Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 پيامبر صلى الله عليه و سلم فرموده است: " أسرعوا بالجنازة فإن تك صالحة فخير تقدمونها ، وإن تكن غير ذلك فشر تضعونه عن رقابكم " . (صحيح مسلم) يعنى: "در تشييع جنازه شتاب ورزيد، زيرا اگر شخص نيكوكار باشد پس چيز نيكويى را به جلو ميبريد و اگر نيكوكار نباشد پس شَرّى را از گردنتان رها ميسازيد."

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>خیار

شماره مقاله : 590              تعداد مشاهده : 379             تاریخ افزودن مقاله : 15/6/1388

خیار عبارت از آنست‌كه دو طرف معامله یا یكی از آنها بتوانند، حق انتخاب داشته باشند، در اینكه معامله را فیصله بدهند و اجراء نمایند یا اینكه آن را لغو و فسخ سازند و هركدام را بهتردانستند آن را برگزینند هریك حق پشیمانی دارد و این خیار دارای اقسامی است بشرح زیر:

1- خیار المجلس
هرگاه در مجلسی عقد بیع صورت‌گرفت وایجاب و قبول از فروشنده و خریدار بوقوع پیوست و عقدكامل‌گردید، هریك از طرفین عقد حق دارند مادام‌كه در مجلس محل وقوع عقد باشندكه عقد بیع را ابقاء یا الغاء ‌كنند مگراینكه درضمن عقد شرط‌كرده باشندكه هیچكدام حق خیار مجلس نداشته باشند. زیراگاهی پیش می‌اید كه یكی از طرفین عقد بیع درایجاب یا قبول شتاب بخرج می‌دهد، سپس برایش روشن می‌گرددكه مصلحت و سود او در عدم اجرای این عقد است‌، لذا شارع این حق را به وی داده است‌كه مصلحتی راكه ممكن است‌، در اثر شتاب از او ضایع ‌گردد، جبران‌كند و آن را دریابد و پشیمان شود.
بخاری و مسلم از حكیم بن حزام روایت‌كرده‌اندكه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌: " البیعان بالخیار ما لم یتفرقا، فإن صدقا وبینا بورك لهما فی بیعهما، وإن كتما وكذبا محقت بركة بیعهما [فروشنده و خریدار تا زمانی‌كه از هم جدا نشده‌اند حق خیار و پشیمانی دارند، پس اگر همدیگر را تصدیق‌كردند و با هم راست‌گفته باشند و برایشان روشن شد،‌كه مصلحت هر دو در آن معامله است‌، بیعشان مبارك است و برایشان خیر و بركت دارد و اگر چیزهائی را از هم ‌كتمان كرده بودند و با هم دروغ‌گفته بودند، آنوقت بركت و خیر بیعشان ازمیان رفته است -‌یا جمله دعائیه باشد: یعنی اگربهم راست گفتند و روشن شدكه راست‌گفته‌اند خداوند معامله‌شان را مبارك‌گرداند و اگرراست نگفته باشند و صفاتی را از هم پنهان‌كرده باشند، خداوند خیرو بركت آن را نابودكناد]"‌. از این حدیث برمی‌ایدكه هریك از طرفین عقد بیع‌، حق داردكه بیع را ابقاء‌كند و آن را روا دارد، یا آن را الغاء و فسخ‌كند، تا زمانی‌كه جسماً از هم جدا نشده‌اند این حق را دارند و این جدا شدن با جسم ازهمدیگر، درهر حالتی برمبنای آن حالت منظور می‌گردد، برای مثال در خانه كوچكی وقتی‌كه یكی از آن خانه خارج شد، جدائی محسوب می‌گردد، و درمنزل بزرگ وقتی جدائی محسوب می‌شودكه دوگام یا سه‌گام ازآن دور شده و قصد دخول در مجلس دیگری‌كند، پس اگر با هم ماندند وبا هم برخاستند یا با هم رفتند تا زمانی‌كه این حالت تغییر نكرده است‌، جدائی محسوب نمی‌شود.
راجح و برتر آنست‌كه تفرقه وجدائی موكول به عرف وعادت مردم محل است وآنچه در عرف مردم جدائی بحساب اید، بدان حكم می‌شود، وآنچه‌كه درعرف جدائی بحساب نیاید، بدان حكم نمی‌شود كرد. 
بیهقی از عبدالله ابن عمر روایت‌كرده است‌كه‌گفت‌: من مالی را به امیرالمومنین عثمان بن عفان فروختم ‌كه آن مال من در "‌وادی‌“ بود، به مالی ازآن امیرالمومنین‌كه آن در خیبر بود، چون معامله صورت‌گرفت‌، پس پس می‌رفتم تا اینكه از منزلش خارج شدم‌، ازترس اینكه مبادا معامله را لغو كند و پشیمان شود،و سنت برآن بود كه طرفین معامله تا زمانی‌كه از هم جدا نشده‌اند، حق خیار دارند و می‌توانند پشیمان شوند -‌پس با جدا شدن و بیرون رفتن ازمجلس انعقاد بیع‌، این حق ساقط می‌شود و مذهب جمهور علما از اصحاب و تابعین بر این است و از پیشوایان فقه احمد و شافعی آن را پذیرفته وگفته‌اند: "‌خیار المجلس‌’‌’ در همه عقود از قبیل بیع و صلح و حواله‌، و اجاره و بطوركلی درهر عقد معاوضه‌ای ‌كه مقصود از آن حصول مال باشد، وجود دارد[1].
ولی در عقودی لازمه‌ای ‌كه مقصود از آنها عوض مالی نیست‌، مانند عقد ازدواج و “‌خلع‌” در آنها “‌خیار المجلس‌“ ثابت نیست و همچنین در عقود غیر لازمه مانند “‌‌مضار‌به‌” و “‌شركت‌” و “‌وكالت‌” خیار المجلس نیست‌.

