Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: "شر الطعام طعام الوليمة، يمنعها من يأتيها، و يدعي إليها من يأباها، و من لم يجب الدعوة فقد عصي الله و رسوله" (متفق عليه)، يعنى: "بدترين عذا، غذاي وليمه‌اي است که فقراي نيازمند از آن منع و ثروتمندان بي‌نياز به آن دعوت شوند، وکسي که دعوت وليمه را اجابت نکند به راستي نافرماني خدا و رسول او را کرده است".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>توسل

شماره مقاله : 4131              تعداد مشاهده : 395             تاریخ افزودن مقاله : 12/7/1389

تَوسُـل
 
الحمد لله الذی دلّ علی استغنائه افتقار الموجودات و علی قدرته و علمه احكام المصنوعات المتعالی عن مشابهه الجسمانيات المنزه بجلال قدسه عن مناسبة الناقصات نحمده حمداً يملاء اقطار الأرض و السموات و نشكره شكراً علی نعمه المتظاهرات المتواترات و نستعينه علی دفع الباساء و كشف الضراء فی جميع الحالات.
و الصلوة علی نبيه محمّد (ص) مبلغ الآيات و البينات المكمل بطريقته و شريعته سائر الكمالات.
سپاس و ستايش سزاوار خداوند عظيم الشأنی است كه درهای لطف و مهربانی خود را بر بندگان گشوده و مطيع و عاصی را اجازه داده تا هر موقع كه بخواهند بدون واسطه با او مكالمه نموده و عرض حاجات نمايند.
خداوند در آيه 60 سوره غافر می­فرمايد:
{ ...ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ...}
يعنی: «... بخوانيد مرا تا اجابت كنم برای شما...».
و دستور داده تا بندگان مستقيم با خودش مناجات و عرض حاجات كنند و خواسته­های خود را با خود او در ميان گذارند؛ نه اميری گذاشته و نه حاجب و دربانی، نه وزيری گماشته و نه وكيلی خداوند در آيه 16، سوره ق، می­فرمايد كه از رگ گردن به ما نزديک­تر است. هر كس كه در هر جا باشد       می­تواند با او سخن گويد و او به اسرار هر دل و هر زبانی آگاه است نه احتياج به مترجم دارد و نه به واسطه و رشوه­ای.
خداوند فطرت خداشناسی را در بشر قرار داده است و در آيه 65 سوره عنكبوت مشاهده می­نماييم كه مشركان نيز در سختی­ها خداوند را به ياری می­طلبيدند و فقط او را ندا        می­نمودند ولی در هنگام راحتی و آسايش، متأسفانه به گمان خود، بت­ها را وسيله بين خود و خدا تصور می­نمودند.
خداوند در آيه 65 سوره عنكبوت می­فرمايد:
{ فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ (٦٥)}
يعنی: «هنگامی كه دركشتی سوار می­شوند خدا را خالصانه  می­خوانند، ولی هنگامی كه به خشكی آنان را، می­رساند و نجاتشان دهد به ناگاه شرک می­ورزند».
و همچنين خداوند در آيه 18، سوره يونس درباره­ی مشركان می­فرمايد:
{ وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ (١٨)}
یعنی: «و به جز خداوند چيزهايی را می­پرستند كه نه به آنان زیان می­رساند و نه به آنان سود می­دهد و می­گويند اينها شفاعتگران ما نزد خدا هستند. بگو آيا خدا را به چيزی كه در آسمان­ها و زمين نمی­داند آگاه می­كنيد؟ او پاک و برتر است از آنچه با او شريک می­سازند».
در اين آيه مشاهده می­نماييم كه مشركان در زمان پیامبر، خداوند متعال را به يكتايی قبول داشتند و همچنين از آيات ديگر به دست می­آيد كه آنها خداوند را خالق آسمان­ها و زمين و رازق بندگان می­دانستند، ولی به جای اينكه مستقيماً او را ندا نمايند و از او حاجت بخواهند به گمان خود، بت­ها را واسطه و شفيع تصور می­نمودند و خداوند در بسياری از آيات قرآن، اعمال و گفتار آنان را شرک ناميده است و می­دانيم كه شرک ورزی بزرگ­ترين گناه می­باشد.
از اعمال و گفتار شرک­آميز در جامعه ما ايران، قبرپرستی و توسل به انبياء و انسان­های صالح است كه از دنيا رحلت   نموده­اند كه در اين فصل از كتاب به ياری خداوند متعال برای روشن شدن موضوع، سؤالاتی را مطرح می­نماييم و به آنها پاسخ می­دهيم.
سؤال: روح انبياء و شهدا بعد ازمرگشان به كجا می­رود؟ آيا در قبرشان است، يا در ميان مردم؟ و يا در بهشت روحانی در عالم برزخ؟
جواب: خداوند در آيه 169 سوره آل­عمران می­فرمايد:
{ وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (١٦٩)}
 
يعنی: «و هرگز گمان­مبر كسانی كه در راه خدا كشته شده­اند مردگان هستند، بلكه زندگانند نزد پروردگارشان روزی داده    می­شوند».
در اين آيه مشاهده می­نماييم كه گفته شده است شهداء زنده هستند. حال بايد سؤال نمود كه در كجا زنده­اند؟ اگر دقت نماييم می­بينيم در خود آيه (169 سوره آل­عمران) فرموده است: {عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ }يعنی: «نزد پروردگارشان روزی داده   می­شوند».
حال بايد سؤال نمود كه (نزد پروردگارشان) یعنی در كجا؟ جواب اين است كه (نزد پروردگارشان) یعنی در بهشت پروردگارشان. چنان چه در آيات 26 و 27 سوره يس آمده است كه بعد از شهيد شدن آن مردی كه از پیامبران دفاع نمود به او گفته شد كه داخل بهشت شو.
{ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ (٢٦)بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ (٢٧) }
يعنی: «گفته شد كه داخل بهشت شو. گفت ای كاش قوم من می­دانستند 26 در مقابل چه چيزی پروردگارم مرا آمرزید و مرا از اكرام شوندگان قرار داد 27».
از اين آيه به دست می­آيد كه شهداء بعد از مرگشان به بهشت روحانی منتقل می­شوند و تا قيامت در آن بهشت قرار دارند و آن بهشت، بهشتی است روحانی كه در عالم برزخ قرار دارد.
و در آيه 100، سوره المؤمنون آمده است:
{ ... وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ }
يعنی: «... و پيش رويشان حائلی است (كه نمی­گذارد) تا روزی كه برانگیخته شوند (بازگردند)».
انبياء و شهداء كه در بعد از مرگشان در بهشت برزخی قرار می­گيرند از دنيای ما غافل هستند. در اين مورد در آيه 117 سوره مائده مشاهده می­نماييم كه عيسی (ع) كه از مقربين است به خداوند عرض می­نمايد:
{وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}.
