Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

از ابوالدرداء روایت است‌ كه ‌گفت‌: از پیامبر صلی الله علیه و سلم  شنیدم‌كه می‌گفت‌: " ابغونی فی الضعفاء، فإنما ترزقون وتنصرون بضعفائكم   [‌رضای مرا در میان ضعیفان بجوئید - با رسیدگی بحال ایشان رضای مرا بجوئید -‌بدرستی بسبب ضعیفانتان روزی داده می‌شوید و به نصرت و پیروزی می‌رسید]"‌. بروایت صاحبان سنن‌.

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>عثمان بن عفان رضی الله عنه > تدوين يک مصحف واحد، بزرگترين افتخارات عثمان بن عفان است

شماره مقاله : 2728              تعداد مشاهده : 298             تاریخ افزودن مقاله : 26/5/1389

تدوين يک مصحف واحد، بزرگترين افتخارات عثمان بن عفان است
 
نخست: مراحل کتابت قرآن کريم
 
1- مرحله اول: در عهد نبي خدا صلي الله عليه و آله و سلم
بدون شک و براساس دلايل محکم، خود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم امر به کتابت و نگارش آياتي که بر ايشان نازل مي‌شد مي‌دادند. همچنين ايشان را کاتب يا کاتباني بود که اين امر را انجام مي‌دادند. به عنوان مثال زيد بن ثابت به کاتب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مشهور بود که به دليل کتابت آيات قرآن بدين لقب شهرت يافت. امام بخاري نيز در صحيح خود و در کتاب فضائل القرآن، بابي را تحت عنوان «کاتب النبي صلي الله عليه و آله و سلم » به اين امر اختصاص داده و در آن دو حديث ذکر نموده است:
الف: ابوبکر صديق رضي الله عنه به زيد گفت: تو آيات وحي را براي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم کتابت مي‌کردي.[1]
ب: از براء بن عازب نقل است که گفت: چون آيه «لايستوي القاعدون من المؤمنين... » نازل شد، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
«أُدعُ لي زَيداً وَ ليَجِيَء باللَّوحِ و الدَّواةِ و الکتفِ أو الکتفِ و الدواةِ».
(به زيد بگوييد که با خود لوح و دوات و کتف (يا کتف و دوات) بياورد و نزد من آيد).
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در مکه و قبل از هجرت نيز به کتاب قرآن مبادرت مي‌ورزيدند که عبدالله بن سعد بن ابي سرح بدين­کار مي‌پرداخت، اما بعدها مرتّد شد و چون مکه به دست مسلمانان فتح شد بار ديگر اسلام آورد. معروف است که خلفاي راشدين نيز کاتب قرآن بودند، شايد نيز آنان امر کتابت قرآن را در مکه انجام مي‌دادند. از جمله رواياتي که نشان مي‌دهد قرآن در مکه نيز مکتوب بوده است داستان اسلام آوردن عمر بن خطّاب مي‌باشد که چون بر خواهرش وارد شد، صحيفه‌اي را در دست او ديد که سوره مبارکه طه بر آن کتابت شده بود، خداوند نيز در خود قرآن اعلام مي‌دارد که قرآن، مجموعه‌اي است از صحيفه‌ها:
{ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً (2)}البينة: 2
((و آن حجّت)، پيغمبري از سوي خدا است كه كتابهاي پاك (الهي) را (بر آنان) مي‌خواند (و قوانين و احكام آسماني را بديشان مي‌رساند).
بنابراين هنگام رحلت حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تمام آيات قرآن، آيات مکتوب بود اما بصورت پراکنده در اختيار صحابه قرار داشت. آيات قرآن، در آن ايام، بر روي شاخه‌هاي درخت نخل، سنگ‌هاي صاف و نازک کتابت مي‌شد، و صحابه نيز آن آيات را از بر مي‌نمودند. علاوه بر اين، جبرئيل امين، هر سال، يک مرتبه قرآن را بر ايشان عرضه مي‌‌داشت و در سال آخر حيات حضرت، دو بار اين کار صورت پذيرفت.[2]
به نظر مي‌رسد که چون حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم احتمال نزول آيات ناسخ تعدادي از احکام و تلاوت‌ها را مي‌دادند؛ از کتابت قرآن در يک مصحف واحد پرهيز مي‌نمودند. اما با وفات آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم خداوند متعال انجام اين امر خطير را به خلفاي راشدين الهام نمود، تا وعده‌ي او مبني بر تضمين حفظ و صيانت قرآن از جانب خود او تحقق يابد.[3]
 
2- مرحله دوم: کتابت قرآن در عهد ابوبکر صديق رضي الله عنه
پس از شهادت بسياري از حافظان قرآن در نبرد يمامه، که ­با­ مسيلمه­کذّاب­ صورت ­گرفت، ابوبکر، عمر را فراخواند و در اين رابطه با او مشورت نمود، عمر به او پيشنهاد کرد که تمام آيات قرآن از ميان پوست‌ها، استخوان‌ها و شاخه‌هاي نخل که آيات بر آن‌ها کتابت شده‌اند و نيز حافظان آن جمع‌آوري شود و در يک جا نگهداري گردد[4]
ابوبکر نيز اين کار خطير را به صحابي جليل القدر، زيد بن ثابت محول نمود. زيد نقل مي‌کند که: بعد از شهادت بسياري از مسلمانان در يمامه، ابوبکر مرا فراخواند، چون نزد او رفتم، عمر را در کنار او يافتم، ابوبکر به من گفت: عمر نزد من آمده و به من­گفته است که نبرد يمامه باعث مرگ حافظان بسياري شده است و بيم آن دارم که ديگر جنگ‌ها نيز تمام حافظان را از ما بگيرد، در اين صورت بيشتر آيات قرآن از دست خواهد رفت؛ به همين دليل من تصميم گرفته‌ام که شما به امر جمع‌آوري قرآن در يک جا مبادرت نمايي، من خطاب به عمر گفتم: آيا از من مي‌خواهي کاري را انجام بدهم که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آن را انجام نداد، عمر گفت: به خداوند سوگند که اين کار، به حال مسلمانان بهتر است. بارها عمر با من در اين رابطه صحبت مي‌کرد تا سرانجام قبول کردم که اين کار به صلاح اسلام و مسلمانان است. آن‌گاه ابوبکر گفت: زيد! تو مرد جوان و خردمندي هستي و به تو شک نداريم­ تو براي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آيات وحي را کتابت مي‌کردي، پس برو و تمام آيات قرآن را جمع‌آوري کن. زيد در مورد اهميت اين مأموريت چنين مي‌گويد: به خداوند سوگند اگر مرا مجبور مي‌کردند که کوهي را جابه‌جا کنم، باز اين کار از مأموريت جمع‌آوري قرآن بر من سخت‌تر و سنگين‌تر نبود؛ سپس به جمع‌آوري آيات قرآن از ميان شاخه‌هاي نخل، تخته سنگ‌ها، پوست‌ها، و کتف حيواناتي که آيات قرآن بر آن‌ها کتابت شده بودند و نيز حافظان قرآن اقدام نمودم. من در اين کار اهتمام بسيار نمودم، به نحوي که توانستم آخرين آيه سوره توبه را نزد ابن­خزيمه انصاري بيابم که اين آيه تنها نزد او بود و هيچ يک از صحابه آن را نداشتند. صحيفه‌هايي که زيد جمع‌آوري نمود تا زمان وفات ابوبکر نزد او ماند و چون ايشان رحلت فرمود، عمر آن‌ها را نزد خود نگاهداشت و پس از فوت ايشان، حفصه دختر عمر، عهده‌دار نگهداري و حفظ آن صحيفه‌ها بود.[5]
 
