Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 

خداوند (تبارک وتعالی) در حدیثی قدسی می‌فرماید: « مَنْ عَادَىٰ لِي وَلِيّاً فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ». «هر کس با دوست من دشمنی کند همانا من با او اعلام جنگ کردم».
  قسمتى از حديث طولانى است كه در بخارى 5/2384 حديث (6137) آمده است، وابن حبان 2/58 حديث (347)، مسند أحمد 6/56 حديث (26236)، مسند أبي يعلى 2/520 حديث (7087)، وسنن بيهقي وغيره.

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > ابوبکر صدیق رضی الله عنه در جامعه‌ مدنی و برخی از صفات و فضایلش

شماره مقاله : 2642              تعداد مشاهده : 351             تاریخ افزودن مقاله : 23/5/1389

ابوبکر صدیق رضی الله عنه  در جامعه‌ی مدنی و برخی از صفات و فضایلش

زندگانی ابوبکر رضی الله عنه  در مدینه آکنده از درس‌ها و آموزه‌هایی است که با برخورداری از الگوها و نمونه‌های زنده و بی‌نظیر، ما را در شناخت هر چه بیش‌تر اسلام و بکارگیری این دین در تمام جنبه‌های زندگی یاری می‌دهد. شخصیت ابوبکر صدیق رضی الله عنه  بر مبنای صفات و ویژگی‌های بی‌نظیری، متمایز و برجسته می‌گردد که رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  در بسیاری از احادیث و فرموده‌های گهربارش به تعریف از او می‌پردازد و فضیلت و پیش‌افتادگی او را بر یاران دیگرش آشکار می‌سازد.
 
برخورد ابوبکر رضی الله عنه  با فنحاص (یکی از علمای یهود):
یک بار ابوبکر رضی الله عنه  به کنشت (معبد) یهودیان رفت؛ عده‌ای از آنان پیرامون شخصی به نام فنحاص که از علمای یهود بود، جمع شده بودند؛ ابوبکر رضی الله عنه  به فنحاص گفت: «وای بر تو از خدا بترس و مسلمان شو؛ به خدا سوگند که تو خوب می‌دانی که محمد صلی الله علیه و سلم  فرستاده‌ی خدا است و به حق و راستی از جانب او به سوی شما آمده و ویژگی‌ها و نشانه‌هایش در انجیل و تورات بیان شده است.‌» فنحاص به ابوبکر رضی الله عنه  گفت: «ای ابوبکر! به خدا که ما آن‌گونه که محمد( صلی الله علیه و سلم )می‌گوید، به خدا نیازی نداریم و خدا است که محتاج ما می‌باشد؛ ما از او بی‌نیازیم و او به ما نیازمند؛ ما به او تضرع و زاری نمی‌کنیم و اوست که به ما زاری می‌کند و از ما قرض می‌خواهد. مگر نه این است که دوستت محمد ( صلی الله علیه و سلم ) در سخنانی که از خدایش نقل می‌کند، از مردم برای خدا قرض نیکو می‌طلبد؟ و غیر از این است که خدایش، از ربا نهی می‌کند و خودش به ما در قبال آن قرض یا صدقات، ربا می‌دهد (و می‌گوید: صدقات را فزونی می‌بخشد‌)؟ اگر خدا، غنی و بی نیاز بود که به ماآن‌گونه که محمد( صلی الله علیه و سلم )می‌گوید در قبال قرض دادن، وعده‌ی ربا و فزونی اموال نمی داد.» ابوبکر رضی الله عنه  به قدری ناراحت شد که به شدت بر صورت فنحاص زد. فنحاص برای شکایت به نزد رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  رفت و گفت: «ای محمد! بنگر که دوستت ابوبکر با من چه کرده است.» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  از ابوبکر پرسیدند: «‌چه چیز تو را به این کار واداشت؟» ابوبکر رضی الله عنه  عرض کرد: «ای رسول‌خدا! دشمن خدا، سخن سنگین و بزرگی گفت که مرا تاب نیامد وبه خاطر خدا او را زدم؛ او گمان می‌کند که خداوند متعال، فقیر است و این‌ها، بی‌نیازند.‌» فنحاص این ماجرا را منکر شد و گفت که من چنین نگفته‌ام. خداوند متعال، در رد فنحاص و تایید ابوبکر رضی الله عنه  این ایات را فرو فرستاد:{ لَقَدْ سَمعَ اللَّه قَوْلَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّه فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیاءُ سَنَکتُبُ ما قَالُوا وَقَتْلَهم الأنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ (١٨١)}(آل‌عمران:181)
یعنی: «(برخی از یهودیان گفتند: خدای محمد فقیر است و از ما درخواست قرض می‌کند؛) بی‌گمان خداوند، سخن کسانی را شنید که گفتند: خدا فقیر است و ما بی‌نیازیم! آن‌چه را که گفتند و این‌که (گذشتگانشان)، پیامبران را به ناحق کشتند، خواهیم نوشت و (همه‌ی این‌ها ثبت و ضبط می‌شود تا بدان‌گاه که) به ایشان خواهیم گفت: بچشید عذاب آتش سوزان را.»
خداوند متعال، درباره‌ی ابوبکر رضی الله عنه  و خشمی که در راه خدا گرفت، آیه فرو فرستاد[1] که:{ لَتُبْلَوُنَّ فِی أَموَالِکم وَأَنْفُسِکم وَلَتَسْمعُنَّ منَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ منْ قَبْلِکم وَمنَ الَّذِینَ أَشْرَکوا أَذًى کثِیرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِک منْ عَزْم الأمورِ (١٨٦)}  (آل‌عمران:186)
یعنی: «حتماً شما از لحاظ جان و مال خود مورد آزمایش قرار می‌گیرید و از سوی کسانی که پیش از شما کتاب داده شده‌اند و هم‌چنین از سوی مشرکان، سخنان آزاردهنده‌ای می‌شنوید؛ و اگر بردباری و تقوا پیشه کنید، (کار شایسته‌ای کرده‌اید که) این‌ها، امور مهمی است که باید برای دستیابی و بکارگیری آن‌ها کوشید».
 
حفظ راز رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  :
عمر بن خطاب رضی الله عنه  می‌گوید: دخترم حفصه رضی الله عنها پس از وفات شوهرش خنیس بن حذافه رضی الله عنه  که از بدریان بود، بیوه شد؛ عثمان بن عفان رضی الله عنه  را دیدم و به او پیشنهاد کردم: اگر بخواهی حفصه را در نکاح تو در می‌آورم. عثمان رضی الله عنه  گفت: «تا ببینم و فکر کنم» و پس از مدتی مرا دید و گفت: «فعلاً قصد ازدواج ندارم.» به دیدن ابوبکر رضی الله عنه  رفتم و همین پیشنهاد را به او گفتم. او سکوت کرد و چیزی نگفت؛ از او بیش‌تر از عثمان رضی الله عنه  دل‌گیر شدم. مدتی گذشت و رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  از حفصه رضی الله عنها خواستگاری نمود و من نیز حفصه را به نکاح آن حضرت صلی الله علیه و سلم  درآوردم. ابوبکر رضی الله عنه  مرا دید و به من گفت: «شاید موقعی که به تو پاسخی ندادم، از من دل‌گیر شدی.» گفتم: بله، همین طور است. فرمود: «هیچ چیز مانع من از پذیرش پیشنهادت نشد جز این که من از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  شنیده بودم که قصد ازدواج با حفصه را دارد و من نخواستم راز رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  را فاش کنم؛ بنابراین به تو چیزی نگفتم تا اگر رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  قصد دیگری نمود و با حفصه رضی الله عنها ازدواج نکرد،من از حفصه خواستگاری کنم.»[2]
 
ابوبکر صدیق رضی الله عنه  و آیه‌ی 11 سوره‌ی جمعه:
جابر بن عبدالله رضی الله عنهما می‌گوید: رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  در روز جمعه مشغول خطابه و سخنرانی بودند که کاروان حامل مواد غذایی به مدینه آمد. اصحاب برای تأمین نیازهایشان به سوی کاروان شتافتند و کسی جز دوازده نفر با رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نماند. خداوند متعال، این ایه را فرو فرستاد:{ وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهواً انفَضُّوا إِلَیها وَتَرَکوک قَائِماً قُلْ ما عِندَ اللَّه خَیرٌ منَ اللَّهوِ وَمنَ التِّجَارَةِ وَاللَّه خَیرُ الرَّازِقِینَ} و ابوبکر و عمر رضی الله عنهما جزو آن دوازده نفر بودند.[3] ترجمه‌ی ایه از این قرار است: «(‌برخی از یارانت، در یکی از جمعه‌ها که مشغول سخنرانی بودی،) هنگامی که تجارت یا لهوی[4] دیدند، از اطرافت پراکنده شدند و تو را ایستاده رها کردند؛ بگو: آن‌چه، پیش خدا است، بهتر از سرگرمی و تجارت است و خداوند، بهترین روزی‌رسان می‌باشد.»
 
رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  کبر و غرور را از ابوبکر رضی الله عنه  بدور دانست… :
عبدالله‌ بن عمر رضی الله عنهما می‌گوید: رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (منْ جَرَّ ثوبَه خیلاء لم‌ینْظُرِ اللَّه إلیه یوم القیامةِ) یعنی:«خداوند، در روز قیامت به کسی که شلوارش را از روی تکبر بلند بگیرد (که برآمدگی پایش را بپوشاند)، نگاه (رحمت) نمی‌کند.» ابوبکر رضی الله عنه  عرض نمود: «‌یکی از نیمه‌ها (‌پاچه‌ها)ی شلوارم، فرو می‌افتد؛ مگر آن‌که آن را محکم بگیرم.» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «تو که این کار را از روی تکبر نمی‌کنی.»[5]
 
دقت نظر ابوبکر رضی الله عنه  در خوردن حلال:
قیس بن ابی‌حازم می‌گوید: ابوبکر رضی الله عنه  غلامی داشت که هرگاه خوراکی یا غذایی می‌آورد، ابوبکر رضی الله عنه  از او پرس و جو می‌کرد؛ اگر دوست داشت و سزاوار می‌دید، از آن غذا می‌خورد و در صورت ناخوشایند بودن آن غذا برایش از لحاظ راهی که به دست آمده بود، آن را نمی‌خورد. یک شب فراموش کرد و از غلام نپرسید که آن غذا را چگونه به دست آورده است؛ اما پس از آن‌که میلش نمود، در این‌باره از غلامش پرس و جو کرد و چون راه کسبش را ناخوشایند دید، دستش را به دهان برد و آن‌قدر استفراغ کرد که چیزی از آن غذا در معده‌اش نماند.[6]
بله این نشانه‌ی دقت نظر ابوبکر رضی الله عنه  در خورد و نوشش می‌باشد تا آن‌چه می‌خورد، کاملاً حلال باشد و هیچ شک و شبهه‌ای در آن نباشد. قطعاً این باریک‌بینی و دقت نظر ابوبکر رضی الله عنه ، نمایان‌گر کمال تقوا و پرهیختگی او است. بر هیچ کس پوشیده نیست که بر اساس آموزه‌های دینی، پاکی و حلال بودن خوراک، پوشاک و نوشیدنی‌ها رابطه‌ای مستقیم با اجابت دعا دارد.[7] در حدیثی به شخص مسافری اشاره شده که با سری ژولیده و تنی غبارآلود، دست به دعا برمی‌دارد و خدا را فرا می‌خواند؛ اما چون خوراک، پوشاک و نوشیدنیش حرام است و با حرام تغذیه کرده، دعایش پذیرفته نمی‌شود.[8]
 
