Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "من طالب حقا فليطلبه في عفاف، واف أو غير واف" (صحيح – روايت ابن ماجة : 1965)
«هر کسي حق خود را مطالبه کرد، بايد آنرا به نيکي مطالبه کند خواه، حق خود را کامل بگيرد يا نگيرد».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>غنائم

شماره مقاله : 564              تعداد مشاهده : 358             تاریخ افزودن مقاله : 13/6/1388

غنا‌ئم و انفا‌ل و تعریف ‌آنها 

غنائم جمع غنیمت بمعنی چیزی است‌كه انسان با سعی و تلاش بدان می‌رسد. 
شاعر می‌گوید: 
وقد طوفت فی الآفاق حتى-رضیت من الغنیمة بالایاب 
[درآفاق زمین بسیار گردیدم تا اینكه بازگشت را بجای غنیمت پذیرفتم و بازگشتن را غنیمت شمردم‌]‌. و در اصطلاح فقه عبارت از اموالی است‌كه در جنگ و پیكار از دشمن‌گرفته می‌شود و انواع زیر را دربر می‌گیرد:
1-‌اموال منقول ٢-‌اسیران ٣-‌زمین و خاك دشمن 
غنایم را انفال نیز می‌گویند كه جمع “‌‌نفل‌” بمعنی زیادت است‌،‌كه غنایم موجب افزایش اموال مسلمانان است‌. قبایل عربی پیش از اسلام هرگاه می‌جنگیدند و برخی بر برخی دیگر غالب می‌شدند، اموال غنایم را كه از دشمن‌گرفته بودند، بر جنگجویان خود تقسیم می‌كردند وسهم بزرگی را از آن برای رئیس قبیله اختصاص می‌دادند، كه یكی از شاعران بدان اشاره كرده وگفته است‌:
لك المرباع  منها والصفایا - وحكمك والنشیطة  والفضول 
 [ای رئیس یك چهارم غنیمت و آنچه تو خود انتخاب می‌كنی و آنچه‌كه پیش از جنگ بدست جنگجویان می‌افتد و آنچه ‌كه بعد از تقسیم‌، اضافه می‌ماند، همه‌اش از آن تو است‌]‌.

 غنیمت تنها در دین اسلام برای مسلمانان حلال گردیده است 
خداوند غنیمت را برای این امت احلال ‌كرده است و خداوند گرفتن آن را حلال كرده است كه می‌فرماید:" فكلوا مما غنمتم حلالا طیبا واتقوا الله إن الله غفور ریحم   [‌از آنچه‌كه از غنیمت نصیب شما می‌شود، بخورید پاك و حلال است و تقوای خدا پیشه‌كنید از اینكه خیانت‌كنید. براستی خداوند غفور و رحیم است‌]‌".
در حدیث صحیح آمده است‌كه این حلال بودن غنیمت خاص امت اسلامی است و در دیگر ادیان الهی نبوده است و چیزی از غنایم برای ایشان حلال نبوده است. 
بخاری و مسلم از جابر بن عبدالله روایت كرده‌اند كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: " " أعطیت خمسا لم یعطهن نبی قبلی:نصرت بالرعب مسیرة شهر.وجعلت لی الارض مسجدا وطهورا، فایما رجل من أمتی أدركته الصلاة، فلیصل.وأحلت لی الغنائم، ولم تحل لاحد قبلی.وأعطیت الشفاعة.وبعثت إلى الناس عامة [به من پنج چیزاعطا شده است‌كه به هیچ یك از پیامبران پیش از من اعطا نشده‌اند: بفاصله مسافت یكماه راه‌، ترس از من بدل دشمن می‌افتد. همه روی زمین برای من مسجد و پاك شده است‌،‌ كه هركس هرگاه و هر جا وقت نمازش فرا رسد، باید نمازش را بخواند نیازی به مسجد خاص و آب  نیست‌، و برای من غنائم حلال شده است‌، در حالیكه برای هیچكس پیش ازمن حلال نشده است‌، و مقام شفاعت عظمی بمن داده شده است و من برای همه مردم روی زمین مبعوث شده‌ام‌، در حالیكه پیامبران پیشین برای قومی خاص مبعوث می‌شدند]‌’‌’‌. چون خداوند عجز و ناتوانی ما را دید پس غنایم را برای ما حلال كرده است‌. 

مصارف غنائم 
نخستین برخورد مسلحانه بین پیامبر صلی الله علیه و سلم  و مشركان قریش در روز هفدهم ماه رمضان سال دوم هجرت در بدر روی داد و نتیجه این پیكار بزرگ به پیروزی قطعی و بزرگی‌، برای پیامبر صلی الله علیه و سلم  و مسلمانان منتهی گردید. و برای اولین بار از زمان بعثت‌، مسلمانان حلاوت و شیرینی پیروزی را احساس‌كردند و خداوند آنان را بر دشمنانی پیروز و مسلط‌كرد،‌كه در طی زبانزده سال بر آنان ظلم و ستم‌كرده بودند و آنان را بنا حق از خانه و دیارشان بیرون رانده و تسلط بر اموالشان پیداكرده بودند و تنها جرمشان از نظر مشركان این بودكه‌: می‌گفتند: پروردگار ما “‌الله‌” است‌. مشركان شكست خورده فراری‌، در این جنگ اموال بسیاری را از خود بجای‌گذاشته بودند، كه مسلمانان پیروز آنها را جمع آوری‌كرده و سپس درمیان خود اختلاف‌كردند،‌كه این اموال از آن‌ كیست‌؟ ایا از آن‌كسانی است كه بدنبال دشمن و برای تعقیب وی بیرون رفته‌اند؟ یا از آن ‌كسانی است‌كه پیرامون پیامبر صلی الله علیه و سلم  جمع شده و از او در مقابل دشمن حمایت كرده‌اند؟ 
برای پاسخ بدین پرسشها است‌كه قرآن مجید راهنمائی می‌كند و می‌فرماید حكم در غنایم و تقسیم آن بخدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم  برمی‌گردد و بدست خدا و رسول او است‌،‌كه درایه اول سوره انفال خداوند می‌فرماید:" یسألونك عن الانفال، قل الانفال لله والرسول   [ای محمد درباره تقسیم غنایم و انفال از تو سوال می‌كنند، بگو غنایم از آن خدا و پیامبر او است و حكمش بدست آنان است‌]"‌.

