Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: "شر الطعام طعام الوليمة، يمنعها من يأتيها، و يدعي إليها من يأباها، و من لم يجب الدعوة فقد عصي الله و رسوله" (متفق عليه)، يعنى: "بدترين عذا، غذاي وليمه‌اي است که فقراي نيازمند از آن منع و ثروتمندان بي‌نياز به آن دعوت شوند، وکسي که دعوت وليمه را اجابت نکند به راستي نافرماني خدا و رسول او را کرده است".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>قصص قرآن>زکریا علیه السلام

شماره مقاله : 2961              تعداد مشاهده : 301             تاریخ افزودن مقاله : 3/6/1389

 

زکریا علیه السلام :
 
{ وَزَکرِیا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیرُ الْوَارِثِینَ (٨٩)} [1] (انبیاء: 89).
 
ذکر وی در قرآن:
نام زکریا در قرآن 8 بار آمده است، در سوره‌های آل عمران، مریم،‌ انعام و انبیاء. اما داستان او به صورت مفصل در سوره های آل عمران و مریم آمده است. سوره‌ی مریم از ابتدای سوره تا آیه‌ی 15 اختصاص به داستان او دارد.
{ کهیعص (١)ذِکرُ رَحْمَةِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِیا (٢)إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیا (٣)} [2] (مریم: 3-1).
او به طور قطع از پیغمبران بنی اسرائیل و از نسل سلیمان پسر داود بوده و نسبه‌اش به یعقوب موسوم به اسرائیل می‌رسد. زکریا جزو پیغمبرانی است که ایمان به آنها به تفصیل واجب است.
 
نسب زکریا علیه السلام :
تاریخ نویسان نسب متصل و موثقی برای او ذکر نکرده‌اند، اما حافظ ابن عساکر در کتاب تاریخش نسبی طویلی برای او ذکر کرده که مکوّن از 14 پدر است و به سلیمان می‌رسد که آن را بصورت موجز در اینجا می‌آوریم: «زکریا پسر دان بن مسلم پسر صدوق پسر حشبان... تا به رحبعام پسر سلیمان پسر داود» می‌رسد.
شیخ عبدالوهاب نجار در کتاب قصص الأنبیاء می‌گوید: زکریای دیگری غیر از پدر یحیی وجود داشته که داستان او در قرآن نیامده او زکریای پسر برخیا بوده است و این زکریا صاحب یکی از کتابهای قانونی مورد اعتماد نصاری می‌باشد. در زمان داریوس، سه قرن قبل از تولد مسیح می‌زیسته است. او در فصل سوم کتابش از ولایت عمر پسر خطاب و غلبه‌ی او بر بیت‌المقدس که سوار بر الاغ وارد آن می‌شود سخن به میان آورده است. مسیحیان این روایت به ظهور مسیح تأویل می‌کنند ولی یهود او را به مسیح منتظر یعنی مسیح دجال تفسیر می‌کنند...[3].
 
رسالت وی در چه زمانی بوده است؟
کمی قبل از میلاد حضرت مسیح علیه السلام خداوند متعال حضرت زکریا را به عنوان پیغمبر در میان بنی اسرائیل برانگیخت او بنی اسرائیلیها را به سوی خداوند دعوت کرد و از خشم و عذاب خدا بیم داد. او در زمانی مبعوث گردید که فسق و فجور به شدت رواج پیدا کرده منکرات و معاصی به صورت فراوان رواج یافته بود و موج شدیدی از بی‌اخلاقی و لاابالی‌گری و طغیان مادی بر بنی اسرائیلیها حاکم گشته بود. تا آنجا که خدا و روز آخرت را به کلی فراموش و پادشاهان ستمگر و خون‌آشام در زمین فساد به راه می‌انداختند و مرتکب جرم و جنایاتی می‌شدند که بدن از شدت آن به لرزه در می‌ آمد. احترام انبیاء را می‌شکستند و قداست دین را بد می‌کردند،‌ دین آنها چیزی بود که شیطان از راه وسوسه بر قلب آنها القا می‌کرد. عبادتشان برآوردن خواسته‌های شیطانی نفس و تبعیت از هوا و هوس بود. بر انبیاء و صالحان مسلط گشته و خون آنها را می‌ریختند. مجرم‌ترین این حکام (هیرودس) حاکم فلسطین بود که دستور قتل یحیی را صادر کرد و سرِ او را در حالی که خون از آن می‌چکید روی طبقی به نزدش آوردند و این عمل را در راستای جلب رضایت و برآوردن معشوقه‌اش انجام داد چنانکه توضیح خواهیم داد.
حضرت زکریا از حکام جبار و طاغوت صفت و قوم بنی اسرائیل رنجهای فراوان دید و شداید و سختی‌های فراوان از ناحیه‌ی آنان بر او فرود آمد که طاقت فرسا بود و بر اثر آن موهای سرش سفید گشت، ترسید بعد از مرگ او بنی اسرائیلیان در گرداب کفر و گمراهی هلاک شوند، این بود که در زمان پیری از خداوند درخواست کرد پسری به او عطا کند تا در امر تبلیغ امانت و رسالت خلیفه‌ی او باشد و در تحمل این آلام و شداید تنها نماند. خداوند می‌فرماید:
{ وَزَکرِیا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیرُ الْوَارِثِینَ (٨٩)فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یحْیى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَیدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکانُوا لَنَا خَاشِعِینَ (٩٠)}[4] (انبیاء: 90-89).
 