مرا در دعوایتان شرک کردید، پس… :
باری ابوبکر رضی الله عنه  به دیدن رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  رفت و آن حضرت صلی الله علیه و سلم  و عایشه رضی الله عنها را دید که مانند هر زن و مرد دیگری که ممکن است دعوا کنند، دعوایشان شده و عایشه، صدایش را در مقابل رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  بلند کرده است؛ ابوبکر رضی الله عنه  که از صدابلندی عایشه رضی الله عنها در مقابل رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  ناراحت شد، به دخترش نزدیک شد تا او را بزند و به او گفت: «تو را می‌بینم که صدایت را بر رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  بلند کرده‌ای!»‌ اما رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  جلوی ابوبکر رضی الله عنه  را گرفتند و نگذاشتند، عایشه رضی الله عنها را بزند. ابوبکر با ناراحتی خانه را ترک کرد. رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  به همسرشان عایشه رضی الله عنها فرمودند: «دیدی که چگونه تو را از کتک خوردن رهانیدم؟» مدتی گذشت و ابوبکر رضی الله عنه  از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  اجازه‌ی شرف‌یابی خواست. وقتی ابوبکر رضی الله عنه  دید که آنان با هم آشتی کرده‌اند، گفت: «‌مرا آن‌گونه که در دعوایتان شریک کردید، در آشتی خود نیز داخل کنید.» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «باشد، چنین کردیم.»[9]
 
توجه ابوبکر رضی الله عنه  به امر به معروف و نهی از منکر:
ابوبکر رضی الله عنه  در یکی از عیدها به خانه‌ی پیامبر صلی الله علیه و سلم  رفت؛ دو دختربچه‌ی انصاری دید که در حضور عایشه رضی الله عنها آواز می‌خواندند؛ فرمود: «ایا در خانه‌ی رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  بانگ شیطان بپا است؟!» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  که رویشان را از جانب آن دو دختربچه‌ی آوازخوان به سوی دیوار برگردانده بودند، خطاب به ابوبکر رضی الله عنه  فرمودند: (دعْهما یا أبابکرٍ، فإنَّ لکلِّ قوم عیدًا و هذا عیدُنا أهلِ الإسلام)[10] یعنی:«ای ابوبکر! کاری به آن دو نگیر؛ هر قومی عید و سروری دارند و این، عید ما مسلمانان است.» در این حدیث، به روشنی بیان شده که گوش دادن به آوازها و سرودها عادت رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  و صحابه نبوده است و این، از خصلت نیکان و صالحان است که به سرگرمی‌های مباح نیز مشغول نمی‌شوند؛ ابوبکر صدیق رضی الله عنه  بر همین اساس سرود‌خوانی آن دو دختربچه یا کنیزکان انصاری را بانگ شیطان نامید. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  نیز ضمن حذرداشت ابوبکر رضی الله عنه  از ایجاد ممنوعیت برای آن خواننده‌های کوچک، روز عید را که روز شادی و سرور است، دلیل این امر خواندند. البته باید دانست که در آوازخوانی بچه‌ها در اعیاد و شادی‌ها رخصت وجود دارد و در حدیث نیز آمده است: (لیعلم المشرکونَ أنَّ فی دینِنا فسحَة)[11] یعنی:«تا مشرکان بدانند که در دین ما فراخی است.» عایشه رضی الله عنها دوستان کم‌سن و سالی داشت که به نزد او می‌رفتند و با هم بازی می‌کردند. در حدیث چنین نیامده که پیامبر صلی الله علیه و سلم  به آوازخوانی آن‌ها گوش می‌دادند؛ بلکه تنها آن‌جا حضور داشتند و صدای آواز به گوش آن حضرت می‌رسید. از این روایت، چنین برداشت می‌کنیم که پرداختن به برخی سرگرمی‌ها از قبیل آوازخوانی با شرایط مشهورش روا است.[12]
 
مهمان‌نوازی ابوبکر رضی الله عنه  :
عبدالرحمن بن ابوبکر رضی الله عنهما می‌گوید: اصحاب صفه، مردمانی فقیر بودند. یک بار رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «کسی که غذای دو نفر را دارد، سه نفر را مهمان کند و کسی که غذای چهار نفر را دارد، پنج نفر را با خود ببرد». ابوبکر رضی الله عنه  سه نفر را با خود به خانه آورد…. ابوبکر رضی الله عنه  به خاطر محبت وافرش با رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  شب را با آن حضرت گذراند و چون پاسی از شب گذشته بود، به خانه آمد. همسر ابوبکر رضی الله عنه  گفت: «چه چیزی مانع آمدن تو به نزد مهمانانت شد؟» ابوبکر رضی الله عنه  فرمود: «مگر به آنان شام نداده‌ای؟» همسرش گفت: «برایشان غذا بردند، اماآن‌ها شام نخوردند و منتظر ماندند تا تو بیایی.» عبدالرحمن رضی الله عنه  می‌گوید: پنهان شدم که مبادا ابوبکر رضی الله عنه  دعوایم کند؛ اما دعوایم کرد و مرا تنبل و نادان خواند که غذای مهمانان را نداده بودم. ابوبکر رضی الله عنه  به مهمانان گفت: «بخورید، نوش جانتان؛ ببخشید که از حلاوت افتادید.» بعد سوگند یاد کرد که خودش از آن غذا نخورد. اما مهمان‌ها نیز قسم خوردند تنها در صورتی که ابوبکر رضی الله عنه  شام بخورد، آنان نیز شام خواهند خورد. ابوبکر رضی الله عنه  گفت: «این قسم از جانب شیطان بود» و سپس از اهل خانه خواست تا غذا را بیاورند و با مهمان‌ها شروع به خوردن کرد. به خدا سوگند، هیچ لقمه‌ای برنمی‌داشتیم مگر آن‌که از پایین بیش‌تر می‌شد؛ به هر حال همه، سیر شدند و غذا از اولش هم بیش‌تر شده بود. ابوبکر رضی الله عنه  نگاهی به غذا انداخت و چون دید که از اولش بیش‌تر است، خطاب به همسرش گفت: «‌ای ام‌رومان! این چیست؟!‌» ام رومان با شادی و مسرت زیاد گفت: «‌قطعاً این غذاها از اولش نیز بیش‌تر است.» ابوبکر رضی الله عنه  لقمه‌ای دیگر خورد و غذا را نزد رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  برد. ما، دوازده دسته شدیم و با هر کدامشان تعداد دیگری نیز بودند که تنها خداوند، تعدادشان را می‌داند و همه از آن غذا سیر خوردند.[13]
 
آموزه‌ها و درس‌های این ماجرا:
1ـ اشتیاق وافر ابوبکر صدیق رضی الله عنه  به مهمان‌نوازی و عمل کردن به ایات و احادیثی که به اکرام مهمان، تشویق می‌کنند:{ فَقَرَّبَه إِلَیهم قَالَ أَلا تَأْکلُونَ (٢٧)} (ذاریات:27)
یعنی: «پس غذا را نزدیک ایشان گذاشت و گفت: ایا غذا نمی‌خورید؟»
رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  نیز فرموده‌اند: (من کانَ یؤْمنُ بالله و الیوم الآخِرِ فَلْیکرِم ضیفَه) یعنی: «هر کس به خدا و روز آخرت ایمان دارد، مهمانش را گرامی بدارد.»[14]
2ـ در این داستان، کرامتی برای ابوبکر صدیق رضی الله عنه  نمایان می‌گردد که در غذا آن‌چنان فزونی و برکتی می‌افتد که تعداد زیادی از آن سیر می‌خورند و حتی غذا از اولش هم بیش‌تر می‌شود. این کرامت، به برکت پیروی و اتباع همیشگی ابوبکر رضی الله عنه  از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نصیب وی می‌گردد و همین نکته، نشان می‌دهد که ابوبکر رضی الله عنه  از اولیای خدا است؛ همان دوستان و اولیایی که همیشه به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  اقتدا می‌کنند و همواره به اوامر و نواهیش توجه می‌نمایند؛ خداوند متعال، نیز دوستانش را با فرشتگان یاری می‌رساند و در قلوبشان، نور و روشنی می‌افکند و به آنان کراماتی می‌بخشد که با آن، ایشان را گرامی می‌دارد.[15]
3ـ عایشه‌ی صدیقه رضی الله عنها می‌گوید: ابوبکر رضی الله عنه  هرگز سوگند خود را نشکسته بود، تا آن‌که خدای متعال، حکم کفاره‌ی قسم را نازل فرمود؛ خود ابوبکر رضی الله عنه  چنین گفته است که: «اگر درباره‌ی چیزی سوگند یاد کنم و بهتر را در غیر آن قسم ببینم، همان بهتر را اختیار می‌کنم و کفاره‌ی سوگندم را می‌دهم.»[16] بنابراین عادت ابوبکر رضی الله عنه  بر این بود که هرگاه سوگند یاد می‌کرد و بعد به این نتیجه می‌رسید که باید قسمش را بشکند،همین کار را می‌کرد و کفاره می‌داد.[17] در این قصه چنین آمده بود که ابوبکر رضی الله عنه  ابتدا سوگند یاد کرد که از شام آن شب نخورد؛ اما به خاطر مهمانانش، قسمش را شکست تا به خاطر اکرام آنان، به همراهشان شام بخورد.[18] و در روایات دیگر آمده است که ابوبکر کفاره‌ی قسمش را ادا نمود.
 
گواهی اسید بن حضیر درباره‌ی خاندان ابوبکر رضی الله عنه  :
عایشه رضی الله عنها می‌گوید: همراه رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  در یکی از سفرها رفته بودیم که گردن‌بندم در بیابان، گم شد؛ رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  و یارانش رضی الله عنه  برای پیدا کردن گردن‌بند به جستجو پرداختند؛ آن‌جا آب نبود و همراه خود نیز آب نداشتیم. مردم، به ابوبکر رضی الله عنه  گلایه کردند که می‌بینی، عایشه چه کرد و ما را در چه مشقتی انداخت؟ رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  سر بر پایم نهاده و خوابیده بودند که ابوبکر رضی الله عنه  آمد و به من گفت: «تو رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  و مردم را گرفتار کردی؛ با خود آب نداریم و این‌جا هم آب نیست.» عایشه می‌افزاید: او، مرا سرزنش می‌کرد و به پهلویم می‌زد که در اثرش تکان می‌خوردم؛ اما در عین حال سعی می‌نمود که پایم تکان نخورد تا مبادا مزاحم استراحت آن حضرت صلی الله علیه و سلم  شود. به هر حال به همین منوال گذشت و خداوند، ایه‌ی تیمم را فرو فرستاد:{ فَتَیمموا صَعِیدًا طَیبًا (٤٣)}  (نساء:43) یعنی: «…با خاک پاک تیمم کنید.»
اسید بن حضیر رضی الله عنه  پس از نزول این ایه گفت: «ای خانواده‌ی ابوبکر! این، نخستین بار نیست که شما مایه‌ی خیر و برکت می‌شوید.» عایشه می‌گوید: «هنگامی که حرکت کردیم، گردن‌بند را زیر همان شتری دیدیم که من، بر آن سوار بودم.»[19]
این داستان، ادب و رفتار مؤدبانه‌ی ابوبکر رضی الله عنه  را نسبت به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نشان می‌دهد و به خوبی روشن می‌سازد که ابوبکر رضی الله عنه  چه‌قدر نسبت به هر چیزی که مایه‌ی گرفتاری و درد سر آن حضرت صلی الله علیه و سلم  می‌شد، حساس بود. برای ابوبکر رضی الله عنه  فرق نمی‌کرد که چه چیزی یا چه کسی مایه‌ی درد سر آن حضرت صلی الله علیه و سلم  شود؛ هرچند کسی چون عایشه رضی الله عنها باشد که از همه به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نزدیک‌تر بود و برای آن حضرت، بسیار محبوب و دوست‌داشتنی. آری ابوبکر رضی الله عنه  برای همه‌ی دعوت‌گران، الگویی است که کمال ادب را نسبت به خود، رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  و همه‌ی مسلمانان به تصویر می‌کشد.[20]
 