چه موقع حق پشیمانی ساقط می‌شود؟
خیارالشرط وقتی ساقط می‌شودكه طرفین عقد آن را بعد ازعقد ساقط‌كنند و شرط‌كنندكه حق خیارنداشته باشند و اگر یكی ازآن دو، حق خیارخود را ساقط كند، حق طرف دیگر باقی است و با مرگ یكی از آنها نیز حق خیار از هر دو ساقط می‌شود.

٢- خیار الشرط 
خیارالشرط آنست‌كه یكی ازطرفین معامله چیزی را بخرد، بشرط آنكه درمدت معینی حق خیار داشته باشد، اگرچه این مدت طول بكشد[2]‌كه در طی این مدت اگرآن چیز خواست بیع را قبول و ابقاء می‌كند و اگر نخواست می‌تواند آن را لغو سازد و باطل‌كند. این شرط برای هر دو یا یكی جایزاست و دلیل مشروع بودن آن اینست‌:
1-‌آنچه ‌كه از ابن عمر روایت شده است‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم ‌گفت‌:" كل بیعین لا بیع بینهما حتى یتفرقا إلا بیع الخیار [‌دربین خریدار و فروشنده هیچ بیعی نیست تا اینكه از هم جدا می‌شوند مگر بیع الخیار]" یعنی تا ازهم جدا نشوند بیع بین آنان بصورت عقد لازم الاجرا درنمی‌اید مگراینكه یكی ازآنان یا هر دو شرط‌ كنندكه تا مدت معینی حق خیار داشته باشندكه بر مبنای شرط رفتار می‌شود.
٢-‌باز هم از او روایت شده است‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌:" إذا تبایع الرجلان فكل واحد منهما بالخیار ما لم یتفرقا وكانا جمیعا، أو یخبر أحدهما الاخر فیتبایعا على ذلك فقد وجب البیع [هرگاه دو كس با هم عقد بیع بستند، تا زمانی‌كه ازهم جدا نشده‌اند و با هم هستند، حق خیار دارند -‌پس اگر از هم جدا شدند، حق خیار ساقط می‌شود -‌مگر اینكه یكی از آنان دیگری را مخیر سازد در مدت معینی و برآن شرط عقد بیع را اجرا كنند، در آنصورت بیع واجب و لازم الاجرا می‌گردد]"‌. این حدیث را سه نفر از محدثین بزرگ صاحبان صحاح روایت‌كرده‌اند. پس هر وقت آن مدت شرط شده مورد توافق‌، سپری شد، و بیع فسخ نگردید، بیع صورت لازم الاجرا پیدا می‌كند. اگر یكی ازآن دو بگوید: خیار الشرط را ساقط‌كردم‌، خیار ساقط می‌شود، همانگونه ‌كه اگر مشتری دركالائی كه خریده است‌، تصرف‌كرده باشد مانند وقف‌كردن آن‌، یا هبه نمودن آن‌، یا آن را در معرض فروش‌گذارد و برآن قیمت نهاد، دراین صورتها حق خیار الشرط او ساقط می‌شود، چون این‌گونه تصرفات دلیل بررضایت او بدان كالا است‌. و تا زمانی‌كه خیار داشته باشد، تصرفش روان و نافذ است‌. 