چگونگی تقسیم غنایم
براستی خداوند چگونگی تقسیم غنایم را بیان‌كرده است‌:" واعلموا أنما غنمتم  من شئ فإن لله خمسه وللرسول ولذی القربى والیتامى والمساكین وابن السبیل  إن كنتم آمنتم بالله وما أنزلنا على عبدنا یوم الفرقان یوم التقى الجمعان والله على كل شئ قدیر   انفال٤١ [و بدانید آنچه‌كه در جنگ از قبیل طلا و نقره و كالا و اسیران‌، از دشمن به غنیمت می‌گیرید بدرستی یك پنجم آن از آن خدا و رسول خدا و خویشاوندان رسول خدا و یتیمان و بینوایان و راهگذران مستحق می‌باشد اینست حكم غنایم ‌كه باید به پنج قسمت تقسیم شودكه یك قسمت در اختیار پیامبر است و چهار قسمت دیگر بین مجاهدان تقسیم می‌شود اگر بخداوند ایمان دارید و همچنین اگر ایمان دارید بدانچه در روز جنگ بدر بر بنده خویش محمد نازل‌كردیم‌، از ملایكه و ایات و پیروزی درآن روز، ‌كه جدائی میان حق و باطل بود و روز برخورد و بهم رسیدن‌، دو گروه ‌كافر و مسلمان بود و خدا بر همه چیز توانا است و از توانائی او بود كه شما را با شمار اندك و سلاح اندك و سواره اندك بر كافران پیروزی داد]"‌.
در این ایه تصریح شده است بدینكه خمس و یك پنجم غنایم برای خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم  و خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و سلم  و یتیمان مومنان و فقیران و راهگذران دور مانده از وطن خویش و بی‌هزینه می‌باشد. و ذكر نام الله برای تبرك است‌.
سهم خدا و رسول درجهت مصرف “‌فیئی‌” مصرف می‌شود، بنابراین آن را برای دستگیری فقیران و تهیه اسلحه جنگی و ساز و برگ نظامی و جهاد و دیگر مصالح عمومی هزینه می‌كنند.
ابوداود و نسائی از عمرو بن ‌عبسه روایت‌كرده‌اند كه گفت‌: “‌پیامبر صلی الله علیه و سلم  برایمان نماز خواند و شتری از شتران غنایم‌، در پیش روی ما قرار داشت‌، چون پیامبر صلی الله علیه و سلم  نماز را بپایان برد و سلام داد، از پهلوی شتر موئی ‌كند و گفت‌: " لا یحل لی من غنائكم مثل هذا إلا الخمس، والخمس مردود فیكم  [از غنایم شما باندازه این موی شتر برایم حلال نیست مگر خمس آن و آن خمس نیز بشما برمی‌گردد و برشماها تقسیم می‌گردد و سودش و نفعش بشما برمی‌گردد]"‌. چون خمس نیز برای فقیران و تهیه سازو برگ جنگی و جهاد، هزینه می‌گردد، و اما هزینه‌های پیامبر صلی الله علیه و سلم  از اموالی بود كه در جنگ بنی‌نضیر از اموال آنان‌، خداوند نصب پیامبر صلی الله علیه و سلم  نمود. مسلم از عمر بن خطاب روایت‌كرده است‌: “‌اموال بنی‌نضیر از جمله چیزهائی بودكه خداوند آن را نصیب و بهره پیامبرش‌گردانید و مسلمانان درآن هیچگونه دخالتی نداشتند و اسب خویش را درآن خسته نكرده بودند و بدون جنگ بدست آمده بود و ویژه پیامبر صلی الله علیه و سلم  بود كه هزینه یك سال خانواده خویش را ازآن تامین‌كرد و بقیه را برای خریدن اسبان و ابزار و وسایل جنگی در راه خدا بمصرف رسانید”‌. 
 سهم ذوی القربی‌: مخصوص خویشاوندان پیامبر از بنی‌هاشم و بنی‌المطلب بود كه همواره پشتیبان و مدافع و یار و یاور پیامبر صلی الله علیه و سلم  بودند نه دیگر خویشاوندان او كه همواره در پی شكست و دشمنی و عناد با وی بودند.
بخاری و احمد از جبیر بن مطعم روایت‌‌ كرده‌اند كه‌ گفت‌: چون روز جنگ خیبر و پیروزی درآن فرا رسید پیامبر صلی الله علیه و سلم  سهم ذوی القربی از خمس غنایم آن را بر بنی‌هاشم و بنی‌مطلب تقسیم‌كرد. جبیر گوید من و عثمان بن عفان پیش پیامبر رفتیم وگفتیم‌: ای رسول خدا ما منكر فضیلت بنی‌هاشم نیستیم چون موقعیت ترا در میان آنان میدانیم و خدمات آنان را نیز می‌دانیم ولی برادران ما از بنی‌مطلب را چرا بر ما ترجیح دادی و بدانان از غنایم سهم ویژه دادی و ما را محروم‌كردی در حالی‌كه ما نیز نسبت بدانان در برابر شما در یك منزلت هستیم‌؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: " إنهم لم یفارقونی فی جاهلیة ولا إسلام.وإنما بنو هاشم وبنو المطلب شئ واحد  [‌براستی بنی مطلب هیچگاه نه در دوره جاهلیت و نه در دوره اسلام از من جدا نشدند و انگشتان دستان خویش را درمیان هم قرار داد و گفت‌: براستی بنوهاشم و بنومطلب یك چیزند و یكی هستند وبا هم یك حكم دارند]"‌.
از این سهم‌، غنی و فقیر و دور و نزدیك این دو طایفه و مذكر و مونث آنان می‌توانند بگیرند و برای مذكر دو برابر سهم مونث می‌باشد.
و اینست مذهب امام شافعی و امام احمد و از ابن عباس و زین‌العابدین و باقر روایت شده‌كه در این عطاء فقیر و غنی و مذكر و مونث و كوچك و بزرگ با هم برابرند و استحقاق دریافت سهم مساوی دارند، چون همگی یك سان مشمول مفهوم قرابت و خویشاوندی پیامبرند و این سهم از خمس می‌تواند محروم شدن بنی‌هاشم و بنی‌مطلب را از زكات جبران‌كند. زیرا خداوند این سهم را بدانان بخشیده است و پیامبر صلی الله علیه و سلم  نیز در تقسیم‌، سهم آنان را مراعات‌ كرده است و در حدیث نیز نیامده است‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده باشد. امام شافعی‌گفته است سهمی راكه بوسیله قرابت و خویشاوندی‌، استحقاق دریافت آن را پیدا می‌كنند، بمیراث شباهت پیدا می‌كند، پس باید بمانند آن تقسیم شود. پیامبر صلی الله علیه و سلم  از سهم ذوی‌القربی هم بعمویش عباس‌كه ثروتمند بود و هم به عمه‌اش صفیه بهر دو اعطاء می‌فرمود.
و اما سهم یتامی و یتیمان را به اطفال مسلمین می‌داد، بعضی‌گفته‌اند باید به یتیمان فقیر داد و بعضی‌ گفته‌اند به یتیمان فقیر و غنی بهر دو داده می‌شود، چون یتیمان ناتوان و ضعیفند اگر چه ثروتمند هم باشند. بیهقی با اسناد صحیح از عبدالله بن شقیق و او از مردی روایت‌كرده است‌كه‌گفت‌: من در وادی القری بحضور پیامبر صلی الله علیه و سلم  رفتم و او در برابر اسبی ایستاده بود، بوی گفتم‌: ای رسول خدا درباره غنیمت چه می‌گوئی‌؟‌... او فرمود یك پنجم از آن خدا و چهار پنجم باقی از آن سپاهیان و مجاهدان است‌. گفتم‌: كسی استحقاق بیشتری ندارد؟‌...
" لا، ولا السهم تستخرجه من جیبك، لیس أنت أحق به من أخیك المسلم   [نخیر، حتی سهمی‌كه آن را از جیب خود بیرون می‌آوری تو نسبت بدان از برادر مسلمانت استحقاق بیشتری نداری‌]‌’‌’‌. و در حدیث آمده است‌:" وایما قریة عصت الله ورسوله، فإن خمسها لله ورسوله ثم هی لكم   [هر دهی و شهری ‌كه خلاف امرخدا و رسول او رفتاركند، یك پنجم آن از آن خدا و رسول او است و بقیه آن از آن شما است‌]‌"‌. و اما چهار پنجم باقیمانده بر سپاهیان تقسیم می‌شود.كه مردان آزاده بالغ عاقل بدان اختصاص دارند، بنابراین زنان و بندگان وكودكان غیربالغ و دیوانگان از سهم سپاه نصیبی نمی‌برند وسهمی ندارند چون شرط بردن سهم غنایم عبارت است از مرد بودن و آزادی و حریت و بلوغ و عقل‌. و در میان جنگجویان‌، قوی و ضعیف و كسی‌كه جنگ‌كرده و عملا در جنگ بوده و باكسانی ‌كه در جنگ عملا شركت نداشته‌اند، یكسان سهم می‌گیرند.
احمد ازسعد بن مالك روایت‌ كرده است ‌كه ‌گفت‌:‌گفتم ای رسول خدا مردی ‌كه حامی قوم خویش است با دیگران سهمش یكسان است‌؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: ای پسر ام سعد مادرت بعزایت بنشیند، مگر نمی‌دانی كه شماها را بخاطر ضعیفانتان خداوند روزی می‌دهد و پیروزتان می‌گرداند؟‌.
دركتاب “‌حجه الله البالغه‌” آمده است‌: “‌كسانی را كه امیر و فرمانده سپاه آنان را برای مصلحت سپاه بكارهائی و ماموریت‌هایی ‌گسیل می‌دارد مانند پیكها وگشتیها و پیشگامان و جاسوسان‌، اگر چه عملا در نبرد شركت نداشته باشند، باز هم سهم خود را می‌گیرند، همانگونه‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  از غنایم جنگ “‌بدر” سهمی به عثمان نیز داد چون او برابر دستور پیامبر صلی الله علیه و سلم  برای پرستاری از همسرش رقیه دخت پیامبر در جنگ شركت نكرد و پیامبر صلی الله علیه و سلم  به وی‌گفت‌:" إن لك أجر رجل ممن شهد بدرا وسهمه  [براستی تو با این‌كارت پاداش مردی را داری‌كه در جنگ بدر شركت‌كرده است و از غنایم به وی سهمی داد]"‌. این روایت را بخاری از ابن عمر نقل‌كرده است‌. 
نحوه تقسیم سهام غنایم بدین منوال است‌كه پیاده یك سهم و سواره سه سهم دارد. چون دراحادیث صحیح بصراحت آمده است‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  به سوار و اسبش سه سهم می‌داد و بمجاهدان پیاده ‌كه اسب نداشتند یك سهم می‌داد.
و این عمل پیامبر صلی الله علیه و سلم  بدین جهت بود چون سواره زحمت بیشتری داشت و می‌بایستی از اسبش نیز مواظبت‌ كند و محتاج‌كسی بودكه اسب را برایش نگهداری كند و تاثیر سوار در جنگ سه برابر تاثیر و نقش پیاده بود[1]‌. برای غیر اسب سهمی درنظر گرفته نمی‌شود، چون از پیامبر صلی الله علیه و سلم  نقل نشده است‌كه برای غیر اسب سهمی داده باشد و حال آنكه در جنگ بدر، هفتاد شتر وجود داشت و هیچیك از جنگهای پیامبر صلی الله علیه و سلم  از وجود شترداران خالی نبوده است‌، چون اغلب وسیله رفت و آمد شتربوده است‌، اگر چنانچه پیامبر صلی الله علیه و سلم  برای شتر سهمی می‌داد حتما نقل می‌شد و بما می‌رسید و یارانش نیز بعد از او برای شتر سهمی در نظر نگرفته‌اند. برای بیشتر از یك اسب هم سهمی در نظرگرفته نمی‌شود، چون از پیامبر صلی الله علیه و سلم  و یارانش روایت نشده است‌كه برای بیشتر از یك اسب سهمی داده باشند، بعلاوه دشمن هم تنها بر یك اسب جنگ می‌كند و سوار می‌شود، ابوحنیفه ‌گوید: برای بیش از یك اسب هم سهم در نظرگرفته می‌شود، چون هر سواری كه اسب بیشتری داشته باشد فایده بیشتری دارد و غنای بیشتری و زحمت بیشتری دارد. فرق نمی‌كند اگر كسی اسب را عاریه بگیرد یا اجاره‌ كند، باز هم برای او سهم در نظر گرفته می‌شود و اگر كسی اسبی را غصب‌كرده باشد، سهم آن به صاحبش تعلق می‌گیرد.

