Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

«خَيْرُ أُمَّتِي قَرْنِي ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ …» [متفق عليه]. 
بهترين مردمان، مردم قرن من است، سپس مردمي كه بعد از قرن من مى آيد، سپس مردمي كه بعد از قرن دوم مى‌آيد (سه قرن پس از پيامبر)

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>علی بن ابی طالب رضی الله عنه > اسلام آوردن وی

شماره مقاله : 710              تعداد مشاهده : 321             تاریخ افزودن مقاله : 20/6/1388

نخست: مسلمان شدن علی رضی الله عنه
از لطف و احسان خداوند نسبت به علی این بود که در یکی از قحط سالی‌ها قریش با بحرانی سخت روبرو شد و ابوطالب دارای اهل و عیال نسبتاً زیادی بود، بنابراین رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  به عمویش عباس که‌از همه بنی‌هاشم در وضعیّت مالی بهتری قرار داشتند – گفت: ای عباس، برادرت ابوطالب عیالمند و بی‌نواست و می‌بینی که مردم با این بحران مالی– فقر و خشکسالی – روبرو هستند، بیا مقداری از بار سنگین مخارج ایشان را سبک کنیم، یکی از فرزندانش را من بر می‌دارم و یکی را تو بردار و مخارج شان را به عهده گیریم. عباس پذیرفت، به این ترتیب پیش ابوطالب رفتند و به او گفتند: می‌خواهیم مخارج برخی از فرزندانت را به عهده بگیریم، تا این مشکلات برطرف شود. گفت: عقیل را برای من بگذارید و دیگر هر کاری می‌خواهید بکنید. بعد از این رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  علی را به خانه اش برد و عباس جعفر را و همچنان علی تا وقت بعثت رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  در خانه‎ی او زندگی می‌کرد و علی از پیامبر  صلی الله علیه و سلم  پیروی کرد و نبوتش را تصدیق نمود و جعفر همواره پیش عباس ماند تا این که مسلمان شد و از او اعلام بی نیازی کرد(1).
 هدف رسول‎الله صلی الله علیه و سلم  این بود که به پاس زحمات و نیکیهای گذشته به عمویش کمکی کرده باشد و به ابوطالب که پس از پدربزرگش سرپرستی او را به عهده داشت نیکی کند که ‌این یکی از بزرگترین نعمتهای الهی نسبت به علی این بود که تعلیم و تربیتش را کسی به عهده گرفت که خداوند سبحان تربیتش کرده بود و حفظ و نگهداری ومراقبتش را کسی عهده دار شد که دارای اخلاق قرآنی بود؛ بنابراین علی با اخلاق و تربیت قرآنی پرورش یافت و چون در خانه‌ی پیامبر  صلی الله علیه و سلم  زندگی می‌کرد از تمام برنامه‌ها وقوانین اسلام از همان مرحله‌ی آغازین زندگی‌اش آگاه بود.
 تربیت و پرورش علی  رضی الله عنه  از خانه پیامبر  صلی الله علیه و سلم  شروع شد تا دعوت به اسلام و یاری دادن دین خدا و گسترش آن به تمام دنیا و ابلاغ آن به مردم و نجاتشان از تاریکی‌های کفر به نور ایمان، ادامه ‌یافت. علماء در خصوص این موضوع که‌ آیا اوّلین مسلمان بعد از خدیجه علی بوده‌است یا ابوبکر، اختلاف نظر دارند، از نظر بنده قول راجح این است که: اوّلین مرد از آزادها ابوبکر، از بچّه‌ها علی و از زنان خدیجه‌ است. خدیجه‌ اوّلین فردی است که مسلمان شده ‌است. از بردگان اوّلین مسلمان زید بن حارثه‌ است،(1) به این ترتیب علی اوّلین کودکی است که مسلمان شده ‌است.
 