 
یعنی: «... و بر اعمال امتم مادامی كه در ميان آنها بودم شاهد بودم، ولی از هنگامی كه مرا ميراندی تو بر آنها مراقبي و تو بر هر چيزی شاهدی».
از اين آيه شريفه به دست می­آيد كه عيسی هنگامی كه در ميان امتش بوده است از اعمال كسانی كه در اطرافش بوده­اند تا حدّی آگاه بوده است همچنان كه ما نيز از اعمال كسانی كه در اطراف ما هستند تا حدّی آگاهی داريم ولی از هنگامی كه از اين دنيا رحلت نموده از آن به بعد ديگر از اعمال امتش با خبر نیست.
آن كس كه هميشه و در همه جا حاضر و به هر چيزی آگاه است خداوند است. و يا مثلاً مشاهده می­نماييم كه حضرت محمّد نيز بعد از رحلتش از اين جهان غافل می­باشد. خداوند در آيه 46 سوره يونس در اين­باره می­فرمايد:
{ وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ (٤٦) }
 
يعنی: «و اگر به تو نشان دهيم برخی ازآنچه را كه به كفار وعده داده­ايم يا تو را بميرانيم پس به سوی ما است بازگشت آنها سپس خداوند بر آنچه كه انجام می­دهند شاهد است».
در اين آيه مشاهده می­نماييم كه فرقی بين زنده بودن پيغمبر و مشاهده شكست كفار با مرده بودن او و نديدن شكست كفار قائل شده است.
درباره غفلت انبياء از دنيای ما، در بعد از رحلتشان دلايل ديگری وجود دارد؛ من­جمله آيه 109 سوره مائده است كه در آن می­فرمايد:
{ يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلامُ الْغُيُوبِ (١٠٩) }
یعنی: «روزی كه الله، پیامبران را جمع می­کند و از آنان     می­پرسد چه مقدار مورد اجابت قرار گرفتيد؟ می­گويند نمی­دانيم خدايا تنها تو هستی دانای غيب­ها».
نوح از انبياء بود و می­دانست چه كسانی به او ايمان آوردند و سوار كشتی شدند و همچنين لوط می­دانست چه كسانی به او ايمان آوردند و دچار عذاب الهی نشدند و همچنين هود و صالح و شعيب و ديگر انبياء در زمان خودشان تا حدی        می­دانستند چه مقدار مورد اجابت قرار گرفتند و اينكه در قرآن می­بيني می­گويند نمی­دانند چه مقدار مورد اجابت قرار گرفته­اند اشاره به بعد از مرگشان است. و همچنين در آيه 259 سوره بقره درباره غفلت يكی از انبياء بعد از مرگش از دنيا، آمده است:
{أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (٢٥٩) }
مضمون اين آيه اين است كه «يكی از پیامبران الهی بر قريه­ای عبور كرد مشاهده نمود آن قريه ويران شده و سقف­ها و ديوارهای آن به هم ریخته و كسی در آن زندگی نمی­كند. گفت: چگونه اهل اينجا را خدا پس از موتشان زنده می­كند؟
خدای تعالی او را قبض روح نمود و ميراند، سپس بعد از صد سال او را زنده كرد و به او خطاب نمود كه چه مدت در اين محل مانده­ای؟
گفت: روزی يا مقداری از يک روز.
خطاب رسيد بلكه صد سال در اينجا درنگ كرده­ای. پس نظر كن به خوردنی و آشامیدنی خود كه از قدرت خدا تغييری نكرده و نظر كن به الاغت كه خاك شده و اجزای آن متفرق گشته و باید تو را برای مردم آيتی قرار دهيم و نظر كن به استخوان­های الاغ كه چگونه آن را جمع و به آنها گوشت می­پوشانيم و چون اين مطلب برای او روشن شد، گفت: دانستم كه خدا بر هر چيز تواناست».
اين آيه شریفه نه تنها اثبات معاد است بلكه نشان می­دهد كه پيغمبر خدا از دنیا رفته و در مدت صد سال كه از دنیا رفته بود نه از بدن خود خبر داشت و نه از الاغش و حتی مدت موت خود را نمی­دانست.
و همچنین در آیه 20 سوره كهف مشاهده می­نماييم كه اصحاب كهف كه از اوليای خدا بودند، مدت 309 سال در آن غار قبض روح شده و پس از آن زنده شدند و در این مدت كه قبض روح شده بودند از حال خود خبر نداشتند.
در قرآن آیاتی است كه در آنها سخن از شهادت دادن انبياء در قیامت است و شهادت پیامبران در قيامت از اعمال كسانی است كه در دنیا با آنها زندگی می­كرده­اند و تا حدی از آنها آگاه بود­ه­اند ولی از كسانی كه با خبر نبودند نمی­توانند برايشان شهادت بدهند و اين نكته را هم بايد در نظر داشته باشيم كه محمّد (ص) در زمان حياتش از كسانی كه دور از او بوده­اند و او آنها را  نمی­دیده است با خبر نبوده است و ساير انبیاء نيز چنين بوده­اند. خداوند در آیه 101 سوره توبه می­فرمايد:
{ وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الأعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ ...}
يعنی: «در اطراف شما از اعراب منافق هستند و از اهل مدينه بر نفاق باقی مانده­اند تو از آنها آگاهی نداری...».
در اين آيه مشاهده می­نماييم كه پبامبر در زمان حياتش به منافقان مدينه و منافقان اطرافش آگاهی نداشته و اگر مشاهده می­نماييم كه پيغمبر همسرش را به افشا نمودن رازی كه به آن زن گفته بوده آگاه می­كند در اثر خبری بوده كه خداوند توسط جبريل به پيغمبر داده است و پیغمبر مؤمن به غيب بوده است نه عالم به غيب. و در آيات مشاهده نموديد كه انبياء بعد از مرگشان از دنيا غافلند، ولی به صورت مجمل در آخرت      می­توانند بگويند كه در دنيا چه كسانی با آنها مخالفت نموده­اند و اين آگاهی به انبیاء اختصاص ندارد و هركسی در زمان حياتش تا حدی از اوضاع اطرافش با خبر است.
خداوند در آیه 41 سوره نساء، درباره شهادت دادن پیامبر در قيامت می­فرماید:
{ فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاءِ شَهِيدًا (٤١) }
یعنی: «پس چگونه است كه از هر امتی در روز قيامت گواهی بياوريم و تو را بر اينها گواه بياوريم».