٣- خیار العیب 
نهان ‌كردن عیب بهنگام فروش‌ كالا حرام است‌. 
كتمان عیب ‌كالای فروشی‌، بوقت عقد بیع و پنهان‌كردن آن، حرام است‌: ‌كسی كه‌كالای معیوبی دارد بر وی حرام است‌ كه آن را بفروشد، مگراینكه عیب آن را برای مشتری بیان‌كند:
1-‌از عقبه بن عامر روایت شده‌ كه ‌گفت‌: از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدم‌كه می‌گفت‌:" المسلم أخو المسلم، لا یحل لمسلم باع من أخیه بیعا وفیه عیب إلا بینه [مسلمانان با هم برادرند و برای برادر حلال نیست‌ كه چیزی به برادر مسلمان خود بفروشد و درآن عیبی باشد، مگر اینكه برایش بیان‌كند پس تا عیبش را نگوید فروش آن حلال نیست‌]"‌. 
بروایت احمد و ابن ماجه و دارقطنی و حاكم و طبرانی‌.
٢- عداء بن خالدگفت‌: پیامبر صلی الله علیه و سلم برایم نوشت‌: " هذا ما اشتراه العداء بن خالد بن هوذه من محمد رسول الله اشترى منه عبدا أو أمة، لا داء، ولا غائلة، ولا خبثة، بیع المسلم من المسلم [اینست چیزی كه عداء ا... از محمد رسول الله خریده است‌، از او بنده یا كنیزی ‌كه در آن دردی و غائله و آلودگی نباشد، آنگونه ‌كه بیع یك مسلمان با مسلمان است‌كه -‌یا عیب نداشته باشد یا عیب را بگوید -‌]"‌.
٣-‌پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌گوید:" من غشنا فلیس منا [‌هركس با ما غش و خیانت ‌كند ازما نیست ]‌“‌.

حكم بیع با وجود عیب 
هرگاه عقد بیع تمام شد و براستی مشتری از عیب موجود دركالای خریداری شده آگاه بود، آنوقت عقد بیع لازم الاجرا است و خریدار حق خیار ندارد، چون بدان راضی شده است‌. 
و اما وقتی‌كه مشتری ازعیب اطلاع نداشته باشد، سپس بعد از اجرای عقد بیع‌، ازآن مطلع شد، درآنصورت عقد بیع صحیح است ولی لازم الاجرا نیست و مشتری می‌تواند كالا را پس بدهد و قیمتی راكه پرداخته است پس بگیرد یا اینكه معامله را قبول‌كند ولی بنسبت نقصی‌كه این عیب در قیمت‌كالا ایجاد می‌كند، مقداری ازبهای آن را ازفروشنده مسترد دارد، مگر اینكه با وجود عیب خود راضی باشد یا علامات و نشانه‌های رضایت از او مشاهده شود، مثل اینكه آن را در معرض فروش قرار دهد یا ازآن بهره‌گیری‌ كرده باشد یا در آن تصرف نموده باشد، درآن صورت بیع لازم الاجرا است‌. ابن المنذر می‌گوید: حسن بصری و شریح قاضی و عبدالله بن الحسن و ابن ابی لیلی و ثوری و صاحبان رای می‌گویند: “‌هرگاه‌كسی كالائی را خرید وآن را بعد از اطلاع از عیب موجود درآن‌، درمعرض فروش قرار داد، دیگر حق خیار ندارد و خیار او ساقط می‌شود"‌. و قول شافعی نیز چنین است‌. 





