Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

عَنِ النَّبِيّ صلی الله علیه و سلم قَالَ: إِنَّ أَدْنَى الرِّيَاءِ الشِّرْكُ. (متفق عليه). «رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: همانا كمترين و نازلترين درجه ريا و ظاهر، شرك به خداوند است». 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>علوم قرآن>سوره هود > تفسیر سوره هود از تفسیر فی ظلال القرآن ترجمه مصطفی خرم دل

شماره مقاله : 754              تعداد مشاهده : 341             تاریخ افزودن مقاله : 4/7/1388

 سورۀ هود 
 
سورۀ هود مکّی است و دارای 123 آيه است.
سورۀ هود همه مكّی است‌، برخلاف چیزی‌ که در مصحف امیری آمده است و گفته شده است ‌که آیه‌های ١٢ و ١٧ و ١١٤ سورۀ هود مدنی است‌. با مراجعه به این آیات روشن خواهد شد که آنها در جایگاه مناسب خود در روند قرآنی آمده‌اند، و در نخستین نگاه پیدا و هویدا می‌شود که روند قرآنی نمی‌تواند از آنها خالی باشد، گذشته از این که موضوعات این آیـات آنـها را جزو اصل موضوعات کلّی قلمداد و مـقرّر مـی‌نماید، موضوعاتی‌ که متعلّق هستند به عقیده و موضعگیری مشـرکان قـریش در بــرابـر عقیده‌، و تأثـیرات ایـن موضعگیری در خـود پـیغمبر خـدا صلّی الله علیه و آله وسلّم و در گـروه اندک مسلمانانی که با او بوده‌اند، و چـاره‌جوئی ایـن تأثیرات توسّط قرآن یزدان‌.

برای مثال آیۀ ١٢ که این است‌:

(فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ) (١٢)

 (‌ای پیغمبر! برای خشنودی مشرکان تلاش مکن‌. آنان نـمی‌خواهـند ایمان بیاورند. اگر بـرای ارضـاء آنـان بکوشی‌) چه‌بسا تو برخی از چیزهائی را که به تو وحی می‌شود (‌از قبیل آیاتی که دربارۀ نکوهش مـعبودهای دروغین ایشـان است‌) فروگذ‌اری و از (‌تـبلیغ‌) آن (‌بـه مشرکان‌) دلتنگ و ناراحت شوی‌؟ ریرا که نکـند (‌آن را تکذیب کنند و مانند همیشه‌) بگویند: چرا گنجی رایگان بدو ارمغان نمی‏گردد، یا این که او با فرشته‌ای نمی‌آید (‌تا صحّت نبوّت وی را به ما اعلام نماید. ای پیغمبر) تو تنها بیم‌دهندۀ (‌کافران و مژده‌رسان مؤمنان‌) هستی (‌و وظیفۀ تو تبلیغ کلام آسـمانی است و بس‌) و خداوند مطّلع و مراقب هر چیزی است (‌و از احوال تو و احوال ایشان آگاه است و اعمال همگان را می‌پاید)‌.

روشن است که چالش و مبارزه ‌طلبی‌، و این دشمنانگی و ســرکشی قــریش بـدان انـدازه‌ کـه سـینۀ پـیغمبر خدا صلّی الله عليه وآله وسلّم از آن به تنگ آید، و نیازمند غمخواری و غمزدائی‌، و محتاج تشویق به ثابت‌ قدمی و پابرجائی بر چیزی ‌گردد که بدو وحی می‌شود، در مكّه بوده است‌. در دوره‌ای از زمان انجام پذیرفته است که بـه دنـبال وفات ابوطالب و خدیجه‌، و پس از رخداد معراج‌، و جسارت مشرکان بر اذیّت و آزار پیغمبر خدا صلّی الله عليه وآله وسلّم و تقریباً توقّف دعوت آئـین اسـلام‌، قـرار گـرفته است‌. دوره‌ای بوده است که از هـمۀ دوره‌هـائی سـخت‌تر و دشوارتر بوده است‌ که دعوت این آئین در مکّه به خود ديده است‌.

آیۀ ١٧ این است‌:

(أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ) (١٧)

آیا کسی که دلیل و برهان روشنی (‌به نام فطرت و عقل سلیم‌) از سوی پروردگار خود دارد (‌و بـا نـور آن بـه آفاق و انفس می‏نگرد و به وجود آفریدگار جهان پی می‌برد) و گواهی از جانب خدا (‌به نام قرآن‌) به دنبال آن می‌آید (‌و بر صدق دریافت عقل او از جـهان‌، شـهادت می‌دهد و برداشت وی را تـصدیق مـی‌نماید) و قبل از قرآن (‌هـم جملگی کتابهای آسـمانی‌، ایـن راه را تأیـید کرده‌اند و در این مسیر رفته‌اند، از آ‌ن جمله تورات‌، یعنی‌) کتاب موسی که رهبر و رحمت بـوده است‌، (‌ا یـا چنین کسانی با افرادی برابــرند که بـا چشــم خـرد بـه مـلکوت جــهان نـمی‌نگرند، و به کـتابهای آسـمانی و پیغمبران الهی گوش دل فرانمی‌دهند، و جز به فکر دنـیا نبوده و گمراه بسر می‌برند و گمراه مــی‌میرند؟‌)‌. آنـان (‌که دربارۀ کائنات می‌اندیشند و با چراغ عقل پروردگار خود را مـی‌یابند و تـاریخ انـبیاء و گذشتگان را پیش چشـم می‌دارند) بیگمان به قرآن ایمان می‌آورند (‌چرا که آن را با دید جهان‌بین و بینش حقگرای خویش همگام و همنوا می‌بینند)‌. هر کس از گروهها (‌و طوائف گمراه که دشمن حقّ و حقیقت و ادیان و انبیاء خدایند) به قرآن ایــمان نـیاورند، میعادگاه او آتش است (‌و جملگی گمراهان گریزان از نـور قرآن‌، در آتش سـوزان دوزخ گرد می‌آیند و چه بد جایگاهی است‌! ای پیغمبر!) دربارۀ قرآن شکّ و گمانی به خود راه مده‌. قرآن حق است و از سوی پروردگارت آمده است‌، ولی بیشتر مردم (‌حقّ را نمی‌پذیرند و بـه چیزی که بـاید ایـمان داشت‌) ایـمان نمی‌آورند.

 این هم مثل آیۀ پیشین‌، روشن است ‌که از زمرۀ قرآن مکّی و رویکرد قــرآن مکّـی در رویــاروی شدن بـا مشرکان قریش است‌، به گواهی قرآن مبنی بر اين ‌کـه آنچه به پـیغمبر صلّی الله عليه وآله وسلّم پیام مـی‌شود تـنها از سـوی پروردگارش بدو وحی می‌گردد و بس‌، و به ‌گواهی همۀ کتاب‌های آسمانی پیشین‌، به ‌ویژه‌ کـتاب موسی‌، و به تصدیق قرآن از سوی برخی از اهل‌ کتاب - این كار هم در مکّه از جانب افرادی از اهل ‌کتاب صورت‌ گرفته است - ‌هـمچنین مشـرکان را در برابر همچون موضعگیری تهدید کرد‌ن‌، و بیم دادن احزاب و گروه‌های ایشان به آتش دوزخ‌، و تشویق پیغمبر خدا صلّی الله عليه وآله وسلّم بـه ثابت ‌قدمی و پابرجائی بر حقّ و حقیقتی‌ که با خدا بـه ارمغان آورده است‌، و سست و ناامید نشدن او از این که مشرکان جلو پیشرفت دعوت اسلامی را گرفته‌اند و با آن رو در رو ایستاده‌اند، و دشمنانگی اکثر مردمان مکّه و قبائل پیرامون مکّه با آئین اسلام‌، اینها هم‌، دالّ بر مکّی بودن این آیه است ... ذکر کتاب موسی شبهه‌ای تولید نمی‌کند و دالّ بر مدنی بودن این آیه نیست‌،‌. چه این آیه خطاب به بنی‌اسرائیل نیست‌. همچنین این آیه بنی‏اسرائیل را به چالش و مبارزه نـمی‌خوانـد - همان ‌گونه ‌که در قرآن مدنی حال چنین است - بلکه این آیه استشهاد به تصدیق اسلام از سوی برخی از آنان‌، و گواه‌ کردن ‌کتاب موسی عليه السّلام بر صدق چیزی است‌ کـه محمد صلّی الله عليه وآله وسلّم با خود به ارمغان آورده است ... این امور هم بیشتر همآوا با موقعیّتی‌ است ‌که در این دورۀ تنگ و سخت مکّه پیش آمده است‌، و با مقتضیات واضح آن همخوانی کاملی دارد.

آیۀ 114 نـیز در روند غمزدائی پیغمبر صلّی الله عليه وآله وسلّم بـا درگیـریها و کشمکشهائی است‌ که قبلاً با موسی انجام پذیرفته است‌. همچنین این آیه پیغمبر صلّی الله عليه وآله وسلّم و مؤمنان با او را به استقامت می‌خواند، و از ایشان می‌خواهد به ستمگران‌، یعنی مشـرکان‌، تکـیه نکنند، و از نـماز و شکیبائی در رویاروئی با ایـن دورۀ سـخت و دشوار زمان‌، یاری جویند ... آیه‌ها این چنین پیاپی می‌آیند و ردیف می‌شوند:

(وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (١١٠) وَإِنَّ كُلا لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (١١١) فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (١١٢) وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ (١١٣) وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ (١١٤) وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ) (١١٥)

ما کتاب (‌آسمانی تورات‌) را به مـوسی دادیـم و سـپس دربــارۀ آن (‌از سـوی پـیروان در تفسیر و معنی آن بــرحسب اهــواء و شــهوات ایشــان اخـتلاف شـد (‌و بسیاری از حقّ به دور گشتند و دسته دسته و پراکنده شدند) و اگر سخن پروردگارت از پیش بـر این نـرفته بود (‌که عذاب کافران و مجازات شدید مبطلان تـا روز رستاخیز به تأخیر انداخته شود) دربارۀ چیزی که در آن اختلاف پیدا کرده بودند (‌با تـمییز حقّ از بـاطل‌، و بـرجـای داشتن محقّ و نـابود کـردن مـبطل‌) داوری می‌شد (‌و مسألۀ کفر و نفاق خاتمه می‌یافت‌، چرا کـه از ترس نابودی آنی‌، اختیار که رمـز تکـامل و پیشرفت است از میان برمی‌خاست و جبر مطلق بر جامعه حاکم می‌شد. امّا چون مجازات آنی مخالف سرشت انسـانی است‌، خدا چنین نکرد)‌. آنان (‌که تورات را از پدران خود به ارث برده‌اند) دربارۀ کتاب (‌آسمانی خود) به شکّ و تردید شگفتی گرفتار آمده‌اند (‌و از حقیقت فرسنگها به دور افتاده‌اند)‌. پروردگارت حتماً (‌پـاداش و پـادافره‌) اعمال همگان را بی كم و کاست می‌دهد و او آگاه از هـر آن چیزی است که مـی‌کنند. بنابراین، همانگونه که فرمان یافته‌ای (‌در راه تبلیغ و ارشاد و مبارزه و پیکار و پـیاده کـردن تـعلیمات قـرآن‌) اسـتقامت کن هـمراه کسانی که (‌از کفر و شرک دست کشیده‌اند و) با تو (‌به سوی خدا) برگشته‌اند و (‌ایمان آورده‌انـد، و از حدود قوانین خدا) تجاوز نکنید (‌و از جـاده اعتدال بـه کنار نروید و راه افراط و تفریط مپوئید) چرا كه خدا می‌بیند چیزی را که می‌کنید (‌پس مواظب پندار و گفتار و کردار خود باشید) و به کافران و مشرکان تکیه مکنید (‌که اگر چنین کنید) آتش دوزخ شما را فرو می‏‎گیرد، و (‌بـدانـید که‌) جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید (‌تا بتوانـند شما را در پناه خود دارند و شرّ و بلا و زیان و ضرر را از شــما بـه دور نمایند) و پس از (‌تکیه بـر کـافران و مشركان‌، دیگر از سوی خدا) یاوری نـمی‌کردید و (‌بـر دشمنان‌) پیروز گردانده نمی‌شوید. در دو طـرف روز که وقت نماز صبح و عصر است‌) و در اوائل شب (‌کـه وقت نماز مغرب و عشاء است‌) چنان که بـاید نـماز را بجای آوریــد. بیگمان نـیکیها (‌و از جمله نـمازهای پـنجگانه‌) بـدیها را از مـیان مـی‌برد. بیگمان در ایـن (‌سفارشها و قانونهای آسمانی‌) اندرز و ارشاد کسانی است که پند می‌پذیرند و خدای را یاد می‌کنند و بـه یـاد می‌دارند. و (‌در برابر سـختیهای چیزهائی کـه بـه تو دستور داده شده است‌) شکیبائی کن که خداوند پاداش نیکوکاران را ضائع نخواهد کرد (‌و رنج آنان را در دنیا و آخرت هدر نخواهد داد)‌.

روشن است ‌که آیۀ ١١4 تکّه‌ای از روند قرآنی مکّی از لحاظ موضوع و فضا و عبارت است‌.

*

سراسر سورۀ هود پس از سورۀ یـونس نـازل ‌گـردیده است‌. سورۀ یونس نیز به دنبال سورۀ اسراء نازل شده است‌. این امر نشانه‌های دوره‌ای از زمان را مشـخّص می‌سازد که سورۀ هود در آن نازل ‌گردیده است‌. ایـن دوره از زمان همان‌ گونه‌ که‌ گفتیم در تاریخ دعـوت در مکّه تنگ‌ترین و سخت‌ترین دوره از ادوار است‌. پیش از این دوره از زمان‌، ابوطالب و خدیجه وفات کردند. مشرکان بر انجام کارهائی جسارت یافتند که در زمان زندگانی ابوطالب جسارت آنها را نداشتند. مخصوصاً پس از رخداد معراج و شگـفتی آن‌، و تـمسخر کـردن مشرکان به آن‌، و مرتدّ شدن برخی از مسلمانانی‌ کـه پیش از قضیّۀ معراج ایمان آورده بودند، و دور افتادن پیغمبر صلّی الله عليه وآله وسلّم از خديجه رضی ‌الله ‌عـنها در زمانی کـه قریشیان بر او و بر دعوت او جسارت پـیدا کـردند، و همچنين جنگی‌ که بر ضدّ او و بر ضدّ دعوت او اعلان شده بود به سخت‌ترین مرحله و به آخرین درجه خـود رسید، جلو حرکت دعوت‌ گرفته شد تا بدانجا که در مکّه و پیرامون آن یک نـفر هـم بـه اسـلام نـمی‌گروید و نمی‌پیوست ... این امر اندکی پیش از آن بود که خدا با بیعت عقبۀ یک و عـقبۀ دو در رحـمتی بر روی او و مسلمانان اندکی ‌که در خدمت او بودند بگشاید.