اضافه سهم غنایم یا نفل از غنیمت 
امام و رهبر می‌تواند سهم بعضی از جنگجویان را باندازه یك سوم سهم یا یك چهارم سهم اضافه بدهد و این قسمت اضافی را نیز از خود غنایم پرداخت نماید، مشروط برآنكه در جنگ با دشمن از خود شجاعت و لیاقت نشان داده و آنچنان ضربه‌ای بر دشمن وارد آورده باشد،‌كه استحقاق سهم اضافی را داشته باشد و این مذهب احمد و ابوعبید است‌[2] و این بموجب حدیثی است كه از حبیب بن مسلمه روایت شده است‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  یك چهارم را به “‌سرایا” بعد از جداكردن خمس در آغاز داد و بعد از بازگشت یك سوم بعد از خمس را بدانان می‌داد. بروایت ابوداود و ترمذی و در یكی از جنگها پیامبر صلی الله علیه و سلم  به سلمه بن الاكوع سهم پیاده و سواره را هر دو پرداخت و به وی پنج سهم اعطاء فرمود چون درآن جنگ بسیار شایستگی و كارایی از خود نشان داده بود.

جامه و سلب از آن قاتل و جنگنده است
سلب عبارت است از اسلحه و جنگ ابزار و جامه دشمن مقتول و وسایل آرایش جنگی وی‌. ولی جواهرات و پول نقد و وسایل دیگر وی جزو سلب نیست بلكه جزو غنایم است‌،‌گاهی پیش می‌ایدكه فرمانده جنگجویان را تشویق می‌كند و می‌گوید: هركس هركس را از دشمن بكشد، اسلحه و جنگ ابزار مقتولین = سلب = از آن او است و بدیگر افراد سپاه تعلق ندارد. چون پیامبر صلی الله علیه و سلم  “‌سلب‌” را به قاتل و جنگجو داده است و از آن خمس نیز نگرفته است‌. و این مطلب را ابوداود از عوف بن مالك اشجعی و خالد بن الولید روایت ‌كرده است‌.
ابن ابی شیبه از انس بن مالك روایت‌ كرده است‌كه‌: براء بن مالك در روز جنگ “‌داره‌” ازكنار “‌مرزبان‌”‌گذشت و بر خوان زین آنچنان ضربتی و نیزه‌ای به وی زد كه او راكشت و اسلحه و جنگ‌ابزار وی = سلب وی = سی هزار ارزش داشت‌. این خبر به ‌گوش عمر بن خطاب رسید و به ابوطلحه‌گفت‌: “‌ما از سلب خمس نمی‌گیریم ولی سلبی‌كه نصیب براء بن مالك شده است مال بسیاری است و نظرم اینست‌كه از او خمس بگیرم‌”‌. ابن سیرین‌گفت‌: این اولین سلبی بود كه دراسلام از آن خمس گرفته شد.
ازسمله بن الاكوع نقل شده‌كه یكنفر جاسوس مشركین را پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم  آوردند كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  در سفر بود و با یاران خود نشست و مشغول سخن‌ گفتن بود،‌كه جاسوس فراركرد و گریخت‌، پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: او را دنبال‌كنید و بكشید من او را دنبال‌كردم و او راكشتم و پیامبر صلی الله علیه و سلم  سلب و وسایل او را به من داد. 