ولادت یحیی پسر زکریا:
رسالت زکریا علیه السلام به سوی بنی اسرائیل مقدمه و زمینه‌ساز، قرب میلاد سید اکرم و نبی اعظم عیسی پسر مریم علیه وعلی نبینا الصلاة والسلام بود. معلوم است که حضرت عیسی آخرین پیغمبر بنی اسرائیلی است، لذا خداوند او را زیر نظر دو پیغمبر بزرگوار زکریا و یحیی مبعوث فرمود. ایشان او را از زمان ولادت تا جوانی زیر نظر داشتند و از وی نگهداری می‌کردند و رسالت آنان مقدمه و اعلام قرب و نزدیکی ظهور ملکوت آسمانها بود.
زکریا قبل از مبعوث شدن به پیغمبری جهت نجات بنی اسرائیل از گمراهی و بدبختی یکی از ربانین بزرگوار بود و در خدمتگذاری به خدمت هیکل شرکت داشت. بعد خداوند او را به پیغمبری برگزید و در میان بنی اسرائیل مبعوث کرد. عمران پدر مریم امام و بزرگ و کاهن اعظم ایشان بود. چون عمران فوت کرد زکریا مسئولیت کفالت مریم را بعهده گرفت. زکریا شوهر خاله‌ی مریم بود. در هنگام نگهداری و محافظت از مریم امور بسیار عجیب و غریب از او می‌دید. قرآن کریم گوشه‌ای از آن برای ما نقل می‌کند:{ فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکفَّلَهَا زَکرِیا کلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ یا مَرْیمُ أَنَّى لَک هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ (٣٧)}[5] (آل عمران: 37).
چون زکریا در معبد بر او وارد می‌شد طعام و روزیهایی نزد او می‌یافت که در شهر معمول نبود و نزد سایر مردم وجود نداشت. خداوند او را بوسیله کرامتهای متعدده اکرام می‌نهاد که برای زکریا جای تعجب بود و با کمال تعجب می‌پرسید:
{ أَنَّى لَک هَذَا } مریم جواب می‌داد از سوی خدا.
چون سن زکریا بالا رفت و موهایش سفید شد و از فرط پیری سست و ناتوان شده بود همسرش عقیم و نازا بود لیکن چون کرامات خدا برای مریم را دید در مورد فضل و رحمت خداوند به طمع افتاد و از او طلبید فرزندی متقی به وی عطا کند که وارث نبوت و هدایت او برای بنی اسرائیل و از جمله‌ی بندگان صالح باشد{ هُنَالِک دَعَا زَکرِیا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک ذُرِّیةً طَیبَةً إِنَّک سَمِیعُ الدُّعَاءِ (٣٨) }[6] (آل عمران: 38).
عمر زکریا در زمان دعای طلب فرزند، 99 سال و سن همسرش 98 سال بود. طلب و دعای زکریا تنها ناشی از محبت فرزند نبود بلکه علاوه بر آن آرزو داشت خداوند فرزندی به او عطا کند که جانشین او در میان قوم بنی اسرائیل باشد و مشکلات دعوت را بجای پدرش تحمل نماید. چون می‌ترسید بعد از وفات او قوم بنی اسرائیل در دست افراد جاهل و فاسد گرفتار شوند و آنان رهبری ایشان را بعهده بگیرند. یا کسانی بر آنها مسلط شوند که برای شعایر دینی احترام و تعظیم قائل نباشند، در نتیجه طوری عمل نمایند که موافق شرع خدا نباشد این بود که با صدای نرم و خفی از خداوند درخواست کرد فرزندی به او عطا کند که متقی و پرهیزکار باشد. خداوند دعای او را مستجاب فرمود و فرزندی پرهیزکار به نام یحیی از همسری عقیم، به وی بخشید، همسری که در زمان جوانی فرزندی به دنیا نیاورده بود اما دست تقدیر خداوند امور عجیب و غریب ببار می‌آورد و خوارق می‌آفریند و به ندای مضطر پاسخ مثبت می‌دهد. این آیات سوره‌ی مریم را تلاوت کن.
{ کهیعص (١)ذِکرُ رَحْمَةِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِیا (٢)إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیا (٣)قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیبًا وَلَمْ أَکنْ بِدُعَائِک رَبِّ شَقِیا (٤)وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِنْ وَرَائِی وَکانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا (٥)یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا (٦)یا زَکرِیا إِنَّا نُبَشِّرُک بِغُلامٍ اسْمُهُ یحْیى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیا (٧)قَالَ رَبِّ أَنَّى یکونُ لِی غُلامٌ وَکانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکبَرِ عِتِیا (٨)قَالَ کذَلِک قَالَ رَبُّک هُوَ عَلَی هَینٌ وَقَدْ خَلَقْتُک مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَک شَیئًا (٩) }[7] (مریم: 9-1).
حضرت زکریا صاحب این فرزند نیکوکار گردید که خداوند در زمان پیری به وی بخشیده بود. آن هم از همسر پیرش «اشیاع دختر عمران» خواهر مریم بنت عمران،‌ مولود تازه به دنیا آمده در کنار حمایت پدرش از زندگی بسیار لذت بخش برخوردار بود تا اینکه فتنه‌ی بزرگ برایش پیش آمد و در زمان حیات پدر متقی و باوقارش (زکریا) یحیی قربانی اهواء اهل ضلالت شد و حکام ستمکار او را به قتل رساندند و چنانکه برخی از تاریخ نویسان گفته‌اند: پدرش نیز کشته شد و بوسیله‌ی اره از طوق سر تا نوک پا شکافته شد و در راه جلب رضایت خدایش به درجه‌ی رفیع شهادت رسید صلوات الله علیه وسلامه.

