Untitled Document
 
 
 
  2024 Sep 16

----

12/03/1446

----

26 شهريور 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وسلم قَالَ: «فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ». (بخارى:14)
ترجمه: از ابو هريره رضي الله عنه روايت است كه رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:«سوگند به ذاتي كه جانم در دست اوست، كسي از شما نمي تواند مؤمن باشد، تا زماني كه من (پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم ) نزد او از پدر و فرزندش محبوب تر نباشم».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>کونفوشیوسیه

شماره مقاله : 1310              تعداد مشاهده : 380             تاریخ افزودن مقاله : 6/11/1388

تعريف:
كونفوشيوسيه ديانت اهل چين است، و آن به حكيم فيلسوف كونفوشيوس باز ميگردد، وي در قرن ششم قبل از ميلاد ظاهر شد و به سوي احياء شعائر، عادات  و تقاليد ديني دعوت نمود، عادات و شعائري كه چينيان آن را از اجداد خويش به ميراث گرفته بودند، البته به اضافهء اشيائي از فلسفه ونظريات خويش در بارهء اخلاق، معاملات، و روش درست. و ديانتي است كه بر اساس عبادت پروردگار آسمان و يا پروردگار بزرگتر، تقديس ملائكه و عبادت ارواح آباء و اجداد استوار ميباشد.