مسايلي را که در رابطه با جمع‌آوري آيات قرآن در آن برهه از زمان مي‌توان استخراج نمود
-       پس از مرگ تعداد زيادي از حافظان قرآن، ترس از ميان رفتن آيات قرآن، مسلمانان را بر آن داشت تا به جمع‌آوري قرآن مبادرت نمايند. اين خود، بيانگر يک واقعيت مهم مي‌باشد و آن اين‌كه در آن ايام، حافظان قرآن و علماي دين، در راه اعتلاي دين اسلام، افکار و راه و روش وسلاح‌هايشان را به خدمت مي‌گرفتند و پيشاپيش ديگر مردمان در ميادين عمل به دستورات دين و جهاد در راه خدا گام بر مي‌داشتند به حقيقت آنان بهترين مردمان بودند که بر روي زمين زيستند و بر ماست که راه و روش آن‌ها را دنبال نماييم.
*- جمع‌آوري قرآن براساس مصلحتي مرسله که در کتاب و سنت به طور صريح به آن نپرداخته است، صورت گرفت و بهترين دليل آن جوابي­است که عمر به ابوبکر داد که چون از عمر پرسيد آيا مي‌خواهي کاري را انجام دهم که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم انجام نداد، عمر پاسخ داد: اين امر، خوب و مفيد است. در رواياتي ديگر، عمر چنين جواب داد: اين کار خوب و به مصلحت مسلمانان است و اين جوابي بود که ابوبکر نيز به سؤال مشابه زيد بن ثابت داد. به هر حال، چه عمر لفظ مصلحت را به کار برده باشد يا خير، خود لفظ «خير» که به معناي خوب و مفيد است، همان مفهوم مصلحت مسلمين را مي‌رساند؛ سپس براساس همان مصلحت مرسله، اجماعي بر اين قضيه حاصل آمد و صحابه صراحتاً و يا به صورت ضمني موافقت خود را با اين اقدام اعلام نمودند. اين ماجرا خود بر اين اصل دلالت مي‌کند که مصالح مرسله مي‌تواند اساس اجماع بزرگان امّت باشد و از اين طريق به صدور احکامي دست يافت.
*- با دقت در اين ماجرا مي‌بينيم که صحابه در محيطي کاملاً آرام و دوستانه، تلاش مي‌کردند تا مصالح امت اسلام تأمين شود، و در همين راستا چون ايده و نظر درستي مطرح مي‌شد، پس از بحث‌ها و بررسي‌هاي لازم آن را بدون هيچ نوع عناد و حسادتي مي‌پذيرفتند و به دفاع از آن مي‌پرداختند و به اين ترتيب بود که آن مردان بزرگ توانستند در مورد مسايل مختلف به اجماع نظر رسيده و در زمينه صدور احکام شريعت به اجتهادي مهم دست يابند.[6]
 
خصوصيات و امتيازاتي که باعث شد زيد بن ثابت مأمور اين کار خطير شود
ابوبکر صديق به دليل خصوصيات و ويژگي‌هايي که در زيد بن ثابت مي‌ديد، او را مأمور جمع‌آوري آيات قرآن نمود. اين ويژگي‌ها عبارتند از:
الف: جوان بودن زيد که خود، عاملي مي‌شد براي فعاليت هر چه بيشتر و بهتر او.
ب: صلاحيت و توانايي‌هاي او نسبت به اين کار بيشتر بود، و اين يک واقعيت است که خداوند عزوجل به هر کس عقل و خرد بيشتري دهد، راه خير و سعادت بر او نيز هموارتر خواهد شد.
ج: زيد کاملاً مورد اطمينان و اعتماد صحابه بود و آنان نسبت به او هيچ شک و شبهه‌اي به خود راه نمي‌دادند و به همين دليل ماحصل کار او مورد قبول آنان قرار مي‌گرفت.
د: زيد کاتب وحي بود و به همين دليل، در اين زمينه تجربه کافي داشت و نسبت به انجام اين کار خطير ناآشنا و غريب نبود.[7]
ه‍: همچنين زيد جزو چهار نفري بود که در دوران نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم به امر جمع‌آوري قرآن پرداختند. از قتاده‌ روايت است که از أنس بن مالک سؤال کردم که در دوران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم چه کساني به جمع‌آوري قرآن پرداختند؟ او جواب داد که آنان چهار نفر از انصاريان بودند؛ آنان: ابي بن کعب، معاذ بن جبل، زيد بن ثابت و ابوزيد[8] بودند. روش زيد در جمع‌آوري قرآن اين بود که تنها مکتوباتي را قبول مي‌کرد که در حضور خود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نوشته شده بودند او به محفوظات صرف و بدون اتکا به مکتوبات اکتفا نمي‌کرد که بيم آن داشت آن محفوظات بر اثر اشتباه يا توهم دچار تغيير شده باشند؛ همچنين تنها مکتوبايتي را قبول مي‌کرد که حداقل دو نفر شهادت مي‌دادند که آن آيات در حضور خود رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم کتابت شده‌اند. براساس همين روش، زيد با دقت هر چه بيشتر به جمع‌آوري آيات قرآن پرداخت.[9]
 
تفاوت قرآن مکتوب عهد نبي خدا صلي الله عليه و آله و سلم و عهد ابوبکر صديق رضي الله عنه
تفاوت قرآن مکتوب دوران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با قرآن مکتوب عهد ابوبکر صديق در اين است که قرآن مکتوب دوران نبي خدا صلي الله عليه و آله و سلم در ميان صحيفه‌ها، چوب‌ها، شاخه‌هاي نخل و لوح‌ها کتابت شده بود اما به صورت مجموعه‌اي که به هم متصل شده باشند، نبود. بر خلاف قرآن مکتوب عهد ابوبکر صديق که در صحيفه‌هايي تدوين شده بود و هر صحيفه در بردارنده يک يا چند سوره مي‌شد، آيات اين سوره‌ها براساس ترتيبي بود که خود حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم آن را بيان داشته بودند. در واقع وظيفه زيد بن ثابت آن بود که آيات مکتوب دوران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را در صحيفه‌هايي گرد آورد و هر سوره را براساس ترتيب آياتي که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به صحابه گفته بودند، کتابت کند.[10]
 