زیرنویس:
[1]) و زكريا را (ياد كن) بدانگاه كه پروردگار خود را به فرياد خواند و (گفت): پروردگارا مرا تنها مگذار تو بهترين وارثاني.
[2]) كاف. ها. يا. عين. صاد.* (اين) يادي است در هر جهت پروردگارت نسبت به بنده‌ي خود زكريا* در آن هنگام كه پروردگارش را پنهاني ندا داد.
[3]) قصص الأنبياء ص 268.
[4]) و زكريا را (ياد كن) بدانگاه كه پروردگار خود را به فرياد خواند و (گفت): پروردگارا مرا تنها مگذار تو بهترين وارثاني* ما دعاي او را برآورده ساختيم و يحيي را بدو بخشيديم و همسر او را برايش بايسته كرديم آنان در انجام كارهاي نيك بر يكديگر سرعت مي‌گرفتند و در حالي كه چيزي مي‌خواستند يا از چيزي مي‌ترسيدند ما را به فرياد مي‌خواندند و همواره خاشع و خاضع مي‌بودند.
[5]) خداوند او (مريم) را به طرز نيكويي پذيرفت و به طرز شايسته‌اي او را رويانيد و زكريا را سرپرست او كرد هر زمان كه زكريا وارد عبادتگاه او مي‌شد غذايي را در پيش او مي‌ديد (باري) به مريم گفت: اين از كجا براي تو مي‌آيد؟ گفت: از سوي خدا مي‌آيد خداوند هر كس كه بخواهد بي‌حساب و بي‌شمار روزي مي‌رساند.
[6]) بدان گاه (زكريا) پروردگار خويش را به فرياد خواند گفت: پروردگارا! فرزند شايسته‌اي از جانب خويش به من عطا فرما بيگمان تو شنونده‌ي دعايي.
[7]) كاف. ها. يا. عين. صاد.* (اين) يادي است از مرحمت پروردگارت نسبت به بنده‌ي خود زكريا* در آن هنگام كه پروردگارش را پنهاني جدا كرده گفت: پروردگارا استخوانهاي من سستي گرفته است و شعله‌هاي پيري سر مرا فرا گرفته است، پروردگارا من هرگز در دعاهايي كه كرده‌ام محروم و نااميد برنگشته‌ام* (پروردگارا) من از بستگانم بعد از خود بيمناكم و همسرم نيز او اول نازا بوده است پس از فضل خويش جانشيني را به من ببخش* از من و از آل يعقوب ارث ببرد و او را پروردگارا مورد رضايت گردان* اي زكريا ما تو را به پسري مژده مي‌دهيم كه نام او يحيي است و پيش از اين كسي را همنام او نكرده‌ايم (زكريا) گفت: پروردگارا چگونه مرا پسري خواهد بود با اينكه همسرم نازا است و من نيز به غايت پيري رسيده‌ام و افتاده و فرتوت شده‌ام* فرمود: همين گونه است پروردگار تو گفته است: اين كار براي من تو را كه قبلاً هيچ نبودي هستي بخشيده‌ام آسان است.


از کتاب: پیغمبری و پیغامبران در قرآن، مؤلف : شیخ علی صابونی، مترجم : محمد ملازاده



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از عمر بن عبدالعزيز سؤال شد كه چرا اصحاب پيامبر در جنگ صفين با يكديگر به نزاع پرداختند؟ آن حضرت گفت كه: تلك دماء طَهّر الله منها يدي فلا أُحِبّ أن أَخْضِب بها لساني يعنى: "آن خونهايى بود كه خداوند دست من را از آن پاك نگه داشته است، پس نميخواهم كه زبانم را با آن آلوده كنم".

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 6189
دیروز : 3293
بازدید کل: 8241534

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010