Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول ‎الله  صلی الله علیه و سلم  است می‌فرمايد: «كُلُّ أُمَّتي يَدْخُلُونَ الجَنّةَ، إلاّ مَنْ أبَى»
تمام امت من وارد بهشت می‌شود بجز كسي كه‌ انكار مي‌كند. پرسيدند: اي رسول خدا چه كسي انكار مي‌كند؟ فرمود: «مَنْ أطاعَني دَخَلَ الجنةَ، ومَنْ عَصانِي فَقَدْ أبى.» یعنی: (هركس از من اطاعت كند وارد بهشت می‌شود و هر كس از من نافرماني كند از ورود به بهشت سرباز می‌زند).
بخاري ش/7280

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>آثار>قرآن > تفسیر در قرن دوم

شماره مقاله : 3776              تعداد مشاهده : 288             تاریخ افزودن مقاله : 3/7/1389

تفسير در قرن دوم

و در قرن دوم هجري عصر تدوين شروع مي­شود، و ما مي­دانيم كه خليفه­ي پنجم عمربن عبدالعزيز به جمع­آوري سنت و تدوين آن دستور داد، و ايشان در قرن اول سال 99 خلافت را بر عهده داشت، و در سال اول قرن دوم متوفي شد، و اولين كسي كه به او جواب داد ابن شهاب زهري متوفي سال 124 هجري مي­باشد و ديگران نیز از او پيروي كردند و در طبقه بعدي تدوين شايع گرديد، و تفسير به عنوان بابي از ابواب سنت قرار گرفت و از اينجا تدوين و جمع­آوري آن صورت گرفت ولي تنها كمي از تدوين شده­هاي آن قرن به ما رسيده است، مانند: موطأ امام مالك، و مسند امام شافعي، و مسند ابي داود طياليسي متوفي سال 204 هجري و كتاب (الآثار) نوشته­ي محمد شيباني دوست و صاحب امام ابو حنيفه.
در اين قرن ما شاهد بر پایی تفسير به عنوان علمی قائم به ذات خويش هستیم، و در اينجا از كتابهای نوشته شده سخن مي­گوئيم: چون: التفسير الكبير نوشته­ي مقاتل بن سليمان متوفاي سال 150 هجري، و تفسير يحيي بن سلام متوفي سال 200 هجري، و معاني القرآن نوشته­ي ابو ذكريا يحيي بن زياد فراء متوفاي سال 207 هـ.
 
اولاً: تفسير مقاتل بن سليمان:
اين اولين تفسيري است كه تمام آيات قرآن را تفسير كرده، و به دست ما رسيده است و سخن راجح اين است كه هيچ كس در اين مورد بر او سبقت نگرفته است، و سفيان ثوري كه 11 سال بعد از مقاتل فوت مي­كند و تفسير خود را در يك مجلد نوشته است و به تفسير مجاهد بسيار نزديك است[1] اين را ترجيح مي­دهد كه تفسير بعضي آيات و كلمات در قرن دوم به خصوص در نيمه­ي اول پابرجا بوده است.
و با وجود اينكه مقاتل از سلف است و تفسير بزرگي در چهار مجلد نوشته است ولي نزد جمهور منزلت علمي را پيدا نكرده است، و آن هم به اين خاطر است كه مقاتل مجروح و متهم به دروغ و تجسيم و نقل بسيار از اهل كتاب مي­باشد.
و ارزش اين تفسير تنها در صحت آنچه از معاني آيات فهميده است مي­باشد، و به اين خاطر است كه ذهبي در مورد او مي­گويد:
متروك الحديث است و به تجسيم آلوده شده با وجود اينكه در تفسير دريایی مي­باشد، و از شافعي روايت شده كه ايشان فرمودند: مردم همه به سه نفر نيازمند هستند: مقاتل بن سليمان در تفسير، و علي ابن ابي سلمي در شعر، و ابو حنيفه در كلام.[2]
 