جانب‌داری رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  از ابوبکر رضی الله عنه  :
بسیاری از احادیث صحیح نشان می‌دهدکه رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  بارها از ابوبکر رضی الله عنه  دفاع کرده و مردم را از مخالفت و ستیز با ابوبکر رضی الله عنه  برحذر داشته‌اند. ابودرداء رضی الله عنه  می‌گوید: با رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نشسته بودم که ابوبکر رضی الله عنه  در حالی آمد که یک طرف لباسش را گرفته و زانویش نمایان شده بود. رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  با دیدن ظاهر ابوبکر رضی الله عنه  فرمودند: «‌گویا دوستتان دعوا کرده است.» ابوبکر رضی الله عنه  سلام کرد و گفت: «میان من و عمر مسأله‌ای پیش آمد؛ من با او تندی کردم و بعد پشیمان شدم. به همین خاطر از او عذرخواهی کردم، اما او نپذیرفت. اینک پیش شما آمده‌ام تا ماجرا را به شما بگویم.» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  سه بار به ابوبکر رضی الله عنه  فرمودند: «خدا، تو را ببخشد.» پس از این عمر رضی الله عنه  نیز نادم و پشیمان به خانه‌ی ابوبکر رضی الله عنه  رفت و پرسید: «‌ایا ابوبکر این‌جا است؟» و چون ابوبکر رضی الله عنه  را آن‌جا نیافت، به نزد رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  آمد و سلام کرد. چهره‌ی رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  با دیدن عمر رضی الله عنه  دگرگون شد؛ ابوبکر رضی الله عنه  که ترسید رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  واکنش شدیدی از خود در مقابل عمر رضی الله عنه  نشان دهند، گفت: «ای رسول‌خدا! به خدا سوگند (تقصیر من است و) من، زیاده‌روی و بی‌حقی نموده (و اول دعوا را شروع کردم.)‌ » رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (إنَّ اللَّه بعَثَنی إلیکم فقلتُم کذبتَ و قال أبوبکر: صدق و واسانی بنفسِه و مالِه، فهل أنتم تارکوا لی صاحبی؟) یعنی: «خداوند، مرا به سوی شما مبعوث کرد؛ شما (ابتدا تکذیبم کردید و) گفتید: دروغ می‌گویی؛ اما ابوبکر (همان اول تصدیقم کرد و) گفت: راست می گوید و مرا با جان و مالش یاری نمود (و دستم را در مالش باز گذاشت و مرا در مالش هم‌سان خود قرار داد.) پس ایا شما، دوستم را (محض خاطر من) برایم می‌گذارید؟» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  این گفته را دو بار تکرار نمودند. پس از آن ابوبکر رضی الله عنه  هرگز مورد بی‌حرمتی یا اذیت قرار نگرفت.[21] در این ماجرا، درس‌های قابل پندی وجود دارد؛ از جمله: * سرشت و نهاد بشری در صحابه نیز سبب می‌شد که گاهی چون دیگر انسان‌ها با هم درگیر شوند. اما لَجوج و لج‌باز نبودند؛ بلکه خیلی زود به اشتباه خود پی برده و از برادرشان عذرخواهی می‌کردند. *‌ این ماجرا، نشان‌گر دوستی و یک‌رنگی صحابه با هم‌دیگر است. * از این ماجرا جایگاه والای ابوبکر رضی الله عنه  در نزد رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  و صحابه رضی الله عنه  نمایان می شود. و….
 
ماجرای ربیعه‌ی اسلمی رضی الله عنه  و ابوبکر صدیق رضی الله عنه  :
ربیعه‌ی اسلمی رضی الله عنه  می‌گوید: من به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  خدمت می‌کردم؛ آن حضرت صلی الله علیه و سلم  به من زمینی دادند. همین طور به ابوبکر رضی الله عنه  نیز زمینی بخشیدند تا این‌که میان من و ابوبکر رضی الله عنه  بر سر درخت خرمایی اختلاف پیدا شد؛ من مدعی بودم این درخت در محدوده‌ی زمین من است و ابوبکر رضی الله عنه  می‌گفت: در زمین من است و این بگو مگو ادامه یافت و ابوبکر رضی الله عنه  به من سخنی گفت که خودش، آن را ناپسند دانست و پشیمان شد و به من گفت: «ای ربیعه! مانند آن‌چه به تو گفتم، تو نیز به من بگو تا قصاص کرده باشی.» گفتم : من، هرگز چنین جسارتی نمی‌کنم. ابوبکر رضی الله عنه  فرمود: «اگر قصاص نکنی، به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  شکایت می‌کنم.‌» اما من باز هم از قصاصش سر باز زدم؛ ابوبکر رضی الله عنه  آن‌جا را به قصد عرض شکایت به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  ترک کرد. عده‌ای از خویشانم گفتند: «‌تعجب است؛ خودش، به تو ناسزا گفته و باز می‌خواهد از تو، به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  شکایت کند!» گفتم: می دانید او کیست؟ او، ابوبکر صدیق رضی الله عنه  است؛ یارغار پیامبر صلی الله علیه و سلم  و شیخ و بزرگ مسلمانان که عمرش را در خدمت اسلام سپری کرده است. نبینم کسی از شما بخواهد به خاطر من بر او گستاخی کند و مایه‌ی ناراحتیش شود؛ چراکه رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  به ناراحت کردن ابوبکر رضی الله عنه  ناراحت می‌شوند و ناراحتی پیامبر، خشم خدا را به دنبال دارد. آنان گفتند: «می‌گویی چه کار کنیم؟» گفتم: هیچ کار، بازگردید. من، به دنبال ابوبکر رضی الله عنه  به نزد رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  رفتم. ابوبکر رضی الله عنه  ماجرایی را که میان من و او گذشت، بازگو کرد. رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  سرشان را به سوی من بلند کردند و فرمودند: «‌ای ربیعه! میان تو و صدیق چه گذشت؟» من، ماجرا را بازگو کردم و گفتم که در خلال بگو مگویی که میان من و ابوبکر رخ داد، او، به من ناسزا گفت و پشیمان شد و از من خواست تا قصاص کنم. اما من قصاص نکردم. رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «‌بله، این‌طور جوابش را نده؛ بلکه بگو: ای ابوبکر! خدا تو را ببخشد.» من نیز مطابق امر رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  به ابوبکر گفتم: خدا تو را ببخشد. حسن بصری می‌گوید: «ابوبکر رضی الله عنه  در حال گریه آن‌جا را ترک کرد.»[22]
واقعاً جای شگفت و تعجب است که ابوبکر رضی الله عنه ، چه وجدان بیدار و درون پاکی داشت که او را وادار کرد تا بلافاصله از برادر مسلمانش بخواهد که در مقابل گفته‌اش، او را قصاص کند و یا او را ببخشد! ابوبکر رضی الله عنه  به حدی از فضیلت، بزرگ‌منشی، ادب و شعور رسیده بود که به خاطر خطای زبانی کوچکی، سراسر وجودش آکنده از غم و اندوه می‌شود و تنها به قصاص و یا بخشش آرامش می‌یابد![23]
قطعاً حرف ابوبکر رضی الله عنه  به ربیعه رضی الله عنه  سخنی معمولی بوده است؛ اما ابوبکر رضی الله عنه  از این ترسید که شاید ربیعه رضی الله عنه  به سبب همان سخن معمولی آزرده‌خاطر شده باشد؛ بنابراین ضمن عذرخواهی از ربیعه، از او تقاضا کرد تا قصاص نماید. ربیعه رضی الله عنه  که ابوبکر رضی الله عنه  را خوب می شناخت و مقام او را در اسلام پس از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  می‌دانست، از قصاص امتناع ورزید. بدون تردید امکان ندارد سخن ابوبکر رضی الله عنه  به ربیعه رضی الله عنه  فحش ویا دشنام بوده باشد؛ چراکه اخلاق سترگ ابوبکر رضی الله عنه  به او چنین اجازه‌ای نمی‌داد. ابوبکر رضی الله عنه  کسی بود که پیش از اسلام و در دوره‌ی جاهلیت نیز فحش و ناسزا بر زبانش نمی‌آمد.[24]
ابوبکر رضی الله عنه  از این ترسید که به گفتن آن سخن، گنهکار شده باشد؛ بنابراین به نزد رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  رفت وشگفت این‌جا است که او، ماجرای زمین و اختلافش با ربیعه رضی الله عنه  را فراموش کرد وتنها به این اندیشید که چرا چنان سخنی به ربیعه گفت؟! او به خوبی می‌دانست که باید در آن‌چه به حقوق بندگان مرتبط است، از حق‌دار (صاحب حق)، پوزش بخواهد.[25] در این عمل‌کرد ابوبکر رضی الله عنه  پند و آموزه‌ی بزرگی برای علما، دعوت‌گران، حاکمان و همه‌ی مردم وجود دارد و آن، این‌که چگونه خطاهایشان را جبران نمایند و یا به حقوق دیگران احترام بگذارند و پایمالش نکنند.
خویشاوندان ربیعه رضی الله عنه  این عمل ابوبکر رضی الله عنه  را که به قصد شکایت به نزد رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  رفت از آن جهت ناپسند می‌پنداشتند که همانند ابوبکر نمی‌دانستند که باید اختلافات را با یک قضاوت درست ودست‌یابی به نتیجه‌ی مورد قبول طرفین درگیر، پایان داد تا در همین دنیا کدورت‌هاو آزردگی‌ها برطرف گردد و انسان را در روز قیامت در معرض حساب و بازخواست الهی قرار ندهد.
نکته‌ی قابل توجه دیگر، این‌که به رغم راضی شدن ربیعه رضی الله عنه  در پی توجیه رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  باز هم ابوبکر رضی الله عنه  از ترس و خشیت الهی گریست و این، نشان‌دهنده‌ی ایمان قوی ویقین راسخ ابوبکر رضی الله عنه  می‌باشد.
موضع ربیعه بن کعب اسلمی رضی الله عنه  در تجلیل و بزرگ‌داشت ابوبکر صدیق رضی الله عنه  نیز در خور توجه است؛ چراکه او، در مقابل ابوبکر رضی الله عنه  هیچ واکنشی نشان نداد واین، برگرفته از شناخت او نسبت به فضیلت و برتری ابوبکر رضی الله عنه  و احترام به وی وبلکه نشانه‌ی خردمندی و دین‌داری شخص ربیعه رضی الله عنه  می‌باشد.[26]
 
تلاش و تکاپوی ابوبکر رضی الله عنه  در انجام نیکی‌ها:
ابوبکر صدیق رضی الله عنه  به صفات والا، اخلاق پسندیده و شتاب و تلاش برای انجام نیکی‌ها به گونه‌ای شناخته شده است که در مکارم اخلاق و نیکی‌ها الگو و نمونه می‌باشد؛ او، در پرداختن به نیکی‌ها از خود اشتیاق وافری نشان می‌داد ومی‌دانست که دنیا، جای عمل است وهر لحظه از آن فرصتی برای انجام نیکی‌ها؛ اما آخرت هنگام حساب است و دیگر جای عمل نمی‌باشد. وی، این اصل مهم را به خوبی می‌دانست که امروز، روز عمل است و نه حساب؛ و فردا، هنگام حساب است و نه عمل. بنابراین در انجام نیکی‌ها درنگ نمی‌کرد. از ابوهریره رضی الله عنه  روایت شده که یک روز رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (منْ أصبح منکم صائما؟) یعنی:«چه کسی از شما امروز،‌ روزه است؟» ابوبکر رضی الله عنه  گفت: من. رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (فمن تبع منکم الیوم جنازة) یعنی:«چه کسی از شما امروز در تشییع جنازه‌ای شرکت کرده است؟» ابوبکر رضی الله عنه  گفت: من. رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  دوباره سؤال کردند: (فمن أطعم منکم مسکینًا؟) یعنی: «چه کسی از شما امروز به مسکینی غذا داده است؟» ابوبکر رضی الله عنه  گفت: من. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  پرسیدند: (فمن عاد منکم الیوم مریضًا) یعنی: «چه کسی امروز به عیادت مریضی رفته است؟» ابوبکر صلی الله علیه و سلم  گفت: من. رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (ما اجتَمعْنَ فی امریء إلاّ دخل الجنة) یعنی: «این اعمال، در شخصی جمع نمی‌شوند، مگر این‌که آن شخص، به بهشت داخل می‌شود.»[27]
 
