Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم  به عبدالرحمن بن سمره رضی الله عنه  فرموده است: (یا عَبْدَالرَّحْمنِ بْنَ سَمرَةَ، لا تَسْأَلِ الإِمارَةَ، فَإِنَّک إِنْ أُوتِیتَها عَنْ مسْأَلَةٍ وُکلْتَ إِلَیها، وَإِنْ أُوتِیتَها منْ غَیرِ مسْأَلَةٍ أُعِنْتَ عَلَیها) یعنی: «ای عبدالرحمن! امارت را درخواست مکن؛ زیرا اگر پس از درخواست، به امارت برسی، به آن، واگذار می‌شوی و اگر بدون درخواست، به امارت برسی، بر آن، یاری خواهی شد». [بخاري، شماره‌ي6622)]

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>عمر بن خطاب رضی الله عنه > استخلاف عمر توسط ابوبکر

شماره مقاله : 2151              تعداد مشاهده : 313             تاریخ افزودن مقاله : 23/4/1389

استخلاف عمر توسط ابوبکر
هنگامی که بیماری ابوبکر رضی الله عنه  شدت گرفت، مردم را جمع کرد و گفت: شما حال مرا می‌بینید و من گمان نمی‌کنم بیش از این در میان شما زنده بمانم. بیعتی که با من کرده بودید، تمام شده است و مسئولیتی را که به من سپرده بودید به شما باز می‌گردانم. پس از میان خود کسی را برگزینید تا این مسئولیت را به عهده گیرد. و چون می‌ترسم دچار اختلاف و تفرقه شوید بهتر است قبل از این که چشم از جهان فروبندم کسی را انتخاب کنید[1]
سران اصحاب با یکدیگر مشورت کردند و هر کدام می‌کوشید تا امر خلافت را به دیگری محول نماید که‌ صلاحیت و اهلیت این امر مهم را در او می‌دید تا این که سرانجام به خلیفه گفتند: هر که را شما تعیین کنید، ما نیز خواهیم پذیرفت. خلیفه گفت: پس مرا مهلت دهید تا ببینم چه کسی برای خدا و دین و بندگان خدا مفیدتر خواهد بود. سپس عبدالرحمان بن عوف را طلبید و گفت: رأی تو در مورد عمر رضی الله عنه  چیست؟ عبدالرحمان گفت: شما او را بهتر از من می شناسید. ابوبکرگفت: با این حال نظر شما چیست؟ عبدالرحمان گفت: به خدا! او بهتر از هر کسی دیگر است. همچنین از عثمان در مورد عمر رضی الله عنه  پرسید. عثمان گفت: تا جایی که من او را می شناسم گمان می‌کنم باطن وی به مراتب بهتر از ظاهرش باشد. و در میان ما کسی بهتر از او وجود ندارد. پس اسید بن حضر را طلبید و با او نیز این مسأله را در میان گذاشت. اسید گفت: بعد از شما او را از همه‌ بهتر می‌دانم، چون او با کارهای نیک موافقت می‌کند و نسبت به‌ کارهای بد اعلام نارضایت می‌نماید، و نهان وی از ظاهرش بهتر است و بعد از تو فردی بهتر و قوی‌تر از او این مسئولیت را به‌ عهده‌ نخواهد گرفت. بدین صورت ابوبکر با سعید بن زید و افراد زیادی از مهاجرین و انصار در این مورد گفتگو کرد و همگی سخنان مشابهی گفتند. جز طلحه بن عبیدالله که به دلیل خشونت و تندخویی عمر، گفت: فردا جواب خدا را چه می‌دهی که بگوید: چرا چنین مرد تندخویی را بر بندگانم گماردی؟ ابوبکر گفت: آیا می‌خواهید از طریق خداوند مرا بترسانید؟ ناامید و رسوا است کسی که‌ می‌خواهد به‌ ظلم و ستم کارهای شما را جلو ببرد، در حضور خدا می‌گویم: بار الها! بهترین فرد امت را بر آن‌ها گمارده‌ام[2]. و افزود که خشونت وی به خاطر آن است که من بیش از اندازه نرم و مهربانم و فردا که به خلافت برسد دست از بسیاری از این خشونتها برخواهد داشت.[3]
آنگاه ابوبکر عهدنامه‌ای نوشت و به همه جا فرستاد. در آن عهدنامه چنین نوشت: به نام خدا: این چیزی است که ابوبکربن قحافه در حالی که دنیا را ترک کرده و به سوی آخرت رهسپار گردیده آن‌را نوشته است: من برای خدا، پیامبر، دین اسلام، خودم و شما خواهان خیر و خوبی هستم. اگر (مردی که انتخاب کرده‌ام) عدالت را پیشه کند همان طور که من گمان می برم، بسیار خوب خواهد بود و اگرنه هر کس مسئول کاری است که انجام می‌دهد و من خیرخواه همه‌ی شما هستم. و از غیب خبر ندارم و این آیه را نوشته بود:
{ وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ }الشعراء: ٢٢٧
«و کسانی که ستم می‌کنند به زودی خواهند دانست که بازگشتشان به کجا و سرنوشتشان چگونه است».
انتصاب عمر رضی الله عنه  در واقع آخرین دلسوزی و نصیحت ابوبکر برای این امت بود. او می‌دید که دنیا با همه‌ی مظاهر فریبنده‌اش روی آورده است و ملتش را نیز می شناخت که از قدیم با تنگ دستی و ناداری دست و پنجه نرم کرده است و بیم آن می‌رفت که بیش از حد شیفته‌ی دنیا بشوند و جلوه‌های کاذب آن، دیدگانشان را خیره سازد. چیزی که رسول خدا صلی الله علیه و سلم  از آن برحذر داشته[4]، فرموده است:
(فو الله ما الفقر أخشى عليكم، ولكن أخشى عليكم أن تبسط عليكم الدنيا كما بسطت على من كان قبلكم، فتنافسوها كما تنافسوها وتهلككم كما أهلكتهم).
«به خدا من از این دنیا نمی ترسم که فقر دامنگیر شما می‌شود بلکه می ترسم که دنیا بر شما به قدری گسترده شود که برای پیشینیان گسترده شده بود. پس شما در آن به رقابت بیفتید و همان طور که آن‌ها هلاک و نابود شدند، نابود شوید).[5]
آری، ابوبکر بیماری مهلک را به خوبی تشخیص داد و داروی مناسبی برای آن تجویز نمود. او رهبری امت را به مردی سپرد که مانند کوه استوار بود و دنیا با دیدن آن مأیوس می‌شد. او مردی بود که رسول خدا درباره‌ی او گفته بود: ای ابن خطاب! به خدا سوگند که شیطان در راهی که تو در آن قدم نهی، قدم نمی گذارد[6].
آری تمامی‌رویدادهای خطرناک و تندبادهای بنیان بر افکن بعد از شهادت عمر رضی الله عنه  پدید آمدند. پس انتخاب ابوبکر واقعا انتخابی به جا و بسیار مناسب بود که بیانگر ذکاوت و فراست ایشان می‌باشد. چنان که ابن مسعود رضی الله عنه  می‌گوید: ذکاوت‌مندترین انسان‌ها سه نفر هستند که عبارت‌اند از: دختر شعیب که در مورد موسی گفت:
{ قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الأمِينُ (٢٦)}القصص: ٢٦
«یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر من! او را استخدام کن چرا که بهترین کسی را که باید استخدام کنی شخصی است که نیرومند و درستکار باشد».
و کسی که یوسف را خریداری نمود و به همسرش گفت:
{أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا }يوسف: ٢١
«به همسرش گفت: او را گرامی بدار شاید برای ما سودمند افتد یا اصلا او را به فرزندی بپذیریم».
و ابوبکر که عمر را جانشین خود قرار داد[7]. چرا که عمر رضی الله عنه  در میان این امت و امواج فتنه‌ها سد محکمی بود[8].
اما وقتی عمر رضی الله عنه  از این تصمیم ابوبکر در مورد جانشینی خود اطلاع یافت نزد او رفت و از پذیرفتن چنین مسئولیتی عذر آورد. ولی ابوبکر نپذیرفت و با او به تندی سخن گفت و در نهایت او را متقاعد ساخت[9].
آنگاه ابوبکر در میان مردم رفت و به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: آیا شما به من اجازه می‌دهید، کسی را خلیفه‌ی شما تعیین بکنم؟ به خدا سوگند من از طرف خودم تصمیم نمی‌گیرم و نه قصد دارم از خویشاوندان خود کسی را مقرر کنم. بلکه من عمر رضی الله عنه  را بعد از خود خلیفه تعیین کرده‌ام پس از او بشنوید و اطاعت کنید. همه یکصدا گفتند: می‌شنویم و اطاعت می‌کنیم.[10]
سپس ابوبکر دست به دعا برداشت و گفت: بار الها! من او را بدون اجازه‌ی پیامبرت خلیفه تعیین کردم و هدفی جز اصلاح امور مسلمانان نداشتم و ترسیدم که مبادا دچار فتنه و اختلاف بشوند و در این مورد رایزنی کردم و بهترین فردی را که بیش از همه شیفته رشد و هدایت آنان بود برگزیدم و اکنون حال من بر تو مخفی نیست و فرمان شما در مورد من به‌ انجام رسیده‌ است. پس بعد از من او را بهترین جانشینم قرار ده.[11]
