Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

علي رضی الله عنه  به روايت از رسول

‎الله  صلی الله علیه و سلم  مي‌گويد ايشان فرمودند: «أُعْطِيتُ مَا لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ مِنَ الأَنْبِيَاءِ»، فَقُلْنَا مَا هُوَ يَا رَسُولَ الله، فَقَالَ: «نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ، وأُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ الأَرْضِ، وسُمِّيْتُ أَحْمَدَ، وَجُعِلَتْ لِي التُّرَابُ طَهُوراً، وَجُعِلَتْ أُمَّتِي خَيْرَ الأُمَمِ». (به من چيزهايي داده شده‌است كه به هيچ‌يك از پيامبران داده نشده‌است، گفتم: اي رسول خدا، آنها چه هستند؟ فرمود: خدا رُعب و هراس از مرا در دل دشمنانم انداخت و با آن یاریم کرد و به من كليدهاي زمين داده شده، به اسم ‌احمد نام گذاري شدم، خاك برايم وسيله پاك كننده قرار داده شده و امتم بهترين امّتها قرار داده شده ‌است.
صحيح بخاري، ش335

 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > دعوت دادن ابوبكر رضی الله عنه به سوي اسلام

شماره مقاله : 2635              تعداد مشاهده : 294             تاریخ افزودن مقاله : 23/5/1389

