Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : "صل قائما، فإن لم تستطع فقاعدا، فان لم تستطع فعلي جنب" (صحيح بخارى : 1117/587/2)، يعنى: "ايستاده نماز بخوان، اگر نتوانستي نشسته، و اگر نتوانستي بر پهلو نماز بخوان".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>شیعه > توحید امامیه

شماره مقاله : 1330              تعداد مشاهده : 408             تاریخ افزودن مقاله : 9/11/1388

توحید امامیه
 
اصول دین در نزد امامیه چهار اصل هستند:
توحید، عدل، نبوت و امامت[1]
 
اختلاف شیعه امامیه در توحیدشان
قدمای امامیه در تشبیه و تجسیم غلو کردند. تشبیه و تجسیم مخالف با عقل و نقل، در نزد هیچ یک از فرقه‏ها و طوایف به اندازه طوایف شیعی مشهور و شناخته شده نیست همه کتاب‏های‏ مربوطه از بحث‏های مخالف با عقل و نقل در تشبیه و تجسیم ازجانب بزرگان قدیمی شیعه خبر می‏دهند به طوری که نظیر این بحث‏ها در نزد هیچ یک از طوایف و گروه‏های دیگر مشهور و مطرح نیست. متأخرین آنان در نفی و تعطیل دچار غلو شدند و نفی صفات را در بحث توحید داخل کردند و گفتند که قرآن مخلوق است و خداوند در روز آخرت دیده نمی‏شود. و گمان بردند که این اعتقاد آنان مبرا کردن خداوند است. در حالی که آن چه ذکر کردند مبرا کردن نیست. بلکه فقط تعطیل و بیان کردن نقص برای خداوند است.
بیان این مطلب از جانب جهمی‏های نفی کننده صفات متضمن وصف خداوند با سلب صفات کمال است که در این صورت او به جمادات و معدومات تشبیه می‏شود.
وقتی که آنان می‏گویند: هیچ حیات، علم، قدرت، کلام،خواست و مشیت، حب، بغض و کینه، رضایت و خشنودی، و خشم برای او وجود ندارد و دیده نمی‏شود و خودش کاری را انجام نمی‏دهد و نمی‏تواند خود در امری تصرف کند، در واقع آنان او را به جمادات ناقص تشبیه کرده و صفات کمال را از او گرفته‏اند و این ناقص دانستن و تعطیل است نه تتریه و منزه دانستن.
تتریه و منزّه دانستن این است که او از نقایص منافی صفات کمال منزّه ومبرا دانسته شود و از مرگ، خواب سبک و سنگین، ناتوانی، جهل و نیاز مبرّا شود همان طور که او در کتاب خود، خودش را این گونه مبرّا و منزّه می‏داند. به این ترتیب برای او اثبات صفات کمال و نفی نقیصه‏های منافی کمال برای او جمع می‏گردد و در صفات کمال او این گونه منزّه می‏شود که در این صفات هیچ مثل و مانندی برای او نیست.[2]
 
چه زمانی این غلو و تعطیل در میان آنان پیدا شد؟
متکلمان شیعه همچون هشام بن حکم، هشام جوالیقی، یونس بن عبدالرحمن قمی همدم و دوست دار آل یقطین، زرارة بن أعین، ابومالک حضرمی، علی بن میثم و گروه‏های زیادی که قبل از مفید، طوسی و حلّی و موسوی و... امامان و بزرگان امامیه بودند، درباره اثبات صفات بر آن چه که در مذهب اهل سنّت و جماعت در این باره آمده، می‏‏افزودند و مخالفتی با این که قرآن غیر مخلوق است و خداوند در آخرت دیده می‏شود و سایر مسائل مورد اعتقاد اهل سنت و حدیث نداشتند تا اینکه درباره اثبات، تجسیم، تنقیص و تمثیل دچار بدعت غلو شدند مسأله‏ای که در عقاید آنان که مردم آن‏ها را ذکر می‏کنند و امور ناپسندی از آنان حکایت می‏شود، امری مشهور و شناخته شده است...
اما در اواخر قرن سوم عده‏ای از شیعیان همچون ابن نوبختی صاحب کتاب «الآراء و الدیانات» و امثال او وارد عقائد معتزله شدند بعد از آنان مفید بن نعمان و پیروان او همچون موسوی ملقب به مرتضی و طوسی آمدند بنابراین می‎بینیم که مصنفین در زمینه عقاید همچون اشعری ذکر نمی‏کنند که كسي از در توحید و عدل خودشان، با معتزله موافق هستند مگر برخی از مصنفین متأخر آنان و چه بسا که به نقل از قدمای خود اثبات تجسیم و اثبات قدر و غیره را ذکر می‏کنند.
اولین کسانی که در اسلام مشهور است که گفته‎اند است: خداوند یک جسم است که دارای طول و عرض و عمق می‏باشد، هشام بن حکم و هشام بن سالم هستند همان گونه که پیشتر ذکر شد.[3]
ابن راوندی و امثال او که زندیق بودند و الحاد آنان مشهور است نیز کتاب‏هایی درباره اصولشان تصنیف کرده‏اند. پس اگر این حق باشد پس همه قدمای آنان گمراه بوده‏اند و اگر این یک گمراهی است پس متأخرین‏شان گمراه هستند.[4]
 