تأسيس و افراد برازنده :
 اول: كونفوشيوس :
-كونفوشيوس مؤسس حقيقي اين دين شمرده ميشود.
-سال 551 قبل از ميلاد درشهر تسو Tsou كه يكي از شهر هاي مقاطعهء لو Lu به شمار ميرود چشم به جهان گشود.
-نامش كونج Kung ( نام قبيله ايكه وي به آن تعلق دارد) فوتس Futze (كه معنايش رئيس و يا فيلسوف ميباشد) است يعني رئيس و يا فيلسوف قبيلهء كونج.
-وي به خاندان بزرگي منسوب بود، پدركلانش  والي همين ولايت بود، پدرش ضابط حربي ممتازي بود، ولي خود وي در نتيجهء ازدواج غير شرعي بدنيا آمده بود، وي در سن سه سا لگي بود كه پدرش وفات نمود.
-يتيم زندگي نمود، چوپاني كرد، در اوائل جواني خود قبل از سن بيست سالگي عروسي نمود و صاحب پسر و دختري گرديد ولي بعد از دوسال از ازدواج در ميان زن و شوهر جدائي آمد البته سببش دقت شديد وي در خورد و نوش و لباس بود كه آنرا زنش تحمل كرده نتوانست.
-علوم فلسفي خود را از استاد فيلسوف لوتس Laotse صاحب مذهب طاويه ، فرا گرفت ، لوتس به سوي قناعت و گذشت مطلق دعوت مينمود، ولي كنفوشيوس بعدا با وي در اين مورد مخالفت نموده به سوي جزاء بالمثل دعوت نمود تا عدالت بر قرار شود.
-وقتي به سن بيست و دو سالگي رسيد مدرسه اي براي تدريس اصول فلسفه انشاء نمود، شاگردانش رو به افزايش نهادند و به سه هزار شاگرد رسيد و در ميان آنان تقريبا هشتاد تن از افرادي وجود داشت كه امارات زكاوت و نجابت در آنان ديده ميشد.
-در چندين مقام ايفاء وظيفه نموده به حيث مشاور اميران و ولات و به حيث قاضي، حاكم، وزير كار، و وزير عدليه، ايفاء وظيفه نموده در سال  496 ق. م. به حيث رئيس الوزاء تعيين گرديد، و در آن وقت به اعدام بعضي از وزير هاي سابق و تعدادي از رجال سياست و اغتشاشگران اقدام نمود وبدين گونه مقاطعهء «لو»  را نمونه اي براي تطبيق آراء و اصول فلسفي مثالي كه به سوي آن فرا ميخواند ساخت.
-بعدا سفر نمود و به شهرهاي زيادي رفت كه حاكمان را نصيحت و رهنمائي مينمود، با مردم ميديد و افكار و تعاليم خويش را در ميان شان نشر مينمود و آنان را به اخلاق نيك تشويق ميكرد.
-اخيرا دوباره به مقاطعهء «لو» بازگشت نمود، وخود را به تدريس ياران و دوستداران خود فارغ نموده به كتب متقدمين مشغول شد، آنها را تلخيص مينمود، ترتيب ميداد و بعضي از افكار خود را در آنها ميگنجانيد، ناگهان يگانه پسرش كه به سن پنچاه رسيده بود وفات كرد، و شاگرد محبوبش ( هووي) را نيز از دست داد، بناء خيلي گريهء اسفناك نمود.
-سال  479 ق. م. وفات نمود و از خود مذهب رسمي و عمومي بجاگذاشت كه تا نصف قرن بيستم فعلي وجود داشت.
دوم : صفات  شخصي وي :
-نرمخوي، كشاده جبين، اديب و باريك بين بود، از گريهء ديگران متأثر مي شد، گاهي خيلي سخت دل و ترشروي ميگرديد، بلند قامت بود، در خوردن، نوشيدن و لباس خويش دقت وتوجه مينمود كه چگونه است، دوستدار خواندن ، تحقيق نمودن، آموختن،آموزانيدن ، معرفت و آداب بود.
-در پي منصب سياسي تلاش مينمود، البته بخاطر تطبيق نمودن اصول ومبادي سياسي واخلاقي اش و تحقق بخشيدن ( مدينهء فاضله) [يعني : شهر ممتاز ] كه به سوي آن دعوت ميكرد.
-خطيب و سخنران ممتازي بود ولي كلام زياد را دوست نداشت، عبارات و جملاتش خيلي كوتاه ميبود كه به منزلهء ضرب المثل هاي كوتاه و پندهاي بليغ به شمار ميرفت.
-نزد وي احساس ديني وجود داشت، پروردگاري را كه در زمانش پرستش ميشد احترام داشت و بر اداء كردن مراسم ديني مداومت ميكرد، در عبادات خود به طرف پروردگار بزرگ و يا پروردگار  آسمان متوجه ميشد، خاموشانه نماز ميخواند، اين را ناپسند ميدانست كه از پروردگار اميد اعطاء نعمت  ويا  مغفرت گناهان شود،  زيرا نماز نزد وي فقط بخاطر انتظام روش و سلوك افراد است و دين به نظر وي تنها ايجاد الفت ميان مردم ميباشد.
-شعر ميخواند، سرود مينمود  از موسيقي استفاده ميكرد  وخود كتابي هم بجاگذاشت بنام ( كتاب الاغانيBook of songs  همچنان به محافل ومراسم ديني علاقهء زياد داشت، به تير اندازي، كشتي راني، خواندن، علوم رياضي، وبررسي تاريخ توجه مينمود.
سوم : اشخاص برازنده :
-بعد از وي كونفوشيوسيه به دو بخش تقسيم شد:
1-مذهب متشدد حرفي كه آنرا «منسيوس » رهبري ميكرد، اين مذهب به حفظ حرف به حرف نظريات وافكار كونفوشيوس وتطبيق آن باكمال دقت، دعوت مينمايد، منسيوس شاگرد روحي كونفوشيوس ميباشد، زيرا وي علوم خود را از خود كونفوشيوس، بلا واسطه نگرفته، بلكه از نواسهء وي اخذ كرده بود، نواسهء وي Tsesze نام داشت وي كسي بود كه كتاب انسجام مركزي Central Harmony را تأليف نموده است.
2-مذهب تحليلي كه آنرا هزنتسي Hsuntse ويانجتسي Yangtse رهبري مينمودند، مذهب آندو براساس تفسير وتحليل افكار معلم واستنباط نظريات توسط الهام گرفتن از روح ومعنويت نصوص كونفوشيوسي استوار بود.
-تسي كنج Tsekung سال 520م تولد گرديده، واز بزرگترين شخصيات سياسي چين گرديد.
-تسي هسياTsehsia سال 507م تولد گرديده، واز جملهء فقيهان بزرگ در دين كونفوشيوسي گرديد.
-تسينكتز Tsengtse وي استاذ نواسهء كونفوشيوس بود، ودر مرتبه واهميت دوم منسيوس بود.
-تشي هزيوان Chi-Husan وي در دوران خاندان هان زندگي ميكرد، يعني (127-200م ).
-تشو هزي Cho-Hsi (1130-1200م ) وي كتاب هاي چهارگانه اي را كه در مدارس اوليه وابتدائيه چين تدريس ميشد به نشر رسانيد، وي يگانه كسيست كه در آراء و نظريات كونفوشيوسي حجت و دليل پنداشته ميشود، زيرا درست ساختن امتحانات ديني كه توسط آنها اهليت اشخاص براي اشغال وظيفه حكومتي دانسته ميشود، به وي تعلق ميگيرد.