3- مرحله سوم: کتابت قرآن در عهد عثمان بن عفان رضي الله عنه
 
انگيزه عثمان رضي الله عنه براي تدوين يک مصحف واحد
أنس بن مالک روايت مي‌کند که چون حذيفه بن يمان رضي الله عنه از غزوات أرمنستان و آذربايجان به مدينه باز گشت، نزد عثمان رفت و او را از اختلافي که ميان مردمان شام و عراق در خصوص قرائت قرآن پديد آمده بود با خبر نمود و به او گفت: يا امير المؤمنين! بلايي گريبان‌گير اين امت شده است و چون يهوديان و مسيحيان در کتاب خود دچار اختلاف شده‌اند. عثمان نيز با شنيدن اين مطالب، افرادي را نزد حفصه دختر عمر فرستاد که صحيفه‌هاي ابوبکر صديق را از او به امانت بگيرند تا از آن رونوشت برداشته و سپس آن را به او بازگردانند، حفصه نيز صحيفه‌ها را نزد عثمان فرستاد، عثمان به زيد بن ثابت، عبدالله بن زبير، سعيد بن عاص و عبدالرحمن بن حارث بن هشام رضي الله عنه دستور داد تا از صحيفه‌هاي ابوبکر نسخه‌هايي رونوشت کنند. همچنين به ابن زبير، سعيد و عبدالرحمن که از قريشيان بودند دستور داد در صورت اختلاف قرائت آنان با زيد بن ثابت، قرائت قريشيان را برگزينند، زيرا قرآن با گويش ايشان نازل شده است. آنان نيز چنين نمودند. چون رونوشت نسخه‌ها تمام شد، عثمان صحيفه‌ را نزد حفصه باز گردانيد و سپس از آن نسخه‌ها چند رونوشت را به أقصي نقاط سرزمين اسلامي فرستاد و دستور داد تا ديگر نسخه‌ها و صحيفه‌ها را آتش بزنند.[11]
درس‌هايي که از اين ماجرا مي‌توان گرفت:
الف: عاملي که باعث شد عثمان با وجودي‌که صحيفه‌‌هاي ابوبکر صديق موجود بودند، دست به تدوين يک مصحف واحد بزند اختلافاتي بود که مسلمانان در امر قرائت قرآن بدان گرفتار آمده و چنان مي‌نمود که در آينده بر سر اين قضيه دچار فتنه‌ي بس خطرناک خواهد شد. قرآن نيز کتابي است که شريعت و دين بر آن استوارند و بنيان‌هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اخلاقي مسلمانان بر آن نهادينه شده است، احتمال آن مي‌رفت که فردا دسته‌اي در برابر ديگري ادعا کند که قرائت او بهتر از قرائت ديگران است و بهمين خاطر حذيفه بن يمان را دچار بيم و هراس نمود و قضيه را نزد خليفه و پيشواي مسلمانان مطرح نمود تا پيش از بروز چنان فتنه و مصيبت بزرگي، چاره‌اي انديشد و از تحريف قرآن ممانعت به عمل آورد و به سرنوشت يهود و نصاري گرفتار نيايد.
ب: اين حديث اثبات مي‌کند که پيش از تدوين يک مصحف واحد در عهد عثمان، قرآن کريم در صحيفه‌هايي کتابت و اين صحيفه‌ها به هم متصل شده بودند. امت نيز بر اين اجماع نظر داشت که اين صحيفه‌ها خود قرآن هستند و همان آياتي هستند که جبرئيل آن‌ها را در آخرين سال حيات مبارک حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم بر ايشان عرضه نمود. اين صيحفه‌ها نزد ابوبکر ماندند تا او وفات کرد و بعد از او عمر بن خطاب عهده‌دار صيانت از آن شد. هنگامي که عمر دانست که بزودي خواهد مرد چون هنوز جانشين برايش تعيين نشده و او شورايي از برگزيدگان صحابه را مأمور چنين امر مهمي کرده بود، به همين دليل آن صحيفه‌ها را به امانت نزد حفصه، دختر خود فرستاد.
عثمان نيز در تدوين مصحف واحد بر اين صحيفه‌ها اتکا نمود و براساس آن صحيفه‌ها، به آن چهار نفر دستور داد تا مصحف واحد را کتابت کنند. در رواياتي ديگر نيز آمده است که عثمان اين مأموريت را به دوازده نفر از قريش و انصار محول نمود و ابي بن کعب نيز جزو آنان بود.[12]
ج: همچنين با دقت در اين داستان خواهيم دانست که فتوحات در عهد عثمان به اذن او و کاملاً تحت نظر ايشان صورت مي‌گرفت. تمام تصميمات مربوط به فتوحات و نبردها از مدينه صادر مي‌شد و همه‌ي ولايات و سرزمين‌هاي تحت سلطه خلافت، در برابر تصميمات و دستورات عثمان بن عفان سر تسليم فرود مي‌آورد. نيز بر ما روشن مي‌شود که تمام صحابه و تابعيني که در اقصي نقاط بلاد اسلامي پراکنده بودند، خلافت عثمان بن عفان صلي الله عليه و آله و سلم را قبول داشتند. حضور حديفه بن يمان در مدينه و مراجعه او به عثمان در خصوص معضل بزرگي که امّت را تهديد مي‌کرد خود، بيانگر آن است که مسلمانان در مسايل بسار مهم، به خليفه مراجعه مي‌کردند. در واقع در آن دوران همچنان دارالسنّه و محل تجمع برگزيدگان و فرزانگان صحابه بود.[13]
 
دوم: مشورت با جمهور صحابه رضي الله عنهم در خصوص تدوين مصحف واحد
عثمان، مهاجرين و انصار را، که در ميانشان بزرگان امت و فرزانگان صحابه و نيز شخصيتي چون علي بن أبي طالب حضور داشتند، فرا خواند و در مورد اين مشکل و معضل بزرگي که دنياي­آن روز اسلام را فرا گرفته بود با آن برگزيدگان امّت و پيشوايان ره يافته سخن بگويد و در خصوص حل اين فتنه با ايشان به گفتگو پردازد، آنان هر يک ديدگاه‌هاي خود را بيان داشتند اما چون از ايده عثمان مبني بر تدوين يک مصحف واحد و از ميان بردن ديگر صحيفه‌ها آگاه شدند، صراحتاً آن را مورد ستايش خود قرار دادند و به اجماع آن را پذيرفتند تا هيچ شک و شبهه‌اي در اين رابطه نزد ديگر مسلمانان باقي نماند، به نحوي که همه‌ي آنان در أقصي نقاط جهان اسلام از اتفاق نظر صحابه مطلع شدند تا امروز نيز هيچ کس با اين اقدامات عثمان به مخالفت بر نخاسته و بر آن ايراد نگرفته است.[14]
عثمان در تدوين مصحف واحد، هرگز دچار بدعت نشد، زيرا پيش از او ابوبکر صديق به جمع‌آوري قرآن و گردآوري آن در مجموعه‌اي از صحيفه‌ها مبادرت ورزيده بود. در ضمن اين‌كه عثمان اين کار را نه با تصميم و اراده‌ي شخصي خود بلکه با مشورت و موافقت جمهور صحابه‌ انجام داد؛ صحابه‌اي که چون از ايده و نظر عثمان در رابطه با تدوين مصحفي واحد آگاه شدند آن را مورد تمجيد خويش قرار دادند.[15]
مصعب بن سعد از جمله‌ صحابه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم که خود ناظر آتش زدن صحيفه‌هاي قرآن به فرمان عثمان بود، سال‌ها بعد مي‌ديد، دسته‌اي نادان از اين اقدام او در شگفتند و در مورد صحّت آن دچار ترديد مي­باشند.[16]
علي بن أبي طالب نيز در جواب آنان‌که به خاطر اين کار بر عثمان ايراد مي‌گرفتند چنين مي‌گفت: اي مردم! در مورد عثمان دچار غلو و اغراق نشويد و نسبت به او از سخنان ناروا و نادرست بپرهيزيد و جز به نيکي از او ياد مکنيد؛ به خداوند سوگند که اقدام او در خصوص صحيفه‌هاي قرآن در حضور ما و با اطلاع ما بود؛ به خداوند سوگند که اگر من جاي او بودم همان کار او را انجام مي‌دادم.[17]
به دليل اين‌كه در مورد تدوين يک مصحف واحد و سوزاندن ديگر صحيفه‌ها، بهترين مردمان دنيا اجماع نظر داشته‌اند، هر فردي که عاري از هر نوع حسادت، نفرت و اميال و منافع نفساني و دنيوي است مي‌داند که بايد نسبت به اين اقدام عثمان رضايت کامل داشت.[18]
امام قرطبي در تفسير بزرگ خود در اين رابطه چنين نوشته است: بعد از اين‌كه عثمان رضي الله عنه مهاجرين و انصار و برگزيدگان و نخبگان امت را گرد هم جمع نمود، با آنان در خصوص جمع و تدوين يک مصحف واحد براساس قرائتي که از خود حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم تأييد شده و به دست آنان رسيده بود، مشورت نمود. آنان نيز اين ايده و نظر درست را مورد تمجيد و ستايش قرار دادند و آن را اقدامي صائب و درست دانستند. به واقع نيز اين ايده، فکري بود به حق، درست و موفقيت‌آميز که از نتايج عظيمي برخوردار گشت.[19]
 