ابن‌ اسحاق گفته است‌:

آن‌گاه خدیجه دختر خویلد و ابوطالب هـر دو در یک سال وفات کردند. مصیبتها بـر پـیغمبر خـدا صلّی الله عليه وآله وسلّم بـا وفات خدیجه ‌که مددکار راستین او بود و درد دل خود را با وی می‌گفت‌، و با وفات عمویش ابوطالب ‌که یاور و پناهگاه او در کار و بار زندگی‌، و محافظ و مدافع او در برابر قومش بود، پیاپی‌ گردید. سیلاب بلاها سه سال پیش از هجرت پیغمبر هصلّی الله عليه وآله وسلّم به مدینه به سویش سرازیر شد. هنگامی ‌که ابوطالب وفات یـافت اذیّت و آزار قریش به‌گونه‌ای متوجّه پیغمبر صلّی الله عليه و آله وسلّم شد كه هرگز پیش از وفات ابوطالب‌، قریش جسارت آن را به خود نمی‌داد. تا آنجا که ابلهی از ابلهان قریش در راه به پیغمبر صلّی الله عليه و آله وسلّم رسید و بر سر مبارک او خاک ريخت‌. ابن‌اسحاق گفته است‌:

هشام پسر عروه از پدرش عروه پسر زبیر برایم روایت کرده است و گفته است‌: وقتی که آن ابله بر سر مبارک پیغمبر خدا صلّی الله عليه و آله وسلّم خاک پاشید، پیغبر خدا صلّی الله عليه و آله وسلّم بـه خانه‌اش برگشت و خاک هنوز بالای سر او مانده بود. یکی از دخترانش بلند شد و گریه‌کنان خـاک را پـاک کرد. پیغمبـر خدا صلّی الله عليه و آله وسلّم بدو فرمود:

(لاتبكي يا بنية , فإن الله مانع أباك). 

دختر عزیزم گریه مکن‌، چه خدا پدرت را مـی‌پاید و از دیگران مصون می‌نماید.

درضمن کلام فرمود:

(ما نالت مني قريش شيئا أكرهه حتى مات أبو طالب ).

قریش هیچگونه کاری با من نکرد که آن را نپسندم تـا وقتی که ابوطالب مرد.

مقریزی در کتاب «‌امتاع الأسماع‌« ‌گفته است‌:

با مرگ ابوطالب و خدیجه مصیبت بزرگی گـریانگیر پیغـمبر خدا صلِّ الله عليه و آله وسلّم گــردید. پــیغمبر صلِّ الله عليه و آله وسلّم آن سال را «‌عام‌الحزن‌« یعنی سال غم و اندوه‌ نامید و فرمود: 

(ما نالت مني قريش شيئا أكرهه حتى مات أبو طالب ).

قریش هیچگونه کاری با من نکرد که آن را نپسندم تـا وقتی که ابوطالب مرد.

زیــرا در مــیان قبیله و عـموهایش حـمایت كننده و دفاع‌کننده‌ای جز ابوطالب برای او نبود.

در این دوره از زمان‌، سورۀ هود و پیش از آن سوره یونس‌، و پیش از آن دو سوره‌، سورۀ اسـراء و سوره فرقان نازل گردید. همۀ این سوره‌ها قالب این دوره را دارنــد و از چــالش و دست‌درازی قــریش سـخن می‌رانند.[1]

نشانه‌ها و فضا و سایه روشنهای این دوره از زمان‌، در فضای سوره و سایه‌ روشنها و موضوعات آن هویدا و پیدا است‌) به‌ ویژه چیزی ‌کـه مـربوط به ثـابت ‌قدم و استوار نگـاه داشـتن پـیـغمبر صلّی الله عليه و آله وسلّم و کسانی کـه در خدمت او بودند، بر حقّ و حقیقت است‌، یا مربوط بـه غمخواری و غمزدائی از دل مبارک پیغمبر صلّی الله عليه و آله وسلّم است و تلاش می‌شود که دل مبارک او را از وحشت و شدت و غربتی‌ که در جامعۀ جاهلی بر او می‌تازند، پـاک و زدوده كند.

قالب این دوره و مقتضیات آن در نشانه‌های برجستۀ چندی از سوره خودنمائی می‌کند. بـه بـرخـی از ایـن نشانه‌ها اشاره می‌کنیم‌:

ا- از جملۀ این نشانه‌ها این است ‌که سورۀ هود جنبش عقیدۀ اسلامی را در سراسر تـاریخ بشـری‌، از زمـان نوح عليه السّلام تا روزگار محمد لّی الله عليه و آله وسلّم عـرضه مـی‌دارد، و مقرّر می‌نماید که عقیده بر حقائق بنیادین یکتائی استوار و پایدار است‌، و آن پرستش یزدان یگانۀ جهان بدون هرگونه انبازی‌، و بندگی او بدون هرگونه منازعی‌، و در این پرستش و بندگی در چـرخش و گـردش درازنـای تاریخ فقط از پیغمبران یزدان فرمان را دریافت کـردن است‌. باید به این هم اعتقاد داشت که این جهان سرای آزمایش است نه سرای سزا و جزا . چرا که سزا و جـزا در آخرت است‌، و یزدان به انسان آزادی داده است که در این دنیا هدایت یا ضلالت را گزیند، و این آزادی است‌ که ملاک آزمایش است‌.

محمد صلّی‌الله عليه و آله وسلّم با خود کتابی را به ارمغان آورده است‌ که‌:

(كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ) (١)

کتاب بزرگواری که آیه‌های آن (‌تـوسّط خدا) منظّم و محکم گردیده است (‌و لذا تنـاقض و خلل و نسخی بدان راه ندارد) و نیز آیات آن از سوی خداوند (‌جهان‌) شرح و بیان شـده است کــه هـم حکیم است و هـم آگاه (‌و کارهایش از روی کاردانی و فرزانگی انجام می‌پذیرد)‌. (‌هود/ 1)  

مضمون اساسی این‌ کتاب نیز چنین است‌:

(أَلا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ (٢) وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ (٣) إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) (٤)

 (‌ای پیغمبر! بدیشان بگو:‌) این که جز خدا را نپرستید. بیگمان من از سوی خدا بـیم‌دهندۀ (‌کافران بـه عذاب دوزخ‌) و مژده‌ دهندۀ (‌مؤمنان به نعمت بهشت‌) هستم‌، و این که از پروردگارتان طلب آمرزش کنید و به سوی او برگردید که خداوند (‌به سبب استغفار صادقانه و توبۀ مخلصانه‌) شما را تا دم مرگ به طرز نیکوئی (‌از مواهب زندگی این جهان‌) بهره‌مند می‌سازد، و (‌در آخرت برابر عدل و داد خود) بـه هـر صـاحب فضیلت و احسـانی (‌پاداش‌) فضیلت و احسانش را مـی‌دهد. اگر هـم پشت بکنید (‌و از ایمان به یزدان و طاعت و عبادت خداونـد رحمان روی بگردانید، بر رسولان پیام باشد و بس‌) من بر شـما از عذاب روز بزرگی (‌کـه روز قیامت است‌) بیمناکم‌. برگشت شما بـه سوی خدا است‌، و خدا بر هـر چیزی توانا است‌. (‌او است که به شما زندگی می‌بخشد و شما را می‌میراند و دوباره جان به پیکرتان می‌دواند و برای حساب و کتاب در قیامت جمعتان می‏‎گرداند و به دوزخ یا بهشتتان می‌رسـاند.(‌هود/2-4 )

  این دعوت‌، دعوت نوین و سخن بدون سابقه‌ای نیست ... پیشتر نیز از سوی نوح و هود و صالح و شـعیب و موسی و جز آنان‌، همچون دعوتی صورت گرفته است و همچون سخنی‌ گفته شده است‌:

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ (٢٥) أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ) (٢٦)

 (‌هـمان ‌گونه کـه تو را بـه پـیش قـومت فرستاده‌ایـم و گروهی به دشمنانگی و سرکشی پرداخـته‌انــد) نـوح را (‌هم‌) به پیش قومش فرستادیم (‌و او بدیشان گفت‌:‌) من بیم‌دهندۀ (‌شما از عذاب خدا و) بیانگر (‌راه نجات‌) برای شما می‌باشم‌. (‌همچنین بدیشان گفت‌:‌) جز الله (‌یـعنی خدای واحد یکتا) را نپرستید. بیگمان من از عذاب روز پررنج (‌قیامت‌) بر شما می‌ترسـم‌.(‌هود/25و26) 

(وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلا مُفْتَرُونَ (٥٠) يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلا تَعْقِلُونَ (٥١) وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ) (٥٢)

 (‌مــا بــه عــنوان پـیغمبر) هـود را بـه سـوی قوم عـاد فرستادیم که از خودشان بود. (‌هود بدیشان‌) گفت‌: ای قوم من‌! خدا را بپرستید كه جز او معبودی ندارید. شما (‌کـه بـه خدایــان مـتعددی مـعتقدید، در ادعای خـود) دروغگویانی بیش نیستید. ای قوم من‌! در برابر (‌تـبلیغ رسالت و بـیان‌) آن‌، من از شـما پـاداشـی درخواست نمی‌کنم‌. پاداش من تنها بر آن کسی است که مرا آفریده است‌. آیا نمی‌فهمید؟ (‌و نمی‌دانید که چه کسی خیرخواه و چه کسی بدخواه شما است‌، و چـه چیز بـرای شـما سـودمند و چـه چیز زیـانمند است‌؟‌)‌. ای قـوم مـن‌! از پـروردگارتان آمـرزش (گناهان و لغزشهایتان‌) را بطلبید و بـه سـوی او بـرگردید تـا آسـمان را بـر شما ریزنده و بارنده کند (‌و بـاران و برکات آن را بـر شـما پیاپی و فراوان گرداند) و نیروئی بر نیرویتان (‌و عزّت و شکوهی بر عزّت و شکوهتان‌) بیفزاید. (‌ای قوم من‌! از حقّ و حقیقت‌)‌، بـزهکارانـه روی بـرنتابید (‌و بـر گناه مصمّم و مصرّ نشوید)‌. (‌هود/ 50-52)  

(وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ) (٦١)

و به سوی قوم ثمود یکـی از خودشان را (‌به عنوان پیغمبر) فرستادیم که صالح نام داشت‌. (‌به آنان‌) گفت‌: ای قوم من‌! خدا را بپرستید کـه مـعبودی جز او برای شما وجود ندارد (‌و کسی غیر او مسـتحقّ پـرستیدن نمی‌باشد)‌. او است که شما را از زمین آفـریده است و آبادانی آن را بـه شـما واگذار نموده است (‌و نیروی بهره‌وری و بهره‌برداری از آن را بـه شما عطاء و در شما پدید آورده است‌)‌. بس، از او طلب آمرزش (‌گناهان خویش‌) را بنمائید و به سوی او برگردید (‌و بـا انجام عبادات و دوری از منکرات، مغفرت و مرحمت او را بخواهید و بدانید که اگر در ایـن کار صادق با‌شید، خداوند شما را درمـی‌یاپد و دعـای شـما را مـی پذیرد)‌. بیگمان خداوند (‌به بندگانش‌) نزدیک (‌است و استغفار و انگـیزۀ اسـتغفارشان را مـی‌دانـد) و پذیرندۀ(‌دعـای کسانی‌) است (‌که او را مخلصانه به زاری می‌خوانـند و به یاریش می‌طلبند)‌.(هود/61 )

(وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (٨٤) وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الأرْضِ مُفْسِدِينَ (٨٥) بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ) (٨٦)

شعیب را (‌نیز) به سوی قوم مدین فرستادیم که از خود آنان بود. (‌شعیب بـدیشان‌) گفت‌: ای قوم مـن‌! خـدا را بپرستید (‌و بدانید که‌) جز او معبودی ندارید. و از پیمانه و ترازو مکاهید. من شما را خوب و بی‌نیاز (‌از كاستن از مقادیر و اوزان‌) مـی‌بینم (‌و شـایسته نـیست کـه بـا وجــود ثــروتمندی از چــیزهای مــردم بـدزدید و کم‌فروشی بکنید. اگر ایمان نـیاورید و شکـر نعمت را نگزارید) من بر شما از عذاب روز فراگیر می‌ترسم‌. ای قوم من‌! پیمانه و ترازو را از روی عدل و داد، به تمام و کمال بسنجید و بپردارید و از چیزهای مردم نكا‌هید و در زمین تباهکارانه تباهی نکنید. (‌ای قوم من‌!) چیزی را که خداوند (‌از مال حلال‌) بـرایـتان بــاقی میگذ‌ارد (‌از چـیزی کــه از مـال حرام گرد مـی‌آورید و روی هـم می‌اندوزید) بهتر است‌، اگر مومن باشید (‌و حرف مرا و وعدۀ خدا را باور می‌دارید.) من تنها مبلّغ اوامر خدایـم و) محافظ (‌اقوال و افعال‌) شما نمی‌باشم (‌و توانائی جزا و سزای رفتار و کردار و گفتارتان را ندارم‌)‌.(‌هود /‌84-86)  

پس همۀ آنان این سخن یگانه را گفته‌اند و ديگران را بدین دعوت فراخوانده‌اند.

٢- یکی دیگـر از ایـن نشـانه‌های جسـته‌، عـرضۀ موقعیّتهای پیغمبران -‌درود و سلامشان بادا - در احوال و اوضاعی است ‌که با روی‌گردانی و تکذیب و تمسخر و اســتهزاء و بــیم و تـردید و اذیّت و آزار دیگـران رویاروی ‌گردیده اند، و در همچون مواقعی چگونه صبر و استقامت نشان داده‌اند، و بر حق و حقیقتی که با خود به ارمغان آورده‌اند ماندگار مانده‌اند و ایمان و اطمینان داشته‌اند، و چه اندازه به یاری یزدان امیدوار بوده‌اند، و کمترین شکّ و گمانی به فرارسیدن پیروزی و بهروزی از سوی آفریدگارشان نداشته‌اند، و کاملاً بر این باور بوده‌اند و مانده‌اند که سرانجام کارها در دنیا و آخرت به کجا می‌انجامد، و خداوندگار توانای بـزرگوارشـان قطعاً تکـذیب‌کنندگان را هـلاک و نـابود مـی‌نماید، و مؤمنان را رها و رستگار می‌فرماید ... مثلاً در داستان نوح همچون صحنه‌ای را می‌یابیم‌:

(فَقَالَ الْمَلأ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ (٢٧) قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ (٢٨) وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالا إِنْ أَجْرِيَ إِلا عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُو رَبِّهِمْ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ (٢٩) وَيَا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ (٣٠) وَلا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ (٣١) قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (٣٢) قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شَاءَ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ) (٣٣)