خویشتن‌داری و کنترل عصبانیت:
ابوهریره رضی الله عنه  می‌گوید: ابوبکر رضی الله عنه  با رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نشسته بود؛ شخصی، به ابوبکر رضی الله عنه  ناسزا گفت و ابوبکر رضی الله عنه  هیچ پاسخی نداد؛ رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  شگفت‌زده، لبخند می‌زدند. آن شخص، به‌قدری به ابوبکر رضی الله عنه  ناسزا گفت که ابوبکر رضی الله عنه  را به واکنش واداشت و باعث شد تا ابوبکر رضی الله عنه  برخی از گفته‌های دشنام‌دهنده را پاسخ دهد. رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  ناراحت شدند و آن‌جا را ترک کردند. ابوبکر رضی الله عنه  خود را به آن حضرت صلی الله علیه و سلم  رساند و گفت: «‌ای رسول‌خدا! تا وقتی او به من ناسزا می‌گفت (و من، ساکت بودم)، شما نشسته بودید؛ اما وقتی از حد گذراند و من، برخی از گفته‌هایش را پاسخ گفتم، ناراحت شدید و برخاستید!» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (إنّه کان معک ملَک یرد عنک، فلما رددتَ علیه بعضَ قولِه وقع الشیطانُ فلم أکن لأقعدَ مع الشیطانِ) یعنی: «فرشته‌ای با تو بود که از طرف تو پاسخ می‌داد؛ اما وقتی تو برخی از گفته‌هایش را پاسخ گفتی، شیطان به میان آمد و برای من سزاوار نیست که با شیطان در یک‌جا بنشینم.» و سپس افزودند: (یا أبابکرٍ ثلاثٌ کلُّهنَّ حقٌّ: ما منْ عبدٍ ظلم بمظلمةٍ فیغضی عنها للَّه عزَّو جلَّ إلاّ أعز اللَّه بها نصره، و ما فتح رجلٌ بابَ عطیةٍ یرید بها صله إلاّ زاده اللَّه بها کثرةً، و ما فتح رجلٌ بابَ مسألةٍ یرید بها کثرة إلاّ زاده اللَّه بها قلّةً) یعنی: «ای ابوبکر! سه چیز حق است: *هر بنده‌ای که مورد ستم قرار بگیرد و بر آن، صبر و خویشتن‌داری پیشه سازد، خدای متعال، به خاطر خویشتن‌داری و صبرش، او را یاری کرده و گرامی می‌دارد؛ *هیچ شخصی درِ بذل و بخشش را به قصد پیوند خویشاوندی نمی‌گشاید مگر این‌که خدای متعال، به جای آن در مالش، کثرت و فزونی می‌نهد؛ *و هیچ شخصی، از روی زیاده‌خواهی و افزون‌طلبی، درِ گدایی را نمی‌گشاید مگر که خدای متعال، به جای آن (در مالش) نقص و کمی می‌افکند.[28]
ابوبکر صدیق رضی الله عنه  همواره خشمش را فرو می‌برد و خویشتن‌دار بود. اما به گمان این‌که اگر پاسخ آن دشنام‌گو را بدهد، ساکتش می‌کند، برخی از گفته‌هایش را پاسخ گفت. رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  ابوبکر رضی الله عنه  را به صبر و بردباری ترغیب دادند و او را راهنمایی کردند تا به وقت عصبانیت، شکیبایی پیشه کند. چراکه شکیبایی و خویشتن‌داری، انسان را در چشم مردم عزیز می‌کند و قدر و منزلتش را در نزد خدا بالا می‌برد.
از این داستان، واضح می‌شود که ابوبکر رضی الله عنه  را هراس برداشت که مبادا رسول خدا صلی الله علیه و سلم  ناراحت شده باشند؛ بنابراین به سوی رسول خدا صلی الله علیه و سلم  شتافت تا ایشان را از ناراحتی درآورد و خشنودشان گرداند. آموزه‌های دیگر فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه و سلم  به ابوبکر رضی الله عنه  در حدیث گذشته ازاین قرار است: * نکوهش عصبانیت و برحذر داشتن از آن؛ * دوری انبیا از مجالسی که شیطان در آن حضور دارد؛ * بیان فضیلت مظلومی که با هدف خشنودی خدا و کسب اجر و پاداش از او، شکیبایی می‌ورزد؛ * تشویق به بخشندگی و برقراری پیوند خویشاوندی؛ * و نکوهش تکدی‌گری و گدایان.
ابوبکر رضی الله عنه  به‌قدری شکیبا و خویشتن‌دار بود که به نرم‌خویی و حلم شناخته شده بود و این، بدین معنا نیست که ابوبکر رضی الله عنه  اصلاً ناراحت نمی‌شد؛ بلکه به خاطر خدا خشم می‌گرفت و وقتی می‌دید،‌ محارم و دستورهای الهی می‌شکند، به شدت عصبانی می‌شد.[29]
خداوند متعال می‌فرماید:{ وَسَارِعُوا إِلَى مغْفِرَةٍ منْ رَبِّکم وَجَنَّةٍ عَرْضُها السَّماوَاتُ وَالأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمتَّقِینَ (١٣٣)الَّذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکاظِمینَ الْغَیظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّه یحِبُّ الْمحْسِنِینَ (١٣٤)} (آل عمران: 133،134)
یعنی: «و (با انجام اعمال شایسته) به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید که پهنای آن، (مانند) آسمان‌ها و زمین است (و) برای پرهیزگاران آماده شده است؛ آن کسانی که در خوشی و ناخوشی (و در توان‌گری و نداری)، بذل و بخشش می‌کنند و آنان که خشمشان را فرو می‌خورند و از مردم گذشت می‌نمایند و خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.»
ابوبکر رضی الله عنه  زندگیش را با تأمل و تدبر در این فرمایش الهی و نیز در عمل به آن سپری می‌کرد.
 
ابوبکر رضی الله عنه  خواهان مغفرت و آمرزش الهی بود… :
ابوبکر رضی الله عنه  خرجی مسطح بن اثاثه را می‌داد؛ اما وقتی مسطح رضی الله عنه  ناخواسته و همانند برخی از مؤمنان دیگر در فتنه‌ی افک و تهمت شاخ‌داری که در اثر دسیسه‌ی منافقان، بر ام‌المؤمنین عایشه‌ی صدیقه رضی الله عنها بسته شد، سخنان ناشایستی بر زبان آورد و به آن ماجرا دامن زد، ابوبکر رضی الله عنه  را بر آن داشت تا سوگند یاد کند که دیگر به او خرجی ندهد؛ خداوند متعال، این ایه را فرو فرستاد:{ وَلا یأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ منْکم وَالسَّعَةِ أَنْ یؤْتُوا أُولِی الْقُرْبَى وَالْمسَاکینَ وَالْمهاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّه وَلْیعْفُوا وَلْیصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اللَّه لَکم وَاللَّه غَفُورٌ رَحِیم (٢٢)}(نور:22)
یعنی: «کسانی از شما که اهل فضیلتند و توان‌گر، نباید سوگند بخورند که بذل و بخشش خود را از نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا باز می‌گیرند و باید عفو و گذشت پیشه نمایند. ایا مگر دوست ندارید که خداوند، شما را بیامرزد؟ (پس، از لغزش‌های دیگران درگذرید و به بذل و بخشش ادامه دهید تا مورد غفران خداوند واقع شوید.) خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
ابوبکر رضی الله عنه  پس از نزول این ایه فرمود: «به خدا سوگند که من دوست دارم خدا مرا بیامرزد.» و دوباره بذل و بخشش بر مسطح را شروع کرد و سوگند یاد نمود که هرگز خرجیش را قطع نکند.[30] ابوبکر رضی الله عنه  از این ایه چنین برداشت کرد که مسلمان باید همواره به اخلاق اسلامی آراسته باشد و از لغزش‌ها و خطاهای دیگران درگذرد تا مورد عفو و آمرزش خداوند قرار گیرد و بر دیگران پرده پوشی نماید تا به نسبت خیر و نیکی به دیگران مشمول لطف و توجه واقع شود. این ایه، واضح و صریح بیان نمود که همان‌طور که دوست دارید، خداوند متعال از گناهانتان درگذر فرماید، از زیردستانتان درگذرید. درایه‌ی مذکور به روشنی بیان شده که هر کس بر انجام ندادن عملی سوگند یاد کند و سپس انجام آن را بهتر ببیند، سوگندش را بشکند و کفاره دهد. برخی از علما گفته‌اند: این ایه از آن جهت که بندگان خدا را با این گفتار به تدبر وا می دارد که «ایا دوست ندارید، خداوند شما را ببخشد؟»، امیدبخش‌ترین ایه‌ی قرآن می‌باشد.[31]
این ایه، ابوبکر رضی الله عنه  را در مقامی قرار می‌دهد که پس از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  جای می‌گیرد؛ چراکه خداوند متعال در این ایه صفات شگفت‌آوری از ابوبکر رضی الله عنه  بیان می‌کند که نشان‌دهنده‌ی شأن برجسته‌ی ابوبکر رضی الله عنه  می‌باشد. امام فخر رازی در تفسیرش، از این ایه چهارده ویژگی برای ابوبکر رضی الله عنه  استنباط نموده که به پاره‌ای از آن اشاره می‌کنیم؛ وی می‌گوید: «خداوند متعال، در این ایه، به طور مطلق و بدون هیچ قیدی ابوبکر رضی الله عنه  را اهل فضیلت می‌خواند؛ در این توصیف، فضیلت و برتری بر دیگران نیز می‌گنجد. به عبارت دیگر ابوبکر رضی الله عنه  به طور مطلق شخص فاضلی بود که با این ایه برتر از دیگران خوانده شد.» فخر رازی در تفسیر همین ایه افزوده است: «از آن‌جا که خدای متعال، ابوبکر رضی الله عنه  را در این ایه با صیغه ی جمع و ساختاری عمومی و فراگیرنده ستوده است، بنابراین بایسته است که بگوییم: او، انسان وارسته‌ای بود که معصیت در او راه نداشت؛ لذا امکان ندارد کسی که تا این حد به برازندگی و نیکویی مورد مدح واقع شود، جهنمی باشد.»[32]
 
سفر تجارتی ابوبکر رضی الله عنه  به شام:
ابوبکر صدیق رضی الله عنه  در زمان رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  به قصد تجارت، به بُصری در سرزمین شام رفت. او با وجودی که دوست داشت، همواره درکنار رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  باشد، از این سفر تجارتی منصرف نشد و خودِ رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نیز با وجود محبت زیادشان نسبت به ابوبکر رضی الله عنه  او را از این سفر باز نداشتند[33] تا اهمیت کسب و کار برای مسلمان، مشخص شود و دریابد که باید منبع درآمدی داشته باشد تا مجبور نشود دست گدایی پیش خلق دراز کند و بدین‌سان هر مسلمانی بداند که باید با انجام کاری درآمدزا، نیازمندان را یاری رساند و گره از مشکلات دیگران بگشاید و در باب انفاق در راه خدا که مورد پسند خدا است، شتاب کند.
 
غیرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه  :
عبدالله بن عمرو بن عاص رضی الله عنهما می‌گوید: عده‌ای از بنی‌هاشم، از اسماء بنت عمیس رضی الله عنها که همسر ابوبکر رضی الله عنه  بود، دیدن کردند؛ ابوبکر رضی الله عنه  به خانه آمد و آنان را آن‌جا دید و ناراحت شد (که در نبود او به خانه اش آمده‌اند). این ماجرا را به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  گفت. آن حضرت صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «‌خدای متعال همسرت را از بدی پاک داشته است.» و در عین حال، آن حضرت صلی الله علیه و سلم  برمنبر رفته و چنین فرمودند: (لا یدخل رجل بعد یومی هذا علی مغیبة إلاّ و معه رجل أو رجلان) یعنی: «‌هیچ مردی از امروز به بعد بر زن تنهایی که شویش نیست، وارد نشود مگر آن‌که یک یا دو نفر با خود داشته باشد.»[34]
 
خوف و خشیت ابوبکر رضی الله عنه  از خداوند متعال:
خوف و هراس از خدای متعال، نعمت باارزشی است که انسان را از مصیت بدور می‌دارد و سبب می‌شود تا آدمی، در نهان و آشکار همواره خدا را به یاد داشته باشد. قطعاً چنین حالتی، زمینه‌ی رشد، زیبایی و باروری اعمال انسان می‌گردد. خداوندمتعال، می‌فرماید:{ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکرُوا نِعْمتِی الَّتِی أَنْعَمتُ عَلَیکم وَأَوْفُوا بِعَهدِی أُوفِ بِعَهدِکم وَایای فَارْهبُونِ (٤٠)} (بقره:40)
یعنی: «ای بنی‌اسرائیل! به یاد آورید نعمتی را که بر شما ارزانی داشته‌ام و به عهد من (که همان ایمان و کردار نیک است،) وفا کنید تا به پیمان شما (یعنی پاداش نیک و بهشت برین) وفا کنم و تنها از من بترسید.»
خدای متعال، می‌فرماید:{ فَاسْتَقِم کما أُمرْتَ وَمنْ تَابَ معَک وَلا تَطْغَوْا إِنَّه بِما تَعْملُونَ بَصِیرٌ (١١٢)} (هود:112)
یعنی: «پس همان‌گونه که فرمان یافته‌ای(در راه دعوت) استقامت کن به همراه کسانی که با تو، به سوی خدا برگشته‌اند و (از حدود خدا) تجاوز نکنید که قطعاً خدا به آن‌چه انجام می‌دهید، بصیر و آگاه است.»
بنده‌ای که از خدای متعال بترسد، پاداش بزرگی می‌یابد:{ وَلِمنْ خَافَ مقَام رَبِّه جَنَّتَانِ (٤٦)} (الرحمن:46)
یعنی: «و هر کس از مقام (عظمت و کبریایی) پروردگارش بترسد، باغ‌هایی (در بهشت) دارد.»
انس رضی الله عنه  می گوید: روزی رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  برای ما چنان سخنرانی و موعظه‌ای کردند که هرگز مانند آن را نشنیدم؛ آن حضرت صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (لو تعلمونَ ما أعلم لضحکتم قلیلاً و لبکیتم کثیرًا) یعنی: «اگر آن‌چه من می‌دانم، شما می‌دانستید، قطعًا کم می‌خندیدید و بسیار می‌گریستید.» اصحاب رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  (با شنیدن سخنان آن حضرت، به قدری دگرگون شدند که سر در گریبان نهادند و) چهره‌هایشان را پوشانده و (چنان گریستند که هق هق می‌کردند و) صدای گریه‌شان شنیده می‌شد.[35]
ابوبکر صدیق رضی الله عنه  که میان خوف و رجاء (ترس و امید) جمع کرده بود، نمونه‌ی عملی هر مسلمانی اعم از حاکم و رعیت و امیر و مأمور است که خواهان سعادت و رستگاری در آخرت می‌باشد.[36] محمد بن سیرین رحمه الله می‌گوید: «پس از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  هیچ کسی ترساتر از ابوبکر رضی الله عنه  نیست.» قیس می‌گوید: «ابوبکر رضی الله عنه  را در حالی دیدم که کناره‌ی زبانش را گرفته بود و می‌گفت: «این، همان چیزی است که مرا به گناه و عذاب گرفتار می‌سازد.»[37] ابوبکر صدیق رضی الله عنه  فرموده است: «بگریید و اگر شما را گریه نمی‌اید، به خود حالت گریه بگیرید.»[38] میمون بن مهران می‌گوید: «زاغی بزرگ‌بال به نزد ابوبکر رضی الله عنه  آوردند؛ او، آن را وارونه کرد و گفت: «هیچ شکاری به دام نمی‌افتد و هیچ درختی بریده نمی‌شود، مگر به خاطر آن‌که تسبیح و یاد خدا را باید و شاید نکرده است.»[39] از ابوبکر رضی الله عنه  چنین نیز روایت شده است که: «به خدا سوگند دوست داشتم، درختی می‌بودم که از میوه‌ام می‌خوردند و یا مرا قطع می‌کردند[40] (و بر من حساب و کتابی نبود.)» هم‌چنین فرموده است: «کاش مویی از تن مؤمن بودم.»[41]
 
مهم‌ترین صفات و فضایل ابوبکر صدیق رضی الله عنه
ابوبکرصدیق رضی الله عنه  شخصیت برجسته و متمایزی دارد که در قالب صفاتی بزرگ و خدایی نمودار شده است. برخی از این صفات را به طور اجمالی و بعضی را هم به تفصیل بررسی می‌کنیم. صفات و ویژگی‌های مهمی از قبیل: اعتقاد پاک و راستین به باورهای دینی، برخورداری وافر از دانش شرعی، اطمینان و اعتماد به خدای متعال، برخورداری از صفات والا و نیک، صدق و اخلاص، لیاقت و شایستگی در تمام جنبه‌های زندگی و دینی، شجاعت و رادمردی، زهد و تقوا، جان‌فشانی و قربانی در راه خدا، گزینش درست و مناسب همکاران و مشاوران و کارگزاران حکومتی، صبر و شکیبایی، بلند همتی و اراده‌ی قوی و آهنین، توانمندی در رویارویی با مشکلات و حل آنان، توانایی در انتقال داشته‌های علمی و دینی به دیگران و پرورش شخصیت‌های برجسته و ایجاد زمینه‌ی مناسب برای رشد و بالندگی نخبگانی که به وقتش زمام امور را به دست گیرند و بسیاری از صفات برجسته‌ی دیگر، بخشی از خصوصیات ابوبکر رضی الله عنه  می‌باشد که در دوران مکی و در هم‌صحبتی و همراهی با رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  و در جامعه‌ی مدنی از طریق همیاری با آن حضرت صلی الله علیه و سلم  و حضور در میادین جنگ به دست آورده بود. البته بسیاری از ویژگی‌ها و توانمندی‌های ابوبکر رضی الله عنه  در دوره‌ی خلافتش نمودارگشت و او توانست با توفیق الهی و توانایی‌هایی که خدای متعال به او ارزانی داشته بود، پایه‌های حکومت اسلامی را در شرایط بحرانی زمان خودش قوت بخشد و ضمن رویارویی با مرتدان، به فضل و توفیق خداوند گام‌های استواری در راهبری امت بردارد. در این پهنه برخی از صفات بارز ابوبکر رضی الله عنه  را مورد بررسی قرار می‌دهیم:
 
عظمت و استواری ایمان ابوبکر رضی الله عنه  :
باور و ایمان ابوبکر رضی الله عنه  به خداوند متعال، بس بزرگ و محکم بود. او، حقیقت ایمان را شناخت وکلمه‌ی توحید، به گونه‌ای سراسر قلب و وجودش را دربرگرفت که نشانه‌هایش، در عملکرد وی، پدیدار گشت و تمام زندگیش را آکنده از نشانه‌ها و فرایندهای عمق ایمان و ژرفای توحیدش نمود. اخلاق ابوبکر رضی الله عنه  بس والا و رفیع بود و ذره‌ای از کنش پست و فرومایه در او یافت نمی‌شد. ابوبکر رضی الله عنه  همواره به دین خدا و رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و سلم  تمسک می‌ورزید و در حقیقت، ایمانش سبب حرکت و خیزش، همت و اراده، تلاش و تکاپو، نشاط و بالندگی، جهاد و مجاهده و عزت و سرفرازی بود. او، از یقین وایمان بی‌مانندی برخوردار بود که هیچ یک از صحابه رضی الله عنه  را نمی‌توان در ایمان و یقین در حد و پایه‌ی او دانست. ابوبکر بن عیاش می‌گوید: «ابوبکر رضی الله عنه  به کثرت نماز و روزه از صحابه رضی الله عنه  پیش نیفتاد و بلکه او به خاطر ایمان و یقینی بر صحابه سبقت گرفت که در قلبش رسوخ کرده بود.»[42] به همین خاطر گفته‌اند: «اگر ایمان ابوبکر رضی الله عنه  در مقابل ایمان تمام مؤمنان مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد، ایمان ابوبکر رضی الله عنه  برتری می‌یابد.» باری رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  از صحابه رضی الله عنه  پرسیدند: «ایا کسی از شما خوابی دیده است؟» شخصی گفت: «من خواب دیدم ترازویی از آسمان فرو آمد و شما وابوبکر رضی الله عنه  در آن ترازو وزن شدید و کفه‌ی شما برتر از ابوبکر رضی الله عنه  گردید؛ سپس ابوبکر و عمر رضی الله عنهما سنجیده شدند و ابوبکر رضی الله عنه  سنگین‌تر شد؛ بعد از آن عمر و عثمان رضی الله عنهما وزن شدند و کفه‌ی عمر رضی الله عنه  سنگین‌تر شد و سپس ترازو به آسمان رفت.» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  این خواب را بدین‌گونه تعبیر فرمودند: «(این خواب، نشانه‌ی) خلافت نبوت است (که نوع حکومت پس از پیامبر، خلافتی بر منهج او می‌باشد) و سپس خداوند، ملک و پادشاهی را به هر کس که بخواهد، می‌دهد.»[43]
ابوهریره رضی الله عنه  می‌گوید: یک بار رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  پس از نماز صبح رو به مردم کرده و فرمودند: (بینما رجل یسوق بقرة له، قد حمل علیها التفتت إلیه البقرة فقالت: إنّی لم أخلق لهذا، إنّما خلقت للحرث.) یعنی:«شخصی بر پشت گاوش بار نهاده بود و او را به جلو می‌راند؛ گاو رو به صاحبش کرد و گفت: من، برای این خلق نشده‌ام؛ بلکه برای شخم‌زدن آفریده شده‌ام. » مردم از روی شگفت و تعجب گفتند: سبحان‌الله! ایا می‌شود گاوی سخن بگوید؟ رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (فإنّی اؤمن به و أبوبکر و عمر و بینا راعٍ فی غنمه عدا علیه الذئبُ فأخذ منها شاةً فطالبه الراعی حتّی استنقذها منه، فالتفت إلیه الذئبُ فقال له: من لها یوم السبعِ، یوم لیس لها راعٍ غیری؟) یعنی: «این، برای من و ابوبکر و عمر قابل باور است.» و باز فرمودند: «چوپانی درمیان گوسفندانش بود که گرگی به میان گوسفندان جست و گوسفندی گرفت؛ چوپان در پی گرگ رفت و گوسفند را (از چنگالش) رهانید. گرگ، به چوپان گفت: چه کسی روز سبع[44] را در پیش دارد؟ همان روزی که چوپانی جز من نیست.» مردم گفتند: «سبحان‌الله! گرگی سخن بگوید؟!»رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (فإنّی اؤمن به و أبوبکر و عمر. و ما هما ثم) یعنی: «من و ابوبکر و عمر به این باور داریم.در حالیکه در آنجا حضور نداشتند»[45]
رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  ابوبکر رضی الله عنه  را خیلی دوست داشتند؛ چراکه ابوبکر رضی الله عنه  ایمان محکمی داشت و با صدق و اخلاص پایبند اسلام و شریعت خدا بود. محبت رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  با ابوبکر رضی الله عنه  بیش از محبت آن حضرت با یاران دیگرش بود. عمرو بن عاص رضی الله عنه  می گوید: رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  مرا در جنگ ذات‌السلاسل امیر تعیین فرمودند؛ به نزد آن حضرت صلی الله علیه و سلم  رفتم و از ایشان پرسیدم: چه کسی در نزد شما از همه محبوب‌تر و دوست‌داشنی‌تر است؟ فرمودند: «عایشه». عرض کردم: از مردها چه کسی را بیش‌تر دوست دارید؟ فرمودند: «پدر عایشه را» گفتم: سپس چه کسی را؟ فرمودند: «عمر بن خطاب را» و همین طور عده‌ای را نام بردند.[46] ابوبکر صدیق رضی الله عنه  به خاطر همین اخلاص و پایبندی به دین خدا و کوششی که برای نصرت اسلام به‌کار بست، از جانب رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  به بهشت بشارت داده شدکه تمام دروازه‌های بهشت، او را به سوی خود فرامی‌خوانند. ابوموسی اشعری رضی الله عنه  می‌گوید: روزی در خانه وضو گرفتم و با خود گفتم: امروز را در ملازمت و همراهی رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  سپری می‌کنم. به مسجد رفتم و سراغ آن حضرت را گرفتم. به من گفتند که به فلان طرف رفته‌اند. به دنبال آن حضرت صلی الله علیه و سلم  به راه افتادم و خودم را در محلی به نام چاه اریس به ایشان رساندم. صبرکردم تا آن حضرت قضای حاجت نمایند و وضو بگیرند. سپس به نزد ایشان رفتم. آن حضرت صلی الله علیه و سلم  در دهانه‌ی چاه نشسته و پاهایشان را در حالی از چاه آویزان کرده بودند که شلوارشان را بالا کشیده بودند و ساق‌های ایشان نمایان شده بود. به ایشان سلام کردم و به سمت در باغ به راه افتادم و با خود قصد کردم که آن روز دربان رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  باشم. شخصی در زد؛ پرسیدم: کیستی؟ گفت: ابوبکر هستم. گفتم: اندکی صبر کن و سپس به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  عرض کردم: ابوبکر رضی الله عنه  اجازه‌ی حضور می‌خواهد. فرمودند: (إئذن له و بشره بالجنةِ) «به او اجازه‌ بده وارد شود و او را به بهشت، خوش‌خبری و بشارت بده.» در را باز کردم و به ابوبکر رضی الله عنه  گفتم: بیا داخل که رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  تو را به بهشت بشارت می‌دهند. ابوبکر رضی الله عنه  وارد شد و سمت راست رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نشست و مانند آن حضرت شلوارش را بالا زد و پایش را از چاه آویزان کرد….[47]
ابوهریره رضی الله عنه  می‌گوید: رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (من أنفق زوجین من شیءٍ من الأشیاء فی سبیل الله دُعی من أبواب الجنة یا عبدالله هذا خیر، فمن کان من أهل الصلاة دعی من باب الصلاةِ و من کان من أهل الجهاد دعی منْ باب الجهادِ و من کان منْ أهل الصیام دعی من باب الریانِ و من‌کان من أهل الصدقةِ دعی من باب الصدقةِ) یعنی: «کسی که دو چیز[48] در راه خدا انفاق کند، از دروازه‌های بهشت فراخوانده می‌شود که ای بنده‌ی خدا! این، خجسته و نیکو است. (از این در وارد شو)؛ کسی که اهل نماز باشد، از در نماز به بهشت فراخوانده می‌شود و هر کس اهل جهاد باشد، از در جهاد. هر کس اهل روزه باشد، از دروازه‌ی ریان به بهشت فراخوانده می‌شود و هر که اهل صدقه باشد، از در صدقه.» ابوبکر رضی الله عنه  عرض کرد: «… ایا کسی هست که از تمام دروازه‌های بهشت به بهشت فراخوانده شود؟» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (نعم و أرجو أن تکون منهم یا أبابکرٍ)[49] یعنی: «بله و من امیدوارم تو ای ابوبکر، یکی از آنان باشی (که از تمام درهای بهشت به بهشت فراخوانده می‌شوند.)»
 