سوم: تفاوت ميان اقدام ابوبکر رضي الله عنه و اقدام عثمان رضي الله عنه در زمينه جمع‌آوري و کتابت قرآن کريم
در اين زمينه چنين گفته است: تفاوت ميان اقدام ابوبکر و اقدام عثمان در مورد جمع‌آوري و کتابت قرآن کريم آن است که ابوبکر از اين بيم داشت که بر اثر مرگ حافظان قرآن، و نيز به خاطر پراکنده بودن آيات آن، آيات و سوره‌هايي از قرآن از ميان بروند و به دست مسلمانان نرسد، به همين دليل دستور دارد تا صحيفه‌هايي گرد آورند و در آن‌ها سوره‌‌هاي قرآن را براساس ترتيب آياتي که از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده‌اند، کتابت شوند. اما عثمان بيم آن داشت که به خاطر کثرت زبان‌ها و گويش‌ها، در قرائت آن اختلافاتي پديد آيد و به خاطر همين اختلاف قرائت‌ها، مسلمانان يکديگر را تخطئه نمايند و فتنه عظيم در ميان آنان پديد آيد. به همين دليل او دستور داد تا نسخه‌هايي از صحيفه‌هاي ابوبکر رو نوشت شود و در يک مصحف واحد و براساس ترتيب سوره‌‌هاي آن تدوين گردد. او در اين اقدام، گويش قريش را به اين دليل که قرآن به زبان آنان نازل شده است بر ديگر گويش‌ها ترجيح مي‌داد. در سال‌هاي نخستين ظهور اسلام، به خاطر بر طرف کردن مشکلات تلاوت و فهم قرآن، در مقابل قرائت آن به گويش‌هاي مختلف چندان مقاومتي صورت نمي‌گرفت و بر آن ايراد وارد نمي‌کردند. اما در عهد عثمان اين نياز بر طرف شده و براي دفع خطري بزرگ به قرائت قرآن براساس يک گويش اکتفا نمود. ابوبکر باقلاني در اين خصوص چنين مي‌گويد: کار ابوبکر صديق در جمع‌آوري صحيفه‌هاي خود اين گونه نبود که ميان دو لوح يکي را برگزيند بلکه او قصد داشت تا از ميان قرائت‌هاي متعدد قراءتي را برگزيند که با اسناد محکم به تاييد حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم رسيده بودند و سپس بقيه نسخه‌ها و قراءات را باطل سازد. او هر نوع تقديم، تاخير و تاويلي را که در مکتوبات با آيات قرآن ثبت شده بود حذف نمود و مصحفي را جمع‌آوري کرد که در آن نسبت به ترتيب سوره‌ها و آيات و نيز خود کلمات قرآن تغييري صورت نگرفته بود و تنها قرآني را کتابت نمود که به تاييد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم رسيده بود.
او همچنين آياتي را که تلاوت آن‌ها منسوخ شده بود و با ديگر آيات قرآن کتابت شده بودند حذف نمود. در واقع علت اين همه احتياط و وسواسي که ابوبکر در جمع‌آوري صحيفه‌هاي خود به کار بست اين بود تا از هر نوع شک و شبهه و نيز فساد در فهم قرآن ممانعت به عمل آورد. حارث محاسبي نيز چنين مي‌گويد: نزد مردمان چنين مشهور است که عثمان جامع قرآن است و حال آن‌که اين‌گونه نيست. در واقع عثمان براي پيشگيري از بروز فتنه‌اي که بر اثر اختلاف مردمان شام و عراق در قرأئت قرآن در حال ظهور بود، پس از اجماع نظر مهاجرين و انصار، تصميم گرفت مصحفي واحد براساس گويش قريش تدوين نمايد و بقيه گويش‌هاي قرائت را منسوخ سازد. قبل از اين اقدام، نسخه‌هاي قرآن براساس گويش‌هاي هفت‌گانه‌اي کتابت مي‌شد که قرآن با آن‌ها نازل شده بود. اما بايد دانست اين ابوبکر صديق بود که صحيفه‌هاي قرآن را يک جا جمع‌آوري نمود. علي در مورد اين اقدام عثمان گفته است: اگر من به جاي عثمان خليفه بودم همان کار او را در مورد صحيفه‌هاي قرآن انجام مي‌دادم.[20]
قرطبي نيز مي‌گويد که: اگر سؤال کنند: چرا عثمان به تدوين يک مصحف واحد پرداخت حال آن‌که ابوبکر پيش از او چنين کاري را انجام داده بود؟ بايد گفت: عثمان بااين کار خود، قصد آن را نداشت که مصحفي را تدوين نمايد تا مردم به ديگر صحيفه‌هاي مغاير با اين مصحف رجوع نکنند. دليل اين قول آن است که او فرستادگاني نزد حفصه فرستاد و از او خواست که صحيفه‌ي ابوبکر را به او امانت دهد تا نسخه‌هايي از آن رو نوشت کنند. در واقع عثمان اين کار را تنها به اين دليل انجام داد که مي‌ديد مردم در قرائت قرآن دچار اختلاف شده‌اند و اين امر سبب شده است که ميان عراقيان و شاميان فتنه‌اي بزرگ پديد آيد.[21]
 