اشراف کافر قوم او (‌بدو پاسخ دادند و) گفتند: تو را جز انسانی همچون خود نـمی‌بینیم (‌و لذا بـه پیغمپری تـو باور نداریم‌)‌. ما می‌بینیم که کسی جز افراد فرومایه و کوتاه‌ فکر و ساده‌لوح ما (‌به تو نگرویده و) از تو پیروی نكرده است‌. (‌شما ای پیروان نوح‌! نه نوح و نه‌) شما را برتر از خود نمی‌بینیم و بلکه دروغگویتان می‌دانیم‌. ای قـوم مـن‌! بـه مـن بگوئید، اگر مـن دلیـل روشـنی از پروردگارم داشته باشم (‌که علم ضروری من برگرفته از دانش و بینش پـیغمبری است‌) و خداونـد از سـوی خود رحمتی به من عطاء فرموده باشد (‌که نبوّت است‌) و این رحمت الهی (‌بـه سـبب توجّه شـما بـه مـادّیات و غفلت از معنویّات‌) بر شما پنهان مـانده بـاشد، آیـا مـا می‌توانیـم شما را به پذیرش آن واداریـم‌، در حالی کـه شما دوستش نمی‌دارید و منکر آن می‌باشید؟ (‌دین را با اجبار که نمی‌شود به دیگران تحمیل و تزریق کرد)‌. ای قـوم مــن‌! مـن در برابر آن‌، (‌یـعنی تـبلیغ رســالت پـروردگارم‌) از شـما (‌پول و مزد و ثـروت و) مـالی نمی‌خواهم‌، چرا که مزد من جز بر عهدۀ خدا نـیست (‌و پاداش خود را تنـها از او می‌خواهم و بس‌)‌. و من کسانی را که ایمان آورده‌اند (‌از مجلس و همدمی خود به خاطر شما) نـمی‌رانم‌. آنـان (‌در روز قیامت‌) خـدای خود را مـلاقات می‏‎کنند و (‌اگر آنان را برانـم در آن وقت از مـن شکایت می‌کنند)‌. و امّا من شما را گروه نادانی می‌دانم (‌چرا که معیار ارزش نسلها را در مال و جاه می‌دانید؛ نه در پیروی از حقّ و انجام كار نیک‌)‌. ای قوم من‌! اگر من مؤمنان (‌فقیر و به گمان شـما حقیر) را از پـیش خـود برانم‌، چه کسی مرا (‌از دست انتقام خدا می‌رهاند و) در برابر (‌مجازات شدید) الله یاری مـی‌دهد؟ (‌هیچ کسـی‌)‌. آیا یادآور نمی‌شوید (‌و نمی‌اندیشید کـه آنـان خدائـی دارند و انتقام ایشان را می‌گیرد؟‌)‌. من به شما نمیگویم که گنجینه‌های (‌رزق و روزی‌) خدا در دست مـن است (‌و هرگونه که بخواهم در آن تصرّف می‌کنم و کسانی را که از من پیروی کنند، ثروتمند می‌سازم‌ ) و بـه شـما نمیگویم کـه مـن غـیب مـی‌دانـم (‌و آگاه از علم خدا مـی‌باشم و از چـیزهائی بـاخبرم که دیگران از آنها بی‌خبرند)‌. و من نمیگویم که من فرشته‌ام‌. و من (‌هرگز برای خوشایندی شما) نمیگویم آنان که در نـظر شما خوار می‌آیند، خداوند هـیچ گونه خوبی و نـیکی بهرۀ ایشان نمی‌سازد (‌و اجر و پاداش فراوان و قابل توجّهی بدانان عطاء نمی‌کند. من جز ایـمان و صداقت از آنـان نمی‌بینم و من مأمور به ظاهرم‌ ) و خدا از چیزهائی کـه در اندرون دارند آگاه‌تر (‌از هر کسی‌) است‌. (‌اگر آنچه شما دوست دارید بگویم و بکنم‌،‌) در این صورت من از زمرۀ ستمکاران (‌به خود و بـه دیگـران‌) خواهـم بـود. کـند: ای نوح‌! با ما جر و بحث کردی (‌تا بـه تـو ایمان، بیاوریم‌) و جرو بحث را به درازا کشاندی (‌تا آنجا خـه ما را خسته کردی‌. جـانمان از این همه گفتار به لب رسـیده است و دیگر تـاب تـحمّل شـنیدن سخنانت را نداریم‌)‌. اگر راست می‏گوئی (‌که تو پیغمبری و اگر به تو ایمان نیاوریم‌، عذاب خدا گریبانگیرمان مـی‌گردد) آنچه را که ما را از آن می‌ترسانی‌، به ما برسان (‌و هیچ درنگ مکن‌. حرف بس است‌، عذاب کو؟‌)‌. گفت‌: (‌رساندن عذاب در دست خدا است‌؛ نه در دست من‌)‌. این خدا است کـه آن را به شما می‌رساند اگر بخواهد (‌و حکمتش اقتضاء کند)‌، و شما نمی‌توانید (‌خدا را) درمانده کنید (‌و از نزول عذاب او جلوگیری نمائید و یا از آن بگریزید و خویشتن را برهانید)‌.(هود/‌٢7-٣2)

  در داستان هود همچون صحنه‌ای را می‌یابیم‌:

(قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ (٥٣) إِنْ نَقُولُ إِلا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (٥٤) مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لا تُنْظِرُونِي (٥٥) إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (٥٦) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ) (٥٧)

گفتند: ای هود! تو دلیـلی برای مـا نیاورده‌ای‌) (‌که بـر صحّت چیزی دلالت کند که ما را بدان می‌خوانی‌) و ما به خاطر سخن تو خدایان خود را رها نمی‌کنیم ( و به ترک عبادت معبودهای خویش نـمی‌گوئیم‌) و بـه تـو ایـمان نمی‌آوریم (‌و به پیغمبریت باور نمی‌داریم‌. چیزی جز این نمی‏‎گوئیم که یکی از خدایان ما بلائی به تو رسانده است (‌و دیوانه‌ات کرده است‌، بدانگاه کـه به بدگوئی آنــها زبـان گشـوده‌ای و مـا را از عبادتشان بـرحذر داشته‌ای‌. این است كه هذیان می‏گوئی و یـاو‌ه‌سرائـی مـی‌کنی‌. هـود در پـاسخشان‌) گفت‌: من خدا را گواه می‌گيـرم و شما هم گواهی دهید (‌بر گفتارم‌) كه مـن از چیزهائی که (‌بجز خدا) می‌پرستید بیزار (‌و از بیماری شـــرک شـما ســالم‌) و برکنارم‌. بـجز خدا (‌از هـر چه می‌پرستید گریزان و بیزارم‌. حال که چنین است هر چه از دستتان سـاخته است کـوتاهی مکـنید و) همگی به نیرنگ و چاره‌جوئیم بپردازید و مهلتم مدهید. (‌من نه از شما و نه از مـعبودهائی مـی‌ترسم که گمان مـی‌برید بلائی بر سرم آورده‌اند)‌. من بر خدا تکـیه کرده‌ام کـه پروردگار من و پروردگار شـما است‌. هیچ جنبنده‌ای (‌اعم از انسان و غیرانسان‌) نیست مگر این که خدا بر او تســلط دارد (‌و زمـام اختیارش را در دست دارد. پس چرا بـاید از شما ترسید؟‌! بدانید که قدرت خدای من در طریق حقّ و عدل جاری می‏‎گردد، زیرا) بیگمان خدای من بر صراط مستقیم (‌که جادۀ عـدل و داد اسـت‌) قرار دارد (‌و کــاری بـرخـلاف حکـمت و صــواب انـجام نمی‌دهد)‌. اگر (‌از دعوت من‌) روی بگردانيد (‌بـاکـی نیست‌. زیرا بر رسولان پیام باشد و بس‌) و من رسالتی را که مأمور بدان بودم بـه شـما رسـاندم‌. پروردگارم (‌شما را می‌میراند و) کســان دیگری را به جـای شــما مــی‌نشاند و شـما کم‌ترین زیـانی (‌بـا روگردانـی از پرستش و دوری از عبادتش‌) بدو نمی‌رسانید. بیگمان پـروردگار من مـراقب و مـواظب هـر چیزی است (‌و کردار و رفتار شما از او پنهان نمی‌ماند و بی‌سزا و جزا نمی‌گردد)‌. (‌هود/53-57) 

 سپس سرانجام کار در می‌رسد:

(وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَنَجَّيْنَاهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ (٥٨) وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ (٥٩) وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا إِنَّ عَادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْدًا لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ) (٦٠)

هنگامی که فرمان مـا (‌مـبنی بـر نـابودی قوم عـاد) در رسید، هود و مؤمنان همراه او را در پرتو مـرحمت خود نجات دادیم و ایشان را از عذاب سـخت و شـدید رهانیدیم‌. این هم قوم عاد بـودند کـه آیـه‌های (‌آفـاق و انفس‌) و دلائل پروردگارشان را انکار و تکفیر کردند و از فرمان (‌پپغمبر خدا هـود و در اصـل از فـرمان هـمۀ‌) پیغمبران خدا سرکشی نمودند و از دستور هر سرکش عناد پیشه‌ای پیروی کردند. در ایـن دنـیا دچـار نفرین (‌مـردمان‌) و طـرد (‌از رحمت یزدان‌) شـدند (‌و از پس ایشان بدنامی و رسوائـی مـاند) و در روز قیامت نـیز (‌همین‌طور به لعنت و طرد از رحمت گرفتار می‌شوند و منفور خدا و فرشتگان و مردمان می‌گردند)‌. هـان‌! (‌ای جهانیان‌! بدانید کـه قوم‌) عاد بـه خدای خود (‌ایـمان نیاوردند و نسبت بدو) کافر شدند. هـان‌! (‌ای مـردمان‌! بدانید که‌) عاد، قوم هود (‌شایستۀ طرد از رحمت خدا و درخور هلاک شدند، پس‌) نیست و نابود باد.(‌هود/58-60 )  

در داستان صالح این صحنه را می‌یابیم‌:

(قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ (٦٢) قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ) (٦٣)

گفتند: ای صالح‌! پپش از این مایۀ امید ما بودی‌. آیا ما را از پرستش چیزهائی كه پـدرانـمان می‌پرستیدند نـهی می‌کنی‌؟ (‌و از عبادت بتانی بـاز می‌داری کـه نـیاکـان و همچنین خودمان به عـبادت آنـها عـادت کرده و الفت گرفته‌ایم‌؟‌!) ما راجع بدانچه ما را بدان دعوت می‌کنی به شکّ و تردید عجیبی گرفتار آمده‌ایم‌! (‌مگر می‌شود که خدا را به یگانگی پرستید و بـدون میانجیگری بـتان و شفیعان بـه خدا تـقرّب جست‌؟‌! ایـن غیرممکن است‌)‌. گفت‌: ای قوم من‌! به من بگوئید، اگر من (‌در دعوت شما به پرستش خدای یگانه‌)‌، از سـوی خدا دلیـل روشـنی داشته باشم و او از جانب خود به من رحمت (‌نـبوّت و رسالت‌) داده باشد، حال اگر از فرمـان او سرکشی کنم‌، چه کسی مرا در برابر (‌خشـم‌) خدا یـاری مـی‌دهد و از عذاب او رستگار می‌سازد؟‌! شـما که جز بر زیـان و هلاک من نمـی‌افزائید. (‌هود/62و63) 

 سپس به دنبال پی‌کردن شتر با شمشیر و تکذیب حقّ و حقیقت‌، همچون فرجامی در می‌رسد:

(فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (٦٦) وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (٦٧) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْدًا لِثَمُودَ) (٦٨)

هـنگامی که فرمان مــا (‌مـبنی بـر عذاب قوم ثـمود) دررسید، صالح و مؤمنان همراه او را در پرتو لطف و مرحمت خود نجات دادیم (‌و از هلاک مصون و از عذاب محفوظ داشتیم‌) و از خواری و رسوائی آن روز (‌بد و هولناک‌) رهانیدیم‌. (‌ای پپغمبر!) پروردگار تو نـیرومند و چیره است (‌و به قوّت و عزّت و نـصرت او اطمینان  

داشته بـاش‌)‌، صـدای شدید (‌و وحشـتناک صـاعقه و امواج هراسناک زلزله‌)‌، افراد سـتمکار (‌قـوم ثمود) را دربر گرفت و در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و بر روی افتادند. آن چنان که گوئی هرگز ساکـن آن دیـار نبوده‌اند (‌و در آبادانی آنجا نکوشیده‌اند. ویران و خالی و بی‌صاحب‌!)‌. هان‌! (‌ای مردمان‌!) نابود باد قوم ثـمود (‌و از رحمت خدا مطرود)‌.(‌هود/66- 68 ) 

در داستان شعيب هم اين صحنه را می يابيم: 

(قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لأنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (٨٧) قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلا الإصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ (٨٨) وَيَا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (٨٩) وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (٩٠) قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ (٩١) قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (٩٢) وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ )(٩٣)

گفتند: ای شعیب! آیا نمازهایت به تو دستور می‌دهد که ما چیزهائی را ترک کنيم که پدرانمان (‌از قدیم و ندیم‌) آنها را پرستیده‌اند؟‌! (‌مگر مـی‌شود عبادت بـتهائی را رها سازیم که از دیرباز نیاکانمان را بـرآن دیـده‌ایـم و خود نیز برآن رفته‌ایـم‌؟‌! یـا نمازهایت بـه تو دستور می‌دهد که ما آزادی خود را از دست بدهیم‌) و ما نتوانیم به دلخواه خود در اموال خویش تصرّف کنیم‌؟‌! تو که مرد شکیبا و خردمندی هستی (‌چرا باید چنین سخنان یاوه و پریشانی بگوئی‌؟‌!)‌. گفت‌: ای قوم مـن‌! اگر مـن (‌براثر نبوّت‌) دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم (‌و به یقین کامل رسیده باشم‌) و روزی خوبی (‌علاوه از نبوّت‌) به من عطـاء فرموده بـاشد، بـه مـن بگوئید (‌آیـا می‌توانم برخلاف فرمان خدا، یعنی خـالق و هـادی و رازق خــود رفـتار کـنم‌، و شـما را از بت‌پـرستی و بزهکاری نهی ننمایم‌؟‌)‌. من نمی‌خواهم شما را از چیزی بازدارم و خودم مرتکب آن شـوم (‌و بـلکه شمـا را بـه انجام کاری می‌خوانم که خود نیز بدان عـمل می‌کنم‌)‌. من تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح (‌خویشتن و شما را) نمی‌خواهم‌، و توفیق من هم (‌در رسیدن به حقّ و نیکی و زدودن ناحقّ و بدی‌) جز با (‌یاری و شتیبانی‌) خدا (‌انجام پذیرفتنی‌) نیست‌. تنها بر او توکّل می‌کنم ! و (‌کار و بارم را بدو واگذار می‌سازم و بـا توبه و انابت‌) فقط به سوی او برمیگردم. ای قوم من‌! مخالفت (‌موجود میان شما و) من‌، شما را بر آن ندارد که بـر عناد ب حقّ و اصرار بر کفر خود بـیفزائـید و سـبب شـود که‌ هـمان بلائی به شما برسد که به قوم نوح یا قوم هود و یا قوم صالح رسید، و (‌مکان و زمان وقوع هلاک‌) قوم لوط از شما چندان دور نـیست (‌و دست کـم از ایشـان عبرت بگیرید و خویشتن را بپائید)‌. از پروردگارتان آمرزش (‌گناهان خود را) بخواهید و بعد (‌از هر گناه و لغزشی که در زندگی مرتکب مـی‌شوید پشیمان شـود. و) بـه سوی او برگردید. بیگمان پروردگار من بسیار مهربان (‌در حقّ بندگان پشیمان و) دوستدار (‌مؤمنان تو‌به‌کار) است‌. گفتند: ای شعیب! بسـیاری از چیزهائ‌ را کـه می‏گوئی نمی‌فهمیم (‌و گوشمان بـه سـخنانت بدهکار نیست‌) و ما شما را در میان خود ضعیف مـی‌بينیم (‌و قادر به دفاع از خویشتن و اقناع دیگران نمی‌دانـم‌)‌. اگر (‌به خاطر احترام‌) قبیلۀ اندک تو نبود (‌کـه بـر آئین مــا می‌باشند) ما تو را سنگباران می‌کردیم و تو در پیش ما قدر و ارز شی نداری (‌تا تو را بزرگ و محترم داریم و از كشتن تو صرف نظر کنیم‌، و در برابر ما قوّت و قدرت آن را نداری که از خویشتن دفاع کنـی‌. شعیب‌) گفت‌: ای قوم من‌! آیا قبـله و عشیرۀ من در نزد شما گرامی‌تر و مهمّ‌تر از خدا است (‌و بـه خـاطر آنـان بـا مـن مدارا و سازش می‌کنید) و خدا را فرامـوش مـی‌سازید و او را پشت سر می‌اندازید (‌و به قدرت و عـزّت وی اعتنائی نمی‌کنید؟‌!)‌. بیگمان پروردگار من آگاه از هر آن چیزی است که می‌کنید (‌و اعمال و افعال شما از دید او مخفی نمی‌ماند و پاداش آنها را در کف دستتان می‌گذارد)‌. ای قوم من‌! هرچه در قدرت دارید انـجام دهید و کوتاهی نکنید (‌و بدانید که پشتیبان من خدا است و از شما باکی نیست‌)‌. من به کار خود مشغولم (‌و همانگونه که شـما به راه خود ادامه مـی‌دهید، مـن هـم بـه راه خود ادامـه می‌دهم‌)‌. بالأخره خواهید دانست که چـه کسـی دچـار عذابی می‌شود که او را خوار و رسـوا مـی‌کند، و چـه کسی دروغگو است (‌و از مـن و شـما کدام راسـترو و خوشبخت، و کدام کجرو و بدبخت می‌باشیم‌)‌. چشم به راه بـاشید و مـن هـم چشـم بـه راهم (‌کـه عـاقبت چـه می‌شود)‌.(هود/87-93)