متأخرین رافضی در شرک همانند مسیحیان عمل کردند.[5]
رافضی‏ها شبیه به مسیحیان شدند. خداوند به اطاعت از فرستادگان در هر مورد که امر کنند، و تصدیق آنان درباره هر چیزی که خبرش را بدهند، دستور داد و مردم را از غلو و شرک نسبت به خداوند متعال نهی نمود. اما مسیحیان دین خداوند متعال را تغییر دادند و درباره مسیح دچار غلو شدند و او را شریک قرار دادند و دین او را تغییر دادند و از فرمان او سرپیچی نمودند. از این رو از دو اصل دین خارج شدند که عبارتند از اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت فرستادگان او.
بنابراین غلو آنان را از توحید خارج کرد تا جایی که معتقد به تثلیث و اتحاد شدند واین غلو آنان را از اطاعت رسول و تصدیق او نیز خارج کرد به طوری که رسول به آنان امر کرد که خداوند پروردگار او را عبادت کنند اما آنان سخن او را تکذیب کرده و از فرمان او در این مورد سرپیچی و سرکشی کردند.
رافضی‏ها نیز درباره فرستادگان و حق امامان این چنین غلو کردند تا جایی که آنان را به جای خداوند ارباب خودشان قرار دادند و رسول را درباره این که خبر داد پیامبران توبه و استغفار می‏کنند. تکذیب کردند. بنابراین می‏بینید مساجدی را که خداوند امر فرموده برپا باشند و نام او در آن ذکر شود، تعطیل می‏کنند و در آن‏ها نماز جمعه و جماعت برپا نمی‏کنند و مساجد در نزد آنان حرمت عظیم را ندارد و اگر هم در آن‏ها نماز بخوانند، به تنهایی نماز می‏خوانند.
آنان زیارت‏گاه‏های برپا شده بر روی قبرها را گرامی‏ می‏دارند و با عملی همچون عمل مشرکان در آن‏ها اعتکاف می‏کنند و آن‏ها را طواف می‏کنند همان گونه که یک حاجی بیت عتیق را طواف می‏کند. برخی از آنان طواف و زیارت این قبور را بزرگ‏تر و باعظمت‏تر از طواف و زیارت کعبه می‏دانند حتی کسی را که زیارت این قبرها را بدون زیارت و حجی که خداوند متعال بر بندگانش واجب کرده، کافی نداند و زائر آن ‏ها را از جمعه و جماعت بی‏نیاز نداند، دشنام می‏دهند. این عمل از جنس دین و آئین مشرکانی است که عبادت بت‏ها را بر عبادت خداوند رحمن ترجیح می‏دهند. خداوند متعال می‏فرماید: {وَقَالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلا سُوَاعًا وَلا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا (٢٣)وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلا ضَلالا (٢٤)} نوح: ٢٣ – ٢٤ «به آنان گفته‌اند : معبودهاي خود را وامگذاريد ، و وَدّ، سُواع، يَغوث، يعوق، و نَسر را رها نسازيد. ‏و بدين وسيله بسياري از مردم را گمراه ساخته‌اند !»
در صحاح به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمود: « لعن الله اليهود والنصارى اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد يحذر ما فعلوا »: «خداوند یهود و نصاری را لعنت کند که قبور انبیاء خود را به عنوان مسجد قرار دادند و کارهایی را که انجام دادند از آن‏ها برحذر می‏شود.»[6] 
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پنج روز قبل از این که وفات کند فرمود: « إن من كان قبلكم كانوا يتخذون القبور مساجد ألا فلا تتخذوا القبور مساجد فإني أنهاكم عن ذلك »: «اگر کسانی قبل از شما قبرها را به عنوان مساجد قرار داده‏اند، آگاه باشید، شما قبرها را به عنوان مساجد قرار ندهید من شما را از این عمل نهی می‏کنم».[مسلم این را روایت کرده است][7] و می‏فرماید: «إن من شرار الناس من تدرکهم الساعة و هم احیاء و الذین یتخذون القبور مساجد»: «بدترین مردم آنانی هستند که روز قیامت در حالی آنان را فرا می‏رسد که زنده هستند و کسانی که قبرها را به عنوان مسجد قرار می‏دهند»[8] و می‏فرماید: « اللهم لا تجعل قبري وثنًا يعبد اشتد غضب الله على قوم اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد »: «پروردگارا قبر من را چون یک بت مورد پرستش قرار نده غضب خداوند بر قومی که قبور انبیاء خود را مسجد قرار می‏دهند، شدید شود.»[9]
شیخ آنان ابن نعمان که در نزدشان به مفید معروف است و شیخ موسوی و طوسی است کتابی را تحت عنوان «مناسک حج المشاهد» گردآوری نموده است که در آن قبور مخلوق خداوند را همچون کعبه بیت الحرام که خداوند آن را برای مردم برپا داشته، و اولین خانه‏ای است که برای مردم قرار داده شده است، قابل زیارت و طواف می‏داند. در حالی که به جز کعبه امر نمی‏شود.
امام ابن تیمیه احادیثی را بر می‏شمارد تا این که می‏گوید: اسلام بر دو اصل بنا نهاده شده است: این که جز خداوند را نپرستیم و این که او را آن گونه که خودش شرع نموده عبادت کنیم و او را با بدعت‏ها عبادت نکنیم بنابراین نصاری از این دو اصل خارج شدند و همچنین بدعت گران این امت از جمله رافضی‏ها و سایرین.[10] 
بخشی از این نوع غلو در میان گروه‏هایی از اهل عبادت، زهد و نسُک دیده می‏شود.
