Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم كه فرمودند: " أنا وكافل اليتيم في الجنة هكذا" وأشار بالسبابة والوسطى وفرج بينهما شيئا (روايت بخاري)، يعنى: " من و كافل (سرپرست) يتيم مانند اين در بهشت هستيم " و سپس انگشت اشاره و وسط را نشان داد و بين آنها فاصله انداخت) 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>علی بن ابی طالب رضی الله عنه > سنت نبوی از دیدگاه امام علی رضی الله عنه

شماره مقاله : 2426              تعداد مشاهده : 328             تاریخ افزودن مقاله : 15/5/1389

سنّت نبوي از ديدگاه امام -رضي الله عنه-
آنچه گفته شد درباره کتاب – قرآن - بود و اينک پاره‌اي از گفته‌هاي امام علي -رضي الله عنه- را در مورد سنّت نيز به شما ارائه مي‌کنم:

1- وقتي امام -رضي الله عنه- عبدالله بن عباس را براي گفتگو با خوارج فرستاد، به او چنين توصيه نمود: «لا تخاصمهم بالقرآن، فإن القرآن حمّال ذو وجوه، تقول ويقولون... ولكن حاججهم بالسنة، فإنهم لن يجدوا عنها محيصًا».

«با آنها بوسيله قرآن مجادله مکن، زيرا از قرآن مي‌توان برداشت‌هاي مختلفي کرد، تو چيزي مي‌گويي و آنها جوابي مي‌دهند ... بلکه با سنت با آنان مجادله کن زيرا آنها پاسخي براي آن نخواهند داشت»[1].

چرا ابن عباس بوسيله سنّت با آنها مجادله مي‌کند؟ و معني سنت – در مقابل قرآن - در اينجا چيست؟

آيا معني‌اش اين نيست که امام -رضي الله عنه-، سنّت پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- را منبعي براي مراجعه به حساب مي‌آورد و مي‌گويد که بايد آن را داور قرار دهيم؟ و مي‌گويد: سنّت است که شک شکاکان در قرآن را مي‌زدايد.

2- و چنين نصيحت و ارشاد مي‌کند: «فتأسّ بنبيك الأطيب الأطهر -صلى الله عليه وآله وسلم-، فإن فيه أسوة لمن تأسى، وعزاء لمن تعزّى، وأحب العباد إلى الله المتأسي بنبيه، والمقتصّ لأثره، قضم الدنيا قضمًا، ولم يعرها طرفًا، أهضم أهل الدنيا كشحًا، وأخمصهم من الدنيا بطنًا، عرضت عليه الدنيا فأبى أن يقبلها، وعلم أن الله تعالى أبغض شيئًا فأبغضه، وحقر شيئًا فحقره، وصغّر شيئًا فصغّره.

ولو لم يكن فينا إلا حبّنا ما أبغض الله ورسوله، وتعظيمنا ما صغّر الله ورسوله؛ لكفى به شقاقًا لله تعالى، ومحادّة عن أمر الله تعالى! ولقد كان -صلى الله عليه وآله وسلم- يأكل على الأرض، ويجلس جلسة العبد، ويخصف بيده نعله، ويرقع بيده ثوبه، ويركب الحمار العاري، ويردف خلفه، ويكون الستر على باب بيته، فتكون فيه التصاوير فيقول: يا فلانة -إِحدى أزواجه- غيّبيه عنّي، فإني إذا نظرت إليه ذكرت الدنيا وزخارفها، فأعرض عن الدنيا بقلبه، وأمات ذكرها من نفسه، وأحب أن تغيب زينتها عن عينيه، لكيلا يتخذ منها رياشًا، ولا يعتقدها قرارًا، ولا يرجو فيها مقامًا، فأخرجها من النفس، وأشخصها عن القلب، وغيّبها عن البصر».

