Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 08

----

04/03/1446

----

18 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول ‎الله  صلی الله علیه و سلم  است می‌فرمايد: «كُلُّ أُمَّتي يَدْخُلُونَ الجَنّةَ، إلاّ مَنْ أبَى»
تمام امت من وارد بهشت می‌شود بجز كسي كه‌ انكار مي‌كند. پرسيدند: اي رسول خدا چه كسي انكار مي‌كند؟ فرمود: «مَنْ أطاعَني دَخَلَ الجنةَ، ومَنْ عَصانِي فَقَدْ أبى.» یعنی: (هركس از من اطاعت كند وارد بهشت می‌شود و هر كس از من نافرماني كند از ورود به بهشت سرباز می‌زند).
بخاري ش/7280

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>فاطمه زهرا رضی الله عنها > تسامح سيده فاطمه با ابوبكر رضی الله عنه

شماره مقاله : 1776              تعداد مشاهده : 833             تاریخ افزودن مقاله : 16/3/1389

تسامح سيده فاطمه با ابوبكر رضی الله عنه 
از فاطمه با سند صحیح ثابت است كه پس از آن درخواست، از ابوبكر رضايت داشته و با رضايت از ايشان از دنيا رفته‌ است. بيهقي با سندش از شعبي روايت مي‌كند: وقتي فاطمه بيمار شد، ابوبكر آمد و اجازه خواست، علي گفت: فاطمه! ابوبكر است، اجازه‌ي ورود مي‌خواهد؟ گفت: دوست داري اجازه دهم؟ علي رضی الله عنه گفت: آري! فاطمه ‌اجازه داد و ابوبكر وارد شد، با او به گفتگو پرداخت تا راضی شود و گفت: سوگند به خدا، منزل، مال، خانواده و خويشاوندي را ترك نكردم مگر به خاطر رضاي خداوند و خشنودي رسول الله  صلی الله علیه و سلم و شما اهل بيت، سپس از او خواست كه ‌اعلام رضايت كند و همچنان به توضيح و تبيين پرداخت كه فاطمه قانع و راضي شد.([1])
ابن كثير می‌گويد: اين اسناد جيد و قوي است و ظاهراً عامر شعبي اين روايت را از علي ‌يا از كساني كه ‌از علي شنيده‌اند، شنيده ‌است.([2])
با اين واقعيت، طعنه‌ها و ايرادهايي كه بر ابوبكر صدّیق رضی الله عنه وارد مي‌نمایند و ادعا مي‌كنند كه فاطمه را ناراحت و خشمگين كرده‌ است – هر چند چنين نبوده- دفع مي‌شود و حتي اگر در ابتداي امر ناراحت بوده باشد، بعداً راضي شده و با رضايت از دنيا رفته ‌است، براي هيچ فرد صادقي كه در محبّتش به سيده فاطمه ‌استوار باشد، مجالي نيست جز اينكه‌ از آن كسي كه فاطمه‌ از وي راضي و خوشنود بود، راضي و خشنود باشد([3])، گفتني است آنچه گفته شد با روايتي كه‌ از ام المؤمین عائشه نقل است هيچ تعارضي ندارد كه ‌ابوبكر رضی الله عنه گفت: آل محمد صلی الله علیه و سلم فقط مي‌توانند از اين مال بخورند و سوگند به خدا كه من هيچ چيز از اين صدقه‌ي رسول الله  صلی الله علیه و سلم را تغيير نخواهم داد و آن را بر همان حالي كه در زمان رسول الله  صلی الله علیه و سلم بوده ‌است، باقي خواهم گذاشت، قطعاً نسبت به آن به همان صورت رفتار مي‌كنم كه پيامبر صلی الله علیه و سلم رفتار و عمل مي‌كرد، به ‌اين ترتيب ابوبكر رضی الله عنه از اين كه چيزي به فاطمه علیهاالسلام بدهد امتناع ورزید و فاطمه هم از ابوبكر دل خور شد و تا وفات با او قهر (قطع رابطه) كرد،([4]) چون به طور طبيعي عائشه چيزي گفته ‌است كه خبر داشته و محدود به علم او بوده ‌است و در روايت شعبي افزون بر آن علم و معلوماتی وجود دارد. ملاقات ابوبكر با سيده فاطمه مستند است و گفتگو و رضايت فاطمه نيز ثابت است، روايت عائشه بر نفي و روايت شعبي بر اثبات رابطه‌ي بين ابوبكر و سيده فاطمه دلالت دارد و از ديدگاه علماء و صاحب نظران اثبات بر نفي مقدم است، چون احتمال مي‌رود نفي كننده ‌از آن بي‌خبر بوده ‌است، به ويژه در اين مسأله، چون رفتن ابوبكر به عيادت فاطمه ‌از حوادث بزرگي نبوده كه در ميان مردم منتشر و شایع شده باشد و همه ‌از آن آگاه شده باشند، بلكه‌از امور عادي است كه همه حضور نداشته و به طور طبيعي عموم مردم از آن بي‌خبر بوده‌اند و از مسائلي است كه به دليل عدم نياز به نقل و روايت آن، بدان توجّه زيادي نشده‌است. علماء و صاحب نظران مي‌گويند: هرگز فاطمه عمداً با ابوبكر قطع رابطه نكرده ‌است، چون فردي مانند فاطمه پاكتر از آن است كه بر خلاف نهی رسول الله  صلی الله علیه و سلم كاري كند، چراکه كه پيامبر صلی الله علیه و سلم از اين كه مسلمان بيشتر از سه روز با كسي قهر باشد نهی فرموده و حتّي اگر حرفي نزده ‌است علّتش عدم نياز بوده ‌است.([5])
قرطبي در شرح حديث عائشه مي‌گويد: بعد از آن ديگر شرايط ملاقات فاطمه با ابوبكر فراهم نشد، زيرا فاطمه به مصيبت از دست دادن پدر بزرگوارش گرفتار بود، به همين دليل راوي، عدم ایجاد شدن شرايط ملاقات را به هجران (ترك رابطه) تعبير كرده ‌است، چون رسول الله  صلی الله علیه و سلم فرمود: «لايحلّ لمسلم أن‌ يهجر أخاه فوق ثلاث»([6]): (براي هيچ مسلماني جايز نيست كه بيش از سه روز با برادر مسلمانش قهر باشد). اين در حالي است كه سيده فاطمه‌ يكي از آگاهترين صحابه به حرام و حلال بوده و از همه‌ي مردم بيشتر از مخالفت با رسول الله  صلی الله علیه و سلم اجتناب مي‌كرد، چگونه چنين نباشد در حالي كه‌ او پاره تن رسول الله  صلی الله علیه و سلم و سيد و سردار زنان بهشت است.([7])