دوم: چگونگی مسلمان شدن علی؟
ابن اسحاق روایت می‌کند که علی پس از مسلمان شدن خدیجه به خانه‌ی پیامبر آمد، دید آن دو نماز می‌خوانند. گفت: محمد این چیست؟ گفت: این دین خداست که ‌آن را برای خود برگزیده و رسولانش را برای ابلاغ آن مبعوث کرده‌است، در آن جا بود که پیامبر  صلی الله علیه و سلم  از علی خواست ایمان بیاورد و فقط خدا را عبادت کند و به لات و عزّی کفر ورزد.
علی  رضی الله عنه  در پاسخ گفت: این چیزها را تا به حال نشنیده‌ام! لذا تا با ابوطالب مشورت نکنم به تو پاسخی نخواهم داد. رسول‎الله صلی الله علیه و سلم  که نمی‌خواست رازش قبل از فرمان الهی فاش شود. گفت: علی حال که مسلمان نمی‌شوی، این سخن را مخفی دار. علی آن شب را صبرکرد و سپس خداوند محبّت اسلام را دلش انداخت. صبح نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد دیروز به من چه پیشنهادی دادی؟ رسول خدا فرمود: این که گواهی دهی معبود بر حقّی جز خداوند یکتا نیست، شریکی ندارد و به لات و عزّی کفر ورزی و از شریکان اعلام بیزاری کنی. علی پذیرفت و مسلمان شد. امّا همواره با بیم از ابوطالب نزد پیامبر می‌آمد و پنهانی مسلمان بود.
 
سوّم: علی و ابوطالب
ابن اسحاق می‌گوید: یکی از علماء گفته‌است: هرگاه وقت نماز می‌رسید، پیامبر صلی الله علیه و سلم  به دره‌های مکّه می‌رفت وعلی نیز پنهان و بدور از چشم پدر و عموها و قومش با او می‌رفت و نماز می‌خواندند و برای فرا رسیدن شب منتظر می‌ماندند سپس بر می‌گشتند، مدّتی بر همین منوال عبادت می‌کردند تا این که روزی ابوطالب به طور اتّفاقی آنها را دید که نماز می‌خوانند، لذا خطاب به پیامبر  صلی الله علیه و سلم  گفت: برادر زاده‌ این چه دینی است که‌ انتخاب کردی؟ پیامبر فرمود: 
«ای عمو! این دین خداوند، ملائکه، پیامبران و پدر ما ابراهیم است». گفت: « خداوند مرا بسوی بندگانش به عنوان پیامبر مبعوث کرده‌است و تو ای عمو شایسته ترین و سزاوار ترین هستی فردی هستی که باید من نسبت به او خیرخواه و دلسوز باشم و تو را به هدایت دعوت دهم، امیدوارم دعوتم را اجابت کنی و مرا یاری دهی». ابوطالب گفت: برادر زاده! من نمی‌توانم دین و آئین پدرانم را رها کنم. امّا تا زنده‌ام نمی‌گذارم مورد اذیّت و آزار قرار گیری.
 نوشته‌اند که‌ابوطالب خطاب به علی گفت: این چه دینی است که‌انتخاب کردی؟ علی گفت: پدر، به رسول خدا ایمان آورده‌ام و او را تصدیق کرده‌ام، با او نماز می‌خوانم و از او پیروی می‌کنم. به اعتقاد برخی خطاب به پدرش گفته‌است: او (محمد) تو را به خیر و خوبی دعوت می‌دهد، همراه‌ او باش.([1])
 
