْيَ وَلا الْقَلائِدَ وَلا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلا تَعَاوَنُوا عَلَى الإثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (٢) } (مائده / 1-2)
«‏ اي مؤمنان! به پيمانها و قراردادها وفا كنيد (اعمّ از عقدها و عهدهاي مشروع انسان با انسان، يا انسان با خدا. بعد از ذبح، خوردن گوشتِ) چهارپايان براي شما حلال است مگر آنهائي كه (در اين سوره مستثني مي‌گردد) و بر شما خوانده مي‌شود. هنگامي كه در حالت احرام هستيد (يا اين كه در سرزمين حرم بسر مي‌بريد) شكار (بَرّي) را حلال ندانيد. خداوند هرچه بخواهد (و مصلحت بداند) حكم مي‌كند. ‏‏ اي مؤمنان! (حرمت‌شكني) شعائر (دين) خدا را براي خود حلال ندانيد (بدين صورت كه هرگونه كه بخواهيد بدان دست ببريد و در آن تصرّف كنيد) و نه ماه حرام را (بدين معني كه در آن بجنگيد)، و نه قربانيهاي بي‌نشان و نه قربانيهاي نشانداري را (كه به بيت‌الله هديّه مي‌گردند، بدين گونه كه متعرّض چنين حيواناتي يا صاحبان آنها بشويد) و نه كساني را كه آهنگِ آمدن به خانه خدا را دارند و به دنبال لطف و خوشنودي خدايند (بدين معني كه آنان را از آمدن بدانجا بازداريد و يا اين كه با ايشان بجنگيد). هر وقت كه از احرام به در آمديد و از سرزمين حرم خارج شديد، شكار كنيد (و شكار كردن براي شما بلامانع خواهد بود). دشمنيِ قومي كه شما را از آمدن به مسجدالحرام باز داشتند، شما را بر آن ندارد كه تعدّي و تجاوز كنيد. در راه نيكي و پرهيزگاري همديگر را ياري و پشتيباني نمائيد، و همديگر را در راه تجاوز و ستمكاري ياري و پشتيباني مكنيد. از خدا بترسيد. بيگمان خداوند داراي مجازات شديدي است.»
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ (٩٤)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ (٩٥) } (مائده / 94-95)
«‏ اي مؤمنان! مسلّماً خداوند شما را با (تحريم) برخي از نخجير (يعني حيوانات و طيور وحشي برّي كه به آساني در دسترس شما قرار مي‌گيرند و) دستها و نيزه‌هاي شما بدانها مي‌رسند، آزمايش مي‌كند، تا روشن شود چه كسي در حال نهان (از ديدگان مردمان، به سبب نيروي ايمان) از خدا مي‌ترسد. هركس بعد از آن (كه حدود و احكام بيان گرديد، از آنها تخطّي و) تجاوز كند، مجازات دردناكي خواهد داشت. ‏‏ اي مؤمنان! هنگامي كه در حالت احرام هستيد (و يا اين كه در سرزمين حرم بسر مي‌بريد) نخجير مكشيد. و هركس از شما عمداً نخجير بكشد بايد كفّاره‌اي معادل آن از چهارپايان (اهلي، مانند: بز و گوسفند و شتر و گاو) بدهد، كفّاره‌اي كه دو نفر عادل از ميان خودتان به معادل بودن آن قضاوت كنند و برابري آن را تصديق نمايند. چنين حيواني قرباني مي‌گردد و به مستمندان مكّه داده مي‌شود، يا كفّاره‌اي (معادل قيمت آن حيوان) خوراك (يك روزه به هر يك از) فقراء مي‌دهد، و يا برابر آن (خوراك‌؛ به عبارت ديگر به تعداد مستمندان دريافت‌كننده كفّاره، روزهائي) روزه مي‌گيرد. تا متجاوز كيفر كار خود را بچشد. خداوند از آنچه در گذشته (پيش از تحريم شكار) انجام پذيرفته است، گذشت مي‌نمايد. ولي هر كس (به كشتن نخجير) دوباره برگردد (و بعد از آگاهي از تحريم، باز به شكار پردازد) خداوند از او انتقام مي‌گيرد، و خداوند توانا و انتقام‌گيرنده است‏».
بدون شک هرگز مسأله‌ی شکار نمی‌تواند در ترازوی الهی از اهمیت بیشتری نسبت به‌ ناموس زنان پاکدامن قرار گیرد.