اگر گفته شود: آن غلو و شرک و بدعت‏هایی را که رافضی‏ها را به آن‏ها توصیف کردی، بسیاری از آن‏ها در میان بسیاری از منسوبین به سنت وجود دارد. بسیاری از آنان درباره مشایخ و بزرگان خود غلو می‏کنند و به واسطه آنان دچار شرک می‏شوند و عبادت‏های غیر مشروعی را بدعت می‏گذارند و بسیاری از آنان به نزد قبر کسی که نسبت به او حسن ظن دارند می‏روند یا برای این که خواسته‏ها و حاجات خودشان را از او بخواهند و یا این که به واسطه او از خداوند متعال بخواهند. و یا این که برخی گمان می‏کنند دعا در کنار قبر فلان شیخ بهتر ازدعا در مسجد اجابت می‏گردد. برخی از آنان زیارت قبور مشایخ و بزرگان خود را بر حج ترجیح می‏دهند و از میان آنان برخی هستند که در کنار قبر خشوع و رقت قلبی به آنان دست می‏دهد که در مساجد و منازل به آن دست نمی‏یابند و سایر موارد غلو که در میان شیعیان دیده می‏شود. آنان احادیثی دروغ از جنس دروغ‏های رافضی‏ها روایت می‏کنند مانند این قولشان که می‏گویند: قبر فلانی دوای هر دردی است و امتحانش را پس داده است. از یکی از شیوخ آنان روایت شده است که به دوست خود گفته است: اگر حاجتی داشتی نزد قبر من بیا و از من کمک بطلب و این گونه موارد. برخی از مشایخ آنان بعد از مرگ خود همان کارهایی را انجام می‏دهند که در دوران حیاتشان انجام می‏دادند.
گاهی فردی از یکی از آنان کمک می‏طلبد و او به شکل شیطان یا به صورت زنده و یا مرده برایش ظاهر می‏گردد و چه بسا که حاجت او یا بخشی از نیازهای او را برآورده می‏کند همان گونه که این موارد در برخورد مسیحیان با بزرگان و شیوخ خود و برای بت‏پرستان عرب، هندی، ترک و سایرین پیش می‏آید.
در جواب این سؤال گفته می‏شود: همه این‏ها چیزهایی هستند که خداوند و رسول او نهی کرده‏اند و هر آن چه که خداوند و رسولش از آن نهی کنند. امری ناپسند و مذموم و نهی شده است، خواه انجام دهنده آن منتسب به سنت باشد ویا منتسب به تشیع باشد اما امور مذموم و مخالف با کتاب و سنت در این مورد و موارد دیگر در میان رافضی‏ها بیشتر از اهل سنت است- و هر امر شری که در میان اهل سنت وجود داشته باشد در میان رافضی‏ها بیشتر از آن وجود دارد. و هر خیری که در میان رافضی‏ها باشد در میان اهل سنت بیشتر از آن وجود دارد.
این حالت در مورد اهل کتاب در مقایسه با مسلمانان نیز صدق می‏کند هیچ شری در میان مسلمانان وجود ندارد مگر این که بیشتر ازآن در میان اهل کتاب وجود داشته باشد و هیچ خیری در میان اهل کتاب وجود ندارد مگر این که بیشتر از آن در میان مسلمانان وجود داشته باشد.
بنابراین خداوند مناظره کفار مشرک و اهل کتاب را عادلانه ذکر می‏کند و وقتی آنان عیبی را در میان مسلمانان ذکر کردند خداوند مسلمانان را از آن مبرا نکرد اما بیان می‏کند که عیوب کفار بیشتر و بزرگ‏ترند. همان گونه که خداوند متعال می‏فرماید: { يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ } البقرة: ٢١٧ « از تو درباره جنگ‌كردن در ماه حرام مي‌پرسند. بگو : جنگ در آن ( گناهي ) بزرگ است. ولي جلوگيري از راه خدا ( كه اسلام است ) و بازداشتن مردم از مسجدالحرام و اخراج ساكنانش از آن و كفر ورزيدن نسبت به خدا ، در پيشگاه خداوند مهمتر از آن است ، و برگرداندن مردم از دين ( با ايجاد شبهه‌ها در دلهاي مسلمانان و شكنجه ايشان و غيره ) بدتر از كشتن است.» خداوند متعال می‏فرماید:{ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ (٥٩)قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ (٦٠)} المائدة: ٥٩ - ٦٠«‏ ( اي پيغمبر ! ) بگو : اي اهل كتاب ! آيا بر ما خُرده مي‌گيريد ؟ ( مگر ما چه كرده‌ايم ) جز اين كه به خداوند و به چيزي كه بر ما نازل شده و به چيزي كه پيشتر ( بر شما ) نازل شده است ايمان داريم‌ ؟ ! ( اين كار شما ناشي از عدم ايمان است و هم بدان خاطر است كه ) بيشتر شما فاسق ( و خارج از شريعت خدا ) هستند. ‏‏ بگو : آيا شما را باخبر كنم از چيزي كه پاداش بدتري از آن ( چيزهائي كه بر ما خرده مي‌گيريد ) در پيشگاه خدا دارد ؟ ( اين كردار شما است ، شما ) كساني كه خداوند آنان را نفرين و از رحمت خود به دور كرده است و بر ايشان خشم گرفته و ( با مسخ قلوبشان ) از آنان ميمونها و خوكهائي را ساخته است ، و ( كساني را پديدار نموده است كه ) شيطان را پرستيده‌اند. آنان (از هركس ديگري) موقعيّت و منزلتشان بدتر و از راستاي راه منحرف‌تر و گمراهترند.» یعنی کسانی که خداوند لعنتشان کرده وآنان را به صورت حیوانات زشت در آورده است و بندگان طاغوت.
بنابراین بیشتر آن غلوی که در میان دو گروه نصاری و رافضی‏ها وجود دارد، در میان گروه سومی از اهل عبادت و مناسک که درباره شیخ خود دچار غلو می‏شوند و به واسطه آنان شرک می‏ورزند، نیز وجود دارد.[11]
 