چهارم: آیا علی در مکّه با رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  بت‌ها را شکست؟
از علی روایت است که گفت: با رسول‎الله صلی الله علیه و سلم  به خانه‌ی کعبه رفتیم، به من گفت: بنشین، نشستم روی شانه‌هایم رفت، خواستم بلند شوم، متوجّه شد که نمی‌توانم، پایین آمد وخودش نشست و گفت: برو روی شانه‌هایم، روی شانه‌هایش رفتم او هم بلند شد، علی می‌گوید: بعد از این که مرا بلند کرد چنان بنظرم رسید که‌ اگر می‌خواستم به افق آسمان بروم، می‌توانم! روی خانه کعبه رفتم و در آن مجسمه‌ای از طلا یا مس بود. آن را به راست، چپ، عقب و جلو تکان دادم. تا این که توانستم آن را حرکت دهم، آن وقت به من گفت: «آن را بینداز» آن را انداختم. مانند: شیشه شکست. می‌گوید: پایین آمدم و از بیم این که کسی ما را ببیند به سرعت از آن جا دور شدیم.([2]) چون این اسناد ضعیف است نمی‌توان – آن طور که برخی گمان کرده‌اند – حکمی‌ با این روایت ثابت نمود؛ بنابراین همان اصل ثابت در دوران مکّی باقی می‌ماند که رسول‎الله صلی الله علیه و سلم  صحابه را از بکارگیری خشونت علیه دشمنان و نابودی بُت‌ها، باز می‌داشت و فقط در فتح مکّه، کعبه و اطراف آن را از بت‌ها پاک کرد و بعد از آن دستور داد بُت‌ها را در تمام جزیره‌ی عرب نابود کنند و پس از به قدرت رسیدن عوامل و اماکن شرک و طاغوت را از بین برد.
پنجم: آیا علی به فرمان رسول خدا پدرش را دفن کرد؟
علی می‌گوید: نزد پیامبر رفتم و گفتم: پدرم ابوطالب وفات کرد. پیامبر صلی الله علیه و سلم  فرمود: «اذهب فواره»، یعنی: برو او را دفن کن. گفتم: او مشرک مرده، فرمود: برو او را دفن کن. گوید: رفتم و بعد از دفن برگشتم، پیامبر صلی الله علیه و سلم  فرمود: «برو غسل کن»[3] در روایتی دیگر آمده، فرمود: برو غسل کن و چیزی نگو تا پیش منبر می‌گردی. گوید: غسل کردم و پیش پیامبر آمدم برایم دعاهایی کرد که‌از شتران سرخ مو و سیاه مو محبوب تر بود. عبدالرحیم سلمی‌(راوی) می‌گوید: هرگاه علی میتی را غسل می‌داد، خود غسل می‌کرد([4]). 
ششم: علی با خونسردی ابوذر را به رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  رساند
یکی از ویژگیهای مرحله دعوت مکّی، پنهانکاری احتیاط بود، تا حدّی این مسئله رعایت می‌شد که عقیده و دعوت را از نزدیکترین خویشاوندان نیز مخفی می‌کردند. دستورات پیامبر صلی الله علیه و سلم  بر واجب بودن پنهانی بودن دعوت روش و قاطع بود.
ابوذر  رضی الله عنه  از کسانی بود که به دلیل تنفّر و بی زاری از وضعیّت زندگی جاهلی و عبادت بُتان وشرک ورزیدن به خدا به مکّه‌ آمده بود تا درباره‌ی پیامبر صلی الله علیه و سلم  تحقیق کند. لازم به ذکر است او سه سال قبل از مسلمان شدن فقط برای خداوند یکتا نماز می‌خواند، امّا رو به قبله‌ای مشخص نماز نمی‌خواند. چنان به نظرمی‌رسد که به روش دین ابراهیمیبه نماز می‌ایستاد. آری، او شنیده بود که فردی در مکّه ‌ادعای پیامبری می‌کند، به همین دلیل آمده بود که ‌از نزدیک درباره‌ی پیامبر جدید تحقیق کند، امّا به دلیل حساسیّت اوضاع مکّه نمی‌خواست از کسی در مورد پیامبر صلی الله علیه و سلم  چیزی بپرسد. بنابراین تا شب صبر کرد، سپس (نزدیک کعبه) به استراحت پرداخت، علی که‌او را دید متوجّه شد غریبه است، پس او را به خآنهاش برد، ولی چیزی نگفت، صبح ابوذر به مسجدالحرام رفت و تا شب آن جا ماند، دوباره علی آمد و او را به خانه برد، از او پرسید برای چه به مکّه ‌آمده‌ای؟ 
ابوذر اوّل از علی عهدگرفت که به کسی چیزی نگوید، سپس گفت: آمده‌ام که با این فردی که ‌ادّعای پیامبری می‌کند، ملاقات کنم.
علی گفت: او رسول و پیامبر بر حق خداست، حال که می‌خواهید با او ملاقات کنی، صبح پشت سر من بیا، اگر چیزی دیدم که برایت خطری داشت، چنان می‌ایستم که گویا آب می‌ریزم، اگر به رفتن ادامه دادم، تو نیز بیا. به هر حال ابوذر طبق همین برنامه با رسول خدا صلی الله علیه و سلم  ملاقات کرد و حرف‌های ایشان را شنید و مسلمان شد. بعد از این پیامبر  صلی الله علیه و سلم  به او گفت: «ارجع الی قومک فأخبرهم حتی یاتیک أمری». یعنی: به میان قوم خود برگرد و آنها را از این امر آگاه کن، تا فرمان من به تو برسد.
ابوذر گفت: به خدا سوگند! باید مسلمان شدنم را با آواز بلند در میان اهل مکّه‌ اعلام کنم. فردای آن شب به مسجد الحرام رفت و با صدای بلند فریاد زد: «أشهد آن لا إله‌الا الله و أن محمداً رسول‎الله»، بلافاصله مشرکان به او حمله ور شدند و او را زیر مشت و لگد گرفتند تا این که عباس بن عبدالمطلب آمد و آنها را از انتقام جویی قبیله‌ی غفّار و ممانعت از تجارتشان که‌از مسیر قبیله‌ی غفار به سمت شام می‌گذشت، بیم داد و او را از دستشان نجات داد(1).
ابوذر قبل از اینکه خودش نزد پیامبر  صلی الله علیه و سلم  بیاید، برادرش را فرستاده بود که درباره‌ی او تحقیق کند، برادرش حرفهایی را که‌از پیامبر شنیده بود به ابوذر بازگو کرده و گفته بود که به خوبیهای اخلاق دستور می‌دهد و سخنانش شعر نیست. ابوذر بعد از شنیدن این حرفها گفت: مرا قانع نکردی و چیزی که من در پی آنم دستگیرم نشد، بنابراین تصمیم گرفت که خودش به ملاقات پیامبر برود و برادرش به او هشدار داده بودکه مردم مکّه بشدّت از پیامبر متنفّرند و با او دشمن هستند.([5])