اگر در این آيه دقت شود مشاهده می­نمايیم كه كلمه «هولاء» وجود دارد كه برای اشاره به نزديک است و اشاره به كسانی است كه در زمان پیامبر می­زيسته و در اطراف او بوده­اند و در تفسير «الدر المنثور» سيوطی در ذيل اين آيه آورده است:
(و اخرج ابن جرير عن ابن مسعود فكيف اذا جئنا من كل امة بشهيد قال: قال رسول الله (ص) شهيدا عليهم ما دمت فيهم فإذا توفيتنی كنت الرقيب عليهم)
يعنی: «ابن جرير از ابن مسعود نقل نموده كه پیامبر درباره آيه «فكيف اذا جئنا من كل امه بشهيد...» گفت: مادامی كه در ميان آنها بودم بر آنها گواه بودم ولی از هنگامی كه مرا ميراندی تو بر آنها مراقبی».
مشاهده می­نماييم اين روايت مانند آيه 117 سوره مائده است كه نشان می­دهد عيسی نيز كه از مقربین است بعد از وفاتش از اعمال امتش غافل است و به خداوند عرض می­نماید:
{... وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ  }
يعنی: «... و تا هنگامی كه در ميان آنها بودم بر آنها گواه بودم. آنگاه كه مرا ميراندی تو بر آنها مراقبي و تو بر هر چيزی شاهدی».
بببنيد چگونه آيات و روايات نشان می­دهند كه أنبياء بعد از رحلتشان از دنيا غافلند؟
برخی از شیعیان و برخی از اهل­سنت، افراد صالحی راكه از دنيا رفته­اند به گمان خود ندا می­نمايند و گمان می­نمايند كه آن صالحان در همه جا حضور دارند و آنان را اجابت می­نمايند و شفيع آنان می­شوند. ولی باید بدانيم كه فقط الله است كه در همه جا حضور دارد و به احوال ما آگاه است و از رگ گردن به ما نزدیک­تر است. حال اگر كسی اين صفت حضور در همه جا را برای غیر خدا قائل شود برای خدا در اين صفتش كه مخصوص خود اوست شریک قائل شده و شرک ورزيده است. در آيه 4، سوره حدید در وصف خداوند آمده است.
{ وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}
يعنی: «... و او با شماست هر جا كه باشيد و الله به آنچه كه انجام می­دهيد بيناست».
و در خطبه 46 نهج­البلاغه آمده است كه علی به هنگام رفتن به جنگ به سوی شام به خداوند تبارک و تعالی عرض        می­نمايد:
«اللهم انت الصاحب فی السفر و انت الخليفه فی الأهل و لا يجمعهما غيرک لان المستخلف لا يكون مستصحبا و المستصحب لايكون مستخلفا».
یعنی: «پروردگارا، تو مصاحب در سفر و جانشين در خانه     می­باشی و اين صفت در غير از تو جمع نمی­شود، زيرا كسی كه جانشين باشد مصاحب (در همان لحظه) نيست و كسی كه مصاحب باشد جانشين (درهمان لحظه) نيست».
این خطبه و آيات قرآن نشان می­دهند كه فقط خداوند است كه در همه جا حضور دارد و غير از او كسی اين صفت را ندارد، حتی رسول گرامی اسلام.
و در هنگامی كه علی اين دعا را نموده، يعنی در هنگام رفتن به سوی اهل شام، پیامبر سال­ها قبل از این واقعه رحلت نموده بوده است و روح او در همه­جا نبوده است و علی نيز فقط خداوند را حاضر و ناظر در همه جا می­داند.
پس كسانی كه به گمان خود محمّد و علی و عباس و عبدالقادر گيلانی را ندا می­نمايند برای خدا در صفت بودنش در همه جا، شريک قائل شده و شرک می­ورزند.
درباره اين افراد در آيات 5 و 6 سوره احقاف آمده است:
{وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ (٥)وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ (٦) }
 
يعنی: «چه كسی گمراه­تر است از كسی كه افرادی را بخواند كه اگر تا روز قيامت نيز آنان را بخواند پاسخش نمی­گويند و غافل از فريادِ فرياد زدگانند 5 و چون مردم محشور گردند دشمن آنان (مشركين) باشند و به عبادتشان انكار ورزند6».
سؤال: آيا مشركان، به الله اعتقاد داشتند؟
جواب: بلی، مشركان، الله را خالق آسمان­ها و زمين و رازق بندگان می­دانستند. در سختی­ها به الله پناه می­بردند، ولی در آسايش به بت­های ساختگی خود پناه می­بردند تا به گمان خود، بتان نزد الله شفيع آنان شوند.
خداوند در آيه 38 سوره زمر می­فرمايد:
{وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ...}
يعنی: «و اگر از مشركان بپرسی چه كسی آسمان­ها و زمین را خلق نمود البته خواهند گفت، الله».
و در آيه 63 سوره عنكبوت می­فرمايد:
{ وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ...}
يعنی: «و اگر از مشركان بپرسی چه كسی از آسمان آب فرستاد و زمين را بعد از مردنش زنده كرده، البته خواهند گفت،  الله».
و در آيه 65 سوره عنكبوت يعنی دو آيه بعد از آيه 63 كه ذكر شد، می­فرمايد:
{ فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ (٦٥) }
یعنی: «پس هنگامی كه دركشتی سوارشدند، الله را خالصانه ياد كردند، ولی هنگامی كه آنها را به سلامت به خشكی رساند، آنگاه شرک آوردند».
در آياتی كه ذكر نموديم به روشنی معلوم است كه مشركان، الله را قبول داشتند و او را خالق و رازق می­دانستند و در سختی­ها به او پناه می­بردند، ولی در هنگام رفاه و آسايش به بت­های ساختگيشان پناه برده و آنان را شفيعان خود نزد الله تصور می­نمودند. خداوند در آيه 18 سوره يونس در اين­باره می­فرماید:
{ وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ (١٨) }
یعنی: «مشركان به جای خدا می­پرستند آنچه را كه نه ضرری به آنها می­رساند و نه نفعی و می­گويند اينها شفيعان ما نزد خدا هستند. بگو آيا خدا را آگاه می­كنید به آنچه كه خودش درآسمان­ها و زمين از آن اطلاع ندارد؟ الله منزه و برتر است از آنچه به او شرک می­آورند».
جای بسی تأسف است كه با وجود اين آيات روشن، باز برخی از افراد جامعه ما مبتلا به قبرپرستی و توسل به غير خدا هستند.
سؤال: آيا در قرآن به زيارت نمودن قبور امر شده است؟
جواب: خير، در زمان محمّد (ص) با اين كه قبر انبيایی كه قبل از محمّد بودند وجود داشته است، ولی حتی يک آيه در قرآن يافت نمی­شود كه در آن به مسلمين گفته شده باشد در زمين سير نمايند و قبر انبياء را زيارت نمايند، بلكه مؤمنين امر شده­اند كه در زمين سير نمايند و عاقبت ستمگران را ببينند و عبرت بگيرند كه مثلاً چگونه كاخ­های آنها ويران شده است و چگونه اثری از آنان يافت نمی شود و همچنين امر شده اند كه در زمين گردش نمايند و در مورد پیدايش بشر تحقيق نمايند و در زمين سير کنند و به آسمان و زمين وكوه و دشت و دريا بنگرند و به قدرت پروردگار بیشتر پی ببرند، ولی حتی يک آيه درقرآن يافت نمی­شود كه در آن مؤمنين تشويق شده باشند به زيارت قبور انبياء بروند، ولی آياتی در وجوب حج خانه خدا وجود دارد و حتی سوره­ای هم به نام حج وجود دارد كه بر مستطيع واجب است به حج خانه خدا برود.