دعوت دادن ابوبكر رضی الله عنه  به سوي اسلام


ابوبكر رضی الله عنه  مسلمان شد و به همراه رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم ، مسؤوليت دعوت را بر عهده گرفت؛ او از رسول‌اكرم صلی الله علیه و سلم ، به خوبي ياد گرفت كه اسلام، دين عمل، دعوت و جهاد است و ايمان مسلمان، زماني كامل مي‌شودكه جان و بلكه تمام داشته‌هاي خود را براي پروردگار جهانيان نثار كند.[1] خداوند متعال مي‌فرمايد: { قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (١٦٢)لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (١٦٣)} (انعام:162و163)
يعني: «بگو: نماز و عبادت و زيستن و مردن من، از آنِ خداست كه پروردگار جهانيان است؛ پروردگاري كه شريك ندارد و به همين دستور داده‌ شده‌ام و من نخستين مسلمان (امت خود) هستم.»
ابوبكر رضی الله عنه ‌ براي دعوت جديد، جنب و جوش و فعاليت زياد و در عين حال خجسته و پر‌بركتي داشت، هر كجا كه قدم مي‌گذاشت و حركت مي‌كرد، پيامدهاي زيادي بجاي‌ مي‌نهاد و دستاورد‌هاي بزرگي نصيب اسلام مي‌كرد. او، واقعاً نمونه‌ي زنده و مصداق حقيقي فرموده‌ي الهي بود كه:{ ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (١٢٥)}(نحل-125)
يعني: «مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهاي نيكو و زيبا، به راه پروردگارت دعوت بده و با ايشان به بهترين شيوه، گفتگو كن. همانا پروردگارت، بهتر مي‌داند كه چه كساني ره‌يافته و هدايت‌شده مي‌باشند.»
تلاش و فعاليت ابوبكر رضی الله عنه  در عرصه‌ي دعوت به الله، تصوير روشني از ايمان، ترسيم مي‌كند و اين حقيقت را روشن مي‌سازد كه پذيرش دين‌خدا، قرار و آرام مؤمن را مي‌گيرد و او را آسوده‌خاطر نمي‌گذارد تا اين كه در دنياي مردم، آن‌چه را كه به آن ايمان آورده، محقق نمايد. البته اين خيزش و حركت ابوبكر، يك حركت صرفاً عاطفي و گذرا نبود كه زود، فرو كشد و سرد و زايل شود. بلكه نشاط، هيجان و دليري ابوبكر رضی الله عنه  در پهنه‌ي دعوت تا هنگام وفاتش، ماندگار ماند و هرگز در مسير دعوت، دچار خستگي، ضعف و سستي نشد.[2]
اولين و مهم‌ترين نتيجه‌ي فعاليت‌هاي دعوتي ابوبكر رضی الله عنه ، مسلمان شدن كساني بود كه در جرگه‌ي بهترين بندگان خدا قرار گرفتند؛ افرادي از قبيل: زبير‌ بن‌ عوام، عثمان‌ بن‌ عفان، طلحه بن‌ عبيدالله، سعد‌ بن‌ ابي‌وقاص، عثمان‌ بن‌ مظعون، ابوعبيده بن ‌جراح، عبدالرحمن ‌بن ‌عوف، ابوسلمه ‌بن ‌عبدالاسد و ارقم‌ بن‌ ابي‌الارقم رضی الله عنه . ابوبكر رضی الله عنه ، هريك از اين بزرگواران را جداگانه به ‌حضور پيامبر‌اكرم صلی الله علیه و سلم  بُرد؛ آن‌ها به دعوت ابوبكر رضی الله عنه ، اسلام آوردند و هر يك از آنان، به‌سان ستوني براي ساختمان عظيم دعوت شد؛ رسول‌اكرم صلی الله علیه و سلم  با مسلمان شدن اين‌ها، قوت و توان بيش‌تري براي دعوت يافتند. خدواند متعال، با مسلمان شدن اين افراد، رسول‌اكرم  صلی الله علیه و سلم ،را  قوت و تواني افزون عنايت كرد و به دنبال مسلمان شدن اين افراد نام‌دار، عموم مردم اعم از از زنان و مردان، دسته دسته به اسلام گرويدند. يكايك افرادي كه به دعوت ابوبكر رضی الله عنه ، مسلمان شدند، طلايه‌دار و پيشاهنگ دعوت اسلامي گرديدند و سبب شدند‌ تا گرو‌هاي ديگري به شمار پيشگامان دعوت اسلامي بپيوندند و با وجود شمار اندكشان، گردان دعوت و دژ رسالت شكل بگيرد؛ آنان، به مقامي دست يافتند كه هرگز هيچ‌كس، نتوانست و نخواهد توانست به چنان مقامي دست يابد.[3]
ابوبكر رضی الله عنه ، در مسير دعوت، خانواده‌اش را از ياد نبرد؛ بلكه با توجه و غم‌خوارگي ويژه براي آنان، باعث شد تا اسماء، عايشه، عبدالله، ام رومان و خدمت‌كارش عامر بن فهميره رضی الله عنه  مسلمان شوند. صفات پسنديده، اخلاق كريمانه و ويژگي‌هاي والاي ابوبكر رضی الله عنه  عامل مهمي در پذيرش دعوتش از سوي مردم بود؛ اخلاق سترگش، به‌سان دامي گسترده درميان قوم و عشيره‌اش، آن‌ها را شكار و مجذوب خود مي‌كرد و همن باعث مي‌شد كه دعوتش را بپذيرند و يا حداقل در مقابل او، شدت نشان ندهند. او يگانه‌ي نسب‌شناسي درميان قوم خودش بود؛ ابوبكر، فردي سرامد، محترم و سخاوتمند كه از مال و ثروتش، بذل و بخشش مي‌نمود و در مكه، جلسات و مهماني‌هاي بي‌نظيري داشت؛ او، سخنوري توانمند بود.[4]
آراستگي به چنين ويژگي‌هايي، نياز و ضرورت گريز‌ناپذير داعيان و دعوت‌گران است؛ چرا كه بي‌بهرگي از اين ويژگي‌ها و نداشتن چنين صفاتي، دعوت دعوتگران را مانند فريادي در يك دره و دمي در خاكستر، مي‌گرداند. سيرت ابوبكرصديق رضی الله عنه ، روشن‌گر فهم و شناخت درست او از اسلام است و چگونگي زندگي او، نمونه و الگوي مناسبي براي دعوت‌گران مي‌باشد تا در دعوت مردم به‌سوي خدا از او الگوگزيني نمايند.
 
