Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 از أبي خراش أسلمي رضي الله عنه مرفوعا روايت شده كه بيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: " من هجر أخاه سنة فهو بسفك دمه " (روايت بخاري در كتاب الأدب المفرد حديث رقم 406 و همچنين در كتاب صحيح الجامع رقم 6557)
يعنى: "كسى كه با برادر دينى اش يكسال قهر كند مانند آن است كه خونش را ريخته است".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>عمر بن خطاب رضی الله عنه > عمر رضی الله عنه و تربیت کارگزاران دولت

شماره مقاله : 2702              تعداد مشاهده : 294             تاریخ افزودن مقاله : 25/5/1389

عمر رضی الله عنه  و تربیت کارگزاران دولت


عمر رضی الله عنه  هرگز به مسئولین خود اجازه نمی‌داد تا به مردم زور بگویند یا احساس بزرگی نمایند و مردم را خوار بشمارند. و اکنون به بعضی از اینگونه موضع‌گیری‌ها اشاره می‌کنیم:
 
ـ داستان ابوسفیان و بنای خانه در مکه
عمر رضی الله عنه  به مکه آمده بود. مردم به ملاقاتش رفتند و عده‌ای گفتند: ای امیرالمؤمنین! ابوسفیان مشغول ساختن خانه‌ایی در مسیر آب است و با این کار خود باعث سرازیر شدن آب به سوی خانه‌های ما می‌شود. عمر رضی الله عنه  شلاقش را برداشت و عازم خانه‌ی ابوسفیان شد و در آن‌جا دید که او سنگهای زیر بنای خانه‌اش را نصب کرده است. عمر رضی الله عنه  به ابوسفیان گفت: این سنگها را از اینجا بردار. ابوسفیان سنگها را یکی بعد از دیگری برداشت. سپس عمر رضی الله عنه  رو به کعبه ایستاد و گفت: سپاس مر خدایی را که از عمرکسی ساخته که ابوسفیان را در درون مکه امر و نهی می‌کند و او چاره‌ای جز پذیرفتن ندارد.[1]
 
ـ داستان عیینة بن حصن و مالک بن ابی زفر
عیینة بن حصن به ملاقات عمر رضی الله عنه  آمد و قبل از او مالک بن ابی زفر که از مسلمانان مستضعف بود نزد عمر نشسته بود. عینیه به مالک نگریست و گفت: ضعیفان قوی و فرومایگان بلند مرتبه شده‌اند. مالک گفت: آیا او به استخوآن‌های پوسیده و ارواحی که اکنون در آتش به سر می‌برند، بر من فخر می‌فروشد؟ عمر رضی الله عنه  که شاهد این ماجرا بود بر عینیه خشم گرفت و خطاب به او گفت: در اسلام خود را کوچک بشمار و افزود: به خدا سوگند! تا از مالک معذرت خواهی نکنی تو را نمی‌بخشم. عینیه ناچار از مالک معذرت خواهی کرد.[2]
 
ـ داستان جارود و ابی بن کعب
جارود نزد عمر رضی الله عنه  آمد. مردی گفت: این جارود سردار ربیعه است. عمر رضی الله عنه  شلاقش را بر جارود بلند کرد و گفت: می‌ترسم در دلت غرور به وجود بیاید. همچنین روزی با ابی بن کعب نیز چنین کرد. هنگامی که مردم در بیرون مسجد پیرامون او گرد آمده و از او سؤال می‌کردند عمر رضی الله عنه  گفت: این کار برای تو باعث فتنه و برای آن‌ها باعث ذلت می‌شود.[3]
 
5ـ جلوگیری از بعضی کارها در جامعه
زندگی عمرفاروق  رضی الله عنه  بنا بر شریعت الهی پیش می‌رفت. بنابراین هیچ گونه رفتار منحرفی را نمی‌پسندید. و به افراد اجازه نمی‌داد کارهایی انجام دهند که باعث فساد جامعه اسلامی‌گردد. و اکنون ما به پاره‌ای از عملکرد ایشان در این باره اشاره می‌کنیم:
 