 ابراهیم و قاسم از فرزندان رسول الله بودند كه قبل از رحلت ايشان فوت نموده بودند، ولی پيامبر برای هيچ يک از آنها ضريحی و گنبد و بارگاهی نساخت و همچنین برای همسرش خديجه كه سال ها قبل از ايشان از دنيا رحلت نموده بود هيچ ضريحی و يا گنبد و بارگاهی نساخت، بلكه به امر خداوند با بت­پرستی و قبر­پرستی مبارزه می­نمود.
در وسائل الشيعه «كتاب الصلوة» ابواب «احكام المساكن» آورده­اند.
(... قال اميرالمؤمنين: بعثنی رسول الله فی هدم القبور وكسر الصور).
یعنی: (... علی گفت: رسول خدا، مرا مأمور نمود در خراب كردن قبرها و شكستن بت­ها).
اگر دقت نماييم مشاهده می نماييم كه در اين روايت قبر در كنار بت ذكر شده است و در آن زمان­ها قبرها بت شده بودند كه علی به دستور رسول خدا مأمور می­شود آنها را خراب نمايد.
همچنين در وسائل الشيعه «ابواب مكان المصلی» آورده­اند:
 (... قال النبی: لاتتخذوا قبری قبله و لا مسجدا فان الله عزوجل لعن اليهود حيث اتخذوا قبور انبيائهم مساجد).
يعنی: «... رسول خدا فرمود: قبر مرا قبله­ای و مسجدی قرار ندهيد؛ چون خداوند عزوجل یهود را لعنت نمود به دليل اين كه قبر انبيائشان را مساجد قرار دادند».
همچنین در وسائل الشيعه «ابواب مكان المصلی» آورده­اند:
(... ان رسول الله نهی ان يصلی علی قبره او يقعد عليه او يبنی عليه).
يعنی: «... رسول خدا نهی نمود كه بر قبرش نماز بخوانند يا بر آن بنشینند يا بر آن بنا کنند».
در صحيح البخاری «كتاب الصلوة» آورده­اند:
(... عن عائشه ان ام حبيبه و ام سلمه ذكرتا كنيسه راينها بالحبشه فيها تصاوير فذكرتا للنبی فقال ان اولئک قوم اذا كان فيهم الرجل الصالح فمات بنوا علی قبره مسجدا و صوروا فيه تلک الصور فاولئک شرار الخلق عندالله يوم القيامه).
يعنی: «... از عايشه نقل شده است كه ام حبيبه و ام سلمه ياد نمودند از كنيسه­ای كه در حبشه ديده بودند كه در آن تصاويری بود، پس آن­را برای پیامبر (ص) ذكر نمودند. پیامبر فرمود: آنان قومی هستند كه هرگاه بنده صالحی در ميانشان فوت مي­كند بر قبرش مسجدی بنا می­کنند و آن صورت­ها را تصوير می­نمايند. آنان بدترين مخلوقات نزد خدا در قيامت هستند».
در وسائل الشیعه ابواب «احكام المساكن» از أبی عبدالله نقل نموده كه فرمود:
«... عن ابی­عبدالله قا­ل: لا تبنوا علی القبور و لا تصوروا سقوف البيوت فان رسول الله كره ذلک».
يعنی: «... ابی عبدالله (الصادق) فرمود: بر قبرها بنا نكنيد و سقف خانه­ها را تصوير نكشيد، زيرا اين چيزها را رسول­خدا خوش نداشت».
در مسند زيد بن علی بن الحسين در چگونگی غسل دادن پیامبر آورده­اند:
حدثنی زيد بن علی عن ابيه عن جده عن علی رضی الله عنهم قال: «لما قبض رسول الله اختلف اصحابه اين يدفن فقا­ل علی رضی الله عنه ان شئتم حدثتكم فقالوا حدثنا فقا­­­­­ل سمعت رسول الله يقول لعن الله اليهود و النصاری كما اتخذوا قبور انبيائهم مساجد انه لم يقبض نبی الا دفن مكانه الذی قبض فيه...».
يعنی: «... (از علی نقل شده كه) گفت: «هنگامی كه رسول خدا رحلت نمود اصحاب اختلاف كردند كه در كجا دفن شود؟ آنگاه علی گفت: اگر بخواهيد برای شما نقل می كنم. گفتند: بگو. گفت: از رسول­خدا شنيدم كه میگفت خدا يهود و نصاری را لعت نمود كه قبور انبياءشان را مساجد قرار دادند هیچ پیغمبری از دنيا نرفت مگر اينكه در همان مكان كه از دنيا رفته بود دفن شد».
در رد قبرپرستی، روايات زيادی وجود دارد كه برای رعايت اختصار از ذكر آنها خودداری می­نماييم.
رسول­خدا در همان مكانی كه رحلت نمود دفن شد؛ یعنی در حجره عايشه او را دفن نمودند و تا عايشه زنده بود یعنی پنجاه سال، هيچ كس نيامد درب حجره او كه در را باز كن می­خواهيم قبر رسول­خدا را زيارت نماييم. اين بدعت­ها در قرن­های بعد به تدريج پيدا گرديد؛ چون مسلمين با فرقه­های مختلف از يهود و نصاری و گبران و مجوسان و بودائيان تماس گرفتند و در ممالک آنان مقابر فراعنه و شاهان از قبيل كورش و داريوش و اهرام مصر را ديدند، اين كارها ميانشان رواج گرفت و به نام بزرگان و شاهزادگان قبور زياد شد؛ من­جمله قبر شاهزاده حمزه، شاهزاده جعفر، شاهزاده جلال الدين، شاهزاده عبدالعظيم و غيره و متوليان و خدامان هم برای نفع خود هر چه توانستند به اين كارها تشويق نمودند و دشمنان قرآن برای اين كارهای بيهوده، جعل حديث نمودند و فضيلت زيارت را بهتر از صد حج و يا هزار حج جلوه دادند و زيارت نامه نوشتند و غاليان و كذابان و جعالان و مفت­خوران اين اخبار را نشر دادند.
سؤال: مگر در قرآن نمی­فرماید: «به سوی خدا وسيله­ای بجوئيد».
