Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: " من لا يرحم الناس لا يرحمه الله " (متفق عليه)، يعنى: " كسى كه به مردم رحم نميكند خداوند نيز به او رحم نميكند ".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > حکمت تعدد زوجات پيامبر صلى الله عليه و سلم

شماره مقاله : 7825              تعداد مشاهده : 332             تاریخ افزودن مقاله : 21/8/1389

حکمت تعدد زوجات پيامبر صلى الله عليه و سلم 

در تعدد زوجات پيامبر صلى الله عليه و سلم چند حكمت وجود دارد:
1- حكمت تعليمي: اين حكمت هدف اساسي تعدد زوجات رسول صلى الله عليه وسلم را تشكيل مي دهد چون ايشان بدين وسيله توانستند براي زنان معلماني تربيت كنند كه احكام شرعي را به آنها بياموزند، زيرا نيز همانند مردان تكاليفي فرض شده است، و بسياري از زنان از پرستش بعضي از امور شرعي، بخصوص مسائلي كه به زنان تعلق داشت همانند احكام حيض، نفاس، جنايت و مسائل زناشويي و ديگر احكام، از رسول صلى الله عليه وسلم خجالت مي كشيدند و بسيار مشكل بود كه يك زن بر حياي خود غلبه نموده و اين مسائل را از پيامبر بزرگوارمان سوال كند و مي دانيم كه در بعضي اوقات اين امر اتفاق مي افتاد، و در مقابل، رسول صلى الله عليه وسلم قرار داشت كه در اخلاق خود به حياء كامل آراسته بود، و بر طبق روايتهاي كتب سنت حياء و شرم او از حياء دوشيزه اي كه در چادر خود پنهان شده بيشتر بود (اشد حياء من العذراء في خدرها). 
در نتيجه ايشان نمي توانست به همه سوالاتي كه از سوي زنان متوجه او مي گرديد با صراحت كامل پاسخ گويد. و اين باعث مي شد كه جواب خود را به صورت كنايه بيان كند، كه در اين صورت نيز منظور ايشان در بعضي از اوقات توسط زنان فهم و درك نمي شد. عايشه رضى الله عنها روايت مي كند كه روزي يكي از زنان انصار در مورد چگونگي غسل حيض از رسول صلى الله عليه وسلم پرسش نمود و ايشان چگونگي غسل را براي او بيان كرد، و گفت: ((قطعه اي پارچه معطر برگير و با آن خود را تميز كن.)) و زن پرسيد: ((چگونه با آن خود را تميز كنيم؟)) 

و رسول صلى الله عليه وسلم جواب داد: ((با آن خود را تميز كن.)) 

و زن گفت: ((اي رسول خدا چگونه با آن خود را تميز كنم؟))

و ايشان فرمود: ((سبحان الله با آن خود را تميز كن.))

عايشه ادامه مي دهد كه: ((دست او را گرفته و بسوي خود كشيدم و به او گفتم كه: آن را در كدام مكان بگذار، و آثار خون را با آن پاك كن، و با صراحت تمام مكان آن را براي آن زن شرح دادم.))



پس مي بينيم كه چگونه ايشان از بيان صريح اين مسائل خجالت مي كشيدند و در مقابل نيز عده قليلي از زنان بودند كه مي توانستند بر شرم و حياي خود غلبه نموده، و به صورت آشكار و بي پرده سوال خصوصي خود را از رسول صلى الله عليه وسلم بپرسند.



و اين گونه سوالات ناخوشايند همواره وجود داشتند كه بعدها همسران طاهره رسول صلى الله عليه وسلم مسئوليت جواب دادن آنان را به عهده گرفتند. و به همين دليل عايشه رضى الله عنها مي فرمايد: ((خداوند زنان انصار را بيامرزد. چون هرگز حيا و خجالت باعث جلوگيري از فقيه شدن آنان در دين نگشت.))

و برخي از اين زنان در تاريكي و به هنگام شب نزد ام المومنين عايشه مي آمدند تا در مورد برخي از امور دين و احكام حيض و نفاس و جنايت و ديگر امور از او سوال كنند. آنها همسران رسول صلى الله عليه وسلم را بهترين آموزگاراني مي يافتند كه مي توانستند آنان را توجيه نموده، و از طريق آنان زنان بسياري در دين خداوند فقيه گشتند. و نيز بر همگان آشكار است كه سنت مطهر فقط و فقط به سخنان رسول صلى الله عليه وسلم محدود نمي شود. بلكه سنت عبارت است از قول، فعل و تقرير ايشان صلى الله عليه وسلم و همه اين مسائل تشكيل دهنده شرعي هستند كه اتباع آن بر همه امت واجب مي باشد.