نووي می‌گويد: آن چه در روايت آمده كه فاطمه با ابوبكر قطع رابطه كرده، معنايش اين است كه به ملاقاتش نيامده و با هم ملاقات نداشتند، بدون شك اين امر از نوع ترك رابطه‌ي حرام نيست كه به ‌يكديگر سلام نكنند و هنگام رويارويي از همديگر روي بگردانند و اعراض كنند، آنچه در روايت آمده که وی با ابوبكر حرف نمي‌زد، به اين معناست كه درباره فدك و ارثيه ديگر با او حرف نزد و ‌يا به خاطر قطع رابطه و سرگرم بودن به مصيبت خود از او چيزي درخواست نكرد و به ملاقاتش نرفت. هرگز در هيچ روايتي نيامده كه فاطمه به دليل از دست دادن شرافتمندترين مخلوقات و گرفتار شدن به اندوه ‌آن از تمام چيزها به خود سرگرم بود و آن برايش مصيبتي بود كه تمام مصيبتها را تحت تأثير قرار مي‌داد. فاطمه چنان بيمار شد كه در بستر به سر مي‌برد و به همين دليل از مشاركت در تمام امور باز ماند، چه برسد به اين كه با خليفه‌اي كه در تمام لحظات شبانه‌روز به امور مسلمانان و امّت اسلامی‌مشغول بود، ملاقات داشته باشد. ناگفته پيداست كه در مدّت كوتاه زندگي سيده فاطمه خليفه‌ی اوّل سرگرم جنگ با مرتدان بود، از طرفي رسول الله  صلی الله علیه و سلم به فاطمه خبر داده بود كه ‌او اوّلين فرد از اهل بيت خواهد بود كه به او ملحق مي‌شود. به طور طبيعي كسي كه در چنين وضعيتي باشد، امور دنيوي به ذهنش خطور نمي‌كند و برايش اهميّتي ندارد. چه نيكوست سخن مهلب! – كه عيني نقل كرده- در هيچ روايتي نيامده كه ‌ابوبكر و فاطمه ملاقات كنند و سلام و احوالپرسي نكنند، چون فاطمه‌ از خانه‌اش بيرون نمي‌آمد، راوي اين عملش را به هجران (ترك رابطه) تعبير كرده ‌است. ‌يكي از نشانه‌هاي وجود رابطه‌ي محكم و استوار بين ابوبكر و سيده فاطمه ‌اين است كه در مدّت بيماري ايشان، اسماء بنت عميس همسر ابوبكر از او پرستاري مي‌كرد و تا آخرين نفسهاي عمر پر بركت فاطمه بالای سرش بود، در غسل و تجهيز وي مشاركت داشته ‌است و علي نيز از سيّده فاطمه پرستاري مي‌كرد و اسماء زن ابوبكر با او همكاري داشت، سيّده فاطمه در مورد چگونگي كفن و دفن و تشييع جنازه‌اش به ‌اسماء زن ابوبكر سفارشهايي نمود و اسماء نيز به سفارشهايش عمل كرد.([8])
فاطمه به اسماء گفته بود: من ناپسند مي‌دانم كه روي جنازه‌ام نيز همانند مردان پارچه‌اي بياندازند كه ‌اعضاء و اندام مشخص مي‌شود! اسماء گفت: اي دختر رسول خدا آيا چيزي نشان بدهم كه در سرزمين حبشه ديده‌ام؟ سپس تعدادي از چوبهاي تر خرما را درخواست کرد و آنها را به هم بافت، سپس پارچه روي آن انداخت، فاطمه كه ‌اين را ديد گفت: چقدر زيبا و خوب است؟! اینگونه مشخص مي‌شود كه ‌اين جنازه زن است، نه مرد!([9]) ابن عبدالبر روایت مي‌كند كه: فاطمه رَضِيَ اَللهُ عَنهَا اولين زني بود كه در اسلام جنازه‌اش را پوشاندند و بعد از او جنازه‌ي زينب دختر جحش را پوشاندند.
بر خلاف آنچه گمان مي‌كنند، همواره ‌ابوبكر با علي رابطه داشت و احوال دختر رسول خدا صلی الله علیه و سلم را مي‌پرسيد و در هنگام بيماري فاطمه، علي رضی الله عنه نمازهاي پنجگانه را در مسجد مي‌خواند، بعد از نماز ابوبكر رضی الله عنه و عمر رضی الله عنه از او درباره‌ي احوال دختر رسول الله  صلی الله علیه و سلم سؤال مي‌كردند، از طرفي همسرش اسماء بنت عميس جوياي احوال دختر رسول الله  صلی الله علیه و سلم بود، چون پرستاري و اشراف بر بيماري و احوالش را به عهده داشت، در آن روزي كه فاطمه وفات یافت، گريه‌هاي مردان و زنان، مدينه را تكان داد و مردم همانند روز وفات رسول الله  صلی الله علیه و سلم به وحشت افتاده بودند، ابوبكر و عمر نخستين كساني بودند كه به خانه‌ي علي رضی الله عنه آمدند و به ‌ايشان تسليّت گفتند و گفتند: اي ابوالحسن پيش از آمدن ما بر جنازه‌ي دختر رسول الله  صلی الله علیه و سلم نماز نخواني([10])و فاطمه رَضِيَ اَللهُ عَنهَا در شب سه شنبه، سوم ماه رمضان سال ‌يازدهم هجري وفات یافت، ابن مالك بن جعفر بن محمد از پدرش و او از جدش علي بن حسين روايت مي‌كند كه: فاطمه بين مغرب و عشاء وفات یافت، ابوبكر، عمر، عثمان، زبير و عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنهما حاضر شدند، وقتي جنازه را گذاشتند كه نماز بخوانند، علي گفت: اي ابوبكر، برو جلو! ابوبكر گفت: اي ابوالحسن خودت برو، علي گفت: سوگند به خدا كسي غير از تو بر او نماز نخواهد خواند، لذا ابوبكر بر او نماز خواند و شبانه او را دفن كردند. در روايتي ديگر آمده که ‌ابوبكر بر او نماز خواند و چهار تكبير گفت.([11])
در روايت مسلم آمده كه علي رضی الله عنه بر او نماز خواند و قول راجح همين است([12])و محمّد اقبال در قصيده‌ي العصماء (فاطمه‌الزهراء) چه نيكو سروده:
نَسَبُ المسيح بنى لمريم سيرة               بقيت على طول المدى ذكراها
والمجد‌يشرف من ثلاث مطالع                   في مهد فاطمة فما أعلاها
هي بنت من؟ هي زوج من؟ هي أم من؟    من ذا‌يداني في الفخار أباها
هي ومضة من نور عين المصطفى              هادي الشعوب إذا تروم هداها
من أيقظ الفطر النيام بروحه             وكأنه بعد البلى أحياها
وأعاد تاريخ الحياة جديدة                         مثل العرائس في جديد حُلاها
هى أسوة للأمهات وقدوة                        يترسم القمر المنير خطاها
جعلت من الصبر الجميل غذاءها                ورأت رضا الزوج الكريم رضاها
 