سختي‌هايي كه ابوبكر رضی الله عنه  در مسير دعوت متحمل شد:
ابتلاي انسان به پاره‌اي از سختي‌ها، يك سنت و تقدير الهي است كه درميان افراد، گروه‌ها، امت‌ها، ملت‌ها و دولت‌هاي مختلف جريان مي‌يابد. اين سنت‌ الهي، آن‌چنان درميان صحابه‌ي كرام رضی الله عنه  جريان يافت كه آنان را متحمل سختي‌هاي زيادي كرد و آنان را به مصائبي آزمود كه كوه‌هاي بزرگ و استوار را هم به زير مي‌كشد. اما صحابه، شكيبايي ورزيدند و جان‌ها و مال‌هايشان را در راه خدا نثار كردند. سختي‌هايي كه آنان در راه اسلام كشيدند، به حدي بود كه تنها خداوند، اندازه‌اش را مي‌داند. مسلمانان اشراف‌زاده هم كه درميان قريش داراي وجاهت و شرافت بودند، از اين مشكلات و سختي‌ها در امان نماندند. ابوبكر رضی الله عنه  به شدت مورد اذيت و آزار كفار قرار گرفت؛ بر سرش خاك و خاكستر ريختند و در مسجدالحرام او را طوري كتك زدند كه بيني و صورتش، زخمي و خونين ‌شد و او را در حالي كه درميان مرگ و زندگي بود، بر روي پارچه‌اي نهاده و به ‌خانه‌اش بردند.[5] عايشه‌ رضي‌الله‌عنها مي‌گويد: زماني كه اصحاب رسول‌اكرم صلی الله علیه و سلم  به سي‌ و‌ هشت نفر رسيدند، ابوبكر رضی الله عنه  با اصرار، از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  درخواست كرد تا دعوتشان را آشكارا و علني كنند. رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «اي ابوبكر! ما اندكيم.» ابوبكر رضی الله عنه  به‌قدري اصرار كرد كه رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  خواسته‌اش را پذيرفتند. مسلمانان، در قسمت‌هاي مختلف مسجد پراكنده‌ شدند و هر كدامشان، طوري جا گرفت كه درميان خويشاوندانش باشد. ابوبكر رضی الله عنه ، برخاست و شروع به دعوت كرد؛ در آن هنگام رسول‌اكرم صلی الله علیه و سلم ، نشسته بودند؛ ابوبكر، نخستين خطيبي بود كه به راه خدا و رسولش دعوت داد. مشركان، بر ابوبكر رضی الله عنه  و ساير مسلمانان شوريدند و ابوبكر رضی الله عنه  را به شدت زدند و زير لگد گرفتند. عتبه‌ بن‌ ربيعه‌، به ابوبكر رضی الله عنه  نزديك شد و شروع به زدن ابوبكر با دو كفش پاشنه‌دار كرد؛ عتبه، تيزي و لبه‌ي ‌محكم كفش‌ها را به صورت ابوبكر رضی الله عنه  مي‌زد و خودش را روي شكم آن حضرت رضی الله عنه  مي‌انداخت. ابوبكر رضی الله عنه  طوري زخمي و خونين شد كه صورت و بيني‌اش، معلوم‌ نمي‌شد. بني‌تيم (خويشاوندان ابوبكر) براي دفاع از ابوبكر، به ستيز و دعواي مشركان برخاستند كه در نتيجه مشركان، دست از زدن ابوبكر رضی الله عنه  كشيدند؛ بني‌تيم، ابوبكر رضی الله عنه  را در پارچه‌اي گذاشتند و او را در حالي به خانه‌اش بردند كه در مردنش، شكي نداشتند. بني‌تيم دوباره به مسجد برگشتند و گفتند: «به خدا سوگند اگر ابوبكر بميرد، حتماً عتبه ‌بن‌ ربيعه را مي‌كشيم.» اين را گفته، به خانه‌ي ابوبكر رضی الله عنه  رفتند. ابوقحافه (پدر ابوبكر) و بني‌تيم، با ابوبكر رضی الله عنه  صحبت مي‌كردند تا بلكه از او چيزي بشنوند؛ سرانجام ابوبكر پاسخ داد و در واپسين لحظات آن روز، دهان به سخن گشود و گفت: «حال رسول‌الله صلی الله علیه و سلم  چطور است؟» بني‌تيم تعجب كردند و او را سرزنش نمودند كه با اين حال، چه جاي اين پرسش است؟ آنان، به مادر ابوبكر (ام‌خير) گفتند: «حتماً به ابوبكر چيزي بدهي كه بخورد.» زماني كه مادر ابوبكر با او تنها شد، با اصرار از او خواست كه چيزي بخورد؛ اما ابوبكر رضی الله عنه  گفت: «حال رسول‌الله‌ صلی الله علیه و سلم  چطور است؟» ام‌خير گفت: «به خدا سوگند كه من، از حال دوستت، خبري ندارم.» ابوبكر رضی الله عنه  فرمود: «به نزد ام‌جميل ‌بنت‌ خطاب برو و حال پيامبر را از او بپرس.» ام‌خير به نزد ام‌جميل رفت و گفت: «ابوبكر از تو جوياي حال محمد‌بن‌عبدالله است.» ام‌جميل گفت: «من، نه ابوبكر را مي‌شناسم و نه محمد‌بن عبدالله را؛ اما اگر دوست داري با تو به نزد پسرت مي‌آيم.» ام‌خير گفت: باشد. و با هم به خانه‌ي ابوبكر رفتند؛ هنگامي كه ام‌جميل، ابوبكر رضی الله عنه  را افتاده و زخمي ديد، جلو رفت و گفت: «به خدا سوگند كساني كه با تو‌ چنين كرده‌اند، فاسق و كافر‌ند و من، اميدوارم كه خداوند، انتقام تو را از آنان بگيرد.» ابوبكر رضی الله عنه  فرمود: «حال رسول‌الله صلی الله علیه و سلم  چطور است؟» ام‌جميل ‌رضي‌الله‌عنها گفت: «مادرت، اينجاست؛ مي‌شنود.» ابوبكر رضی الله عنه  گفت: «از او به تو آسيبي نمي‌‌رسد.» ام‌جميل‌ ‌رضي‌ الله ‌عنها گفت: «پيامبر صلی الله علیه و سلم  صحيح و سالم هستند.» ابوبكر رضی الله عنه  پرسيد: «ايشان، كجا هستند؟