«پيامبر پاک خود را -صلى الله عليه وآله وسلم- الگو قرار بده، زيرا او بهترين الگوست، و پسنديده‌ترين بنده نزد خداوند کسي است که پيامبر را الگوي خويش قرار داده است و به او اقتدا مي‌نمايد. به دنيا آمد ولي به آن چشم ندوخت، از همة اهل دنيا نسبت به دنيا متنفرتر بود و از همه اهل دنيا شکم او از دنيا خالي‌تر بود، دنيا به او عرضه شد اما او آن را نپذيرفت و دانست که خداوند دنيا را مبغوض داشته، پس او نيز آن را ناپسند شمرد و چيزي را که خدا حقير دانسته بود، حقير دانست و چيزي را که خدا ناچيز دانسته بود، ناچيز دانست.

اگر ما هيچ کار ناپسندي نکنيم جز اينکه چيزي را دوست بداريم که خدا و پيامبرش آن را ناپسند داشته‌اند و چيزي را بزرگ بداريم که خدا و پيامبرش آن را ناچيز دانسته‌اند، همين براي بدبختي‌ ما و مخالفت ما با فرمان خدا کافي است. پيامبر گرامي -صلى الله عليه وآله وسلم- روي زمين مي‌نشست و غذا مي‌خورد، چون بنده مي‌نشست، لباسهايش را خودش وصله مي‌زد، برخي اوقات بدون پالان سوار مرکب مي‌شد و کسي را پشت سر خود سوار مي‌کرد، روزي پرده‌اي بر در خانه‌اش آويزان بود که عکس داشت، فرمودند: اي فلاني – يکي از همسرانش – اين پرده را از نگاه من دور کن، چون وقتي به اين پرده نگاه مي‌کنم دنيا و فريبندگي‌هاي آن به يادم مي‌آيد. پس او از ته قلب از دنيا روي‌گرداند و دوست داشت که زيبايي دنيا از نگاه او پنهان شود تا لوازم و اسبابي از آن را فرا نگيرد و درباره دنيا به اين باور نرسد که در آن ماندگار خواهد ماند. و به آن اميد نبندد، بنابراين محبت دنيا را از وجودش دور کرد و آن را از قلبش بيرون آورد و دنيا را از ديد خود پنهان نمود»[2].

اين وصيتي است براي چنگ‌زدن به سنت و مداومت بر آن و توصيه‌ايست به اينکه فقط بايد از پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- پيروي نمود و هيچ کسي در اين مقام با ايشان -صلى الله عليه وآله وسلم- مشارکت ندارد و مقتدا تنها اوست!

3- امام -رضي الله عنه- بعد از آنکه به خلافت رسيد، در نامه‌اي به مالک اشتر النخعي چنين نوشت كه آن را برايت ذكر مي‌كنم، اميد است در آن تدبر كنى و آنرا در جاى خود بگذارى، زيرا او -رضي الله عنه- حاكم زمان و امير تمامى شهرها بود: «ولا تنقض سنّة صالحة عمل بها صدور هذه الأمة، واجتمعت بها الألفة، وصلحت عليها الرعية.

ولا تحدثن سنّه تضر بشيء من ماضي تلك السنن، فيكون الأجر لمن سنّها، والوزر عليك مما نقضت منها، وأكثر مدارسة العلماء، ومناقشة الحكماء، في تثبيت ما صلح عليه أمر بلادك، وإقامة ما استقام به الناس قبلك..

ثم اعرف لكل امرئ منهم ما أبلى، ولا تضمّن بلاء امرئ إِلى غيره، ولا تقصّرن به دون غاية بلائه، ولا يدعونك شرف امرئ إلى أن تعظم من بلائه ما كان صغيرًا، ولا ضعة امرئ إلى أن تستصغر من بلائه ما كان عظيمًا، واردد إلى الله ورسوله ما يضلعك من الخطوب، ويشتبه عليك من الأمور، فقد قال الله سبحانه لقوم أحبّ إرشادهم: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾. (النساء: 59)، فالردّ إلى الله الأخذ بمحكم كتابه، والرد إلى الرسول الأخذ بسنته الجامعة غير المفرقة.