اختلاف ‌بین ‌متبایعین=‌ ‌فروشنده‌ و خریدار 
هرگاه فروشنده و خریدار اختلاف داشتند كه این عیب نزد كدامیك دركالا پدیدار شده است و احتمال هر دو طرف را داشت و برای هیچكدام شاهد و بینه‌ای نبود، سخن فروشنده با سوگند خوردنش مورد قبول است وعثمان بن عفان چنین حكم‌كرده است و برخی‌گفته‌اند: سخن سخن مشتری است با سوگند خوردنش و آنگاه‌كالا را به فروشنده برمی‌گرداند. 
خریدن تخم‌مرغ فاسد 
هركس تخم‌مرغ خرید و آن را شكست و در‌یافت‌كه فاسد است‌، اگر بخواهد تمام بهای آن را ازفروشنده پس بگیرد، چون در این صورت عقد بیع فاسد بوده است‌، زیرا كه‌كالا دراین حال از مال بودن -‌مالیت -‌خارج شده و لازم نیست‌كه آن راكه شكسته است به فروشنده برگرداند چون فایده‌ای ندارد.

خراج ‌ضمان ‌دارد 
هرگاه عقد بیع فسخ شد وكالای فروخته شده فایده‌ای و بهره‌ای داشت‌، درآن مدت‌كه نزد مشتری بوده و بهره ازآن حاصل شده‌، آن فایده ازآن مشتری است‌. از حضرت عایشه روایت شده‌ كه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌: " الخراج بالضمان [‌خراج ضمانت دارد یعنی منافع در مقابل ضمانت‌]"‌. بروایت احمد و صاحبان سنن و تصحیح ترمذی‌. یعنی منفعت و سودی‌كه ازكالا نزد مشتری حاصل می‌شود، ازآن مشتری است‌، چون مشتری ضامن آن‌كالا است و اگر تلف شود بعهده او است‌، پس سودش ازآن كسی است‌كه ضامن آن است‌. 
برای مثال اگركسی حیوانی خرید و چند روزی ازآن بهره‌ای برد، سپس درآن عیبی آشكار شد،‌كه بقول اهل خبره مربوط به زمان پیش ازبیع است‌، مشتری حق داردكه این بیع را فسخ‌كند و این بهره حاصله ازآن اوست‌، بدون اینكه بابت آن چیزی به فروشنده پس بدهد.
در برخی از روایات آمده است‌،‌كه مردی غلامی را خرید و از وی بهره برد، سپس در وی عیبی یافت و آن را بسبب آن عیب به فروشنده برگرداند. فروشنده گفت‌: بهره بنده‌ام چه می‌شود؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود:" الغلة بالضمان [‌بهره آن در برابر اینكه ضمانت بعهده مشتری بوده است ازآن او می‌باشد]"‌. بروایت ابوداود وگفته در اسناد آن چیزی نیست‌. 
٤- خیار التدلیس در بیع = خیار بسبب عیبی‌كه فروشنده پنهان‌كرده است 
هرگاه فروشنده تدلیس‌كند یعنی عیب‌كالای خود را پنهان‌كند و بسبب‌ كتمان كردن عیب‌كالابهای آن را موقتاً بالاببرد این عمل او حرام است و مشتری تا سه روز حق خیار داردكه در طی این سه روزكالا را بفروشنده برگرداند. و بعضی‌گفته‌اند خیار فوری است‌، همینكه فهمید اگركالا را برنگرداند، دیگر خیارش ساقط می‌شود . 
حرمت آن بدان سبب است‌،‌كه مرتكب غش و نیرنگ و فریب شده است و پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌: " من غشنا فلیس منا " . و اما ثبوت خیار رد و برگرداندن كالا به فروشنده‌، برای اینست كه بروایت ابوهریره پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌: " لا تصروا الابل والغنم فمن ابتاعها فهو بخیر النظرین بعد أن یحلبها، إن شاء أمسك وإن شاء ردها وصاعا من تمر [كاری نكنید كه چند روز شتر یا گوسفند را ندوشید تا نشان دهیدكه پستان بزرگ و 
پرشیری دارد و علاقه و رغبت خریدار را جلب‌كند، هركس چنین حیوانی را خرید او اختیار دارد، بعد ازدوشیدن‌كه آن را نگه دارد یا آن را برگرداند. همراه با یك صاع = ٢٩٤٩گرم - خرما یا قوت غالب‌، بجای شیری‌كه از آن استفاده ‌كرده است‌، مشروط بر آنكه زاید بر هزینه نگه ‌داریش باشد]". بروایت بخاری و مسلم ابن عبدوالبر گفت‌:"‌این حدیث اصل و دلیل نهی از غش و فریب و نیرنگ در داد و ستد است و همچنین دلیل است بر اینكه‌ ‌تدلیس و كتمان كاری یا ظاهر سازی اصل صیغه عقد بیع را فاسد نمی‌كند ودلیل است براینكه مدت خیار سه روز است و دلیل است براینكه تصریه = بستن یا ندوشیدن پستان حیوان بمنظور فریب مشتری حرام است و موجب ثبوت حق خیار برای مشتری می‌گردد“‌. و هر چیزی ‌كه تدلیس بحساب اید همین حكم را دارد. 