‌ ام‌جميل ‌رضي‌ الله ‌عنها پاسخ داد: «در خانه‌ي ابن‌ارقم.» ابوبكر فرمود: «به خدا سوگند كه تا زماني كه به نزد رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  نروم، چيزي نمي‌خورم و نمي‌نوشم.
ام‌خير و ام‌جميل رضي ‌الله ‌عنهما، صبر كردند تا مردم، به خانه‌هايشان بروند و رفت و آمدشان، قطع شود و سپس او را در حالي كه به آن‌ها تكيه داده بود، به نزد رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  بردند. رسول‌اكرم صلی الله علیه و سلم ، با ديدن ابوبكر رضی الله عنه ، با شتاب برخاستند و به سوي او رفتند و او را بوسيدند. مسلمانان نيز با ديدن حال زار ابوبكر رضی الله عنه ، به سوي او شتافتند. دل رسول‌اكرم صلی الله علیه و سلم ، به‌شدت، براي ابوبكر سوخت. ابوبكر رضی الله عنه  فرمود: «اي رسول‌خدا! پدر و مادرم فدايت؛ طوري نيست. فقط آن فاسق، با صورتم چنين كرده‌است. اي رسول‌خدا! اين زن، مادر من است؛ به فرزندش نيكي زيادي كرده و شما هم خجسته و بزرگواريد؛ پس او را به‌ سوي خدا دعوت دهيد و از خدا برايش طلب هدايت كنيد تا بلكه خداوند، او را به وسيله‌ي‌ دعوت شما، از آتش جهنم برهاند.» راوي مي‌گويد: رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  برايش دعا كردند و او را به اسلام فرا خواندند و بدين ترتيب ام‌خير‌(مادر ابوبكر) همان‌جا مسلمان شد.[6]
در اين ماجرا، درس‌ها و آموزه‌هاي زيادي براي هر مسلماني كه مشتاق پيروي از صحابه‌ي كرام است، وجود دارد. به برخي از اين آموزه‌ها اشاره مي‌كنيم:
1- حرص و اشتياق وافر ابوبكر رضی الله عنه  بر اين‌كه اسلام را در برابر كفار، علني و آشكار كند؛ اين مسأله، نشان‌دهنده‌ي عمق ايمان و شجاعت صديق رضی الله عنه  مي‌باشد. او، در راه دعوت، آن‌قدر مورد آزار و شكنجه قرار گرفت كه خويشانش، مرگش را قطعي پنداشتند. محبت خدا و رسولش، آن‌چنان در قلب ابوبكر رضی الله عنه  جاي گرفته بود كه پس از اسلام، چيزي جز برافراشتن رايت و پرچم توحيد، برايش مهم نبود؛ او، به قيمت جانش هم كه شده، خواهان اين بود كه بانگ لا اله الا الله محمد رسول الله بر كرانه‌هاي مكه، طنين‌انداز شود. آري ابوبكر رضی الله عنه  كاري كرد كه نزديك بود جانش را به خاطر عقيده و اسلامش، از دست بدهد.
2- پافشاري ابوبكر رضی الله عنه ، بر علني كردن دعوت اسلام در فضاي تنگ و سركش جاهليت، به خاطر آگاهي دادن به مردم درباره‌ي اسلام و اطلاع‌رساني به آنان درمورد ديني بود كه تازگي و طراوتش، دل‌ها را تسخير مي‌كند. ابوبكر رضی الله عنه  اين هدف را در حالي دنبال كرد كه به يقين مي‌دانست كه او و دوستانش، مورد اذيت و شكنجه واقع مي‌شوند.بنابراين چرايي و دليل اين پافشاري را بايد در وارستگي ابوبكر رضی الله عنه  جستجونمود.
3- محبت خدا و رسول، آن‌چنان در دل ابوبكر رضی الله عنه  نفوذ كرده‌ بود كه آنان را از خودش بيش‌تر دوست مي‌داشت. براي درك درستي اين نكته، همين دليل بس‌كه با وجود آن‌همه سختي و رنج و در حالي كه اميدي به زندگيش نيست، حال پيامبر صلی الله علیه و سلم  را جويا شد و پرسيد: حال پيامبرخدا صلی الله علیه و سلم  چطور است؟! او، چيزي ‌نخورد و سوگند‌ ياد ‌كرد كه تا به نزد پيامبر صلی الله علیه و سلم ، نرود از خورد و نوش، امتناع مي‌كند.
آري، هر مسلماني،‌ بايد اين‌چنين باشد و خدا و رسولش را بيش‌از هر چيزي دوست بدارد؛ حتي اگر در اين مسير، مجبور شود از جان و مالش مايه بگذارد.[7]