سپس ابوبکر بعد از اینکه‌ اطمینان خاطر حاصل کرد و با هیچ گونه‌ آثار منفی روبرو نشد، عهدنامه‌ را امضا کرد و عثمان را موظف به خواندن آن کرد و دستور داد که قبل از اینکه‌ وفات کند برای عمر رضی الله عنه  بیعت بگیرد. آن‌گاه عثمان در مقابل مردم ایستاد و گفت: آيا شما با کسی که نامش در این عهدنامه نوشته شده است، بیعت می‌کنید؟ همه گفتند: بلی. آن‌گاه او عهدنامه را خواند و همه‌ بدان رضایت دادند.[12] سپس همه‌ی مردم به‌ عمر رضی الله عنه  رویی آوردند و به‌ او بیعت دادند.[13] سپس ابوبکر با عمر رضی الله عنه  خلوت کرد و او را به آن‌چه‌ لازم می‌دانست وصیت نمود. ازآن جمله این که به ایشان گفت: ای عمر! از خدا بترس و بدان که برخی از اعمال باید در شب انجام گیرند و خداوند آن‌ها را در روز قبول نمی‌کند و همچنین برخی اعمال باید در روز انجام گیرند که در شب قبول نمی‌شوند و خدا هیچ عبادت نفلی را نمی‌پذیرد مگر بعد از این که فرائض را انجام دهی. و بدان که‌ فردا ترازوی اعمال افراد با پیروی از حق سنگین و با عدم پیروی از آن سبک می‌شود و افزود که خداوند از بهشتیان و اعمال آن‌ها در مورد دوزخیان و اعمال آن‌ها سخن گفته است اگر همواره این چیزها را مدنظر داشته باشی با ترس و امید زندگی خواهی کرد نه از رحمتهای الهی ناامید خواهی شد و نه زیادی به بخشش وی مغرور خواهی گشت. ای عمر! اگر این وصیت مرا به خاطر داشته باشی و بر آن عمل کنی، بزرگترین آرزویت مرگ و رفتن از این دنیا خواهد بود.
عمربن خطاب  رضی الله عنه  بعد از وفات ابوبکر رضی الله عنه  بلافاصله به‌ عنوان خلیفه‌ی مسلمانان امور خلافت را به دست گرفت.
برای یک پژوهشگر زندگانی صدیق روشن می‌شود که ایشان انتخاب خلیفه را حق مردم می‌دانست و در راستای کاندید عمر از هیچ‌گونه‌ قدرتی استفاده‌ نکرد، غیر از اینکه‌ به‌ رضایت اغلب مردم استناد نمود؛ چنان که خطاب به سران صحابه و جمع حاضر در مسجد گفت: برای خود خلیفه‌ای تعیین کنید. آن‌ها در پاسخ قضیه‌ را به‌ او واگذار نمودند و گفتند: نظر ما تابع نظر شما است[14]. لازم به‌ ذکر است که‌ ابوبکر تا بعد از رایزنی با بزرگان اصحاب هرگز کسی را کاندید ننموده‌ بود، اما بعد از اینکه‌ به‌ اتفاق آرای آنان پی‌ برد، کاندیداتور خود (عمر) را معرفی نمود، از این‌رو، کاندید عمر از جانب ابوبکر بعد از جمع آوری آراء و نظرات بزرگان اصحاب به‌ انجام رسید، باید این را نیز افزود که‌ کاندید عمر برای أخذ این پست دولتی تنها از طریق تأیید مردم صورت می‌گیرد، زیرا خلیفه‌ به‌ عنوان وکیل مردم در امورات دخالت می‌کنند، بنابراین لازم است که‌ مسایل حساس و کارآمد به‌ رضایت اصل (مردم) بازگردانده‌ شود. پس ایشان بعد از رایزنی درمورد عمر رضی الله عنه  به آن‌ها گفت: آیا به انتخاب من راضی خواهید شد؟ به‌ خدا سوگند من نهایت تلاش خود را نموده‌ام و در میان بستگان خود کسی را کاندید ننموده‌ام، بعد از آن بود که ایشان جانشینی عمر رضی الله عنه  را اعلان کرد و گفت: همه از او حرف شنوی داشته و اطاعت کنید. آن‌ها نیز پذیرفتند و کسی اعتراض ننمود[15]. پس در واقع انتخاب عمر رضی الله عنه  توسط یک فرد نبود بلکه انتخاب او توسط همه‌ی امت انجام گرفت بدین صورت که سران صحابه، به ابوبکر وکالت دادند.
پس عمر رضی الله عنه  توسط شورای حل و عقد انتخاب گردید که به نمایندگی همه‌ی امت در مجلس خلیفه حضور داشت[16].
واقعیت این است که‌ اقدامات ابوبکر در راستای انتخاب خلیفه‌ از چهارچوب شوری بیرون نمی‌رود، هرچند که‌ نحوه‌ی برگزاری آن با نحوه‌ی انتخاب ابوبکر تفاوت داشت. [17] آری بدین‌صورت خلافت و جانشینی عمر توسط شورا آغاز گردید و سپس اجماع مسلمانان بر آن مهر تأیید زد. چرا که هیچ فردی با خلافت ایشان اظهار مخالفت ننمود و تا پایان دوران خلافتش، امت اسلام به معنی واقعی کلمه یکپارچه می زیست.[18]
 