ثانياً: تفسير يحيي بن سلام
يحيي بن سلام بن ابي ثعلبه التيمي ـ مولاي تيمي بوده است ـ ملقب به ابو ذكريا، اهل بصري، و از آنجا به مصر رفت و از آنجا نيز به آفریقا رفت و در آنجا ساكن شد و به حج نيز رفت و بعد به مصر برگشت و در آنجا در ماه صفر سال 200 هجري فوت كرد.
ابن جزري در شرح حال يحيي مي­گويد: صاحب تفسير است و از اصحاب حسن بصري و حسن بن دينار و ديگران روايت مي­كند.
و از حمادبن سلمه و همام بن يحيي و سعيد بن ابي عروبه نيز روايت مي­كند. داني مي­گويد: گفته مي­شود: نزديك به 20 تابعي را ديده و از آنها روايت كرده .
به مغرب رفت و در آفريقا ساكن شد و تفسير قرآن را به مردم یاد داد و هيچ كس مانند او تلاش نكرده است و كتاب ايشان كتابي جامع مي­باشد.
و ايشان معتبر و عالم به قرآن و سنت و لغت عرب مي­باشند و عبدالله بن وهب در مصر و بزرگواراني ديگر نيز از ايشان نقل قول مي­كنند.[3]
و ابن حجر در كتاب لسان­الميزان در مورد شرح حال ايشان مي­گويد:
در مغرب از سعيدبن ابي عروبه و مالك و جماعه روايت مي­كرد.
دارقطني او را ضعيف­ تلقي مي­كند و ابن عدي مي­گويد: احاديث او با ضعيف نوشته مي­شود، بحربن نصر و ديگران از او روايت مي­كنند و ابي حبان او را از ثقات حساب مي­كند و گفته است: شايد اشتباه كرده باشد. سعيدبن عمرو بردعي مي­گويد: از ابي زرعه در مورد يحيي بن سلام پرسيدم: گفت: حرفي در مورد او نيست، و شايد اشتباه كرده باشد و ابو حاتم رازي مي­گويد: شيخ بصره بود و به مصر رفت و مردي «صدوق» است. ابو العرب در طبقات القيروان مي­گويد: يحيي مفسر بود و تصنيفات زيادي در فنون علم دارد و از حفاظ و بهترين بندگان خداوند مي­باشد.[4]
آنچه گفتيم از يحيي و تفسير ايشان بود، ولي اين تفسير كجاست؟ و روش آن چگونه است؟ و چرا گفته شد: هيچ كدام از متقدمين مانند آن نمي­مانند؟ در مورد اين تفسير هيچ چيزي به ما نرسيده است.
 
