Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

ابوذر غفاری رضی الله عنه روایت می‌کند، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إِنَّ الله يَغْفِرُ لِعَبْدِهِ ما لَمْ يَقَعِ الْحِجابُ»، قيل: يا رسول الله وما الحجاب؟ قال: «أَنْ تَموتَ النَّفْسُ مُشْرِكَةً».
 «خداوند بنده‌اش را می‌بخشد به شرطی که بین خدا و بنده‌اش حجاب قرار نگیرد. گفته شد ای پیامبر خدا حجاب چیست؟ فرمودند: اینکه انسان، مشرک بمیرد».

 مستدرک حاکم 4/286 حدیث (7660)، مسند امام احمد 5/174 حدیث (21562). حاکم گفته است این حدیث صحیح الاسناد است.

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>سیره نبوی>ام المومنین ام سلمه رضی الله عنها

شماره مقاله : 3125              تعداد مشاهده : 312             تاریخ افزودن مقاله : 7/6/1389

ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و سلم با ام‌سلمه

 

نام اصلی‌ ام‌سلمه، هند دختر أبی‌امیه، حذافه بن مغیره قریشی است.
وی قبل از ازدواج با رسول خدا، در عقد پسرعمویش، ابی عبدالله بن عبدالأسد، پسرعمه رسول خدا، بود. ابوعبدالله از طرفی برادر رضاعی رسول خدا نیز بود. ام‌سلمه و شوهرش ابوسلمه ابتدا به حبشه هجرت كردند و از آنجا به مكه بازگشتند و سپس به مدینه هجرت نمودند.[1]


1- گفتگوی ام‌سلمه با ابوسلمه
روزی ام‌سلمه به ابوسلمه گفت: شنیده‌ام هر شوهری كه بهشتی باشد و همسرش بعد از درگذشت وی ازدواج نكند، در بهشت نیز با هم خواهند بود؛ پس با هم عهد ببندیم كه نه تو بعد از من ازدواج كنی و نه من بعد از تو.

ابوسلمه گفت: آیا به این وعدة خویش وفادار خواهی بود؟

ام‌سلمه گفت: بلی.

ابوسلمه گفت: پس بعد از من ازدواج كن! و سپس چنین دعا كرد : بارالها! بعد از من شوهری بهتر از من نصیب ام‌سلمه كن تا نه موجب حزن و اندوه وی و نه موجب آزار و اذیت وی را فراهم آورد.

ام‌سلمه می‌گوید: بعد از درگذشت ابوسلمه، با خود گفتم: چه كسی می‌تواند از ابوسلمه بهتر باشد؟

طولی نكشید كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم از من خواستگاری نمود.[2]



2- دعای ام‌سلمه هنگام درگذشت شوهرش
بعد از شهادت ابوسلمه بر اثر جراحات وارده در جنگ با مشركان و به دلیل علاقة شدید ام‌سلمه به وی، نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: ای رسول خدا! ابوسلمه از دنیا رفت.

پیامبر فرمود: بگو! «اللهم اغفرلی وله و أعقبنی منه عقبی حسنة»

«خدایا مرا و او را بیامرز و بعد از او به من جایگزینی شایسته عنایت كن.»

ام‌سلمه می‌گوید: بر اثر این دعا، خدا بهتر از ابوسلمه را نصیب من كرد؛ یعنی، با رسول خدا صلی الله علیه و سلم ازدواج نمودم.[3]



3- گفتگوی رسول خدا صلی الله علیه و سلم با ام‌سلمه هنگام خواستگاری

عمر بن أبی‌سلمه رضی الله عنه می‌گوید: با اتمام عدة ام‌سلمه، ابوبكر از وی خواستگاری نمود، اما ام‌سلمه نپذیرفت. سپس عمر از او خواستگای نمود، ام‌سلمه به او نیز جواب رد داد. آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و سلم كسی را فرستاد و از او خواستگاری نمود. ام‌سلمه در جواب گفت: به رسول خدا صلی الله علیه و سلم بگوئید: خوش آمدید، اما من زنی معزور و دارای فرزندان زیاد هستم و كسی از اولیای من نیز حضور ندارد.

پیامبر در جوابش فرمود: «اگر دارای فرزندان زیاد هستی، خدا آنها را تكفل می‌نماید و از خدا می‌خواهم كه غرور تو را از بین ببرد و هیچ یك از اولیای تو از ازدواج شما با من، ناراضی نخواهد بود.»[4]

در روایتی دیگر چنین آمده است كه گفت: به سن کهولت رسیده‌ام.