ـ قصابی زبیر بن عوام
گاهی عمر رضی الله عنه  به قصابی سر می‌زد كه متعلق به زبیر بن عوام بود و اگر کسی را می‌دید که دو روز پشت سر هم گوشت می‌خرد، شلاقش را بر او بلـــند می‌کرد و می‌گفـــت: نمی‌شود که روزی شکمت را به خاطر همسایه و یا پسر عمویت از گوشت محروم کنی.[4]
 
ـ اکنون هر چه می‌خواهی سؤال کن
عمر رضی الله عنه  متوجه فردی شد که کوله‌باری مملو از انواع مواد غذایی داشت و در عین حال سؤال می‌کرد. عمر رضی الله عنه  آذوقه‌اش را گرفت و جلوی شتران ریخت و گفت: الآن سؤال کن.[5]
 
ـ داستان مردی که متکبرانه قدم می‌زد
روزی عمر رضی الله عنه  متوجه مردی شد که خرامان راه می‌رفت. عمر رضی الله عنه  گفت: این نوع راه رفتن را ترک کن. مرد گفت: عادت کرده‌ام و نمی‌توانم آن‌را ترک کنم. عمر رضی الله عنه  با شلاقش شروع به زدن آن مرد کرد. و گفت: اگر او را نزنم پس چه کسی را بزنم. سپس بعد از مدتی آن مرد نزد عمر رضی الله عنه  آمد و گفت: خدا به تو پاداش نیک بدهد که مرا تنبیه نمودی. در واقع شیطان داخل پوست من رفته بود و مرا وادار به چنین رفتاری نموده بود. اکنون خداوند به وسیله شما مرا از آن عادت زشت نجات داد.[6]
 
ـ دینمان را تباه مگردان
روزی عمر رضی الله عنه  با مردی برخورد که‌ خود را به‌ حالت مردگی زده‌ و اظهار عبادت می‌نماید، عمر تازیآن‌های به‌ او زد و گفت: خدا شما را نابود گرداند چرا می‌خواهی دینمان را تباه گردانی و آن‌را به‌ مردگی نمایش دهی.[7]
روزی شفاء دختر عبدالله با دسته‌ای جوان برخورد که‌ آرام راه رفته‌ و شمرده‌ حرف می‌زدند. پرسید اینان چه‌ کسانی هستند؟ گفتند: عبادتگر می‌باشند. گفت: به‌ خدا سوگند عمربن خطاب را دیدم که‌ وقتی حرف می‌زد، به‌ شنوانده‌ می‌شنواند و هنگامی راه می‌رفت، تند راه می‌رفت و وقتی کسی را تنبیه‌ می‌نمود او را آزار می‌رساند، و براستی که‌ او عبادتگری واقعی بود. (نه‌ اینها).[8]
 
