Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

در مورد نزول عيسى عليه السلام كه از علامات بزرگ قيامت خواهد بود، پيامبر صلى الله عليه و سلم فرموده اند: 
« يخْرُجُ الدَّجَّالُ في أمَّتي فَيَمْكُثُ أربَعِين، لا أدْري أرْبَعِينَ يَوْما، أو أرْبَعِينَ شَهْرا، أوْ أرْبَعِينَ عَاما، فَيبْعثُ اللَّه تَعالى عِيسَى ابْنَ مَرْيمَ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم فَيَطْلُبُهُ فَيُهْلِكُه، ثُّمَّ يَمْكُثُ النَّاسُ سبْعَ سِنِينَ لَيْسَ بَيْنَ اثْنْينِ عدَاوَة » (روايت مسلم)
" رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود: دجال در امتم برآمده و چهل درنگ مي کند نمي دانم که چهل روز است، يا چهل سال. بعد از آن خداوند عيسي عليه السلام را مي فرستد و آن را جستجو کرده مي کشد. باز مردم هفت سال طوري زندگي مي کنند که ميان دو نفر دشمني نيست ".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنه

شماره مقاله : 2892              تعداد مشاهده : 351             تاریخ افزودن مقاله : 30/5/1389

عمر بن عبدالعزیز (61 - 101 هـ)  


1)- عمر بن عبدالعزیز و وجه تشابه او با عمر بن خطاب رضی الله عنهما:

  نام اصلی او عمر می باشد، هر جا ذکری از او شود، اسم او همراه با اسم پدرش ذکر می شود، و این سنتی است که اعراب از قدیم الایام از خود به جای گذاشتند، وشخص را به پدرش منسوب می کنند، و اسلام نیز بر این سنت اقرار کرده است؛ این شخصیت زاهد و مؤمن نزد مردم به نام عمر بن عبدالعزیز شناخته می شود.

عمر بن عبدالعزیز و جد مادری او، عمر بن خطاب دو شخصیتی هستند، که وجه تشابه زیادی با هم دارند، شخصیت وعدالت این دو عمر، صفحات زیادی از کتب تاریخ را به خود مشغول کرده، و متفکرین و اندیشمندان زیادی در باره آنها قلم فرسایی کرده اند.. قشرهای مختلف جامعه، اعم از مردمان عادی، یا علماء و اهل علم، و یا سیاستمداران دولتی، از افکار و اندیشه این دو، بهره برده اند.

زهد پیشه کنندگان وعابدان دین، از تقوا و ورع و تواضع این دو استفاده برده، و آن را نمونه ای از تربیت صحیح در زهد و تقوا می دانستند، و از سیرت آنها بهره می بردند.

علماء و فقهاء از علم و اندیشه آنها بهره بردند و سیاستمداران و دولتمردان از عدالت و سیاست آنها در امور کشور فایده های زیادی کسب کردند.

عمر بن خطاب تربیت شده مکتب رسول الله صلی الله علیه و سلم، و عمر بن عبدالعزیز تربیت شده اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم بود، او از شاگردان رسول الله صلی الله علیه و سلم بهره برده، و در عدالت و توسعه حکومت اسلامی به کار گرفت.

2) - اسم و نسب و خانواده‌ی عمر بن عبدالعزیز:

الف : اسم و نسب و تاریخ میلادش:

نام کامل او همراه با نسبش به ترتیب زیر می باشد:

عمر بن عبد العزيز بن مروان بن الحكم بن أبي العاص بن أمية بن عبد شمس بن عبد مناف ، و با رسول الله صلی الله علیه و سلم در جدشان عبد مناف به هم می‌رسند و کنیه اش ابوحفص می باشد.

مورخان در سال تولد او اختلاف نظر دارند، اما آن چیزی که راجح به نظر می‌رسد، سال 61 هجری می باشد؛ به این دلیل که او در هنگام وفاتش در سال 101 هجری چهل ساله بود، لذا سال 61 هجری راجح ترین قول در مورد سال ولادتش می باشد. مکان تولدش مدینه منوره، در دوره‌ی یزید بن معاویه است.

ب)- خانواده ی عمر بن عبد العزیز:

پدرش عبدالعزیز بن مروان یکی از بهترین امیران دولت بنی امیه بود، فردی شجاع و کریم بود، و بیش از بیست سال، بر بلاد مصر امارت داشت.

عبدالعزیز فردی با تقوا و پاکدامن بود، به همین جهت خانواده ای صالح و مؤمن را برای وصلت با آنها انتخاب کرد، او با أم عاصم دختر عاصم بن عمر بن خطاب رضی الله عنه ازدواج کرد، ام عاصم نوه ی عمر بن خطاب رضی الله عنه بود. عبدالعزیز در کسب علم و شنیدن احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم اهتمام خاصی از خود نشان می داد، و بارها از مصر قاصد می فرستاد، تا برای سماع حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم، افرادی نزد او فرستاده شوند.

مادر عمر بن عبدالعزیز دختر عاصم بن عمر بن خطاب رضی الله عنه بود. و عاصم بن عمر یکی از فقهای عصر خود شمرده می شد، عاصم از پدر و مادر خود احادیثی روایت کرده است. بدینوسیله خانواده او، در رساندن احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم، به نسلهای بعدی نقش مهمی ایفا کردند.

و اما پدر بزرگ مادری اش، عمر بن خطاب رضی الله می باشد، که زندگی و سیرت او از کسی مخفی نیست و تقوا و اخلاص و زهد و عدل او برای مسلمانان و حتی غیر مسلمانان معروف و آشنا است.

روایت شده است: که عمر بن خطاب رضی الله عنه در خواب رؤیایی دیده است، که دلالت بر عدل یکی از نوادگان اش می داد، او بعد از دیدن آن رؤیا می گفت: یکی از فرزندان من زمین را پر از عدل خواهد کرد، و جور و ستم را از بین خواهد برد. روایت شده است این رؤیا برای غیر از عمر، نیز رخ داده است تا جایی که گفته شده این رؤیا نزد مردم مشهور گشت.