4- عصبيت قومي و جانب‌داري خويشاوندي در آن زمان، نقش مهمي در شكل‌گيري و يا ايجاد دگرگوني و تحول در رخدادها و رفتارهاي اجتماعي افراد داشت. اين جانب‌داري، به حدي‌ بود كه حتي در صورت وجود اختلاف عقيده هم پديدار مي‌شد. چنان‌كه بني‌تيم (خويشاوندان ابوبكر) با وجودي كه مسلمان نشده‌ بودند، از ابوبكر جانب‌داري كرده و تهديد نمودند كه اگر ابوبكر بر اثر جراحت، جان بازد، حتماً عتبه را مي‌كشند.[8]
5- در اين ماجرا، واكنش‌هاي جالب و شكوهمندي از ام‌جميل بنت خطاب‌ رضي‌ الله ‌عنها بروز مي‌كند و او را به خيزش و حركت به خاطر دين وامي‌دارد و ميزان اشتياق وي بر پاسداري از دين را نمايان مي‌سازد. به‌طور مثال ام‌جميل رضي الله عنها در پاسخ مادر ابوبكر رضی الله عنه  كه حال رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  را پرسيد، آگاهانه و باتدبير گفت: «من، نه ابوبكر را مي‌شناسم و نه محمد‌بن عبدالله را» اين واكنش ام‌جميل رضي الله عنها، يك منش و استراتژي هشيارانه و احتياط‌آميز بود؛ چراكه تا آن هنگام ام‌خير، مسلمان نشده بود و ام‌جميل نيز اسلامش را از ام‌خير پنهان نمود و جاي رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  را به او نشان نداد كه مبادا ام‌خير جاسوس قريشيان باشد.[9] ام‌جميل با آن‌كه خودش را نسبت به ابوبكر رضی الله عنه  و رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم ، بي‌خيال و ناآشنا جلوه داد، موفق شد با فراست تمام به مادر ابوبكر بقبولاند كه به ديدن ابوبكر رضی الله عنه  برود و پس از آن‌كه با ابوبكر رضی الله عنه  ملاقات نمود، باز هم جوانب احتياط را رعايت كرد و در كمال هشياري كوشيد تا محل اختفاي رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  را فاش نكند و در عين حال به ابوبكر رضی الله عنه ، اطمينان خاطر بدهد كه رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم ، صحيح و سالم هستند.[10] جلوه‌ي ديگر احتياط و هشياري اين‌ها براي حفظ اسرار مسلمانان، شگرد ام‌جميل، ام‌خير و ابوبكر به‌هنگام رفتن به خانه‌ي ابن‌ارقم است كه صبر مي‌كنند تا رفت و آمد‌ها، تمام شود و مردم، به خانه‌هايشان بروند.[11]
6- در اين ماجرا ميزان خيرخواهي ابوبكر صديق رضی الله عنه  براي مادرش نمايان مي‌شود كه مشتاق مسلمان شدن مادرش بود و به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  گفت: «اين، مادر من است كه نسبت به فرزندش نيكي زيادي روا داشته و مي‌دارد؛ شما نيز بزرگوار و پرخير هستيد؛ پس او را به سوي خدا دعوت دهيد و از خداي متعال، برايش هدايت بخواهيد تا او را به وسيله ي دعوت شما، هدايت كند و از آتش جهنم برهاند.» اين، از ترس عذاب الهي و رغبت و اشتياق به رضوان و بهشت پروردگار بود كه ابوبكر صديق رضی الله عنه  را بر آن داشت تا از رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  بخواهد كه مادرش را دعوت دهند و برايش دعاي هدايت كنند. رسول اكرم صلی الله علیه و سلم  نيز براي هدايت مادر ابوبكر رضی الله عنه  دعا كردند و دعايشان پذيرفته شد و بدين ترتيب مادر ابوبكر، اسلام آورد و در جرگه‌ي مسلماناني قرار گرفت كه براي نشر و گسترش دين خداي متعال، از هيچ تلاش و كوششي دريغ نمي‌كردند. از اين ماجرا درمي‌يابيم كه خداي متعال، بر بندگانش، مهر و رحمت بي‌كراني فرو مي‌فرستد و به درستيِ قانون و سنت «پاداشِ پس از رنج و مشقت» پي مي‌بريم و مشاهده مي‌كنيم كه هر مشقتي، پيامد و نتيجه‌ي درخور و شايسته‌اش را به دنبال دارد.
7- ابوبكر صديق رضی الله عنه  از آن‌جا كه هم‌راه و هم‌نشين خاص و هميشگي رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  بود، بيش از ساير صحابه در معرض اذيت و آزمايش قرار مي‌گرفت؛ چراكه او همواره در جاهايي كه به رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  تعرض مي‌شد، همراه آن حضرت صلی الله علیه و سلم  بود و همين رابطه و همراهي هميشگي ابوبكر رضی الله عنه  با پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم ، او را فدايي و جان‌نثار آن حضرت صلی الله علیه و سلم  كرده بود كه براي دفاع از ايشان بپا مي‌خاست و در حالي كه خودش، از بزرگان قريش و چهره‌هاي معروف و نام‌دار بود، مورد اذيت و سفاهت كفار قرار مي‌گرفت.[12]
 