چهارم: آيا مصحف عثمان رضي الله عنه تمام گويش‌ها و حروف هفت‌گانه قرائت قرآن را شامل مي‌شد؟
شيخ صادق عرجون بر اين باور است که: خود صحيفه‌ي ابوبکر صديق که اساس مصحف عثمان بود تمامي لهجه‌ها و حروف هفتگانه قرائت قرآن را که براساس احاديثي صحيح، قرآن به تمامي آن لهجه‌ها نازل شده است در بر نمي‌گرفت و تنها قرائتي را شامل مي‌شد که جبريل امين در آخرين مرتبه عرضه قرآن بر حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم قرآن را به آن گويش بر حضرت تلاوت نمود و در آخرين ماه‌هاي حيات حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم نيز تنها آن گويش قرائت رسميت يافته بود. در واقع حروف هفت‌گانه‌اي که قرآن در ابتدا بدان‌ها نازل مي‌شود به اين دليل بود که مردم در قرائت و فهم آيات دچار مشکل و ابهام نشود، اما بعد از فراگير شدن قرآن در ميان مردمان و پس از اين‌كه اقوام و قبايل با هم در آميختند و زبان‌هايشان به هم نزديک شد، ضرورت اين حکم نيز از ميان رفت.
امام طحاوي در همين رابطه چنين مي‌گويد: اين تعدد قراءات قرآن به اين دليل بود که مردمان آن روزگار شبه‌جزيره، نمي‌توانستند قرآني را درک کنند که به گويش و زبان آنان نبود، آنان مردماني بودند بي‌سواد که تنها افرادي اندک شمار از ميان آنان مي‌توانستند بنويسند و بخوانند و به همين دليل نمي‌توانستند گويش و زباني غير از زبان خود را درک کنند و اگر هم مي‌خواستند زباني ديگر را بفهمند، تنها پس از تحمل مشقّات و مشکلات قادر به چنين کاري مي‌شدند، همين عامل سبب شد که قرآن با گويش‌هاي مختلفي نازل شود اما معني کاملاً يکسان بود. چون افراد با سواد ايشان رو به فزوني گرفت و نيز به دليل تسلط قرآن و اسلام بر شبه‌جزيره، گويش و زبان آنان به گويش رسول خدا نزديک شد و توان آن را يافتند که لغات آن گويش را حفظ نمايند، آن‌گاه ديگر ضرورت آن حکم از ميان رفت و برايشان جائز نبود که به گويش و زباني مغاير زبان و گويش قريش، قرآن قرائت کنند. ابن عبدالبّر نيز در اين رابطه چنين گفته است: به اين ترتيب روشن مي‌شود که قرائت قرآن براساس آن گويش‌هاي هفت‌گانه بنا به ضرورتي بوده است و چون آن ضرورت از ميان رفت، قرائت به آن هفت گويش نيز منسوخ شد و قرآن براساس تنها يک گويش تلاوت مي‌شد.[22]
طبري هم در اين خصوص گفته است که: قرائت براساس گويش‌ها و حروف هفت‌گانه بر امت واجب نبود و تنها بنا به ضرورتي وجود داشت و چون صحابه به اين نتيجه رسيدند که اگر بر يک قرائت اجماع نظر نداشته باشند و ديگر قرائت‌ها همچنان در ميان امت رواج داشته باشد، مسلمانان دچار اختلافاتي عظيم و بنيادين خواهند شد. بنابراين بايد دانست که: اين گويش قرائت قرآن که بر ديگر گويش‌ها غلبه نمود و مصحف عثمان بدان کتابت شد، گويشي است که مردم بدان قرآن را تلاوت مي‌کنند و به صورت متواتر از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است، اين قرائت شامل همه‌ي قراءات هفت‌گانه و ديگر قرائت‌هايي است که از قرّاء آن‌ها به ثبت رسيده‌اند، اما بايد اين نکته را دانست که اين قراءاتي که حول و حوش تلاوت قرآن وجود دارند با آن قراءات هفت‌گانه‌اي که قرآن براساس همه‌ي آن‌ها نازل شد، تفاوت دارند.[23]
قرطبي بيان مي‌دارد که بسياري از علما چون داودي و ابن ابي صفره بر اين نکته تاکيد کرده‌اند كه اين قراءات هفت‌گانه‌اي که در ميان علما مشهور هستند و به قرّاء آن‌ها منسوبند، با آن قراءات هفتگانه‌اي که صحابه در قرائت قرآن به آن‌ها متوسل مي‌شدند تفاوت دارد. اين قراءات هفتگانه مشهور جزو همان گويش قريش است که مصحف عثمان بر اساس آن کتابت و تدوين شد.[24]
قابل فهم‌ترين آراء و ديدگاه‌ها در مورد معناي حروفي که قرآن بدان‌ها نازل مي‌شود، اين است که آن حروف فصيح‌ترين و مشهورترين گويش‌هاي عرب بوده‌اند. علمائي چون قاسم بن سلام، ابن عطيّه و بسياري ديگر از بزرگان و نيز اقوال و آرائي که سيوطي در الإتقان آن‌ها را ذکر کرده است همين نظر را در مورد حروف داشته‌اند.[25]
 
پنجم: تعداد مصحف‌هايي که عثمان رضي الله عنه تدوين و به ديگر نقاط فرستاد
پس از کتابت مصحف‌ها، عثمان آن‌ها را به نقاط مختلف بلاد اسلامي فرستاد و به مردمان آن سرزمين‌ها دستور داد تا ديگر مصحف‌ها را بسوزانند. مؤرّخان در تعداد مصحف‌هايي که عثمان کتابت نمود اختلاف نظر دارند، اما همه‌ي آن‌ها متفق القول بر اين نظرند که او حداقل چهار مصحف را کتابت نمود، هر چند هستند افرادي که تعداد آن‌ها را تا هشت مصحف نيز تخمين زده‌اند. آنان‌که معتقدند عثمان چهار مصحف تدارک ديد بيان نموده‌اند که او يک نسخه را در مدينه نگاه داشت، نسخه‌ي‌ ديگري را به شام فرستاد، نسخه‌اي را به کوفه و آخرين نسخه را نزد بصريان فرستاد و آنان‌که معتقدند عثمان پنج مصحف فراهم آورد، مي‌گويند که او نسخه پنجم را به مکّه فرستاد. در مورد نسخه ششم نيز آنان‌که معتقدند عثمان شش مصحف کتابت نمود دچار اختلاف شده‌اند.
دسته‌اي از آنان بر اين نظرند که او آن نسخه را نزد خود نگاه داشت اما قول ديگر بر آن است که او آن‌را به بحرين فرستاد. دسته‌اي نيز اعتقاد دارند که عثمان هفت مصحف کتابت نمود و مصحف هفتم را به يمن فرستاد و آخرين گروه نيز به اين ديدگاه معتقدند که عثمان هشت مصحف تدارک ديد و مصحف هشتم را نزد خود نگاه داشت و اين همان مصحفي است که در هنگام شهادتشان به قرائتش مشغول بودند.[26]
همچنين عثمان همراه مصحف‌ها، افرادي را اعزام نمود تا مردم را با قرائت آن مصحف آشنا سازند. نقل است که او عبدالله بن سائب را با مصحف مکه، مغيره بن شهاب را با مصحف شام، ابو عبدالرحمن سلمي را با مصحف کوفه و عامر بن قيس را با مصحف بصره به آن سرزمين‌ها اعزام نمود و به زيد بن ثابت دستور داد تا مصحف مدينه را بر مردم تلاوت نمايد و آنان را با آن آشنا سازد.[27]
 
