Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول الله صَلَّى اللَّهِ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فرموده است:[ إِذَا رَاحَ أَحَدُكُمْ إِلَى الْجُمُعَةِ فَلْيَغْتَسِلْ ]
(هرگاه یکی  از شما به نماز جمعه برود باید غسل کند ).
بخاری (882) – متن حديث از بخاری است. ومسلم (840)

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>عمر بن خطاب رضی الله عنه > موضعگیری عمر رضی الله عنه در اختلافات خانوادگی پیامبر

شماره مقاله : 1963              تعداد مشاهده : 329             تاریخ افزودن مقاله : 4/4/1389

موضعگیری عمر رضی الله عنه  در اختلافات خانوادگی پیامبر


ابن عباس  سبحانه و تعالی  می‌گوید: همواره می‌خواستم در مورد آن دو همسر رسول خدا از عمر رضی الله عنه  سؤال کنم که در قرآن از آن‌ها ذکری به میان آمده است:
{ إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا } حريم: ٤
«اگر به سوي خدا برگرديد و توبه كنيد (خداوند برگشت و توبه شما را مي‌پذيرد) چرا كه دلهايتان (از حفظ سرّ كه پيغمبر دوست مي‌داشت) منحرف گشته است».
ولی موفق نشدم تا این که ایشان عازم حج شد و من هم در آن سفر همراه ایشان بودم. در میان راه، عمر رضی الله عنه  برای تجدید وضو از ما فاصله گرفت، وقتی برگشت من برای او آب می‌ریختم تا وضو بسازد. در همین اثنا پرسیدم: آن دو همسر رسول خدا که در قرآن از آنان ذکری به میان آمده است، کدام‌اند؟ آن‌جا که‌ خداوند می‌فرماید:
{ إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا } حريم: ٤
عمر رضی الله عنه  گفت: ابن عباس! از تو در شگفتم! آن‌ها عائشه و حفصه هستند. سپس حدیث را ادامه داد و گفت: ما قریشی‌ها بر زنان خود غالب بودیم. وقتی به مدینه آمدیم با ملتی روبرو شدیم که مغلوب زنان خود بودند. از این‌رو زنان ما نیز چنین آدابی را از زنان مدینه‌ فرا گرفتند، گفت: منزل من در اطراف مدینه‌ و در میان بنی‌امیه‌ بن زید بود. من روزی بر همسر خود خشم گرفتم دیدم جواب مرا داد. من ناراحت شدم. همسرم گفت: از این که جواب تو را دادم ناراحت شدی؟ به خدا همسران رسول خدا در مقابل حرف او حرف می‌زنند و گاهی شب تا صبح با او قهر می‌کنند! عمر رضی الله عنه  می‌گوید: نزد حفصه رفتم و حقیقت امر را از او جویا شدم. حفصه سخن همسرم را تأیید کرد و گفت: ما چنین می‌کنیم. گفتم: هر کدام از شما چنین بکند بدبخت خواهد شد. آیا از خشم خدا نمی‌هراسید؟ و به حفصه گفتم: از این به بعد حق نداری با رسول خدا چنین برخورد کنی و هر چه خواستی از من بخواه و مبادا این که به رقیب خود (عائشه) حسادت بورزی كه نزد رسول خدا محبوب‌تر است.
عمر رضی الله عنه  در ادامه‌ی سخنانش گفت: من همسایه‌ای از انصار داشتم که ما به نوبت در مجلس رسول خدا حاضر می‌شدیم. هر چه را او می‌شنید به اطلاع من می‌رساند و هر چه را من می شنیدم به اطلاع او می‌رساندم. تا این که روزی همسایه‌ام بر در خانه‌ام آمد و درب را محکم زد. در آن ایام سخن طایفه‌ی غسان بر سر زبان‌ها بود که قصد حمله به مدینه را داشتند. او به من گفت: مسأله مهمی پیش آمده است، گفتم: آیا غسان‌ها حمله کرده‌اند؟ گفت: خیر. قضیه مهم‌تر از این است؛ رسول خدا همسرانش را طلاق داده است. گفتم: حفصه بدبخت شد. من می‌دانستم که این اتفاق خواهد افتاد. صبح روز بعد به خانه‌ی حفصه رفتم، دیدم که نشسته و گریه می‌کند. گفتم: رسول خدا شما را طلاق داده است؟ گفت: نمی‌دانم او از ما فاصله گرفته است. من جایی رفتم که رسول خدا تشریف داشت و به غلام سیاهی که در آن‌جا بود گفتم: می‌خواهم با رسول خدا ملاقات کنم. او داخل رفت و سپس بیرون شد و گفت: برای شما اجازه خواستم اما رسول خدا چیزی نفرمود. من به مسجد رفتم، دیدم کنار منبر رسول خدا گروهی نشسته و گریه می‌کنند. اندکی با آن‌ها نشستم اما طاقت نیاوردم. دوباره برگشتم و به غلام گفتم: برای من اجازه بگیر. غلام داخل رفت و برگشت و گفت: من اسم شما را بردم اما رسول خدا جوابی نداد. عمر رضی الله عنه  می‌گوید: داشتم بر می‌گشتم که غلام، مرا صدا زد و گفت: پیامبر به شما اجازه‌ی ورود دادند. بر آن حضرت وارد شدم و سلام کردم. ایشان بر متکایی پر از ماسه تکیه زده بود که آثار آن بر پهلویش هویدا بود. من عرض کردم: ای رسول خدا! زنانت را طلاق داده‌ای؟ فرمود: خیر. من با صدای بلند تکبیر گفتم. سپس به رسول خدا گفتم: زنان ما از زنان مدینه آموزش دیده‌اند و بر ما غالب شده‌اند و ماجرای خود و همسرم را بیان کردم و گفتم قبل از این به حفصه نصیحت کرده‌ام. رسول خدا تبسم فرمود. سپس از ایشان اجازه گرفتم که بنشینم. به من اجازه داد. وقتی به اطراف خود نگریستم، به خدا در خانه‌ی ایشان جز سه عدد پوست چیزی ندیدم. گفتم: ای رسول خدا! از خدا بخواه که بر امتت دروازه‌های روزی را بگشاید. همان طور که اهل فارس و روم با این که خدا را عبادت نمی‌کنند از گستردگی روزی برخوردار هستند.
رسول خدا، راست نشست و گفت:
(أفي شك أنت يا ابن الخطاب؟ أولئك قوم عُجِّلت لهم طيباتهم في الحياة الدنيا).
«ای پسر خطاب! مگر شک داری؟ آن‌ها ملتی هستند کــه روزی آن‌ها در دنیا به آنان داده شده است».
آنگاه گفتم: ای رسول خدا! برای من از خدا طلب آمرزش نما.
رسول خدا صلی الله علیه و سلم  سوگند خورده بود که تا یک ماه نزد همسران خود نرود تا این که از جانب خدا سرزنش گردید.[1]
 
از کتاب: ترجمه سیره عمربن خطاب رضی الله عنه، تألیف : دکتر علی محمد محمد صلابی
 


[1] مسند احمد 222 بر اساس شرايط شیخین صحیح است.
 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عن قيس قال: «رأيت أبا بكر أخذا بطرف لسانه ويقول هذا الذي أوردني الموارد».  قيس مي‌گويد: «ابوبكر را در حالي ديدم كه كناره‌ي زبانش را گرفته بود و مي‌گفت: اين، همان چيزي است كه مرا به گناه و عذاب گرفتار مي‌سازد». "صفة الصفوة" (2/253)‏.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 6923
دیروز : 3293
بازدید کل: 8242268

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010