گستره‌ی علم و دانش ابوبکر رضی الله عنه  :
ابوبکر رضی الله عنه  از عالم‌ترین و داناترین مردم نسبت به دین خدا و بلکه ترساترین آن‌ها بود و بیش از همه از خدا می‌ترسید.[50] اهل سنت بر این اتفاق نظر و بلکه اجماع دارند که ابوبکر رضی الله عنه  عالم‌ترین شخص امت است. دلیل این امر، این است که ابوبکر رضی الله عنه  همواره ملازم و همراه رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  بوده است. او، بیش از دیگران در سفر و حضر، شب و روزش را با رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  می‌گذراند و شبانگاهان و پس از نماز عشاء با آن حضرت صلی الله علیه و سلم  مجلس می‌کرد و با ایشان به قدری درباره‌ی مسایل مسلمانان سخن می‌گفت که کم‌تر کسی به این افتخار مشرف می‌شد. خود رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نیز هرگاه می‌خواستند با صحابه در مورد مسأله‌ای مشورت و رایزنی کنند، ابتدا با ابوبکر رضی الله عنه  مشورت ورایزنی می‌فرمودند؛ گاهی به مشورت با ابوبکر رضی الله عنه  بسنده می‌کردند و مشورت او را به اجرا می‌گذاشتند و گاهی پس از مشورت با ابوبکر رضی الله عنه  با یاران دیگرشان نیز مشورت می‌نمودند و معمولاً در صورت وجود اختلاف نظر در مشورت ابوبکر رضی الله عنه  و دیگران، به مشورت ابوبکر عمل می‌کردند.[51] رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  ابوبکر رضی الله عنه  را به سرپرستی نخستین حج گماشتند و به او مسایل حج را که حاوی باریک‌ترین و حساس‌ترین احکام می‌باشد، آموزش دادند؛ قطعاً اگر ابوبکر رضی الله عنه  از علم وافر و گسترده‌ای برخوردار نبود، به سرپرستی آن حج حساس ومهم گماشته نمی‌شد. ابوبکر رضی الله عنه  به جای رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نیز در محراب نماز قرار گرفته که همین، بیان‌گر جایگاه علمی ابوبکر رضی الله عنه  می‌باشد؛ چراکه تنها ابوبکر رضی الله عنه  در حیات رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  به چنین افتخاری نایل شده است. در باب احکام زکات نیز فقها به احکامی در این مورد اعتماد کرده‌اند که انس رضی الله عنه  از ابوبکر رضی الله عنه  فرا گرفته است. چراکه ابوبکر بیش ازدیگران به آموزه‌های پیامبر صلی الله علیه و سلم  و ناسخ و منسوخ در این باب تسلط و آگاهی داشته و همین، طریق فراگیری انس رضی الله عنه  از ابوبکر رضی الله عنه  را در مورد مسایل زکات قوت بخشیده است.[52] دانش ابوبکر رضی الله عنه  در نهایت پختگی و وسعت بوده است؛ زیرا نمی‌توان از ابوبکر رضی الله عنه  حتی یک اشتباه هم در مورد مسایل شرعی سراغ گرفت و یک گفته‌اش را مخالف نصوص و تصریحات شرعی یافت. این، در حالی است که دیگران در این پهنه دچار لغزش و خطا شده‌اند.[53] ابوبکر رضی الله عنه  در حضور رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فتوا می‌داد و قضاوت می‌نمود که عمدتاً مورد تایید رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نیز قرار می‌گرفت. ابوبکر رضی الله عنه  تنها کسی است که در حضور پیامبر صلی الله علیه و سلم  حکم و فتوا صادر می‌کرد. در صفحات پیشین به اظهار نظر یا حکم ابوبکر رضی الله عنه  درباره‌ی غنیمت جنگی ابوقتاده رضی الله عنه  در جنگ حنین و در حضور رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  اشاره کردیم. پختگی علمی و دانش وافر ابوبکر رضی الله عنه  پس از وفات رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نیز پدیدار و هویدا گشت؛ امت در دوران خلافت ابوبکر رضی الله عنه  در هر مسأله‌ای که دچار اختلاف شد، با حل و فصل خلیفه‌ی مسلمانان پس از تبیین و تشریح مسأله‌ی مورد اختلاف بر مبنای کتاب و سنت به هماهنگی و یکنواختی رسید. این رویکرد ابوبکر رضی الله عنه  در تبیین و توضیح مسایل مورد اختلاف، نشانه‌ی کمال علمی وی و شناختش به دلایلی است که نزاع و قیل و قال را برطرف می‌سازد. مردم نیز در پی دلایل ابوبکر رضی الله عنه  قانع می شدند؛ چراکه او را درست‌کار و راست‌گفتار می‌شناختند. ابوبکر رضی الله عنه  در زمان بحرانی رحلت رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  با موضعی استوار صحابه رضی الله عنه  را به درک این حقیقت دردناک قانع نمود و ایمانشان را در آن غم جان‌سوز از آفت بی‌صبری مصون داشت. علاوه بر این جای دفن رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  را بر اساس آن‌چه از خود آن حضرت شنیده بود، مشخص کرد و بر مبنای آموخته‌هایش از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  و به تایید تعداد زیادی از صحابه، حکم مشخصی درباره‌ی میراث آن حضرت صلی الله علیه و سلم  صادر نمود. او با وجود برخی مخالفت‌ها، بی‌درنگ با مرتدان و مانعان زکات جنگید و بر اعزام لشکر اسامه رضی الله عنه  تأکید کرد. ابوبکر رضی الله عنه  بر اساس فرموده‌ی رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  برای صجابه تبیین نمودکه خلیفه باید از قریشیان باشد. زمانی که رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  به بنده‌ای از بندگان خدا اشاره کردند که در مورد دنیا و آخرت به او اختیار انتخاب داده شده، ابوبکر رضی الله عنه  دانست که منظور پیامبر صلی الله علیه و سلم  از آن بنده‌ی خدا، خودشان می‌باشد. در صفحات بعد به این موضوع خواهیم پرداخت.
رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  در مورد ابوبکر رضی الله عنه  خوابی دیدند که از آن به علم ابوبکر تعبیر شد؛ از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت شده که رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: (رایت کأنّی أعطیت عسًّا، فشربت منه حتّی تملأت فرایتها تجری فی عروقی بین الجلد و اللحم، ففضلت منها فضلة فأعطیتها أبابکرٍ) یعنی:«(در خواب) دیدم که کاسه‌ای پر از شیر به من داده شد و از آن به‌گونه‌ای سیر نوشیدم که گویا آن را می‌دیدم که در رگ‌هایم و درمیان پوست و گوشتم جریان یافته است؛ مقداری از آن شیر زیاد آمد؛ آن مقدار اضافه را به ابوبکر رضی الله عنه  دادم.» صحابه عرض کردند: «ای رسول‌خدا! این، همان علمی است که خدای متعال به شما داده و شما از آن سرشار گشته‌ و مقداری را نیز به ابوبکر رضی الله عنه  داده‌اید.» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «درست تعبیر کردید.»[54]
ابوبکر صدیق چنین باور داشت که خواب، حق است و در تعبیر خواب نیز توانمند بود. او معمولاً پس از نماز صبح از مردم می‌خواست تا هر کس خواب خوبی دیده، تعریف کند؛ او همواره می‌گفت: «خواب خوب مسلمانی که با وضو خوابیده، در نزد من از خیلی چیزها بهتر است.»[55] ابن‌عباس رضی الله عنهما می‌گوید: شخصی نزد رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  آمد و گفت: «شب در خواب، سایبانی را دیدم که از آن روغن و عسل برمی‌دارند؛ برخی مقدار زیادی از روغن و عسل جمع می کردند و برخی هم مقدار کمی؛ در این میان ریسمانی دیدم که از آسمان به زمین آویخته بود؛ شما را دیدم که از آن بالا رفتید؛ سپس شخص دیگری ریسمان را گرفت و از آن بالا رفت؛ آنگاه شخص دیگری آن را گرفت و بالا رفت. سرانجام شخص دیگری ریسمان را گرفت تا بالا برود، اما ریسمان پاره شد؛ پس از آن دوباره ریسمان به حالت اولش درآمد. ابوبکر رضی الله عنه  گفت: «ای رسول‌خدا! پدرم فدایت شود؛ شما را به خدا بگذارید تا من این خواب را تعبیر کنم.» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  به ابوبکر رضی الله عنه  اجازه دادند تا آن خواب را تعبیر کند. ابوبکر رضی الله عنه  گفت: «آن سایبان، اسلام است و روغن و عسلی که از آن چکیده، به معنای قرآن می‌باشد که برخی (با تلاوت قرآن)از شیرینی و حلاوت آن زیاد بهره می‌برند و برخی هم کم و اندک. اما ریسمان آویخته از آسمان به زمین، همان حق و حقیقتی است که شما بر آن هستید و به وسیله‌ی آن خدا، شما را بالا می‌برد و سپس شخصی پس از شما نیز آن ریسمان (دین حق و آموزه‌های کتاب و سنت) را می‌گیرد و بالا می‌رود. سپس شخص دیگری به همین منوال و وسیله بالا می‌رود. سپس شخص دیگری آن را می‌گیرد، اما ریسمان پاره می‌شود و دوباره وصل می‌گردد و او هم به وسیله آن بالا می‌رود». ابوبکر رضی الله عنه  پس از تعبیر خواب به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  گفت: «پدرم فدای شما ای رسول‌خدا، بفرمایید که ایا درست تعبیر کردم یا اشتباه؟» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «قسمتی را درست گفتی و مقداری هم اشتباه کردی.» ابوبکر رضی الله عنه  گفت: «به خدا سوگند به من بگویید کجا اشتباه گفتم.» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «سوگند نخور».[56]
یک بار عایشه رضی الله عنها در خواب دید که سه ماه تابان در خانه‌اش قرار گرفتند. خوابش را برای ابوبکر رضی الله عنه  تعریف کرد. ابوبکر رضی الله عنه  خواب عایشه رضی الله عنها را چنین تعبیر فرمود: «اگر خوابت به حقیقت بپیوندد، در خانه‌ات سه نفر از بهترین بندگان خدا دفن خواهند شد.» پس از آن‌که رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  رحلت فرمودند، ابوبکر رضی الله عنه  به عایشه رضی الله عنها فرمود: «ای عایشه! این بهترین ماه تابانی است که در خانه‌ات قرار گرفت.»[57] ابوبکر رضی الله عنه  پس از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  در تعبیر خواب، علم و دانش بیش‌تری از دیگران داشت.[58] البته ابوبکر رضی الله عنه  با وجودی که درمیان صحابه از همه عالم‌تر بود، در عین حال بیهوده سعی نمی‌کرد درباره‌ی چیزی که نمی‌داند، اظهار نظر کند. روایت شده که یک بار ابوبکر رضی الله عنه  ایه‌ی 31 سوره‌ی عبس { وَفَاکهةً وَأَبًّا (٣١)}را خواند؛آن‌جا این سؤال مطرح شد که منظور از «أب» در این ایه چیست؟ هر کس به‌گونه‌ای اظهار نظر کرد. ابوبکر رضی الله عنه  فرمود: «این، تکلف و اظهار نظر نابجا است که ندانسته چیزی گفته شود؛ کدامین زمین مرا در خود جای می‌دهد و کدامین آسمان مرا در زیر سقفش می‌گنجاند که درباره‌ی کتاب خدا چیزی بگویم که می‌دانم؟»[59]
 