اگر این تدلیس بدون قصد فروشنده از او سرزده باشد، حرم منتفی می‌گردد ولی برای جلوگیری ازضرر حق خیار برای مشتری ثابت می‌شود.
5-خیار الغبن یعنی خیار بجهت مغبودن بودن مشتری یا بایع غبن بمعنی ضرر و زیان‌،‌گاهی متوجه فروشنده می‌شود مانند اینكه چیزی‌كه پنج تومان ارزش دارد به سه تومان فروخته باشد وگاهی متوجه خریدار می‌شود، ما‌نند اینكه چیزی‌كه سه تومان ارزش دارد به پنج تومان خریده باشد. پس هرگاه كسی چیزی فروخت یا چیزی خرید و مغبون شد، مشروط برآنكه قیمت‌كالا را نمی‌دانست و از معامله و داد و ستد بخوبی اطلاع نداشت او حق خیار دارد و می‌تواند ازبیع پشیمان ‌گردد و عقد را فسخ‌كند، چون درآن صور‌ت این بیع مشتمل بر خدعه و نیرنگ می‌شود،‌كه مسلمان بایستی از خدعه و نیرنگ بدور باشد و پرهیز از آن واجب است‌، هرگاه این غبن برای‌ كسی پیش آمد، او حق خیاردارد، بین اینكه معامله را لازم الاجرا كند یا آن را لغو سازد. 
لیكن ایا بمجرد غبن و زیان، خیار ثابت می‌شود؟ برخی از علما گفته‌اند باید غبن فاحش باشد و زیان و ضرر بسیار آشكار و سنگین باشد تا حق خیار ثابت شود و بر خی گفته‌اند باید غبن بیك سوم قیمت اصلی برسد و برخی‌گفته‌اند مجرد غبن كافی است‌. 
بدین جهت این قید را افزوده‌اند كه ‌كمتر پیش می‌اید كه بیع از مطلق غبن خالی باشد و غبن اندك معمولا هم قابل چشم پوشی است و بهترین رای آنست‌كه غبن بستگی به عرف وعادت دارد وعرف وعادت آن را معین می‌كند و هر چیزی‌كه بر حسب عرف و عادت غبن محسوب‌گردد، موجب خیاراست و هرچیزی‌كه عرفاً و عادتاً غبن نباشد موجب خیار نیست‌. و این مذهب احمد و مالك است و برآن استدلال‌ كرده است‌، بدانچه بخاری و مسلم از ابن عمر روایت كرده‌اند. در حضور پیامبر صلی الله علیه و سلم از شخصی بنام حبان بن منقذ نام بردند كه در بیع و معاملات فریب می‌خورد پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌:" إذا بایعت فقل: لا خلابة [هرگاه باكسی بیع‌كردی بگو: خدعه‌ای دركار نباشد]‌". ظاهراً این شرط خیار را ثابت می‌كند، خواه غبنی باشد یا نباشد. ابن اسحاق در روایت یونس بن بكیر و روایت عبدالاعلی از او بدان افزوده است‌: " ثم أنت بالخیار فی كل سلعة ابتعتها ثلاث لیال،فإن رضیت فأمسك، وإن سخطت فاردد [سپس تو مختار هستی درهركالائی‌كه می‌خری تا سه روز، آنوقت اگرراضی شدی بیع را نگه دار و اگر ناراضی بودی‌،‌كالا را بصاحبش برگردان و بیع را فسخ كن ]"‌.
این مرد زنده بود تا اینكه زمان خلافت عثمان را دریافت و عمرش بیكصد وسی سال رسیده بود. مردم درزمان خلافت عثمان فراوان شده بودند و هركس‌كه چیزی می‌خرید و به وی‌گفته می‌شدكه تو در آن مغبون شده‌ای‌، پشیمان می‌شد و یكی از اصحاب برای او گواهی می‌داد كه پیامبر صلی الله علیه و سلم سه روز را برای خیار غبن قرار داده است لذا پول وی را به وی برمی‌گرداندند. و جمهور علماء برآن هستندكه غبن موجب ثبوت خیار نیست‌، چون دلایل دال برحلال بودن بیع عام هستند، و لازم الاجرا می‌باشند بدون اینكه بین غبن و غیر غبن فرقی‌ گذاشته باشند، و درباره حدیثی‌ ‌كه ‌گذشت‌ گفته‌اند آن مرد ضعیف العقل بوده است اگرضعف عقلش او را از حد تمییز بیرون نبرده بود، و تصرف او حكم ‌كودك بحد تمییز رسیده را داشت‌،‌كه به وی اجازه تجارت داده شده باشد،‌كه بهنگام غبن حق خیاردارد، چون پیامبر صلی الله علیه و سلم بوی تلقین فرمود، ‌كه در هنگام بیع بگوید: لا خلابه یعنی بشرط اینكه فریب و نیرنگی دركار نباشد پس بیع و شراء او مشروط بعدم خدعه وفریب شده بود و در حقیقت به خیار الشرط برمی‌گردد.