اما فرزندان او هفده نفر بودند، که چهارده نفر از آنها پسر، و سه نفر دیگر دختر بودند. روایت شده است وقتی عمر بن عبدالعزیز این دنیا را وداع گفت، مال اندکی از خود به جای گذاشت، تا جایی که سهمیه هر یک از پسرانش فقط 19 درهم بود. که این خود دلالت بر زهد و قناعتش در این دنیا دارد.

اما همسر او فاطمه بنت عبدالملک یکی از زنان صالح و مؤمن بود، فاطمه از همسر خود یعنی عمر بن عبدالعزیز تأثیر زیادی پذیرفت، و طریقه ی زهد و قناعت از متاع دنیا را در پیش گرفت. عمر به غیر از فاطمه دارای زوجات دیگری نیز بوده است، ام عثمان و لمیس بنت علی بن الحارث از دیگر همسران عمر بن عبدالعزیز بودند.

3)- خصوصیات جسمی عمر بن عبدالعزیز-رحمه الله-

عمر بن عبدالعزیز -رحمه الله- صورتش لطیف و زیبا و رنگش گندمگون بود، ریش هایش بر زیبایی صورتش افزوده بود. او دارای جسمی لاغر، بدنی باریک بود، و در روایتی دیگرآمده است، او مردی سفید پوست و زیبا رو بود.

4)- عواملی که در رشد شخصیت او تأثیر بسزایی داشته است:

الف- موقعیت خانوادگی:

عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله در مدینه منوره رشد کرد. او همیشه با عبدالله بن عمر رضی‌الله‌عنهما رفت و آمد داشت و از محضر ایشان استفاده می‌کرد و متقابلاً عبدالله بن عمر رضی‌الله‌عنهما هم علاقه بسیاری به عمر بن عبدالعزیز داشت، به طوری که وقتی عبدالعزیز بن مروان به امارت مصر منسوب شد و طی نامه‌ای از همسرش "ام عاصم" خواست تا به همراه عمر به مصر بیاید، عبدالله بن عمر رضی‌الله‌عنهما به مادر عمر بن عبدالعزیز گفت: عمر را نزد ما بگذار، او شبیه ترین شخص به ما اهل بیت می‌باشد. ام عاصم نیز موافقت کرد و فرزندش را نزد عبدالله بن عمر رضی‌الله ‌عنهما گذاشت.

پدر عمربن عبدالعزیز وقتی از جریان با خبر شد اظهار رضایت و خوشحالی کرده و ماهیانه هزار دینار برایش می‌فرستاد. به این ترتیب عمربن عبدالعزیز در مدینه منوره در دامان دایی خود (عبدالله بن عمر) تربیت روحی و ایمانی یافت.

ب- حفظ قرآن مجید و فراگیری علم:

عمربن عبدالعزیز از همان ابتدا در مدینه منوره که منبع علوم نبوی و مهد علما و فقها بود پرورش یافته و شوق فراگیری علوم دینی در وجودش نهادینه شد.

وی در ایام کودکی با قلبی پاک و صاف قرآن مجید را حفظ کرد و در طول زندگی از این نیروی بزرگ معنوی استفاده کرده و در پرتوی آن به تحصیل معارف قرآنی و احادیث نبوی پرداخت.

همچنین عوامل دیگری از جمله مصاحبت و کسب فیض از محضر اصحابی مانند عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، سائب بن یزید، سهل بن سعد و فقهایی مانند: عبیدالله بن عبدالله، سعید بن مسیب و... درشکل گیری شخصیت عمربن عبدالعزیز نقش بسزائی داشتند.

5) - مهمترین صفات عمر بن عبدالعزیز رحمه الله

عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله دارای ویژگیها و خصوصیات قابل ملاحظه‌ای بود که این خصوصیات فقط می‌توانست در وجود یک عالم ربانی، حاکمی با صلابت، مدیری با حکمت و مسلمانی با فراست یافت شود. از مهمترین خصوصیاتی که کاملاً در وجود ایشان مشاهده می‌شد و در طول حیات مخصوصاً بعد از خلافت با او همراه بود می‌توان موارد زیر را ذکر نمود:

الف: خوف و خشیت الهی:

بزرگترین خصوصیتی که وی را در مقابل تمام ناملایمات ثابت قدم کرده و از زرق و برق دنیا حفاظتش نمود، ایمان قوی به آخرت و ترس از خدا و شوق نعمتهای جنت بود. فاطمه دختر عبدالملک همسر عمربن عبدالعزیز می‌گوید: به خدا قسم! عمر در خواندن نماز، و گرفتن روزه، بر دیگر مردم برتری نداشت بلکه نکته اصلی این بود که من خدا ترس‌تر از او هرگز ندیدم. او حتی هنگام خواب هم ذکرخدا را می‌کرد، گاهی اوقات از شدت خوف الهی مانند گنجشکی از جا می‌پرید.

ب: زهد:

عمر بن عبدالعزیز درپرتوی تعالیم قرآن و سنت به این نتیجه رسیده بود که دنیا محل امتحان و آزمایش است و محل آمادگی برای آخرت می‌باشد. لذا با توجه به این دیدگاه هرگز دل به زیب و زینت دنیا نبست و در همه حال از دنیا روی گردان و متوجه آخرت بود. سالم بن زیاد می‌گوید: مخارج خانواده عمر بن عبدالعزیز در هر شبانه‌روز دو درهم بود. لباس ساده می‌پوشید و تمام مظاهر و زیور آلات را ترک کرده بود.

ج: تواضع:

مهترین و زیبنده‌ترین خصلت یک مومن تواضع می‌باشد، اما این صفت زمانی زیباتر می‌شود که در وجود انسان صاحب قدرتی همچون حاکم و خلیفه یافته شود؛ و مجدد قرن اول، عمر بن عبدالعزیز از این صفت نیک به طور کامل برخوردار بود. به طوری که روزی فردی او را با تعبیر" خلیفة الله فی الارض" خطاب کرد اما او ناراحت شد و گفت: پدر و مادرم برایم نامی تعیین کرده‌اند و آن "عمر" است مرا با نام خودم صدا کنید.