كسانی‌كه از غنایم سهمی ندارند 
قبلا گفتیم ‌كه شرط بردن سهم از غنایم‌: بلوغ و عقل و ذكورت و حریت است‌. پس هركس این شرایط را نداشته باشد، سهمی از غنایم نمی‌برد، اگرچه می‌تواند، بدون داشتن سهم‌، از غنایم چیزی بگیرد و كمتر از سهم باشد. سعید بن المسیب گفت‌: در صدر اسلام‌، هرگاه ‌كودكان و بندگان در جنگ حضور می‌یافتند، از غنایم عطایایی بدانان داده می‌شد. 
 ابوداود از عمیر روایت كرده است كه گفت‌: من در جنگ خیبر همراه اربابانم حضور داشتم  و درباره من با پیامبر صلی الله علیه و سلم  سخن‌گفتند.گفت او برده است و مملوك‌، و دستور داد از كالاهای ‌كم بهاء‌، چیزی بمن دادند. در حدیث ابن عباس آمده است كه از پیامبر صلی الله علیه و سلم  سوال شد كه ایا زن و مملوك و برده‌، اگر در جنگ حاضر باشند، سهمی معین از غنایم دارند؟‌... پیامبر صلی الله علیه و سلم  پاسخ داد كه سهم مشخصی ندارند، مگر اینكه از غنایم قوم بدانان چیزی عطاگردد. از ام عطیه روایت است‌كه گفت‌: ما همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم  بجنگ می‌رفتیم و مجروحان را مداوا می‌كردیم و از بیماران پرستاری بعمل می‌آوردیم و او از غنایم مقدار اندكی بما می‌بخشید”‌. ترمذی بطریق مرسل از اوزاعی آورده است‌كه‌گفت‌: در جنگ خیبر پیامبر صلی الله علیه و سلم  به ‌كودكان سهمی عطا كرد و آنان را سهیم نمود، یعنی مقدار اندكی بدانان بخشید. از یزید بن هرمز آمده است‌كه “‌نجده حروری‌” در نامه‌ای پنج مطلب را از ابن عباس سوال‌كرد و گفت‌: بمن خبر بده‌ كه‌: ایا پیامبر صلی الله علیه و سلم  زنان را در جنگ شركت می‌داد؟ ایا از غنایم بدانان سهمی می‌داد، ایا كودكان را می‌كشت‌؟ دوران یتیمی یتیمان ‌كی به پایان می‌رسد؟ خمس از آن كیست‌؟
ابن عباس‌گفت‌: اگر ترس‌كتمان علم نبود بوی جواب نمی‌دادم و بوی نمی‌نوشتم‌، سپس بوی نوشت‌كه تو طی نوشته‌ات پرسیده بودی‌كه ایا پیامبر صلی الله علیه و سلم  زنان را بجهاد و جنگ می‌برد؟ بلی پیامبر صلی الله علیه و سلم  زنان را بجنگ و جهاد می‌برد كه مجروحان را مداوا می‌كردند و بدانان از غنایم چیزی داده می‌شد، ولی سهم معینی نداشتند و پیامبر صلی الله علیه و سلم  كودكان را نمی‌كشت ایا تو كودكان را نمی‌كشی؟ و نوشته‌ای‌كه دوره یتیمی یتیمان‌كی بپایان می‌رسد؟ بجان خود قسم می‌خورم ‌كسانی هستندكه موی ریششان روییده ولی نمی‌توانند حق خویش را بگیرند و نمی‌توانند نفس خویش راكنترل ‌كنند. پس هرگاه یتیم توانست مصالح و منافع نفس خویش را بمانند دیگران مراعات كند، آنوقت یتیمی وی تمام می‌شود و نوشته‌ای كه خمس از آن كیست‌؟ ما می‌گوئیم از آن ما است و قوم ما آن را ازما منع‌كرده‌اند. جز بخاری پنج نفر از محدثین بزرگ آن را روایت كرده‌اند.

 كسانی ‌كه مزدور و اجیر می‌شوند برای جنگ و غیر مسلمانان از غنایم سهمی ندارند 
كسانی‌كه برای معاش و زندگی خویش شغل سپاهیگری انتخاب می‌كنند و برای این‌كار اجیر و مزدور می‌شوند، در غنایم حقی ندارند، اگر چه در جنگ هم شركت كنند چون آنان قصد جنگ را نكرده و برای جهاد و قصد جهاد بیرون نیامده‌اند، بلكه برای‌گرفتن اجرت بجنگ آمده‌اند و سپاهیان امروز نیز همین حكم را دارند، چون جنگ و شركت در جنگ با دشمن حرفه و پیشه آنها است و اما درباره غیر مسلمانان ذمی‌ كه در جنگ و جهاد شركت می‌كنند نظر فقها مختلف است‌: 
علمای حنفی و بروایتی از شافعی بدانان مقدار اندكی از غنایم اعطاء می‌شود ولی سهم مشخصی ندارند و همچنین از امام شافعی روایت شده است‌كه باید امام و رهبر آنان را اجیر كند و اجرت‌شان را از مالی بپردازد كه مالك معینی ندارد و اگر این كار را نكرد، سهم پیامبر صلی الله علیه و سلم  از غنایم را بدانان بدهد. ثوری و اوزاعی‌ گفته‌اند  برایشان سهمی تعیین می‌شود. 

غلول یا سرقت و دزدی از غنایم 
دزدی از غنیمت حرام است‌، چون این عمل موجب شكستن قلوب مسلمین می‌شود و اختلاف‌كلمه مومنین را سبب می‌گردد و مسلمانان را وا می‌دارد كه بدزدی بپردازند، و از جنگ غافل‌ گردند و سرانجام موجب شكست و هزیمت مسلمانان می‌شود. لذا دزدی و سرقت از غنیمت از گناهان‌ كبیره است و مسلمانان بر این اجماع دارند. خداوند می‌فرماید:" وما كان لنبی أن یغل ومن یغلل یأت بما غل یوم القیامة... آل عمران ١٦١ [هرگز شایسته نیست‌كه پیامبر در غنیمت خیانت‌كند در روز قیامت آن را خواهد آورد یعنی جزای آن خیانت را از او خواهند گرفت‌...]"‌. 
پیامبر صلی الله علیه و سلم  دستور داد كه خائن بغنایم و مرتكب دزدی از غنایم را عقوبت و مجازات‌كنند و كالای او را سوزاند و او را زد. تا عبرت دیگران شود و مردم دیگر بچنین كاری اقدام نكنند.
 ابوداود و ترمذی از عمر بن خطاب روایت كرده‌اند كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: " إذا وجدتم الرجل قد غل فاحرقوا متاعه واضربوه  [‌هرگاه كسی را یافتید كه از غنیمت دزدی‌ كرده است‌ كالای او را بسوزانید و او را بزنید]‌’‌’‌. گوید در همان ‌كالای ‌كسی‌كه از غنیمت دزدی كرده بود، مصحفی را یافتیم و درباره آن از سالم سوال كردیم‌. گفت‌: مصحف را بفروش برسانید و پول آن را صدقه بدهید و آن را نسوزانید.
از عمرو بن شعیب و او از پدرش و جدش روایت‌كرده است‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  و ابوبكر و عمر كالای‌ كسی راكه مرتكب دزدی از غنیمت شده بود سوزانده‌اند و او را نیز زده‌اند. و احادیث دیگری از پیامبر صلی الله علیه و سلم  روایت شده است‌كه بموجب آنها پیامبر صلی الله علیه و سلم  به سوزاندن ‌كالای ‌كسی‌كه مرتكب دزدی از غنیمت می‌شود و به زدن او دستور نداده است‌. 
بنابر این حاكم می‌تواند بر حسب رای و صلاحدید خویش رفتاركند اگر صلاح دیدكه‌كالای او را بسوزاند و او را بزند. بچنین ‌كاری اقدام‌ كند و اگر مصلحت غیر آن باشد آن را انجام دهد.
بخاری از عبدالله بن عمرو روایت‌كرده است‌كه‌گفت‌: مردی بنام‌ كركره بر كالای پیامبر صلی الله علیه و سلم  نظارت داشت و مرد، پیامبر صلی الله علیه و سلم  فرمود او در آتش دوزخ است‌، مردم رفتند درباره وی تحقیق ‌كردند دیدند كه او عبائی را از غنایم دزدیده بود.
ابوداود روایت كرده است‌كه “‌در روز جنگ خیبر یكی از یاران پیامبر فوت‌كرد خبر فوت وی به پیامبر صلی الله علیه و سلم  رسید فرمود: “‌بروید بر یارتان نماز بخوانید” مردم ازاین سخن چهره درهم‌ كشیدند و ناراحت شدند،‌كه چرا پیامبر صلی الله علیه و سلم  بر وی نماز نمی‌خواند. لذا فرمود: “‌این یار شما در راه خدا مرتكب خیانت در غنیمت شده است‌”‌. كالای وی را گشتند در میان آن مهره‌ای از مهره‌های یهودیان یافتندكه ارزش دو درهم نداشت‌. 