ششم: موضع عبدالله بن مسعود رضي الله عنه در قبال مصحف عثمان رضي الله عنه
هيچ روايت محکم و مستدلّي دالّ بر مخالفت عبدالله بن مسعود با عثمان در زمينه‌ي تدوين مصحفي واحد به ما نرسيده است و تمامي رواياتي که چنين مسأله‌اي را مطرح کرده‌اند ضعيف و متزلزل مي‌باشند. هر چند ناگفته نماند که همين روايات ضعيف بيان مي‌دارند که ابن مسعود نيز سرانجام با همان اجماع نظر صحابه در خصوص تدوين مصحفي واحد موافقت نموده و به مردم اعلام کرده است که بايد آنان نيز تابع اجماع امّت باشند.[28]
نقل است که او بر منبر رفت و چنين سخن راند: خداوند هيچ‌گاه علمي را از ميان مردمان محو نکرده است، اما علم با مرگ علما و دانشمندان از ميان مردم فراموش مي‌شود، بدانيد که خداوند هيچ‌گاه تمام امّت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را بر ضلالت گرد هم جمع نخواهد نمود، پس شما نيز با اجماع امّت موافقت کنيد و از تصميم آنان تبعيت نماييد که حق، همان است که بر آن اجماع نظر يافته‌اند، سپس اين موضع خود را به عثمان نوشت. ابن کثير روايت مي‌کند که ابن مسعود با اجماع نظر صحابه در اين رابطه موافق بود.[29] ذهبي نيز نقل مي‌کند که ابن مسعود براساس روايات محکم و صحيح با اقدام عثمان در مورد مصحف‌ها اتفاق نظر داشت.[30]
در مورد اين قضيه و روابط عثمان و ابن مسعود، نبايد به سخنان افرادي چون طه حسين اعتنايي نمود، او به واقع افکار اساتيد خاورشناسان خود را منعکس کرده است که ديدگاه‌هاي خويش را براساس روايات ضعيف رافضيان که در آن‌ها به مخدوش نمودن چهره صحابه و روابط في­مابين آن‌ها پرداخته شده است، مطرح ساخته‌اند.[31]
آيا مي‌توان پذيرفت ابن مسعودي که در مني، قصر نماز را به تبعيت از عثمان ترک نمود و آن‌را کامل خواند تا مبادا اختلاف و فتنه ميان مسلمانان پيش آيد[32]، در اين قضيه بر منبر رود و مردم را به مخالفت با عثمان فراخواند؟ مگر همو نبود که مي‌گفت: اختلاف باعث شر و زيان امت مي‌شود.
رافضيان با جعل رواياتي، چهره‌اي از صحابه ساخته‌اند که آنان مردماني بوده‌اند کينه‌توز و ستيزه‌جو که از هم تنفّر داشته و نسبت به يکديگر دهان به ناسزا و دشنام مي‌گشودند. اما اين روايات دروغين در برابر محکمه، نقدي عادلانه و درست رنگ مي‌بازند و دروغ بودن خود را نشان مي‌دهند. بدون شک فطرتي پاک و عقلي ژرف انديش به مجهول بودن چنين رواياتي پي خواهد برد.[33]
هر آينه رافضيان دروغ گفته‌اند: که ابن مسعود به عثمان دشنام مي‌داد و او را تکفير مي‌نمود تا عاقبت عثمان او را محکوم به ضربات تازيانه نمود و او زير آن ضربات جان سپرد، اين دروغي است که به ساحت پاک ابن مسعود نسبت داده شده است.
همه‌ي علماي حديث، خوب مي‌دانند که ابن مسعود، هرگز عثمان را تکفير ننمود و چون عثمان به خلافت رسيد، عبدالله از کوفه به مدينه آمد و با عثمان بيعت نمود، سپس خطاب به مردم چنين گفت: اي مردم! امير المؤمنين عمر بن خطاب در گذشته است؛ من روزي را به ياد ندارم که مردم چنان شيون و زاري کنند؛ اي مردم! ما أصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر خلافت عثمان اجماع نظر داريم و بدانيد که در اين جريان، حق هيچ کس را که سزاوارتر از او باشد پايمال ننموده‌ايم. اي مردم! ما با اميرالمؤمنين عثمان بيعت نموديم، پس شما نيز با او بيعت کنيد.[34]
اين کلمات خود بهترين دليلي است بر جايگاه رفيع و ممتاز عثمان نزد ابن مسعود و ديگر صحابه، آنان‌که خداوند متعال در کتابش به مدحشان پرداخته است، هر آينه آنان بهترين فهم و درک را از اين آيه نمودند و بدان عمل کرده‌اند:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلا سَدِيدًا (70)}الأحزاب: 70
(اي مؤمنان ! از خدا بترسيد (و خويشتن را با انجام خوبيها و دوري از بديها از عذاب او در امان داريد) و سخن حق و درست بگوئيد).
سخنان ابن مسعود، کلام راست و بر مبناي حقيقت بود که از احساس راستين او نشأت مي‌‌گرفت. او اين سخنان را نه از روي ترس و خوف گفت و نه براي دست يافتن به مقام و منصبي در خلافت جديد، اين سخنان را بر زبان آورد. بنابه­اين شواهد، بديهي و واضح است که هيچ نوعي کينه و نفرتي ميان آن دو وجود نداشته است و اگر هم اختلافي ميان آن دو روي داده باشد تنها به خاطر حق و مصالح امت بوده است.[35]
اما اکاذيب و جعليات رافضيان و پيروان راه آنان مبني بر اين‌كه عثمان، ابن مسعود را آن قدر تازيانه زد تا او فوت کرد، به اجماع علما، دروغ و باطل است.
ابوبکر بن عربي در اين رابطه چنين مي‌گويد: اين‌كه مي‌گويند عثمان، ابن مسعود را تازيانه زد و او را از سهم بيت‌‌المال خود محروم نمود دروغ و کذب است.[36]
عثمان نه ابن مسعود را تازيانه زد و نه او را از سهم بيت المال خود محروم ساخت، بالعکس عثمان منزلت و شأن والاي ابن مسعود را خود مي‌دانست و در مقابل، ابن مسعود نيز کاملاً از پيشوايي که با او بيعت نموده بود اطاعت مي‌کرد و بر اين باور بود که او بهترين امت اسلام جهت امر خلافت بوده است.[37]
 