پانوشت ها:

[1] -‌مالک  و  ابوحنیفه  با  خیار  المجلس  مخالفت‌کرده‌اند  و  آن  را  باطل  می‌دانند  وگفته‌اند:  عقد  باگفتار لازم  و  ثابت  می‏‎گردد  و  چون  واجب  و  منعقد  شد،  هیچکدام  حق  پشیمان  شدن  ندارند  اگرچه  در  یک  مجلس  هم  باشند  وگفته‌اند:  مقصود  از  تفرق  و  جدائی  تفرق  و  جدائی  درگفتار  است  نه  در  مجلس‌.  مولف
[2] -‌این‌مذهب  احمد  است‌.  ولی‌شافعی  و ابوحنیفه  می‏‎گویند  نباید  مدت  خیارالشرط  از  سه  روز بیشتر باشد  یعنی  تا  سه  روز  وکمتر  جایز  است‌.  امام  مالک‌گفته  است  مدت  خیار  در  هر  چیزی  بر  حسب  حاجت  و  نیاز  تعیین  می‌شود.  مولف 




به نقل از:
فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردم‌سالاري، دوم 1387.



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

"هیچ دو نفری بر معصیت پروردگار جمع نمی‌شوند مگر اینکه با معصیت از هم جدا خواهند شد." — زین العابدین علی بن حسین (رحمه الله)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 15828
دیروز : 3293
بازدید کل: 8251173

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010