ثالثاً: معاني القرآن نوشته فراء:
فراء و ديكته كردن كتاب:
فراء ابو زكريا يحيي بن زياد عبدالله بن منظور ديلمي است او در سال 144 هـ در كوفه به دنيا آمد، و در آنجا بزرگ شد و نزد اساتيد آنجا تربيت يافت و منزلت علمي وي معروف است و به همين خاطر لقب اميرالمومنين را در نحو گرفت، او بعد از كسائي سر دسته كوفيها شد، و در بغداد ماندگار شد و در سال 207 هـ ، درگذشت.
در اوايل كتاب، راوي­اش ابو عبدالله محمدبن جهم بن هارون سمري مي­گويد: «در اين كتاب معاني قرآن وجود دارد كه آن را ابو زكريا يحيي بن زياد فراء بدون نسخه­ يعني از بر به ما ديكته مي­كرد».
هدف و روش:
از عنواني كه فراء براي كتابش برگزيده، هدف از بحثهايش نيز روشن مي­شود، او نمي­خواهد قرآن كريم را آيه به آيه تفسير كند، بلكه به تفسير مشكل اعراب و معاني بعضي از آيات مي­پردازد و به همين خاطر است كه مي­بينيم تفسير وي پُر از مناقشات جامع نحوی و ايستهاي لغوي است.
اين تفسير دال بر مهارت نويسنده­اش در لغت و آشنائی با اسالیب و روشهای آن، و دال بر توانايي فوق­العاده  وي در نحو و شناخت وي به لهجه­ها و قرائتهاي مختلف عرب، مي­باشد.
و كمتر مي­بينيم كه نويسنده توجهی به ذکر اخبار روایت شده از پیامبر یا صحابه یا تابعین کرده باشد، این­گونه تفسیرها جزو تفسیر ماثور به شمار نمي­آيند، و شايد اين اولين تفسير عقلي­اي باشد كه بدست ما رسيده ، و ارزش علمي اين نوع تفسيرها به اندازه پايبندي آن به روش علمي درست و برخورداري آن از ابزار و وسايل علمي، بر مي­گردد.
و ما به ذكر بعضي از موارد تفسير شده آن به خاطر توضيح روش آن مي­پردازيم.
فراء مي­گويد: همه قاريان و نويسندگان قرآن بر حذف «الف» در «بسم­الله الرحمن الرحيم» اجماع دارند، و اينكه همه آنها قايل به اثبات «الف» در آيه­ي ﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ﴾ (الواقعة:74) هستند. ايشان بعد از اين به بيان سبب آن مي­پردازد و شروع به تفسير سوره فاتحه مي­كند و مي­گويد: همه قاريان «الحمدلله» را با رفع خوانده‌اند، اما بدوي­ها بعضي­شان آن را با نصب (فتحه) «الحمدلله» و بعضي­هايشان آن را با جر (کسره) «الحمدلله» و بعضي­هايشان نيز آن را با رفع (ضمه) دال و لام «الحمدلله» مي­خوانند.
و بعداً به بيان هر يك از اين حالات مذكور مي­پردازد.
و همچنين مي­گويد: «عليهمُ و عليهمِ» دو لهجه­اند كه هر يك از آنها در عربي داراي روش خاصي مي­باشند و به بيان سبب ضمه­ ي هاء و كسر آن اشاره مي­كند.
و بعداً مي­گويد: مجرور بودن «غير» در ﴿غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ..﴾(الفاتحة:7) عليهم» به خاطر آن است كه اين براي الذين نعت مي­باشد، و بعد از بيان اعراب واژه «غير» مي­گويد: اما فرموده خداوند ﴿..وَلا الضَّالِّينَ﴾، حقيقتاً «غير» به معناي «لا» است و به اين خاطر مي­باشد که به غيرعطف شده…
فراء اين گونه در تفسير سوره فاتحه به پيش مي­رود.[5]
و در تفسير سوره نور مي­گويد: ﴿سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا..﴾(النور:1) به مقدر كردن «هذه» مرفوع شده، و در اين صورت مي­شود «هذه سوره انزلناها»، و آن را با راجعي كه ذكر كرده مرفوع نكرده، زيرا جمله با اسماي نكره قبل از آوردن خبرش شروع نمي­شود مگر آنكه آن جواب باشد.
شما مي­بينيد كه نمي­گويد: رجل قام، بلكه مي­گويد؛ قام رجل، و تقديم نكره بر خبرش كه بدان متصل باشد و بعداً خبري را به غير از جمله براي آن آورده شود، قبيح است.
گفته مي­شود: رجل يقوم أعجب إلي من رجل لا يقوم، و قبيح است كه بعد از جمله صله منتظر خبر شد. اما منتظر خبر بعد از جواب خوب است، کسی می­گوید: من فی الدار؟ گفته مي­شود: رجلٌ و اگر بگويد: رجلٌ، فيها، هيچ اشكالي ندارد، زيرا اين مرفوع بودن به خاطر عطف آن است نه صفت.[6]
فراء در سوره نمل مي­گويد: خداوند مي­فرمايد: ﴿إِنِّي لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ﴾(النمل:10) و آن را استثناء مي­كند و مي­فرمايد: ﴿ إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ (النمل:11) اينها نزد خداوند مورد بخشايش قرار گرفته­اند و يكي مي­پرسد چگونه اين خوف تغيير مي­يابد؟ در جواب
 مي­گويم: اين داراي دو گونه است. يكي اينكه گفته شود: پيامبران معصومند و خداوند آنها را مورد بخشايش قرار داده و در روز قيامت از عذاب الهي در امان­اند و هر كه عمل صالح و خراب را خلط كند اين در حالت خوف و رجاء است. اين يكي و ديگر آنكه كساني كه معصوم نيستند اين استثناء شامل آنها نمي­شود، چون معناي آن اين است كه پيامبران نمي­ترسند و غير آنهايند كه خواهند ترسيد.
و بعداً گروهي ديگر را نيز استثنا مي­كند و مي­گويد: مگر كساني كه ظلم كرده باشند، اينها نمي­ترسند، زيرا مشركي كه تو به كند و رفتار خوب و شايسته انجام دهد اين مورد غفران الهي قرار مي­گيرد و از عذاب الهي نمي­ترسد.
بعضي از نحويها گفته­اند: «الا» در لغت به منزله­ي واو است. در اين صورت معناي آيه اين مي­شود. پيامبر و كساني كه ظلم كرده و بعداً پشيمان شوند، و عمل شايسته را انجام دهند، نزد خدا نمي­ترسند.
در جايي ديگر نيز به اين معنا به كار رفته: ﴿ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾(البقرة:150) يعني كساني را كه ظلم كرده­اند.
اما من آنچه را كه آنها مي­گويند، در عربي نديده­ام، زيرا جائز نيست گفته شود: قام الناس إلا عبدالله و هو قائم، چون استثنا اسمي را كه بعد از «إلا» مي­آيد از معناي قبل از «إلا» خارج مي­كند ولي جائز است گفته شود: عليك ألف سوي ألف آخر، اگر به جاي سوی «إلا» گذارده شود اين درست است و «الا» به معناي آنچه كه آنها مي­گويند تاويل مي­شود، اما اگر به تنهايي و تعداد كم از تعداد زياد آن مستثنا شود، اين جايز نيست.
و فرموده خداوند كه مي­فرمايند: ﴿ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ ﴾ در اينجا به معناي واو نيست بلكه به منزله سوي است، يعني كساني را كه خدا از فضل خويش آن را بخواهد و اگر جايز باشد سوي در جاي «إلا» قرار گيرد اين مي­تواند به معناي و او باشد. چون تو مي­گوئي: عندي مال كثير سوي هذا، يعني آن نزد من است...[7]
در سوره سبأ در آيه­اي خداوند مي­فرمايد: ﴿ وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ﴾(سـبأ:17) و اين گونه يحيي و ابو عبدالرحمان آن را خوانده‌اند ولي آنچه كه شايع است « وَهَلْ يُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ» مي­باشد. و ﴿ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ﴾(سـبأ:17) ذلك محلاً منصوب است به جزيناهم.
اگر گفته شود، چه طور تنها كافران مجازات خواهند شد در حالي كه مجازات براي هر يك از كافر و مسلمان مي­باشد در پاسخ گفته مي­شود: جازيناه به معناي كافأناه (سزا دادن) است و پاسخ اعمال زشت كافران همانند خود اعمالشان مي­باشد (يعني عذابي دردناك و ویرانگر دارند)، اما مومن پاداش خوب مي­گيرند چون آنها توشه ذخيره كرده­اند و مجازات نخواهند شد و گاهاً گفته مي­شود كه «جازيتُ» به معناي «جزيت» بعني «تو را پاداش دادم» مي­آيد ولي مشهورترين معنای آن آنچه بود كه ذكر كردم مگر نمي­بيني كه خداوند فرموده: ﴿ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ﴾ و نگفته «جازيناهم»، و شنيده­ام كه جازيت به معناي جزيت به معناي عاقبت و عقبت (يعني او را سزا دادم) نيز آمده...[8]
و به اين چند مثال اكتفا مي­كنيم و اميدواريم كه با وجود اندک بودن آن توانسته باشیم، منهج فراء در تفسير و ارزش علمي آن را روشن کرده باشیم.