 
ازدواج موقت از خلال روایات
روایات آمده در مورد ازدواج موقت همگی دلالت نمی‌کنند بر این‌که رخصت مذکور، حکم شرعی دائمی را برای اجتماع داشته باشد که جامعه اسلامی به آن اقدام نمایند؛ این امر، یک یا دوبار در شرایط گذرا در بیرون از شهر مدینه منوره و در مکان‌هایی که مسلمانان در آن حضور داشتند، اتفاق افتاده است. یک بار در غزوه‌ي خیبر و بار دوم در غزوه‌ي اوطاس (و يا غزوه‌ي حنین ([4])) و هر بار فقط برای سه روز این عمل صورت گرفت، سپس این امر به حرمت بازگشت.
بدون شک غزوه‌ي خیبر خارج از جامعه مسلمانان واقع شد و شهر طائف نيز در آن ایام خارج از مجتمع اسلامی محسوب می‌گردید، که‌ در هیچ‌کدام از آن‌ها زنان مسلمان وجود نداشت و با توجه‌ به‌ این‌که‌ فاصله‌ زیادی نداشت، در آن مدت آیه قرآن نازل نشد.
و این همان راز سکوت قرآن در مورد عدم مشروعیت (ازدواج موقت) و عدم ذکر احکام آن بود. هنگامی که بارها درباره‌ي تحریم شراب و آن هم به صورت تدریجی هر چند که این عمل از نظر ارزش و اهمیت ازدواج در مرحله پایین‌تر بود، صحبت شده است و سبب شرب خمر این بود که جامعه آن زمان به این عمل می‌پرداختند و عمل قرآن در این مورد آشکار است و به صورت تدریجی برای حرمت شرب خمر عمل نمود. پس چگونه احادیث و روایات از این عمل مهم و بزرگ که مؤثر در نفس و جامعه است، سکوت نموده و سخن نرانده است و حدود و ضوابط شرعی را وضع نکرده است همچنان که درباره‌ي ازدواج و نکاح با کنیزان و احکام آن‌ها سخن گفته است با توجه به اين‌كه در آن جامعه موجود بوده است.
و اگر این عمل خطیر در آن جامعه عملی می‌شد و قرآن در خصوص ضوابط و احکام آن‌ها سكوت را رعايت می‌نمود، بايد گفت كه این امر از نظر عقلی و شرعی قابل قبول نیست.
مؤید این سخن، سخن ابن عباس است که ترمذی در سننش آن‌را روایت کرده است: «ازدواج موقت در اوایل اسلام به این صورت بود که یک نفر به یک شهر که شناختی از آن نداشت، می‌رفت و با زنی به اندازه‌ای که در آن شهر می‌ماند، تا اين‌كه‌ آن زن از مالش محافظت کند، ازدواج می‌نمود تا اين‌كه‌ این آیه نازل شد{ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ } پس هر نوع ازدواجی غیر از این دو نوع ازدواج، حرام شد.»
و سخن حضرت عمر رضی الله عنه  که ابن ماجه آن‌را روایت کرده است: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم سه روز برای ازدواج موقت به ما مهلت داد سپس آن‌را حرام نمود.»
علامه شمس الدین سرخسی در (المبسوط) (5/152) گفته: به ما خبر رسيده كه پیامبر صلی الله علیه و سلم فقط برای سه روز ازدواج موقت را حلال کرد، زیرا مجرد بودن بر مردم سخت آمد؛ سپس پیامبر صلی الله علیه و سلم از آن نهي نمود و پس از گذشت سه روز اثری از آن باقی نماند به گونه‌ای که ديگر نیازی به دلیل نسخ آن نبود. به همین خاطر امام نووی و دانشمندان دیگر در شرح مسلم بر نسخ ازدواج موقت تأكید کرده‌اند.
و این ازدواجی که پیامبر صلی الله علیه و سلم آن‌را فقط برای سه روز رخصت داده بود، موافقت ولی و شهادت شاهدان در آن شرط شده بود، به گونه‌ای که فرق بین این ازدواج با ازدواج دائمی فقط در مدت یا اجل و ارث بود و آن هم با زنان کافر نه با زنان مسلمان.
اما امروز کسانی که این عمل را ازدواج موقت می‌نامند تنها در اسم با زنا تفاوت دارد. اگر زني از طریق زنا حامله شود و بخواهیم حد را بر وی اقامه کنیم و او ادعا نماید که (حامله بودن) وی از طریق ازدواج موقت بوده است، نمی‌توانیم اثری را کشف کنیم که بین این دو فرق گذارد.