بهره ‌گرفتن از مواد خوراكی پیش از تقسیم غنایم
مواد خوراكی و علوفه چهارپایان از مساله غلول مستثنی است‌، زیرا تا زمانی‌كه  جنگجویان در سرزمین دشمن هستند، می‌توانند از آنها استفاده‌ كنند ولو اینكه بر آنان تقسیم نشده باشد.
1- بخاری و مسلم از عبدالله بن مغفل روایت‌كرده‌اند كه گفت‌: “‌در روز جنگ خیبر یك‌ كیسه پیه پیداكردم و آن را برداشتم وگفتم امروز از این چیزی بكسی نمی‌دهم‌، برگشتم و دیدم‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  می‌خندید - یعنی چیزی نگفت و سكوت كرد و سكوت پیامبر صلی الله علیه و سلم  دلیل بر رضایت است -‌”‌.
٢-‌ابوداود و حاكم و بیهقی از ابن اوفی آورده‌اند كه ‌گفت‌: در جنگ خیبر، طعامی را یافتیم‌كه هركس می‌آمد باندازه‌ كفایت خویش از آن برمی‌داشت و می‌رفت‌.
 ٣- بخاری از ابن عمر روایت‌كرده ‌كه گفت‌: ما در جنگهایمان عسل و انگور می‌یافتیم‌كه آن را می‌خوردیم و بر نمی‌داشتیم‌.
در برخی روایات از ابوداود آمده است‌كه از آن‌ها خمس‌ گرفته نمی‌شود. مالك در “‌موطاء‌” ‌گفته‌: من اشكالی نمی‌بینم‌ كه مسلمانان وقتی ‌كه بسرزمین دشمن وارد شدند، هر طعامی را بیابند بخورند پیش از آنكه تقسیم شود و اگر همه را بخورند هیچ اشكالی در آن نمی‌بینم و گفته است‌: بنظر من شتر و گاو و گوسفند نیز بمنزله طعام هستند و مسلمانان همینكه بسرزمین دشمن داخل شدند، از آنها نیز می‌خورند همانگونه ‌كه از خوراك و مواد خوراكی می‌خورند. یعنی می‌توانند ذبح كنند و شیرشان را بخورند. 
وگفت‌: اگر سپاهیان از مواد و اشیاء نخورند و صبركنند تا همه مردم حاضر تقسیم می‌شوند، سپاهیان را زیان دارد و اگر همه آن را بشیوه نیكو و بدون اجحاف بخورند و بدان نیاز داشته باشند، در آن اشكالی نمی‌بینیم‌، ولی بنظر من جنگجو نباید از آن ذخیره و پس‌انداز كنند برای خانواده‌اش‌، بهنگام مراجعت‌.

مسلمان مال خویش را پیش دشمن بیابد از آن خودش است 
هرگاه جنگجویان مسلمان اموال مسلمین را كه در دست دشمنان بوده است‌،  استرداد كنند و پس بگیرند، صاحبان آن اموال برای تصرف آن اولویت دارند و جنگجویان حق ندارند، چیزی از آن را تصاحب‌كنند، چون آن اموال جزو غنایم نیست‌. 
1-‌از ابن عمر روایت شده‌ كه اسبش‌گریخت و دشمن آن راگرفت‌، مسلمانان بر آن دست یافتند و اسب به وی برگردانده شد و این عمل در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم  روی داد. 
٢-‌عمران بن حصین‌گفت‌: “‌مشركان برچراگاه مدینه حمله آوردند و عضباء ناقه مخصوص پیامبر صلی الله علیه و سلم  و یك زن مسلمان را با خود بردند. در یكی ازشبها كه مشركین خوابیده بودند، زن برخاست و خواست فراركند، بر هر شتری دست نهاد شتر صدا كرد تا اینكه به “‌عضباء‌” رسید،‌كه شتر رام و آرامی بود، سوار برآن شد و بطرف مدینه روان‌گردید، و نذر كرد كه اگر خداوند او را نجات دهد، این شتر را سر خواهد برید و نحر می‌كند، چون بمدینه رسید مردم عضباء را شناختند. او را پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم  بردند. آن زن به پیامبر صلی الله علیه و سلم  خبر دادكه نذر كرده است‌،‌كه این شتر را نحر كند، پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" بئس ما جزیتها، لا نذر فیما لا یملك ابن آدم، ولا نذر فی معصیة  [‌بد جزائی بدان دادی‌. انسان نمی‌تواند چیزی را نذركند كه مالك آن نیست‌، نذر در معصیت قبول نیست‌]"‌.
و همچنین هرگاه یك‌كافر حربی اسلام آورد، و مسلمان شد اگر مال مسلمانی را در دست داشته باشد آن مال به صاحبش برگردانده می‌شود.

كافر حربی مسلمان می‌شود 
هرگاه ‌كافر حربی مسلمان شد و به قلمرو اسلام مهاجرت‌كرد و در سرزمین جنگی زن و فرزند و مالش را ترك‌كرده بود زن و فرزند و مال او حرمت و احترام ذریت مسلمان و مال مسلمان را پیدا می‌كند، پس هرگاه مسلمانان بر آنها دست یابند، آنها جزو غنایم نیستند و بصاحبش برگردانده می‌شوند، چون پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: " قالوها فقد عصموا منی دماءهم وأمولهم...  [هرگاه هركس‌كلمه شهادتین و توحید را بر زبان آورد براستی آنان خود و مال خود را برمن حفظ‌ كرده‌اند یعنی مسلمانان حق تعرض جان و مال آنان را ندارند]"‌.

اسیران جنگی 
قسم دوم از غنایم‌:
اسیران جنگی نیز از جمله غنایم می‌باشند و آنان دو دسته هستند: قسم اول‌: زنان وكودكان قسم دوم‌: مردان بالغ جنگجو ازكفار وقتی‌كه زنده بدست مسلمانان بیفتند كه اسلام حق را بحاكم و رهبر می‌دهد،‌كه با مردان جنگجوی اسیر برابر مصلحت مسلمین رفتار كند و از آزاد كردن آنها و بر آنها منت نهادن یا از آنان فدیه‌گرفتن و آزادی در برابر فدیه و یا كشتن آنها، هركدام را اصلح و انفع بداند، آن را انجام دهد. منت نهادن برآنها یعنی آنان را مجانی آزاد كند. فدیه ‌گاهی با مال است یعنی در قبال آزادی خود، باید مالی پرداخت كنند. و گاهی فدیه عبارت است از آزادی اسیران مسلمان در برابر آزادی آنها. در جنگ بدر اسیران در برابر فدیه مالی آزاد شدند و در حدیث و روایت صحیح آمده است‌،‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  دو نفر یاران اسیر خود را با یك نفر ازمشركان بنی‌عقیل معاوضه‌كرد،‌كه احمد آن را روایت‌كرده و ترمذی آن را صحیح دانسته است‌.
خداوند ‌می‌فرماید:" فإذا لقیتم الذین كفروا فضرب الرقاب حتى إذا أثخنتموهم (1) فشدوا الوثاق فإما منا بعد وإما فداء حتى تضع الحرب أوزارها   محمد ٤ [هرگاه در میدان كارزار و جنگ با كافران روبرو شدید گردنهایشان را بزنید و همچنان ادامه دهید تا به اندازه‌كافی دشمن را درهم بكوبید و دركشتن آنها مبالغه‌كنید، در این هنگام اسیران دشمن را محكم ببندید، سپس یا بر آنها منت بگذارند و آزادشان‌ كنید یا در برابر آزادی از آنها فدیه بگیرید و این وضع ادامه یابد تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد...]"‌.
 مسلم از انس روایت‌كرده است‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  اسیرانی كه‌گرفته بود هشتاد نفر بودند آزادشان كرد، در حالیكه آنان از كوههای تنعیم بر پیامبر صلی الله علیه و سلم  و یارانش فرود آمده بودند، تا بهنگام نماز صبح آنان را بكشند و دراین باره ایه زیر نازل شد" وهو الذی كف ایدیم عنكم وایدیكم عنهم ببطن مكة من بعد أن أظفركم علیهم فتح ٢٤ [‌تنها او است ‌كسی‌كه دست آنان را از شما بازداشت و دست شما را از آنان باز داشت  در دره مكه بعد از آنكه شما را بر آنان پیروز گردانید]‌"‌.
و درفتح مكه به اهل مكه ‌گفتند:" اذهبوا فأنتم الطلقاء  [بروید شما آزاد هستید]"‌. برای امام جایز است‌كه هرگاه مصلحت تقاضا كند، اسیران را بكشد. همانگونه‌كه به اثبات رسیده است‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  دستور داد كه نضر بن حارث و عقبه بن معیط در روز جنگ بدر و ابو عزه جمحی را در روز جنگ اُ‌حد بكشند. و در این باره خدا می‌فرماید:" ما كان لنبی أن یكون له أسرى حتى یثخن فی الارض...  [برای پیامبر صلی الله علیه و سلم  شایسته نیست كه اسیران داشته باشد تا اینكه كفر را ریشه‌كن سازد...]"‌. و این مذهب جمهور علماء است‌كه امام و رهبر می‌تواند یكی از سه راه قبلی را انتخاب كند. حسن بصری و عطاء ‌گفته‌اند اسیر كشته نمی‌شود بلكه یا مجاناً آزاد می‌شود یا از او فدیه آزادی گرفته می‌شود. زهری و مجاهد و گروهی از علماء گفته‌اند بهیچ وجه‌گرفتن فدیه از اسیران‌ كافر جایز نیست و مالك‌گفته است آزادی بدون فدیه و بهای آزادی جایز نیست و علمای حنفی‌گفته‌اند منت نهادن با اخذ فدیه و غیرفدیه جایز نیست ‌. 