چهارم : تطور و ترقي تاريخي مفكورهء كونفوشيوسي :
1-كونفوشيوس به نقل آراء، وافكار، ومعتقدات متقدمين اقدام نموده آن را به زبان عصر خويش نوشته، وبه سه هزار شاگرد تلقين وتعليم مينمود.
2-عبادت در زمان وي درقدم اول براي پروردگار آسمان ويا به عبارت ديگر پروردگار اعظم بود و در قدم دوم براي پروردگار زمين، تقديس وتعظيم ملائكه و عبادت ارواح اجداد نيز وجود داشت.
3-وقتي كونفوشيوس وفات نمود در نزديكي نهر استس در شمال شهر دفن گرديد، بعدا مردم به تدريج در اطراف قبرش زياد شد وقريهء كونج را تشكيل دادند.
4-بعدا در اطراف قبرش مجالس علمي را تشكيل ميدادند.
5-نزديك قبرش معبدي بناكردند، بعد از آن به الهام گرفتن از افكارش شروع نموده بعد از آن به تقديس و تعظيمش پرداختند.
6-تا زمان امپرا طور اول خاندان هان 206 ق.م همينطور به تقديس وتعظيمش ادامه ميدادند، ولي در زمان وي مردم به عبادتش پرداختند، نذرها برايش تقديم مينمودند، و بالاي وزيران، كارمندان بزرگ ورجال دولت لازم بود كه قبل از اشغال وظيفهء جديد بايد قبر ومعبد وي را زيارت ميگردند.
7-در زمان « تشي إن شهوانج » امپراطور، صاحب ديوار بزرگ چين، كونفوشيوسيه دچار مغلوبيت ومظلوميت شدند، اين مغلوبيت از سال 212 ق.م تا سال 207ق. م. ادامه يافت، كه دراين دوران كتب شان را مي سوختاند، دانشمندان شان را بعضا اعدام وبعضا زنده به گور ميكرد، تعداد دانشمنداني كه آنان را زنده به گور كرده بود به 460 فيلسوف ميرسيد.
8-سال207 ق.م مردم به انقلابي اقدام نمودند كه تعظيم واحترام را دوباره به اتباع كونفوشيوس اعاده نموده مجد آن، توسط درست نمودن بار دوم كتابهايش اعاده گرديد.
9-وقتي امپراطور دوتي(140-87 ق.م ) آمد كونفوشيوسيه را دين رسمي دولت چين اعلان نمود، وكونفوشيوسيه درهمين مقام عالي خود تاسال 1912م باقي ماند.
10-فيلسوف موتزي Motze (470-381 ق.م ) مفكورهء جديدي را اضافه نمود و آن اينكه براي پروردگار آسمان مجسمهء بزرگي كه مشابه به انسان بود، درست نمود.
11-درسال 422 م معبدي براي كونفوشيوس در Chufu، آنجا كه قبرش است، بناگرديد.
12-درسال 505 م معبد ديگري در پايتخت اعمار گرديد، كتابهايش در مدارس به حيث كتب مقدس تدريش ميشد.
13-درسال 630 م يكي از بزرگان امر نمود كه در تمام اطراف امپراطوري معابدي بناء شود كه در آنها تمثال هاي كونفوشيوس وجود داشته باشد، همچنان امرنمود كه دانشگاه هائي ايجاد گردد كه در آنها نظريات و آراء كونفوشيوس، كه رمز وحدت سياسي وديني بود، تدريس وتعليم گردد.
14-درسال 735 م براي كونفوشيوس لقب ( ملك ) داده شد.
15-سال 1013م لقب « القديس الاعظم » براي وي اعطاء گرديد.
16-درسال 1330 م براي افرادي كه از نسل وي بود رتبهء شرف اعطاء گرديد، بعد از آن ايشان طبقهء شريف ونبيل به شمار ميرفتند.
17-درسال 1530 م تماثيلي كه درمعابد وجود داشت به تصويرها ولوحه ها تبديل گرديد، تاكه كونفوشيوسيه به دين بت پرستان خلط نشود.
18-درسال 1905م ستارهء كونفوشيوسيه روي به افول نهاد وامتحان ديني كه در تعيين وظايف ضروري بود لغو كرده شد.
19-درسال 1910 م شهاب هالي Halley درآسمان چين ظهور نمود و آن غضبي از جانب آلهة بالاي خاندان مانتشو شمرده شد، خانداني كه فساد در دورانش به اوج خود رسيده بود، بالآخره به انقلاب عمومي مفضي گرديد وانقلاب توسط استعفاي امپراطور از تختش درسال 1912 م به پايان رسيد، چين به نظام جمهوري تبديل گرديده كونفوشيوسيه از ساحهء سياسي و ديني پنهان و ناپديد گرديد، لكن بازهم در اخلاق و تقاليد چين وجود خود را حفظ نموده بود.
20-در سال 1928م به تحريم تقديم نمودن نذرانه به كونفوشيوس و منع برپا كردن مراسم ديني براي وي، فرمان صادر شد.
21- وقتي جاپانيها بر منشوريا غلبه نمودند روح بازگشت به سوي كونفوشيوسيه در چين دوباره تازه گرديده مردم در سالهاي (1930-1934م) بار ديگر به تقديم نذرانه ها پرداختند، همچنان تدريس كونفوشيوسيه درهمه جا شروع گرديد، زيرا آنان معتقد بودند كه بدبختي هاي شان بخاطر آنست كه تعاليم معلم بزرگ را ترك كرده اند، و حركت احياء جديد ، به رهبري تشانج كاي شيك شروع گرديد و تا بعد از جنگ جهاني دوم ادامه يافت.
22- در سال 1949م كمونيزم بالاي چين تسلط يافت، ولي به تدريج ميان چين و اتحاد شوروي مخالفت ها به ظهور رسيد كه سبب جدائي و دوري ميان هر دو كشور گرديد ، بعد از مردن رهبر مشهور كمونيزم چيني (ماو تسي تونج) بازگشت از كمونستي در چين شروع گرديد، و نيسم غرب بالايش وزيدن گرفت.
23- پژوهشگران به اين باور اند كه روح كونفوشيوسيه در راه تغيير شعائر كمونيزم كار خواهد نمود و آنرا از كمونستي روسي خيلي دور خواهد ساخت، زيرا دين كونفوشيوسيه بالاي ملت چين سلطهء روحي دارد.
24- كونفوشيوسيه هميشه حيثيت اساس اصلي را براي نظام اجتماعي در فرمول  (وطن چين) دارد.