و اگر مردی ازدواج موقت را حلال بداند، هرگز نمی‌تواند دخترش را از زنا منع كند؛ زیرا اگر وی با چشمان خود دخترش را در آغوش مردی ببيند، هرگز توان اعتراض را ندارد، با توجه به اينكه دختر مي‌تواند ادعا نمايد که این مرد با او ازدواج موقت انجام داده و مشکل به پایان می‌رسد!!!
این نوع از ازدواج فقط وسیله‌ای برای اباحی‌گری و هتک ناموس و از بین بردن زنان و از هم پاشیدن خانواده است. و هر کس این ازدواج را حلال بپندارد و دیگران‌ را به این عمل تشویق نماید، مشمول این آیه خداوند قرار می‌گیرد كه مي‌فرمايد:
{ وَاللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلا عَظِيمًا (٢٧) }  (نساء / 27)
«‏ خداوند مي‌خواهد توبه شما را بپذيرد (و به سوي طاعت و عبادت برگرديد و از لوث گناهان پاك و پاكيزه گرديد) و كساني كه به دنبال شهوات راه مي‌افتند، مي‌خواهند كه (از حق دور شويد و به سوي باطل بگرائيد و از راه راست) خيلي منحرف گرديد (تا همچون ايشان شويد).»
و به همین خاطر از امام جعفر صادق درباره ازدواج موقت روایت شده كه فرموده: ازدواج موقت زنا است.
اما پدرش امام محمد بن علی ملقب به باقر درباره آن گفته است: «ازدواج موقت عین زنا است.» و این سخن در (الروض التفسیر شرح مجموعة الفقه الکبیر) در فقه زیدیه ([5]) (4/217-218) آمده است. و اجماع اهل بیت بر مکروه بودن ازدواج موقت گزارش شده است و همچنين آمده كه فقيه اهل عراق در زمان خود، امام زيد بن حسن بن یحیی از آن نهی کرده‌ است. و باز آمده كه امام زید از پدرش علی و علی از جدش حسین بن علی نقل کرده که گفت: «در سال خیبر پیامبر صلی الله علیه و سلم از ازدواج موقت نهی کرد.» گفتنی است که‌ همین روایت به‌ لفظ «حرام» به‌ جای «نهی» نیز گزارش شده‌ است[6].
و این روایت را شیخ طوسی[7] مانند پیشینیان در کتاب «تهذیب الاحکام 7/251» و «الاستبصار 3/142» از امام زید و وی از پدرش امیر مؤمنان روایت کرده است: « پیامبر صلی الله علیه و سلم در خیبر گوشت الاغ اهلی و ازدواج موقت را حرام کرده است.» و هم چنین حر عاملی در «وسائل الشیعه ج 4 ص 441 » این حدیث را روایت کرده است.
و در «بحار الانوار ج 100 / ص 318» نوشته‌ي مجلسی درباره‌ي ازدواج موقت از جعفر صادق علیه السلام  روایت کرده که امام جعفر صادق فرمود: «این عمل را فقط فاسقان انجام می‌دهند»
همه‌ي این روایات دلالت می‌کند بر اين‌كه‌ روایات نسبت داده شده به اهل بیت که متعه را حلال می‌دانند، کذب محض هستند. و آنچه بر کذب بودن این روایات دلالت می‌کند پرداختن محققان به بررسی این روایات مي‌باشد که در نهايت به اين ‌نتيجه دست يافتند كه همگی از لحاظ سند ضعیف هستند! از این دسته محققان شیخ مصطفی علوان سامرائی در رساله دکترایش (حکم ازدواج موقت در فقه اسلامی ص 239-252) را می‌توان نام برد. وی به تحقیق 23 روایت پرداخته و همگی را از نظر سند ضعیف دانسته است.
 
دلیلي تاریخی و قطعی مبنی بر اين‌كه‌ روایات گزارش شده از اهل بیت، کذب محض هستند
و آنچه که به صورت قطعی بر کذب این روایاتی که امامیه براي حلال دانستن ازدواج موقت بيان مي‌دارند، دلالت مي‌نمايد، آن است که هیچ کدام از ائمه اهل بیت و فرزندانشان از طریق ازدواج موقت فرزندی نداشته‌اند. باید دانست که‌ اگر آنان ازدواج موقت را مباح دانسته‌اند حتما به این عمل می‌پرداختند و صدها فرزند را به‌ دنیا می‌آوردند و اسمشان در کتاب انساب ذکر می‌شد. روایاتی که این کتاب‌ها بیان می‌کنند به این طریق است که فلانی مادرش فلانی دختر فلانی است. پس اگر مادرشان کنیز باشد آن‌را ذکر ‌کرده‌اند و ‌گفته‌اند که فلانی مادرش کنیز بوده است، ولی در مورد اين‌كه‌ آن‌ها زن صیغه‌ای داشته‌اند حتی یک مورد هم ذکر نشده است.
