Untitled Document
 
 
 
  2024 Oct 18

----

14/04/1446

----

27 مهر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول الله صلى الله عليه و سلم ميفرمايد:
"العهد الذي بيننا وبينهم الصلاة فمن تركها فقد كفر" (ترمذى : 2621)،

يعنى: "عهد و پيماني كه بين ما مسلمانان و كافران است أداي نماز ميباشد، و كسيكه نماز را ترك كند كافر شمرده ميشود".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>لوط علیه السلام

شماره مقاله : 2947              تعداد مشاهده : 621             تاریخ افزودن مقاله : 3/6/1389

 

لوط علیه السلام
 
{وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (٥٤)أَئِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (٥٥)}[1] (نمل: 55-54).
 
ذکر از لوط در قرآن:
لوط علیه السلام یکی از پیغمبران بزرگوار است. خداوند در سوره‌های الأعراف، هود، الحجر، الشعراء و النمل و غیره از او سخن به میان آورده‌ است در برخی داستان او را به صورت مفصل بیان کرده است و در بعضی دیگر به طور مجمل و کوتاه.
 
نسبه‌ی لوط:
لوط پسر هاران پسر تارح یعنی آذر است. بدین وسیله نسبت او به ابراهیم می‌رسد. لوط برادرزاده‌ی ابراهیم بود و خداوند او را در زمان ابراهیم مبعوث فرمود، در داستان ابراهیم بیان کردیم که ابراهیم و هاران و ناحور برادر و همگی از آذر بودند. لوط پسر هاران بود، لوط به ابراهیم ایمان آورد. روش هدایت او را در پیش گرفت. {فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ (٢٦)}[2] (عنکبوت: 26).  
بعد همراه او از عراق هجرت کرد و در همه ی سفرها همراه او بود. خداوند او را به سوی اهل سدوم که در حوزه‌ی اردن است، مبعوث کرد و بین او و قومی که در میان آنها مبعوث گردیده بود هیچ رابطه‌ی نسبی وجود نداشت چون عضو قبیله نبود. بر خلاف صالح و هود و شعیب که از میان قبایل خود مبعوث گردیده بودند. شاید عبارت قرآنی {وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ (٨٠)}[3] (اعراف: 80)
اشاره به این واقعیت باشد، زیرا نگفته از میان خود آنها مبعوث گشته است.
 
قوم لوط:
حضرت لوط به دستور عمویش ابراهیم خلیل علیه السلام در شهر سدوم واقع در اطراف شرق اردن مستقر گردید. قوم آن شهر کافرترین و فاجرترین اقوام بودند. در خبث طینت و قبح سیرت سرآمد روزگار به شمار می‌رفتند. راه بر مردم می‌گرفتند و در مجالس به انجام منکرات (همجنس بازی) برمی‌خاستند. همدیگر را از انجام منکرات منع نمی‌کردند. چه بد اعمالی که انجام می‌دادند.
آنها مرتکب گناهی شدند که در واقع شنیع‌ترین جرمها بود و کسی قبل از ایشان مرتکب آن نگشته بود جریمه «همجنس بازی». قرآن کریم این عمل شنیع آنها را بازگو می‌کند و می‌فرماید: {أَتَأْتُونَ الذُّکرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ (١٦٥)وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکمْ رَبُّکمْ مِنْ أَزْوَاجِکمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ (١٦٦)}[4] (شعراء: 166-165).
آنها هیچ عمل منکر و قبیحی را منکر نمی‌پنداشتند. در قساوت قلب و فساد اخلاق آن چنان غرق شده بودند که بی‌شرمانه در مجالس به انجام عمل لواط برمی‌خاستند. خداوند حضرت لوط را در میان آنها مبعوث فرمود، ایشان را به خداپرستی و ترک قبایح دعوت نمود بلکه هیچ اهتمامی به او نکردند و اعتنایی به نصایح او ندادند، بلکه گفتند: اگر از این تبلیغات دست نکشی تو را از دیار خود بیرون خواهیم کرد. {قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ (١٦٧)}[5] (شعراء: 167).  
جز چند تن از خوبان آن دیار که از منکرات آنها بیزاری می‌کردند، کسی به او ایمان نیاورد و قوم فاجر تصمیم به اخراج او و مؤمنان گرفتند. خداوند می‌فرماید:{وَمَا کانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیتِکمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یتَطَهَّرُونَ (٨٢)}[6] (اعراف: 82). و این منتهای سفاهت و بی‌خردی آنها بود.
پناه بر خدا کی و کجا اجتناب از رذیلت و قبایح به عنوان جریمه‌ای تلقی می‌شود که باید انسان به خاطر آن تهدید به طرد و حرمان گردد. و کی انسان شریف و پاکیزه مجرم تلقی می شود که باید مردم از او دوری کنند و از مملکت اخراج گردد. {أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیتِکمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یتَطَهَّرُونَ }[7] (اعراف: 82).  
سبب این اخراج چه بوده؟ بی‌شرمانه و وحشیانه می‌گویند {إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یتَطَهَّرُونَ} [8] (اعراف: 82). آنها انسانهایی هستند که می‌خواهند خود را پاک نگهدارند!
عفت و پاکدامنی و دوری از کثافت‌کاری بویژه همجنس بازی از نظر این بدبختهای ستمگر جرم تلقی می‌شود و باید انسان به خاطر آن مجازات شود و این امر به هیچ وجه جای تعجب نیست چون منطق و طبیعت طغیان صفتان و سرکشان در طول تاریخ این چنین بوده و هست. ولا حول ولا قوة إلا بالله.
 