دعا و زاری ابوبکر رضی الله عنه  به پیشگاه الهی:
دعا، دروازه‌ی بزرگی است رو به غفران و رحمت الهی که هرگاه بر بنده‌ای گشوده شود، خیر و برکت زیادی به سوی آن بنده سرازیر می‌گردد. هم‌چنین دعا، یکی از بزرگ‌ترین و قوی‌ترین عوامل پیروزی بر دشمن است. ابوبکر رضی الله عنه  پیوند و رابطه‌ی خوبی با خدا داشت و به کثرت دست به پیشگاه الهی دراز می کرد.
خداوند متعال می‌فرماید:{ وَقَالَ رَبُّکم ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکم إِنَّ الَّذِینَ یسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهنَّم دَاخِرِینَ (٦٠)} (غافر:60)
یعنی: «پروردگارشما می‌گوید: مرا (برای رفع نیازها و مشکلاتتان) به فریاد بخوانید تا (خواسته‌تان را) بپذیرم (و نیازتان را برآورده سازم). همانا کسانی که از عبادت (دعای)من سرباز می‌زنند (و خود را از کمک من بی‌نیاز می‌پندارند)، با خفت و خواری در جهنم داخل خواهند شد.»
هم‌چین خداوند متعال می‌فرماید:{ وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمنُوا بِی لَعَلَّهم یرْشُدُونَ (١٨٦)}(بقره:186)
یعنی: «و هنگامی که بندگانم از تو درباره‌ی من بپرسند (که من دورم یا نزدیک، بگو:) من نزدیکم و دعای دعاکنننده را هرگاه که مرا بخواند، اجابت می‌کنم. پس آنان هم باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا هدایت یابند.»
ابوبکر رضی الله عنه  پیوسته همراه رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  بود و می‌دید که آن حضرت چگونه خداوند را به فریادرسی و کمک می‌طلبد و از او درخواست یاری می‌کند. ابوبکر رضی الله عنه  کیفیت دعا و عبادت را از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرا گرفت و همواره می‌کوشید تا دعا و تسبیحش به همان شکل و ساختاری باشد که آن حضرت به او آموزش می‌دادند. همین‌جا این نکته را یادآوری می‌کنیم که سزاوار نیست هیچ مسلمانی صرفاً به خاطر جمله‌بندی‌های زیبا، دعاها و اذکار وارد شده در سنت صحیح را ترک کند یا به سلیقه‌ی خود صیغه و ساختاری در ذکر خدا یا درود بر پیامبر صلی الله علیه و سلم  بکار گیرد که در سنت نیامده است؛ چراکه رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  معلم و آموزگار خوبی‌ها است و با آموزش خوبی‌ها به دیگران، راه درست و مستقیم را تبیین فرموده است و از همگان، بیش‌تر می‌دانسته که چه بهتر و کامل‌تر می‌باشد.[60]
در صحیحین آمده است: ابوبکر رضی الله عنه  به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  عرض کرد: «به من دعایی آموزش دهید که در نمازم با آن دعا کنم.» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «بگو: اللهم إنّی ظَلَمتُ نَفسی ظُلما کثیرًا و لا یغفِرُ الذنوبَ إلا أنتَ فاغفِرْ لی مغفرةً من عندک و ارحَمنی إنّک أنتَ الغفورُ الرحیم»[61] یعنی: «خداوندا! من به خودم ظلم زیادی کردم و کسی جز تو گناهان را نمی‌بخشد؛ پس مرا به آمرزشی از نزد خود بیامرز و مرا مورد رحمتت قرار بده که تو آمرزنده و مهربان هستی.»
در این دعا بنده با اظهار گنهکاری خویش و اذعان به قدرت خداوند برای آمرزش و بخشایش و هم‌چنین اعتراف به این‌که مغفرت گناهان فقط در قدرت خدا است، به درگاهش عرض نیاز و تقاضای آمرزش و مغفرت می‌کند و صریح و بی‌واسطه خواسته‌اش را مطرح می‌نماید تا پذیرفته گردد. ثنا و ستایش خداوند به وقت دعا، از کامل‌ترین انواع طلب و عرض نیاز به درگاه الهی است[62] و در این دعا خداوند نیز به صفاتی چون آمرزندگی و بخشندگی ستوده می‌گردد.
در روایتی آمده است که ابوبکر صدیق رضی الله عنه  به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  عرض کرد: «ای رسول‌خدا! به من دعایی یاد بدهید که صبح و شام آن را پیشه‌ی خود سازم.» رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «بگو: (اللهم فاطرَ السمواتِ و الأرضِ عالم الغیبِ و الشهادة ربَّ‌ کلِّ‌ شیءٍ‏ و ملیکه أشهد أن لا إله إلا أنت أعوذُ بک من شرِّ‌ نفسی و من شرِّ‌ الشیطانِ و شرکه و أن أقترفَ علَی نفسی سوءًا أو أجرَّه إلی مسلم) این را هنگام صبح و شام و وقتی که (خواستی بخوابی و) پهلو بر بستر نهادی، بگو.»[63] معنی دعا چنین است: «ای آفریننده‌ی آسمان‌ها و زمین! ای دانای هر نهان و آشکار! ای پروردگار و ای مالک همه چیز! گواهی می‌دهم که خدای برحقی جز تو نیست و به تو پناه می‌برم از شر نفس خود و از شر شیطان و از دامش و به تو پناه می‌جویم از این‌که در حق خود بدی نمایم و گناه کنم یا آن را به مسلمان دیگری روا دارم».
ابوبکر رضی الله عنه  از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  یاد گرفت که هیچکس نباید خودش را از توبه و انابت به خداوند متعال و از استغفار و طلب آمرزش بی‌نیاز بپندارد؛ بلکه هر شخصی همیشه به توبه و استغفار نیاز دارد. خداوند متعال، می فرماید:{ إِنَّا عَرَضْنَا الأمانَةَ عَلَى السَّماوَاتِ وَالأرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْملْنَها وَأَشْفَقْنَ منْها وَحَملَها الإنْسَانُ إِنَّه کانَ ظَلُوما جَهولا (٧٢)لِیعَذِّبَ اللَّه الْمنَافِقِینَ وَالْمنَافِقَاتِ وَالْمشْرِکینَ وَالْمشْرِکاتِ وَیتُوبَ اللَّه عَلَى الْمؤْمنِینَ وَالْمؤْمنَاتِ وَکانَ اللَّه غَفُورًا رَحِیما (٧٣)} (أحزاب:72، 73)
یعنی: «ما، امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم و این‌ها از پذیرش امانت خودداری کردند و از آن ترسیدند و انسان، این امانت را به دوش گرفت (و مقامی بس بزرگ یافت؛ اما برخی از) انسان‌ها (قدر این مقام رانمی‌دانند و) واقعاً ستم‌گر و نادانند. خداوند (این امانت را بر دوش انسان نهاد تا افراد بشر را بیازماید و) با این هدف که مردان و زنان منافق و مشرک را عذاب دهد و بر مردان و زنان مؤمن ببخشاید و خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
اگر انسان، ارزش و مقامش را نشناسد، جهالت کرده و نسبت به خود ستم نموده است. البته فرجام مؤمنان، بخشش و رضای الهی است. خداوند متعال، در قرآن مجید تصریح می‌فرماید که توبه‌ی بندگان نیکش را می‌پذیرد و آنان را مورد رحمت خویش قرار می‌دهد. در صحیحین حدیثی روایت شده که رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرموده اند: (لن یدخلَ الجنّةَ أحدٌ بعملِه) یعنی: «هرگز کسی در قبال عملش به بهشت نمی‌رود و (فقط به رحمت الهی بهشتی می‌گردد.)» صحابه عرض کردند: شما هم ای رسول‌خدا؟ آن حضرت فرمودند: (و لا أنا إلاّ أن یتغمدنی الله برحمتِه) «و من هم (به ازای عملم به بهشت نمی‌روم و) تنها به فضل خدا که مرا در برگیرد، وارد بهشت می‌شوم.»[64] در این حدیث به این نکته تصریح شده که دخول به بهشت در ازای اعمال نیک بنده نیست و تنها به فضل و رحمت خدا است که بنده‌ای در بهشت داخل می‌شود. این حدیث، هیچ تعارضی با ایه‌ی 24 سوره‌ی حاقه ندارد که خدای متعال در آن سبب بهره‌مندی بهشتیان را از بهشت، اعمال نیکی بیان می‌فرماید که بهشتیان، در دنیا کرده‌اند؛ خداوند متعال، در این ایه می‌فرماید:{ کلُوا وَاشْرَبُوا هنِیئاً بِما أَسْلَفْتُم فِی الْایام الْخَالِیةِ} یعنی: «به سبب کارهای نیکی که در ایام گذشته(دنیا) انجام داده‌اید، گوارا بخورید و بیاشامید.» میان حدیث رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  و این ایه، هیچ تعارضی نیست؛ چراکه در حدیث، میزان اعمال نیک در قیاس با نعمت‌های بهشت ناچیز تلقی گردیده و بیان شده که هیچکس در مقابل عمل یا هم‌سان کرده‌ی نیکش وارد بهشت نمی‌شود و اصلاً نیکی‌هایش در آن حد و جایگاه نیست که با نعمت دخول در بهشت برابری کند و تنها فضل و رحمت خداست که بنده را دستگیری می‌نماید و به بهشت می‌برد؛ ایه‌ی 24 سوره‌ی حاقه که سبب بهره‌مندی بهشتیان از نعمت‌های بهشت را اعمال نیک گذشته بیان می‌کند، مفسران قرآن و شارحان حدیث را بر آن داشته تا بدین نکته تصریح کنند که هرگاه خداوند متعال، بنده‌ای را دوست بدارد، به او توفیق توبه و استغفار می‌دهد و اصرار و تداوم بر گناه را از او سلب می‌فرماید. قطعاً این پندار که تداوم و اصرار بر گناه به گنهکار ضرری نمی‌رساند، پنداری است خام و بلکه منحرف و مخالف با کتاب و سنت و اجماع سلف و ائمه؛ زیرا هر کس، ذره‌ای نیکی داشته باشد، نتیجه‌اش را می‌بیند و هر کس، ذره‌ای بدی داشته باشد، سزایش را می‌چشد.[65]
ابوبکر رضی الله عنه  همواره در یاد خدا و توجه به سوی او بود و بسیار تضرع و زاری می‌نمود و اوقاتش را در دعا و راز و نیاز با خداوند متعال سپری می‌کرد. این‌جا به پاره‌ای از دعاهایی که از ابوبکر رضی الله عنه  روایت شده، اشاره می‌کنیم:
الف) أَسأَلُک تَمام النِّعمةِ فی الأشْیاءِ کلِّها وَ الشُّکرَ لَک عَلَیها حَتَّی تَرضَی وَ بَعْدَ الرِّضا وَ الخیرةَ فَی جَمیعِ ما تکونُ إلیه الخیرةُ بجمیعِ میسورِ الأمورِ کلِّها لا بِمعسورِها یا کریم[66]
یعنی: «خداوندا! من از تو می‌خواهم که نعمتت را در همه چیز بر من تکمیل بفرمایی و توفیقم دهی که براین نعمت‌ها شکرگزارت باشم تا راضی شوی، و پس از آن‌که راضی و خرسند شدی نیز به من توفیق سپاس‌گزاری عنایت کن؛ ای خدای کریم! از تو می‌خواهم که به من توفیق انتخاب و انجام برگزیده‌ترین و بهترین اعمال عنایت فرمایی تا بتوانم راه‌ها و کارهای ممکن و آسان را در انجام نیکی‌ها در پیش بگیرم، نه آن‌که راه‌های سخت و مشکل فرارویم قرار گیرد.»
ب) اللهم إنّی أَسأَلُک الَّذی هو خَیرٌ لِی فِی عاقِبَةِ الْخَیرِ؛ اللهم اجْعَلْ آخِرَ ما تُعْطینی منَ الْخیرِ رِضوانَک وَ الدَرَجاتِ الْعُلی منْ جَنّاتِ النَّعیم[67]
یعنی: «خداوندا! من از تو همان چیزی را می‌خواهم که در عاقبت و فرجام نیک، برایم خیر و نیکی باشد؛ خداوندا! از تو می‌خواهم که آخرین نعمت و داده‌ی نیکت را به من، رضوان و رضایتت و درجات والا در بهشت‌های پرنعمت قرار دهی.»
ج) اللّهم اجْعَلْ خَیرَ عُمری آخِرَه و خیرَ عملی خواتمه و خیرَ ایامی یوم ألقاک[68]
یعنی: «خداوندا! بهترین دوران زندگانیم را واپسین لحظات آن قرار بده و بهترین کرده‌ام را پایانی‌ترین عملم بِنِه؛ و بهترین روزم را آن روزی مقرر بفرما که تو را در آن روز ملاقات می‌کنم.»
د) ابوبکر رضی الله عنه  هرگاه می‌دید یا می‌شنید که دیگران، از او تعریف می‌کنند، چنین دعایی بر زبان می‌آورد: اللّهم أنتَ أعلم بی منّی و أنا أعلم بنفسی منهم؛ اللهم اجْعلْنی خیرًا مما یظُنّونَ و اغْفِرْ لی ما لا یعلمونَ و لا تؤاخِذْنی بما یقولونَ[69]
یعنی: « بارخدایا! تو نسبت به من از خودم آگاه‌تری و من نیز نسبت به خود از این‌ها، بیش‌تر خبر دارم؛ خداوندا! مرا بهتر از گمان نیکشان نسبت به من قرار بده و گناهانم را که آنان از آن بی‌خبرند، بیامرز و مرا به آن‌چه ایشان درباره‌ام می‌گویند (و مرا نیک می‌پندارند)، بازخواست نفرما.»
گذری کوتاه و مختصر بر پاره‌ای از صفات و فضایل ابوبکر رضی الله عنه  نمودیم؛ در صفحات بعد به بررسی آثار و پیامدهای تربیت نبوی بر ابوبکر رضی الله عنه  خواهیم پرداخت که چگونه به فضل و توفیق الهی، توانست مقام و جایگاهی بی‌نظیر بیابد و بتواند بر مبنای ایمان راسخ، پختگی علمی و شاگردی در مکتب پیامبر صلی الله علیه و سلم  سربازی نمونه در خدمت آن حضرت گردد و مراحل و درجات مختلف آن سربازی مقدس را در رکاب رهبرش سپری کند و پس از آن‌که در مقام خلیفه و جانشین پیامبر صلی الله علیه و سلم  قرار بگیرد، به خوبی از عهده‌ی راهبری امت براید و به‌رغم طوفان‌های شدید و امواج متلاطم، کشتی اسلام را به پیش ببرد و آن را از فتنه‌های مواج و تارِ دوره‌ی بحرانی پس از وفات رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  برهاند و به کرانه‌های امن و سلامت برساند.
 