در نتيجه بايد پرسيد: چه كسي به جز همسران او كه خداوند آنان را تكريم نموده و امهات المومنين لقب يافته اند و در دنيا و آخرت همسران رسول صلى الله عليه وسلم خواهند بود مي تواند افعال و اخبار آن بزرگوار را براي ما نقل كند؟ و بدون شك فضل و تمجيد در نقل جميع احوال، افعال و حركات منزلي رسول صلى الله عليه وسلم به همسران او بر مي گردد. و اين چنين بود كه آن همسران گرامي به معلمان و محدثاني تبديل شدند كه سنت و طريقت رسول خدا را نقل و نشر نموده، و به قدرت حفظ، نبوغ و ذكاوت مشهور و زبانزد خاص و عام شدند.



2- دوم: حكمت تشريعي

به عنوان مثال در اين باب مي توان از بدعت فرزند خواندگي (تبني) كه در مجتمع جاهليت قبل از اسلام رايج بود نام برد. اين مسئله به صورت عادت در آمده بود كه جدا شدن از آن به سادگي امكان نداشت. يك شخص از آنان پسري را كه از صلب و تيره اش نبود به فرزند خواندگي مي پذيرفت، و در اين تبني او را فرزند حقيقي خود مي خواند كه با فرزندان حقيقي و نسبي اش از لحاظ نسب در يك رديف قرار داشت و از لحاظ ميراث، طلاق، ازدواج و محرم شدن و همه امور ديگر با آنان هيچ گونه فرقي نداشت. و اين مسئله بصورت ديني تقليدي در آمده بود كه در تمامي جامعه جاهليت اعمال مي شد. و حتي شخص به فرزند خوانده اش مي گفت: ((تو پسر من هستي از تو ارث مي برم و از من ارث خواهي برد)).



و اين چنين بود كه زيد بن حارثه به فرزند خواندگي رسول صلى الله عليه وسلم در آمد و از آن روز همه مردم او را ((زيد بن محمد)) مي خواندند. بخاري و مسلم از عبدالله بن عمر رضى الله عنها روايت مي كنند كه گفت: زيد بن حارثه در خدمت رسول صلى الله عليه وسلم بود و ما او را به جز ((زيد بن محمد)) به نام ديگري نمي خوانديم، تا اينكه اين عبارات قرآن نازل شد: )ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ )(الأحزاب: من الآية5)

(معني): ((آنان را بنام پدرانشان بخوانيد كه اين نزد خداوند عدل و نيكويي است.)) در نتيجه رسول صلى الله عليه وسلم به زيد فرمودند ((انت زيد بن حارثه بن شراحيل)). (معني): تو زيد پسر حارثه پسر شراحيل هستي. و ايشان دختر عمه خود ((زينب بنت جحش الاسديه)) را به همسري او در آورد، و مدت زيادي را با او زندگي كرد، اما ديري نپاييد كه روابط زناشويي آنان رو به تيرگي گذشت.

و سرانجام بر اساس حكمتي كه خداوند آن را اراده كرده بود، زيد، زينب را طلاق داد، و خداوند به رسول صلى الله عليه وسلم دستور داد تا با زينت ازدواج كند تا بدعت فرزند خواندگي و شالوده جاهليت از بيخ و بن كنده شده و اساسي اسلامي بجاي آن بنشيند.



و اين ازدواج به امر خداوند انجام گرفت و آن گونه كه دروغگويان و تهمت زنان و دشمنان خداوند مي گويند، هيچ انگيزه شهواني و هوا جويانه در پشت سر نداشت، بلكه اين ازدواج در جهت غرضي نبيل و هدفي شريف به وقوع پيوست كه همان ابطال عادات و تقاليد جاهليت بود. و خداوند عزوجل غرض از اين ازدواج را اين گونه عنوان مي دارد:

(لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً)(الأحزاب: من الآية37)

(معني): ((تا پس از اين، مومنان در ازدواج با زنان پسر خوانده هاي خود كه آنها را طلاق داده اند بر خود گناه و سختي نبينند.))و بخاري از زينب رضي الله عنها روايت مي كند كه ايشان به اين ازدواج بر ساير زنان رسول صلى الله عليه وسلم افتخار نموده و به ايشان مي گفت: ((كه شما را خانواده هايتان به ازدواج در آوردند، اما ازدواج من به امر خدا از بالاي هفت آسمانش بود.))