داستان ملائکه (مهمانان لوط):
چون اراده‌ی خداوند بر نابودی اشرار و گنه‌کاران قوم لوط تعلق گرفت، که رذیل‌ترین و کثیف‌ترین قوم آن دوران بودند، خداوند ملائکه‌هایی به سوی مملکت آنان حواله نمود تا آنرا زیرورو کنند. قوم لوط در پنج روستا زندگی می‌کردند و چنانکه برخی از مؤرخان گفته‌اند: تعداد نفرات آنها بالغ بر چهار صد هزار نفر بود. در راه خود بر ابراهیم علیه السلام عبور کردند و او را به یک پسر بچه حلیم مژده دادند و او را در جریان نهادند که مأموریت‌شان هلاک و نابود قوم لوط است و خداوند به آنها دستور داده که تمامی افراد قوم لوط را با شهرها و روستاهایشان با خاک یکسان کنند و ابراهیم از بابت برادرزاده‌اش نگران و وحشت‌زده شد، نکند او نیز جزو هلاک شوندگان باشد، لذا با نگرانی گفت: در این روستا لوط نیز ساکن است. گفتند: خداوند او و ایمان آورندگان همراه او را نجات خواهد داد. خداوند فرمود: {وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِکو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیةِ إِنَّ أَهْلَهَا کانُوا ظَالِمِینَ (٣١)قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیهَا لَنُنَجِّینَّهُ وَأَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ (٣٢) }[9] (عنکبوت: 32-31).
ملائک از نزد ابراهیم رفتند و به سوی لوط آمدند و در شکل جوانان امرد و زیبا بر او وارد شدند. از فرط جوانی و جمال صورتهایشان می‌درخشید و حقیقت خویش را به او نگفتند. لوط گمان کرد که مهمان او هستند و برای مهمانی نزد او آمده‌اند از وجود آنها بسیار خوشحال شد، لیکن چون به هنگام ظهر به روستا آمده بودند نگران بود که قوم کثافت‌کار، آسیبی به آنها برسانند چون بی نهایت پاکیزه و زیبا بودند و این گمان به قلبش خطور کرد که شاید یکی از تبهکاران آنها را دیده باشد لذا بر آنها نگران بود، نکند بدکاران آسیبی به آنها برسانند و باعث شرمساری او شود. در این اندیشه بود اگر ستم کاران قصد تعرض به مهمانان داشته باشد چه کند؟
آنچه لوط نگرانش بود اتفاق افتاد و چند تن از مردان روستا آمدند و خواستند نسبت به مهمانان اقدام به تحرکات بی‌جا و غیر مؤدبانه نمایند، حضرت لوط از راه محاوله‌ی با لحنی آرام و ملاطفت خواست آنها را از اندیشه‌شان منصرف کند شاید در میان آنها کسی باشد که از گمراهی خود برگردد و خجالتی بکشد از اینکه اقدامات غیر مؤدبانه روی مهمانان او انجام دهد، اما فایده نداشت سرانجام به آنها پیشنهاد داد با دختران او ازدواج کنند و از دست درازی به سوی مهمانانش خود داری ورزند. اما این کثافت کاران با صراحت تمام گفتند: ما کاری با دختران تو نداریم و تنها این جوانان را می خواهیم. نگرانی لوط چند برابر شد، ملائکه نیز موضوع را فهمیدند، حقیقت قضیه را به لوط خبر داده و گفتند: نگران مباش ما ملائکه خدا هستیم و مأموریت‌مان از جانب خداوند نابودی قوم تبه کار و فاسد است خداوند می فرماید: {وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا یوْمٌ عَصِیبٌ (٧٧)وَجَاءَهُ قَوْمُهُ یهْرَعُونَ إِلَیهِ وَمِنْ قَبْلُ کانُوا یعْمَلُونَ السَّیئَاتِ قَالَ یا قَوْمِ هَؤُلاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلا تُخْزُونِی فِی ضَیفِی أَلَیسَ مِنْکمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ (٧٨)قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِک مِنْ حَقٍّ وَإِنَّک لَتَعْلَمُ مَا نُرِیدُ (٧٩)قَالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَى رُکنٍ شَدِیدٍ (٨٠)قَالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّک لَنْ یصِلُوا إِلَیک فَأَسْرِ بِأَهْلِک بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیلِ وَلا یلْتَفِتْ مِنْکمْ أَحَدٌ إِلا امْرَأَتَک إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ (٨١) }[10] (هود: 81-77).
 او را از حقیقت مأموریت خویش آگاه کردند و اینکه این قوم به آنها دسترسی نخواهند داشت و به او دستور دادند شبانگاه قبل از طلوع خورشید با اهل خود (ایمان آورندگان) از شهر خارج شود چون زمان هلاکت آنها فرارسیدن صبح است و همزمان با فرا رسید صبح، همگی آنها نابود و هلاک خواهند گشت { إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ (٨١) }[11] (هود: 81).
 