و این کتاب‌ها یادآوری می‌کنند که پیامبر صلی الله علیه و سلم با این تعداد از زنان ازدواج کرده و همچنين با اين تعداد از کنیزان همبستر شده است و یا اين‌كه‌ حضرت علی رضی الله عنه  با این تعداد از زنان ازدواج کرده و با آن کنیزك‌ها همبستر شده و اسم و انسابشان ‌را ذکر ‌کرده‌اند، اما هرگز ذکر نشده که آن‌ها حتی یک زن صیغه‌ای داشته‌اند.
و راجع به امام جعفر صادق و ساير ائمه نيز به همين شيوه مي‌باشد. پس اگر این عمل موجود بوده، چرا کتاب‌هایشان از ذکر این عمل سکوت کرده‌اند؟!
 
تحریم نکاح متعه توسط امیر المؤمنین، عمر رضی الله عنه  
اما ادعاي اين‌که نکاح متعه در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم و ابوبکر صدیق رضی الله عنه  مباح بوده و عمر بن خطاب آمده و آن‌را حرام کرده است، باطل و مردود مي‌باشد و هیچ دلیلی براي آن وجود ندارد، مگر الفاظ متشابهی که بدور از ساير ادله‌‌اي که با اين موضوع در ارتباط هستند، مورد اعتماد واقع مي‌شوند.
همانا عمر رضی الله عنه  هنگامی که بالاي منبر رفت و حرام بودن آن‌را اعلان نمود و بعد از این اعلان و آگاهی از مجازاتی که شامل آن‌ها می‌شد، برحذر داشت؛ بايد گفت كه عمر رضی الله عنه  خود آن سخن را نهادینه‌ ننمود، بلکه‌ ایشان بنابر روایتی از جانب پیامبر صلی الله علیه و سلم  بدان تصریح نمود که‌ به صورت منصوص در خطبه‌اش آن‌را آورده است. مثل آنچه که ابن ماجه آن‌را روایت می‌کند. همانا او می‌گوید: «در حقیقت پیامبر صلی الله علیه و سلم سه‌ روز متعه را به ما اجازه داد، سپس آن‌را حرام نمود. قسم به خدا اجازه نمی‌دهم کسی را که محصن است و متعه می‌کند مگر اين‌كه‌ دستور مي‌دهم تا او ‌را سنگسار نمایند یا اين‌كه‌ چهار شاهد برای من بیاورند و بگویند شهادت می‌دهیم که بعد از حرام بودن آن، پیامبر آن‌را حلال نموده است».
این همان چیزی است که عمر فاروق گفته است؛ ایشان همانند سایر حکما جهت تطبيق دستور، قانوني را وضع نموده و یا مجازاتی را بیان داشته که مطابق ماده‌ای از قانون مي‌باشد و بعضی از مردم نسبت بدان بي‌آگاه مانده‌اند.
لازم به‌ ذکر است که‌ هرگز بعد از ارائه‌ی سخنانش کسی پیش وی نیامد تا خلاف اعلامیه‌ی او گواهی بدهدو یا به‌ سخنانش اعتراض وارد نماید و بگوید: چطور امری را که خدا و رسولش حلال کرده است، حرام می‌کنيد؟ همچنان‌که‌ در مسأله‌ی (متعه‌ی حج) با او برخورد نمودند، آن‌گاه که‌ عمر بنا به‌ اجتهاد خود اعلام داشت که‌ می‌خواهد در طول سال (بیت الله‌) خالی از طواف‌گران نباشد، از این‌رو از (متعه‌ی حج) نهی اختیاری نه‌ اجباری نمود. اما با مخالفت جمع زیادی روبرو شد و فتوای او را به‌ عنوان فتوایی غیر ملزم تعبیر نمودند، از این‌رو مسلمانان پیوسته‌ حج تمتع را طبق مشروعیت الهی برای آن در قرآن کریم دنبال می‌نمایند:
{ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ }(بقره / 196)
«كسي از عمره بهره‌مند گردد سپس حجّ را آغاز كند، آنچه از قرباني ميسّر شد (ذبح مي‌كند و به فقراي آنجا مي‌دهد). و كسي كه (قرباني يا بهاي قرباني را) نيابد، سه روز در (ايّام) حجّ، و هفت روز هنگامي كه بازگشت (به خانه و كاشانه خود، بايد روزه بگيرد). اين ده روز كاملي است (كه نبايد از آنها غفلت شود) اين (بهره‌مندي و آغاز از عمره، يا قرباني و يا روزه‌داري) از آن كسي است كه خانواده او اهل مسجدالحرام (يعني ساكنان مكّه و دوروبر آن) نباشد. (تقوا داشته باشيد) و از خدا بترسيد و بدانيد كه خدا داراي كيفر سختي است.»