اين ازدواج به امر خداوند حكيم و براي اثبات شرعي نوين بود. پس سبحان و منزه خدايي كه حكمت او آن قدر دقيق است كه عقول و افهام، آن را احاطه نتواند كرد و چه زيبا مي فرمايد:

) وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً)(الاسراء: من الآية85)(معني): ((و از علم بجز مقداري اندك، بهره نبرده ايد.))



3- حكمت اجتماعي

حكمت سوم تعدد زوجات رسول صلى الله عليه وسلم حكمت اجتماعي است، مي توان به وضوح از خلال ازدواج ايشان با دختر صديق اكبر (ابي بكر) رضى الله عنه، و سپس ازدواج ايشان با دختر فاروق (عمر)رضى الله عنه دريافت. و مي بينيم كه چگونه پيوند مصاهره (دامادي) و نسب ايشان با قريش، و ازدواج آن بزرگوار با بسياري از زنان آنان، بين اين قبايل پيوندي ناگسستني به وجود مي آورد، و باعث مي شود تا همه قلبها با ايمان، تعظيم و اجلال تمام، حول او و دعوتش گرد آيند.

رسول صلى الله عليه وسلم با عايشه دختر عزيزترين و محبوبترين اشخاص نسبت به وي يعني ابوبكر صديق ازدواج نمود. ابوبكر صديق رضى الله عنه سرمدار و پيشتاز مجيبان دعوت اسلام بود كه جان و مال خود را در راه نصرت دين خداوند و دفاع از رسول او تقديم كرده بود، و انواع آزار و اذيت را در راه اسلام متحمل شده بود تا جايي كه پيامبر عليه الصلاه و السلام همان گونه كه ترمذي در فضل ابوبكر عنوان مي كند، مي گويد: ((ما لاحد عندنا يد الا وقد كافيناه بها ما خلا ابابكر فإن له عندنا يداً يكافيه الله تعالي بها يوم القيامه)).

(معني): ((هيچ كس بر ما نيكي و احسان نكرد مگر اين كه نيكي او را جبران كرديم، بجز ابوبكر كه احسان و نيكي هاي بيشمار او را خداوند در روز قيامت پاداش خواهد داد.))

و باز مي فرمايد: ((ما نفعي مال احد قط ما نفعي مال ابي بكر وما عرضت الإسلام علي أحد إلا كانت له كبوه (اي تردد وتلكو) إلا أبابكر فإنه لم يتلعثم ولو كنت متخذا خليلاً لاتخذت أبابكر خليلاً، ألا و إن صاحبكم خليل الله تعالي)).

(معني): ((هيچ مالي به اندازه مال ابي بكر به من نفع نرساند، و اسلام را بر هيچ كس عرضه نكردم مگر اينكه در قبول آن متردد بود، بجز ابوبكر كه در قبول آن هيچ درنگي نكرد. و اگر قرار بود كه من خليلي برگيرم، همانا ابوبكر را به عنوان خليل بر مي گرفتم. ولي بدانيد كه اين صاحب شما خليل خداوند است)) (رواه الترمذي).

در نتيجه رسول صلى الله عليه وسلم در اين دنيا براي ابوبكر هيچ پاداشي را لايق تر از اين نديد كه با دختر او ازدواج نموده، و ميان خود و او رابطه دامادي و خويشاوندي به وجود آورد، تا اين رابطه بر صداقت و پيوند طولاني و ناگسستني آنان بيافزايد. به همين صورت آن بزرگوار، با حفصه دختر عمو ازدواج نمود كه اين پيوند پاداشي بر اسلام، صدق، اخلاص، و از خود گذشتگي عمررضى الله عنه در راه اين دين بود. عمررضى الله عنه همان قهرمان اسلام است، كه با مسلمان شدنش خداوند، اسلام و مسلمانان را عزت بخشيده و معالم دين را به اهتزاز در آورد. در نتيجه پيوند پيامبر صلى الله عليه وسلم با او از طريق داماديش، بهترين پاداشي بود كه جانبازي او در راه دين اسلام را جوابگو بوده، و لياقت او را به اثبات مي رساند، و اين گونه بود كه ايشان بين عمر و وزير اول خود ابوبكر در نيل به اين شرف، مساواتي شايسته ايجاد نمود. چون ازدواج ايشان با دختران اين دو صحابي بزرگ به منزله شرفي بزرگ، و منت و پاداشي عظيم براي آنان بود كه در اين دنيا هرگز نمي توانست بصورتي زيباتر و بهتر از آن، زحمات آن دو يار را جوابگو باشد. پس چه جليل است سياست آن بزرگوار صلى الله عليه وسلم و چه زيباست وفايش به وفاداران مخلص خود.