  آنگاه خاتمه سر می‌رسد:

(وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (٩٤) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ) (٩٥)

هنگامی که فرمان مـا (‌مـبنی بـر هـلاک قوم مـدین‌) در رسید، شعیب و مؤمنان هـمراه او را در پـرتو مـهر خـود (‌از عـذاب و هــلاک‌) نـجات دادیـم و صــدای (‌وحشـتناک صـاعقه و زلزله‌) سـتمکاران را دریـافت و (‌براثر آن قالب تهی کـردند و نـقش زمـین شـدند و) در خانه و کـاشانۀ خـود کــالبدهای بــی‌جانی کشـتند. بدانگونه که انگار هرگز از ساکنان آن دیار نبوده‌اند (‌و در آنجا نزیسته‌اند و روزگاری در آن بسر نبرده‌اند. نه خود ماندند و نه اثری از ایشـان مـاند)‌. هـان‌! نـابود (‌و دور از رحمت خدا) باد قوم مدین‌! همانگونه که قوم ثمود نابود (‌و دور از رحمت خدا) شدند.(‌هود/94و95‌) 

 ٣- یکی دیگر نیز از نشانه‌های برجسته‌، پیرو زدن بـر این داستان است‌. در آن پیغمبر خدا صلّی الله عليه و آله وسلّم به مفاهیـم آن رهنمود می‌شود، و از او غمزدائی مـی‌گردد و در ایـن راستا از او خواسته می‌شود که به بلاها و مـصیبتهائی بنگرد که در گذشته‌ها بر سر برادران انبیاء بـزرگوارش آمده است‌، و خدا چگونه ایشان را مشمول رعـایت و عــنایت خـود فـرموده است و سـرانـجام پـیروزی و بــهروزی را بهره آنـان نـموده است‌. هـمچنین پیغمبر صلّی الله عليه و آله وسلّم رهــنمود گـردیده است که با تکذیب‌کنندگان قوم خود قطع رابطه ‌کند همان‌گونه کـه پیغمبران بزرگوار با اقوام خود قطـع رابطه‌ کردند و بـر حقّ و حقیقتی ماندگار گردیدند که با خود بــه ارمـغان آورده بودند ... ضمناً این داستان اشاره دارد به صدق ادعای پیغمبر صلّی الله عليه و آله وسلّم در این ‌که می‌گوید بدو وحی شده است و رسالت آسمانی بدو واگذار گردیده است.(هود /49)

چه در پایان داستان نوح این پیرو را می‌یابیم‌:

(تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ) (٤٩)

این (‌قصّه و داستانهای ملّتهای پیشینی که تـو آنـان را ندیده‌ای‌) جزو اخبار غیب است کـه آن را بـه تو (‌ای پیغمبر اسلام‌!) وحی می‌کنیـم‌. نه تو و نه قوم تو پیش از این‌، آن را نمی‌دانستید. پس (‌در برابر اذیّت و آزار قـوم خود) شکیبائی کن (‌همان‌گونه که پیغمبران پیشین در برابر اذيّت و آزار اقوام خود شکیبائی کردند، و بـدان‌) که سرانجام (‌کار، برد با شکیبایان و) از آن پرهیزکاران است‌. (هود/49)  

 در پایان داستانی‌ که در این سوره آمده است‌، این پیرو دراز را در پایان سوره می‌یابیم‌:

(ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ (١٠٠) وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ (١٠١) وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ) (١٠٢)

این از خبرهای شهرها و آبادیهائی است که ما برای تو (‌ای پیغمبر!) بازگو می‌کنیم (‌تا قوم خود را بـدانـها پـند دهی‌، و به یاری خدا اطمینان حاصل کنی‌)‌. برخی از این شهرها و آبادیها هنوز برپا و برجایند (‌و آثاری از آنها مانده و درس عبرت همگانند.) و بـرخی درویده (‌و از میان رفته‌اند همانند کشتزار درو شده‌)‌. ما بدانان ستم نکردیم (‌و بیهوده نابودشان ننمودیم ‌) و بلکه خودشان (‌با کفر و فساد و پرستش بتها و غیره‌) بـر خـویشتن سـتم روا داشـتند و مـعبودهائی را که بـغیر از خدا می‌پرستیدند و به فریاد می‌خوانـدند، کمرترین سـودی بدانان نرساندند و هیچ‌گونه کمکی نتوانستند بـدیشـان بـنمایید (‌و مـثلاً آنـان را از هـلاک و نابودی بـرهانند) بدانگاه که فرمان (‌هلاک ایشان از سوی‌) پروردگارت صادر گردید، و جز بر هلاک و زیـانشان نـیفزودند (‌و تنها مایۀ بدبختی و نابودی ایشان شدند و بس‌)‌. عقاب پروردگار تو این چنین است (‌که دربارۀ قوم نوح و عاد و ثمود و مدین و غیره کذشت‌) هرگاه که (‌بر اثر کفر و فســاد، اهــالی‌) شـهرها و آبـادیهائی را عقاب کـند کـه ستمکار باشند. به راستی عقاب خدا دردنـاک و سـخت است‌. (‌هود/100-102)

(وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (١١٠) وَإِنَّ كُلا لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (١١١) فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (١١٢) وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ (١١٣) وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ (١١٤) وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ) (١١٥)

ما کتاب (‌آسمانی تورات‌) را به مـوسی دادیـم و سپس دربــارۀ آن (‌از سـوی پـیروان در تـفسـر و مـعنی آن بـرحسب اهـواء و شــهوات ایشـان‌) اختلاف شد (‌و بسیاری از حقّ به دور گشتند و دسته دسته و پراکنده شدند) و اگر سخن پروردگارت از پیـش بـر ایـن نرفته بود (‌که عذاب کافران و مجازات شدید مبطلان تـا روز رستاخیز به تأخیر انداخته شود) دربارۀ چیزی که در آن اختلاف پیدا کرده بودند (‌با تمییز حقّ از بــاطل‌، و بـرجـای داشتن مـحقّ و نـابود کـردن مبطل‌) داوری می‌شد (‌و مسألۀ کفر و نفاق خاتمه می‌یافت‌، چرا که از ترس نابودی آنی‌، اختیار که رمـز تکـامل و پیشرفت است از میان برمی‌خاست و جبر مطلق بر جامعه حاکم می‌شد، امّا چون مجازات آنی مخالف سرشت انسـانی است‌، خدا چنین نکرد)‌. آنان (‌که تورات را از پدر‌ان خود به ارث برده‌اند) دربارۀ کتاب (‌آسمانی خود) به شکّ و تردید شگفتی گرفتار آمده‌اند (‌و از حقیقت فرسـنگها به دور افتاده‌اند)‌. پروردگارت حتماً (‌پـاداش و پـادافـره‌) اعمال همگان را بیگم و کـاست مـی‌دهد و او آگاه از هرآن چیزی است که مـی‌کنند. بنابراین، همانگونه که فرمان یافته‌ای (‌در راه تبلیغ و ارشاد و مبارزه و پیکار و پـیاده کردن تـعلیمات قرآن‌) اسـتقامت کن هـمراه کسانی که (‌از کفر و شرک دست کشیده‌اند و) با تو (‌به سوی خدا) برگشته‌اند و ایـمان آورده‌انـد، و از حدود قوانین خدا) تجاوز نکنید (‌و از جـادۀ اعتدال بـه کنار نروید و راه افراط و تفریط مپوئيد) چرا که خدا می‌بیند چیزی را که مـی‌کنید (‌پس مواظب پندار و گفتار و کردار خود باشید)‌. و به کافران و مشرکان تکیه مکنید (‌که اگر چنین کنید) آتش دوزخ شما را فرو می‏‎گیرد. و (‌بـدانـید که‌) جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید لذا بتوانـند شما را در پناه خود دارند و شرّ و بلا و زیان و ضرر را از شـما به دور نـمایند) و پس از (‌تکیه بـر كافران و مشرکان‌، دیگر از سوی خدا) یـاری نـمی‌گردید و (‌بـر دشمنان‌) پیروز گردانده نـمی‌شویده در دو ط‌رف روز (كه وقت نماز صبح و عصر است‌) و در اوائل شب (‌که وقت نماز مغرب و عشاء است‌) چنان کـه بـاید نـماز را بــه‌جای آوریـد. بـیگمان نـیکیها (‌و از جـمله نمازهای پــنجگانه‌) بـدیها را از مـیان مـی‌برد. بـیگمان در ایـن (‌سفارشها و قانونهای آسمانی‌) اندرز و ارشاد کسانی است که پند می‌پذیرند و خدای را یاد می‌کنند و بـه یـاد می‌دارند. و (‌در برابر سـختیهای چیزهائی که بـه تـو دستور داده شده است‌) شکیبائی کن که خداوند پاداش نیکوکاران را ضائع نخواهد کرد (‌و رنج آنان ر‌ا در دنیا و آخرت هدر نخواهد داد)‌.(‌هود/110-115 ) 

(وَكُلا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ (١٢٠) وَقُلْ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ (١٢١) وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (١٢٢) وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ) (١٢٣)

این همه از اخبار پیغمبران بر تو فرو مـی‌خوانیم‌، کلّاً برای این است که بدان دلت را برجای و استوار بداریم (‌و در برابر مشکلات تبلیغ رسالت‌، آن را تقویت نمائیم‌)‌. برای تو در ضمن این (‌سـوره و اخبار مـذکور در آن‌، بیان‌) حقّ آمده است (‌همان حقّی که پیغمبران دیگران را بدان می‌خواندند) و برای مؤمنان پند و یادآوری مهمّی ذکر شده است (‌که می‌توانند همچون ایمانداران پیشین از آن سود جویند و راه سعادت پویند)‌. بگو به کسـانی که ایمان نمی‌آورند: هرچه در قدرت دارید بکـنید (‌و در راه خود بروید) که ما نیز آنچه می‌توانیم می‌کنیم (‌و در راه خود می‌رویم‌، ولی بدانید سرانجام شـما شکست و بدبختی، و عاقبت مـا پـیروزی و خوشبختی است‌)‌. و چشم به راه باشید (‌که به ما چه چیز مـی‌رسد از آنـچه فکر می‌کنید که می‌رسد) و ما هم چشـم بـه راه هستیم (‌كه برابر وعدۀ خدا، دعوت آسمانی پیروز و اسلام بر شما و بر همۀ دشمنان دین غلبه کند. آگاهی از) غـیب آسمانها و زمین ویژۀ خدا است‌، و کارها یکسـره بدو برمی‏گردد (‌و امور جهان به فرمان او می‌چرخد)‌، پس او را بپرست و بر او تکیه کن و (‌بدان که‌) پـروردگارت از چیزهائی که می‌کنید بی‌خبر نیست.(هود/120-123 ) 

 این چنین‌، بخش جنبشی رهنمود قرآنی برای ما جلوه‌گر می‌گردد. این چنین‌، قرآن را مـی‌بینیم ‌کـه بـا واقـعیّت دعوت و حرکت در هر مرحله‌ای رویاروی می‌شود، و دعوت و حرکت را به موضعگری مـناسب راهـنمائی می‌کند. داستان را نیز در قرآن این چنين می‌بینیم بدان هنگام‌ که داستان با مقتضیات جنبـش و پیکار با جاهلیّت در مراحل مختلف رویاروی می‌گردد، رویاروئی زنده و پویا. کارآئی آن بسان کارآئی بقیّۀ سوره‌ای است که در آن می‌آید. در عین حال آن را هماهنگ با روند و فضا و موضوع سوره می‌یابیم‌، و آن را در جهان واقع به تمام و کمال بیانگر اهداف سوره‌، و تـصدیق‌ کنندۀ رهنمودها و احکام و پیامهای گویش و سائر چیزهائی می‌بینیم‌ که سوره متضمّن آنها است‌.

*

قبلاً در شناسائی سورۀ یونس در جزء یـازدهم آمـده است‌:

«‌واپسین آشنائی ما در کتاب «‌فی ظـلال القـرآن» با قرآن مکّی‌، سورۀ انعام و سورۀ اعراف بود که در تربیت قرآن پیاپی یکدیگر آمده‌اند، هر چند که از لحاظ تربیت نزول پیاپی همدیگر نبوده‌اند. پس از آن دو تـا سوره‌های انفال و توبه با فضا و سرشت و موضوعات مدنی خاص خود قرار گرفته‌اند. هم ‌اینک به سوی قرآن مکّی برمی‌گردیم و سوره‌های یونس و هود را هــم در ترتیب قرآن و هـم در تـرتیب نـزول پـیاپی هـمدیگر می‌یابیم ... جای شگفت است‌ که همگونی زیادی میان این دو سوره و آن دو سـوره‌، در مـوضوع‌، و نـیز در شیوۀ عرضۀ این موضوع‌، موجود است‌! سـورۀ انـعام خود حقیقت عقیده را بـه دست مـی‌گیرد، و بـا آن بــا جاهلیّت رویاروی می‌گردد، و این جاهلیّت را در عقیده و احساس و عبادت و عمل‌، چاره‌جوئی می‌کند، و بـه مبارزۀ آن می‌پردازد. در صورتی که سورۀ اعـراف از حـرکت ایــن عـقیده در زمـین‌، و از داسـتان آن در رویاروئی با جاهلیّت در طول تاریخ‌، سخن می‌راند. به همین منوال ما در اینجا با دو سورۀ یونس و هود روبرو هستیم ... شباهت زیادی در موضوع‌، و نـیز در شـیوۀ عرضۀ آن می‌یابیم‌، با این فرق ‌که سورۀ اعام از سورۀ یونس در بلندا و ستبرای آهنگ‌، و در سرعت و قوت تکان نبض‌، و در درخشش شدید صورتگری و حرکت‌، ممتاز است ... در صورتی ‌که سورۀ یونس با آهنگ نرم و کندی‌، و با تکان نبض آرامی‌، و با روانی دل‌انگیز، به پیش می‌رود! ... و ا‌مّا سورۀ هود، بسیار همگون سورۀ اعراف در موضوع و عرضه و آهنگ و تکان است ... با وجود همۀ این چیزها هر سوره‌ای از شخصیت ویژه و از سیماها و نشانه‌های جداگـانۀ خود برخوردار است‌، هر چند که این همه تشابه و اختلاف در میان است‌«‌. 