هفتم: فهم و درک صحابه رضي الله عنهم از آياتي که امّت را از اختلاف منع مي‌کنند
خداوند متعال در قرآن مي‌فرمايد:
{ وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (153)}الأنعام: 153
(اين راه (كه من آن را برايتان ترسيم و بيان كردم) راه مستقيم من است (و منتهي به سعادت هر دو جهان مي‌گردد. پس) از آن پيروي كنيد و از راههاي (باطلي كه شما را از آن نهي كرده‌ام) پيروي نكنيد كه شما را از راه خدا (منحرف و) پراكنده مي‌سازد. اينها چيزهائي است كه خداوند شما را بدان توصيه مي‌كند تا پرهيزگار شويد (و از مخالفت با آن‌ها بپرهيزيد).
طبق اين آيه، راه راست همان قرآن، اسلام و فطرت پاکي است که خداوند عزوجل انسان‌ها ‌را براساس آن آفريده است و راه‌ها همان راه‌هاي هوي و هوس، تفرقه و بدعت مي‌باشد. مجاهد در تفسير «لاتتبعوا السبل» مي‌گويد که منظور از راه‌ها، بدعت‌ها، شبهات و گمراهي‌هاست.[38]
در عين حال خداوند متعال، امّت اسلام را از دچار شدن در اختلافاتي که امت‌هاي پيشين پس از دريات آيات و دستورات خداوند، بدان گرفتار آمدند نهي مي‌فرمايد:
{ وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (105)}آل عمران: 105
(و مانند كساني نشويد كه (با ترك امر به معروف و نهي از منكر) پراكنده شدند و اختلاف ورزيدند (آن هم) پس از آن كه نشانه‌هاي روشن (پروردگارشان) به آنان رسيد، و ايشان را عذاب بزرگي است).
ذات باري تعالي، همچنين امت را از شرک ورزيدن و دچار تفرقه شدن منع مي‌نمايد:
{ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (30)مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (31)مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (32)}الروم: 30 - 32
(روي خود را خالصانه متوجّه آئين (حقيقي خدا، اسلام) كن. اين سرشتي است كه خداوند مردمان را بر آن سرشته است. نبايد سرشت خدا را تغيير داد (و آن را از خداگرائي به كفرگرائي، و از دينداري به بي‌ديني، و از راستروي به كجروي كشاند). اين است دين و آئين محكم و استوار، و ليكن اكثر مردم (چنين چيزي را) نمي‌دانند. (اي مردم ! رو به خدا كنيد و با توبه و اخلاص در عمل) به سوي خدا برگشته، و از (خشم و عذاب) او بپرهيزيد، و نماز را چنان كه بايد بگزاريد، و از زمره مشركان نگرديد. از آن كساني كه آئين خود را پراكنده و بخش بخش كرده‌اند و به دسته‌ها و گروههاي گوناگوني تقسيم شده‌اند. هر گروهي هم از روش و آئيني كه دارد خرسند و خوشحال است (و مكتب و مذهب ساخته هوي و هوس خود را حق مي‌پندارد).
نيز خداوند سبحان اعلام مي‌دارد رسول او از مسلماناني که در دين دچار تفرقه مي‌شوند و به فرقه‌هاي متعدد تقسيم مي‌شوند مبرّا است[39]:
{ إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ (159)}الأنعام: 159
(بيگمان كساني كه آئين (يكتاپرستي راستين) خود را پراكنده مي‌دارند (و آن را با عقائد منحرف و معتقدات باطل به هم مي‌آميزند) و دسته دسته و گروه گروه مي‌شوند (و هر دسته و گروهي از مكتبي و مذهبي پيروي مي‌كنند) تو به هيچ وجه از آنان نيستي و (حساب تو از آنان جدا و) سروكارشان با خدا است و خدا ايشان را از آنچه مي‌كنند باخبر مي‌سازد (و سزاي آنان را خواهد داد).
با دقت در ماجراي تدوين مصحف در عهد عثمان به عمق فهم و درک صحابه از آيات قرآن و بالأخص آياتي که در مورد نهي از اختلاف و نزاع مي‌باشد، پي مي‌بريم.
براساس همين فهم درست و عميق بود که چون حذيفه نشانه‌هاي بروز آن را در ميان مسلمانان و در رابطه با قرائت قرآن مشاهده کرد، بلافاصله خود را به مدينه رسانيد و خطر اين قضيه را به عثمان گوشزد نمود؛ عثمان نيز خطاب به مردم، آنان را از سرانجام شوم اين مسأله با خبر نمود و سپس شوراي مهاجرين و انصار را تشکيل داد و در مورد حل اين معضل، با آنان به مشورت پرداخت و در مدت کوتاهي به نتيجه ثمر بخش و کارساز دست يافتند که از طريق آن توانستند شعله‌هاي فتنه و اختلاف را از نطفه خفه کنند.
اين راه حل، تدوين مصحفي واحد براساس منابع و مدارک محکم و غير قابل ترديد بود که نتيجه آن مأيوس شدن منافقان و دشمنان اسلام از تحقيق اهداف و آرزوهاي ننگين خود بود و اين، خود، عاملي بود براي اين‌كه آنان کينه عثمان را به دل گيرند و در هيمن راستا تمام تلاش خود را صرف خدشه‌دار کردن شخصيت آن مرد بزرگ و بد جلوه دادن آثار اين اقدام مبارک نمودند. آنان تمام امکانات خود را به کار گرفتند تا بتوانند شخصيت و اقدامات آن رادمرد کم نظير را زير سؤال ببرند تا شايد مردم را عليه او بشورانند[40]، و مقدمات بر افروختن آتش عظيم فتنه و آشوب را در ميان امت اسلام فراهم آورند. صحابه بزرگوار رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در آن شرايط حساس، تمامي قرائت‌هاي صحيح آن روزگار را به يک قرائت تبديل نمودند تا وحدت کلمه امت همچنان حفظ شود؛ و اين درسي است بزرگ که بايد آن را چون ديگر درس‌هاي تاريخ خلفاي راشدين که سرشار از درس‌ها و عبرت‌هاي گران‌بهاست، فرا گرفت و به کار بست.
حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم در مورد حفظ وحدت کلمه چنين فرموده‌اند:
«ان الله يرضي لکم ثلاثاً: ان تعبدوه و لا تشرکوا به شيئاً، و ان تعتصموا بحبل الله جمعياً و لا تفرقوا، و ان تناصحوا من ولاه الله امرکم». [41]
(با انجام سه کار مي‌توانيد خداوند را از خود خشنود سازيد: تنها او را پرستش و اطاعت کنيد و از شرک ورزيدن به او بپرهيزيد، با هم متحد باشيد و دچار تفرقه نشويد و نسبت به ولي امر خود صادق، وفادار، خيرخواه و مطيع باشيد).
بدون شک تنها راه حفظ وحدت ميان امت، التزام به قرآن وسنت رسول خداست. بايد به ياد داشت که اصل وحدت از جمله‌ي اساسي‌ترين ارکان و اصول در دين اسلام مي‌باشد. ابن تيميه در همين رابطه چنين مي‌گويد: اين اصل بزرگ که همانا خود اسلام است، چنان از اهميت برخوردار است که خداوند متعال در قرآن در مورد آن به تاکيد سخن گفته و اهل کتاب و غير آنان را که آن را رها نموده‌اند، مورد مزمّت شديد قرار داده است. نيز نبي خدا صلي الله عليه و آله و سلم بارها و در موقعيت‌هاي مختلف، امت را به آن سفارش نمودند.[42]
به همين دليل است که خداوند متعال و رسول بزرگوارش صلي الله عليه و آله و سلم ، مسلمانان را به هر چه که اين وحدت کلمه را حفظ مي‌نمايد دستور داده و آنان را از هر چه که اين وحدت کلمه را خدشه‌دار مي‌کند نهي فرموده‌اند. تمام تفرقه‌ها ونزاع‌هايي که در طول قرن‌ها، بر سر اين امت آمده است به اين دليل بوده که آنان اين اصل و ضوابط و قواعد آن را مراعات ننموده‌اند و حاصل اين دور شدن از قرآن و سنت، همان تفرقه و نزاع في ما بين بوده تا آن‌جا که آن امّت واحده به فرقه‌ها و احزاب متعددي تبديل شده و هر يک به کيش خويش شادند.[43]
هر آينه وحدت امت، از جمله اهداف شريعت اسلام است. در واقع وحدت کلمه از مهمترين عواملي است که مسلمانان را به تمکين و اطاعت از اوامر و منهيات شريعت وا مي‌دارد و بر ماست که با امر به معروف و نهي از منکر، برادران و خواهران مسلمان خويش را به سوي حق فرا خوانيم و آنان را به صبر در برابر ناکامي‌ها، مشکلات، ضعف‌ها و ترفندهاي دشمنان دين خود دعوت کنيم و اين مهم تنها با وحدت ميان دعوت‌گران، رهبران، علما و طالبان علم و معرفت حاصل مي‌آيد. شايد بتوان از اين طريق مسايل و مشکلات امت را به صورتي درست حل و فصل نمود. عبدالرحمن سعدي در مورد اهميت اصلاح امت چنين مي‌گويد: جهاد دو نوع است: جهادي که هدف آن اصلاح عقايد و اخلاق و فرهنگ و تمامي شئونات دنيوي و ديني امت و تربيت و پرورش درست آنان مي‌باشد که اين جهاد، براساس و پايه جهاد دوم که همانا دفاع از اسلام و مسلمين در برابر کفار و منافقان و تمامي دشمنان دين و دفع همه‌ي ترفندها و نيرنگ‌ها و تجاوزات آنان است، مي‌باشد. خود اين جهاد از دو طريق صورت مي‌گيرد: نخست جهاد با زبان و قلم و برهان و دليل قاطع و ديگري جهاد با اسلحه مناسب هر دوران مي‌باشد.[44]
سپس شيخ عبدالرحمن در فصلي مجزا از کتاب خود در مورد جهاد مربوط به مسلمانان و برقراري الفت و مودّت و ايجاد وحدت بين آنان صحبت مي‌کند.[45]
او در اين فصل، بعد از ذکر آيات و احاديثي که بر وجوب وحدت و تعاون ميان آحاد امت اسلام دلالت دارد، چنين نتيجه‌گيري مي‌کند: هر آينه، از بزرگترين جهادها، تلاش در راه تحقق اصل وحدت کلمه و الفت و مودّت ميان مسلمانان مي‌باشد که از طريق آن بتوانند به دين و دنياي خويش سر و ساماني بدهند.[46]
به همين دليل فراهم آوردن مقدمات برقراري الفت و مودّت و ايجاد وحدت ميان مسلمانان از جمله بزرگترين جهادها مي‌باشد. اين امر، خود، عاملي مهم در حفظ عزّت و کرامت مسلمانان و تشکيل دولتي اسلامي مي‌باشد که از راه آن بتوان به تحکيم اجراي شريعت پروردگار اقدام نمود و اين امري است که خلفاي راشدين به درک آن نائل آمده بودند و در تدوين مصحف واحد، به صورتي بارز، خود را نمايان ساخت.