مثال ديگر اين سياست جليل نبوي را مي توان در چگونگي تكريم نمودن عثمان و علي رضى الله عنه مشاهده نمود. كه ايشان را با تزويج دختران خود به آنان با زيبايي تمام اكرام مي كند. . و اين چهار يار، بزرگترين اصحاب ايشان بودند كه پس از وفات رسول صلى الله عليه وسلم منصب خلافت آن بزرگوار را بدست گرفته و در راه توسعه دين و دعوت اسلامي به پيش تاختند. پس حكمت را بنگريم كه چگونه جلوه مي كند، و آن حكيم را ببينيم كه به كجا مي نگرد.



4- حكمت سياسي

رسول صلى الله عليه وسلم به جهت الفت دادن قلوب و جذب و جمع قبايل بر گرد خود به ازدواج با برخي از بانوان مبادرت نمودند. و آشكار است كه ايجاد پيوند زناشويي با زني از زنان يك قبيله يا عشيره چگونه ارتباطي بين آن قبيله و فرد بوجود مي آورد، و طبيعتاً فرد مي تواند از افراد آن قبيله جهت نصرت و حمايت خود دعوت به عمل بياورد. پس بياييد تا براي اين مسئله مثلهايي بياوريم تا غرض از اين حكمت نمايان گردد:



1- رسول صلى الله عليه وسلم با جويريه بنت الحارث، سرور بني المصطلق ازدواج كرد. جويريه همراه با قوم و عشيره خود به اسارت مسلمانان در آمده بود، و پس از اسارت مي خواست با دادن فديه خودش را رها سازد، در نتيجه نزد رسول صلى الله عليه وسلم آمده و از ايشان درخواست كمي مال نمود تا بتواند مبلغ فديه را بپردازد و رسول صلى الله عليه وسلم به او پيشنهاد نمود كه فديه او را بپردازد و با او ازدواج كند و او نيز اين پيشنهاد را قبول كرد، و آن بزرگوار با او ازدواج نمود. چون اين خبر به گوش مسلمانان رسيد اظهار داشتند كه: ((چگونه خويشان كساني كه رسول صلى الله عليه وسلم داماد آنان شده است، در اسارت ما باشند؟))

و نتيجتاً همه اسراء را آزاد كردند. و همگامي كه بنوالمصطلق اين بزرگي، شهامت و جوانمردي را از رسول صلى الله عليه وسلم و مسلمانان مشاهده نمودند، همگي مسلمان شدند و در زير لواي اين دين خداوندي قرار گرفتند و ايمان خود را نشان دادند.

پس مي بينيم كه اين ازدواج چه بركت بزرگي براي جويريه و قوم و عشيره اش به همراه داشت چون اين ازدواج سبب اسلام و آزادي همه آنان گرديد و جويريه خوش يمن ترين زنان براي قبيله اش بود. و در صحيح بخاري از عايشه آمده است كه فرمودند: رسول خدا زنان قوم بني المصطلق را به اسارت در آورد، و پس از اخراج خمس، آنان را بين جنگجويان تقسيم نمود و قسمت سواره دو سهم و پياده يك سهم افتاد و در اين ضمن ((جويريه بنت حارث)) نصيب و قسمت ((ثابت بن قيس)) گرديد. در نتيجه جويريه نزد رسول صلى الله عليه وسلم آمده و گفت: اي رسول خدا، من جويريه دختر حارث، سرور قوم بني المصطلق مي باشم و مي داني كه چه بر سر من آمده است، و ثابت قيمت آزادي مرا ((نه (9) اوقيه)) قرار داده است، پس جهت آزاديم به من كمك كن. و رسول صلى الله عليه وسلم در جواب فرمودند: ((آيا بهتر از آن را مي خواهي؟))

و او جواب داد: و آن چيست؟

و رسول صلى الله عليه وسلم فرمودند: ((همه مبلغ مذكور را من مي پردازم و با تو ازدواج مي كنم.))