رفتار با اسیران 
اسلام با اسیران یك رفتار انسانی مهربانانه دارد و مردم را به اكرام و احسان نسبت بدانان می‌خواند وكسانی راكه نسبت به آنان نیكی می‌كنند می‌ستاید و از آنان به نیكی یاد می‌كند. خدای متعال می‌فرماید:
".‌.. ویطعمون الطعام على حبه مسكینا ویتیما وأسیرا - إنما نطعمكم لوجه الله لا نرید منكم جزاء ولا شكورا 
  دهر ٩ [مردان خداكسانی هستندكه بنا بمحبت خداوند طعامی راكه دوست دارند در راه او به فقیران و یتیمان و اسیران می‌دهند و می‌گویند ما این طعام را برای جلب رضای خدا به شما می‌دهیم و از شما پاداشی و سپاسی نمی‌خواهیم‌]".             
ابوموسی اشعری از پیامبر صلی الله علیه و سلم  روایت می‌كند كه گفت‌:" فكوا العانی ، وأجیبوا الداعی، وأطعموا الجائع، وعودوا المریض   [اسیران را آزادكنید و داعی را اجابت‌ كنید و گرسنه را سیر نمائید و از بیمار عیادت‌كنید]‌". قبلاگفتیم‌كه ثمامه بن اثال بدست مسلمانان اسیر شد و او را بحضور پیامبر صلی الله علیه و سلم  آوردند فرمود:" أحسنوا إساره  [او را بنیكی اسیركنید یعنی بخوبی با وی رفتاركنید]"‌. وگفت‌: " اجمعوا ما عندكم من طعام فابعثوا به إلیه  [طعامی و خوراكی ‌كه دارید برایش جمع‌آوری‌ كنید و به وی تقدیم دارید]"‌.كه صبح و شام از شیری‌ كه برای پیامبر صلی الله علیه و سلم  می‌دوشیدند، به وی نیز می‌دادند . 
پیامبر او را به اسلام دعوت ‌كرد و او نپذیرفت و گفت: اگر مال می‌خواهید بگو هرچه می‌خواهی برای فدیه آزادی می‌دهیم‌. پس پیامبر صلی الله علیه و سلم  بر وی منت نهاد و او را بدون فدیه آزاد كرد و همین رفتار پیامبر صلی الله علیه و سلم  موجب‌گردیدكه مسلمان شود و در كتب صحاح درباره جنگ بنی‌المصطلق آمده است‌كه در میان اسیران جویریه دخت حارث وجود داشت و پدرش حارث بن ضرار بمدینه آمد و شتران زیادی با خود آورد تا دخترش را بخرد و آزاد كند و در وادی العقیق ‌كه چند میل با مدینه فاصله دارد، دو شتر را كه خیلی دوستشان داشت پنهان‌ كرد و آنها را در دره‌ای رها كرد تا برگردد چون بمدینه وارد شد پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم  آمد و گفت‌: ای محمد دختر من پیش شما است و اینك فدای آزادی او را آورده‌ام‌. پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت پس‌ كو آن دو شتری‌ كه در عقیق پنهان ‌كردی‌، در فلان دره‌؟ پس حارث ‌گفت‌:" أشهد أن لا إله إلا الله وأنك رسول الله  " بخدای سوگند جز خدا ترا بر این‌كار مطلع نساخت و همراه حارث دو پسرش نیز ایمان آوردند و مسلمان شدند و دخترش نیز اسلام آورد كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  او را از پدرش برای خود خواستگاری‌ كرد و با وی ازدواج نمود، وقتی‌كه اصحاب این را دیدند گفتند: پس این اسیران‌كه در اختیار ما هستند همگی خویشاوندان پیامبرند، لذا بر آنان منت نهادند و بدون فدیه همه را آزاد كردند. لذا حضرت عایشه ‌گفت‌: “‌من زنی را سراغ ندارم‌كه باندازه جویریه برای قومش خیر و بركت داشته باشد، چون ازدواج او با پیامبر صلی الله علیه و سلم  موجب آزادی یكصد خانواده از بنی مصطلق‌ گردید”‌. بنابر این ازدواج پیامبر صلی الله علیه و سلم  با جویریه برای این چنین ‌كار بزرگی بود، نه برای ارضای شهوت نفسانی‌، بلكه برای مصلحت شرعی بود كه بدنبال آن می‌گشت‌، چون اگر برای شهوت می بود می‌توانست بعنوان اسیر جنگی و ملك یمین او را تصاحب‌كند.

استرقاق = بنده‌گیری و برده طلبی و به بندگی ‌گرفتن 
در قرآن‌كریم نصی نیست‌كه بموجب آن برده‌گیری مباح باشد، بلكه در قرآن فقط دعوت بآزادی بردگان بصراحت آمده است و به اثبات نرسیده است‌،‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  اسیری را برده ‌كرده باشد بلكه اسیران و بردگان مكه و بنی مصطلق و حنین را آزاد كرد و به اثبات رسیده است‌كه او بردگانی جاهلی راكه پیش او بوده‌اند نیز آزاد كرده و بردگانی‌كه به وی اهداء شده‌اند نیز آزاد كرده است‌.
ولی خلفای راشدین بعنوان معامله بمثل‌، بعضی از اسیران خود را برده ساخته‌اند و آنان هم در همه احوال و هر صورتی برده‌گیری و برده سازی را مباح ندانسته‌اند همانگونه ‌كه شرایع و ادیان الهی و قوانین بشری نیز چنین بوده است‌. بلكه تنها در جنگهای مشروع و علنی از جانب مسلمین بر علیه دشمتان‌ كافر، اسیران جنگی را برده می‌ساختند و صورتهای دیگر برده سازی و برده‌گیری را لغو ساختند و آن را شرعا حرام و غیر معتبر و ناروا می‌دانستند، با اینكه اسلام مصدر و سرچشمه برده سازی را بدینگونه محصور و محدود ساخت‌، از جانب دیگر با بردگان بسیار نیكو و جوان مردانه با بردگان برخورد می‌كرد و با آنان رفتار كریمانه داشت و درهای متعددی برای آزادی آنان ‌گشود و مشروع ساخت‌، آنگونه ‌كه در زیر بدانها اشاره می‌شود. 