از کتاب: ترجمه سیره عمربن خطاب رضی الله عنه، تألیف : دکتر علی محمد محمد صلابی


[1]البداية والنهاية (7/18)، تاريخ الطبري (4/238).
[2] الكامل لابن الأثير (2/ 79)، التاريخ الإسلامي محمود شاكر ص101.
[3] الکامل : ابن اثیر 2/79
[4] تاريخ الإسلام للذهبي عهد الخلفاء ص66-117، أبو بكر رجل دولة ص99.
[5] بخاری 3158.
[6] بخاری 4683
[7]مجمع الزوائد (10/ 268) صحيح الإسناد.
[8]أبو بكر رجل الدولة ص 100.
[9]مآثر الأنافة (1/ 49).
[10] تاریخ طبری4/248
[11] طبقات ابن سعد3/199
[12]طبقات بن سعد (3/200).
[13] دراسات في عهد النبوة والخلافة الراشدة للشجاع ص272 .
[14] القيود الواردة على سلطة الدولة في الإسلام ص172 .
[15] تاريخ الطبري (4/248).
[16] أبو بكر الصديق، علي طنطاوي ص237 .
[17] دراسات في عهد النبوة والخلافة الراشدة ص272 .
[18] دراسات فی عهد النبوه والخلافه الراشده.



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

 کلام امام محمد غزالی رحمه الله: هرگاه کسی را دیدی که نسبت به خدا سوءظن داشت، پس بدان که او باطنی خبیث دارد، در حالی که مؤمن کسی است که قلبش در حق همه ی مردم، سالم و بی غل و غش باشد. (در محضر غزالی، مؤلف: صالح احمد الشامی، مترجم: جهانگیر ولدبیگی)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 6882
دیروز : 3293
بازدید کل: 8242227

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010