 هم ‌اینک این اشارۀ ‌کوتاه را شرح و بسط می‌دهیم‌:

سورۀ یـونس بـه گـوشۀ کـوتاهی از داسـتانها اشاره می‌نماید ... اشاره‌ای به داستان نـوح‌، و اشـاره‌ای بـه داستان پیغمبران بعد از او دارد. تا اندازه‌ای بیشتر از آنـها داستان مـوسی را به درازا مـی‌کشد، و اشـارۀ کوتاهی به داستان یـونس مـی‌نماید ... به هــر حـال داستانها در سوره تنها به عنوان گواهی و مثالی بـرای تصدیق حقائق اعتقادی‌ای ذکر می‌شوند که اهداف این سوره هستند.

و امّا سورۀ هود داستانها در آن پیکرۀ سوره را تشکیل می‌دهند. داستانها در آن هر چند بـه عـنوان گـواهی و مثالی برای تصدیق حقائق اعتقادی‌ای آمـده‌انـد که اهداف این سوره هستند، ولی چنین پیدا است‌که عرضه حرکت عقیدۀ خدائی در تاریخ بشری‌، هدف آشکـار و جستۀ داستانها است‌.

بدین سبب می‌بینیم‌ که ترکیب‌بند پیکرۀ سـوره از سـه بخش متمایز و جداگانه تشکیل شده است‌:

بخش یکم‌، حقائق عقیده را دربـر دارد، و در دیـباچه سوره آمده است وگسترۀ محدودی را فراگرفته است‌. بخش دوم‌، حرکت این حقیقت در درازنـای تـاریخ را دربر دارد، و بیشترین‌ گسترۀ روند سوره را فراگــرفته است‌.

بخش سوم‌، پیرو این حرکت را دربر دارد، و هـمچون بخش یکم‌ گسترۀ محدودی را فراگرفته است‌.

روشن است همۀ بخشهای سوره‌، در بیان حقائق بنیادین اعتقادی‌ که هدف سراسر روند سوره است‌، با یکدیگر همکاری و هماهنگی دارند، و هر بخشی این حقائق را برابر سرشت و شیوۀ ویژۀ خود دنــبال مـی‌کند و بـیان می‌نماید، و نحوۀ ‌گفتـار و نوع داستان و طرز رهنمود در یکایک آنها جداگانه است‌.

این حقائق بنیادینی که سوره عهده‌دار بیان آنـها است عبارتند از:

1-چیزی‌ که پبغمبر صلّی الله عليه و آله وسلّم ‌و چیزهائی‌ که پیش از او پیغمبران با خـود آورده‌انـد، یک حـقیقت ا،‌بت‌، و آن حقیقت از سوی خداوند سـبحان وحی شـده است‌، و مبنی بر کرنش بردن در برابر یـزدان یگانۀ جهان و پرستش‌ کردن دادار یکتای بی‌انباز سبحان است‌. قوانین و احکام این‌ کرنش بردن و پرستش ‌کردن هم نتها و تنها از پیغمبرن خدا دریافت می‌گردد و بس‌. قضاوت میان مردمان نیز براساس این حقیقت صـورت مـی‌‌پذیرد و بس‌:

در دیپاچۀ سوره‌، این آیات راجع به حقیقت‌، دعوت پیغـمبر خدا صلّی الله عليه و آله وسلّم می‌آید:

(الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ (١) أَلا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ) (٢)

الف‌.لام‌.را. (‌ایـن قـرآن‌) کـتاب بـزرگواری است کـه آیه‌های آن (‌توسّط خدا) منظّم و محکم گردیده است (‌و لذا تناقض و خلل و نسخی بدان راه ندارد) و نيز آیـات آن از سوی خداوند (‌جهان‌) شرح و بیان شده است كه هم حکیم است و هم آگاه (‌و کارهایش از روی کاردانی و فرزانگی انجام می‌پذیرد. ای پیغمبر! بدیشان بگو:‌) این که جز خدا را نپرستید. بیگمان مـن از سو‌ی خدا بـیم‌دهندۀ (‌کــافران بـه عـذاب دوزخ‌) و مژ‌ده‌دهنده (‌مؤمنان به نعمت بهشت‌) هستم‌.(‌هود/1و2)

(أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (١٣) فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ) (١٤)

  بلکه (‌مشرکان پـا از درخواست گنج رایگان و نـزول فرشتگان بالاتر می‌گذارند و) می‌گویید: (‌محمّد‌. خودش قرآن را تألیـف کرده است و) آن را بـه دروغ بـه خدا نسبت می‌دهد! بگو: (‌اگر این قرآن را انسانی چون من نوشته است‌) شما (‌هم‌) ده سورۀ دروغین همانند آن را (‌بنویسید و برای ما) بیاورید و غیر از خدا هركس را که می‌توانید دعوت کنید (‌و به یاری خود بطلبید) اگر (‌در ادعــای خویش‌) راسـتگوئید. پس (‌ای مشـرکان‌!) اگر (‌کسـانی را که برای یاری در این کار دعـوت می‌کنید) پاسخ شما را ندادند (‌و استدعای شما را نپذیرفتند، چرا که از انجام آن ناتوانند) بدانید که این قرآن با آگاهی الله و وحی خدا نازل شده است (‌و از علم الهی سـرچشمه گرفته است‌) و معبودی جز خدا نیست (‌و نـزول این آیات معجز، دليـلی و نشانی بر این حقیقت است‌)‌. پس آیا اسلام را می‌پذیرید و فرمانبردار خدا می‌گردید؟ (‌بــاید که تسلیم شوید اگر طالب حقّ می‌باشید)‌. (‌هود/13و14) 

 در داستانهای پیغمبران راجع به حقیقت دعوت آنان‌، و راجع به قطع رابطۀ ایشان با اقوام و خاندانشان به سبب عقیده‌، سخن رفته است‌:

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ (٢٥) أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ) (٢٦)

  (‌همان‌گونه كه تو را به پیش قومت فرستادیـم و گروهی به دشمنانگی و سرکشـی پرداختند) نوح را (‌هم‌) به پیش قومش فرستادیم (‌و او بـدیشان گـفت‌:‌) مـن بـیم‌دهندۀ (‌شما از عـذاب خدا و) بیانگر (‌راه نـجات‌) بـرای شـما می‌باشم‌. (‌همچنین بدیشان گفت‌:‌) جز الله (‌، یعنی خدای واحد یکتا) را نپرستید. بیگمان من از عذاب روز پررنج (‌قیامت‌) بر شما می‌ترسم‌. (‌هود/25و26 ) 

(قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ) (٢٨)

ای قوم من‌! بـه مـن بگوئید، اگر مـن دلیـل روشنی از پروردگارم داشته باشم (‌که علم ضروری من برگرفته از دانش و بینش پـیغمبری است‌) و خداوند از سـوی خود رحمتی به من عطاء فرموده باشد (‌که نبوّت است‌) و این رحمت الهی (‌به سـبب تـوجّه شـما بـه مـادیّات و غفلت از معنویّات‌) بر شما پنهان مـانده باشد، آیـا مـا می‌توانیم شما را به پذیرش آن وادار‌یــم‌، در حـالی کـه شما دوستش نمی‌دارید و منکر آن می‌باشید؟ (‌دین را با اجـبار کـه نــمی‌شود بـه دیگران تـحمیل و تـزریق کرد)‌.(‌هود/28)  

(وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ (٤٥) قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلا تَسْأَلْنِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ) (٤٦)

نــوح پروردگار خـود را بــه فریاد خوانـد و گفت‌: پروردگارا! پسرم (‌کنعان که امـواج او را فرو بـلعیده است‌) از خـاندان من است و (‌تو هنگامی کـه بـه مـن دستور فرمودی‌، خاندان خود را سـوار کشـتی کنم‌، دراصل وعدۀ حفظ خاندان مرا داده‌ای‌) وعدۀ تو راست است (‌و خلافی در آن نیست‌) و تو داورترین داوران و دادگـــرترین دادگرانــی (‌و درد دل مــرا مـی‌دانــی‌. پروردگارا! لطفی و مرحمتی‌) فرمود: ای نوح‌! پسرت از خاندان تو نیست‌. چرا که او (‌بـه سـبب رفتار زشت و کردار پـلشتی کـه پـیش گرفته است‌، بـا تـو فرسنگها فـاصله دارد، و ذات او عـین‌) عمل ناشایست است‌. بنابراین آنچه را از آن آگاه نیستی (‌که درست است یـا نادرست‌) از من مخواه‌. من تو را نصیحت می‌کنم که از نادانان نباشی (‌و ندانی که در مکـتب آسمانی‌، پیوند براساس عقیده است‌؛ نه گوشت و خون‌)‌.(‌هود/45و46)

(وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلا مُفْتَرُونَ) (٥٠)

 (‌مـا بــه عـنوان پـیغمبر) هود را به سـوی قوم عـاد فرستادیم که از خودشـان بود. (‌هود بدیشان‌) گفت‌: ای قوم من‌! خدا را پپرسـتید که جز او معبودی ندارید. شما (‌کـه بـه خدایـان متعدّدی مـعتقدید، در ادّعـای خود) دروغگویانی بیش نیستید. (‌هود/ 50)

(وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ) (٦١)

 بـه سوی قـوم ثمود یکی از خـودشان را (‌به عنوان پیغمبر) فرستادیم که صالح نام داشت‌. (‌به آنان‌) گـفت‌:  

ای قوم من‌! خدا را بپرستید کـه مـعبودی جز او بـرای شما وجود ندارد (‌و کسـی غـیر او مسـتحقّ پـرستیدن نمی‌باشد)‌. او است که شمـا را از زمین آفریده است و آبادانی آن را به شـما واگذار نـموده است (‌و نـیروی بهره‌وری و بهره‌برداری از آن را بـه شما عطاء و در شما پدید آورده است‌. پس‌، از او طلب آمرزش (‌گناهان خویش‌) را بنمائید و به سوی او برگردید (‌و با انـجام عبادات و دوری از منکران، مـغفرت و مـرحمت او را بخواهید و بدانید که اگر در آیـن کـار صـادق بـاشید، خداوند شما را درمـی‌یابد و دعـای شما را مـی‌پذیرد)‌. بیگمان خداوند (‌به بندگانش‌) نزدیک (‌است و استغفار و انگیزه اسـتغفارشان را مـی‌دانـد) و پـذیرندۀ (‌دعـای کسانی‌) است (‌که او را مخلصانه به زاری می‌خوانند و به یاریش می‌طلبند)‌. (هود/61 )  

(قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ) (٦٣)

گفت‌: ای قوم من‌! به من بگوئید، اگر من (‌در دعوت شما به پرستش خدای یگانه‌)‌، از سـوی خدا دلیـل روشنی داشته باشم و او از جانب خود به من رحمت (‌نـبوّت و رسالت‌) داده باشد، حال اگر از فرمان او سرکشی کنم‌، چه کسی مرا در برابر (‌خشـم‌) خدا یـاری مـی‌دهد و از عذاب او رستگار می‌سازد؟‌! شـما که جز بـر زیــان و هلاک من نمی‌افزائید.(‌هود/63‌) 

(وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ... ).

شعیب را (‌نیز) به سوی قوم مدین فرستادیم که از خود آنان بود. (‌شعیب بـدیشان‌) گفت‌٠ ای قـوم مـن‌! خدا را بپرستید (‌و بدانید که‌) جز او معبودی ندارید... (هود/84 ) 

(قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا...).

 گفت‌: ای قوم من‌! اگر من (‌براثر نبوّت‌) دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم (‌و به یقین کامل رسیده باشـم‌) و روزی خوبی (‌علاوه از نبوّت ) به من عطاء فرموده باشد، به من بگوئید (‌آیا می‌توانم برخلاف فرمان خدا، یعنی خالق و هادی و رازق خود رفتار کنـم‌، و شما را از بت‌پرستی و بزهکاری نهی ننمایم‌؟‌)‌. (هود/88)  

در بخش پیرو، این آیات راجع به حقیقت دعوت، و راجع به قطع رابـطۀ مـردمان براساس ایـن حقیقت می آید:

(وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ) (١١٣)

و به کافران و مشرکان تکیه مکنید (‌که اگر چنین کنید) آتش دوزخ شما را فرو می‌گیرد، و (‌بدانید که‌) جـز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید (‌تا بـتوانـند شما را در پناه خود دارند و شرّ و بلا و زیـان و ضـرر را از شـما بدور نمایند) و پس از (‌تکیه بر کافران و مشرکان‌، دیگر از سوی خدا) یاری نمی‌گردید و (‌بر دشـمنان ) پـیروز گردانده نمی‌شوید.(‌هود/113 ) 

(وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ) (١٢٣)

 (‌آگاهی از) غیب آسمانها و زمـین ویـژۀ خدا است‌، و کارها یکسره بدو برمی‏گردد (‌و امور جهان به (‌برفرمان او می‌چرخد)‌. پس او را بپرست و بر او تکیه کن و (‌بـدان که‌) پروردگارت از چیزهائی که می‌کنید بی‌خبر نیست‌. (‌هود/123 )  

بدين منوال بخشهای سه گانۀ سوره برایبيان اين حقیقت به هم می‌رسند.

٢- برای این که مردمان تنها یزدان را خداوندگا‌ر خود بدانند و ربوبیّت را بدو اختصاص دهند، این سوره خدا را بدیشان می‌شناساند، و بیان می‌دارد که مـرد‌مان در این جهان در دست قدرت اویند، و آنان در آن جهان به سوی ایزد منّان برمی‌گردند تا واپسـین سـزا و جزای ایشان را بدهد ... بخشهای سه‌گانۀ سوره نیز در بیان این حقیقت به تمام و کمال ادای مطلب می‌کنند.