رفتار با برده 
براستی اسلام برای بردگان احترام قائل است و با آنان به نیكوئی رفتارمی‌كند و برایشان آغوش مهرگشوده و بدانان اهانت و خواری ننموده است و در موارد زیر این مطلب بوضوح بچشم می‌خورد:
١ - نسبت بدانان بسیار سفارش‌كرده است از جمله‌:
" واعبدوا الله ولا تشركوا به شیئا وبالوالدین إحسانا وبذی القربى والیتامى والمساكین والجار ذی القربى والجار الجنب والصاحب بالجنب وابن السبیل وما ملكت ایمانكم   نسا ء ٣٦ [خدای یگانه را پرستش‌كنید و چیزی و كسی را برای او شریك و انباز قرار ندهید و نسبت بوالدین و خویشاوندان و یتیمان و فقیران و بینوایان و همسایه نزدیك و دور و رفیق هم پهلو خواه زن و همسر یا رفیق در سفر و راهگذر بازمانده از سفر و به بردگان‌ كه دست راست شما آنان را تصاحب‌كرده است نسبت بهمه آنها خوبی و نیكی‌كنید]"‌.
از علی علیه السلام روایت است‌ كه ‌گفت‌: پیامبر صلی الله علیه و سلم  می‌گفت‌:" اتقوا الله فیما ملكت ایمانكم  [درباره بردگانی‌كه تصاحب می‌كنید تقوای خدا پیشه‌كنید]"‌.
٢-‌اسلام نهی‌كرده است‌كه بردگان بنامی یا اسمی خوانده شوند،‌كه دلالت بر تحقیر و خواری آنان‌كند، چون پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" لا یقل أحدكم عبدی أو أمتی ولیقل فتای وفتاتی، وغلامی   [‌هیچكس از شما نگوید بنده یا كنیز من بلكه بگوید پسر جوان یا دختر جوانم یا جوان من‌]"‌.
٣-‌اسلام دستور داده است‌كه خوراك و پوشاك مالك و مملوك و برده و اربابش یكی باشد. ابن عمر گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" خولكم  إخوانكم جعلهم الله تحت ایدیكم، فمن كان أخوه تحت یده فلیطعمه مما یأكل، ولیلبسه مما یلبس، ولا تكلفوهم ما یغلبهم فإن كلفتموهم ما یغلبهم فأعینوهم  [خادمان شما برادران شما هستندكه خداوند آنان را زیر دست شما قرارداده است پس هركس برادرش ‌كه همنوع او است زیر دست و خادم او باشد از غذایی‌كه می‌خورد باو بدهد و از لباسی‌كه خود می‌پوشد باو بپوشاند و آنان را بكارهائی مكلف نكنید كه آنان را بسختی اندازد و از عهده‌اش برنیایند و اگر چنین‌كاری‌كردید خودتان آنان را كمك‌كنید تا از عهده‌اش برایند]"‌.
٤-‌اسلام نهی‌كرده است از اینكه بندگان مورد ظلم و آزار و شكنجه قرارگیرند. از ابن عمر روایت شده كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" من لطم مملوكه أو ضربه فكفارته عتقه  [‌هركس بنده مملوك خویش را سیلی یا كتك بزند كفاره و تاوان این‌ گناه او آزاد كردن او است‌]‌". ابومسعود انصاری گفت‌: در حالی كه من غلام خود را می‌زدم بناگاه صدایی از پشت سر خود شنیدم و دیدم ‌كه پیامبر صلی الله علیه و سلم  است می‌گوید:" اعلم أبا مسعود أن الله أقدر علیك منك على هذا الغلام  [بدان ای ابو مسعود خداوند بر تو بیشتر قدرت دارد تا شما بر این غلام و خادمت‌]‌’‌’‌.
ابومسعود می‌گوید گفتم‌: “‌او در راه خداوند آزاد است‌”‌. حضرت گفت‌:" ان لم تفعل لمستك النار  [اگر این كار را نمی‌كردی بآتش دوزخ می‌سوختی‌]‌". و اسلام این حق را به قاضی و حاكم داده است‌كه هرگاه تشخیص داد ارباب با برده و بنده و غلامش رفتارسخت و ناهنجاری دارد، آن بنده را آزاد كند و بآزادی وی حكم صادر كند. 
٥-‌اسلام ار‌بابان بندگان را به تعلیم و تادیب بندگان خود خوانده است‌. پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" من كانت له جاریة فعلمها، وأحسن إلیها وتزوجها، كان له أجران فی الحیاة وفی الاخرى. أجر بالنكاح والتعلیم، وأجر بالعتق  [هركس كنیزی داشته باشد و او را تعلیم دهد و به وی رفتارنیكو داشته باشد وبا او تزویج كند و به همسری خویش درآورد، او دو پاداش و مزد خواهد داشت یكی مزد و پاداش دنیوی و دیگری مزد و پاداش اخروی مزد و پاداشی برای انكاح و ازدواج و تعلیم وی و مزدی برای آزاد ساختنش ]‌".

 راه آزادی بندگان 
اسلام برای آزادی‌، درهای متعددی گشوده و راههای نجات از بردگی را بیان داشته است و وسایل متعدد وگوناگونی برای رهائی بندگان از بندگی‌، پدید آورده است: 
1- اسلام آزادی بندگان را راهی به رحمت و بهشت خدا قرار داده است‌. خداوند می‌گوید:" فلا اقتحم العقبة - وما أدراك ما العقبة - فك رقبة  [چرا از این‌ گردنه نمی‌گذرید و نمی‌دانید گذشتن از این‌گردنه چیست‌؟ آزادی بندگان یعنی با آزاد كردن بندگان می‌توانید از همه سختیها بگذرید و برضای خدا برسید]"‌.
مردی عرب بیابانی نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم  آمد و گفت‌: ای رسول خدا عملی را به من نشان بده ‌كه مرا به بهشت وارد سازد. پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: " عتق النسمة، وفك الرقبة [‌آزادی نفسی و جانی و رهائی‌گردنی از بند بندگی‌]"‌. آن مردگفت‌: ای رسول خدا مگر ”‌نسمه‌” و “‌رقبه‌” یكی نیستند؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" لا، عتق النسمة أن تنفرد بعتقها، وفك الرقبة أن تعین فی ثمنها  [‌آزادی نسمه آنست‌كه به تنهائی او را آزاد كنی و فك رقبه آنست‌كه در پرداخت بهای وی به وی‌كمك‌كنی‌، چون ممكن است‌كه عقد به كتابت كرده باشد]"‌.
2-‌آزادی بنده ‌كفاره قتل خطاء است‌ كه خدارند می فرماید:" ومن قتل مؤمنا خطأ فتحریر رقبة مؤمنة  [هركس مومنی را بخطا بكشد باید بنده مومنی را آزادكند]"‌.
 ٣- هركس قسم خود را نقض‌ كند و بشكند، باید برده‌ای را آزاد كند كه خدا می‌فرماید: " فكفارته إطعام عشرة مساكین من أوسط ما تطعمون هلیكم أو كسوتهم أو تحریر رقبة  [‌هركس قسم خویش را نقض‌كند، بایدكفاره و تاوان آن‌، ده نفر را آنگونه كه بطور متوسط خانواده خویش را اطعام می‌كند، اطعام نماید یا برایشان لباس تهیه كند یا بنده‌ای را آزاد كند و بآزادی او كمك‌ كند]"‌.