و او هم جواب داد: ((بلي اي رسول خدا)). و رسول صلى الله عليه وسلم فرمودند: پس تمام است و من اين كار را كردم.)) و اين خبر بزودي ميان مردم پخش شد و گفتند: چگونه خويشان رسول خدا در اسارت ما باشند؟ در نتيجه همه زنان بني المصطلق را كه در اسارت داشتند آزاد نمودند كه تعداد آنها به صد خانواده مي رسيد. و همه اين امور به يمن ازدواج رسول صلى الله عليه وسلم با دختر رهبر قوم بني المصطلق بود.



2- و به همين صورت رسول صلى الله عليه وسلم با ((صفيه بنت حيي بن اخطب)) كه پس از قتل شوهرش در غزوه خيبر به اسارت در آمده و در سهم بعضي از مسلمانان افتاده بود، ازدواج نمود، چون اهل راي و مشورت گفتند: ((اين زن بانوي بني قريظه است و فقط شايسته رسول صلى الله عليه وسلم مي باشد.)) در نتيجه مسئله را به رسول صلى الله عليه وسلم پيشنهاد نمودند و ايشان صفيه را پيش خوانده و او را در انتخاب ميان اين دو امر مخير نمود:



الف) او را آزاد ساخته و با او ازدواج كند تا همسر او باشد.

(ب) او را آزاد كند تا به اهل و خويشاوندانش بپيوندد.

پس صفيه امر اول مبني بر آزادي و ازدواجش با رسول صلى الله عليه وسلم را انتخاب نمود، كه اين مسئله به علت جلال منزلت، عظمت و خوشرفتاري رسول صلى الله عليه وسلم بود، در نتيجه ايشان مسلمان شده، و با اسلام او تعداد زيادي از مردم، نيز مسلمان شدند.

روايت مي شود هنگامي كه صفيه نزد رسول صلى الله عليه وسلم رفت ايشان به او گفت: ((پدر تو در بين يهوديان كماكان سرسخت ترين دشمنان من بود، تا اينكه خداوند او را از بين برد. و صفيه جواب داد: ((خداوند در كتابش مي گويد:(وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى )(الأنعام: من الآية164).

(معني): ((و هيچ كس گناه كس ديگر را بدوش نخواهد كشيد.))

رسول صلى الله عليه وسلم به او گفت: انتخاب كن، اگر اسلام را انتخاب كردي تو را براي خودم نگاه مي دارم، و اگر دين يهود را انتخاب كردي ممكن است تو را آزاد كنم تا به قوم خود بپيوندي.))

و او جواب داد: ((ميل اسلام دارم، و حتي قبل از شنيدن اين سخنان نيز، تو را تصديق كرده بودم، من نه به يهوديت ميلي، و نه در آن پدر و برادري دارم. تو مرا مخير نمودي كه بين كفر و اسلام، يكي را انتخاب كنم، پس خداوند و رسول او را بهتر از آزادي و بازگشت بسوي قوم خود مي بينم.)).

در نتيجه رسول صلى الله عليه وسلم او را نزد خود نگاه داشت.



3- و به همان صورت ايشان با ام حبيبه (رمله بنت ابي سفيان) ازدواج كرد. ابوسفيان در آن زمان از مشركان بوده، و از سرسخت ترين دشمنان رسول صلى الله عليه وسلم بشمار مي رفت. ام حبيبه دختر او در مكه مسلمان شده و همراه با شوهرش براي حفظ دين خود به حبشه مهاجرت كرده بود. و هنگامي كه همسرش در آن سرزمين وفات يافت، ايشان تنها و بدور ياور باقي ماند، و هنگامي كه رسول صلى الله عليه وسلم از اين مسئله آگاه شد، شخصي را نزد نجاشي پادشاه حبشه فرستاد تا ام حبيبه را به ازدواج ايشان در آورد، و نجاشي اين مسئله را به او ابلاغ نمود، و يا شنيدن اين خبر ام حبيبه بسيار شادمان گشت. چون به علت بي كسي اگر نزد پدرش ابوسفيان باز مي گشت، او را مجبور به مرتد شدن و كفر نموده، و يا او را عذاب مي دادند پس مهر او را چهارصد دينار به اضافه هدايايي نفيس قرار داد، و هنگامي كه به مدينه منوره باز گشت، رسول صلى الله عليه وسلم با او ازدواج نمود، و چون اين خبر به گوش ابوسفيان رسيد، به اين ازدواج اعتراف كرده و گفت: (هو الفحل لا يقدع انفه)( مثل عربي است كه براي بيان نجابت و كرامت كسي گفته مي شود و معناي اصطلاحي آن اين است: ((او كريمي است كه در نجابت و كرامتش خدشه اي وارد نيست.)). ابوسفيان پيامبر را موجب افتخار خود مي دانست، و هرگز منزلت او را انكار نكرد، تا اينكه خداوند او را بسوي اسلام هدايت نمود.