يعني:
نسبت مسيح ابن مريم از پيشينيان ماند
كه در طول زمان ذكر آن باقي خواهد ماند.
و مجد و بزرگواري از سه جهت تابيدن گرفته؛
بر گهواره‌ي فاطمه كه هيچ شرفي از آن بالاتر نيست
او دختر كيست؟ همسر كيست؟ مادر كيست؟
كيست كه در فخر به پدرش نزديك باشد
او پاره‌اي از نور چشم مصطفي است.
هدايت كننده توده‌ها آن گاه كه هدايتش را بطلبد
آن كسي كه سرشتهاي خوابيده را با روحش بيدار كرد(رسول الله)
چنان كه گويا بعد از پوسيدن آنها را زنده نمود
و زندگي را دوباره به تاريخ باز گرداند.
همانند: عروسي شد كه به ‌آرايش نور در مي‌آيد
فاطمه‌الگو و اسوه‌ي مادران است كه گامهايش همانند ماه روشن، روشني مي‌آفريند
صبر جميل غذاي روح اوست و خشنودي شوهر ارزشمند، خوشنودي اوست.
تا آنجايي كه می‌گويد:
لولا وقوفي عند شرع المصطفى                وحدود شرعته ونحن فداها
لمضيت للتطواف حول ضريحها                   وغمرت بالقبلات طيب ثراها
 