والواجب عليك أن تتذكر ما مضى لمن تقدّمك، من حكومة عادلة، أو سنّة فاضلة، أو أثر عن نبينا -صلى الله عليه وآله وسلم-، أو فريضة في كتاب الله، فتقتدي بما شاهدت مّما عملنا به فيها، وتجتهد لنفسك في اتباع ما عهدت إليك في عهدي هذا، واستوثقت به من الحجة لنفسي عليك، لكيلا تكون لك علّة عند تسرّع نفسك إلى هواها».

«و سنّت نيکويي را که گذشتگان اين امت به آن عمل نمودند و سبب اُلفت گرديد و بوسيله آن رعيت اصلاح‌ شد، هرگز نقض مکن.

و سنتي تازه که به آن سنت‌هاي گذشته زيان وارد مي‌کند، ايجاد مکن. زيرا گناه نقض سنّت برگردن تو خواهد بود و پاداش را کسي مي‌برد که سنّت را پايه‌گذاري کرده است. براي سامان‌دادن به امور سرزمين خود و برپاداشتن آنچه بوسيلة آن پيشينيان به صلاح رسيده‌اند، زياد با علما مسائل را بررسي کن و با حکما مباحثه کن. سپس بايد بداني که مشکل و گرفتاري هر کس چيست و گرفتاري او را به گردن کسي ديگر نيندازي، و نبايد جايگاه و شرافت کسي باعث شود تا گرفتاري کوچک او برايت بزرگ جلوه کند و همچنين نبايد پايين‌بودن مقام کسي سبب شود تا بلا و گرفتاري بزرگ او را کوچک بشماري، امور مشتبه و مشکل را به خدا و پيامبرش برگردان، چون خداوند مي‌فرمايد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾. (النساء: 59).

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الامر (حكما و علما) را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا(با عرضه به قرآن) و پيامبر(با رجوع به سنّت نبوي) بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد)».

برگرداندن به خدا تمسک به کتاب خداست و برگرداندن به پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- تمسک به سنت اوست که باعث وحدت و مانع تفرقه است.

بايد حکومت عادلانه، سنّت خوب پيشينيان و احاديث پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- و فرايض قرآن را به يادآوري و به آنچه مشاهده نموده‌اي که ما بدان عمل کرده‌ايم، اقتدا کني و بکوشي تا از آنچه تو را بدان متعهد نموده‌ام و بر تو اتمام حجت کرده‌ام که اگر به سوي خواسته‌هاي نفس خود شتافتي دست‌آويزي داشته نباشي، پيروي کن[3].



رهنمودهاي نامه امام
الف- سنّت ... را نقض مکن. سنت يعني راه و روش، پس او عامل و فرماندار خود را توصيه مي‌کند که سنت نيکويي را که خلفاي پيش از او بر آن بوده‌اند، نقض نکند. پس خروج از سنّت‌هايي که خلفا در آن زمان بدان عمل کرده‌اند، جايز نيست.

ب- امام نفرمود که مهمترين مسئله عترت است، با اينکه به آيه استدلال کرد و به اين استدلال نياز داشت.

ج- تمامى امور را به دو مصدر بزرگ برگرداند: قرآن و سنت.

د- در بند اخير کارهاي خود را با خلفاي گذشته به هم ربط داد و فرمود: «آنچه ما به آن عمل نموديم...».




--------------------------------------------------------------------------------

[1]) 18/71 (77).

[2]) 9/232.

[3]) 17/47 و بعد از آن.



از کتاب: نهج البلاغه را دوباره بخوانيم، تأليف: عبدالرحمن بن عبدالله الجميعان، ترجمه: جعفر سبحاني، 1427/1385هـ.



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

 از احمد بن حنبل رحمه الله سؤال شد كه آيا نزد قبر قرآن خوانده شود؟ گفت: خير. (سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 14032
دیروز : 3293
بازدید کل: 8249377

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010