[1] - آنان نفی صفات واعتقاد به این که قرآن مخلوق است و خداوند در روز قیامت دیده نمی‏شود، را در بحث توحید وارد می‏کنند که بحث آن خواهد آمد و تکذیب قدر را در بحث عدل وارد می‏کنند و ایرادهایی به نبوت وارد می‏کنند و اما درباره امامت پست‏ترین وفاسدترین سخنان برای عقل و دین را ذکر می‏کنند که ان شاء الله به طور مفصل بحث آن ذکر می‏شود.
[2] - ج (4) ص (145) ج(1) ص (230،29) ج(2) ص(335).
[3] - این بحث که خداوند جسم است یا جسم نیست، بحثی است که اهل کلام درباره آن اختلاف ونزاع دارند وآن یک مسأله عقلی است و مردم در این مورد بر سه دسته‏اند: نفی، اثبات و وقف و تفصیل و این روش درستی است که سلف و بزرگان بر آن بوده‏اند. وابن تیمیه (ره) در رساله تدمیریه و سایر آثار خود آن را بسط داده است.
[4] - ج (1) ص(19، 20) ج(2) ص(96-105) ج(1) ص(288، 229، 365، 257، 318، 319، 320) ج(1) ص(346، 348).
[5] - ان شاء الله بحث شباهت آنان با نصاری در زمینه رسالت در هنگام بحث ازا مام منتظرشان خواهد آمد.
[6] - مسلم آن را در ک (5) ج (531) استخراج کرده است: «لعنة الله علی الیهود والنصاری اتخذوا قبور انبیائهم مساجد» از کاری که کردند برحذر می‏شود. و بخاری آن را در ک (8) ب (55) استخراج کرده است.
[7] - ک (5) ح(532) «ألا و إن من کان قبلکم» حدیث.
[8] - احمد و ابوحاتم در صحیح خود آن را روایت کرده اند.
[9] - مالک در المؤطأ آن را روایت کرده است.
[10] - ج(1) ص(174-179) ج(2) ص(115).
[11] - ج(1) ص(177-179) می‏گویم: حافظ ابراهیم خطاب به شیخ محمد عبده می‏گوید:
1- إمام الهدی إنی أری الناس أحدثوا
لهم بدعاً عنها الشریعة تعــزف