اين‌كه عمر بنا به اجتهاد خود، ازدواج موقت را حرام اعلام داشت و مجازاتي را براي کسانی که این عمل را انجام می‌دهند، در نظر گرفت، حضرت علی علیه السلام  نيز در خلافتش چنین عملی را انجام داد و در مورد متعه گفت: «کسی را که این عمل انجام دهد باید حد بر وی جاری شود[8].»
گفتنی است که‌ همه‌ي صحابه با این عمل حضرت عمر موافقت نمودند و مخالفتی عرضه نداشتند.
حتی ابن عباس رضی الله عنه  ازدواج موقت را حرام می‌دانسته است، و تنها از اين جهت مخالفت مي‌ورزيد كه ايشان معتقد بودند نکاح متعه‌ در موقع ضروری جایز می‌باشد. و بايد دانست که‌ در مواقع ضروری حرام به‌ مباح تبدیل می‌گردد؛ مانند مردار كه درست نیست به صورت مطلق گفته شود این عمل حلال است.
بلکه گفته می‌شود این عمل (خوردن مردار) به خاطر اضطرار حلال است. و این به معنای این است که اصل بر حرام بودن این اعمال است و این همان چیزی است که از کلام ابن عباس برداشت می‌شود.
اما اين‌كه از حضرت عمر رضی الله عنه  نقل شده كه اعلام داشته: «در زمان رسول خدا صلی الله علیه و سلم  دو متعه (ازدواج موقت، متعه حج) وجود داشته كه من از هر دوی آن‌ها نهی می‌کنم و هر کس این دو عمل را انجام دهد مجازات می‌کنم». این چیزی است که‌ به‌ اشتباه و به صورت کذب به‌ وی نسبت داده‌اند. باید دانست که‌ عمر بن خطاب رضی الله عنه  نسبت به‌ شریعت خداوند عزوجل  جاهل نبوده و عليه حدود الهي به اندازه‌ای که عملی را حرام ‌کند، فتوا نمی‌دهد. و چنان‌که محققان ثابت نموده‌اند مذهب و روش ايشان به این صورت نبوده است، بلکه حضرت عمر رضی الله عنه  علاقه داشتند که حج عمره را به صورت خاص و انفرادی در غیر از ماه‌های حج انجام دهند تا اين‌كه‌ در طول سال خانه خداوند از زائران خالی نباشد.
نسائی از ابن عباس روایت می‌کند كه گفت: شنیدم که حضرت عمر رضی الله عنه  می‌گفت: «به خدا قسم اگر این عمل ازدواج موقت در کتاب خداوند آمده بود و پیامبر آن‌را انجام داده بود، هرگز شما را از آن منع نمی‌کردم.»
اما حدیث صحیحی که از امیر مؤمنان حضرت عمر رضی الله عنه  روایت شده این است که جابر بن عبدالله آن‌را روایت کرده است:
«هنگامی که عمر رضی الله عنه  به خلافت رسید برای مسلمانان خطبه خواند و فرمود: همانا قرآن و رسول همان‌اند که هستند. در زمان پیامبر دو متعه وجود داشت: یکی متعه حج بود، که‌ هم اکنون حج و عمره‌ را از هم جدا می‌سازم، زیرا که‌ این عمل باعث کامل نمودن حج و عمره‌ی شما می‌باشد، و دیگری متعه زنان كه من از آن نهی می‌کنم و دیگران ‌را به خاطر آن مجازات می‌نمايم.[9]»
پس عمر رضی الله عنه  از دو متعه به صورت جدا سخن گفت و آن دو را از نظر حکم با همدیگر جمع نکرد: متعه اول، «متعه حج» كه این عمل در کتاب خداوند ذکر شده است و همچنین در زمان رسول خدا صلی الله علیه و سلم  اتفاق افتاده و حضرت عمر رضی الله عنه  آن‌را تحریم ننمود بلکه به ترک کردنش تشویق نمود که اکنون بدان اشاره کردم. و اما متعه دوم همان ازدواج موقت است و این عمل فقط در خیبر (و به روایت دیگر اوطاس) بود و آن هم فقط برای سه روز انجام شد، سپس تا روز قیامت حرام گشت. و هنگامي كه حضرت عمر این عمل (ازدواج موقت) را حرام نمود، هیچ صحابه‌ای مخالف عمل وی نبود و اگر ممانعتش صحیح نبود مخالفانی نسبت به نظریه‌اش یافت می‌شد. همچنان که در متعه حج با وی مخالف بودند.
