Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: 
«دِينَارٌ أَنْفَقْتَهُ في سبيلِ اللَّه، وَدِينَارٌ أَنْفَقتَهُ في رقَبَةٍ ، ودِينَارٌ تصدَّقْتَ بِهِ عَلَى مِسْكِينٍ، وَدِينَارٌ أَنْفقْتَهُ علَى أَهْلِك، أَعْظمُهَا أَجْراً الَّذي أَنْفَقْتَهُ علَى أَهْلِكَ » (روايت مسلم)
يعنى: "ديناري است که در راه خدا صرف مي کني، و ديناري است که در آزادي بنده اي صرف مي کني، و ديناري است که بر مسکين صرف مي کني و ديناري است که به خانواده ات صرف مي کني، ثواب آنکه بر خانواده ات صرف مي کني فزونتر است."

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>صفوان بن امیه رضی الله عنه > اسلام وی

شماره مقاله : 3469              تعداد مشاهده : 382             تاریخ افزودن مقاله : 16/6/1389

اسلام آوردن صفوان بن امیه

عبدالله بن زبیر می‌گوید: ... اما صفوان بن امیه پا به فرار گذاشت و به بندر شعیبه رفت و به غلام خود، یسار، گفت: وای بر تو، ببین چه کسی ما را تعقیب می‌کند؟ یسار گفت: عمیر بن وهب به سوی ما می‌آید. صفوان گفت: به خدا او را محمد برای قتل من فرستاده است. وقتی که عمیر به آنها نزدیک شد، صفوان گفت: آیا آنچه با من کرده‌ای بس نیست. وامهایت را پرداخت نموده و بچه‌هایت را نفقه داده‌ام و اکنون آمده‌ای تا مرا به قتل برسانی؟ عمیر گفت: فدایت شوم، من از نزد بهترین انسانها نزد تو آمده‌ام.
عمیر نیز به پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم گفته بود: ای رسول خدا! سردار قوم ما از ترس شما راه دریا را در پیش گرفته است و می‌خواهد خود را به دریا بیندازد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: من به او پناه می‌دهم. آن گاه عمیر راه دریا را در پیش گرفت و خود را به صفوان رسانید و گفت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به تو امان داده است. صفوان گفت: به خدا سوگند من برنمی‌گردم مگر اینکه تو علامتی در دست داشته باشی تا من مطمئن شوم. آن گاه عمیر نزد پیامبر برگشت و عمامه آن حضرت را به عنوان نشانی با خود آورد و به صفوان گفت: من از نزد بهترین انسانی که صله رحم را به جا می‌آورد و به وعده خویش وفا می‌نماید، آمده‌ام. شرف او شرف تو است و قدرت او قدرت تو است، او فرزند پدر و مادر تو است. صفوان گفت: من می‌ترسم که کشته شوم. عمیر گفت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم تو را به اسلام فراخوانده و برای این دوماه به تو فرصت داده است و این عمامه اوست که در روز فتح بر سر بسته بود. صفوان با مشاهده عمامه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم آن را شناخت و گفت: بلی به یاد دارم که او را بر سربسته بود. عمیر گفت: آنگاه او با من به مکه برگشت تا اینکه نزد پیامبر آمدیم. آن حضرت با یارانش مشغول خواندن نماز عصر بود. بعد از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نماز را تمام کرد، صفوان با صدای بلند گفت: ای محمد! عمیر با عمامه تو نزد من آمده و اظهار داشته است که تو مرا به اسلام فراخوانده‌ای و یا تا دو ماه در این مورد بیندیشم؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم  فرمود: صفوان! از مرکبت پیاده شو. گفت: به خدا سوگند تا این موضوع را برایم بازگو نکنی، از مرکبم پایین نخواهم آمد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: من به جای دو ماه، چهار ماه به تو فرصت می‌دهم، آن گاه صفوان از مرکبش پیاده شد.
سپس هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به جنگ هوازن رفت، صفوان نیز در حالی که کافر بود با پیامبر اکرم بیرون شد. آن حضرت از او یکصد زره خواست. صفوان پرسید که آیا از این امر می‌بایست اطاعت نمایم و یا اینکه اجباری در این امر نیست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: خیر؛ بلکه آنها به عنوان امانت در نزد ما می‌باشد و بعد از جنگ آنها را به تو برمی‌گردانیم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم  با بازگشت از حنین و طائف و با رسیدن به جعرانه، در حالی که صفوان در کنار ایشان بود به غنایم نگریست و کنار دره‌ای که مملو از گاو، گوسفند و شتر بود، ایستاد. صفوان به آن دره نگریست و غنایم را تحت نظر گرفت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: ای صفوان! آنها تو را شگفت‌زده کرده‌اند؟ صفوان گفت: بلی. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: همه را به تو بخشیدم. صفوان گفت: به خدا سوگند کسی توانایی این بخشش عظیم را ندارد مگر اینکه پیامبر خدا باشد بنابراین، اسلام را پذیرفت.[1]
بدین صورت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم با بخشیدن اموال هنگفتی به سران قریش که فقط انبیاء می‌توانند چنین بذل و بخشش عظیمی داشته باشند، دلهای آنان را تسخیر نمود؛ چنانکه صفوان می‌گوید: به خدا! تا آن لحظه او منفورترین شخص نزد من بود، اما بعد از آن محبوب‌ترین انسانها نزد من قرار گرفت.[2]


[1]- مغازی، واقدی، ج 2، ص 853 – 855.
[2]- مسلم، کتاب الفضائل، ص 1806، شماره 2313.


برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
 
مصدر:
سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

حسن رضی الله عنه  هنگام طلوع خورشید می‌گفت: (سمع سامع بحمد الله الأعظم لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شئ قدیر؛ سمع سامع بحمد الله الأمجد لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شئ قدیر) (الطبقات (1/291)، تحقيق: سلمي، با سند صحيح.)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 10321
دیروز : 3293
بازدید کل: 8245666

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010