٤-كسی‌كه با همسر خویش مرتكب “‌ظهار” شود كفاره این‌گناه او آزادی بنده‌ای   است‌كه خدا می‌فرماید:" والذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا فتحریر رقبة من قبل أن یتماسا  [‌كسانی‌كه نسبت بزنان خویش مرتكب “‌ظهار“‌، می‌شوند سپس از گفته خویش پشیمان می‌گردند، بایستی پیش از آنكه با زنانشان تماس جنسی برقرار كنند و مباشرت نمایند، بتاوان آن بنده‌ای را آزادكنند]"‌.
٥-‌اسلام یكی از مصارف زكات را خریدن بندگان و كمك به آزادی آنها قرار داده است یعنی بدانان زكات داده شود تا خود را بخرند و آزاد كنند كه می‌فرماید:" إنما الصدقات للفقراء والمساكین والعاملین علیها والمؤلفة قلوبهم وفی الرقاب  [‌براستی مصارف صدقات و زكات عبارتند از: بینوایان و فقیران وكسانی كه بجمع‌‌آوری زكات مشغول هستند وكسانی‌ كه بعنوان جلب نظر و تالیف و دلجوئی بدانان داده می‌شود و بندگانی‌كه می‌خواهند خویشتن را آزادكنند، می‌باشد]‌". 
٦- اسلام امركرده است‌كه با بندگان بر مبلغی مال عقد به ‌كتابت شود:‌كه می‌فرماید: " والذین یبتغون الكتاب مما ملكت ایمانكم فكاتبوهم إن علمتم فیهم خیرا وآتوهم من مال الله الذی آتاكم  [بندگان و بردگانی‌كه خواهان عقد به‌كتابت می‌شوند با آنان عقد به ‌كتاب‌كنید، اگر در آنان خیر و نیكی سراغ داشتید و از مال خدا كه به شما داده است‌، بدانان بدهید تا بتوانند به عقد خویش وفا كنند یعنی از سهم زكات‌ كه حق الله است بدانان ‌كمك‌ كنید تا موفق به آزادی خویش شوند]‌’‌’‌.
٧-‌هركس نذر كند كه بنده‌ای را آزاد كند وفای به نذر بر او واجب می‌شود هرگاه مقصودش تحقق پیدا كرد. 
پس معلوم شدكه اسلام منبع و سرچشمه برده سازی و برده‌گیری را محدود و تنگ‌ كرده است و با آنان بسیار كریمانه معامله و رفتار نموده است و درهای‌ گوناگون و متعددی برای آزادی آنها گشوده است‌، تا بدینوسیله زمینه آزادی نهائی آنان را از زیر یوغ بردگی فراهم آورد و آنچنان بسوی آنان دست مهر و یاری‌، دراز كرده است كه در طی روزگار هرگز فراموش نمی‌شود.

سرزمین دشمنان جنگی‌كه جزو غنایم است 
زمینهایی‌كه بزور تصرف می‌شود 
هرگاه جنگجویان مسلمان سرزمینی را فتح ‌كردند و با جنگ و كشتار بزور آن را متصرف شدند و مردمان صاحبش را از آنجا راندند، حاكم اسلامی در بین دو چیز مخیر و آزاد است‌كه انجام دهد:
1-‌اینكه آن را بر جنگجویان تقسیم‌كند[3]‌.
٢-‌اینكه آن را بر مسلمین وقف‌كند.
هرگاه آن را وقف مسلمین‌كرد، باید برآن خراج‌[4] و مالیات مستمر تعیین ‌كندكه ازكسانی وصول می‌شود،‌كه زمین را در اختیار دارند، خواه مسلمانان باشند یا كافر ذمی و در واقع این خراج ‌اُ‌جرت و مزد زمین محسوب است و هر سال‌گرفته می‌شود. و در اصل خراج و تعیین آن ازكارهای حضرت عمر خطاب بودكه برای زمینهای مفتوحه شام و مصرو عراق تعیین نمود.

سرزمینهائی‌ كه صاحبانش از ترس یا از روی صلح آن را ترك ‌كرده‌اند
همانگونه‌كه تقسیم زمینهای مفتوحه بر فاتحین یا وقف آن برمسلمین واجب است‌، همچنین این عمل در زمینهایی‌كه صاحبانش از ترس فرار كرده‌اند، نیز واجب است یا صاحبانش فرار نكرده‌اند بلكه با ایشان صلح كرده‌ایم‌، بر اینكه زمینهایشان مال ما باشد و در برابر خراج و پرداخت آن بدانان اجازه می‌دهیم كه روی آن كار كنند.
اما اگر با آنان صلح‌كنیم براینكه زمینشان از آن خودشان باشد و بما خراج زمین بدهند، این خراج حكم جزیه دارد پس اگر مسلمان شوند این خراج نیز ساقط می‌شود. هرگاه خراج ‌اُ‌جرت و مزد باشد میزان آن بسته بنظر حاكم است و بر حسب اجتهاد و تشخیص خویش آن را تعیین می‌كند، چون این ‌كار بر حسب امكنه و ازمبه مختلف اختلاف پیدا می‌كند و تفاوت می‌نماید. پس سزاوار نیست‌ .از آنچه‌ كه عمر تعیین‌ كرده است پشیمان شد، چیزی‌كه حضرت عمر و دیگران تعیین‌ كرده‌اند بحال خود می‌ماند و هیچكس حق ندارد آن را تغییر دهد، مادام ‌كه سبب تغییر نكند، چون تعیین و تقدیر او حكم است و قابل تغییر نیست‌.

عجز و ناتوانی از آبادانی و عمارت زمین خراجی
كسی كه زمین خراجی در اختیار داشته باشد و از آبادانی و عمارت آن عاجز باشد بر یكی از دو كار زیر مجبور می‌شود و ملزم به انجام یكی از آنها است‌: 
1-‌آن را اجاره بدهد    ٢- از آن دست بردارد
چون در واقع این زمین مال مسلمین است و تعطیل آن بهیچ وجه جایز نیست‌. 

ارث در زمینهای مفتوحه و بغنیمت‌ گرفته شده 
در این زمینها ارث مجری است و بوارث‌كسی منتقل می‌شود كه در دست او بوده است بهمانگونه ‌كه بر آن‌ كار می‌كرده است‌.



زیرنویس ها:
[1] -‌بنظر  ابوحنیفه  سوار  دو  سهم  و  پیاده  یک  سهم  دارد  ولی  این  نظر  او  مخالفت  صریح  با  حدیث  صحیح  دا‌رد. گروهی  می‏‎گویند  بین  اسب  عربی  و  اسب  غیرعربی که ‌کار آیی ‌کمتری  دارد  فرقی  نیست  ولی  برخی‌ گفته‌اند  با  هـم  فرق  دارند  و  اسب  غیر عربی  حکم  شتر  دارد  و  بدان  سهم  اضافی  تعلق  نمی‏‎گیرد.  مولف 
[2] -‌مالک  می‌گوید:  سهـم  اضافی  باید  از  خمس  واجب  برای  بیت‌المال  پرداخت  شود  و  شافعی  می‏‎گوید  باید  سهم  اضافی  در  خمس  خمس‌که  نصیب  امام  است  پرداخت گردد.  مولف 
[3] -‌امام  مالک‌ گوید  اینگونه  زمینها  بر  مسلمانان  وقف  خواهد  بود  و  تقسیم  آن  بر  فاتحان  جایز  نیست‌.  مولف
[4] -‌خراج  مخصوص  زمینهای  آبی  است  اگرچه‌کشت  و  زرع  نیز  نشود.  مولف



به نقل از:
فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردم‌سالاري، دوم 1387.



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

علما گفته‌اند: از ياران رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم ، هيچ خانواده‌اي نيست كه چهار نسل آن، اسلام آورده و به شرافت هم‌صحبتي با رسول‌اكرم صلی الله علیه و سلم  نايل شده باشند، مگر خانواده‌ي ابوبكر كه عبارتند از عبدالله‌ بن زبير (نوه‌ي ابوبكر)، مادر عبدالله‌ بن‌ زبير يعني اسماء بنت ابي‌بكر و خود ابوبكر و پدرش ابوقحافه رضی الله عنه . اين چهار نسل و هم‌چنين محمد بن عبدالرحمن ‌بن ‌ابي‌بكر ‌بن ‌ابي‌قحافه رضی الله عنه ، همگي از ياران و اصحاب رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  هستند. ( ابوبكر الصديق، از محمد رشيد رضا، ص7)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 17099
دیروز : 3293
بازدید کل: 8252444

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010