[1]- صحيح بخاري، کتاب فضائل القرآن (حديث4986).
[2]- صحيح بخاري، کتاب فضائل القرآن (حديث4998).
[3]- المدينة النبوية فجر الإسلام و العصر الراشدي، ص240 نقل از فتح الباري (9/12).
[4]- حروب الردة و بناء الدولة الإسلامية، احمد سعيد،145.
[5]- صحيح بخاري (حديث4986).
[6]- الاجتهاد في الفقه الإسلامي، عبد السلام السليماني،127.
[7]- التفوق و النجابة علي نهج‌الصحابة، حمد العجمي، 73.
[8]- سير أعلام النبلاء (2/431).
[9]- التفوق و النجابه علي نهج‌الصحابه، 74.
[10]- المدينة و النبوية فجر الاسلام و العصر الراشدي (2/241).
[11]- صحيح بخاري، کتاب فضائل القرآن (حديث4987).
[12]- عثمان بن عفان، صادق عرجون،171.
[13]- المدينة النبوية فجر الإسلام و العصر الراشدي (2/244).
[14]- عثمان بن عفان، صادق عرجون،175.
[15]- فتنة مقتل عثمان بن عفان (1/78).
[16]- التاريخ الصغير، امام بخاري (1/94).
[17]- فتح الباري (9/18).
[18]- فتنة مقتل عثمان بن عفان(1/78).
[19]- الجامع الأحکام القرآن (1/88).
[20]- عثمان به عفان، صادق عرجون،178.
[21]- الجامع الأحکام القرآن (1/87).
[22]- عثمان بن عفان، صادق عرجون،180.
[23]- عثمان بن عفان، صادق عرجون،180.
[24]- عثمان بن عفان، صادق عرجون،180.
[25]- الجامع الأحکام القرآن (1/79).
[26]- الإتقان (1/144 تا148).
[27]- أضواء البيان في تاريخ القرآن، 77.
[28]- أضواء البيان في تاريخ القرآن، 77.
[29]- فتنة مقتل عثمان به عفان (1/78).
[30]- فتنة مقتل عثمان بن عفان (1/79).
[31]- البداية و النهاية (7/228).
[32]- سير أعلام النبلاء (1/349).
[33]- الفتنة الکبري (1/159).
[34]- فتنة مقتل عثمان بن عفان (1/80).
[35]- طبقات ابن سعد (3/63).
[36]- اي اهل ايمان، متقي و خدا ترس باشيد و هميشه به حق و صواب سخن گوييد (احزاب – 70).
[37]- عبدالله بن مسعود، عبدالستار الشيخ،324.
[38]- عقيدة اهل السنة و الجماعة في الصحابة الکرام (3/1066).
[39]- و شما مسلمانان مانند مللي نباشيد که پس از آنکه آيات روشن براي آن‌ها آمد راه تفرقه و اختلاف پيمودند، که البته براي آن‌ها عذاب بزرگ خواهد بود. (آل‌عمران –105).
[40]- در اسات في الأهواء و الفرق و البدع، ناصر العقل،49.
[41]- فتنة مقتل عثمان بن عفان (1/82).
[42]- فتنة مقتل عثمان بن عفان (1/82).
[43]- مسند احمد (1/2-26).
[44]- مجموع الفتاوي (22/359).
[45]- تبصير المؤمنين بفقه النصر و التمکين، مؤلف،307.
[46]- وجوب التعاون بين المسلمين، ص5.



به نقل از: ترجمه شناخت سيره عثمان بن عفّان رضي الله عنه، تأليف: دکتر علي محمد محمد صلابي



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

حارث بن قيس:‌ شيطان هر گاه سراغ تو بيايد و بگويد: نمازت ريايي است، تو آن نماز را درازتر گردان.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 12111
دیروز : 3293
بازدید کل: 8247456

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010