جواب: آری، ولی بايد ببينيم وسيله چيست؟ مفسرين و لغوييين وسيله را به معنی «ما يتوسل به من الطاعات و العلم» يعنی: «آنچه از طاعات و علم  كه بدان­ها توسل كنند» معنی نموده­اند و در نهج البلاغه خطبه 109 در تعريف «وسيله» از قول علی آمده است:
«ان افضل ما توسل به المتوسلون الی الله سبحانه و تعالی الايمان به و برسوله و الجهاد فی سبيله فانه ذروه الاسلام و كلمه الاخلاص فانها الفطره و اقام الصلوة فانها الملة و ايتاء الزكوة فانها فريضه واجبه و صوم شهر رمضان فانه جنه من العقاب و حج البيت و اعتماره فانها ينفيان الفقر و يرحضان الذنب و صله الرحم فانها سراه فی المال منساه فی الاجل و صدقه السر فانها تكفر الخطيئه و صدقه العلانيه فانها تدفع ميته السوء».
يعنی: «همانا بهترين چيزی كه درخواست كنندگان از خدای عزيز به آن توسل جويند ايمان به خدا و به رسول او و جهاد در راه خداست كه موجب عظمت اسلام است و كلمه اخلاص «لا اله الا الله» كه امری است فطری. و به پا داشتن نماز كه علامت دين است و پرداختن زكات كه فریضه­ای است واجب. و روزه ماه رمضان كه وسيله­ای است برای جلوگيری از عذاب الهی و حج و عمره كه فقر را ریشه­كن می­کند و مرگ را به تأخير می­اندازد و صدقه پنهان كه خطايا را می­پوشاند و صدقه آشكار كه مرگ بد را دفع می­كند».
در اين خطبه مشاهده می­نماييم كه وسيله­ها را ذكر می­نمايد كه تمام این وسيله­ها چيزی است كه خداوند در قرآن به آنها امر نموده است. ولی بت، وسيله نيست و بت­پرستی و قبرپرستی شرک است. وسيله بايد مشروع باشد و بت­پرستان نيز به گمان خود، بت­ها را وسيله می­دانستند. در اين­باره در آيه 3 سوره زمر می­فرمايد:
{...مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى ...}
 یعنی: «... (بت­پرستان می­گفتند) بت­ها را عبادت نمی­كنيم جز اين كه ما را به خدا نزديک می­سازند...».
و خداوند در آخر همين آيه (3 زمر) می­فرمايد:
{إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ}
 یعنی: «... خداوند اين كسانی را كه دروغ پرداز ناسپاس هستند، هدايت نمی­کند».
سؤال: دعا در قرآن چگونه تعليم داده شده است؟
جواب: خداوند در قرآن امر نموده است كه مردم در دعا مستقيماً با خودش تماس بگيرند و او را ندا نمايند و فرموده:{... ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ...} يعنی «... بخوانيد مرا تا اجابت كنم برای شما...».
با اين كه در زمان حضرت محمّد انبیای بزرگی چون ابراهيم و موسی و عيسی از جهان رفته بودند، شما حتی يک آيه در قرآن پيدا نمی­کنید كه در آن گفته شده باشد ابراهيم را ندا کنید و به او توسل جوييد و يا ساير أنبیاء را ندا كنید و به آنان متوسل شويد.
خداوند در آیه 186 سوره بقره می­فرمايد:
{وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ...}
یعنی: «هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، بگو من نزديكم و دعای دعا كننده را هنگامی كه مرا بخواند اجابت      می­كنم...».
و دعاهای قرآن كه خداوند در قرآن به مردم تعليم داده، همگی با نام خدا آغاز می­شوند يعنی دعا كننده بايد مستقيم در دعا خدا را ندا نمايد.
دعاهای قرآنی زياد است كه برای نمونه آيه 16 سوره آل عمران را كه نمونه­ای از دعای قرآنی است ذكر می­نمايم:
{ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (١٦) }
یعنی: (بندگان خوب خدا) می­گويند: «پروردگارا، ما ايمان آوردیم، پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار».
در اين آيه می­بينيم كه دعا اين­گونه تعليم داده شده كه دعا کننده مستقيماً خدا را ندا نمايد و تمام دعاهای قرآنی نيز اين گونه­اند كه در آن دعا كننده مسقیماً خدا را ندا می­نمايد.
برخی از كسانی كه معتقد به توسل به انبياء هستند به اولاد يعقوب استناد می­كنند كه به پدرشان گفتند: «ای پدر ما، برای گناهان ما طلب آمرزش كن، ما خطا كار بوديم». و می­گويند پس اشكال ندارد، ما اكنون نزد پیغمبر رفته و به او متوسل شویم.
جواب: آن­گاه كه اولاد یعقوب از او خواستند كه برايشان طلب آمرزش كند در آن وقت يعقوب زنده بود و آنها را    می­ديد و صدايشان را می­شنيد، وليكن در زمان ما، پیامبر زنده نيست و انبياء همگی مرده­اند و در بهشت برزخی زنده­اند و از دنيای ما غافل می­باشند. خداوند در آيه 30  سوره زمر خطاب به رسول گرامی اسلام می­فرمايد:
{ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ (٣٠) }
 
یعنی: «تو می­ميری و آنها نيز خواهند مرد».
پیامبران قبل از محمّد ، همگی مرده بودند و محمّد نيز طبق اين آيه و برخی آيات ديگر، اكنون مرده است و از ما خبری ندارد و ندا نمودن او، الهه گرفتن و شرک می­باشد.
خداوند در آيات 194 و 195 سوره اعراف می­فرمايد:
{ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (١٩٤)أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ (١٩٥) }
یعنی: «همانا كسانی را كه به غير از خدا می­خوانيد بندگانی مانند شما هستند پس آنان را بخوانيد. اگر راست گوييد بايد پاسخ شما را بدهند 194 آيا آنها پاهايی دارند كه به وسيله آن راه بروند يا دست­هايی كه با آن چيزی را بگيرند، يا چشم­هايی كه با آن ببينند، يا گوش­هايی كه با آن بشنوند؟ بگو شريكانتان را بخوانيد و چاره­انديشی كنید و به من مهلت ندهيد 195».
علی بن موسی (الرضا) وقتی زنده بود می­توانست سنگی را از زمين بلند كند و يا می­توانست راه برود، ولی حالا كه جسدش خاک شده، آيا دستی دارد كه چيزی را بگيرد و يا پايی كه با آن راه برود؟ و یا گوشی و چشمی؟
اگر او، و علی بن ابی­طالب و ديگر رفته­گان از اين دنيا در زمان ما بودند و زنده بودند و نزدشان می­رفتيم و از آنان       می­خواستيم برای ما طلب آمرزش نمايند، اشكال نداشت، ولی حال كه در اين دنيا نيستند صدا زدن آنها، الهه گرفتن آنها و شرک می­باشد.