د)- عدل:

از مهمترین صفات عمر بن عبدالعزیز، که شخصیتش به آن معروف شده است، عدالت او می باشد. علماء و دانشمندان اسلامی اتفاق کرده اند، که عمر بن عبدالعزیز در عدالت و عدل، امام و پیشوای دیگران بوده، و او یکی از خلفاء و پیشوایان ارشاد یافته به سوی حق می باشد. و می توان گفت، ترس و خشیت او از خداوند، و ایمانش به عادل بودن خداوند، یکی از اسباب عدالت او بوده است.

در وجود این خلیفه شایسته صفات نیک دیگری، همچون تقوا، تضرع در مقابل خداوند، صبر و استقامت در مقابل سختیها،.. به ودیعت گذاشته شده بود که به خاطر طولانی نشدن مقاله، فقط مهمترین صفات و ویژگی او بیان شده است.

 

همان طور که قبلا بیان شد، یکی از حسنات و خوبیهای سلیمان بن عبدالملک این بود، که نصیحت فقیه و عالم وقت، رجاء بن حیوه را گوش داد، و در مرض الموت خود، عمر بن عبدالعزیز را جانشین خویش قرار داد.

سلیمان بن عبدالملک در طی وصیت نامه ی عمر بن عبدالعزیز را جانشین خود قرار داده، وچنین نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم، این کتاب از جانب بنده خدا، سلیمان بن عبدالملک، برای عمر بن عبدالعزیز است، همانا من بعد از خودم، او را خلیفه ی شما قرار دادم، و بعد از او یزید بن عبدالملک، پس حرفهای او را گوش دهید، و از او اطاعت کنید، و تقوای خدا پیشه کنید، و از اختلاف بپرهیزید، سپس وصیت نامه را مهر کرده، و به رجاء بن حیوه دستور داد، تا مردم را جمع کرده و از آنها بیعت بگیرد.

رجاء بن حیوه در آخرین لحظات مرگ کنار سلیمان بود، او می گوید: سلیمان در آخرین کلامش شهادتین را گفت، و از این دنیا وداع گفت.

رجاء بعد از موت سلیمان بن عبدالملک، بلافاصله بدون آنکه دیگران از مرگش با خبر سازد، وارد مسجد شد، و بار دیگراز اهل بیت امیر المؤمنین بیعت گرفت، و تک تک آنها را گرد آورده و بر آن وصیت نامه بیعت گرفت.

او بعد از اتمام بیعت از جای خود بلند شد، و خطاب به آنها گفت: همانا امیر المؤمنین از این دنیا رفتند. انا لله و إنا إلیه راجعون. سپس وصیت نامه را باز کرده، و متن آن را برای مردم قرائت کرد، در آن لحظه هشام بن عبدالملک از جای خود بلند شد، و گفت به خدا قسم بیعت نمی کنیم، رجاء در جوابش گفت به خدا قسم گردنت را می زنیم، پس بلند شو، و بیعت کن، سرانجام هشام هم راضی شد، و به جمع بیعت کنندگان پیوست.

1)- روش عمر بن عبدالعزیز در اداره حکومت:

روایت شده است: که عمر بن عبدالعزیز بعد از به خلافت رسیدنش، بر منبر رفت، و فرمود: ای مردم، همانا امری به من واگذار شده، بدون آنکه خودم در موردش نظری داده باشم، و بدون آنکه طلبی کرده باشم، یا از جانب مسلمین مشورتی شده باشد، پس همانا من خودم را از این مسئولیت خلع کرده، و خودم را از بیعت شما رهایی می بخشم، پس شخصی را برای خود انتخاب کنید.

در این لحظه مردم همه یک صدا فریاد زدند، و گفتند: ای امیر المؤمنین، ما به تو را انتخاب کردیم، و به تو راضی شدیم،پس ولایت ما را به فال نیک و با برکت بگیر، و این مسئولیت را قبول کن.

عمر بن عبدالعزیز وقتی متوجه شد که راه فراری از مسئولیت خلافت نیست در ادامه به بیان روش خلافت خود اشاره کرده و فرمود:

همانا بعد از رسول الله صلی الله علیه و سلم، هیچ نبی و پیامبری، نمی آید، و بعد از قرآن هم هیچ کتابی نازل نخواهد شد. پس آگاه باشید، آنچه که خداوند حلال کرده است، تا روز قیامت بر شما حلال خواهد بود، و من اجرا کننده احکام الهی هستم، ومن مبتدع و سازنده احکام نخواهم بود. من اطاعت کننده در احکام الهی هستم. آگاه باشید ای مردم: که بر هیچ کس واجب نیست، در آنچه معصیت خداوند است اطاعت کند. و همانا من از شماها بهتر و برتر نیستم، بلکه مردی از شما هستم که خداوند مسئولیت سنگینی در مقابل شما بر من گذاشته است.

او در این خطبه اهداف حکومتی خود را بر اساس اطاعت از قرآن و سنت بود برای مردم بیان داشت، و در نهایت اعلان کرد، که مردم شهر ها و روستاهای دیگر، اگراز من اطاعت کنند، من ولی آنها خواهم بود، و اگر از اطاعت من سر باز زنند؛ من هم ولی آنها نخواهم بود، بدینوسیله در همان روز یعنی روز جمعه در ده شب باقی مانده از ماه صفر، در سال 99 هجری خلافت رسمی او شروع شد، و در تاریخ مسلمین به ثبت رسیده، و به عنوان امیر المؤمنین شناخته شد.

2)- حرص امیر المؤمنین بر عمل به کتاب و سنت:

یکی از ویژگیهای اصلی خلافت عمر بن عبدالعزیز، حرص او بر عمل به قرآن و سنت، و نشر علم بین مردم می باشد. او در ایام خلافتش سعی بر این داشت، تا فهم و دانش مردم را نسبت به قرآن و سنت و احکام اسلامی بالا ببرد، او با بینش عمیق خود دریافته بود، که مهمترین وظیفه یک حاکم و والی، حفظ دین و از بین بردن جهالت و نادانی در بین اقشار مختلف مردم است.