2- رأوا فـی قبـور المتـین حیـاتـهم 
فقاموا إلی تلک القبور و طوّفوا


3- و بـاتـوا علـیهـا عاکـفیـن کأنّهم 
علی صنم فی الجاهلیة عُکــّفُ


1- ای امام و پیشوای هدایت، مردم را می‏بینم که برای خود بدعت‏هایی ایجاد کرده‏اند که شریعت از آن‏ها روی‏گردان است.
2- حیات خود را در قبرهای مردگان دیده ‏اند و به نزد این قبرها می‏روند و آن‏ها را طواف می‏کنند.
3- و شب در اطراف آن به سر می‏کنند گویا این که بر بتی در دوره جاهلیت معتکف شده ‏اند.
1هـ. برگرفته از «مشکلات الأحادیث النبویة» تالیف عبدالله بن علی نجدی قصیمی (چاپ رحمانیه مصر سال 1353هـ).


به نقل از کتاب: آل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و اولیای او (موضع اهل سنت و شیعه درباره عقاید، فضیلت‏ها، فقه و فقهای آنان اصول فقه شیعه و فقه آنان)، خلاصه و ترتيب از: محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، رحمه الله ت 1421 هـ، این بحث از کتاب منهاج السنه نوشته ابن تیمیه رحمه الله اختصار شده است).



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عن قيس قال: «رأيت أبا بكر أخذا بطرف لسانه ويقول هذا الذي أوردني الموارد».  قيس مي‌گويد: «ابوبكر را در حالي ديدم كه كناره‌ي زبانش را گرفته بود و مي‌گفت: اين، همان چيزي است كه مرا به گناه و عذاب گرفتار مي‌سازد». "صفة الصفوة" (2/253)‏.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 11207
دیروز : 3293
بازدید کل: 8246552

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010