بت­پرستان نيزگمان می­نمايند روح بزرگانشان در مجسمه يا قبر آنها ست و به وسيله آن روح در مجسمه و يا قبر به گمان خود، به خدا توسل می­جويند.
و در صفحات قبل مشاهده نموديم كه رسول گرامی اسلام، علی را كه از بت­شكنان بود مأمور نمود كه بت­ها را بشكند و قبرها را با خاک مساوی گرداند.
يكی از موحدين و يكتاپرستان می­گفت: مشركان در زمان پیامبر از برخی از مؤمنان در اين زمان موحد­تر بودند. آنان طبق آيه 65 سوره عنكبوت در سختی­ها خدا را ندا می­نمودند، ولی برخی از مؤمنان زمان ما، در سختی­ها علی و عباس و حسين و عبدالقادرگيلانی را به فرياد می­طلبند. خداوند در آيه 65 سوره عنكبوت می­فرمايد:
{ فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ (٦٥) }
 
يعنی: «هنگامی كه در كشتی سوار شوند، خدا را خالصانه ياد نمايند، ولی هنگامی كه آنان را به خشكی رساند، آنگاه شرک   می­ورزند».
در كتابی دیدم كه نويسنده­ی آن، آيه 79 سوره اعراف را دليل بر شنوا بودن مردگان گرفته بود. خداوند در آيه مذكوره می­فرمايد:
{ فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ (٧٩) }
 
یعنی: « (صالح بعد از هلاک شدن قومش) از آنان روی برگرداند و گفت: ای قوم من، همانا دستورات پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و شما را نصيحت نمودم، وليكن نصيحت كنندگان را دوست نداريد».
و می­گويند صالح با مردگان سخن گفته و این دليل بر آن است كه مردگان می­شنوند. در جواب بايد گفت كه اگر به آيه دقت نماییم، در ابتدای آيه گفته شده است:
«فتولی عنهم». یعنی: «از آنان روی برگرداند». اگر صالح می­خواست با آنان سخن گويد باید رويش را به طرف آنان می­نمود، نه اين كه رويش را از آنان برگرداند.
ديگر اين كه خطاب قرار دادن كسی هميشه دليل بر اين نيست كه آن كس می­شنود، زيرا در آيات 91 و 92 سوره صافات مشاهده می­نماييم كه ابراهيم با بت­ها سخن می­گويد خداوند در آيات 91 و 92 سوره صافات می­فرمايد:
{ فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلا تَأْكُلُونَ (٩١)مَا لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ (٩٢) }
یعنی: «(ابراهيم) به سوی بت­های مشركان رفت و گفت چرا نمی­خوريد 91 شما را چه شده كه سخن نمی­گویید92».
در اين آيه مشاهده می­نماييم كه ابراهيم به ظاهر با بت­ها سخن گفته است، در صورتی كه می­دانيم بت­ها شعور ندارند و در حقيقت سخن ابراهيم با بت­ها حدیث نفس با خودش بوده است.
و یا اين كه در آیه 84 سوره يوسف مشاهده می­نماييم كه همانند صالح كه از قومش روی گرداند و آن جملات را گفت، يعقوب نيز از پسرانش روی بر می­گرداند و می­گويد:
{ وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ ...}
يعنی: «و از آنها روی برگرداند و گفت: ای دریغ بر يوسف...».
سخن يعقوب حديث نفس با خودش بوده است همانند ابراهيم كه به ظاهر با بت­ها سخن گفته است و می­دانسته كه بت­ها شعور ندارند و سخن او را درك نمی­كنند.
و آيات ديگری نيز در قرآن وجود دارند كه به غافل بودن مردگان از دنيای ما دلالت دارند كه برای رعايت اختصار از ذكر آن آيات خودداری می­نماييم.
در خطبه 221 نهج­البلاغه درباره مردگان می­گويد:
«... اصبحت مساكنهم اجداثا و اموالهم ميراثا لا يعرفون من اتاهم و لا يحفلون من بكاهم و لايجيبون من دعاهم...».
يعنی: «... مردگان خانه­هايشان، قبرهايشان شد و اموال آنها تقسيم گرديد، كسی را كه بر سر گورشان آيد نمی­شناسند و به كسی كه بر آنها گریه کند توجه ندارند و هر كس آنها را صدا بزند جواب ندهند...».
و در خطبه 110 نهج­البلاغه آمده است:
«... فهم جيره لايجيبون داعيا و لا يمنعون ضيما و لا يبالون مندبه ان جيدوا لم يفرحوا و ان قحطوا لم يقنطوا، جميع و هم آحاد و جيره و هم ابعاد متدانون لا يتزاورون ».
يعنی: «... مردگان همسايگانی هستند كه هرگاه آنان را ندا كنند جواب ندهند و ظلم و ستمی را جلوگيری ننمايند و به   نوحه­سرايی متوجه نشوند، اگر در حق ايشان نيكی شود، شاد نگردند و اگر قحطی شود يأس ندارند. اطراف يكديگرند ولی تنها هستند و همسايه­اند در حالی كه از هم دورند با اين كه نزديكند به ديدار هم نروند».
سؤال: «برخی می­گويند ما گناهكاریم؛ نزد خدا آبرویی نداريم بايد ائمه را شفيع كنيم تا شفاعت ما را بنمايند».
جواب: اولاًً در صفحات قبل مشاهده نموديم كه انبياء كه برترين مخلوقات هستند بعد از مرگشان از دنيای ما غافل هستند چه برسد به ديگران. ثانياً؛ خداوند از رگ گردن بر طبق آيات قرآن به ما نزديک­تر است. و «ارحم الراحمين» است. يعنی از همه به بندگانش مهربان­تر است. ثالثاً خداوند در آيات 135 و 136 سوره آل­عمران از صفات مؤمنين اين را بر می­شمارد كه هر گاه گناهی انجام دهند بعد از آن خدا را ياد نموده و از او طلب آمرزش می­نمايند:
{ وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ (١٣٥) أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ
خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ (١٣٦) }
یعنی: «مؤمنان هرگاه كار زشتی انجام دادند يا به خود ظلم نمودند خدا را ياد كرده و برای گناهانشان طلب آمرزش نمايند و غير از خدا چه كسی گناهان را بيامرزد و اصراری بر گناهان ندارند در حالی كه می­دانند 135 آنان پاداششان آمرزشی از جانب پروردگارشان است و بهشت­هايی است كه زير آنها نهرها جاری است، هميشه در آن خواهند ماند، نيک است پاداش عمل كنندگان 136».
در اين آيات مشاهده می­نماييم كه مؤمنان بعد از انجام گناه بايد خدا را ياد نمايند و از او طلب آمرزش كنند و اميدوار به عفو خداوند باشند و اصراری به انجام گناهی كه انجام داده­اند نداشته باشند.