و در اينجا است كه حكمت جليلي كه از ازدواج رسول صلى الله عليه وسلم با دختر ابوسفيان نتيجه مي شود، به زيبايي تمام نمايان مي گردد. اين ازدواج باعث تخفيف آزار مسلمانان توسط مشركين گشت. چون پس از اينكه ميان رسول صلى الله عليه وسلم و ابوسفيان پيوند و قرابت بوجود آمد، با اينكه ابوسفيان در آن زمان سرسخت ترين بني اميه در دشمني با رسول صلى الله عليه وسلم و مسلمانان بشمار مي رفت، اين ازدواج باعث الفت گرفتن او و قوم و عشيره اش با اسلام شد. و رسول صلى الله عليه وسلم به پاداش ايمان و هجرت ام حبيبه كه همراه با دينش به حبشه مهاجرت كرده بود او را براي خود برگزيد تا بدين وسيله او را تكريم كرده باشد. و پس از اينكه در مورد حكمت تعدد زوجات رسول صلى الله عليه وسلم سخن رانديم. بياييد كمي هم در مورد ((امهات المومنين)) يعني زنان آن حضرت صحبت كنيم. خداوند تعالي اين زنان را براي حبيب خود اختيار نمود و آنان را با اين شرف بزرگ يعني انتساب به سرور پيامبران اكرام نمود، و آنان را برگزيده زنان و مادران مومنان قرار داد تا احترام و تعظيم آنان همواره محفوظ بوده، و ازدواج با آنان را پس از فوت رسول صلى الله عليه وسلم به هدف تكريم آن بزرگوار حرام دانست. و چه زيبا فرمود:(النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ )(الأحزاب: من الآية6)(معني): ((پيامبر اولي و سزاوارتر به مومنان است از خود آنها، و زنان پيامبر مادران مومنان هستند.)) همچنين فرمود:(وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيماً)(الأحزاب: من الآية53)(معني): ((و شما هرگز نبايد رسول خداوند را اذيت و آزار كنيد، و همچنين هرگز نبايد پس از او با زنان او ازدواج كنيد. چه به راستي اين مسئله نزد خداوند بسيار بزرگ است.))

علامه قرطبي در تفسير خود ((الجامع لاحكام القرآن)) مي گويد: ((خداوند زنان پيامبرش را به اين شرف بزرگ نائل نمود كه آنان را امهات المومنين (مادران مومنان) قرار داد و به اين صورت، بزرگداشت، به پاكي ياد كردن، اجلال، و حرمت ازدواج آنان بر مردان را واجب نمود تا بدين طريق پيامبرش را تكريم و آنان را تشريف كرده باشد.))



والله اعلم

وصلي الله وسلم علي محمد و علي آله و اتباعه الي يوم الدين

سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

امير المؤمنين على بن ابى طالب رضی الله عنه فرمود: كفى بالعلم شرفاً أنه يدعيه من لا يحسنه ويفرح إذا نسب إليه من ليس من أهله، وكفى بالجهل خمولاً، أنه يتبرأ منه من هو فيه ويغضب إذا نسب إليه. [در شرف علم همين بس كه كسى كه نيكو نمى داندنش دعوى آن كند و چون او را به آن علم نسبت دهند شادمان گردد، هر چند از زمره عالمان نباشد، و بى ارجى جهل را همين بس كه حتى جاهلان از آن بيزارى مى جويند و چون جاهلى را جاهل خطاب كنند خشمگين گردد.] (ترجمه معجم الادباء ياقوت حموى، مترجم عبد المحمد آيتى)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 8912
دیروز : 3293
بازدید کل: 8244257

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010