(1) السیرة النبویةابن هشام 249/1.
(1) - البدایة و النهایه 29-28/ و الاوائل من الصحابه و ذو الفضل منهم... رضوان جامع /23
[1] - السیرة النبویة ابن هشام 249/1 و المرتضی /35.
[2] - مسند احمد، الموسوعه‌الحدیثیه ش/644، اسناد ضعیف است و حاکم صحیح دانسته و ذهبی می‌گوید: اسنادش ضعیف است و متن آن منکر و احمد میرین بلوچی (صیاد) در خصائص امیر المؤمنین علی پس از تحقیق در اسناد این روایت می‌گوید: ضعیف است به ص135-136 و احمد شاکر صحیح داشته‌است.
[3] - (مسند احمد الموسوعة الحدیثیة ش/759اسناد آن ضعیف است در الموسوعه بحث مفصلی در خصوص حکم رجال این روایت وجود دارد).
[4]- الصحیح المسند فضایل الصحابه /188ف مصطفی عدوی می‌گوید: با مجموع طرق، حسن است شواهدی هم دارد.
(1) صحیح بخاری با.. 173/7
[5] - مسلم (2473/1923/4) صحیح السیره‌النبویه، ابراهیم العلی/83 و السیره‌الصحیحه، عمری/1451



به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال الحسن رحمه الله : «أكثروا من الاستغفار في بيوتكم وعلى موائدكم وفي طرقكم وفي أسواقكم وفي مجالسكم وأينما كنتم ؛ فإنكم ما تدرون متى تنزل المغفرة» "جامع العلوم والحكم " (ص : 412). امام حسن بصری فرمودند: «تا می توانید در خانه هایتان و در وقت سختی و بلایا و در راه و در کوچه و بازار و در مجالس خود و هرجایی که بودید زیاد استغفار کنید، چرا که شما نمی دانید چه وقت مغفرت الهی نازل می شود».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 10610
دیروز : 3293
بازدید کل: 8245955

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010