عمر بن عبدالعزیز برای عملی کردن این امر مهم، علماء و فقهاء را به شهرها، روستاها و مناطق مختلفی فرستاد، و نمایندگان و حاکمان همه مناطق را به این امر تشویق کرده، و به آنها دستور داد، تا حلقات و دروس در مساجد افتتاح شوند، و علماء و دانشمندان را برای نشر علم گرد آورند، و آنها را از نظر مادی تأمین کرده، و حاجا تشان را بر آورده سازند.

امام ذهبی می فرماید: عمر بن عبدالعزیز در راستای نشر علم دینی، ده فقیه و عالم را به بلاد افریقا فرستاد، تا سطح علوم دینی را در آن منطقه افزایش یابد.

3)- عدل در دولت عمر بن عبدالعزیز-رحمه الله-:

امیر المؤمنین عمر بن عبدالعزیز "رحمه الله" حکومتش را بر مبنای عدل، و اهتمام به حقوق مردم، و تحقیق مصلحت آنها بنا نهاد. او خود را در قبال بیعت مردم، مسئول می دانست، و سعی می کرد،همه صفات یک امام عادل را در خود به وجود آورد، به همین خاطر، نامه ی به حسن بصری نوشته، و از او در مورد صفت امام عادل سؤال کرد، حسن بصری در جواب این نامه نوشت:

«ای امیر المؤمنین! امام عادل، مانند پدری دلسوز برای فرزندانش می باشد، در هنگام خردسالی برای رشد و نمو آنها سعی و تلاش می کند، و در بزرگسالی آنها را علم می آموزد؛ در هنگام حیاتش برای آنها کار کرده و طلب رزق و روزی می کند، و بعد از وفاتش برای ایشان ذخیره و پس انداز می کند.

ای امیر المؤمنین! امام عادل، مانند مادر بسیار مهربان و دلسوز برای فررزندش است، او را به سختی حمل کرده، و به سختی به دنیا آورده است.(منظورش سختیها و مشقتهای دوران حاملگی، و زایمان می باشد) و او را از کودکی تربیت داده، به خاطر بیداری او شب ها بیدار مانده، و با آرامش یافتنش، آرام شده، مدت زمانی طولانی او را شیر داده، و سپس او را از شیر می گیرد، به سلامتی و تندرستی او خوشحال و شادمان می شود، و از مریضی و بیماری او اندوهگین و ناراحت .

ای امیرالمؤمنین! امام عادل سرپرست یتیمان و خزانه دار مساکین و فقراء است،کوچکشان را پرورش دهد، و بزرگشان را آب و نان دهد.

ای امیر المؤمنین! امام عادل، مانند قلبی است در میان اعضای بدن، با صحت و سلامت قلب، اعضای بدن هم سالم مانند، و با فاسد شدن آن، بدن هم فاسد می شود.

ای امیر المؤمنین! امام عادل، میان خدا و بندگانش قرار دارد. کلام خداوند را می شنود، وبه آنان می‌شنواند، به خدا می‌نگرد و آنان او را می‌نگرند، و از خدا طلب هدایت می‌کند و هدایتشان می‌نماید.

ای امیرالمؤمنین! در آنچه خداوند تو را مالک آن قرار داده، مانند برده‌ای نباش که مولایش او را امین گردانیده تا مال و عیالش را نگه دارد و آن بنده، مال را تباه و عیالش را فقیرکرده است».

حسن بصری رحمه الله در این کلام بلیغ خود، با تکرار کردن لفظ امیرالمؤمنین در متن نامه، قصد داشت، تا خلیفه، سنگینی و بزرگی مسئولیت خویش را درک کرده، و از شرف و منزلت آن نزد خداوند با خبر شود. و از طرف دیگر تکرار لفظ "یا امیرالمؤمنین" دلالت بر احترام حسن بصری "رحمه الله" به امارت و حاکمیت عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنه می دهد.

عمر بن عبدالعزیز، همه حق و حقوقی که به گونه ی درآن ظلم شده، را مورد بررسی قرار داده، و آنها را به صاحبان اصلی بر گرداند. او در راستای عدالت خود، به حقوق غیر مسلمین رسیدگی کرده، و هر گونه ظلم و ستم را از آنها دور ساخت، او جزیه اهل قبرص، که در زمان عبدالملک بن مروان هزار دینار افزایش یافته بود، به قرار داد اصلی خود، که در عهد معاویه رضی الله عنه بسته شده بود، بر گرداند.

سیاست عمر بن عبدالعزیز بر این بود، تا هر نوع ظلم و ستم از مسلمین و اهل ذمه بر داشته شود، تا همه بتوانند در زیر پرچم اسلام زندگی راحت و آرامی داشته باشند.

4)- عمر بن عبدالعزیز مجدد قرن اول:

اگر کسی اقوال علماء و مورخینی که به حرکت تجدد اهتمام ورزیدند، دنبال کند، در می یابد، که در مورد خلافت عمر بن عبدالعزیز همگی اتفاق کرده اند، که او نخستین مجدّد اسلام است.

اولین کسی این صفت را بر روی عمر بن عبدالعزیز گذاشت، شهاب زهری "رحمه الله" بود، سپس بعد از او احمد بن حنبل حدیث مجدد قرن را روایت کرد: که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند" خداوند در رأس هر صد سال یک نفر را بر می انگیزد، تا امور دینی این امت را اصلاح کند". که رأس صد سال اول عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنه بوده، او امور دینی مردم را اصلاح کرده و علوم دینی را در امت اسلامی توسعه داد.

ابن حجر عسقلانی "رحمه الله" می فرماید: صفات که یک مجدد به ان نیاز دارد، در یک نوع از انواع خیر محدود نمی شود، و لازم نیست که همه صفات خیر در یک شخص جمع شود، اما چون عمر بن عبدالعزیز در رأس قرن قرار گرفته بود، و صفات خیر درونش جمع شده بود، او را مجدد قرن می دانند.