هلاک قوم لوط:
لوط علیه السلام از نگرانی و اضطراب رهائی پیدا کرد و متوجه شد که نمی‌توانند به مهمانان او دسترسی پیدا کنند، قوم خود را درگیر و دار جدال و منازعه رها کرد و خود را مهیای خروج از ده نمود. قبل از اینکه صبح فرا برسد. زمانی که قوم سرکش به سوی خانه‌ی لوط هجوم آوردند که مهمانان را به زور بگیرند، خداوند چشمان آنها را کور کرد و نتوانستند آنها را پیدا کنند {وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَنْ ضَیفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْینَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِی وَنُذُرِ (٣٧)} [12] (قمر: 37).
همزمان با طلوع خورشید خداوند به وسیله انواع عذاب آنها را نابود و هلاک کرد:
1- روستا بر آنها سرنگون و زیرورو گردید.
2- خداوند باران سنگها را بر سر آنها باراند.
3- صدایی از آسمانها بر آنها فرستاده شد.
{ فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِیهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ (٨٢)} [13] (هود: 82).
{ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیحَةُ مُشْرِقِینَ (٧٣)فَجَعَلْنَا عَالِیهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیهِمْ حِجَارَةً مِنْ سِجِّیلٍ (٧٤)} [14] (حجر: 74-73).
 