افكار و معتقدات :
اول : كتب:
-علاوه بر تعداد زيادي از شرحها، تعليقات و تلخيصات دو مجموعهء اساسي وجود دارد كه مفكورهء كونفوشيوسي را انعكاس ميدهد، مجموعهء اول بنام كتابهاي پنجگانه و مجموعهء دوم بنام كتابهاي چهارگانه ياد ميشود.
-كتب پنجگانه عبارت از همان كتابهائي است كه خود كونفوشيوس آنها را از كتب متقدمين نقل نموده و آنان عبارت اند از:
1-كتاب اغاني يا شعر: در اين كتاب 350 شعر همراه با شش ترانهء ديني وجود دارد كه با موسيقي سروده ميشود. 
2-كتاب تاريخ : در اين كتاب وثايق و حكايات تاريخي وجود دارد كه به تاريخ قديم چين تعلق دارد.
3-كتاب تغييرات : در اين كتاب فلسفهء ترقي حوادث انساني وجود داشت كه آنرا كونفوشيوس به كتاب علمي و تدريسي در بارهء سلوك انسان تبديل نمود.
4-كتاب بهار و خزان: كتاب تاريخي كه تاريخ مرحلهء ( 722-481 ق .م.) را گرفته است.
5-كتاب طقوس و يا مراسم : در اين كتاب طرق مراسم ديني قديم چين را بيان نموده نظام اساسي خاندان «تشو» را درست مينمايد، خانداني كه در تاريخ قديم چين رول مهمي را بازي كرده است.
-كتب چهارگانه: آنها كتاب هائي اند كه خود كونفوشيوس و شاگردانش تأليف نموده اند و اقوال استاد خويش را همراه با تفسيرات و تعليقاتي در آنها درج نموده اند، اين كتابها فلسفهء خود كونفوشيوس را انعكاس ميدهد، و آنها عبارت اند از:
1-كتاب اخلاق و سياست.
2-كتاب انسجام مركزي  Central Harmony.
3-كتاب منتخبات Analects همچنان آنرا  انجيل كونفوشيوس ميگويند.
4-كتاب منسيوس: اين كتاب مركب از هفت كتاب ميباشد ، و احتمال دارد كه مؤلف آن خود منسيوس باشد.