بعضی از علماء بر این باورند: که مجدد کامل، کسی جزء مهدی نمی باشد، وتا امروز مجدد کامل به دنیا نیامده است، و اگر چه عمر بن عبدالعزیز در به کامل رسیدن درجه تجدید بسیار نزدیک بوده است.

اصلاحات حکومتی در عهد عمر بن عبدالعزیز:


اصلاحات و تغییرات عمر بن عبدالعزیز منحصر در نظام خانوادگی و زهد در دنیا و دعوت دیگران به زهد نبود بلکه برای اصلاح نظام حکومتی نیز اقدامات قابل ملاحظه‌ای انجام داد. از جمله این اصلاحات در امور زیر می توان خلاصه کرد:

توجه به اخلاق و اعمال مردم

عمر بن عبدالعزیز کسی بود که سیاست و حکومت خود را بر مبنای دعوت اسلامی و راهنمایی علمای حقانی تشکیل داد.

وی به تمام والیان و استانداران تحت خلافت خود طی نامه‌هایی اعلام کرد تا در اداره حکومت ازعلما و داعیان دینی کار گرفته شده و برای اصلاح عقیدتی عملی مردم برنامه‌ریزی وسیع و حساب شده‌ای صورت گیرد.

در دوران خلافت ایشان، فعالیت گروههای منحرف و مذاهب گمراه به حداقل ممکن رسیده بود.

با مطالعه و بررسی دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله به کثرت، با نامه‌هایی مواجه می‌شویم که در آنها مردم را از منهیات الهی مانند شرب خمر، نوحه سرائی و دیگر رسومات جاهلی باز داشته و دعوت به اجرای اوامر الهی در زندگی فردی و اجتماعی نموده است.

عمر بن عبدالعزیز حتی به حکام ممالک اسلامی نامه‌هایی نوشته و آنها را نیز دعوت به اسلام می‌داد، به طوری که بسیاری از حکام غیرمسلمان با شناختی که از سیرت، مذهب و حکومت‌داری ایشان داشتند متأثر شده و به دین اسلام می‌گرویدند. انتشار دین اسلام در مراکش و اطراف آن نمونه‌ای از تأثیر نامه‌های ایشان به حکام آن مناطق می‌باشد.

تدوین علوم اسلامی و علم حدیث

عمربن عبدالعزیز در کنار برنامه‌های تربیتی در نظام سیاست، توجه قابل ملاحظه‌ای هم به علوم اسلامی - که از مهمترین سرمایه‌های اسلام و رمز بقای امت مسلمه محسوب می‌شود - نمود. با وجود اینکه خود ایشان از علمای متبحر و به تعبیر علامه ذهبی، همپایه امام زهری بود، اما مشغولیتهای حکومتی و اداره مملکت، فرصت پرداختن به این قسمت (به طور مستقل) را از ایشان گرفته بود، لذا به فرماندا ران و دیگر علما دستورداد تا به جمع‌آوری احادیث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم بپردازند و خودش شخصاً نامه‌ای به ابوبکر بن محمد بن حزم، ازعلمای بزرگ آن زمان نوشت و فرمود:

«انظر ما کان من حدیث رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فاکتبه فإنی خفت دروس العلم و ذهاب العلماء». با دقت تمام گفتار رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را بنویس، زیرا می‌ترسم که علم کهنه (متروک) شده و علما از بین بروند.

گروهی از علما را به همین منظور استخدام کرد و به طور ماهیانه از بیت‌المال برای آنان حقوق تعیین نمود.

تأثیر برنامه‌های اصلاحی در نظام اقتصادی

شاید در بعضی از اذهان این مطلب تداعی شود که اجرای این گونه برنامه‌ها از جانب خلیفه و اختصاص دادن بخش بزرگی از بیت‌المال در امورمختلف باعث رکود اقتصادی جامعه و در نهایت فقیرماندن مردم شود و ملت را هر لحظه نسبت به حکومت بدبین کند و سبب از هم گسیختگی تدریجی آن بشود - آن طور که در حکومتهای امروزی مشاهده می‌شود - اما برخلاف همه این تصورات، در دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز و توجه فراوان به مسائل فکری و فرهنگی، نه تنها جامعه را با بحران اقتصادی مواجه نکرد، بلکه میزان فقر و تعداد فقرا به حدی کاهش یافت که افراد سرمایه دار، برای ادای زکات اموال خود با مشکل روبرو می‌شدند؛ زیرا کسی یافت نمی‌شد که مستحق زکات باشد. یحی بن سعید یکی ازکارمندان دستگاه خلافت عمربن عبدالعزیز می‌گوید:

«خلیفه، مرا برای جمع‌آوری زکات مردم آفریقا مأموریت داد. من اموال زکات راجمع‌آوری کردم، اما هرچه جستجو نمودم فقیر و مستحقی را در آن سرزمین نیافتم تا زکات را به او بدهم، زیرا عمر بن عبدالعزیز همه مردم را مستغنی کرده بود؛ به ناچار با اموال زکات غلامانی خریداری کرده و آزاد نمودم».

به راستی که عمر بن عبدالعزیز عملاً به جهانیان نشان داد که اسلام در هر زمان صلاحیت رهبری و قیادت بشری را دارد و تنها حکومت اسلامی بر نهج پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و خلفای راشدین می‌تواند انسانیت را به ساحل نجات رسانده و سعادت دنیا و آخرت را برایش تضمین کند.

عمر بن عبدالعزیز معجزه‌ای از معجزات الهی و نشانه‌ای از قدرت، رحمت و عزت اسلام بود. او در مدت کوتاه دو سال و پنج ماه خلافت خویش، چنان انقلاب و دگرگونی را در جهان بوجود آورد که سیاستمداران دنیا در طول چندین سال قادر به آن نخواهند بود.