ـ اهمیت دادن به بهداشت و سلامت جامعه
عمرفاروق حتی به بهداشت و سلامت افراد جامعه اسلامی نیز اهمیت قايل بود. و همواره مردم را از چاقی و عواقب آن می‌ترسانید و آن‌ها را به میانه‌روی در خوردن دعوت می‌داد و می‌گفت: ای مردم! شکمهای خود را از غذا پر نکنید. چرا که این کار شما را وادار به کسالت در نماز می‌کند و وجود شما را فاسد می‌گرداند و بیماری می‌آفریند و خداوند انسان چاق و فربه را نمی‌پسندد. بنابراین در خوردن غذا میانه‌رو باشید. این کار به صلاح شما است و از اسراف جلوگیری کرده، برای عبادت خدا، تقویتتان می‌کند. و هیچ گاه انسان نابود نمی‌شود مگر هنگامی که شهوت خود را بر دینش ترجیح دهد.[9]
همچنین ابن جوزی نقل می‌کند که روزی عمر رضی الله عنه  مرد شکم گنده‌ای را دید. پرسید: این چیست؟ مرد گفت: حوضچه‌ای از جانب خدا است. عمر رضی الله عنه  فرمود: خیر بلکه عذابی از جانب خدا است.[10]
همچنین در مورد بهداشت عمومی و پیشگیری از بیماریهای مسری دستوراتی صادر می‌کرد و بیماران مبتلا به چنین بیماریهایی را توصیه به خانه‌نشینی می‌نمود. چنان که هنگام طواف خانه کعبه چشمش به زنی افتاد که مبتلا به بیماری جذام بود و طواف می‌کرد. عمر رضی الله عنه  به آن زن گفت: ای بنده خدا! بهتر است که تو در خانه‌ایت بنشینی و مزاحم مردم نشوی. آن زن نیز پذیرفت و خانه‌نشین شد. پس از مدتی فردی به او گفت: اکنون از خانه بیرون شو. زیرا کسی که تو را خانه‌نشین ساخته بود، مرده است. او گفت: من این را نمی‌پسندم که وقتی او زنده بود از او حرف شنوی داشتم و اکنون که چشم از جهان فرو بسته او را نافرمانی کنم.[11]
همچنین عمرفاروق  رضی الله عنه  مردم را به ورزش و اسب سواری تشویق می‌کرد و به آن‌ها می‌گفت: به فرزندانتان شنا و تیراندازی و پریدن بر اسب و اشعار خوب را آموزش دهید.[12]
 
ـ نصیحت عمر رضی الله عنه  برای شراب خواران
عمر رضی الله عنه  احوال فردی از قهرمانان شام را جویا شد. گفتند: او به شراب نوشی عادت کرده است. عمر رضی الله عنه  در نامه‌ای به او نوشت: از عمربن خطاب به فلانی! سلام بر تو. خدا را سپاس می‌گویم که غیر از او معبود به حقی وجود ندارد. به نام خداوند بخشنده و مهربان. سپس این آیات را نوشت:
 { حم (١)تَنْزِيلُ الْكِتَابِ منَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيم (٢)غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ إِلَيْهِ الْمصِيرُ (٣)}غافر: ١ - ٣
«فرو فرستادن این کتاب از سوی خدای چیره و آگاه انجام می‌پذیرد خدایی که بخشنده ی گناه، پذیرنده توبه، دارای عذاب سخت و صاحب انعام و احسان است هیچ معبودی جز او وجود ندارد. بازگشت همه به سوی او است».
این را نوشت و به نامه‌رسان گفت: نامه را درحالی که او مست و بد حال است به او نده، بلکه وقتی تندرست شد به او بده. و به اطرافیان خود گفت: برای او دعا کنید تا توبه نصیبش گردد. و چون نامه به دست آن مرد رسید و آن‌را خواند گفت: خداوند به من وعده آمرزش داده و سپس مرا از عذابش ترسانیده است. این جمله را چند بار تکرار کرد و سرانجام به گریه افتاد و دست از شراب نوشی برداشت و توبه کرد و بر توبه‌اش ماندگار ماند. وقتی این خبر به گوش عمربن خطاب رسید، گفت: بدین صورت گنهکاران را راهنمایی و برای آن‌ها دعا کنید. نه این که بگونه‌ای رفتار نمایید که شیطان راه بیشتری جهت تسلط بر آنان پیدا کند.[13]
در این عملکرد، به نبوغ تربیتی عمر رضی الله عنه  و آشنایی او با طبایع افراد بر می‌خوریم. و این درس موفقیت آمیز تربیتی، ما را به روش موفقیت آمیز پرورشی او آشنا می‌سازد. آری عمربن خطاب با همه‌ی مشاغل و مسئولیتهایی که داشت، سراغ فردی از افراد امت را می‌گیرد و چون متوجه می‌شود که او از مشکلی رنج می‌برد به فکر حل و علاج مشکلش بر می‌آید. اگر این عملکرد را با عملکرد کنونی مسلمانان مقایسه کنیم، خواهیم دید که مدتهای مدیدی سپری می‌شود، ولی آنان سراغ برادر تنی خود را نمی‌گیرند و احوال او را جویا نمی‌شوند. و اگر چنانچه اطلاع یابند که برادرشان با مشکلی مواجه است، در صدد رفع آن مشکل بر نمی ایند. این سهل انگاری زمینه‌ی نابودی اخوت اسلامی را فراهم نموده و مسلمانان را نسبت به یکدیگر بیگانه ساخته است.[14]
 