گفتنی است که‌ تحریم امری همچون ازدواج موقت بیشتر از هر چیزی دیگری باید مخالف و معارض می‌داشت، زیرا طبیعت انسان بدان علاقه‌ دارد و شیفته‌ی آن است، از این‌رو اگر کوچک‌ترین دلیلی برای اباحه‌ی آن می‌داشتند، حتما به‌ مخالفت عمر رضی الله عنه  می‌پرداختند و در برابر نظریه‌ی او قیام می‌نمودند؛ باید گفت که‌ اضافه‌ بر آن، مردم آن برهه‌ بیش از هر برهه‌ای دیگر، حق و حقیقت را دوست می‌داشتند و با تمام جرأت دین را توضیح می‌دادند و از سرزنش هیچ توبیخ کننده‌ای واهمه‌ نداشتند! حال چرا باید در برابر عمر رضی الله عنه  ساکت بمانند و به‌ مخالفت وی نپردازند؟ نکته‌ی دیگر این‌که‌ امت اسلامی در مسأله‌ی تحریم ازدواج موقت نه‌ متعه‌ی حج با او موافقت نمودند، و در صورتی که‌ کوچک‌ترین دلیلی برای اباحه‌ی آن می‌یافتند، هرگز به‌ چنین موافقتی دست نمی‌یافتند، زیرا طبیعت انسان خواهان مخالفت است نه‌ موافقت. حال سؤال ما این است که‌ چگونه‌ پیشینیان و نسل‌های بعد از آنان روی مسأله‌ای به‌ توافق می‌رسند، اگر آن مسأله‌ حقی صریح و روشن نبوده‌ است؟
 
موضع‌گیری یگانه و آیات مقطعه
از عجیب‌ترین موافقات این است که بسیاری از اصول امامیه و اساسیات دیني‌شان دلیلي از قرآن ندارند مگر دلیل متشابهی که از سياق واقعي خود بيرون آورده شده است: به عنوان نمونه:
خمس: برای آن دلیلي ندارند مگر یک آیه‌ي متشابه که خداوند متعال می‌فرماید:
{ وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ }(انفال / 41)
« (اي مسلمانان!) بدانيد كه همه غنائمي را كه فراچنگ مي‌آوريد، يك پنجم آن متعلّق به خدا و پيغمبر و....» 
 
عصمت: {إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا }(الأحزاب:33)
« خداوند قطعاً مي‌خواهد پليدي را از شما اهل بيت (پيغمبر) دور كند و شما را كاملاً پاك سازد».  
متعه: { وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (٢٤)}(نساء / 24)
« ‏ و زنان شوهردار (بر شما حرام شده‌اند) مگر زناني كه (آنان را در جنگ ديني مسلمانان با كافران) اسير كرده باشيد، كه (در اين صورت نكاح شوهران كافرشان با اسارت لغو مي‌گردد و بعد از زدوده شدن رحم ايشان،) براي شما حلال مي‌باشند. اين را خدا بر شما واجب گردانده است (پس آنچه را كه او بر شما حرام نموده است حرام بدانيد و آن را مراعات داريد). براي شما ازدواج با زنان ديگري جز اينان (يعني جز زنان مؤمن حرام) حلال گشته است و مي‌توانيد با اموال خود (از راه شرعي) زناني را جويا شويد و با ايشان ازدواج كنيد (بدان شرط كه منظورتان زنا و دوست‌بازي نباشد و) پاكدامن و از زنا خويشتندار باشيد. پس اگر با زني از زنان ازدواج كرديد و از او كام گرفتيد، بايد كه مهريّه او را (چنان كه مقرّر است بدون كم و كاست و در موعد خود) بپردازيد، و اين واجبي (از واجبات الهي) است. و بعد از تعيين مهريّه، گناهي بر شما نيست در آنچه ميان خود بر آن توافق مي‌نمائيد (مثلاً اين كه همسر با رضا و رغبت از مقداري از مهريّه خود چشم‌پوشي كند و يا شوهر مشتاقانه مقداري بر اندازه مهريّه بيفزايد). بيگمان خداوند (پيوسته بر مصالح بندگان خود) آگاه (و در احكامي كه براي آنان وضع مي‌نمايد) حكيم بوده (و مي‌باشد).»