مسأله‌ای که عمر بن عبدالعزیز و امثال او را از دیگر حکام دنیا و سیاستمداران مادی‌گرا جدا می‌کند این است که تربیت یافتگان مکتب اسلام در اوج قدرت و برخورداری از نعمت و وسایل رفاه و آسایش، به همه مظاهر دنیوی پشت پا زده و در عین‌حال که از اداره صحیح حکومت غافل نیستند، در ذکر و یاد الهی و شوق جنت و ملاقات پروردگار زندگی را سپری می‌کنند. آنان این فرموده خداوندی «و ان الدار الاخرة لهی الحیوان» «و زندگی سرای آخرت، زندگی است»، و توصیه پیامبر اسلام «اللهم لا عیش الاعیش الاخرة» «بارالها! زندگی و خوشی واقعی فقط خوشی آخرت است» را مد نظر دارند.

کجایند سیاستمداران و دولتمردان امروزی! آنانی که در ناز ونعمت و خوشگذرانی زندگی را می‌گذرانند وهمسایه‌شان نان شب ندارد؟! کجا هستند مدعیان دروغین عدالت و حقوق بشر که خون ملتها را مکیده و ملتهای فقیر، و پرپرشدن کودکان گرسنه و معصوم را مشاهده می‌کنند وخم به ابرو نمی‌آورند؟!

به خدا قسم! دنیای بشری هرگز طعم شیرین آرامش دنیا و سعادت آخرت را نخواهند چشید مگر اینکه در مکتب خلفایی همچون ابوبکر، عمر، عثمان و علی رضی‌الله‌عنهم‌اجمعین ثبت نام کرده و در مقابل امیرانی همچون عمر بن عبدالعزیز زانو بزنند و درس سیاسیت و حکومت‌داری را بیاموزند.

 

)- موقف عمر بن عبدالعزیز در مقابل خوارج


فرقه ی خوارج در عهد علی بن ابی طالب بعد ار معرکه صفین در سال 37 هجری به وجود آمد. از مهمترین اعتقادات آنها عبارتند از:

الف: تکفیر علی بن ابی طالب و عثمان بن عفان رضی الله عنهما، و أبوموسی اشعری، وعمرو بن العاص.

ب)- اعتقاد به جایز بودن خروج علیه امام

ج)- اعتقاد به کافر بودن شخصی که مرتکب گناهان کبیره شده، و جاویدان بودن آنها در آتش جهنم.

این سه تا، از اصول معتقدات خوارج می باشد، حرکت خوارج در دوره ی امویان ادامه داشته، گاهی وقتها فعال بوده، و برای خود تبلیغ می کردند، و خیلی وقتها، خلفاء اموی با شدت با آنها مقابله کرده، و شوکت و قدرت آنها را در می نوردید.

در عهد عمر بن عبدالعزیز، میدان مناقشه و گفتگو با این فرقه شروع شد، و هر وقت نیاز می شد، دولت از قوت خود برای جلوگیری از پیشرفت آنها استفاده می کرد.

اما عمر بن عبدالعزیز قبل از درگیری و مبارزه علنی، به سوی آنها نامه می نوشت، و آنها را نصیحت و پند می داد، و آنها را از عاقبت اعمالشان بیم و انذار می داد.

همان دور که گفته شد، عمر بن عبد العزیز هیچ وقت دستور مبارزه با خوارج را صادر نکرد، بلکه آنها را نصیحت می کرد، اما وقتی این فرقه به یک مرحله خطرناکی می رسیدند، مانند گرفتن مال و بستن مسیر راه، و ریختن خون انسانهای بی گناه به مجرد مخالفت شان با عقیده آنها، اینجا بود، که عمر بن عبدالعزیز نیز، با آنها اعلان جنگ می کرد. ولی هیچ وقت مال و زنان و فرزندان آنها را به اسارت نگرفته، و به آنها از دید غنیمت نگاه نمی کرد.

2)- اهتمام عمر بن عبدالعزیز به خانواده خویش:

عمر بن عبدالعزیز به تربیت و تعلیم فرزندان خود اهمیت خاصی می ورزید، مشغولیت های او سبب نشد، که او از این امر مهم غافل شود، بلکه به تربیت و تعلیم خانواده خود حساس بوده، و برای فرزندان خود معلم و مربی مناسب انتخاب می کرد.

او به رابطه فرزندان خویش با قرآن کریم، نیز بسیار حساس بوده، و هر چند وقت با آنها می نشست، و قرآن را قرائت می کردند.

او خانواده و عیال خود را دائما به خیر نصیحت می کرد، و آنها را به خوش رفتاری و حسن ظن با مردم تشویق می کرد؛ و می فرمود: هر وقت از شخص مسلمان چیزی شنیدی، از نقطه منفی برداشت نکنید، و نسبت به آن حسن ظن داشته باشید.

عمر بن عبدالعزیز فرزندان خود، بر زهد و عدم اسراف در زندگی تربیت کرده بود، تا جایی که تونست، آنها را قانع سازد، تا زندگی ساده ی مانند دیگر مردم داشته باشند، نمونه بارز این تربیت، در فرزندش عبدالملک دیده می شود، در حالی او در ناز و نعمت به دنیا آمد، اما عبادت و خشوع و خضوع او در مقابل پروردگار از یک طرف، و علم و فقه و فهم او از قرآن و سنت از طرف دیگر، او را یکی از جوانان متمیز عصر خود ساخته بود. عبدالملک که یک الگوی نمونه در خانواده عمر بن عبدالعزیز بود، به خاطر بیماری طاعون در عهد خلافت پدرش در گذشت.

3)- مدارس علمی در عهد عمر بن عبدالعزیز و دولت اموی

الف: مدرسه شام:

این مدرسه در عهد امیرالمؤمنین عمر بن خطاب رضی الله عنه تأسیس شد، که مهمترین افراد این مدرسه، معاذ بن جیل و ابو درداء و عباد بن الصامت رضی الله عنه بودند، که به دست آنها علماء تابعین همچون أبو ادریس خولانی، و قبیصة بن ذؤویب الدمشقی، و رجاء بن حیوه و غیره تربیت یافتند، که از نمونه های بارز این مدارس بودند. و از آنها احادیثی روایت کرده اند. آنها بعد از وفات اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم دنباله رو این مدرسه بودند.( مدارس در این عصر، به شکل امروزی نبوده، بلکه فقط افراد از شیوخ خود حدیث و فقه و تفسیر استماع می کردند).