پیامبر در جواب وی فرمود: از نظر سنی ، من از تو بزرگ‌تر هستم.[5]

آن گاه ام‌سلمه به پسرش گفت: ای عمر! برخیز و مرا به عقد رسول خدا صلی الله علیه و سلم دربیاور.[6]

ابن كثیر در تحلیل این سخن ام‌سلمه می‌گوید: منظور وی اعلان رضایت بود. بعضی از علما می‌گویند: ام‌سلمه از فرزندش خواست تا وی را به عقد پیامبر دربیاورد؛ در حالی كه فرزندش كوچك بود و صلاحیت این عمل را نداشت. ابن كثیر می‌گوید: من در این مورد به جمع‌آوری کتابی خاص اقدام نموده‌ام و به شرح و توضیح این موضوع پرداخته‌ام كه عقد ام‌سلمه توسط فرزند بزرگ وی سلمه بن ابی‌سلمه انجام گرفته است.[7]

4- رسول خدا صلی الله علیه و سلم و تجهیز خانة ام‌سلمه
با موافقت ازدواج ام‌سلمه، رسول خدا فرمود: «من به تو كمتر از فلانی (یكی از زنانش) نمی‌دهم! دو آسیاب دستی، دو كوزه و یك بالشت چرمی كه بارش از لیف خرما است.»[8]

ام‌سلمه بعد از درگذشت شوهرش صاحب فرزندی گردید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بعد از اینکه ام‌سلمه را به عقد خویش درآوردند، ام‌سلمه دخترش را روی پاهایش گذاشته بود. آن حضرت به خاطر حیایی كه داشت، برگشت و این برخورد چندین مرتبه تكرار شد[9]. اما عمار بن یاسر، برادر مادری ام‌سلمه متوجه این موضوع گردید، نزد خواهرش رفت و دخترش را گرفت و به خانة خود برد.

آن گاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ، نزد ام‌سلمه آمد و گفت: زنّاب كجاست؟ گفتند: او نزد عمار بن یاسر است[10]. رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: پس من امشب را در اینجا خواهم ماند.

ام‌سلمه می‌گوید: من مقداری جو با روغن، مخلوط كردم و رسول خدا شب را نزد من سپری كرد. صبح فرمود: تو شایسته اكرام هستی. اگر می‌خواهی من هفت شب نزد تو می‌مانم؛ سپس نزد سایر زنانم هفت شب می‌مانم[11] و اگر می‌خواهی سه شب نزد تو می مانم؛ سپس نوبت زنان دیگر شروع می‌شود؟

ام‌سلمه گفت: سه شب كافی است.[12]

رسول خدا صلی الله علیه و سلم نیز سه شب نزد ام‌سلمه ماند و فرمود: «للبكر سبع، و للثیب ثلاث.»[13]

«نزد عروسی كه باكره است، هفت شب و نزد بیوه زن سه شب باید ماند.»



5- تغییر نام بره، دختر أبی‌سلمه توسط رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم
آن دختر یتیم می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و سلم بعد از ازدواج با ام‌سلمه به خانة وی آمد. نام من، بره (نیکوكار) بود. مادرم نیز مرا با این نام صدا می‌كرد، پیامبر فرمود: لاتزكوا انفسكم فان الله هو أعلم بالبره منكن و الفاجره، سمیها زینب.

«خودتان را پاك مپندارید. خداوند بهتر می‌داند چه كسی پاك و چه كسی ناپاك است. نامش را (زینب) بگذارید.»

ام‌سلمه گفت: پس از این به بعد نام او زینب است.[14]

رسول خدا نامهای زیبا را دوست می‌داشت بنابراین، نه تنها به تغییر اسامی كودكان می‌پرداخت؛ بلكه از این ذوق والای نبوی پیرمردان و پیرزنان نیز بی‌بهره نمی‌ماندند؛ «چنانكه روزی شخصی نزد رسول خدا آمد كه نام او شهاب بود. آن حضرت فرمود: تو هشام هستی نه شهاب.»[15]