[1] . عبدالرحمان سورتي محقق تفسير مجاهد را مي­بينيم كه به تفسير سفيان ثوري در حاشيه بسيار مراجعه مي­كند. 
[2] . تهذيب التهذيب 10/279: 285 و طبقات المفسرين: داودي 2/330ـ 331 ، شرح حال مقاتل سليمان.
[3] . غايه النهايه في طبقات القراء: شمس­الدين ابو الخير محمدبن ابن الحزري، 2/373 شماره 3848 و طبقات المفسرين: داودي 2/3871 شرح حال شماره 685.
[4] . ميزان الاعتدال: ذهبي
[5] . تفسير مشكل اعراب قرآن و معانیه ص 287ـ 288 ج 2.
[6] . همان، ص 243 ـ 244.
[7] . همان، ج 2 ص 287ـ 288.
[8] . همان، ج 2 ص 359.

پژوهشي پيرامون اصول و فروع شيعه دوازده امامي(2)، (مبحث تفسیر)، تأليف: دكتر علي سالوس
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال قتادة رحمه الله: «إن هذا القرآن يدلكم على دائكم ودوائكم، فأما داؤكم فالذنوب وأما دواؤكم فالاستغفار». "جامع العلوم والحكم " (ص : 415). و قتاده رحمه الله فرمود: «این قرآن برای شما درد و دوای شما را بیان کرده، درد شما گناه است و دوای آن استغفار و طلب مغفرت الهی است».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 6313
دیروز : 3293
بازدید کل: 8241658

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010