اگر به قوانين شريعت مصطفي پايبند نبودم
و حدود شريعت را رعايت نمی‌كردم- جان ما فداي شريعت-
حتماً می‌رفتم و ضريحش را طواف می‌كردم (اما چون جايز نيست نمی‌توانم)
و خاك قبرش را غرق در بوسه مي‌كردم.([13])


[1] - سنن كبراي و بيهقي 6/301.
[2] - البدایة و النهایة5/253
[3] - الانتصار للصحب و الآل /434
[4] - بخاري، ش4240و مسلم، ش 175.
[5] - الانتصار للصحب و الآل /434.
[6] - بخاري، ش/6077.
[7] - المفهم 12/73.
[8] - الشيعة و اهل البيت /77.
[9] - الاستيعاب 4/378.
[10] - الشيعة و اهل البيت /77، كتاب سليم بن قيس /255.
[11] - المختصر من كتاب الموافقة /68 و در سند آن ضعف وجود دارد.
[12] - مسلم، ش /1759
[13] - الدوحة النبويّة /62-63.

 به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

حرملة بن يحيى يقول: قال الشافعي: «كلما قلت: وكان عن النبي صلى الله عليه وسلم خلاف قولي مما يصح، فحديث النبي صلى الله عليه وسلم أولى ولا تقلدوني». حرمله بن یحیی می گوید: شافعی فرمود: «هر بار که گفتم: حدیث صحیحی از پیامبر صلی الله علیه وسلم خلاف قول من ثابت شده، پس حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم اولی تر است و از من تقلید نکنید». منبع: "حلية الأولياء وطبقات الأصفياء" حافظ أبو نعيم اصفهاني. 

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 2178
دیروز : 2171
بازدید کل: 8156502

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010