همسر لوط با هلاک شدگان:
همسر لوط نیز به دلیل اینکه به خداوند ایمان نداشت، با هلاک شدگان به هلاکت رسید و عذابی که بر قوم فرود آمد دامنگیر او نیز شد، و اینکه او همسر یک پیامبر است، سودی به حال او نبخشید. زیرا خداوند وعده‌ی هلاکت همه کافران را داده بود و او هم از جمله‌ی آنها بود{ فَأَنْجَینَاهُ وَأَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ (٨٣)} [15] (اعراف: 83).
سهیلی گوید: نام همسر لوط «والهه» بود و لوط با دو دخترش از هلاکت نجات پیداکرد.
برخی از تاریخ نویسان گویند: بحر میت که اکنون به دریاچه‌ی لوط معروف است و قبل از حادثه‌ی نابودی قوم لوط وجود نداشته است و بر اثر زلزله‌هایی که آنرا سرنگون و زیرو رو کرد به طرزی که عمق آن چهارصد متر از سطح دریا بیشتر گردید، به وجود آمده است. کاوش گران آثار شهرها و روستاهای قوم لوط را در اطراف دریا یافته‌اند.
ابن کثیر می‌گوید: خداوند سرزمین این ملت را به دریای گندیده و بدبو تبدیل کرد نه آبش قابل استفاده است و نه سرزمین اطراف آن و این درس عبرتی برای همه‌ی آیندگان است و نشانه‌ای از قدرت و عظمت خداوند به شمار میرود که این چنین از ستم کاران و هواپرستان ناسپاس انتقام می‌گیرد[16].
 
یک مسئله مهم:
شاید کسی سؤال کند آیا امکان دارد همسر پیغمبری به شوهرش خیانت بورزد و جریمه‌ی زنا از او سر بزند؟ چگونه است که خداوند در مورد همسر نوح و لوط می گوید: به شوهران‌شان خیانت ورزیدند؟
در جواب گویم: این محال است چون خداوند آبرو و ناموس انبیاء را از آلودگی به ناپاکی مصون داشته است و همسران آنها آلوده به ناپاکی نخواهند شد. چون این موضوع باعث خدشه دار شدن سمعه‌ی آنها می‌شود. این است که ابن عباس رضی الله عنه گوید: «هرگز زن پیغمبری گرفتار فحشا نشده است». این مذهب ائمه‌ی سلف و خلف است.
ولی کفر از آنها سر میزند و واقع می شود، همسر لوط کافر بود، چنانکه همسر نوح کافر بود و خداوند به این دو مثال زده است.{ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِینَ کفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ کانَتَا تَحْتَ عَبْدَینِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَینِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یغْنِیا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیئًا وَقِیلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ (١٠)}[17] (تحریم: 10).
مراد از خیانت، خیانت در دین است چون آن دو زن به خداوند ایمان نداشتند. ابن کثیر می گوید: آن دو زن در دین به آنها خیانت ورزیدند و پیرو آنها نشدند و مقصود این نیست که عمل فاحشه انجام داده‌اند. حاشا و کلا خداوند اجازه نمی‌دهد که همسر پیغمبرش فاحشه باشد، هر کس چنین بگوید: گرفتار خطای بزرگی شده است[18].