در دیباچه می‌آید:  

(أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (٥) وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الأرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (٦) وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِينٌ (٧) وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ) (٨)

هان‌! (‌برخی از) آنان‌، کینه و دشمنی (‌پیغمبر و مؤمنان‌) را به دل می‏‎گیرند و سعی می‌کنند تا آن را از خدا پنهان دارند! هان‌! آنان هنگامی که بـا جامه‌ها خـویشتن را می‌پوشانند (‌و رازها بـه همدیگر می‏‎گویند و نیرنگها می‌جویند تا با آشکـار شـدن کارشان رسـوا نشـوند) خـداونـد از آنـچه نـهان مـی‌دارنـد و از آنـچه آشکـار می‌سازند (‌به‌طور یکسان‌) با خبر و آگاه است‌. چرا کـه او آگاه از رازهـای سـينه‌ها است‌. هـیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر این که روزی آن‌، بر عهدۀ خدا است (‌و خدا روزی مناسب هریک را در بحر و بر مـی‌رساند) و محل زیست (‌دوران حیات‌) و محل دفن (‌پس از ممات‌) او را می‌داند. همۀ اینها در کتاب روشنی (‌بـه نـام لوح محفوظ‌، موجود و مضبوط‌) است‌. خدا آن کسـی است که آسمانها و زمین را در شش دوره بیافرید و (‌پیش از آن‌، جهان هستی جز مواد مذاب گازی شکل گسترده در گستره گیتی نبود، و ایـن جهان هسـتی و پـای‌) تـخت قدرت خدا بر (‌این مادۀ عظیم به ظاهر) آب‌، قرار داشت‌. (‌این آفرینش سترگ و شگفت را بدین خاطر ساخت‌) تا شما را بیازماید (‌و معلوم شود) که چه کسانی از شـما کارهای نیکو می‌کنند (‌و چه افرادی از شما کارهای بـد می‌کنند)‌. اگر به آنان بگوئی شما بعد از مرگ برانگیخته می‌شوید (‌و زندگی دوبـاره پـیدا مـی‌کنید) کـافران (‌از روی شگفت‌) می‏‎گویند (‌چیزی را می‏گوئی باور کردنی نـیست و واقـعیّت نـدارد؛ بـلکه‌) ایـن یک جادوگری آشکاری است (‌که خردها را به بازیچه می‌گیرد)‌. اگر عذاب را تا مدّت زمان محدودی (‌که پایان عمر جهان و آغاز قیامت است‌) به تأخیر اندازیم‌، (‌از روی استهزاء‌) می گویند: چه چیز مانع آن (‌از رسیدن به ما الآن‌) شده است‌؟ (‌اگر وعدۀ خدا راست است‌، عذاب را همین الآن بر سر ما بیاورد و ما را مهلت ندهد)‌. هان‌! روزی عذاب به سراغ آنان می‌آید و دیگر از ایشان دور نمی‏گردد (‌و دست از سرشان برنمی‌دارد) و چیزی را که در (‌دنیا) مسخره می‌کردند، از هر سو دربرشان می‏‎گیرد.(هود/5-8 ) 

 

(مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لا يُبْخَسُونَ (١٥) أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ) (١٦)

کسانی که (‌تنها) خواستار زندگی دنیا و زینت آن باشند (‌و جـز خوردن و نـوشیدن و امـوال و اولاد را طـالب نبوده و چشم‌داشتی به آخرت نداشـته بـاشند، بـرابـر سنّت مـوجود در پیکرۀ هسـتی‌، پـاداش دسـترنج و) اعمالشان را در این جهان بدون هیچ‌گونه کم و کاستی به تمام و کمال می‌دهیم (‌چـرا که مـدار ایـن جـهان بـر اعمال استوار است‌؛ نـه بـر نـیّات و مـقاصد، و بـر ایـن خوان یغما چه دشمن چه دوست‌)‌. آنان کسانیند که در آخرت جز آتش دوزخ بهره و سهمی ندارند، و آنچه در دنیا انجام می‌دهند، ضائع و هدر می‌رود (‌و بـی‌اجر و پاداش می‌شود) و کارهایشان پوچ و بیسود می‏‎گردد (‌هرچند کـه اعمالشان بـه ظـاهر انسـانی و مـردمی و عبادی باشد)‌. (هود/15و16) 

در بخش داستانهای پیغمبران اين‌ گونه شـناسه‌هائی می آید:

(إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (٥٦) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ) (٥٧)

من بر خدا تکیه کرده‌ام که پروردگار من و پروردگار شما است‌. هیچ جنبنده‌ای (‌اعم از انسان و غیر انسـان‌) نـیست مگـر ایـن کـه خدا بـر او تسـلّط دارد (‌و زمـام اخـتیارش را در دست دارد. پس چـرا بــاید از شـما ترسید؟‌! بدانید که قدرت خدای من در طریق حقّ و عدل جاری می‏‎گردد، زیـرا) بیگمان خدای من بـر صـراط مستقیم (‌که جادۀ عدل و داد است‌) قرار دارد (‌و کاری بـرخـلاف حکمت و صواب انـجام نـمی‌دهد)‌. اگر (‌از دعـوت مـن‌) روی بگردانید (‌بـاکـی نیست‌. زیرا بـر رسولان پیام باشد و بس‌) و من رسالتی را که مأمور بـدان بـودم بــه شـما رسـاندم‌. پـروردگارم (‌شـما را می‌میراند و) کسان دیگری را به جای شما مـی‌نشاند و شما کم‌ترین زیانی (‌با روگردانی از پـرسـش و دوری از عبادتش‌) بدو نمی‌رسانید. بیگمان پروردگار مـن مراقب و مواظب هر چیزی است (‌و کردار و رفتار شما از او پنهان نمی‌ماند و بی‌سزا و جزا نمی‌گردد)‌.(هود/56و57 ) 

(وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ) (٦١)

 بـه سـوی قوم ثـمود یکـی از خودشان را (‌بـه عنوان پیغمبر) فرستادیم كه صالح نام داشت‌. (‌به آنان‌) گفت‌: ای قوم من‌! خدا را بپرستید که مـعبودی جز او پـرای شما وچود ندارد (‌و کسـی غیر او مسـتحقّ پـرستیدن نمی‌باشد)‌. او است که شما را از زمـین آفریده است و آبادانی آن را بـه شـما واگذار نـموده است (‌و نـیروی بهره‌وری و بهره‌برداری از آن را بـه شـما عطاء و در شما پدید آورده است‌)‌. پس‌، از او طلب آمرزش (گناهان خویش‌) را بنمائید و به سوی او برگردید (‌و بـا انـجام عبادات و دوری از منکرات‌، مـغفرت و مـرحمت او را بخواهید و بدانـد کـه اگر در ایـن کـار صـادق بـاشید، خداوند شما را درمـی‌یابد و دعـای شـما را مـی‌پذیرد)‌. بیگمان خداوند (‌به بندگانش‌) نزدیک (‌است و استغفار و انگیزه اسـتغفارشان را مـی‌دانـد) و پـذیرندۀ (‌دعـای کسانی‌) است (‌که او را مخلصانه به زاری می‌خوانند و به یاریش می‌طلبند)‌.(‌هود/61) 

 در بخش پیرو می‌آید:

(وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ) (١٠٢)

عقاب پروردگار تو این چنین است (‌که دربارۀ قوم نوح و عاد و ثمود و مدین و غیره گذشت‌) هرگاه که (‌بر اثـر کفر و فساد، اهالی‌) شهرها و آبادیهائی را عقاب‌ کند که ستمکار باشند. به راستی عقاب خدا دردنــاک و سـخت است.(هود/102 )

(وَإِنَّ كُلا لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ) (١١١)

پروردگارت حتماً (‌پاداش و پادافره‌) اعمال همگان را بی كم و کاست می‌دهد و او آگاه از هر آن چیزی است که می‌کنند.(‌هود/ 111)  

(وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ (١١٧) وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ (١١٨) إِلا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ) (١١٩)

 (‌سـنّت و عـادت‌) پروردگارت چنین نـبوده است کـه شهرها و آبادیها را ستمگرانه ویران کند، در حالی که ساکنان آنجاها (‌متمسّک به حقّ و ملتزم به فضائل بوده و) در صدد اصلاح (‌حال خود و دیگران‌) برآمده باشند. (‌ای پیغمبری که آزمند بـر ایـمان آوردن قوم خـود و متأسّف بـر روی‌گردانـی ایشـان از دعوت آسمانی هستی‌! بدان که‌) اگر پروردگارت می‌خواست مردمان را (‌همچون فرشتگان در یک مسیر و بر یک برنامه قرار می‌داد و) ملّت واحدی مـی‌کرد (‌و پـیرو آئـین یگانه‌ای می‌نمود، و آنان در مادّیات و در معنویات و در انتخاب راه حقّ یا راه باطل اختیار و اختلافی نمی‌داشتند. آن وقت جــهان بــه گـونۀ دیگـری درمـی‌آمد) ولی (‌خدا مردمان را مختار و با اراده آفریده و) آنان همیشه (‌در همه چیز، حتّی در گزینش دیـن و اصـول عقائد آن‌) متفاوت خواهند ماند. (‌مردمان بنا به اختلاف استعداد، در همه چیز حتّی در دینی که خدا برای آنان فرستاده است متفاوت می‌مانند) مگر کسـانی کـه خدا بـدیشان رحم کرده باشد (‌و در پرتو لطف او بر احکـام قطعی الدلالۀ کتاب خدا متّفق بوده‌، هر چند در فهم معنی ظنّی الدلالۀ آن كه منوط بـه اجتهاد است‌، اختلاف داشـته باشند) و خداوند برای همین (‌اختلاف و تـحقّق اراده و رحمت‌) ایشان را آفریده است‌، و سخن پروردگار تو بر این رفته است که‌: دوزخ را از جملگی جنّیها و انسانهای (‌پیرو نفس امّاره و اهریمن مکّاره‌) پُر می‌کنم‌.(‌هود/ 117-119)  

بخشهای سه‌گانۀ سوره‌، به تمام و کمال حقیقت الوهیّت و حقیقت آخرت را در روند سوره می‌شناسانند. سوره در صدد اثبات وجود خدای سـبحان نـیست‌. بـلکه در صدد بیان ربوبیّت خدای یگـانه در زنـدگی مـردمان است‌، بدان‌ گونه که در نظام جهان هستی مقرّر است ... چه مسألۀ الوهیّت محل اختلاف نبوده است‌، و بلکه مسألۀ ربوبیّت است‌ که رسـالتهای آسـمانی بــدان رو کرده است‌، و واپسین رسالت آسـمانی نیز بـدان رو می کند و در صدد توضیح آن بـرمی‌آید. ایـن مسأله‌، مسألۀ ‌کرنش بردن در برابر یزدان و پرستش کردن ایزد یگانۀ سبحان بدون هیچ ‌گونه شـریک و انـبازی است‌. خضوع و خشوع در برابر خدای یکـتا بـدون هر گونه مدّعی و منازعی است‌. کارهای همۀ مردمان را به سلطه و قدرت و قضاوت و داوری و شریعت و فرمان یزدان برگرداندن است‌، همان‌ گونه که آشکارا از جملگی ایـن گلچینهای بخشهای سوره پیدا و هویدا است‌.

در راه پدید آورد‌ن همچون حقائق اعتقادی‌ای در دلها، و استوار داشتن آنها در درونها، و ژرفا بخشیدن آنها در هستی بشری‌، و پخش زندگی جـنبان و جـوشان و خروشان در این حقائق اعتقادی‌، بدان ‌گونه ‌که تبدیل به یک نیروی مثبت و الهام ‌بخش شوند، و احسـاسات و تصوّرات و اعمال و حرکات را دگرگون سازند، در راه پدید آوردن همچون حقائقی‌، آن هم بدین ‌گونه و شیوه و در ایـن سـطح و مرتبه، رونـد سـوره انگـیزه‌های الهام‌بخش و آهنگها و نواهای‌ گوناگونی دربر دارد‌، انگيزه‌ها و آهنگهائی‌ که همۀ تارهای هستی بشری را سخت می‌نوازند و به خروش می‌اندازند، بدانگاه کـه این حقائق را عرضه می‌دارد و آنها را شرح و بسط می‌دهد.

٣-‌روند سوره مشتمل ترغیب و تشویق و تـرهیب و تهدید فراوانی است ... ترغیب و تشویق به نیکیها و خوبیهای دنیا و آخرت‌، ترغیب و تشویق ‌کسـانی‌ کـه دعوت‌کنندۀ به سوی‌ کرنش بردن در برابر یزدان بی‌انباز جهان و پرستش خدای یگانۀ سبحان را پاسخ می‌دهند، و خیر و صلاح و رشدی را پذیره مـی‌شوند کـه ایـن کرنش و پرستش ‌یکتاپرستانه با خود به ارمغان می‌آورد ... ترهیب و تهدید به محروم شدن از نیکیها و خوبیهای دنیا یا آخرت‌، و ترهیب و تهدید به عذاب در دنیا یا در آخرت‌، ترهیب و تهدید کسانی که از این دعوت‌کننده رویگــردان مـی‌شوند، و راه طـاغوتهائی را در پـیش می‌گیرند که در آخرت ایشـان را به دوزخ تسـلیم می‌کنند، دوزخی‌ که طاغوتها پیروان خود را در آخرت به سوی آن می‌رانند، به پاداش این‌ که پیروانش در دنيا رهبری ایشـان را پـذیرفته‌انـد و زمام اختیارشان را بدیشان سپرده‌اند، و به جای ‌کرنش در برابر یـزدان بزرگوار و پرستش خداوند منّان دادار، در برابر ایشان کرنش کرده‌اند و آنان را پرستش نموده‌اند ... این هم نمونه‌ای از ترهیب و تهید:

(أَلا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ (٢) وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ (٣) إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) (٤)

 (‌ای پیغمبر! بدیشان بگو:‌) این كه جز خدا را نـپرستید. بیگمان من از سوی خدا بیم‌دهندۀ (‌کافران بـه عذاب دوزخ‌) و مژده‌ دهندۀ (‌مؤمنان به نعمت بهشت‌) هستم‌. و این که از پروردگارتان طلب آمرزش کنید و به سوی او برگردید که خداوند (‌به سبب استغفار صادقانه و توبۀ مخلصانه‌) شما را تا دم مرگ به طرز نیکوئی (‌از مواهب زندگی این جهان‌) بهره‌مند می‌سازد، و (‌در آخرت برابر عدل و داد خود) بـه هر صـاحب فضیلت و احسـانی (‌پاداش‌) فضیلت و احسانش را مـی‌دهد. اگر هــم پشت بکنید (‌و از ایمان به یزدان و طاعت و عیادت خداوند رحمان روی بگردانید، بر رسولان پیام باشد و بس‌) من بر شـما از عذاب روز بزرگی (‌کـه روز قیامت است‌) بیمناکم‌. برگشت شما به سوی خدا است‌، و خدا بر هـر چیزی توانا است‌. (‌او است که به شما زندگی می‌بحشد و شما را می‌میراند و دوباره جان به پیکرتان می‌دواند و برای حساب و کتاب در قیامت جمعتان می‏‎گرداند و به دوزخ یا بهشتتان می‌رساند)‌. (‌هود/2-4 ‌)

(مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لا يُبْخَسُونَ (١٥) أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ) (١٦)