رابعاً، خداوند به همه دستور داده كه در شبانه روز پنج وقت نماز بخوانند و كسی نمی­تواند به بهانه اين كه گناهكار است نماز را ترک کند و در نماز است كه بگوييم:
{ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (٥)اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (٦) }
یعنی: «خدايا، تنها تو را می­پرستيم و تنها از تو ياری می­جوییم5 ما را به راه راست هدايت نما6».
مشاهده می­نماييم گناهكار هم كه وظيفه دارد نماز بخواند. در نمازش بايد مستقيم از خدا بخواهد كه او را به راه راست هدايت نمايد و اين بدين معنی است كه گناهكار نبايد از خدا نااميد شود، زيرا خداوند از او خواسته كه نماز بخواند و در نماز است كه مستقيم خدا را بخواند و از او ياری بجويد.
خامساً، می­دانيم كه آدم و حوا بعد از آن گناهی كه مرتكب شدند، خداوند را ياد نمودند و گفتند:
{ ...رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ }
يعنی: «... پروردگارا، ما به خود ظلم كردیم و اگر ما را نيامرزی و به ما رحم نكنی از زيانكاران خواهيم بود».
آدم و حوا نگفتند ما گناه كرده­ايم و نزد خدا آبرويی نداريم، بلكه اين دعا را نيز خداوند به آنان آموخت و در آیه 37 سوره بقره مشاهده می­نماييم كه بعد از آموختن اين دعا كه ذكر شد و گفتن آن توسط آدم و حوا، خداوند توبه آنان را پذیرفت. اصولاً انبياء فرستاده شده­اند كه بندگان را با خدا نزديک كنند، نه اين كه خودشان حجاب و الهه­ای گردند.
برخی می­گويند در حديث آمده است كه «پيغمبر بر بالای چاه بدر ايستاد و به كشته شدگان جنگ بدر گفت: آيا آنچه را كه پروردگارتان به شما وعده داد یافتيد؟ سپس گفت: آنها اكنون می­شنوند آنچه را كه می­گويم».
جواب: اول اينكه، اين حديث مخالف آيات قرآن است و خداوند در آيه 22 سوره فاطر می­فرمايد:
{ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ}
یعنی: «... تو (ای محمّد) نمی­توانی كسانی را كه در قبرها هستند بشنوانی».
دوم اينكه در صحيح بخاری، جلد 5، باب قتل ابوجهل، حدیثی است كه موافق با قرآن می­باشد:
«حدثنی عبيد بن اسمعيل حدثنا ابو اسامه عن هشام عن ابيه، قا­ل ذكر عند عايشه رضی الله عنها ان ابن عمر رفع الی النبی ان الميت يعذب فی قبره ببكاء اهله، فقالت انما قا­ل رسول الله انه ليعذب بخطيئته و ذنبه و اهله ليبكون عليه الان. قالت و ذاک مثل قوله ان رسول الله قام علی القليب و فيه قتلی بدر المشركين فقال لهم ما قا­ل انهم ليسمعون ما اقول انما قال انهم الان ليعلمون ان ما كنت اقول لهم حق، ثم قرأت انک لا تسمع الموتی و ما انت بمسمع من فی القبور».
يعنی: نزد عايشه حديث ابن عمر نقل شد كه گفته بود «مرده به وسيله گريه خانواده­اش در قبر عذاب می­كشد».
عایشه گفت: رسول خدا اين گونه حديث را نگفت بلكه گفت مرده به وسيله گناهانش در (برزخ) عذاب می­كشد و خانواده­اش برای او گريه می­کنند. همچنین عايشه گفت كه پيغمبر بر چاه بدر ايستاد و در آن كشته شدگان بدر بودند. پیغمبر نگفت آنچه را   می­گويم می­شنوند بلكه گفت آنها می­بينند آنچه را برای آنها گفتم حق بوده (عذاب الهی را می­بینند). سپس عایشه اين آيه را قرائت نمود:
{...وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ}
يعنی: «... (ای محمّد) تو كسانی را كه در قبرها هستند       نمی­توانی بشنوانی».
ببينيد در اين روايت چگونه توضيح می­دهد كه پيغمبر با مردگان سخن نگفته و از قرآن دليل می­آورد كه پيغمبر      نمی­تواند مردگان را بشنواند.
و در خطبه 221 نهج­البلاغه مشاهده نموديم كه فرموده است:
 «... اصبحت مساكنهم اجداثا و اموالهم ميراثا لا يعرفون من اتاهم و لا يحفلون من بكاهم و لا يجيبون من دعاهم...».
یعنی: «... (مردگان) قبرهايشان خانه­هايشان شد و اموالشان تقسيم گرديد كسی را كه بر سر گورشان آیه نمی­شناسند و به كسی كه بر آنها گريه كند توجه ندارند و هر كس آنان را صدا بزند جواب ندهند...».
سؤال: برخی می­گويند امام رضا و امام زاده­ها شفا می­دهند نظر شما چیست؟
جواب: بت­پرستان در زمان رسول­خدا و بت­پرستان هند و جاهای ديگر نيز می­گویند كه بت­هایشان شفا می­دهند و اين سخن اختصاص به شيعه ندارد. اگر هزاران نفر به مشهد بروند و شفا پيدا نكنند صدايش را در نمی­آورند و اگر در راه، ماشین آنها تصادف كند و زخمی شوند و از دنيا بروند كسی درباره شفادهی صدايش را در نمی­آورد، ولی اگر يک نفر حالش خوب شود آن را معجزه امام رضا می­دانند آخر كسی كه در دنيای ما نيست و در عالم برزخ است چه شفايی می­دهد؟ از خداوند حاجت نخواسته و پرداخته­اند به مرده.
يكی از بستگان ما که بيمار بود و اعتقادی به توسل داشت به مشهد برده شد تا به گمان خود، امام رضا از خدا بخواهد تا او را شفا بدهد و بعد از دو روز مراجعت از مشهد فوت نمود حال اگر حالش خوب شده بود كما اين كه بسیاری از كسانی كه مستقيم از خداوند حاجت می­خواهند حالشان خوب می­شود اين را به حساب رفتن به مشهد و به گمان خود متوسل به امام رضا شدن می دانستند و حال كه حالش خوب نشد و فوت نمود بستگانش سكوت كردند. و دست ديگری نيز دركار است و آن اين است كه كسانی كه در گمراه بودن مردم منافعی دارند سعی می كنند برای گرم بودن بازارشان هرچند وقت یکبار       دروغ­هایی را رواج دهند تا مردم به زيارت بروند و پول داخل ضريح بریزند و خدامان و مفت­خواران دكانشان كساد نشود و چه بسا وابستگان این خدامان در نشر اين اكاذیب ياور خدامان می باشند. و از نظر قرآن امام رضا كه بت گشته و ساير بت­ها نه نفعی دارند و نه ضرری و نه شفامی­دهند و نه كور می­کنند و كسانی كه متوسل به آنان شوند مشرک می­گردند و شرک از بزرگ­ترين گناهان است.