زیرنویس:
[1]) لوط وقتي به قوم خود گفت: آيا به سراغ كار بسيار زشت مي رويد، در حالي كه مي دانيد؟! آيا شما به جاي زنان به سراغ مردان مي رويد و دوست ميداريد؟! اصلاً شما قوم ناداني هستيد.
[2]) لوط به ابراهيم ايمان آورد (ابراهيم) گفت: من به سوي پروردگارم هجرت مي كنم چرا كه او مقتدر و حكيم است.
[3]) لوط را فرستاديم و او به قو خود گفت: ... .
[4]) آيا در ميان شما جهانيان به سراغ جنس ذكور مي رويد و همسراني كه پروردگارتان برايتان آفريده است رها مي سازيد بلكه اصلاً شما قومي هستيد كه از حد مي گذريد.
[5]) گفتند: اي لوط اگر (از اين سخنان) دست نكشي از زمره تبعيد شدگان خواهي بود.
[6]) پاسخ قوم او جز اين نبود كه گفتند: اينان را از شهر و ديار خود بيرون كنيد آخر اينان مردمان پاك و پرهيزگارند.
[7]) پاسخ قوم او جز اين نبود كه گفتند: اينان را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، آخر اينان مردمان پاك و پرهيزگاري هستند.
[8]) آخر اينان مردمان پاك و پرهيزگاري هستند.
[9]) هنگامي كه فرستادگان ما به پيش ابراهيم آمدند و نويد دادند و افزودند كه ما اهل اين شهر را هلاك خواهيم كرد، چرا كه اهل آن ستمگرند. ابراهيم گفت: لوط در آن شهر است! گفتند: ما بهتر مي دانيم كه چه كساني در آن شهر هستند  او را و خانواده و پيروانش را نجات خواهيم داد مگر همسر او را كه از جمله ماندگاران و نابود شوندگان خواهد بود.
[10]) هنگامي كه فرستادگان ما (به صورت جواني) به پيش لوط در آمدند لوط بسيار از آمدن آنان ناراحت گرديد و دانست كه قدرت دفاع از ايشان را ندارد و گفت: امروز روز بسيار سخت و دردناكي است. قوم لوط شتابان به سوي لوط آمدند قومي كه پيش از آن اعمال زشت و پليدي (چون لواط) انجام مي دادند، لوط بديشان گفت: اي قوم من اينها دختران منند و براي شما پاكيزه ترند پس از خدا بترسيد و در مورد مهمانانم مرا خوار و رسوا نكنيد آيا در ميان شما مرد راهياب و راهنمايي پيدا نميشود؟! گفتند كه: تو مي‌داني ما را به دختران تو نياز ي نيست و مي داني كه چه چيزي مي خواهيم، لوط گفت: كاش بر شما توانائي داشتم يا اينكه تكيه گاه محكمي مي داشتم و بدان پناه مي بردم (فرشتگان بعد از اطلاع از پريشاني لوط و اسرار بزهكاران به لوط) گفتند: اي لوط ما فرستادگان پروردگارتان هستيم دستشان به تو نمي رسد اهل و عيال خود را در پاسي از شب بكوچان و كسي از شما پشت سر خود را ننگرد مگر همسر تو كه مي ماند و به همان بلايي كه آنان بدان گرفتار مي گردند گرفتار مي شود. موعد (هلاك) ايشان صبح است آيا صبح نزديك نيست.
[11]) موعد (هلاك) ايشان صبح است آيا صبح نزديك نيست.
[12]) و با لوط درباره ي مهمانانش سخن گفتند، ما چشمانشان را كور كرديم، بچشيد عذاب و عقاب را، و بيم دادنها و بر حذر داشتنهاي مرا.
[13]) هنگامي كه فرمان ما فرا رسيده آن را زير و رو نموديم و آنجا با گلهاي متحجر و پياپي سنگباران كرديم.
[14]) پس به هنگام طلوع آفتاب، صداي ايشان را فرو گرفت آنگاه بالاي آن را پايين گردانيديم و با سنگهايي از گِل محجر شده ايشان را سنگباران نموديم.
[15]) پس لوط و مؤمنان بر او و خانواده ي را نجات داديم مگر همسرش را كه او از جمله ي نابود شوندگان گرديد.
[16]) به تفسير ابن كثير مراجعه شود.
[17]) خداوند درباره كافران مثلى مى‏زند: زن نوح و زن لوط را. [آن دو] در نكاح دو بنده از بندگان درستكار ما بودند. آن گاه به آنان خيانت ورزيدند. پس [آن دو بنده‏] نتوانستند از [عذاب‏] خدا چيزى را از آن دو [زن‏] دفع كنند و گفته شد: با در آيندگان به آتش [دوزخ‏] در آييد.
[18]) البداية والنهاية ج1 /ص182.
 

 
از کتاب: پیغمبری و پیغامبران در قرآن، مؤلف : شیخ علی صابونی، مترجم : محمد ملازاده

 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عمرو بن العلاء گفته است: «هیچ‌ کسی فصیح‌تر و زبان‌آورتر از حسن بن علی رضی الله عنه  ندیده‌ام». الكامل في التاريخ (4/132)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1170
دیروز : 3856
بازدید کل: 8517416

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010