کسانی که (‌تنها) خواستار زندگی دنیا و زینت آن باشند (‌و جـز خوردن و نـوشیدن و امـوال و اولاد را طـالب نبوده و چشم‌داشتی به آخرت نداشـته بـاشند، بـرابـر سـنّت مـوجود در پـیکرۀ هسـتی‌، پـاداش دسـترنج و) اعمالشان را در این جهان بدون هیچ ‌گونه کم و کاستی به تمام و کمال می‌دهیم (‌چـرا که مـدار ایـن جـهان بـر اعمال استوار است‌، نـه بـر نیّات و مـقاصد؛ و بـر ایـن خوان یغما چه دشمن چه دوست‌)‌. آنان کسانیند که در آخرت جز آتش دوزخ بهره و سهمی ندارند، و آنچه در دنیا انجام می‌دهند، ضائع و هدر می‌شود (‌و بی‌اجر و پاداش می‌رود) و کارهایشان پوچ و بیسود می‏‎گردد (‌هر چند کـه اعمالشان بـه ظـاهر انسـانی و مـردمی و عبادی باشد)‌.(‌هود/‌‌ 15و16)

(أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ (١٧) وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُولَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الأشْهَادُ هَؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ (١٨) الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ (١٩) أُولَئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الأرْضِ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ (٢٠) أُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ (٢١) لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأخْسَرُونَ (٢٢) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٢٣) مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأعْمَى وَالأصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلا أَفَلا تَذَكَّرُونَ) (٢٤)

آیا کسی که دلیل و برهان روشنی (‌به نام فطرت و عقل سلیم‌) از سوی پروردگار خـود دارد (‌و بـا نـور آن بـه آفاق و انفس می‏نگرد و به وجود آفریدگار جهان پـی می‌برد) و گواهی از جانب خدا (‌به نام قرآن‌) به دنبال آن می‌آید (‌و بر صدق دریافت عقل او از جـهان‌، ،‌شهادت می‌دهد و برداشت وی را تـصدیق مـی‌نماید) و قبل از قرآن (‌هـم جملگی کتاب‌های آسـمانی‌، ایـن راه ر‌ا تأیيد کرده‌اند و در این مسیر رفـته‌انـد، از آن جـمله تـورات‌، یعنی‌) کتاب موسی که رهبر و رحمت بوده است. (‌آیـا چنین کسانی با افرادی برابـرند کـه بـا چشـم خرد بـه مـلکوت جــهان نـمی‌نگرند، و بـه کـتابهای آسمانی و پیغمبران الهی گوش دل فرا نمی‌دهند، و جز به فکر دنیا نبوده و گمراه بسر می‌برند و گمراه مـی‌میرند‌؟)‌. آنان (‌که دربارۀ کائنات می‌اندیشند و با چراغ عقل پروردگار خود را می‌یابند و تــاریخ انبیاء و گذشتگان ر‌ا پیش چشم می‌دارند) بیگمان به قرآن ایمان می‌آورند (‌چرا که آن را با دید جهان‌بین و بینش حقّگرای خویش همگام و همنوا می‌بینند)‌. هر کس از گروهها (‌و طوائف گمراه که دشمن حقّ و حقیقت و ادیان و انبیاء خدایند) به قرآن ایـــمان نـیاورد، میعادگاه او آتش است (‌و جملگی گمراهان گریزان از نـور قـرآن‌، در آتش سـوزان دوزخ گرد می‏‎آیند و چه بد جایگاهی است‌! ای پیغمبر!) دربارۀ قرآن شکّ و گمانی به خود راه مده‌. قرآن حقّ است و از سوی پروردگارت آمده است‌، ولی بیشتر مردم (‌حقّ را نمی‌پذیرند و بـه چیزی کـه باید ایـمان داشت‌) ایـمان نمی‌آورند. چه کسی ستمگرتر از کسی است که به خدا دروغ بـندد؟‌! (‌کســانی کـه بـه خدا دروغ مـی‌بندند و چیزهائی را بـدو نسـبت مـی‌دهند کـه از او نیست، در قیامت به گونۀ خاصی‌) آنان به پروردگارشان عرضه می‌کردند (‌و در دادگاه عدل الهی به سـان مـی‌شوند) و گواهان (‌حاضر در آنجا، اعم از پیغمبران و فرشتگان و غیره بر آنان گواهی مـی‌دهند و) مـی‌گویند: ایـنان بـر پروردگار خود دروغ بسته‌اند (‌و لذا زشت‌ترین گناه و رسوا کننده‌ترین ستم را مرتکب شده‌اند) هـان‌! نـفرین خدا بر ستمگران باد! آن ستمکارانی که (‌مـردمان را) از راه خدا بازمی‌داشتند. و (‌بر راستای خداشناسی سدها و مانعها ایجاد می‌کردند، و در دلهای مردمان شکّـها و گمانها می‌انداختند تا آنان را منحرف سازند و بدیشان‌) راه خدا را کج و نادرست نشـان دهند، و آنـانی که بـه آخرت کفر می‌ورزند (‌و به جهان دیگر ایمان نداشـتند. این کافران‌) چنان نیستند کـه آنـان بـتوانـند (‌خدا را از عذاب رساندن به خود) در دنیا ناتوان و درمـانده سازند (‌و از قلمرو قدرت او خـارج شوند. اگر خدا بـخواهـد ایشان را گرفتار عذاب و بلائی کند) آنان بجز خدا یاور و فریادرسی نـدارنـد (‌کـه ایشـان را از عذاب و بـلای آسـمانی بـرهاند. در آخرت هــم بـه سبب عصیان و طعیانشان‌) عذابشان چندین برابر می‏‎گردد (‌و پیوسته افـزونتر و افزونتر مـی‌شود. چرا که در دنـیا) آنـان نمی‌توانستند (‌نشانه‌های خداشناسی پخش در آفاق و انفس را) بشنوند و ببینند. آنان کسانیند که خویشتن را زیانبار می‌کنند و هستی خود را می‌بازند، و معبودهائی را که به دروغ به هم می‌بافند و می‌سازند، کم و نـاپدید می‌کردند (‌و دروغگوئیها و یاوه‌سرائـیهایشان از بـین می‌رود و بیفائده و بیسود می‌شود)‌. مسلّماً در آخــرت زیانبارترین (‌مردمان‌) هستند (‌چرا که سعادت خود را باخته‌اند، و باقی را به فانی‌، و نعمت را به نقمت‌، و جنان را به نیران داده‌اند)‌. بیگمان کسانی که ایمان آورده‌انـد و کــارهای شــایسته کرده‌انـد و بـه خدای خویش آرمـیده‌اند (‌و کرنشش بـرده‌انـد و تسـلیم فرمانش شده‌اند) آنان بهشتیـانند و در آنجا جـاودانـه مـی‌مـانند. حال این دو گروه (‌یعنی مؤمنان و کافران‌) همانند حال کور و کر، یا بینا و شنوا است‌. آیـا حـال و مآل ایـن دو گروه یکی است‌؟ آیا یادآور و پندپذیر نمی‌گردید؟‌. (هود/17-24)

(وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ) (٥٢)

ای قـوم مـن از پــروردگارتان آمـرزش (‌گـناهان و لغزشهایتان‌) را بطلبید و به سوی او برگردید تا آسمان را بر شما ریزنده و بارنده کند (‌و باران و برکات آن را بر شما پیاپی و فراوان گرداند) و نیروئی بر نـیرویتان (‌و عزّت و شکوهی بر عزّت و شکوهتان‌) بـیفزایـد. (‌ای قوم من‌! از حقّ و حقیقت‌،‌) بزهکارانه روی بـرنتابید (‌و بر گناه مصمّم و مصرّ نشوید)‌.(‌هود/52) 

(فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ) (٥٧)

اگر (‌از دعوت من‌) روی بگردانید (‌باکی نیست‌. زیرا بر رسولان پیام باشد و بس‌) و من رسالتی را كـه مأمـور بـدان بـودم بـه شما رسـاندم‌. پـروردگارم (‌شـما را می‌میراند و) کسان دیگری را به جای شما مـی‌نشاند و شما کمترین زیانی (‌با رویگردانی از پرستش و دوری از عبادتش‌) بـدو نـمی‌رسـانید. بیگمان پروردگار من مراقب و مواظب هر چیزی است (‌و کردار و رفتار شما از او پنـهان نمی‌ماند و بی‌سزا و جزا نمی‌گردد)‌.(‌هود/57)

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ (٩٦)

(إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ (٩٧) يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ (٩٨) وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ) (٩٩)

مـا مـوسی را همراه بـا مـعجزات (‌دالّ بـر صدق او) و همراه با برهان آشکار (‌و مؤثّر در نـفوس‌) فرستادیم‌. مـوسی را بــه سـوی فـرعون و اشـراف و اعـیان او فـرستادیم (‌و فـرعون رسـالت موسی را نپذیرفت و) اطرافیان و زعماء فرعون از فرمان او پیروی کردند (‌و دستور موسی را گردن ننهادند)‌، در حـالی کـه فـرمان فرعون مترقّیانه و مایۀ هدایت نبود (‌و ارزش پیروی را نداشت‌)‌. فرعون در روز قیامت در پیشاپیش قوم خود بوده (‌و ایشان را به سوی آتش دوزخ رهبری خواهد کرد، همانگونه که در دنیا آنان را به سوی کفر و ضلال رهبری می‌کرد) و ایشان را بـه آتش دوزخ مـی‌انـدازد. چه بد جایگاهی کـه بـدان وارد مـی‌شوند! در ایـن دنـیا دچار نفرین (‌مردمان‌) و طرد (‌از رحمت یزدان‌) شـدند (‌و از پس ایشـان بـدنامی و رسـوائـی مـاند) و در روز قیامت نیز (‌همین ‌طور به لعنت و طرد از رحمت گرفتار مـی‌شوند و مــنفور خـدا و فرشتگان و مــردمان می‌گردند)‌. چه بد عطائی که (‌به آنان‌) داده می‌شود!.(‌هود/96-99)  

... تا آخر ... تا آخر ...  

4- روند سوره این داستان طولانی را دربر مـی‌گیرد، داستانی ‌که چنان تشویق و ترغیب و ترهیب و تهدیدی را در حرکت عقیده بر مدار تاریخ تـصدیق مـی‌کند، و هلاک تکذیب‌ کنندگان و نجات مؤمنان را بدان‌گونه که در برخی از گلچینها گذشت به تصویر می‌کشد، و صحنۀ طوفان را با وصف ویژه‌ای برجسته نشان می‌دهد. نبض سوره به بالاترین سطح خـود در لابـلای ایـن صـحنه منحصر به فرد جهانی می‌رسد:

(وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ (٣٦) وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ (٣٧) وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ (٣٨) فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ (٣٩) حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلا قَلِيلٌ (٤٠) وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (٤١) وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ (٤٢) قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ (٤٣) وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الأمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) (٤٤)

 به نـوح وحی شـد کـه جز آنـان که (‌تـاکنون‌) ایـمان آورده‌اند، هیچ کس دیگری از قوم تـو ایمان نخواهـد آورد. بنابراین از کارهائی که می‌کنند غمگین مباش‌. (‌ما هـر چـه زودتـر سـزای اذیّت و آزار و تـهمت و تكذیب ایشان را در کف دستشان خواهیم گذاشت‌)‌. و (‌به نوح وحی شد که‌) کشتی را تحت نظارت مـا و بـرابر تـعلیم وحی ما بساز (‌و بـدان که تـو و مـؤمنان هـمراه تو از مـراقبت و محافظت مـا بـرخورداریـد و محفوظ از ظـالمان‌، و مـصون از اشتباه در کار سـاختن کشـتی می‌باشید. از این پس به مشركان رحم مکـن‌) و بـا مـن دربـارۀ (‌گذشت از) ستمگران گفتگو مـنما (‌كه آنان محکوم به عذابند و) مسلّماً ایشان غرق خواهند شـد. نوح دست‌اندر کار ساختن کشتی شـد. هـر زمان کـه گروهی از اشراف قوم او از کنار وی مـی‌گذشتند، او را مسخـره می‌کردند (‌و می‌خندیدند و مـی‌گفتند: دیـوانه شده است. به سرش زده است‌. پیغمبری را ترک گـفته است و نجّاری را پیشه کرده است‌! نـوح هـم بدیشان پاسخ می‌داد و) می‌گفت‌: اگر شما ما را مسخره می‏کنید، ما هم همانگونه شـما را مسـخره مـی‌کنیم‌. (‌امر‌وز از بی‌خبری شما از پيام آسمانی می‌خندیم و فردا به سبب شکنجه و عـذابــی کــه گـریبانگیرتان می‏‎گردد بـه تمسخرتان می‌نشینیم‌)‌. هر چه زودتر خواهـید دانست که عذاب خوارکننده و رسواکننده (‌در دنـیا) بهرۀ چه کسی‌، و شکنجۀ جاودان (‌در آخرت‌) گریبانگیر کدام یک از مردمان می‏‎گردد. (‌نوح به كار خود مشغول بود و کافران هم به تمسخر خود ادامـه دادنـد) تـا آنگاه کـه فرمان ما (‌مبنی بـر هـلاک کـافران‌) در رسـید و آب از زمین جوشیدن گرفت (‌و خشم ما به غـایت رسـید. بـه نوح‌) گفتیم‌: سوار کشتی کن از هر صنفی نر و ماده‌ای را، و خاندان خود را، مگر کسـانی را کـه فرمان هـلاک آنان قبلاً صادر شده است (‌که همسر و یکی از پسران تــو است‌)‌، و کســانی را (‌در آن بـنشان‌) کــه ایـمان آورده‌اند. و جز افراد اندکی بدو ایمان نـیاورده بودند. (‌نوح خطاب به خاندان و بستگان باایمان خود و سـائر مـؤمنان‌) گفت‌: سوار کشـتی شوید (‌و نترسید) که حرکت و توقّف آن با یاری خدا و حفظ و عنایت الله است (‌و به هنگام ورود به کشتی و حرکت آن‌، و در وقت لنگر انداختن و خروج از آن‌، نام خدا را بـر زبـان رانـید و از حضرت باری یـاری بـطلبید، و از او آمـرزش گناهان خود را بخواهید و بدانید که‌) بیگمان پروردگار من بسیار آمـرزنده و بس مـهربان است‌. (‌مـؤمنان سـوار کشتی شدند و) کشتی بـا سرنشینانش (‌سينۀ‌) امـواج کوه‌ پیکر را می‌شکافت و (‌هـمچنان‌) بـه پـیش مـی‌رفت‌. (‌مهر پدری در میان این امواجی که از سر و دوش هـم بالا می‌رفتند و روی هم می‌غلتیدن‌، موج گرفت‌) و نـوح پسرش را که در کناری (‌جدا از پـدر) قـرار گرفته بود فریاد زد که فرزند دلبندم با ما سوار شـو و بـا کـافران مباش‌، (‌اگر به سوی خدا برگردی نجات می‌یابی‌، والّا با جملگی بی‌دینان هلاک می‌گردی‌. پسر لجوج و مغرور نوح‌) گفت‌: به کوه بزرگی می‌روم و مأوی می‌گزینم که مرا از سیلاب محفوظ می‌دارد (‌و از غرقاب مصون‌)‌. نوح گفت‌: امروز هیچ قدرتی در برابر فرمان خدا (‌مبنی بر غرق و هلاک شدن کافران‌) پـناه نـخواهـد داد مگر کسی را که مشمول رحمت خدا گردد و بس‌. (‌در هـمین هنگام موجی برخاست و او را در کام خود فروبرد) و موج میان پدر و پسر جدائی انـداخت و پسـر در مـیان غرق‌شدگان جای گرفت (‌و خيال خام، او را از راه آب دنيا، به آتش آخرت انداخت. بعد از هلاك كافران) گفته شد كه: ای زمين آب خود را فروخور، و ای آسمان! از باريدن بايست، و (آن گاه به دستور خدا) آبها از مـیان برده شده و فرمان اجراء گردید و کار به انجام رسید، و کشتی بر کوه جودی پهلو گرفت (‌و در این وقت بود که‌) گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران‌!.(‌هود/36-44) ... تـا آخر ... تا آخر ... تا آخر ...