دوم : معتقدات اساسي :
معتقدات اساسي نزد آنان همان است كه تعلق به پروردگار و يا اله آسماني، ملائكه و ارواح اجداد، دارد.
1-پروردگار: به پروردگار بزرگ و يا پروردگار آسماني معتقد اند و در وقت عبادت به سوي وي متوجه ميشوند، عبادت وي و پيشكش نمودن قرباني ها براي وي مخصوص پادشاه وامراء ميباشد.
-براي زمين هم خدائي دارند و آنرا پروردگار زمين مينامند، و آنرا مردم عام چين عبادت ميكنند.
-براي هريكي از: آفتاب، مهتاب، ستاره ها، ابرها، كوه ها، و … پروردگاري است، و عبادت آنها و تقديم نمودن قرباني ها براي آنان مخصوص امراء ميباشد.
2-ملائكه: آنان ملائكه را تقديس و تعظيم نموده براي شان قرباني ها تقديم مينمايند.
3-ارواح پدران: چيني ها ارواح اجداد سابقهء خويش را تقديس نموده به بقاء ارواح عقيده مند ميباشند، نذرانه ها عبارت از مجالسي است كه در آن توسط انواع موسيقي سرور وخوشي را به همين ارواح ميرسانند، در هر خانه معبدي براي ارواح مردگان و آلهه منزل وجود دارد.

