قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

ازدواج علی با فاطمه رضی الله عنها:
 
علی بن ابی طالب رضی الله عنه می‌گوید: به خواستگاری فاطمه نزد رسول خدا آمده بودند.
من از طریق كنیز خود، از ماجرا اطلاع یافتم و به اصرار او نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم جهت خواستگاری رفتم.
وقتی در مقابل آن حضرت نشستم، از فرط حیا نتوانستم سخنی بگویم. آن حضرت فرمود: شاید برای خواستگاری فاطمه آمده‌ای؟ گفتم: بلی. فرمود: چیزی داری تا به عنوان مهریه بپردازی؟ گفتم: خیر. فرمود: زره‌ات كجا است؟
فرمود: پس فاطمه را در مقابل آن زره به عقد تو درآوردم. بدین صورت مهریة فاطمه یك زره مشخص گردید[1]. و جهیزیه‌ای كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم به دخترش داد، عبارت بود از : یك چادر و یك مشكیزه و بالشتی كه لیفش از گیاه بود[2] و به این ترتیب زندگی آنها در نهایت سادگی و دور از تكلف و تشریفات آغاز گردید[3]. ماجرای دیگری كه در مورد زندگی فاطمه زهرا ذکر نموده‌اند، روایتی است كه امام احمد بن حنبل آن را در مسند نقل می‌كند و می‌گوید: روزی علی به فاطمه گفت: از بس كه آب كشیدم، سینه‌ام به درد آمده است. اكنون خداوند اسیرانی در اختیار پدرت (رسول خدا) گذاشته است. برو و از ایشان برای خود خادمی طلب كن. فاطمه اظهار داشت كه من هم از بس كه گندم آرد نموده‌ام، دستهایم، تاول شده است. آن گاه فاطمه نزد رسول خدا رفت. آن حضرت پرسید: برای چه کاری آمده‌ای؟ فاطمه گفت: برای عرض سلام آمده‌ام. و حیا مانع شد كه درخواست خود را مطرح نمایم.
سپس به اتفاق همسرش (علی) نزد رسول خدا رفتند و علی گفت: ای رسول خدا! از بس كه آب كشیده‌ام، سینه‌ام به درد آمده است. فاطمه نیز گفت: من هم از بس كه گندم آسیاب كرده‌ام، دستانم تاول شده است و اكنون خداوند خادمانی در اختیار شما گذاشته است بنابراین، یكی از آنها را در اختیار ما قرار ده.
رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  فرمود: به خدا سوگند! چنین نخواهم كرد كه به شما بدهم و اهل «صفه» را رها كنم كه گرسنه باشند و چیزی برای مخارجشان نداشته باشند. آنها را می‌فروشم و پولشان را برای مخارج اهل صفه هزینه خواهم كرد. علی و فاطمه با شنیدن این سخن رسول خدا صلی الله علیه و سلم به خانه خود برگشتند؛ سپس آن حضرت به خانه آنها آمد و آن دو زیر چادری دراز كشیده بودند كه اگر سر خود را می‌پوشیدند، پاهایشان ظاهر می‌گردید و اگر پاهایشان را می‌پوشیدند سرشان ظاهر می گردید و با دیدن رسول خدا صلی الله علیه و سلم  از جا پریدند!
پیامبر اكرم صلی الله علیه و سلم خطاب به آنها فرمود: آرام باشید. آیا از چیزی بهتر از آنچه سئوال نمودید، به شما خبر ندهم؟ آنها گفتند: بلی.
رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  فرمود: جبرئیل كلماتی به من آموزش داده است و آنها عبارت‌اند از اینكه بعد از هر نماز ده بار سبحان الله و ده بار الحمدالله و ده بار الله اكبر بگویید و هنگامی كه به رختخوابتان رفتید، سی و سه بار سبحان الله، سی و سه بار الحمدالله و سی و چهار بار الله اكبر بگویید.[4]
شیوة تربیتی رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  در مورد بستگان و اهل بیتش این گونه بود و بدین صورت تمام تلاشهای علی و فاطمه جهت گرفتن خادم از آن حضرت، بی‌نتیجه ماند؛ زیرا رسول خدا خادمان مورد نظر را برای فروش، جهت تأمین مخارج اصحاب صفه، در نظر گرفته بود و آنها را نیز مانند علی و فاطمه دوست داشت.[5]
این روش تربیتی در وجود علی كه در آن روز جوان بود، اثر بسزائی گذاشت و در دوران خلافتش، در حالی كه گنجینه‌ها و دارائیهای زمین را در اختیار داشت، از دنیا و زرق و برق آن بی‌رغبت بود و قلب و تمام وجودش را ذكر الهی پرگردانیده بود.
علی رضی الله عنه  بر اثر این تربیت حكیمانه از نظر شخصیتی به درجه و مقامی رسید كه ضرار بن حمزه در مجلس معاویه او را چنین توصیف نموده است:
«از دنیا و زیباییهای آن وحشت داشت، شب و تاریكی برایش مأنوس بود. به خدا سوگند! اشك فراوان و تفكر طولانی داشت. دستانش را به هم می‌مالید و نفس خود را مورد خطاب قرار می‌داد.»[6]


[1]- دلائل النبوه، بیهقی، ج 3، ص 160.
[2]- صحیح السیره النبویه، ص 267.
[3]- معین السیره، ص 255.
[4]- الفتح الربانی، ج 17، ص 260، شماره 90.
[5]- الصابة فی تمییز الصحابه، ج 8، ص 159.
[6]- صفة الصفوه، ابن جوزی، ج 1، ص 84.



برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.