5-‌روند سوره برخی از تصاویر نـفس بشری را می‌نمایاند، بدانگاه کـه نـفس بشـری با رخـدادهـای خوشیها و ناخوشیها رویاروی می شود. عذاب را پیش چشم تکذیب‌کنندگان می‌دارد که عذاب را با شتاب می‌خواسـته‌انـد، و با پـیغمبرانی‌ که ایشـان را بیم می‌داد‌ه‌انـد متّحد و متّفق بی‌شرمی می‌کرده‌انـد ... تصاویر خود تکذیب‌کنندگان را نشان می‌دهد، بدانگاه که رویاروی شده‌اند با عذابی‌ که در فرود آمدن آن شتاب می‌ورزیده‌اند، و هم‌ اینک بدان گرفتار آمده‌اند، و آه‌ها و ناله‌ها سر داده‌اند بر اثر حوا‌دثی‌ که بر ایشـان گذشته است‌، و نعمت و فرصتی‌ که از دستشان به در رفته است‌، و با سرمستی و خودخواهی و گول خوردن شگفتی برطرف شدن زیان و ضرر را خواستار شده‌اند، و فزونی و فراوانی نعمت را از نو درخواست كرده اند: 

(وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (٨) وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ (٩) وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ (١٠) إِلا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ) (١١)

اگر عذاب را تا مدّت زمان محدودی (‌که پایان عمر جهان و آغاز قـیامت است‌) بـه تأخیر اندازیـم‌، (‌از روی استهزاء‌) می‌گویند: چه چیز مانع آن (‌از رسـیدن بـه مـا الآن‌) شـده است‌؟ (‌اگر وعدۀ خدا راست است‌، عذاب را هـمین الآن بـر سر ما بیاورد و ما را مـهلت نـدهد)‌. هـان‌! روزی عـذاب بـه سراغ آنان می‌آید و دیگر از ایشان دور نمی‌گر‌دد (‌و دست از سرشان برنمی‌دارد) و چیزی را کـه در (‌دنیا) مسـخره مـی‌کردند، از هر سو دربرشان می‏‎گیرد. و اگر از سوی خود به انسان نعمتی بچشانیم (‌و مثلاً روزی فراوان و صحّت و امنیّت برسانیم و بنا به حکمتی‌) سپس آن را از او بگیریم و بستانیم‌، بسیار ناامید (‌از برگشت دوبارۀ این نعمت به خود) و ناسپاس (‌در برابر سائر نعمتهای دیگـر) مـی‌شود. و اگر بعد از ناخوشی و زیان و ضرری که به انسان رسیده است‌، خوشی و نعمت و منفعتی بدو برسانیم‌، مـی‌گوید: بدیها و سختیها از من به دور شده‌اند (‌و مشکلات و ناراحتیها دیگر هرگز برنمی‌گردند. دوبـاره دچـار سـرور و غـرور بـیجا می‏‎گردد و) بسی شادان (‌از متاع دنیا) و نازان (‌بر دیگـران‌) می‌شود. مگر کسانی که (‌به هنگام شدائد) شکیبائی کنند. و (‌در وقت خـوشی و نـاخوشی و ثـروتمندی و مسـتمندی‌) کـارهای شـایسته و بــایسته انـجام دهند، بیگمان آنـان بـخشایش (‌یـزدان شـامل گناهانشان مـی‌گردد) و پـاداش بزرگی (‌در برابر اعمال صالحه‌) دارند.(‌هود/8-11)

  ٦-‌روند سوره مشتمل است بر برخی از صـحنه‌های قــیامت‌، و تـصویرهای تکـذیب‌کنندگان در آن‌، و رویاروئی ایشان با پروردگارشان‌، پرورگاری ‌که وحی او را تکذيب‌ کرده‌اند و به پیغمبران او پشت نموده‌انـد ... همچنین روند سوره خواریها و رسوائیهائی را به تصویر می‌کشد که در آن روز گریبانگیرشان می‌گردد، و اربابان و میانجیگر‌انی ندارند که ایشان را یاری دهند و از خواریها و رسوائیها برهانند:  

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُولَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الأشْهَادُ هَؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ (١٨) الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ (١٩) أُولَئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الأرْضِ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ (٢٠) أُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ (٢١) لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأخْسَرُونَ) (٢٢)

چه کسی ستمگرتر از کسی است که به خدا درو‌غ بندد؟‌! (‌كسانی که به خدا دروغ مـی‌بندند و چیزهائی را بـدو نســبت مـی‌دهند کـه از او نـیست‌، در قیامت به گـونۀ خاصی‌) آنان به پروردگارشان عرضه می‌گرد‌ند (‌و در دادگاه عدل الهی به سان می‌شوند) و گواهان (‌حـاضر در آنجا، اعم از پیغمبران و فرشتگان و غیره بر آنـان گواهی می‌دهند و) می‌گویند: اینان بر پـروردگا‌ر خـود دروغ بسته‌اند (‌و لذا زشت‌ترین گناه و رسواکننده‌ترین ستم را مرتکب شده‌اند)‌. هان‌! نفرین خدا بر ستمکاران بـــاد! آن سـتمکارانــی کـه (‌مـردمان را) از راه خـدا بـازمی‌داشـتند، و (‌بـر راسـتای خداشـناسی سـدّها و مانعها ایجاد می‌کردند، و در دلهـای مـردمان شکّـها و گمان‏ها می‌انداختند تا آنان را منحرف سازند و بدیشان‌) راه خدا را کج و نادرست نشـان دهـند، و آنـانی کـه بـه آخرت کفر می‌ورزیدند (‌و به جهان دیگر ایمان نداشتند. این کافران‌) چنان نیستند که آنـان بـتوانـند (‌‌خدا را از عذاب رساندن به خود) در دنیا ناتوان و درمانده سازند (‌و از قلمرو قدرت او خـارج شـوند. اگر خدا بـخواهد ایشان را گرفتار عذاب و بلائی کند) آنان بجز خدا یاور و فریادرسی نـدارند (‌که ایشـان را از عذاب و بـلای آسـمانی برهاند. در آخرت هـم بـه سـبب عصیان و طغیانشان عذابشان چندین برابر می‏‎گردد (‌و پـیوسته افـزونتر و افزونتر مـی‌شود. چرا کـه در دنیا) آنـان نمی‌توانستند (‌نشانه‌های خداشناسی پـخش در آفاق و انفس را) بشنوند و ببینند. آنان کسانیند که خویشتن را زیانبار می‌کنند و هستی خود را می‌بازند، و معبودهائی را که به دروغ به هم می‌بافند و می‌سازند، گم و نـاپدید می‌گردند (‌و دروغگوئیها و یاوه‌سرائـیهایشان از بـین می‌رود و بیفائده و بیسود مـی‌شود)‌. مسـلّماً آنـان در آخرت زیانبارترین (‌مردمان‌) هستند، (‌چرا که سـعادت خود را باخته‌اند، و باقی را به فانی‌، و نعمت را به نقمت‌، و جنان را به نيران داده‌اند. (‌هود/18-22) 

(إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ (١٠٣) وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلا لأجَلٍ مَعْدُودٍ (١٠٤) يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ (١٠٥) فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ (١٠٦) خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ إِلا مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ (١٠٧) وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ إِلا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ) (١٠٨)

به حقیقت در این (‌مجازات و نابودی ملّتهای ستمگر، و در این روایات و اخبار گذ‌شتگان‌) عبرت بزرگی است برای کسی که از عذاب آخرت بــهراسد. آن روزی کـه مردمان را در آن (‌برای حساب و کتاب‌) گرد می‌آورند، و روزی است کـه (‌از سـوی مـردمان و فرشتگان و پریان‌) مشاهده می‏‎گردد (‌و همگان آن را خواهند دید و ناظر صحنه‌هایش خواهند شد)‌. مـا چنین روزی را فقط تا زمان اندکی به تأخیر می‌اندازیم‌. روزی که ایـن روز فرامـی‌رسد کسـی یـارای سـخن گفتن و دم بـرآوردن ندارد، مگر با اجازۀ خدا. (‌در چنین روزی‌، مردمان دو گروه بیش نیستند:‌) دسته‌ای از آنان (‌بـه سـبب کفر و ضلال‌، به انواع عذاب گرفتارند و) بدبختند، و دسته‌ای (‌به سبب طاعت و عبادت‌، غرق در نعتمهای گوناگونند و) خوشبختند. و امّا آنان که بدحال و بدبیارند در آتش دوزخ جای دارند و در آنجا (‌در دم و بازدم خود) ناله و فریاد سر می‌دهند. آنان در دوزخ جاودانه می‌مانند تـا آن‌ گاه که آسمانها و زمین (‌آنجا) بـرپا است‌. (‌یـعنی تـا دوزخ‌، دوزخ است در آن بسـر مـی‌برند) مگر ایـن که خدای تو بخواهد (‌و اوضاع را دگرگون کند، و عذابی را جایگزین عذاب دیگری گرداند)‌. بیگمان پروردگار تـو هـر کـاری را که بـخواهـد انجام مـی‌دهد (‌و چیزی نمی‌تواند جلو او را بگیرد و از انجام آن کار بازدارد)‌. و امّا کسانی که (‌به سبب انجام کارهای نیکو) خوشبخت شـده‌انـد (‌وارد بهشت گشـته و) در بـهشت جـاودانـه می‌مانند، مادام که آسمانها و زمین برپا است‌. مگر این که خدا بخواهد (‌و اهل تـوحید بـزهکار را وارد بـهشت نسازد و به دوزخشـان درانـدازد و بـعدها بـیرونشان آورد و به بهشتشان برد. خداوند به افراد خوشبخت‌) عطیۀ عظیمی می‌دهد که گسیختنی (‌و کاستی پذیرفتنی‌) نیست. (‌هود/103-108 ) 

٧- از جـملۀ انگـیزه‌هائی‌ کـه دلهـا از آنـها بـه لرزه درمی‌آید، و روند سوره آنها را به تـصویر می‏‎كشد، حضور یزدان سبحان و آگاهی او بر هر آن چیزی است که انسانها در سینه‌های خود نهان و پنهان می‌پندارند. آنان‌ گول خوردگانی هستند که حضور یزدان سبحان و آگاهی فراگیر او را درک و فهم نمی‌کنند، و چیرگی و غلبۀ خدا بر همۀ آفریدگان خود را احساس نمی‌نمایند، و خود این تکذیب‌کنندگان بسان سائر مردمان در دست اختیار و قدرت ایزد منان قرار دارند، بدون ایـن‌ که متوجّه باشند:

(إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (٤) أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (٥) وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الأرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ) (٦)

برگشت شما به سوی خدا است‌، و خدا بـر هـر چیزی توانا است‌. (‌او است که به شما زندگی مـی‌بخشد و شما را می‌میراند و دوباره جان به پیکرتان مـی‌دواند و برای حساب و کتاب در قیامت جمعتان می‏‎گرداند و به دوزخ یا بهشتتان می‌رساند)‌. هان‌! (‌بـرخی از) آنـان‌، کینه و دشمنی (‌پیغمبر و مؤمنان‌) را به دل می‏‎گیرند و سـعی می‌کنند تا آن را از خدا پنهان دارند! هان‌! آنان هنگامی که بـا جامه‌ها خویشتن را مـی‌پوشانند (‌و رازهـا بـه همدیگر می‏‎گویند و نیرنگها می‌جویند تا با آشکار شدن کارشان رسوا نشوند) خداوند از آنچه نهان می‌دارند و از آنچه آشکار می‌سازند (‌به‌طور یکسان‌) باخبر و آگاه است‌. چرا کـه او آگاه از رازهـای سینه‌ها است‌. هیچ جـنبنده‌ای در زمـین نیست مگـر ایـن کـه روری آن‌، برعهدۀ خدا است (‌و خدا روزی مناسب هـر یک را در بحر و بر مـی‌رساند) و محل زیست (‌دوران حیات‌) و محل دفن (‌پس از مـمات‌) او را مـی‌دانـد. هـمۀ ایـنها در کتاب روشنی (‌به نام لوح محفوظ‌، موجود و مضبوط‌) است‌. (‌هود/4-6)  

(إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ) (٥٦)

من بر خدا تکیه کرده‌ام که پروردگار من و پروردگار شما است‌. هیچ جنبنده‌ای (‌اعم از انسان و غیر انسـان‌) نـیست مگر ایـن کـه خدا بـر او تسلّط دارد (‌و زمـام اخــتیارش را در دست دارد. پس چـرا بـــاید از شــما ترسید؟‌! بدانید که قدرت خدای من در طریق حق و عدل جاری می‏‎گردد، زیـرا) بی‏گمان خدای من بر صـراط مستقیم (‌که جادة عدل و داد است‌) قرار دارد (‌و کاری برخلاف حکمت و صواب انجام نمی‌دهد)‌.(‌هود/ 56)  

8- از انگیزه‌های الهامگرانه‌ای که در روند سوره است‌، یکی هم نشان دادن کاروان ایمان است‌. کاروانی که با قافله ‌سالاری پیغمبران بزرگوار در طول تاریخ حرکت کرده است‌، و هر یک از این قافله ‌سالاران بـزرگوار با جاهلیّت گمراه رویاروی‌ گردیده است‌، و مصممّانه و آشکارا سخن یگانۀ قاطعانه‌ای را بدیشان زده است‌، و بدانچه با خود آورده است اعتماد و اطـمینان و یـقین کـامل داشـته است ... گوشه‌ای از ایـن عرضه در گلچینهای پیشین گذشت‌. بقیّۀ آنـها نـیز در جاهای مناسب خود در تفسیر سوره خواهد آمد. آنچه شکّ و تردیدی در آن نیست این است‌ که وحدت مـوضع پیغمبران بزرگوار، و وحدت حقیقتی که در طول تاریخ آن را رودروی جاهلیّت می‌گویند، و وحدت عباراتی که از آن بزرگواران روایت‌ گردیده است و این حقیقت را دربر دارد، در لابلای خود نـیرو و آهـنگ و پـیام شگرفی و سترگی را حمل می‌کند.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] مراجعه شود به معرّفی سورۀ یونس (‌صفحۀ ٢٠٣ و ٢١١ جزء یـازدهم‌) که در آن راجع به این دوره از زمان سخـن رفته است‌.


 

برگرفته از: تفسیر فی ظلال القرآن، سیدقطب، ترجمه دکتر مصطفی خرمدل. 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

کلام امام محمد غزالی رحمه الله: احمق ترین مردم کسی است که به برتری خود بسیار مطمئن و از خود بسیار راضی است و عاقل ترین مردم کسی است که یشتر از دیگران خود و نفسش را متهم کند. (در محضر غزالی، مؤلف: صالح احمد الشامی، مترجم: جهانگیر ولدبیگی)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 10441
دیروز : 3293
بازدید کل: 8245786

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010