و بدین صورت «رسول خدا صلی الله علیه و سلم هر نامی را كه مورد پسند ایشان نمی‌بود تغییر می‌داد[16].» عایشه می‌گوید: پیرزنی نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم آمد. پیامبر از وی سئوال نمود: تو كی هستی؟ او گفت: جثامه مزنی. پیامبر فرمود: تو «حسانه» هستی. سپس رسول خدا صلی الله علیه و سلم با وی احوالپرسی نمود و قطعه گوشتی به او داد و او را اكرام نمود. وقتی كه آن پیرزن رفت، گفتم: ای رسول خدا! این پیرزن را این قدر مورد توجه قراردادی؟

فرمود: این پیرزن در زمان خدیجه، همواره به دیدن ما می‌آمد و حسن عهد از علامات ایمان است.[17]



6- فلسفة ازدواج رسول خدا با أم‌سلمه
در تفسیر المنار فلسفة این ازدواج چنین بیان گردیده است:
فلسفة این ازدواج تنها برای خوشگذرانی مباح نبود؛ بلكه به خاطر كمالاتی بود كه ام‌سلمه از آن برخوردار بود و علاوه بر آن به خاطر جبران مصیبتی بود كه با شهادت شوهرش دچار آن گردیده بود.[18]

همچنین یکی دیگر از دلایل این ازدواج را می‌توان این موضوع بیان نمود كه ام‌سلمه از طایفه مخزومیها، شریف‌ترین خاندان قریشی، بود كه همواره در ركاب رسول خدا صلی الله علیه و سلم پرچمدار جنگ بودند و این ازدواج سبب تألیف قلوب آنها و در نهایت باعث پذیرفتن اسلام گردید.[19]

علاوه بر آن، ازدواج فوق، بیانگر بینش عمیق رسول خدا صلی الله علیه و سلم در ساختار و تقویت امت و ادای حقوق شهداء می‌باشد كه به همسران شهدا، فرصت استفاده از منبع كمالات نبوت می‌داد.[20]

ام‌سلمه آخرین همسر رسول خدا صلی الله علیه و سلم بود كه در سال 61 هـ وفات نمود و سیصد و هشتاد و هشت حدیث از پیامبر روایت كرد كه سیزده حدیث از روایات او مورد اتفاق شیخین (بخاری و مسلم) هستند و سه حدیث را فقط بخاری و سیزده حدیث دیگر را فقط مسلم، روایت كرده‌اند.[21]

ام‌سلمه در نشر علم و حكمت رسول خدا نقش مهمی را ایفا نمود و با وفاتش، آخرین چراغ فروزان ازواج مطهرات كه همواره نور هدایت و علم، از آن منتشر می‌شد، خاموش گردید.[22]





[1]- سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 202.

[2]- همان، ج 2، ص 203 و قال المحقق : اخرجه ابن سعد و رجاله ثقات.

[3]- مسلم فی الجنائز، شماره 919.

[4]- سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص203-204 و اسناده صحیح.

[5]- الطبقات، ابن سعد، ج 8، ص 90.

[6]- سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 204.

[7]- البدایه و النهایه، ج 4، ص 92.

[8]- سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 204.

[9]- همان.

[10]- حدیث حسن رواه ابن سعد، ج 8، ص 93.

[11]- السیره النبویه، کماجاءت من الأحادیث الصحیحه، صویانی، ج 3، ص 136.

[12]- حدیث صحیح، صحیح الجامع، آلبانی، ج 2، ص 919.

[13]- الادب المفرد، ص 821، رواه ابن اسحاق من طریقه البخاری.

[14]-

[15]- همان، ص 825، سنده حسن رواه البخاری.

[16]- حدیث حسن رواه الطبرانی، ج 17، ص 119.

[17]- رواه الحاکم، ج 1، ص 62 – البیهقی فی شعب الأیمان، ج 6، ص 517.

[18]- تفسیر المنار، ج 4، ص 372.

[19]- التربیه القیادیه، ج 3، ص 356.

[20]- همان، ص 357.

[21]- سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 210.

[22]- السیرة النبویه، أی شهبه، ج 2ف ص 248-249.





برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین





 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

نصایح عمربن خطاب رضی الله عنه: «من عرض نفسه للتهمة فلا يلومن من أساء به الظن». «هر کس خود را در معرض تهمت و سوء ظن قرار دهد، کسی جز خویشتن را سرزنش نکند». ‏منبع: "تاریخ دمشق" (44/359) و "التاریخ الاسلامی" (20/270)‏.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 14902
دیروز : 3293
بازدید کل: 8250247

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010