[1] تفسير قرطبي (4/295)
[2] الفتح (9/81)؛ الطبقات الكبري (8/82)
[3] الإحسان في تقريب صحيح ابن‌حبان (15/300)؛ مسلم، شماره‌ي863
[4] برخي از مفسران، لهو را سرگرمي‌ها و بازيچه‌هاي دنيا معنا كرده‌اند و بعضي هم گفته‌اند منظور از لهو در اين آيه، طبلي است كه هنگام ورود كاروان‌هاي تجارتي به شهرها به صدا درمي‌آوردند.(مترجم)
[5] بخاري، شماره‌ي3665
[6] الزهد از امام احمد، ص110 نگاه كنيد به التاريخ الإسلامي از حميدي (19/13)
[7] التاريخ الإسلامي از حميدي (19/13)
[8] حديث از اين قرار است: «يمد يدَيْهِ إلي السّماء: يا ربِّ و مطعمه حرام و مشربه حرامٌ و ملبسه حرامه و غُذي بالحرامِ فأنَّي يُستجاب لذلك» روايت مسلم، شماره‌ي1015 (2/703)
[9] ابوداود شماره‌ي4999؛ آلباني، اين حديث را ضعيف دانسته است؛ سيرة الصديق از مجدي سيد، ص136
[10] روايت مسلم در صلاة العيدين، شماره‌ي892
[11] الفتاوي (11/308)؛ مسند احمد (6/116،233) به نقل از عايشه‌ي صديقه رضي الله عنها
[12] مرجع سابق (30/118)؛ در اين روايت و رواياتي اين‌چنين، جواز سرودخواني برداشت مي‌شود و نه پرداختن به ترانه‌ها و سرودهايي كه همراه آن، آهنگ و موسيقي نيز نواحته مي‌گردد.(مترجم)
[13] مسلم، كتاب الأشربة، شماره‌ي2057
[14] مسلم (3/1353)
[15] الفتاوي (11/152)
[16] سنن بيهقي (10/34)؛ نگاه كنيد به موسوعة فقه ابي‌بكر، ص240
[17] مصنف ابن‌ابي‌شيبه (1/158)
[18] موسوعة فقه ابي‌بكر، ص241
[19] بخاري، شماره‌ي3672
[20] تاريخ الدعوة الإسلامية، ص402،403
[21] بخاري شماره‌ي3661
[22] مسند احمد (4/58 ،59)
[23] أشهر مشاهير الإسلام (1/88)
[24] خلفاء الرسول، از خالد محمد خالد، ص103
[25] التاريخ الإسلامي (19/16)
[26] التاريخ الإسلامي (19/16)
[27] صحيح مسلم شماره‌ي1028
[28] الدر المنثور از سيوطي (2/74)؛ مجمع الزوائد (8/190)
[29] سيرة و حياة صديق از مجدي فتحي سيد، ص145
[30] بخاري شماره‌ي4750
[31] تفسر المنير (18/190)
[32] تفسير رازي (18/351)
[33] فتح الباري (4/357)؛ نگاه كنيد به الخلافة الراشدة و الدولة الأموية، ص163
[34] الرياض النضرة في مناقب العشرة از ابوجعفر احمد طبري، ص237
[35] بخاري، كتاب التفسير، باب لاتسألوا عن أشياء (6/68)؛ در حديث، به نوعي گريه اشاره شده كه با صداي بيني همراه است.
[36] تاريخ الدعوة إلي الإسلام از يسري محمد، ص396
[37] صفة الصفوة (2/253)
[38] الزهد از امام احمد، باب زهد ابي‌بكر، ص108
[39] الزهد از امام احمد، باب زهد‌ ابي‌بكر، ص110
[40] الزهد از امام احمد، باب زهد ابي‌بكر، ص112
[41] الزهد از امام احمد، باب زهد ابي‌بكر، ص108
[42] فضائل الصحابة از امام احمد (1/173)
[43] ابوداود، شماره‌ي 4634؛ ترمذي، شماره‌ي2288
[44] اهل لغت و شارحان حديث در مورد كلمه‌ي سبع نظرات متفاوتي داده‌اند. برخي گفته‌اند: سبع، به معناي رستاخيز و روز قيامت است؛ البته بكاربردن اين معنا در اين حديث صحيح به نظر نمي‌رسد؛ چراكه در روز قيامت گرگي وجود ندارد. البته سبع به روزي اطلاق مي‌گردد كه ترس و هراس شديدي در آن وجود دارد؛ اما به هر حال هر يك از اين معاني در مورد اين حديث دور از ذهن و نادرست به نظر مي‌رسد و بهتر آن است كه گفتار آن عده از شارحان حديث را ترجيح دهيم كه گفته‌اند: سبع، يكي از اعياد دوره‌ي جاهلي است كه مردم در آن به جشن و شادي، سرگرم مي‌شدند و از گوسفندانشان غافل مي‌گشتند و به همين خاطر نيز گوسفندانشان طعمه‌ي گرگ مي‌شد. شرح اين حديث را در صحيح مسلم بشرح النووي ج8 ص132 چاپ دار الفكر به سال 1415 هجري بنگريد.(مترجم)
[45] روايت مسلم، شماره‌ي2388
[46] بخاري، شماره‌ي3662
[47] بخاري، شماره‌ي3674
[48] در روايت ديگري تصريح شده كه منظور از دو چيز (زوجين)، دو اسب يا دو ناقه يا آزاد كردن دو غلام مي‌باشد.(مترجم)
[49] بخاري، شماره‌ي3666
[50] تاريخ الخلفاء از سيوطي، ص58
[51] ابوبكر الصديق، از محمد مال الله، ص334 و 335
[52] نگاه كنيد به: صحيح بخاري، شماره‌ي1448
[53] ابوبكر الصديق أفضل الصحابة و أحقهم بالخلافة، ص60
[54] الإحسان في تقريب صحيح ابن‌حبان (15/269)
[55] خطب ابي‌بكر ص 155
[56] بخاري، كتاب التعبير، شماره‌ي7046
[57] تاريخ الخلفاء از سيوطي، ص129
[58] مرجع سابق، ص130
[59] فتح الباري (13/258)؛ در سند روايت، ميان ابراهيم نخعي و ابوبكر صديق، انقطاع وجود دارد.
[60] ابوبكر صديق، نوشته‌ي علي طنطاوي، ص207
[61] مسلم، شماره‌ي 2705؛ بخاري، شماره‌ي 843
[62] الفتاوي (9/146)
[63] روايت ابوداود در الأدب، شماره‌ي 5067؛ ترمذي در الدعوات، شماره‌ي 3529
[64] بخاري، شماره‌ي 6463
[65] الفتاوي (11/142)
[66] الشكر از ابن‌ابي‌الدنيا، شماره‌ي109 ؛ نگاه كنيد به خطب ابي‌بكر، ص39
[67] خطب ابي‌بكر، ص139
[68] كنزالعمال، شماره‌ي5030
[69] أسد الغابة (3/324)



به نقل از کتاب: ابوبکر صدیق(تحلیل وقایع زندگی خلیفه اول)، مؤلف :دکتر علی محمد صلابی، مترجم : محمد ابراهیم کیانی



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». 

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 14248
دیروز : 3293
بازدید کل: 8249593

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010