خداوند در آيه 18 سوره يونس می­فرمايد:
{ وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ (١٨)}
یعنی: « (مشركان) به جز خدا می­پرستند آنچه را كه نه ضرری به آنها می­رساند و نه نفعی را و می­گويند اينها شفيعان ما نزد خدا هستند. بگو آيا خدا را آگاه می­كنيد به آنچه در آسمان­ها و زمين از آن اطلاعی ندارد؟ خداوند منزه و برتر است از آنچه به او شرک می­آورند».
خداوند در آیه 186 سوره بقره می­فرمايد:
{ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (١٨٦)}
یعنی: «و هرگاه بندگان من از تو در باره من سؤال کنند بگو من نزديكم و دعای دعاکننده را به هنگامی كه مرا بخواند اجابت می­كنم. پس (آنان) بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشدكه راه يابند».
و درآيه 6 سوره فصلت می­فرمايد:
{ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ (٦)}
یعنی: «بگو من بشری چون شما هستم جز اين كه به من وحی می شود كه معبود شما معبود واحدی است. پس مستقيماً به اوتوجه كنید و از او آمرزش بخواهيد و وای بر مشركين».
و صدها آيه در قرآن در توجه دادن بشر به خداوند سبحان و نفی الهه­ها و بت­ها وجود دارد كه برای رعايت اختصار از ذكر آنها خودداری می­نماييم.
سؤال: كيفيت سلام بر پیامبر در نماز چگونه است؟
جواب: مكررگفته­ايم كه پیامبران و شهدا بعد از مرگشان از دنيای ما غافل می­باشند و از آيات و روايات نيز اين مطلب به دست می­آيد كه چند نمونه از آنها را در اين فصل ذكر نموديم. پس دليلی ندارد كه به مرده سلام كنيم.
در كتاب «الموطاء» باب «التشهد فی الصلوة» روايت می­كند كه:
«حدثنی عن مالک عن نافع ان عبدالله بن عمر كان يتشهد فيقول: بسم الله التحيات لله الصلوات لله الزاكيات لله السلام علی النبی و رحمة الله و بركاته السلام علينا و علی عبادالله الصالحين».
مشاهده می نماييم كه در اين روایت جمله «السلام علی النبی» آمده است.
ديگر این كه در مسند عبدالله بن مسعود آمده است كه پیامبر تشهد را به من تعليم می­داد همانند این كه سوره­ای از قرآن را به من می­آموزد، می­گفت:
«التحيات لله و الصلوات لله الطيبات لله السلام عليک ايها النبی و رحمة الله و بركاته السلام علينا و علی عبادالله الصالحين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمّداً عبده و رسوله و هو بين ظهرانينا فلما قبض قلنا السلام علی النبی­».
در آخر اين روایت مشاهده می­نماییم كه می­گويد:
«فلما قبض قلنا السلام علی النبی­».
يعنی: «بعد از اين كه پیامبر رحلت نمودگفتيم: «السلام عَلَی النبی».
و در صحيح بخاری (كتاب استئذان باب الاخذ باليدین) نيز نظیر اين روايت آورده شده است از روايات اين گونه به دست می­آيد كه در نماز جماعت هنگامی كه به رسول الله اقتدا     می­نمودند به او سلام می­نمودند و او نيز جواب سلام می­داده است. و از اين دو روايتی كه مشاهده نموديد به دست می­آيد كه بعد از فوت پیامبر در نماز به او سلام نمی­نمودند و اين دو روايت و رواياتی نظير آن موافق با قرآن می­باشد.
برخی می­گويند ما وقتی در نماز می­گوبيم: «السلام عليک ايها النبی».
منظورمان اين نيست كه او را حاضر و ناظر می­دانيم و به او سلام می­كنيم، بلكه مانند اين است كه جمله­ای را از روی كتابی می­خوانيم.
ولی به نظر ما برای اين كه ایجاد شبهه نشود و عده­ای سوء تعبير ننمايند لازم است جمله «السلام عليک ايها النبی» را در نماز نگوييم بلكه به جای آن جمله «السلام علی النبی» بگوييم و اگر هم سلامی هم نگوييم اشكال ندارد. نكته ديگر اين كه در نماز جماعت در پايان نماز، نمازگزاران به كسی كه در دست راست و چپشان نشسته است سلام می­گويند و اين عمل معقولی است، ولی در نماز فرادا ديگر منطقی نيست كه یک نفر نمازگزار به كسی كه در طرف چپ و راستش وجود ندارد سلام بگويد و رواياتی در تأييد اين گفته ما وجود دارند؛ من جمله در كتاب «ا لموطاء» باب «التشهد فی الصلاة» آورده­اند:
«و حدثنی عن مالک عن نافع ان عبدالله بن عمر كان يتشهد فيقول «بسم الله التحيات لله ... فاذا قضی تشهده و اراد ان يسلم قال: السلام علی النبی و رحمة الله و بركاته السلام علينا و علی عبادالله الصالحين السلام عليكم عن يمينه ثم يرد علی الامام فان سلم عليه احد عن يساره رد عليه».
از اين روايت به دست می­آید كه در نماز جماعت نيز اگر در طرف چپ يا راست ما، كسی نباشد نبايد سلام كنيم، زيرا در آخر روایت آمده است: «فان سلم عليه احد عن يساره ردّ عليه». يعنی: «پس اگر سلام گفت كسی كه سمت چپ اوست به او جواب دهد».
و پر واضح است اگر در سمت چپ و یا راست نمازگزار در نماز جماعت كسی نباشد نمازگزار نباید به چپ و راست سلام بگويد و در نماز فرادا نيز سلام در آخر نماز به چپ و راست معنی ندارد.
و پيامی از قرآن و روايات موافق با قرآن كه در اين فصل مطرح شد این است كه بايد مستقيماً در دعاهايمان خدا را ندا نماييم و به او پناه ببريم و دل ما هميشه به ياد او باشد و او را زیاد ياد كنيم و او در همه جا حضور دارد و از رگ گردن به ما نزديك­تر است و «ارحم الراحمين» است. و انبياء و شهدا از دنیای ما غافل هستند و ندا نمودن آنها همان الهه گرفتن آنها و شرک است.
 خداوند در آيه 20 سوره جن می­فرمايد:
{ قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا (٢٠)}
یعنی: «بگو همانا پروردگارم را می­خوانم و شريكی برای او قائل نمی­شوم».


از کتاب:
اسلام ناب، م ـ عبداللهي
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

سفيان ثوري: ابليس بدعت را بيش از معصيت دوست دارد، زيرا معصيت قابل توبه است، و بدعت نيست.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 7596
دیروز : 3293
بازدید کل: 8242941

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010