[1] تاريخ الدعوة في عهد الخلفاء الراشدين، ص87
[2] الوحي و تبليغ الرسالة، دكتر: يحيي يحيي،ص62
[3] محمد‌ رسول‌الله، از عرجون (1/533)
[4] السيرة الحلبية (1/422)
[5] التمكين للأمة الإسلامية، ص243
[6] السيرة النبوية، از ابن‌كثير (1/439و441)؛ البداية و النهاية (3/30)
[7] استخلاف ابوبكر الصديق، از دكتر جمال عبدالهادي، ص131و132
[8] محنة المسلمين في‌ العهد‌ المكي، دكتر سليمان سويكت، ص79
[9] السيرة النبوية، قراءة لجوانب الحذر و الحماية، ص50
[10] مرجع سابق، ص51
[11] استخلاف الصديق، نوشته‌ي جمال عبدالهادي، ص132
[12] محنة المسلمين في العهد المكي، ص75


به نقل از کتاب: ابوبکر صدیق(تحلیل وقایع زندگی خلیفه اول)، مؤلف :دکتر علی محمد صلابی، مترجم : محمد ابراهیم کیانی



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

علما گفته‌اند: از ياران رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم ، هيچ خانواده‌اي نيست كه چهار نسل آن، اسلام آورده و به شرافت هم‌صحبتي با رسول‌اكرم صلی الله علیه و سلم  نايل شده باشند، مگر خانواده‌ي ابوبكر كه عبارتند از عبدالله‌ بن زبير (نوه‌ي ابوبكر)، مادر عبدالله‌ بن‌ زبير يعني اسماء بنت ابي‌بكر و خود ابوبكر و پدرش ابوقحافه رضی الله عنه . اين چهار نسل و هم‌چنين محمد بن عبدالرحمن ‌بن ‌ابي‌بكر ‌بن ‌ابي‌قحافه رضی الله عنه ، همگي از ياران و اصحاب رسول‌خدا صلی الله علیه و سلم  هستند. ( ابوبكر الصديق، از محمد رشيد رضا، ص7)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 11451
دیروز : 3293
بازدید کل: 8246796

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010