زیارت مرقدها:
{ وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا (٢١)}(کهف / 21)
« ‏ همان گونه (كه آنان را به خواب طولاني فرو برديم، و از آن خواب عميق بيدارشان نموديم، مردمان شهر را) هم متوجّه حالشان كرديم، (بدان گاه كه ميان خود درباره رستاخيز كشمكش داشتند) تا بدانند كه وعده خدا (درباره رستاخيز و زندگي دوباره) حق است، و اين كه بدون شكّ قيامت فرا مي‌رسد. (در نتيجه ديدن ايشان، اهل شهر به خدا و روز رستاخيز ايمان آوردند. سپس خداوند اصحاب كهف را به هنگام ديدار مردم از ايشان، در ميان غار مي‌راند. مردمان درباره ايشان دو گروه شدند: بعضي از آنان) گفتند: بر (درِ غار) ايشان ديواري درست كنيد (تا كسي به غار نرود. چرا كه نمي‌دانيم آنان مرده‌اند يا دوباره به خواب عميق فرو رفته‌اند) و پروردگارشان آگاه‌تر از (هر كسي به) وضع ايشان است. برخي ديگر كه اكثريّت داشتند، گفتند: بر (درِ غار) ايشان پرستشگاهي مي‌سازيم.»
بداء:
{ وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ (٤٢)}(رعد / 42)
« ‏ كساني پيش از آنان (درباره پيغمبران) توطئه‌ها كرده‌اند و نقشه‌ها كشيده‌اند (و توطئه‌هايشان خنثي و نقشه‌هايشان نقش بر آب شده است) و طرحها و نقشه‌ها همگي از آن خدا است (و مسلّماً توطئه‌ها و نقشه‌هائي كه هم‌اينك نيز كافران براي مبارزه با تو مي‌كنند و مي‌كشند، خنثي و بي‌نتيجه مي‌گردد). خدا از كار و بار هر كسي آگاه است (و لذا از حيله حيله‌گران چون ايشان هم بي‌خبر نمي‌باشد) و كافران خواهند دانست كه پايان نيكوي اين جهان (و سعادت مينوي آن جهان) از آن كيست.»
و براي پاره‌ي دیگر به آیات مقطعه یا آیاتی که جدای از ساختار ساير آيات است و یا موضوعی که به خاطر ظاهر آن محل جمع شده است، تمسک می‌جویند.
و این روش تمامي گروه‌ها و ادیان دیگری است که راجع بدانها بیان داشتیم و این دلیل بطلان آنان است.
زيرا آنچه وسیله‌ي اثبات باطل است، نمی‌تواند وسیله‌ي اثبات حق باشد، و قرآن همان وسيله‌ي فرقان است؛ فرقان صیغه مبالغه و از ماده‌ي تفريق و از هم جدا کردن است به اين معني كه جدا سازی قرآن ميان حق و باطل همان جداکننده‌ي واضح و روشن براي هر چيزي مي‌باشد، و آيات متشابه نمي‌توانند به عنوان فرقان ميان حق و باطل واقع شوند.
این گروه‌ها و ادیان‌ها همگی در استدلال به آيات متشابه مشترک هستند و از اين‌رو كه اساس دین ما بر مبنای محکمات است نه متشابهات، از آن‌ها جدا می‌شویم. و این همان فرقاني است که ما بنابر آن، یقین و جزم داریم که بر حق مبین و آشکار هستیم و از منحرفان نمي‌باشيم.
والحمد لله‌ رب العالمین


[1]- از محمد صدر درباره ازدواج موقت سؤال شد؟ پس پاسخ داد: مسأله (173) این از ضروریات مذهب است و کسی که آن را انکار کند، از مذهب تشیع به مذهب تسنن یا به ملت (مذهب) دیگری خارج شده است و به چیزی غیر از آنچه که خدا در کتاب ارجمندش آورده است، گراییده است. (مسائل و ردود / جزوء چهارم ص 41). پس در حکم بین ازدواج موقت و شیعه امامیه تساوی برقرار است.