ب- مدرسه مدنی:

بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم، مدینه پایتخت دولت اسلامی بوده، و اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم برای استخراج احکام اسلامی از قرآن و سنت اجتهاد می کردند. به همین جهت این شهر روز به روز رونق علمی بیشتر می گرفت.

در عهد خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه، عدد فقهاء صحابه به بیش از 130نفر رسیده بود. که در این میان عمر و علی و عبدالله بن مسعود، و عائشه و زید بن ثابت و عبدالله بن عباس، و عبدالله بن عمر از جمله کسانی بودند که بیشترین فتوا از آنها صادر شده بود.

به همین ترتیب علماء تابعین، فقه، و علم، و تربیت، و دعوت را از آنها فرا گرفته و راه آنها را ادامه دادند، که سعید بن مسیب و عروة بن زبیر و نافع مولی ابن عمر، از نمونه های بارز این مدرسه بودند.

ج)- مدرسه مکی:

این مدرسه به خاطر مکانت مسجد الحرام، از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار بود، این مدرسه در اواخر عصر صحابی، و در اوایل عصر تابعین رونق خاصی گرفت، و ابن عباس رضی الله عنه با همت و تلاش خود، در رساندن علم قرآن و سنت به تابعین، نقش مهمی ایفا کرد، و باعث تا این مدرسه را از دیگر مدارس متمایز سازد. وجود ابن عباس رضی الله عنه در این مدرسه سبب شد، تا اقشار مختلف از نقاط مختلف خود را به این مکان رسانده، و از این دریای علم استفاده کنند.

مجاهد بن جبر، وعکرمة مولای ابن عباس، و عطاء بن أبی رباح از نمونه های بارزی بودند، که در این مدارس تربیت شده بودند.

د)- مدرسه بصری:

انس بن مالک و ابوموسی اشعری و عمران بن حصین از جمله کسانی بودند، که برای نشر دین به این مناطق آمده و در آنجا سکنی گزیدند.

انس بن مالک شیخ علماء تابعین همچون حسن بصری و سلیمان التمیمی، و ثابت البنانی و محمد بن سیرین و قتادة و غیره شمرده می شود، که تأثیر بسزایی در رشد و نمو این مدرسه داشته است.

ذ)- مدرسه کوفی:

در شهر کوفه بیش از 300 اصحاب شجره رضوان، و هفتاد نفر از اهل بدر رضی الله عنهم اجمعین زندگی می کردند.

عمر بن خطاب رضی الله عنه اهتمام خاصی به کوفه ورزید، و عبدالله بن مسعود رضی الله عنه به سوی کوفه روانه ساخت، این صحابی جلیل القدر در این شهر تلامیذ زیادی را تربیت کرده، و فقه و علم، و زهد و تقوا را به آنها آموخت.

مهمترین شاگردان مدرسه عبدالله بن مسعود در کوفه عبارتند از: علقمه بن قیس، مسروق بن الأجدع، عبيدة السلماني، الأسود بن يزيد، ومرة الجعفي و ....

ر)- مدرسه یمنی:

معاذ بن جبل یکی از معروف ترین علماء صحابی است که در این مدرسه نقش بسزایی داشته و سبب شد تا علماء تابعین در این بلاد بر طریقه ی او تربیت یابند.

از مهمترین شاگردان این مکتب عبارتند از: طاووس بن کیسان، وهب بن منبه، و غیره

ز)- مدرسه مصری:

از مهمترین علماء صحابی که در زمان فتح آن به مصر آمده و تابعین در آنجا به دست آنها تعلیم یافته، عبارتند از: عمرو بن عاص، عبدالله بن عمرو بن عاص، زبیر بن عوام، و عقبة بن عامر رضی الله عنهم.

این افراد بیشترین تأثیر در تلامیذ این مناطق گذاشته، و شاگردانی زیادی به دست آنها علوم دینی را فرا گرفتند، که از معروفترین آنها یزید بن أبی حبیب، را می توان ذکر کرد.

س)- مدرسه شمال افریقا:

بعد از اینکه شمال افریقا به دست مسلمانان فتح شد، بسیاری از اصحاب رسول الله وارد این مناطق شدند، و احکام شرعی و قرائت قرآن را به آنها آموختند، دعوت و نشر دین در شمال افریقا روز به روز توسعه می یافت، تا جایی که در عهد عمر بن عبدالعزیز تعداد زیادی از علماء تابعین به این مناطق فرستاده شدند، تا مردم را ازجهالت و گمراهی به سوی نور و روشنایی هدایت کنند.

همان طور که قبلا اشاره شد، مدارس در این عهد به طریقه ی امروزی نبوده است، بلکه در هر شهر یا روستای، شاگردانی بوده اند، که از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم و بعد از آنها تابعین رضی الله عنهم أجمعین، کسب علم و معرفت می کردند، و بر طریقه ی آنها حرکت کرده، و نشأت علمی می گرفتند.

وجود این مدارس در عهد خلفاء بنی امیه بیان گر اهتمام این دولت مردان به علم و دانش، خاصتا علوم دینی بوده است، حال اگر بعضی از خلفاء دچار لغزش ها یا خطاهای شدند، دلیل بر این نیست، که ما همه دولت اموی را زیر سؤال برده، و آنها را مورد طعن قرار دهیم.

اگر بخواهیم عادلانه قضاوت کنیم، می بینم مجتمع اسلامی در این عهد ار خلافت ، آسیب کمتری دیده است، چرا که در عهد خلافت اموی، هنوز اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم و به تبع تابعین رضی الله عنهم وجود داشتند، وجود آنها در جامعه مایه خیر و برکت بوده است. و از طرف دیگر مدارسی که در این عهد تأسیس شده بود، بیشترین کمک را به توسعه و نشر علوم دینی کرده بود، و اگر جهد و تلاش اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم و تابعین نبود، به این راحتی قرآن و احادیث نبوی به ما نمی رسید.