سوم : افكار و معتقدات ديگر :
كونفوشيوس پيامبر نبود وخودش هم ادعاي آنرا نكرده بود، بلكه معتقد اند كه وي از كساني بوده كه عنايت آسماني براي شان شده تا ارشاد و رهنمائي مردم را بدوش گيرند، وي به مراسم و شعائر ديني و برپا نمودن آن مداومت داشت، پروردگار بزرگ را عبادت مينمود، آلههء ديگر را نيز عبادت ميكرد، وي با آنان معرفت نداشت و در حقيقت نظريات ديني شان تحقيق نكرده بود.
-كونفوشيوس در راه تحقق بخشيدن « مدينهء فاضله» ايكه به سوي آن دعوت مينمود، سعي و تلاش جدي ميكرد، مدينهء فاضلهء وي يك شهر مثالي است، ولي از مدينهء فاضلهء ارسطو تفاوت داشت، زيرا مدينهء كونفوشيوس  يك شهر مثالي بود كه در حدود واقعيت بوده تحقيق و تطبيق آن ممكن ميباشد، ولي مدينهء ارسطو يك مدينهء  مثالي خيالي بوده از سطح تطبيق قاصر بشري بدور ميباشد. هر دو فيلسوف در يك عصر زندگي ميكردند.
-جنت و دوزخ : به اين دو عقيده ندارند، بلكه اصلا به قيامت عقيده ندارند، زيرا تمام سعي و كوشش شان متوجه زندگي دنيا بود و از اينكه ارواح بعد از بيرون شدن شان از جسدها كجا ميروند سوالي نمي كنند، باري يكي از شاگردان استاد خود كونفوشيوس را از مرگ سوال كرد، استاد در جواب گفت: ما هنوز زندگي را بررسي نكرده ايم پس چگونه مرگ را بررسي كرده باشيم.
-جزاء و پاداش: ايندو به نظر آنان در زندگي دنيا ميباشد، اگر عمل نيك بود پاداش نيك و اگر بد بود جزاء بد ميباشد.
-قضاء و تقدير: به ايندو عقيده دارند، وقتي عصيان و گناه زياد شد عذاب آسماني در مقابل آن توسط زلزله ها و آتشفشان ها ميباشد.
-حكمفرما پسر آسمان است، وقتي سختگيري و ظلم كرد و از عدالت دور شد آسمان كسي را از رعيتش بالاي او مسلط ميكند تاوي را از مقامش خلع نموده شخص  عادلي جايش را بگيرد.
-اخلاق چيز اساسي و مهمي است كه كونفوشيوس به سوي آن دعوت ميكرد، و آن محور فلسفه و اساس دين ميباشد، كونفوشيوسيه اينطور در بارهء اخلاق ميكوشد كه اول شخص را در حصهء اخلاق داخلي اش تربيه ميكند تا انسجام و نظمي كه در آينده بالاي زندگي شخصي اش سيطره ميكند قبلا به آن احساس داشته باشد، كه بدين گونه خود به خود تابع قوانين اجتماعي گردد.
-مظاهر اخلاق امور آتي اند:
* فرمانبرداري پدر و تواضع به وي.
* فرمانبرداري برادر كوچك براي برادر بزرگ.
* فرمانبرداري از حاكم و تابعيت به وي.
* اخلاص دوست در مقابل دوستانش.
* عدم تاخت و تاز بالاي ديگران توسط زبان وقت سخن گفتن با ايشان .
* بايد گفتار به اندازهء كردار باشد، و ناپسند بودن تظاهر شخص درمقامي كه موافق حالش نباشد.
* دوري از خود پسندي، واسطه شدن، و طرفداري كردن.
-اخلاق حكمفرا در امور آتي ظاهر ميشود: 
* احترام به افرادي كه سزاوار احترامش هستند.
* دوست داشتن كساني كه باوي نزديكي و رشته داري دارند، و انجام دادن امور مناسب در مقابل آنان.
* با وزيران و ديگر وظيفه داران خود پيش آمد نيكو نمايد.
* توجه به مصالح عام، تشويق و اقدام به كارهاي پرمنفعت .
* ترحم به اتباع كشورهاي ديگر كه در كشور وي جاگزين اند.
* فراهم آوردن رفاهيت و زندگي خوب براي اميران امپراطوري و براي تمام مردمش.
-كونفوشيوسيه به عادات و عنعنات ميراثي احترام ميگزارند، خيلي زياد محافظه كار هستند، علم و امانت را مقدس ميدانند، معامله و روش نرم را محترم ميشمارند، ولي فروتني در مقابل ظلم و زور را دوست ندارند.
-جامعهء كونفوشيو سي براساس احترام ملكيت فردي استوار بوده ، در پهلوي آن برنامه هاي اصلاحي كه روح محبت را ميان ثروتمندان و فقراء  افرايش دهد ضروري ميدانند.
-به تفاوت ميان طبقات قائل اند، و اين تفاوت در وقت انجام مراسم ديني ، عيدهاي رسمي و در وقت تقديم نذرانه ها به خوبي آشكار ميگردد.
-نظام طبقاتي نزد آنان يك نظام باز بوده براي هر شخص ممكن است كه از طبقهء خود به هر طبقهء اجتماعي ديگري كه ميخواهد انتقال نمايد، ولي به آن شرط كه نزد وي امكاناتي وجود داشته باشدكه  وي را اهل  ومستحق  آن طبقه سازد.
-انسان نتيجه و ثمرهء مزج قواي آسماني با قواي زمين ميباشد، يعني داخل شدن ارواح آسماني در جواهر و عناصر پنجگانهء زمين، بنابر همين جهت بالاي انسان لازم است كه از هر چيز استفاده كند ولي در چوكات اخلاق درست و مستقيم انساني.
-افكار خويش را بر مفكوره ء «عناصر پنجگانه» بنا نهاده اند، بنابر آن:
* تركيب اشياء از پنج چيز است: معدن ، چوب، آب، آتش، خاك.
* قرباني ها و نذرانه ها پنج است.
* موسيقي پنج كليد دارد و رنگ هاي اصلي پنج است.
* جهات پنج است: شرق، غرب، شمال، جنوب، وسط.
* درجه هاي رشته داري و قرابت پنج است: رشتهء پدري، رشتهء مادري، رشتهء روجيت، رشتهء فرزندي و رشتهء برادري .
-موسيقي رول مهمي را در زندگي اجتماعي مردم بازي مينمايد، و در تنظيم سلوك افراد سهم ميگيرد، و در عادت دادن شان به طاعت و نظام كار ميكند، بالآخره مؤدي به انسجام ، الفت و فداكاري ميشود.
-شخص فاضل كسيست كه موقف ميانه را ميان ذات خود و تأثير پذيري هايش اختيار مينمايد، تا آنكه به درجهء ثبات كامل ميرسد.
ريشه هاي فكري و اعتقادي :
-كونفوشيوسيه به معتقدات چينيان قديم باز ميگردد، معتقداتي كه به 2600 سال قبل از ميلاد تعلق ميگيرد، آن عقايد را در قدم اول كونفوشيوس و در قدم دوم پيروانش ، بدون كدام مناقشه و جدالي و بدون فرق گذاشتن در ميان حق و باطل پذيرفته اند.
-در قرن چهارم قبل از ميلاد امر جديدي را علاوه نمودند كه آن عبادت كردن ستارهء قطب بود، زيرا آنان معتقد اند كه آن ستاره محوري است كه آسمان در اطراف آن ميچرخد، پژوهشگران به اين باور اند كه اين عقيده از ديانت و مذهب بعضي ساكنين حوض بحر متوسط به سوي آنان سفر كرده است.
-كونفوشيوسيه در مقابل فكر كمونستي و فكر اشتراكي كه در دو قرن قبل از ميلاد بالايش وارد شده بودند، ايستادگي نموده بالاي آنها غالب گرديد، همچنان توانست كه بودائيه را ذوب نموده در قالب كونفوشيوسيهء چيني بيندازد و از آن بودائيهء چيني درست نمايد، كه با بودائيهء اصلي هندي تفاوت داشته باشد.
-علي الرغم تسلط سياسي كمونيزم بالاي چين  معتقدات كونفوشيوسيه  در عقيده اكثر چينيان معاصر وجود دارد.