[2]- الأصل في الأشياء..؟ ولكن المتعة حرام – سائح علي حسين ص90.
[3]- همان ص 89-90.
[4] برخی از علما گفته‌اند: رخصت تنها یک مرتبه‌ و آن هم در غزوه‌ی خیبر عرضه‌ شد، سپس همراه با گوشت الاغ اهلی حرام گشت، همچنان‌که‌ روایتی به‌ نقل از علی رضی الله عنه  صحت آن‌را بیان داشته‌ است؛ اما روایت مربوط به‌ غزوه‌ی حنین نمی‌تواند به‌ عنوان دلیلی بر تکرار این عمل واقع گردد؛ زیرا قضیه‌ فراتر از آن نیست که‌ تصحیفی از جانب برخی از راویان صورت گرفته‌ است و کلمه‌ی (خیبر) را به‌ (حنین) تبدیل کرده‌اند، با توجه‌ به‌ این‌که‌ در گذشته‌ از نقطه‌ و حرکات استفاده‌ نمی‌کردند؛ همانا کمله‌ی (حنین) از نظر شکل کاملا با (خیبر) شباهت دارد! به‌ ویژه‌ این‌که‌ حرف (ن) بدور از نقطه‌ بسیار با حرف (ر) شباهت دارد!! اما راجع به‌ روایت مربوط به‌ لفظ (اوطاس) نیز باید گفت که‌ تغییر در معنی صورت گرفته‌ است؛ با توجه‌ به‌ این‌که‌ راوی روایت را بدین گونه‌ گزارش داده‌‌ است: (صلى رسول الله  صلی الله علیه و سلم  إلى عنَزَة) کلمه‌ی عنَزه‌ را به‌ عنْزه‌ یعنی به‌ سکون نون بیان داشته‌ و در مرحله‌ی بعدی معنی آن‌را نقل نموده‌ و گفته‌اند: (صلى رسول الله  صلی الله علیه و سلم  إلى شاة)‍. خداوند متعال بهتر از هر کسی به‌ این مسایل آگاهی دارد.
 
[5] زیدیه‌ گروهی از شیعه‌ هستند که‌ قسمت زیادی از اهل یمن را تشکیل می‌دهند؛ آنان معتقد هستند که‌ زید بن علی بن حسین نه‌ برادرش محمد بن علی امام می‌باشد، مبنی بر این‌که‌ امامت شایسته‌ی کسی است که‌ مردم را بدان فرا خواند و با شمشیر بیرون رود. آنان صحابه‌ را بزرگ می‌شمارند و رضایت خود را نسبت به‌ اصحاب اعلام می‌دارند.
[6] مسند امام زید ص 271 ط مکتبة الفکر در صنعا و در الکتب العلمیه /بيروت؛ الأصل في الأشياء..؟ولكن المتعة حرام : سائح علي حسين ص110.
([7]) تهذيب الأحكام 7/251، والاستبصار3/142.
الروض النضیر 4/213 به نقل از حکم ازدواج موقت در فقه اسلامی ص 254 مصطفی علوان سامرائی [8]
[9] ابوجعفر طحاوی در (شرح معانی الاثار 2/144) آن‌را روایت کرده‌ است. و چنان‌که‌ در (تذكرة الحفاظ 1/365) ‌آمده‌، نسائی به‌ ضعف آن روایت اشاره‌ داشته‌ و گفته‌ است: این روایت، حدیثی معضل می‌باشد. گفتنی است که‌ این روایت از جابر نیز روایت شده‌ که‌ بیانگر اضطراب و ضعف حدیث می‌باشد و همچنین بیانگر این است که‌ راویان در مورد آن به‌ اشتباه افتاده‌اند. و کسانی دیگر نیز در این مورد نکاتی را یادداشت نموده‌اند.

از کتاب:
استدلال های باطل شیعه  از قرآن و بیان بطلان آن،  مؤلف: دکتر طه حامد دلیمی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

امام ذهبي رحمه الله درکتاب "التمسك بالسنن والتحذير من البدع" گفته است: "أما مشابهة الذِّمة في الميلاد، و الخميس، و النيروز، فبدعة وحشة"، يعنى: "شباهت با کفار در عيد ميلاد وپنچ شنبه (که از عيد نصاري محسوب مي شود) وعيد نوروز از جمله ي بدعتها دور از اسلام بشمار ميرود".

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 11025
دیروز : 3293
بازدید کل: 8246370

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010