ـ رأی عمر رضی الله عنه  در مورد مجالس خصوصی
عمر رضی الله عنه  دوست داشت که مردم مجالس عمومی تشکیل دهند تا طبقات مختلف مردم به راحتی بتوانند در آن شرکت نمایند. و تشکیل جلسات خصوصی را که عموم به آن دست‌رسی نداشته باشند، ممنوع اعلام کرده بود. چرا که معتقد بود این کار منجر به حزب گرایی و تعدد احزاب می‌شود.[15]
چنان که ابن عباس  رضی الله عنه  می‌گوید: عمر رضی الله عنه  به افرادی از قریش گفت: به من خبر رسیده که شما دارای مجالس خصوصی مختلفی هستید. دوباره نشنوم که دو نفر با هم جدا از دیگران نشسته باشید. تا مردم نگویند فلانی از همنشینان و یاران فلانی است. چیزی که من می‌گویم برای دین و شرافت و خویشاوندی شما مفیدتر است. می‌ترسم که بعد از شما افرادی بیایند و بگویند: رأی فلانی چنین بوده است و اسلام را تقسیم نمایند. بنابراین مجالس خود را عمومی قرار دهید و با هم و در کنار هم بنشینید. این کار باعث محبت و هیبت شما می‌شود.[16]
آری تشکیل دادن جلسات خصوصی توسط سران قوم باعث محروم شدن عموم مردم از دست‌رسی به مسئولین و پیشوایان خود می‌شود. و فایده دیگری که از این جلسات عمومی حاصل می‌شود این که سخنان و فتواهای خواص بدون تحریف و کم و کاست منتقل می‌شوند. و مجالس متفرق باعث اختلاف در فتوا و اقوال شده، سرانجام به جدایی و حزب گرایی می‌انجامد. و این چیزی بود که عمر رضی الله عنه  از آن بیمناک بود.[17]


[1] اخبار عمرص 321 ؛ مناقب امیرالمومنین (ابن جوزی) ص 128
[2] تاریخ المدینه المنوره (ابن شبه) 2/690 ؛ الدور السیاسی : صفوه. ص 191
[3] همان
[4] الدور السیاسی: صفوه ، ص 231 به نقل از مناقب امیر المومنین: (ابن جوزی).
[5] مناقب امیرالمومنین (ابن جوزی)ص 101
[6] اخبار عمر. ص175
[7] همان : 175
[8] الشیخان به‌ روایت بلاذری ص 226 .
[9] الخلیفه الفاروق ؛ د. عبدالرحمان العانی ص 124
[10] مناقب عمرامیرالمومنین : ابن جوزی ص 200
[11] الخلیفه الفاروق. ص 124 به‌ نقل از : الریاض النضرة
[12] همان 125
[13] تفسیر قرطبی (15/256)
[14] شهید المحراب.ص 208
[15] الخلفاء الراشدون. حسن ایوب. ص 115
[16] فرائد الکلام ص 116 ؛ تاریخ الطبری ( 3/218)
[17] الخلفاء الراشدون : حسن ایوب ص 115


از کتاب: ترجمه سیره عمربن خطاب رضی الله عنه، تألیف : دکتر علی محمد محمد صلابی



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

از شافعی در مورد موسیقی سوال شد، پاسخ داد: "اولین کسانی که آن را [در این امت] به راه انداختند زنادقه بودند تا مردم را از نماز و یاد خدا [به لهو و لعب] مشغول دارند" [الزواجر عن اقتراف الکبائر]

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 8146
دیروز : 3293
بازدید کل: 8243491

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010