انتشار و جاهاي نفوذ :
-كونفوشيوسيه در چين انتشار يافت.
-از سال  1949م كونفوشيوسيه از ساحهء سياسي وديني دور شد، ولي در روحيهء اقوام چين به صورت مخفي باقي مانده است، كه همين امر سبب شده تا شعائر كمونستي ماركسستي در چين تغيير نمايد.
-كونفوشيوسيه تاحال در ( فرموزا) و يا ( الصين الوطنيه) نظام اجتماعي را رهبري مينمايد.
-در كوريا و جاپان نيز به نشر رسيد ، ودر دانشگاه هاي جاپان تدريس ميشود، و اين مذهب از زير بناهاي اساسيى است كه در اكثر دولت هاي شرقي آسيا و جنوب شرقي آن در عصر ميانه و عصر جديد زير بناي اخلاقي را تشكيل ميدهد.
-كونفوشيوسيه از ستايش و توصيف بعضي فلاسفهء غرب نيز بهره مند گرديده است، مثل فيلسوف ليبنتز ( 1646-1716م) و بيتر نويل، كسيكه كتاب كلاسيكيات كونفوشيوس را سال 1711م به نشر رسانيد، همچنان كتاب هاي كونفوشيوس به اكثر لغات اروپائي ترجمه شده است.

مراجــع :
1-الحـوار                        كونفوشيوس فيلسوف الصين الأكبر- ترجمة 
                                                    محمد  مكين- المطبعة السلفية-القاهرة-1354هـ.
2-كونفوشيوس: النبي الصيني     د. حسن شحاته سعفان- مكتبة نهضة مصر.
3-الملل والنحل للشهرستاني       الطبعة الثانية- دار المعرفة- بيروت- انظر الذيل
                                                    الذي  هو من تأليف محمد سيد كيلاني-
                                                    صفحة 19. 
4-محاضرات في مقارنات          محمد أبو زهرة- مطبعة يوسف- مصر.
   الاديان
مراجع  بيگانه :
1-       Lin Yutang: The Wisdom of Confucius, N. Y. 1938.
2-       K. Wilhelm: Kungte, leben und lehre.   1925. 
3- Kuntse und Konfuzianismus, 1930.
4- H. A. Giles: Confucianism and its Rivals London 1915.
5-       M. G. Pouthie: Doctrine de confucius,Paris .
6- P. Masson – oursel: la philosophieen Orient, 1938.
7- Social Philosophers.
8- Hastings: Encyclopaedia of Religion and Ethics.
9- Ch. Luan : la philosophie Morale et politique de Mencius 1927


 
به نقل از: موسوعه آسان در بيان فرقه ها و گروهها (به زبان فارسی)، نويسنده : دکتر حماد الجهني، مترجم : محمد طاهر (عطائي)، الناشر: مركز الثقافة الإسلامية " بخارى".




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

فاروق رضی الله عنه  می‌گفت: کسی در بازار ما معامله نکند مگر آگاه به احکام معامله باشد و اگر بدون آگاهی از احکام به داد و ستد بپردازد خواسته ‌یا ناخواسته رباخواری می‌کند. ( نظام الحکومه ‌الاسلامیه کتانی 2/17)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 10322
دیروز : 3293
بازدید کل: 8245667

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010