4)- فتوحات در عهد عمر بن عبدالعزیز:

عمر بن عبدالعزیز بعد از به خلافت رسیدنش، به سوی لشکر اسلام که به رهبری مسلمة بن عبدالملک قسطنطنیه را محاصره کرده بودند، غذا و پوشاک و نیروهای کمکی فرستاد، و سپس به مسلمة دستور داد، تا محاصره قسطنطنیه را رها کرده و باز گردند، او خوف از این داشت، که مبادا این حصار طولانی سبب هلاکت آنها شود.

در عهد او بعضی از ترکها بر آذربایجان حمله کرده و جماعتی از مسلمین را کشتند، و أراضی آنها را گرفتند، عمر بن عبدالعزیز وقتی از جریان با خبر شد، لشکری به فرماندهی حاتم بن النعمان الباهلی فرستاد، حاتم در این نبرد ترکها را شکست داده، و پنجاه نفر از آنها را اسیر کرده و نزد خلیفة آورد.

در این عهد، اراضی سرزمینهای اسلامی بسیار وسیع شده بود،و از شرق و غرب توسعه یافته بود، ولی خلیفه عمر بن عبدالعزیز در طی دوران خلافتش، رسیدگی به مناطق فتح شده ، و حل مشکلات آنها را دراولویت اصلی قرار داد. و به جای اینکه به این مناطق جیش و نیرو بفرستد، دعوت گران و داعیان دین را روانه آنها می کرد.

5)- وفات عمر بن عبدالعزیز "رضی الله عنه"

در خلال سیرت عمر بن عبدالعزیز در می یابیم، که خلافت او مانند یک نسیم، خوشبوی بهاری بوده، این نسیم خوشبو فراگیر بوده، وهمه انسانهای آن عصر، از بوی خوش آن بهره بردند. اما هر بهاری رفتنی است، و هر نسیمی قطع شدنی. و هر زندگی پایان پذیر.

بدینوسیله حیات مبارک او بعد از یک عصر طلایی و پر ارزش، رو به پایان گذاشت. و از سیرت خود، درس های مهمی به آیندگان، خصوصا سیاستمداران آموخت.

در صحیح ترین روایتی که ذکر شده است، خلیفه زاهد در روز جمعه، در ده شب باقی مانده ماه رجب، سال 101 هجری، در بلاد شام وفات نمود؛ او در هنگام وفاتش فردی چهل ساله بود،

دوران خلافت این خلیفه عادل بسیار کوتاه بوده، و بیش از دو سال و پنج ماه نبوده، اما با این دوران اندک زمین را پر از عدالت کرده، و لقب مجدد قرن را به خود داد.

روایات مختلفی در مورد علت وفات او ذکر شده است، از جمله بیان شده است، که او به خاطر اهتمام زیادش به امور مردم، و خوف از ضایع شدن حق کسی ازاین دنیا رفت.

و در روایتی دیگر نقل شده استف بعضی از افراد بنی امیه توسط خادمش به او زهر نوشانیدند، و سر انجام این زهر او را از پا در آورد، و باع مرگش شد.

او قبل از وفاتش ولی عهد خویش، یزید بن عبدالملک را به خیر و نیکی در حکومتش توصیه کرده، و او را از عذاب خداوند در روز قیامت بیم داد.

در مورد مقدار اموالی که از عمر بن عبدالعزیز به جا مانده، روایات مختلفی ذکر شده است، که بیشتر آنها بیان گر کم بودن اموال او می باشد.

در روایات آمده است: بعد از وفات عمر بن عبدالعزیز، 17 دینار از او بجای مانده بود، که از این مبلغ 7 دینار آن خرج دفن و کفن او شده بود، و ما بقی بین فرزندانش تقسیم شد.

علماء زیادی، قبل و بعد از وفاتش، او را ستوده اند، روایت شده، وقتی خبر وفات عمر بن عبدالعزیز را به حسن بصری می دهند: می گوید: إنا لله و إنا إلیه راجعون، ای کسی که صاحب همه خوبی ها و خیر ها بودی.

کرامات زیادی به او نسبت داده شده است، از جمله گفته شده در عهد او گرگ در گله گوسفند بوده، و همراه آنها می چرید، و به ایشان ضرری وارد نمی کرد. و این به خاطر عدالت عمر بن عبدالعزیز بوده است، که همه جا فرا گیر شده بود. وشاید این یک نوع مبالغه از زبان قصه گویان و زاهدان بوده است؛ والله اعلم.

خداوند او را مورد رحمت و مغفرت خویش قرار داده، و بهشت برین را جایگاه و مأوای او قرار سازد.




ترجمه و تحقیق : أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com

مراجع و مصادر :
1 -الدولة الأموية_ تألیف دکتر علی محمد صلابی .
2- سير أعلام النبلاء - تأليف : الذهبي - تحقيق شعيب الأرناؤوط .
3- سایت موسوعة الأسرة المسلمة التاریخ الإسلامی- ويكيبيديا، الموسوعة الحرة و سایت اسلام أون لاین.

4- البدایة و النهایة - ابن کثیر

5- التاریخ الإسلامي - العهد الأموي- تأليف محمود شاكر



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عن ميمون بن مهران، قال: «ثلاث المؤمن والكافر فيهن سواء: الأمانة تؤديها إلى من ائتمنك عليه من مسلم وكافر، وبرا لوالدين، والعهد تفي به لمن عاهدت من مسلم أو كافر». میمون بن مهران رحمه الله فرمود: «سه چیز هستند که مؤمن و کافر در آن همسان هستند: بازگرداندن امانت به کسی که به تو اطمینان کرده حال چه او مسلمان باشد یا کافر، احسان نسبت به والدین، و وفای به عهد با کسی که با تو عهد بسته چه مسلمان باشد یا کافر». "حلية الأولياء وطبقات الأصفياء" حافظ أبو نعيم اصفهاني.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 14639
دیروز : 3293
بازدید کل: 8249984

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010